99 نساء

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

سوره نساء يا سوره زنان که در قرآن های معمولی سوره چهارم است از 176 آیه تشکیل یافته که از دقت در معانی و نظم و قافیه آیات آن پید است که تماما جز آیه آخر آن در یک زمان نازل شده و این دوره با توجه به آیات یتیمان و روایات زمان نزول آیات تیمم و خمر و حبس زانیه و ارث كلاله در زمستان سال چهارم نازل شده و هر گاه تنوع مطالب آن و طولانی بودن سوره را در نظر بگیریم متوجه می شویم اگر گوینده آن الله نبود امکان نداشت که پیغمبر اسلام حتی اگر باسواد هم بود بتواند اینها را از فکر خودش در یک زمان ممتد بسازد و از حفظ برای مردم بگوید با اینکه موقع نزول آیات قرآنی مردم اطراف پیغمبر اسلام بودند و می دیدند ناگهان یک حالت از خود بیخود شدن در پیغمبر اسلام پیدا میشود و پس از مدتی که به خود می آید میگوید، اینها بر من وحی شده و آنها را حفظ کنید و یا بنویسید البته آیاتی که بر پیغمبر اسلام در یک دفعه نازل میشد اگر متنوع و طولانی بود مربوط به چیزهایی بود که یا قبلا از پیغمبر اسلام پرسیده بودند و لازم بود الله بعدأ جواب دهد و یا بعد میپرسیدند و الله لازم می دانست قبلا جواب آنرا وحی کرده باشد و یا مطالبی بود که مورد سئوال نبود ولی لازم بود که به مردم غیر مسلمان یا مسلمان گفته شود. و شما در سوره نساء مطالب زیادی برای راهنمائیهای فکری و اخلاقی می بینید و مقداری دستورات مختلف در باره روابط زن و شوهر و یتیم نوازی و قوانین ارث و دو نوع زنای محصنه و غير محصنه و توبه و اینکه زناشوئی با چه زنانی حلال و یا حرام است همچنین در این سوره معلوم می شود که برتری مرد و زن نسبت به هم چگونه است و اگر زنی ناسازگار بود شوهرش چگونه با او رفتار کند و اگر مردی ناسازگار بود همسرش چگونه رفتار نماید و غیر از اینها دستوراتی است برای نماز و وضو و تیمم و ذکر بدیها و خوبیهای یهود و نصارا نسبت به حقایق تورات و قرآن و نتیجه کارشان و همچنین در این سوره رفع اختلافات مسلمين منحصرا تمسک به قرآن و سنت دانسته شده و آیاتی است برای شناسائی کامل اولی الأمر یا صاحب کاران دلسوز مسلمانان که کارشان باید مورد اطاعت مسلمانان باشد و پس از اینها مسلمانان تشویق میشوند که خود را قوی و آماده تر برای جنگ با فسادکاران سازند، حتی فسادکارانی که در شهر های دور دست به ضعیفان ظلم میکنند و توصیه شده که فریب مسلمان نماهای دورو را نخورند و به مسلمانان مشکوک اطمینان نکنند و باید با گروههای غیر مسلمانی که با مسلمانان معاهده کمک به بیطرفی دارند بصورت دوست رفتار نمایند و در مواقع جنگ باید مسلمانان تمام اطراف و جوانب کار را با دقت بسنجند تا فریب نخورند و همیشه در پیش آمدهای ناگوار کوشا باشند، راهی برای رستگاری و پیشرفت پیدا کنند و نباید خود را به ناتوانی بزنند و اگر لازم شد، باید از محیط فاسد و ظلم به محیط بهتری هجرت نمایند و در حالت جنگ و گرفتاریهای مشابه آن، میتوانند نماز را کوتاه بخوانند و نباید کاری کنند که دشمن از طرزِ نماز خواندن مسلمان سوء استفاده بر علیه مسلمان نماید و مؤمنان باید از شر ک بر حذر باشند، و شرک است که باعث علاقمند شدن مردم به موهومات میشود و باعث هر نوع فساد و نفوذ هر نوع شیطنت کاری در انسانها شرک میباشد و کسی رستگار و مسلمان حقیقی است که منحصرأ تسليم دستورات الله باشد و بطور مستقيم از الله و قوانینش همه چیز بخواهد و پیغمبران الله و کتاب های آسمانی را که از موهومات به دورند، و ملک های الله و آخرت را پذیرفته باشد و در کارهای خود راه عدالت را بکار برد و کافران را به دوستی نگیرد و مواظب مسلمانان دورو باشد و کسانی را هم که میان پیغمبران الله فرق میگذارند و به بعضی دستورات الله ایمان دارند و به بعضی ایمان ندارند، کافر بداند پس از مطالب فوق شمه ای در باره ایرادهای بنی اسرائیلی که هم به حضرت موسی گرفته اند و هم به پیغمبر اسلام میگرفتند، سخن به میان آمده، و مقداری از تاریخ بدیهای یهودیان ذکر شده و از قليلی از یهودیان با ایمان و خوش فکر تعریف شده و گفته شده که تمام پیغمبران به یک جور و برای یک موضوع از الله پیغام نگرفته اند. اگر چه مکتب تمام آنان یکی بوده و مكتب تمام آنان بسیار مستدل و منطقی و اثبات کننده پیغمبریشان بوده اگر چه اکثر مردم بواسطه حس فساد خواهی آن مکتب را نپذیرفتند. در دنبال این سخنان به موهوماتی که مسیحیان در مذهب خود، به مسیح چسبانده اند، اشاره می شود و حقیقت دین مسیح بیان میگردد و در آیه آخر سوره توضیحی داده میشود در باره تفسير بعضی آیات گذشته ارث که برای بعضی ها گنگ جلوه میکرد و اینک به ترجمه و تفسیر متن آیات توجه نمائيد.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
ای مردم از پروردگار خود بترسید، از پرورش دهنده ای که شما را از یک فرد آفرید و از آن یک فرد همسرش را بوجود آورد و از این یک جفت ماده و نر، مردان و زنان بسیاری را پراکنده کرد (برطبق آیه 189 از سوره اعراف اول آدمی که آفریده شد ماده بود و او را از آنرو حوا میگویند که منشاء زندگی تمام انسانها بوده و طرز ایجاد همسرش از او چنین بود که زائده ای در او نمو کرد و از او جدا شد و این زائده جدا شده که بصورت مادرش بود ابتدا در حکم رفیق و دوست مادرش بود و در بهشت بصورت دو دوست با یکدیگر زندگی میکردند تا اینکه هر دو بواسطه گناهی که در بهشت مرتکب شدند از بهشت رانده شدند به کره زمین افتادند و در زمین به فرمان الله در یک جفت ماده و نر از عالیترین حیوان تکامل یافته حلول کردند و آن دو حیوان تکامل یافته بواسطه چنین جهشی تبدیل به دو انسان زمینی شدند یکی نر و یکی ماده و از جفت گیری آنان چند بار و در هر بار یک خواهر و برادر دوقلو بوجود آمدند و مقرر شد که برادر و خواهر شکم اول با خواهر و برادر شکم دوم زناشویی نمایند تا در حد امکان هر چه بیشتر از هم خونی دور باشند و به این طریق بود که بشرها با نژادهای مختلف به مرور در زمین پیدا و پراکنده شدند و از نظر علمی عین این موضوع را دانشمندان زیست شناس در چگونگی تکثیر حیوانات یک سلولی که سر سلسله تکامل کلیه حیوانات و انسان میباشند می بینند که ابتدا از یک تخم که آنرا اسپر میگویند یک حیوان یک سلولی بوجود می آید و آن مادر سلول دیگری میشود که از او نمو کرده و جدا میشود و این فرزند که نر میباشد با مادر خودش جفت گیری میکند و دوباره مادر باردار میگردد و تخم دیگری میزاید و بهمین طریق حيوان یک سلولی تکثیر می یابد و این تذکرات قرآن مجید میرسانند که حقا قرآن از جانب الله بر محمد وحی شده ولی چون علمای قدیم اسلام از علوم حقیقی اطلاع نداشتند به تشریح موهوماتی در این باره پرداخته اند و ضمنا باید دانست که این مطالب با تذکرات دیگر قرآن که انسان از آب یا از خاک و یا از گل و یا از گل خشک لجنی صدادار آفریده شد منافات ندارد زیرا آن تذکرات درباره مراحل مختلف ایجاد انسان است و چون آدم و حوای بهشتی نیز در زمین بهشت و از آب و گل بهشت بوجود آمده اند موضوع ایجاد انسان از گل در کلیه مراحل زمین بهشت و زمین دنیا درست در میآید زیرا در بهشت نیز آب و خاک و حتی درخت و میوه هست لیکن نه عینا مانند آب و خاک و درخت و میوه زمین دنیا و روح ماست که میتواند در بهشت از آن آب و خاک و درخت و میوه استفاده کند نه جسم زمینی ما که پس از مردن جزء خاک زمین دنیا میشود و ربطی به بدن آخرتی ما نخواهد داشت) آری هم از آن یگانه صاحب اختیار بترسید که در تقاضاهای خود از یکدیگر به قوانین او توجه دارید و هم از قوانینی بترسید که عدم مراعات صحیح آن باعث بد شدن روابط شما با خویشان رحمی میشود و بدانید که آن یگانه خدا (خدا به معنای صاحب اختیار است و میتوان در جاهای مناسب الله را یگانه خدا یا یگانه صاحب اختیار یا آن خدای معروف ترجمه نمود) همیشه مراقب شماست (1)يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنها زَوجَها وَبَثَّ مِنهُما رِجالًا كَثيرًا وَنِساءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَساءَلونَ بِهِ وَالأَرحامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيكُم رَقيبًا4:1
و اموال يتيمانی را که سرپرستی آنان را پذیرفته اید هنگامی که به رشد رسیدند به ایشان برگردانید و مال بدی را بجای مال خوب آنان به ایشان ندهيد و مالهای ایشانرا بسوی مالهای خودتان نبرید که آنرا بنام مال خودتان بخورید و این نیز گناه بزرگی است ( آنانکه لفظ «الی» را در این آیه که بمعنای «بسوی» میباشد برای اثبات سوء نظر تفسیری مربوط به آیه وضو به معنای «با » گرفته اند نخواسته اند درست متوجه معنای حقیقی این آیه و آیه وضو بشوند) (2)وَآتُوا اليَتامىٰ أَموالَهُم ۖ وَلا تَتَبَدَّلُوا الخَبيثَ بِالطَّيِّبِ ۖ وَلا تَأكُلوا أَموالَهُم إِلىٰ أَموالِكُم ۚ إِنَّهُ كانَ حوبًا كَبيرًا4:2
و اگر در نگهداری يتيمان ترسیدید از عدالت خارج شوید از زنانی که متناسب با رفتار عادلانه شما با آنان باشند به شرطی که برای شما هم خوب باشد به همسری انتخاب کنید دو تا یا سه تا یا چهارتا (در متن آیه نوشته شده دوها یا سه ها یا چهارها و این بواسطه این است که خطاب به تمام مسلمانان است و باید برای جمع مسلمانان عدد زنان را هم جمع آورد ولی معنای آن این است که هر مسلمانی که چنین وضعی داشت برای آن یا دوتا یا سه تا یا چهار تا زن میگیرد) پس اگر ترسیدید از این راه نیز نتوانید به يتيمان عدالت کنید یک زن بگیرید یا از کنیزی که صاحبش شده اید استفاده کنید این کارها برای شما به نیکوکاری نزدیکترین راه برای ظلم نکردن است (3)وَإِن خِفتُم أَلّا تُقسِطوا فِي اليَتامىٰ فَانكِحوا ما طابَ لَكُم مِنَ النِّساءِ مَثنىٰ وَثُلاثَ وَرُباعَ ۖ فَإِن خِفتُم أَلّا تَعدِلوا فَواحِدَةً أَو ما مَلَكَت أَيمانُكُم ۚ ذٰلِكَ أَدنىٰ أَلّا تَعولوا4:3
و زنانی را که برای اینکار به همسری میگیرید مهر مقرره ایشان را از روی میل بايشان بدهید پس اگر خودشان شخصا از روی خوشی چیزی از آنرا برای شما گذشت کردند آنرا گوارا و خوش بخورید (از دقت در آیه 127 که روشن کننده این آیات است معلوم میشود که این آیات مربوط به گرفتن زن برای نگهداری یتیمانی است که در جنگهای گذشته پس از کشته شدن گروهی از مسلمانان، مسلمانان دیگر مجبور بودند از یتیمان آنان نگهداری کنند و برای نگهداری این پتیمان بهتر بود که مادر یا خواهر یتیمان را به همسری خود بگیرند تا بهتر به يتيمان رسیدگی شود و این به شرطی است که همسر شدن این خواهر و مادران یتیم واقعا به نگهداری یتیم کمک کند و عیب دیگری بوجود نیاورد و لذا خالق عالم فرموده میتوانید از خواهران و مادران یتیمان چهار یا سه یا دو یا یک نفر بدین منظور بگیرید و اگر خوب نبود یکی هم نگیرید بلکه از گرفتن کنیز برای نگهداری استفاده کنید، بر خلاف آنچه مشهور است این آیات، زن گرفتن را برای مسلمان به چهار محدود نمی کند و منظور از عدالت در این آیات عدالت و خوب نگهداری نسبت به یتیمان است نه عدالت به معنای مساوات نسبت به چند زن و از آنجا که مسلمانان میل داشتند خواهر یا مادر یتیمان را بدون مهر یا با مهر کم بگیرند و برای گرفتن آنان منّت هم بر آن زنان بگذارند که میخواهند به يتيمان آنان در این زناشوئی کمک کنند خالق عالم میفرماید چنین نکنند بلکه همان مهری را در نظر بگیرند که دیگران برای ازدواج با آن زنان در نظر میگیرند مگر خود اینگونه زنان به مهر کمتر راضی باشند و یا چیزی از مهر خود را ببخشند و چون مسلمان نباید در هیچ یک از رفتار خود به کسی ظلم کند قطعا مسلمانی که عیبی از گرفتن بیش از یک زن در زندگی خود میبیند بیش از یک زن نمی گیرد و اگر عیبی نباشد بیش از چهار زن نیز میتواند بگیرد و قطعی است روی این قانون عدم ظلم، اگر حکومت اسلام برای مردم صلاح بداند بیش از یک زن نگیرند دستور حکومت اسلام به شرطی که حقا روی مصالح اجتماعی باشد تا هنگامی که چنان مصلحتی هست واجب الاجرا میباشد و غیر از آنچه نوشتیم هر نظر دیگری که در این باره داده شود روی انحراف فکری یا احساسات غیر منطقی است و هر مسلمانی که روش ظالمانه ای در هر موردی پیش گیرد حکومت دلسوز اسلام لازمست از آن جلوگیری نماید و هیچ بهانه های قانونی و کلاههای شرعی نمی تواند در حکومت اسلام باعث ظلم کردن کسی بشود) (4)وَآتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحلَةً ۚ فَإِن طِبنَ لَكُم عَن شَيءٍ مِنهُ نَفسًا فَكُلوهُ هَنيئًا مَريئًا4:4
و شما مسلمانان نباید اموال یتیمانی را که الله سرپرستی آنان را به عهده شما واگذار کرده به ایشان بدهید مگر وقتی که بدانید آنان کم خرد نیستند و میتوانند در نگهداری مال خود اقدام کنند و در هنگام کم خرد بودن از مال خودشان ایشان را روزی و لباس بدهید و با زبان خوش با ایشان سخن گوئید (5)وَلا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُم قِيامًا وَارزُقوهُم فيها وَاكسوهُم وَقولوا لَهُم قَولًا مَعروفًا4:5
و یتیمان را بیازمائید تا اینکه بدانید به زمان زناشوئی رسیده اند پس اگر چنین رشدی در آنان فهمیدید مالهای ایشان را به ایشان بدهید و قبل از اینکه آنان بزرگ شوند مالهای ایشان را بصورت خرج تراشی بیشتر و یا زود زود خرج کردن نخورید و کسی از شما که بی نیاز بود باید از خرج کردن از مال يتيم خود داری نماید و کسی که خود فقیر بود روی قرار عرف برای نگه داری آنان از مال ایشان بخورد پس وقتی مالهای ایشان را به ایشان برگرداندید بر این کار ایشان کسانی را گواه بگیرید اگر چه بهترین محاسب الله است (از این آیات معلوم میشود که حد رشد برای جوانان مسلمان زمانی است که دو شرط در آنها باشد یکی علامات طبیعی زناشوئی در آنان پدید آید دوم که مهمتر است اینکه سفيه نباشند که نتوانند خود و مال خود را اداره و نگه داری نمایند اگر این دو شرط در پسر و دختر مسلمان بود حق زناشوئی و زندگی مستقلانه را دارد اگر چه سنش کم باشد و اگر این دو شرط نبود حق زناشوئی و زندگی مستقلانه را ندارد اگر چه سنش زیاد باشد و بنابر این در اسلام اندازه معینی از سن شرط رشد و زناشویی نیست و قطعی است که این دو شرط در مکانها و زمانها و اشخاص مختلف فرق میکند و لذا در نفرات مشکوک گواهى متخصص رشد شناس از هر دو جهت فوق لازم است و اینگونه قوانین در اسلام است که اسلام را دین تمام زمانها و تمام مکانها و تمام انسانها با تمام اختلافاتشان کرده نه مانند دین های ساختگی با قانون گذاران بشری که بعضی جهات را در نظر میگیرند و جهات دیگر را فراموش میکنند و قوانینی ناقص بوجود می آورند) (6)وَابتَلُوا اليَتامىٰ حَتّىٰ إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِلَيهِم أَموالَهُم ۖ وَلا تَأكُلوها إِسرافًا وَبِدارًا أَن يَكبَروا ۚ وَمَن كانَ غَنِيًّا فَليَستَعفِف ۖ وَمَن كانَ فَقيرًا فَليَأكُل بِالمَعروفِ ۚ فَإِذا دَفَعتُم إِلَيهِم أَموالَهُم فَأَشهِدوا عَلَيهِم ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ حَسيبًا4:6
برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشان نزدیکترشان پس از مرگ باز گذاشته اند سهم مناسبی میباشد و برای زنان نیز از مالِ مانده ی پدر و مادر و خویشانِ نزدیکترشان نصیبی است چه مال مانده کم باشد و چه زیاد، چنین نصیبی واجب است (از آیات بعد پیداست که منظور از خویشان نزدیکتر انسان زن و فرزند و خواهر و برادر است و غیر از اینها سایر خویشاوندان خویشان دور ترند که سهم الارثی ندارند مگر در حکم اینگونه نزدیکتران باشند یعنی مثلا جد بمانند پدر و یا مادر خرج خور شخص فوت شده باشند و یا نوه ای که بمانند پسر در خانه شخص فوت شده در حکم فرزند او زندگی میکرده و در نظر گرفتن این توضیح است که تمام اختلافاتی را که در قوانین ارث اسلام در میان فرقه های اسلام است برطرف میکنند) (7)لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَالأَقرَبونَ وَلِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَالأَقرَبونَ مِمّا قَلَّ مِنهُ أَو كَثُرَ ۚ نَصيبًا مَفروضًا4:7
و هنگامیکه صاحبان خویشاوندی (یعنی خویشانی که از خویشان نزدیکتر دورترند و به مانند یتیم و مسکین احتیاج به کمک دارند) و یا یتیمان و مسکينان به قسمت کردن ارث رسیدند از آن مال به ایشان نیز روزی دهید و گفتاری شایسته به ایشان گوئيد (حداقل کمک به اینان دادن یک وعده خوراک به ایشان است و این در صورتی است که شخص فوت شده ثروتمند باشد نه آنکه حتی به وارثش بسیار کم برسد) (8)وَإِذا حَضَرَ القِسمَةَ أُولُو القُربىٰ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينُ فَارزُقوهُم مِنهُ وَقولوا لَهُم قَولًا مَعروفًا4:8
و کسانی اگر از پس خود فرزند ضعیفی باز گذارند و بر آینده ایشان بترسند باید از الله بترسند و سخن محکمی برای کمک به آینده آنان بگویند (این آیه میرساند که انسان برای باز ماندگان ناتوان خود اگر صلاح باشد میتواند سایر باز ماندگان غير ضعیف و غیر محتاج خود را حتی از ارث محروم نماید، مثلا اگر دختری داشت که فلج بود و قابل زناشوئی نبود میتواند برای بعد از مرگ خود وصیت کند که حتی تمام مالش متعلق به آن دختر باشد به شرطی که سایر وارث ها محتاج نباشند و ظلمی به ایشان نشود و میدانیم بر اساس آیه 180 از سوره بقره هر گاه کسی برای بعد از مرگش وصیتی کرده بود که آن وصیت روی انحراف از حق و ظلم و گناه به کسی بود وصی او یا حکومت مسلمین باید آن وصیت را بصورت عادلانه و بهتری که انحراف و ظلم نباشد برگرداند) (9)وَليَخشَ الَّذينَ لَو تَرَكوا مِن خَلفِهِم ذُرِّيَّةً ضِعافًا خافوا عَلَيهِم فَليَتَّقُوا اللَّهَ وَليَقولوا قَولًا سَديدًا4:9
به يقين کسانیکه مال یتیمان را ظالمانه میخورند گوئی آنان شکم خود را از آتش پر میکنند و در آخرت دچار آتشی بس سوزان میشوند (این آیه در باره وصی شخص فوت شده یا وارث های توانای اوست که ممکن است ارث وارث های یتیم و ناتوان شخص فوت شده را بخورند) (10)إِنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أَموالَ اليَتامىٰ ظُلمًا إِنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارًا ۖ وَسَيَصلَونَ سَعيرًا4:10
الله به شما در باره فرزندانتان توصیه مینماید که برای یک پسر دو برابر سهم یک دختر باشد (زیرا دختران را معمولا همسرانشان خرج میدهند و محتاج نمیمانند ولی پسر تا سرمایه نداشته باشد و زحمت نکشد، نمیتواند خود و همسرش را اداره کند و اگر بگوئید ممکن است در زندگی امروز هر دو کار کنند و در آمد داشته باشند، جواب اینست که امروزه که کارها صنعتی و سریع شده و بیکاری روز به روز افزونتر میگردد، مصلحت آن است که زنان به خانه داری بپردازند تا مردان بیکار نشوند، اسلام روی برتریهائی که از جهتی در زن بیش از مرد بوده و از جهت دیگر در مرد بیش از زن است، قوانین جهانی خود را عرضه کرده است و برای حفظ عفاف و آرامش زن است که کار در خانه را برای زن از کار بیرون ترجیح میدهد، مگر در کارهای بیرون مخصوص به زنان، مانند پزشکی و آموزش و حتی در جنگ و بعضی کارهای دیگری که لطمه به حفظ شئون خانواده نمیزند، و لذا در بعضی قوانین اسلامی از جمله ارث می بینیم در مواردی زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند، حتی چنانکه در آیات قبل گذشت اگر پسری محتاج به ارث پدرش نبود و دخترش به واسطه عدم توانائی جنسی یا عدم شانس جنسی یا بیماری، بیشتر محتاج بود، پدرش که میخواهد بمیرد میتواند پسر را از ارث محروم کند و تمام دارایی خود را وصیت کند به دختر علیلش بدهند) پس اگر فرزند ارث برنده فقط دختر بود و بیش از دو بودند برای تمام آنها دو ثلث از مالی است که شخص فوت شده گذاشته و اگر فقط یک دختر بود سهم او نصف آن مال میباشد (از دقت در آیه آخر آیات ارث و آیه آخر سوره نساء یک دیندار متفکر میفهمد که دو دختر نیز مجموعا دو ثلث مال را میبرند، اگر چه در آیه بالا ذکر نشده و اما نصف مال که از یک دختر میماند، یا ثلث مال که از چند دختر میماند، از سنت پیامبر اسلام پیداست که متعلق به بیت المال مسلمین است تا بیت المالی که با کمک خود، جامعه مسلمین را متمول و پیشرفته میکند، پس از مرگ هر یک از افراد جامعه با شرایطی سهمی ببرد) و برای هر یک از پدر و مادر شخص فوت شده یک ششم مال باقیمانده اوست و این به شرطی است که او فرزندی هم داشته باشد (اگر فرزند چند دختر باشد تمام مال درست تقسیم میگردد و اگر دختر و پسر با هم باشند پس از کسر سهم معلومی میان آنان تقسیم میگردد و اگر پدر و مادر با یک دختر بودند تکلیف یک ششم بقیه از آیه بعد معلوم میگردد) اما اگر برای شخص فوت شده مذکور فرزندی نبود وارث او پدر و مادر اوست و مادرش یک سوم مالش را میبرد (یعنی پدرش دو سوم بقیه را میبرد و در مورد پدر و مادر گاهی زن و مرد مساوی هستند و گاهی مرد دو برابر زن میبرد و این میرساند اسلام روی صرفا زن و مردی سهم تعیین نکرده، بلکه روی احتیاجهای مالی و مصالح اجتماعی گاهی میان زن و مرد فرق میگذارد و از این آیه برای مسلمانان فهیم پیداست که در مورد یک دختر و پدر و مادر سه ششم مال دختر است و یک ششم مال مادر و دو ششم مال پدر یعنی پدر یک ششم را روی سهم تعیین شده برای خودش میبرد و یک ششم دیگر را روی بقیه ای که میماند، زیرا با بودن پدر و مادر بیت المال سهمی ندارد) پس اگر برای شخص فوت شده (چه زن باشد و چه مرد) برادرانی بود، برای مادرش یک ششم مال آن شخص خواهد بود (چون از آیه بعد پیداست که برادر و خواهر در بعضی موارد سهم مساوی میبرند، لفظ برادران شامل یک برادر و یک خواهر و یا دو خواهر نمیشود و ضمنا باید دانست که اگر پدرِ موجود طوری بود که به برادران و خواهران شخص مرده کمک میکرد، یعنی پدر آنها نیز بود، مالی که بواسطه وجود برادران و خواهران از مادر و پدر کم میشود به پدر داده میشود، چون خود را موظف به کمک خواهران و برادران شخص فوت شده میداند، ولی اگر پدر کمک نمیکرد و مادر کمک میکرد، سهم کسر شده از مادر را به مادر میدهند و اگر به بعضی یا تمام برادران و خواهران کمکی از جانب این پدر و مادر نمیشد، سهم کسر شده را به نسبت اینکه برادران و خواهران نسبت به شخص فوت شده، مادری هستند یا پدری، به خودشان باید بدهند) و این توصیه الله بعد از وصیت یا بدهکاری این است که شخص فوت شده داشته (آنانکه گفته اند وصیت شخص فوت شده قبل از توصیه های الله فقط تا ثلث مالش میباشد، خلاف متن قرآن گفته اند بلکه شخص فوت شونده حتی تمام مالش را میتواند قبل از توجه به توصیه الله برای آنچه صلاح میداند وصیت کند مشروط بر اینکه وصیت او روی مصلحت صحیح باشد و ظلمی به وارثها از لحاظ احتیاج داشتن به ارث نشود) شما مسلمانان نمیدانید پدر شما و فرزند شما کدامشان به نفع اجتماعی شما، به شما نزدیکترند (بطور معمول چون مسلمانان نمیدانند کدامیک از خویشان نزدیکتر ایشان، روی منافع اجتماعی، به انسان نزدیکترند که سهم بیشتری ببرند، خالق عالم این توصیه ها را فرموده، ولی اگر مصالحی بالاتر از این توصیه ها نسبت به وارث ها لازم شد آن مصالح استثنائی بر این توصیه های عمومی مقدم تر است) بنابر این، این توصیه های الله قانون واجبی است از جانب الله و به یقین الله دانا و مصلحت بین میباشد (11)يوصيكُمُ اللَّهُ في أَولادِكُم ۖ لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ ۚ فَإِن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ ۖ وَإِن كانَت واحِدَةً فَلَهَا النِّصفُ ۚ وَلِأَبَوَيهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إِن كانَ لَهُ وَلَدٌ ۚ فَإِن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ ۚ فَإِن كانَ لَهُ إِخوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ ۚ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يوصي بِها أَو دَينٍ ۗ آباؤُكُم وَأَبناؤُكُم لا تَدرونَ أَيُّهُم أَقرَبُ لَكُم نَفعًا ۚ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليمًا حَكيمًا4:11
و نصف مالی که همسر شما مردان مسلمان باقی گذاشته، سهم شماست به شرطی که برای آن زنان فرزندی نباشد، پس اگر برای آنان فرزندی بود، شما شوهرانِ آنان، یک چهارم مالِ گذاشته ایشان را میبرید و این نیز بعد از وصیتی است که خود آن زنها کرده اند یا بدهکاری ای که داشته اند، و از مال شما مردان مسلمان که باز گذاشته اید همسران شما یک چهارم را می برند به شرطی که برای شما فرزندی نباشد ولی اگر فرزندی برای شما بود سهم آنان یک هشتم از مال شما خواهد بود و این نیز بعد از وصیتی است که شما کرده اید یا بدهکاری ای که داشته اید (با اینکه خالق عالم توصیه خود را بطور مکرر بعد از وصیتِ آزادِ شخصِ فوت شونده معرفی میکند تا هر مصلحتی که روی موقعیت غیر عادی میدانند، انجام دهند، فقهای تمام فرقه های اسلام روی روایتی که از حضرت رسول در مورد مسلمانی رسیده که فقط یک دختر و یک مادر داشت و میخواست بیشتر از یک ثلث را برای بخشش به بیت المال وصیت کند، چون حضرت رسول در آن یک مورد خاص فرمودند، بیشتر از ثلث جایز نیست، زیرا به دختر و مادرش ظلم میشود، گفته اند هیچ کس در هیچ موقعیتی بیشتر از یک ثلث را حق ندارد، روی مصلحت خود وصیت کند و حتی اگر وصیت کننده در موضوع موهوم يا ظالمانه ای وصیت کرد، علمای فرقه ها وصیت او را در ثلث لازم الاجرا میدانند و حال آنکه این فتواها خلاف متن قرآن و خلاف منطق اجتماعی صحیح است) و اگر شخص فوت شونده مرد یا زنی بود که از او ارث نمیبرد جز عقب ترین وارثی که باعث رنج روحی است (چنین شخصی برادر و خواهر مادری هستند که هر گاه کسی جز آنرا نداشته باشد، مانند آنست که کسی را ندارد و از این بابت در رنج است زیرا معمولا برادر و خواهر مادری بسیار کم، با هم دیگر رفت و آمد، دارند و نسبت به هم وابستگی اجتماعی کمی دارند) یعنی برای او فقط یک برادر یا یک خواهر با چنین شرطی بود برای هر یک از این برادر و خواهر یک ششم مال او خواهد بود (در اینجا زن و مرد مساوی حساب شده اند زیرا از حیث وابستگی اجتماعی یکسان میباشند) و اگر بیشتر از یکی بودند، تمامی آنها فقط در یک ثلث مال شریکند (بدیهی است که بقیه، اگر وارث دیگری نباشد سهم بیت المال است) و این نیز بعد از وصیتی میباشد که شخص فوت شده کرده و نیز بعد از دادن بدهکاری های اوست، بشرطی که وصیت شخص فوت شده، ضرر زننده به وارثهای عادی تعیین شده از جانب الله نباشد، تمام آنچه ذکر شد، توصیه ای است از جانب الله و الله چون دانا است این توصیه های حکیمانه را کرده و نسبت به مخالفت کنندگان این قوانین صبور است (12)وَلَكُم نِصفُ ما تَرَكَ أَزواجُكُم إِن لَم يَكُن لَهُنَّ وَلَدٌ ۚ فَإِن كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكنَ ۚ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يوصينَ بِها أَو دَينٍ ۚ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكتُم إِن لَم يَكُن لَكُم وَلَدٌ ۚ فَإِن كانَ لَكُم وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَكتُم ۚ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ توصونَ بِها أَو دَينٍ ۗ وَإِن كانَ رَجُلٌ يورَثُ كَلالَةً أَوِ امرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَو أُختٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ ۚ فَإِن كانوا أَكثَرَ مِن ذٰلِكَ فَهُم شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ ۚ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يوصىٰ بِها أَو دَينٍ غَيرَ مُضارٍّ ۚ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ4:12
و اینها میزانهای محدود و معلوم الله میباشد و هر کس از الله و پیغمبرش اطاعت نمايد الله او را در آخرت داخل باغهائی میکند که از پای آنها جویبارها روان است و آنان در آنها همیشه میباشند و آن رستگاری بس بزرگ همين است (13)تِلكَ حُدودُ اللَّهِ ۚ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسولَهُ يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها ۚ وَذٰلِكَ الفَوزُ العَظيمُ4:13
و هر کس نافرمانی الله و رسولش را کند و از حدهای قانونی الله تجاوز نماید او را داخل آتشی میکند که باید همیشه در آن باشد و برای اوست عذابی پست کننده ( آیاتی که ذکر شد با تمام اختصار شان شامل تمام مسائل کوچک و بزرگ مربوط به ارث میشوند و چیزی از قوانین ارث در اینها فرو گذار نشده ولی به شرطی که بیننده این آیات هدایت شده به قرآن و اسلام حقیقی باشد و بسیار دقیق و فکر ریاضی داشته باشد نه آنانکه جز محفوظاتی از دین نمیدانند و متن روایات را بر متن قرآن ترجیح میدهند، باید دانست با توجه به اینکه سهم برادر و خواهر مادری سهم مادر است که در نبود ما در میان آنها تقسیم میشود برادران و خواهران پدری که زیاد دور و کلاله نیستند در نبود پدر سهم پدر خود را میبرند و در مورد برادر و خواهر پدری برادر دو برابر خواهر میبرد و چون تمام ارث به پدر میرسد در نبود پدر تمام ارث به برادر و خواهر پدری میرسد و قطعی است که برادر و خواهر پدری در حکم پسر و دختر است با در نظر گرفتن اینکه هرگز از پسر و دختر سهم بیشتری نمیبرند و چون نفرات غير دقیقی در زمان پیغمبر اسلام بودند که اینها را نمیتوانستند از متن این آیات درک کنند پس از چند سال که از نزول سوره نساء گذشت از پیغمبر اسلام خواستند روشن تر تکلیف برادران را تعیین کند و لذا خالق عالم آیه آخر سوره نساء را در تایید این محاسبه نازل فرمود که در آن جاهای مبهم این آیات به روشنی بیان شده است ولی متاسفانه چون کار اسلام بدست افرادی افتاد که محفوظات بسیار داشتند نه فکر صحيح، روی تحریک دشمنان اسلام، فرقه های اسلام در مورد ارث سه نوع برادر به حکمی ظالمانه و بدیهی البطلان اجماع کردند یعنی شیعه و سنی معتقد شده اند اگر کسی بمیرد و ارث او منحصر به سه نوع برادر و خواهر باشد به برادر و خواهر مادری از یک ششم تا یک سوم میرسد و به برادر پدر و مادری دو سوم بقیه یا پنج ششم بقیه و به برادر و خواهر پدری چیزی نمیرسد، بدیهی است که این ظلم بزرگی است به برادر و خواهر پدری و علاوه بر این میگویند اگر وارث فقط دو نوع برادر و خواهر مادری و برادر و خواهر پدری بودند برادر و خواهر پدری سهم زیاد برادر و خواهر کاملا تنی را میبرند و سهم برادر مادری تغییری نمی کند و تناقص گوئی این فتوا دهندگان چون روز روشن است و حال آنکه در همین آیات ارث است که ضرر و ظلم در قوانین الله نیست و تمام قوانین اسلام به روشنی در قرآن بیان شده است که مایه گمراهی نشود) (14)وَمَن يَعصِ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدودَهُ يُدخِلهُ نارًا خالِدًا فيها وَلَهُ عَذابٌ مُهينٌ4:14
و از زنان شما آنکس که آن کار بس زشت را میکند بر او چهار شاهد از خودتان بخواهید، اگر شهادت دادند آن زن را در خانه های مخصوصی نگهدارید تا مرگ او را بگیرد يا الله راه دیگری برای امثال او بگذارد (این آیه درباره زن شوهرداری از مسلمانان است که آن کار بس زشت را میکند و مسلمانان حق ندارند به صرف اینکه کسی به آنان تهمت میزند نسبت به آنان بدبین شوند بلکه باید کنجکاوی نمایند و کاری کنند که اقلا چهار شاهد از مسلمانان مورد اعتماد بیایند شهادت بدهند که دیده اند آن زن چنان است و اینکار یا تصادفی انجام میشود که چهار شاهد ببینند و یا شوهر او چهار نفر را مامور میکند یا حکومت اسلام و تا شاهد به چهار نرسد آن زن مجرم شناخته نمی شود و این حکم برای این است که مسلمانان بی جهت روی سوءظن های شخصی به کسی تهمت نزنند و تا خراب بودن زن کاملا مشهود نباشد، زن را بد نام نکنند و اگر کسی روی نظر شخصی بصورت کمتر از چهار شاهد شهادتی داد آن شاهد را مجازات میکنند تا محیط اسلامی روی ترس از کار زشت و اعتماد صحیح و مخفی ماندن کامل کارهای زشت، زندگی آرامی داشته باشد از متن این آیه پیداست که این طرز مرگ بیرحمانه برای زن شوهردار زنا دهنده در آنزمان موقتی بوده تا زنانی که روی فساد قبلی محیط مدینه چنین اعمالی را میکردند سخت بترسند و فساد فوق ترک شود و چیزی نگذشت که بدستور الله همان حكم رجم که حكم الله در دین موسی بود در اسلام هم مقرر گردید. و حكم موقتی فوق منسوخ شد بدون آنکه نزول آیه ای قرآنی برای آن لازم شود و غیر از این هر روایت دیگری که هست مسخره و ساختگی است و بدیهی است حكم الله در حكم موقتی فوق این است که زن در اطاقی بسته از گرسنگی و تشنگی و با زجری سخت بمیرد) (15)وَاللّاتي يَأتينَ الفاحِشَةَ مِن نِسائِكُم فَاستَشهِدوا عَلَيهِنَّ أَربَعَةً مِنكُم ۖ فَإِن شَهِدوا فَأَمسِكوهُنَّ فِي البُيوتِ حَتّىٰ يَتَوَفّاهُنَّ المَوتُ أَو يَجعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلًا4:15
و آن دو زن و مردی از شما که آن کار زشت را کردند اذیتشان نمائید، پس اگر توبه کردند و خود را اصلاح نمودند از ایشان بگذرید زیرا الله در اینگونه موارد توبه پذیری است مهربان (در این آیه حکم زنای غیر محصنه است که مربوط به زن بی شوهر با مردی میباشد به شرطی که هم زن و هم مرد راضی باشند و یکی دیگری را فریب نداده باشد یا مجبور نکرده باشد در صورت اخیر چون مقدار اذیت مربوط به شدت گناهکاری مجرم است متصدیان نظم اجتماع مقدار عذاب و اذیت مقصر را بطور مختلف و روی موقعیت آنان تعیین میکنند و حداقل این اذیت در اول سوره نور صد تازیانه معلوم شده و بیش از آن با صلاح دیدِ متصدیان نظم اجتماع است. در قرآن حكم خاصی برای زنا کردن مرد زن دار نیست و این میرساند که در عمل زنا مرد زن دار را نباید کشت، زیرا زن و فرزند او چه گناهی دارند که بی سرپرست شوند و زن اگر از عمل به شوهرش بعد از مجازات ناراحت بود میتواند طلاق بگیرد) (16)وَاللَّذانِ يَأتِيانِها مِنكُم فَآذوهُما ۖ فَإِن تابا وَأَصلَحا فَأَعرِضوا عَنهُما ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوّابًا رَحيمًا4:16
توبه از کسانی پذیرفته میشود که کار بدی را به نادانی انجام دهند و به محض متوجه شدن هر چه زودتر توبه کنند پس الله از چنین کسانی توبه میپذیرد و الله دانائی میباشد با حکمت (17)إِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعمَلونَ السّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتوبونَ مِن قَريبٍ فَأُولٰئِكَ يَتوبُ اللَّهُ عَلَيهِم ۗ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا4:17
و توبه برای کسی که اعمالی بد میکند و چون دید کسی میخواهد بمیرد بیاد مرگ خود میافتد و میگوید توبه کردم، پذیرفته نمیشود همچنین کسی که کافر بود و هنگامیکه دید میمیرد از کفر دست کشید توبه اش پذیرفته نیست برای اینان عذابی دردناک خواهد بود (هر گاه کسی عمل زنا یا کار بد دیگری انجام داد و گفت بعدا توبه خواهم نمود به شرطی توبه اش پذیرفته میشود که بعدا در عین حال که توانائی گناه کردن را دارد توبه ای صادقانه نماید نه آنکه زمانی از اعمال بد گذشته خود توبه کند که نمی تواند به اعمال بد خود ادامه دهد، مانند شخص پیر یا بیمار یا کسی که خود را به مرگ نزدیک می بیند) (18)وَلَيسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذينَ يَعمَلونَ السَّيِّئَاتِ حَتّىٰ إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ إِنّي تُبتُ الآنَ وَلَا الَّذينَ يَموتونَ وَهُم كُفّارٌ ۚ أُولٰئِكَ أَعتَدنا لَهُم عَذابًا أَليمًا4:18
ای کسانی که ایمان آورده اید برای شما حلال نیست بدون رضایت زن، او را به ارث ببرید (در میان یهودیان مدینه رسم بود که مثلا برادر شخص مرده زن او را هم بنام ارث برادر، به زنی میگرفت اگر چه زن راضی نبود و آیه فوق آنرا برای مسلمان به شرطی جایز میداند که به رضایت زن و با تمام شرایط یک زناشوئی جدید باشد) و نباید زنان را برای آنکه مقداری از مالی را که به ایشان داده ايد بگیرید در فشار بگذارید مگر آنکه کار زشت بکنند ( این درباره زنی است که مردش از او خوشش نمی آید و میخواهد او را طلاق دهد و با فشارهای مختلف میخواهد مهری را که به او داده پس بگیرد یا چیزی از او بگیرد تا طلاقش بدهد یا تهدید به طلاقش کند مگر آنکه زن مالی به او ببخشد ولی اگر زن معلوم شد که نافرمانی زننده ای به مردش کرده و یا بی جهت میخواهد طلاق بگیرد مرد میتواند که وقتی او را طلاق داد مقداری از مال او را هم بگیرد تا طلاق بدهد) و با همسران خود به خوبی معاشرت نمائید و اگر از جهتی از آنان بدتان آمد بسا چیزهاست که شما را بد می آید ولی الله در آن خوبی بسیاری مینهد (از این آیه چنین مستفاد میشود که مرد نباید توقع داشته باشد که همسرش هيچ عیب نداشته باشد بخصوص بعد از زناشوئی زیرا چنین زنی کم اتفاق میافتد و بعلاوه بعضی بدیها در واقع خوبی است و بعضی خوبیها در واقع باعث بدبختی میباشد مانند زیبائی زیاد زن که خطرات و وسوسه هائی را بوجود می آورد و یا بعضی اخلاق ها که زن دارد و با اخلاق مرد جور نیست ولی برای تعدیل اخلاق مرد لازم و مفید است) (19)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا يَحِلُّ لَكُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ كَرهًا ۖ وَلا تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما آتَيتُموهُنَّ إِلّا أَن يَأتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ۚ وَعاشِروهُنَّ بِالمَعروفِ ۚ فَإِن كَرِهتُموهُنَّ فَعَسىٰ أَن تَكرَهوا شَيئًا وَيَجعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيرًا كَثيرًا4:19
و اگر خواستید همسری را که عیبی در او می بینید رها کنید و همسر بهتری بگیرید و مهر زیادی هم به اولی داده بودید از آن مهر چیزی را نگیرید آیا برای آنکه او را طلاق دهید و چیزی هم از مهرش بگیرید به او افتراها و گناه آشکاری را نسبت میدهید؟ (20)وَإِن أَرَدتُمُ استِبدالَ زَوجٍ مَكانَ زَوجٍ وَآتَيتُم إِحداهُنَّ قِنطارًا فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَيئًا ۚ أَتَأخُذونَهُ بُهتانًا وَإِثمًا مُبينًا4:20
و چگونه چنین می کنید با اینکه با هم یکی شده اید و همسر شما از شما بر این یگانگی پیمان محکمی گرفته؟ (از این عبارت پیداست که رسم مسلمانان اوليه چنین بوده که هنگام عقد زناشوئی هر یک از طرفین در نزد گواهان عقد تعهد می سپردند که کاملا با هم یکی باشند و بهم حيله و فریب و افترا نزنند) (21)وَكَيفَ تَأخُذونَهُ وَقَد أَفضىٰ بَعضُكُم إِلىٰ بَعضٍ وَأَخَذنَ مِنكُم ميثاقًا غَليظًا4:21
و شما مسلمانان زنی را که پدرتان به همسری خود آورده به زناشوئی خود نگیرید زیرا اینکار عملی است زشت و باعث کینه و راهی است بد و اگر قبلا چنین کاری شده برای شما عیب نیست (یعنی اگر قبل از این قانون شما مسلمانان زن پدر خود را پس از مرگ پدر یا پس از طلاق دادن بوسیله پدر خود به زناشوئی در آورده بودید بعد از این قانون نباید او را طلاق دهید و حرام بدانید زیرا علاقه هائی در بین هست که نباید گسسته شود) (22)وَلا تَنكِحوا ما نَكَحَ آباؤُكُم مِنَ النِّساءِ إِلّا ما قَد سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَمَقتًا وَساءَ سَبيلًا4:22
بر شما مسلمانان مادرتان و دخترتان و خواهرتان و عمه و خاله تان و دختر برادر و دختر خواهر و مادری که از طریق شیر دادن مادر شما شده و همچنین خواهران شیری شما برای زناشوئی با شما حرام شده و نیز مادر زن و دختری از زن شما حرام است که در زیر تربیت شما باشد و این به شرطی است که شما با مادر او دخول هم کرده باشید پس اگر به او دخول نکرده بودید عیبی بر شما نیست که دختر او را که در نزد شما پرورش یافته به زنی بگیرید (وقتی چنین دختری به زنی گرفته شد و دخول شد، مادر او بعنوان اینکه مادر زن است از همسری خارج میشود از عجایب فتواهای فقهای تمام فرقه های معروف اسلام از سنی و شیعه آن است که اجماع کرده اند بر حرام بودن دختر زنی که با او دخول شده ولی در دامنِ شوهرِ آن زن پرورش نیافته و این فتوا خلاف متن قرآن و خلاف منطق صحیح اسلامی است همانطور که فقهای مزبور بر خلاف متن صریح قرآن عمه و خاله از طریق شیر را هم حرام دانسته اند و اگر کسی بگوید چگونه است که مادر پدر و یا مادر مادر و یا نوه نیز حرام است با اینکه در متن قرآن ذکر نشده خواهیم گفت این دو چنان بدیهی هستند که قابل بحث و ذکر نیستند و فلسفه های روشنی هم دارند و حال آنکه در مورد دختر زن و عمه و خاله رضاعی هیچیک از اینها نیست با توجه به اینکه در آخر مطالب مربوط به زنهای حرام ذکر شده که غیر از این زنها بقیه زنها که ممکن است مورد توجه شما باشد بر شما حلال است) و همسر پسران شما که از پشت خود شما هستند نیز بر شما حرامند و همچنین حق ندارید که دو خواهر را با هم به همسری خود در آورید، مگر آنکه قبلا چنین کاری کرده باشید در چنین صورتی الله برای شما روی مهربانیش از شما میبخشد (قبل از گذاشته شدن چنین قانونی از جانب الله، مردم عرب مدینه یا مکه دو خواهر را با هم میگرفتند و چون چنین شخصی که مسلمان شده بواسطه علاقه هائی که در زندگی با هر دو پیدا کرده اگر یکی را رها کند، ظلم میشود خالق عالم بخشیده است و ما باید از این راهنمائی قرآن متوجه شویم اگر کسی روی اشتباه یا خطا یا ندانستن حکم، زنی را که حرام بود به همسری گرفت و در اثر همسری علاقه هایی مانند تولید بچه و غیر آن پیدا شد و بعد از این متوجه شده بود که آن زن حرام بوده که گرفته به شرطی میتواند آن زن را رها کند و فعل حرام خود را ترمیم کند که رها کردن باعث ظلمی به هیچ یک از طرفین نشود و فایده ای هم به کسی داشته باشد و با این ریزه کاریهای قرآن مجید، وای بر کسانی که مثلا گفته اند اگر فرزند انسان شیر مادر زنش را میخورد، مادر آن بچه به پدرش حرام میشود و این فتوای عجیب و بدیهی البطلان باعث شده که نه زن و مرد و نه بچه از جدا شدن این مرد و زن سودی نبرند، ولی هر سه ضرر غير قابل جبرانی ببینند و حال آنکه اگر هم تقصیری باشد، با مادر زن است در صورتی که حتی مادر زن نیز کار بدی نکرده و افسوس که اکثر آنها توجهی به شعور اجتماعی ندارند و این ظلمها را درک نمی کنند، اخیرا مردی زنی را که هنوز عده اش تمام نشده ندانسته به همسری گرفته و بعد از اینکه آن زن حامله شده با اینکه مرد يقين دارد بچه مال خودش میباشد در اثر فتوای بعضی که گفته اند آن زن بر تو حرام است زن را که حتی دوستش میداشته و کسی هم مدعی او نبوده و می توانستند با هم زندگی آرامی داشته باشند طلاق داده و زندگی خود و زن را بر هم زده و زن نیز مجبور شده که سقط جنین کند و حال آنکه روی قرآن اگر زن و مرد حتی خطائی هم مرتکب شده باشند که با علم به وجوب نگهداری عده زناشوئی کرده اند فقط گناهی مرتکب شده اند که چون از این گناه فقط ظلم به قانون شده نه ظلم به کسی، اگر توبه کنند خالق عالم می بخشد و عمل انجام شده ایشان نباید بهم زده شود زیرا ظلمهائی اجتماعی را باعث میشود، آیا اینکه آن زن بچه خود را سقط کرده گناه آن قتل نفس به گردن فتوا دهندگان مزبور نیست؟) (23)حُرِّمَت عَلَيكُم أُمَّهاتُكُم وَبَناتُكُم وَأَخَواتُكُم وَعَمّاتُكُم وَخالاتُكُم وَبَناتُ الأَخِ وَبَناتُ الأُختِ وَأُمَّهاتُكُمُ اللّاتي أَرضَعنَكُم وَأَخَواتُكُم مِنَ الرَّضاعَةِ وَأُمَّهاتُ نِسائِكُم وَرَبائِبُكُمُ اللّاتي في حُجورِكُم مِن نِسائِكُمُ اللّاتي دَخَلتُم بِهِنَّ فَإِن لَم تَكونوا دَخَلتُم بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيكُم وَحَلائِلُ أَبنائِكُمُ الَّذينَ مِن أَصلابِكُم وَأَن تَجمَعوا بَينَ الأُختَينِ إِلّا ما قَد سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفورًا رَحيمًا4:23
و زنانی که در نگهداری زناشوئی دیگرانند نیز بر شما زناشوئيشان حرام است مگر زنانی که روی آنچه الله مقرر کرده در تملک و اختیار شما در آید (اگر زن شوهرداری بر طبق آنچه در سوره ممتحنه گفته شد روی علاقه به اسلام از شوهر کافر خود فرار کرد و به مسلمانان پناه آورد یا در جنگهای اسلامی اسیر مسلمانان شد و یا با اینکه شوهر داشته بصورت کنیز خرید و فروش شد و در اختیار مسلمانان قرار گرفت و معلوم نبود که شوهرش کجاست و کیست با شرایطی که در قرآن است به شرطی که لیاقت آزاد شدن نداشته باشد اگر مسلمانی که توانائی گرفتن زن بهتر و گرانتری را ندارد او را به زناشوئی خود در آورد عیبی بر آن مرد مسلمان نیست) و غیر از زنانی که حرام بودن آنها گفته شد زنان دیگری که مورد تمایل شما با همسری ایشان است بر شما حلال است (زنانی که طبیعتا مورد تمایل برای زناشوئی نیست مانند مادر بزرگ و یا نوه، قطعی است که حرام است و چون این بدیهی است ذکر نشده و این زنان حلال را بشرطی میتوانید بگیرید که بوسیله مال خودتان ایشان را بدست آورید (اشاره به مهر و خرج عروسی و رضایت طرفین است و حتما باید نظرتان از گرفتن آنان نگه داری ایشان باشد نه به منظور اطفای شهوت (این عبارت میرساند که اولا در عقد زناشوئی بستن عقد کننده نباید بگوید متعت ثانية تعيين مدتی موقت برای زناشوئی در اسلام حرام است و هر روایتی در این زمینه از هر کس نقل شده باشد ساخته دشمنان اسلام میباشد و آنچه بعضی فرقه های اسلامی بنام مُتعه و یا صيغه و ازدواج موقت معروف کرده اند افترائی به اسلام میباشد و این نه در جنگهای اسلامی در زمان پیغمبر اسلام عمل شده و نه مسلمانان اولیه بدان عمل کرده اند زیرا چنانکه در آیات بعد نیز خواهید دید در تربیت اسلامی این کارها به بدی یاد شده و اسلام طرفدار تقویت روح و ایمان است نه کمک کردن به شهوتران و در عمل ازدواج موقت، معایب اجتماعی و اخلاقی وجود دارد که از استفاده کردن از فاحشه رسمی زیان آورتر میباشد زیرا اگر شهوترانان بوسیله فاحشه های رسمی ساعتی اطفای شهوت کنند، دیگر نه گرفتار پیدایش بچه و عواطف مربوط به مادر بچه میشوند و نه شخص نامطمئنی را بطور موقت در خانه خود نگه میدارند و نه عمل آنان وسیله فاحشه شدن زن پاکدامن میشود و این معایب در زناشوئی های موقت هست) پس آنچه از زنان حلال را که بهره زناشوئی از ایشان گرفتيد واجب است مهرهای ایشان را به ایشان بدهید ( بر طبق آیه 237 از سوره بقره قبل از بهره گیری زناشوئی که بنام عروسی است، اگر کسی زن عقد کرده خود را طلاق داد فقط نصف مهر را باید بدهد و تمام مهر بعد از بهره گیری است که البته عیب نیست روی رضایت طرفین قبل از عروسی تمام مهر را بدهند یا بعد از عروسی محول به آینده کنند و چقدر انحراف از حق است که کسی این جمله را که در متن عربی آن میم و ت و عین دارد و از لغت مُتعه و تَمَتُع که به معنای بهره گرفتن است آمده با تفسیر عوامانه ای آن را در باره وجوب جواز زناشوئی موقت بگیرند و روايات دروغی را به امامان دانشمند شیعه یا اصحاب پیغمبر اسلام بچسبانند و مهر را که چیزی شبیه به مزد است برای مرد عمل زناشوئی موقت حساب کنند) و عیبی بر شما نیست که بعد از قرار دادن مهری که واجب شده در زمان پرداخت یا چگونگی پرداخت یا بخشش و عدم بخشش تمام یا مقداری از آن با همسر خود توافق نمائید و الله این قوانین را روی علم وسیع خود و حکمتی که دارد برای شما مقرر داشته (24)وَالمُحصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلّا ما مَلَكَت أَيمانُكُم ۖ كِتابَ اللَّهِ عَلَيكُم ۚ وَأُحِلَّ لَكُم ما وَراءَ ذٰلِكُم أَن تَبتَغوا بِأَموالِكُم مُحصِنينَ غَيرَ مُسافِحينَ ۚ فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَآتوهُنَّ أُجورَهُنَّ فَريضَةً ۚ وَلا جُناحَ عَلَيكُم فيما تَراضَيتُم بِهِ مِن بَعدِ الفَريضَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليمًا حَكيمًا4:24
و هر کس از شما توانگری آن را نداشت که از زنان مؤمن پاکدامن قابل نگهداشتن همیشگی بگیرد میتواند از کنیزان مورد تملک شما مسلمانان بگیرد به شرطی که آن کنیزان مؤمن باشند و الله به درجات ایمان شما مسلمانان چه مرد و چه زن و چه کنیز داناتر از شماست (یعنی ایمان نسبت به اندازه فهم و تقوای اشخاص نسبی است و هر چه مرد و زن مؤمن تر باشند در زناشوئی خوشبخت ترند و کنیز کم ایمانتر از خانم خواهد بود والا رفتاری میکند که صاحب مؤمن او، او را هرچه زودتر آزاد کند) پس شما که نمی توانید خانمی مؤمن را به همسری گیرید چنان کنیزانی را به اجازه صاحبانشان برای همسری خود انتخاب کنید و با روش شایسته ای مهری را که سزاوارند به ایشان بدهید و دقت کنید که آنان نگهداشته شده از بی عفافی باشند و شهوت پرست نباشند و رفیق نگرفته باشند، پس وقتی که آنان در نگهداری شما قرار گرفتند اگر عمل زشتی کردند بدانید که نصف مجازات خانمهای شوهردار بر آنهاست (زیرا کنیز بواسطه پستی فکری و شغل کنیزی خود در معرض خطر فریب است و نباید در اثر عمل زشتی که از او سر زده مانند خانم شوهردار کشته شود بخصوص در جامعه ای که کنیز فرمانبر در کارهای داخل و خارج خانه است و اگر عمل زشتی کرد پس از خوردن حد زنای غير محصنه مردش از همسری او دست میکشد و برای شغل کنیزی او را میفروشد و باید دانست که اسلام چون تمام قوانینش منطقی است نه احساساتی مخالف خرید و فروش کنیز و غلام نیست ولی بواسطه علاقه شدید اسلام به آزادی کنیز و غلام به شرط لیاقت داشتن به آزادی موافق تحریم بین المللی خرید و فروش غلام و کنیز است به شرطی که این تحریم روی احساسات و بصورت الفاظ نباشد و در اقتصاد جامعه بشری مفید باشد و باعث پیدایش آشوبهائی اجتماعی بوسیله مردم غیر تربیت شده نگردد و استعمار که نوعی ترویج بردگی است، جهان را نگیرد و حقیقتا رهبران متفکر و پاکدامنی بردگی را روی منافع اجتماعی تحریم کنند نه حقه بازانی روی تحریک ملتهای نادان عليه رهبران دانا و دلسوز خود) این مجاز بودن زناشوئی با کنیز مؤمن برای کسی از شما مسلمانان است که از مشقت خودنگهداری، از شهوت خود بترسد و صبر کردن شما در آلوده نشدن به کنیز برای شما بهتر است و الله روی مهربانی خودش نسبت به شماست که زناشوئی با کنیز را از شما میبخشد (مسلمان حتی المقدور نباید کنیزی را به همسری بگیرد، بلکه باید صبر کند و فعالیت نماید تا در آمدی داشته باشد که خانم شایسته ای را به همسری خود بگیرد و می بینید که اسلام موافق زود زن گرفتن و زن نامناسب گرفتن نیست و مسلمانان را به دوراندیشی و تقویت روحی و دل به شهوت و هوس ندادن تشویق میکند و آنچه را خلاف این در میان مسلمانان مشهور است، اگر متکی به روایاتی هم باشد ساخته دشمنان اسلام است. آیا دینی که چنین دقیق قانون میگذارد ممکن است طرفدار ازدواج موقت برای رضایت پرشهوتان باشد ؟) (25)وَمَن لَم يَستَطِع مِنكُم طَولًا أَن يَنكِحَ المُحصَناتِ المُؤمِناتِ فَمِن ما مَلَكَت أَيمانُكُم مِن فَتَياتِكُمُ المُؤمِناتِ ۚ وَاللَّهُ أَعلَمُ بِإيمانِكُم ۚ بَعضُكُم مِن بَعضٍ ۚ فَانكِحوهُنَّ بِإِذنِ أَهلِهِنَّ وَآتوهُنَّ أُجورَهُنَّ بِالمَعروفِ مُحصَناتٍ غَيرَ مُسافِحاتٍ وَلا مُتَّخِذاتِ أَخدانٍ ۚ فَإِذا أُحصِنَّ فَإِن أَتَينَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيهِنَّ نِصفُ ما عَلَى المُحصَناتِ مِنَ العَذابِ ۚ ذٰلِكَ لِمَن خَشِيَ العَنَتَ مِنكُم ۚ وَأَن تَصبِروا خَيرٌ لَكُم ۗ وَاللَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ4:25
الله میخواهد برای شما مسلمانان حقایق را واضح گرداند و شما را به روشهای پسندیده دینی دینداران قبل از شما (که بوسیله سوءاستفاده چیان مذهبی تحریف شده) راهنمائی نماید و بر شما که قبلا به روشهائی غلط میرفتید توبه گیرد و الله دانائی پرحکمت میباشد (26)يُريدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُم وَيَهدِيَكُم سُنَنَ الَّذينَ مِن قَبلِكُم وَيَتوبَ عَلَيكُم ۗ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ4:26
آری الله میخواهد بر شما مسلمانان از کارهای زشتی که روی نادانی قبلا میکردید توبه گیرد ولی آنانکه دنبال شهوتها میروند میخواهند شما نیز به شهوتها و هوسها سخت علاقه مند شوید (هم بی دینان شهوتران کوشا هستند مردم را به عشق و سکس و انواع هوسها ببرند و هم كج دينان خرافاتی و موهوم پرست به طرزهائی مانند ازدواج موقت و رواج دادن قانون غلط مُحلل و انواع اینها میخواهند محیط را بسوی علاقه به شهوت بکشانند و می بینیم حتی مسیحیت که قانون غلط بهتر بودن زن نگرفتن یا جز یک زن در تمام عمر نگرفتن را، بر خلاف دستور دین حقیقی حضرت عیسی ترویج کرده اند غیر مستقیم خواسته اند غير از یک زن، وادار کنند، مردان مسیحی رفيقه هائی داشته باشند) (27)وَاللَّهُ يُريدُ أَن يَتوبَ عَلَيكُم وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَواتِ أَن تَميلوا مَيلًا عَظيمًا4:27
و با اینحال از لحاظ اینکه انسانها (جز آنانکه خود را از طریق ایمان کامل به تربیتهای عالی دین تقویت روحی کرده اند) ضعیف روحی آفریده شده اند الله میخواهد تخفیفی به شما مسلمانان بدهد که قانون اضطراری ازدواج با کنیز را گذاشته (اگر کسی بپرسد حال که کنیز موجود نیست، مسلمانان ضعیف روح از حيث شهوت چه کنند؟ جواب این سوال در آیه 33 از سوره نور است در آنجا که خالق عالم فرموده اگر کنیزان شما راضی نباشند، آنان را به آن کار زشت مجبور نکنید و این میرساند که در آن زمان بعضی مسلمانان بوسیله کنیزان خود خانه هایی برای بهره گرفتن شهوانی بعضی از مردم که نمیتوانستند زن بگیرند و احتیاج به اطفای شهوت داشتند درست کرده بودند و این میرساند امروزه که کنیز نیست از زنان شبیه کنیز یعنی زنان پستی که از حیث فکر و یا نقصهای زنانگی لایق به زناشوئی نیستند میتوان چنان خانه هائی برای آن کار نسبتا زشت درست کرد مشروط بر اینکه تحت نظر دولت و معروف و آشکار باشد نه پنهانی تا از آن ضررهائی اجتماعی و فردی مانند بیماریهای مقاربتی و فریب کاریهای مختلف و غيره پدید نیاید و لطمه ای به عفاف اجتماعی نزند و این بطور مسلم بهتر از ازدواج موقتی است که ضررهائی هم به مرد و هم به زن و هم به آینده اطفال میزند) (28)يُريدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم ۚ وَخُلِقَ الإِنسانُ ضَعيفًا4:28
ای کسانی که ایمان آوردید در رفتار با یکدیگر مال یکدیگر را به باطل نخورید مگر آنکه بصورت داد و ستد و روی رضایت طرفین باشد و خودهاتان را نکشید این نصایح برای آن است که الله به شما مهربان است (29)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَأكُلوا أَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ إِلّا أَن تَكونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنكُم ۚ وَلا تَقتُلوا أَنفُسَكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُم رَحيمًا4:29
و هر کس روی دشمنی و ظلم چنین کنند بزودی به آتشی سخت گرفتارش میکنیم و این بر الله آسان است (30)وَمَن يَفعَل ذٰلِكَ عُدوانًا وَظُلمًا فَسَوفَ نُصليهِ نارًا ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا4:30
اگر شما مسلمانان از بزرگ های آنچه نهی شده اید دوری نمائید بدیهای شما را از شما پاک میکنیم و شما را در جائی بس خوب داخل مینمائیم (کسی که تصمیم بگیرد گناهانی را که باعث ضررهای اجتماعی است انجام ندهد و بکسی ظلم نکند و هر گاه از او کار بدی سر زد توبه نماید هم الله بر اساس قوانینش گناهان گذشته او را هر چه هم بزرگ باشد می بخشد و هم روز به روز او را نیکو کارتر و خوشبخت تر میکند و باید دانست بزرگترین گناه بی توجهی به متن کتاب الله است و اگر کسی فتواهای این و آن را بر دستورات کتاب الله ترجيح دهد و آن فتوا دهندگان را در اطاعت شریک الله قرار دهد هوس و خیالات و احساسات غیر منطقی خود را خدا یعنی صاحب اختیار خود گرفته است) (31)إِن تَجتَنِبوا كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَنُدخِلكُم مُدخَلًا كَريمًا4:31
اگر الله روی قواعد دانش و کوشش و سایر قواعد برتری بعضی از شما مسلمانان را بر بعضی دیگر فضیلت داد (یکی از فضيلتها ارث بیشتر برای مرد نسبت به زن است) بی جهت آرزوی آن فضیلت را نکنید و چرا نگوئید، زیرا هر مرد و زنی به آن میرسد که برای بدست آوردن آن کوشش لازم را کرده و شما اگر توقع مقداری از فضیلت هائی را دارید که الله به این و آن میدهد آنرا از الله و قوانینش بخواهید و الله به هرچیزی داناست (خالق عالم روی صلاح های قانونی است که بر هر کس فضیلتی میدهد یا برایش ارثی تعیین میکند به مرد در حدود مردی و احتياجات اجتماعی و تصادفات اجتماعی و حدود لياقتش و به زن نیز در حدود وضعیت فردی و اجتماعی خودش و یکی از تربیتهای اجتماعی اسلام این است که هر کس حدود خود را بشناسد و به آن راضی باشد و اگر میخواهد به فضیلتی برسد باید با کوششهای مشروع برسد نه روی بغض و کینه و فعالیتهای نامشروع و تحریک احساسات این و آن) (32)وَلا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعضَكُم عَلىٰ بَعضٍ ۚ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبوا ۖ وَلِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ ۚ وَاسأَلُوا اللَّهَ مِن فَضلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا4:32
و برای هر کس که پدر و مادرش یا نزدیکترانش از پس خود مالی میگذارد مقرر کردیم که اختیار دار مالی شود که به او به ارث رسیده و نیز هر گاه اراده های شما برای کسانی متعهد شد چیزی بدهد سهم آنان را نیز بدهید به يقين الله بر هر چیزی گواه است (علاوه بر اینکه از طریق داد و ستد، مال این و آن به یکدیگر منتقل میشود از طریق ارث و از طریق وصیت و تعهد نیز مال کسی به دیگری میرسد) (33)وَلِكُلٍّ جَعَلنا مَوالِيَ مِمّا تَرَكَ الوالِدانِ وَالأَقرَبونَ ۚ وَالَّذينَ عَقَدَت أَيمانُكُم فَآتوهُم نَصيبَهُم ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ شَهيدًا4:33
مردان بر زنان در خانه فرمانروایند یکی بواسطه اینکه خالق عالم بعضی از مردان را بر بعضی از زنان فضيلتهائی داده و دوم بواسطه اینکه مردان از مالهای خود خرج زنان را میدهند پس زنان شایسته آنهائی هستند که نسبت به مرد خود حرف شنو و کم سخن باشند و با اجرای مقرراتی که الله برای محفوظ داشتن آن پنهانها قرار داده آن پنهانها را محفوظ نگهدارند (منظور نگهداری ناموس خود برای مرد است و فاش نکردن اسرار مرد و اسرار خانواده و اسرار زنانگی تا محرک شهوت مردان بیگانه نباشد و باید دانست که در قرآن و اسلام حقیقی تمام اصول اجتماعی حساب شده است و اگر عیبی در اعمال مسلمانان در حال یا در قدیم مشاهده شده است از انحرافات خود مسلمانان بوده است) و شما مردان مسلمان اگر از عاقبت بد ناسازگاری و بد رفتاری همسرانتان ترسیدید ابتدا ایشان را از طریق نصیحت به راهشان آورید و اگر مؤثر نیفتاد در خوابگاه از ایشان کناره گیرید (حالت قهر نشان دهید) و اگر این نیز مؤثر نبود بدون آنکه آنان را مجروح سازید، بزنید شان اگر اطاعت شما کردند بر علیه آنان اقدام دیگری نکنید و الله برتریست بزرگ (همیشه الله را که روی بزرگیش تفاوتهائی در زن و مرد نهاده در نظر داشته باشید و از بد رفتاری گذشته همسر خود پس از اینکه آشتی کردید صرفنظر کنید ) (34)الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعضَهُم عَلىٰ بَعضٍ وَبِما أَنفَقوا مِن أَموالِهِم ۚ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللّاتي تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَاهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ وَاضرِبوهُنَّ ۖ فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرًا4:34
و اگر کار بد رفتاری زن نسبت به مرد به جایی رسید که پس از زدن بدون جراحت هم زن به راه نیامد و آن دو برای اختلاف خود به شما متصدیان امور اجتماعی مراجعه کردند شما ابتدا برای آشتی دادن ایشان یک داور از کسان مرد و یک داور از کسان زن را مأمور کنید تا با اطلاع کامل از علت اختلاف ایشان شاید بوسيله آن دو داور بتوانید آن دو را اصلاح دهید و آن دو با یکدیگر به خواست الله توافق نمایند و الله به وضع هر دوی ایشان دانا و آگاه است (اگر با این روش دقيق اصلاحی معلوم شد اختلاف ایشان رفع نشدنی است شما میتوانید برای طلاق آن دو اقدام نمائید و اینکه در آیه 2 از سوره طلاق گفته شده باید دو شاهد عادل از خودتان شاهد طلاق باشند منظور همین دو داور میباشد که یکی باید از کسان زن و دیگری از کسان مرد باشد و منظور از عدالت در اینجا عدالت کامل نیست بلکه عدالت در امر شهادت است که شهادت دروغ ندهند یا انکار شهادت نکنند و این آیات میرسانند که اولا طلاق به دست مرد نیست بلکه بدست متصدیان رسمی امور عقد و طلاق است ثانیا در امر طلاق دقيقاً حساب شده است که زن و شوهر در اختلافات خود حتی الامکان خودشان که محرم اسرار هم میباشند اختلافات خود را حل کنند و اگر نشد طرفین به بزرگ خانواده مراجعه کنند تا بوسیله آنها رفع اختلاف شود و اسرار خانواده به خارج فاش نشود و پس از این دو مرحله است که میتوانند به محضر طلاق بروند، آنهم با شهادت بزرگ خانواده هر دو طرف بر لزوم طلاق و از آنجا که عین همین قانون طبق آیه 128 سوره نساء درباره بد رفتاری مرد نیز نسبت به زن هست معلوم میشود که طلاق نه بدست مرد است و نه بدست زن، بلکه بدست متصدیان مربوط به حفظ عدالت جامعه میباشد و فقط مرد و زن هر دو اختيار تقاضای طلاق از محضر طلاق دارند و افسوس که این قوانین عالی حساب شده بوسیله نفوذ دشمنان اسلام در فقهای قدیم مسلمانان به قوانین ناقص و ظالمانه تبدیل شد و کار مسلمانان و غیر مسلمانان به جایی رسید که اسلام را در قوانین غلط بسته شده به اسلام ببینند نه پس از رجوع به متن آیات قرآنی) (35)وَإِن خِفتُم شِقاقَ بَينِهِما فَابعَثوا حَكَمًا مِن أَهلِهِ وَحَكَمًا مِن أَهلِها إِن يُريدا إِصلاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَينَهُما ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليمًا خَبيرًا4:35
ای مسلمانان فقط از متن دستورات الله اطاعت بنده وار کنید و چیزی را در اطاعت از قوانین اجتماعی شریک الله قرار ندهید (افسوس که مسلمانان در کلیه فرقه هاشان کم و بیش از قوانین ناقص و بد غير الله اطاعت بنده وار نمودند و بیش از اطاعت متن قرآن از فتواهای ضد و نقیض پیشوایان سوءاستفاده کننده خود اطاعت کردند و می بینیم که تماما مورد غضب الله قرار گرفته اند) و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مسکینان و به همسایه نزدیک و دور و به رفیقی که اغلب پهلوی شما میباشد و به مسافری که در سفر محتاج شده و به تمام زیردستان خود نیکوئی نمائید و بدانید که الله هیچ متكبر بالنده به خود را دوست ندارد (36)وَاعبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشرِكوا بِهِ شَيئًا ۖ وَبِالوالِدَينِ إِحسانًا وَبِذِي القُربىٰ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينِ وَالجارِ ذِي القُربىٰ وَالجارِ الجُنُبِ وَالصّاحِبِ بِالجَنبِ وَابنِ السَّبيلِ وَما مَلَكَت أَيمانُكُم ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ مُختالًا فَخورًا4:36
کسانی را دوست ندارد که بخل میکنند و مردم را هم به بخیل شدن دستور میدهند و فضلی را که الله به ایشان داد کتمان میکنند (یعنی تبلیغ میکنند که مردم نیز به محتاجان کمک نکنند و اگر محتاجی به ایشان روی آورد با اینکه می توانند چیزی به او کمک کنند به دروغ میگویند خودم محتاجم و ندار هستم) و ما برای اینگونه اشخاص که کفران کننده فضيلتهای ما میباشند عذاب خوار کننده ای آماده کرده ایم (37)الَّذينَ يَبخَلونَ وَيَأمُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ وَيَكتُمونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۗ وَأَعتَدنا لِلكافِرينَ عَذابًا مُهينًا4:37
و همچنین الله دوست ندارد کسانی که مالهای خود را به ریا و برای اینکه مردم ببینند و او را آدم خوبی بدانند می بخشند، اینان که به الله و آخرت ایمان ندارند و رفیق شیطنت کاران میباشند چه رفیق بدی دارند (این دستور هم شامل عُمّال بیگانه میشود و هم شامل کسانیکه فریب کارهای شیطانی شیطنت کاران را میخورند و خود از آنان با بذل و بخشش ریاکارانه درس شیطنت و فریب میگیرند) (38)وَالَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم رِئَاءَ النّاسِ وَلا يُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَلا بِاليَومِ الآخِرِ ۗ وَمَن يَكُنِ الشَّيطانُ لَهُ قَرينًا فَساءَ قَرينًا4:38
و اینان که به ریا و بی ایمانی کارهای خوب میکنند چه عیبی دارد که این کارهای خوب را روی ایمان به الله و آخرت بکنند و در دل بیاورند که از چیزی بذل و بخشش میکنند که الله به ایشان داده؟ در اینصورت الله خواهد دانست که روی ریا و فریب نمی بخشند (آنکس که برای ریا بذل و بخشش میکند خالق عالم میداند که آنچه را از مال که بدست آورده روی فریب و دزدی و راههای غیر مشروع بدست آورده که برای پیشرفت کار خود به ریا بذل و بخشش میکند) (39)وَماذا عَلَيهِم لَو آمَنوا بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ وَأَنفَقوا مِمّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ ۚ وَكانَ اللَّهُ بِهِم عَليمًا4:39
الله به وزن ذره ای به کسی ظلم نخواهد کرد و اگر در کسی خوبی ای ببیند برای او آنرا چند برابر حساب میکند و از نزد خودش نیز مزد بزرگی میدهد (40)إِنَّ اللَّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ ۖ وَإِن تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفها وَيُؤتِ مِن لَدُنهُ أَجرًا عَظيمًا4:40
زمانی که برای هر گروهی، گواه دهنده ای آوریم و تو را گواه دهنده این مردم زمان تو خواهیم آورد چه میدانی که چه میشود؟ (41)فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَجِئنا بِكَ عَلىٰ هٰؤُلاءِ شَهيدًا4:41
در آن زمان کسانی که در دنیا کفران راهنمائیهای ما را کرده بودند و نافرمانی پیغمبر خود را کردند، آرزو میکنند که کاش جزو زمین دنیا میبودند و از بین میرفتند (و روحشان در زمین آخرت خود نمائی نمی کرد) آنان در آن زمان هیچ موضوعی را از الله پنهان نخواهند داشت (42)يَومَئِذٍ يَوَدُّ الَّذينَ كَفَروا وَعَصَوُا الرَّسولَ لَو تُسَوّىٰ بِهِمُ الأَرضُ وَلا يَكتُمونَ اللَّهَ حَديثًا4:42
ای کسانی که ایمان آوردند در حالیکه مست میباشید به نماز نزدیک نشوید تا وقتی که بدانید چه میگوئید (وای بر بعضی مسلمانان که با اینکه مستِ شراب نیستند چون معنای نماز خود را نمیدانند مانند مست ها نمی دانند که با الله چه میگویند و در نماز خود چه تعهدی را به خالق خود میسپارند و از آن بدتر وای بر علمای مذهبی ایشان که به مردم گفته اند، اگر معنای نماز را ندانی عیب نیست ولی اگر عین و ضاد و صاد را مانند لهجه عرب نگوئی نمازت باطل است) و اگر جنب هم بودید به نماز نزدیک نشوید تا اینکه خود را بشوئید ولی اگر جنب بودید، و در راهی عبور میکردید و لازم بود نماز بخوانید عیب نیست بدون شستن تمام بدن به نماز مشغول شوید (مقصود از نماز در اینجا هم نماز جماعت است و هم فرادا و بر اساس آنچه در جمله بعد گفته شده شخص مسافر میتواند در نماز جماعت در حال جنابت، به شرط تیمم شرکت کند اگر چه وقت زیادی هم برای نماز به فرادا پس از اغتسال کردن داشته باشد، ضمنا باید دانست اینکه شستن تمام بدن را مسلمانان غسل میگویند درست نیست، بلکه شستن تمام بدن را به عربی اغتسال یا تطهیر میگویند و لفظ غسل را جاهائی استعمال میکنند که مکان شستن را هم ذکر کنند مانند شستن پا یا شستن صورت یا شستن دست و لذا در قرآن و در مورد وضو لفظ غسل استعمال شده و در مورد جنابت و حيض لفظ اغتسال و تطهیر آمده است) و اگر هنگام خواندن نماز مریض بودید یا بر سفری یا یکی از شما از مستراح آمد، یا با زن خود روی شهوت دستمالی کردید و آبی برای اغتسال یا وضو نیافتید، تیمم کنید به برجسته زمینی خاک دار و پاک و برای تیمم از آن خاک به صورت و دستهاتان بمالید با این شرایط الله از اغتسال و یا وضوی شما برای آن نماز چشم می پوشد و از شما در میگذرد (از این آیات اولا پیداست که تیمم بدل از وضو و بدل از اغتسال به یک صورت است، ثانیا در تیمم بهتر است که تمام صورت و تمام دست یعنی جاهائی از دست و صورت که در وضو گرفتن شسته میشود از آن خاک پاک مالیده شود و قطعی است که اگر برای یک نماز نتوانستیم از آب استفاده نمائیم و تیمم کردیم، برای نماز دیگر، باید حتی المقدور اغتسال و یا وضو بگیریم و باید دانست مالیدن خاک برای این است که تا به آب رسیدیم حتما بشوئیم و در شستن اهمال نکنیم و اما دستور وضو در آیات اول سوره مائده است که دو سه سال بعد از سوره نساء نازل شده با مقایسه این آیه با آیه سوره مائده فهمیده میشود که مسلمانان مدتها قبل از نزول سوره نساء روی دستور الله به پیغمبرش برای نماز وضو میگرفتند به همانطور که در سوره مائده شرح آن هست ولی چون این دستور در متن قرآن نبود روی تنبلی گاهی پاهای خود را در وضو نمی شستند و بر روی جوراب یا کفشی که مانند جوراب بود با آب مسح میکردند و لذا در سوره مائده تاکید شده که حتما پاها را باید بشویند و مسح نکنند مگر آنکه بیماری و کم آبی یا نبودن آب مانع شستن، باشد در اینصورت تیمم میکردند بدیهی است چون این آیه از آمدن از مستراح سخن بمیان آمده دستور تیمم هم برای اغتسال است و هم وضو زیرا از مستراح آمدن فقط وضو را باطل میکند و ربطی به اغتسال ندارد روی همین موضوع باید یقین کنیم ملامسه با زن نیز که بعد از مبطل وضو آمده، وضو را باطل میکند و ملامسه نیز عبارت است از دست و بدن خود را روی لذت شهوانی به زن مالیدن، و آنانکه اینرا مبطل وضو نمیدانند و یا ملامسه را هم خوابی با زن معنی کرده اند و یا فتوا داده اند، دست انسان اگر به هر زنی بخورد چه از روی شهوت و یا بدون شهوت وضو باطل است، خلاف معنای مورد نظر الله فتوا داده اند و آمدن از مستراح برای این است که بدانیم هر کاری که برای آن مجبوریم به مستراح برویم، وضو باطل میشود و چون گاه انسان برای بادی که در دل دارد به تصور اینکه لازم است به مستراح رود به مستراح میرود و غیر از باد چیز دیگری از او دفع نمیشود، مبطلات وضو غیر از ملامسه با زن غایط و بول و خروج باد است) (43)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنتُم سُكارىٰ حَتّىٰ تَعلَموا ما تَقولونَ وَلا جُنُبًا إِلّا عابِري سَبيلٍ حَتّىٰ تَغتَسِلوا ۚ وَإِن كُنتُم مَرضىٰ أَو عَلىٰ سَفَرٍ أَو جاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُمُ النِّساءَ فَلَم تَجِدوا ماءً فَتَيَمَّموا صَعيدًا طَيِّبًا فَامسَحوا بِوُجوهِكُم وَأَيديكُم ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفورًا4:43
آیا بسوی آنانکه قسمتی از کتاب آسمانی به ایشان رسیده توجه نکرده ای که چگونه آن راه گمراهی را خرید و فروش میکنند و میخواهند مردم را از راه راست گمراه کنند؟ ( 44 )أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ أوتوا نَصيبًا مِنَ الكِتابِ يَشتَرونَ الضَّلالَةَ وَيُريدونَ أَن تَضِلُّوا السَّبيلَ4:44
و الله به وضع آنان که دشمنان حقیقی شما هدایت شدگان به اسلام هستند داناتر است و برای شما همه کاره بودن الله کافی است و یارى الله بس است (اگر چه این آیه درباره سوءاستفاده چیان مذهبی با نفوذ یهودی یا مسیحی زمان پیغمبر اسلام است، ولی بدیهی است شامل دُکان داران مذهبی کلیه مذاهب میشود و امروزه نیز ما مسلمانان می بینیم عده ای از علمای مذهبی با نفوذ فرقه های مختلف اسلام چنین اند زیرا مقداری از قرآن را حفظ دارند و از مقداری دیگر روی آنکه نفعشان نیست غافلند و مثلا یک آیه قرآن را نصفش را حفظند و میخوانند و به غلط تفسیر میکنند و از نصف دیگر آن آیه که معلوم میدارد آیه را غلط تفسیر کرده اند، چیزی نمی گویند، و حتی در تفسیرهای قرآنی بکار برده اند و یک آیه قرآن را چند تفسیر مختلف میکنند، امیدواریم نفرات قلیلی از علمای مسلمانان که حقیقتا میخواهند راه قرآن را بفهمند و تبلیغ کنند نترسند و جلوی کسانی را که دشمن اصلاح جامعه هستند بگیرند) (45)وَاللَّهُ أَعلَمُ بِأَعدائِكُم ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفىٰ بِاللَّهِ نَصيرًا4:45
بعضی از کسانیکه یهودی بوده و اظهار مسلمانی میکنند، کلمات تبلیغی دینی تو را جابجا میکنند و غير آنچه بوده جلوه میدهند و میگویند سخن را خوب شنیده ایم و بدهایش را نافرمانی کرده ایم و تو نیز اینرا که ما به تو میگوئیم بشنو و نشنیده گیر (تصور میکردند پیغمبر اسلام هم به مانند پیشوایان سیاست باز مذهبی و غیر مذهبی خودشان از چاپلوسی ایشان خوشش می آید و همینکه آنان به ظاهر اظهار اطاعت میکنند نافرمانی های ایشان را ندیده میگیرد) و آنان روی طعنه زدن به دین اسلام و مسخره کردن تو، بتو میگویند « راعنا » و در گفتن آن طوری زبان خود را میگردانند که معنای بدی از آن پدید آید (اگر راعنا را طوری بگویند که راعن خوانده نشود و درست خوانده شود بمعنای مواظب ما باش و ما را نگاه کن و به ما توجه نما میباشد ولی اگر آنرا طوری بگویند که مانند گفتن راعن شود معنای بدی میدهد) و حال آنکه اگر آنان میگفتند شنیدیم و اطاعت کردیم و تو نیز اقرار ما را بشنو و بجای گفتن «راعنا» میگفتند انظرنا » (انظرنا یعنی ما را آنطور که هستیم ببین و بما توجه داشته باش) برای آنان بهتر و راه استواری بود، ولی اینکه چنان میکنند الله و قانونش ایشان را بواسطه كفرانهای ایشان مورد نفرت خود قرار داده بطوریکه جز اندکی از ایشان سزاوار نیست که به راه اسلام ایمان آورند (امکان دارد بعضی از کسانی که روی نادانی و تعصبات شخصی و فریب دیگران اقداماتی شدید بر عليه حق گویان میکنند لیاقت آنرا داشته باشند که در آینده برگردند و خود مؤمنی حقگو شوند و لذا حقگویان باید صبور باشند و حتی به دشمن خود حق را به زبانهای مختلف تبلیغ نمایند شاید بعضی از آنان متوجه راه بد خود بشوند و بر گردند) (46)مِنَ الَّذينَ هادوا يُحَرِّفونَ الكَلِمَ عَن مَواضِعِهِ وَيَقولونَ سَمِعنا وَعَصَينا وَاسمَع غَيرَ مُسمَعٍ وَراعِنا لَيًّا بِأَلسِنَتِهِم وَطَعنًا فِي الدّينِ ۚ وَلَو أَنَّهُم قالوا سَمِعنا وَأَطَعنا وَاسمَع وَانظُرنا لَكانَ خَيرًا لَهُم وَأَقوَمَ وَلٰكِن لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفرِهِم فَلا يُؤمِنونَ إِلّا قَليلًا4:46
ای کسانی که به شما کتاب آسمانی داده شده (اشاره به یهودیان و مسیحیان است که طرفدار تورات و انجیل بودند و در مدینه زندگی میکردند) به کتابی که ما برای مردم فرو فرستاده ایم که تصدیق کننده کتابی است که با شماست ایمان آورید پیش از آنکه جاه و جلالهای گروهی از با نفوذان را نابود کنیم و آنان را به قبل از نفوذشان برگردانیم و یا دچار آن نفرت و غضبی از خود بکنیم که مردم شنبه شكن را دچار کردیم و فرمان الله شدنی است (این نصيحتها که با تهدید برای یهود و مسیحیان مدینه همراه است هم جلای وطن یهودیان بنی نضیر را بیاد می آورد و هم آینده بقیه آنان را و ضمنا به ایشان اعلام میکند که قرآن تصديق کننده مقداری از تورات و انجیل است که دست نخورده در دست یهود و نصارا باقی مانده و آنچه را هم که از کتابهای آسمانی گذشته دست خورده، قرآن مجید با راهنمائیهای مستدل خود آن را تصحیح میکند و هر یهودی و یا مسیحی حق جو میتواند از مطالب دست نخورده کتاب خودش از جانب الله بودن قرآن را بفهمد) (47)يا أَيُّهَا الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ آمِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلىٰ أَدبارِها أَو نَلعَنَهُم كَما لَعَنّا أَصحابَ السَّبتِ ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ مَفعولًا4:47
الله هرگز کسانی را که در اطاعت دستورات دینی کسان دیگر را شریک او قرار میدهند نمی آمرزد و غیر از این را برای هر کس که بخواهد می آمرزد و کسی که دیگریرا شریک الله قرار میدهد گناه بس بزرگی را به الله دروغ بسته (این شرک متاسفانه گریبان عده ای از مسلمانان امروز را هم به مانند یهودیان و مسیحیان زمان پیغمبر اسلام گرفته زیرا پیشوایان مذهبی خود را در اطاعت دستورات دینی شریک الله قرار داده اند و عقاید و اعمال دینی خلاف قرآن را در مقابل متن صریح قرآن از آنان می پذیرند و دستورهای قرآن را نمی پذیرند و باید دانست که حتی بت پرستان مکه و بلکه تمام بت پرستان دنیا نیز شرک در اطاعت بنده وار داشتند که مشرک بودند یعنی مانند یهودیان و مسیحیان منحرف، از پیشوایان مذهبی خود اطاعت بنده وار میکردند و هرگز هیچ بت پرستی در دنیا نبوده که در خالقیت برای الله شریکی قرار داده باشد و بتهای بت پرستان مجسمه هائی از شخصیتهای دینی گذشته ایشان بود که سوءاستفاده چیان دینی به اسم آنها و روايات دروغی از آنها عقاید باطل خود را بر مردم تحمیل میکردند) (48)إِنَّ اللَّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ وَيَغفِرُ ما دونَ ذٰلِكَ لِمَن يَشاءُ ۚ وَمَن يُشرِك بِاللَّهِ فَقَدِ افتَرىٰ إِثمًا عَظيمًا4:48
آیا به کسانی که خود را پاکدامن معرفی کرده اند دقت کرده ای؟ حقیقت این است که الله هرکس را بخواهد پاکدامن میکند و کسی به اندازه رشته میان هسته خرما از الله ظلم نخواهد دید (این آیه نیز درباره کسانی است که تصور میکنند پاکدامنی عبارت است از کارهای خلاف اخلاق نکردن و لذا خود را با اینکه آلوده به خرافات و عقاید باطل هستند پاک دامن میدانند و پیشوایان مذهبی خود را که اغلب عوام فریب هستند از خود پاکدامنتر میشمرند و حال آنکه از نظر متن قرآن و تورات و انجیل آنان آلوده به شرکها و ظلمهای اجتماعی خطرناکی هستند زیرا موهوماتی را که خلاف متن کتابهای آسمانی است تبلیغ میکنند و کسی حق دارد بگوید من پاکدامن هستم که راه پاکدامنی را از متن دستورات الله گرفته باشد و عمل کرده باشد نه آنکه دستورات الله را روی روایات دروغ و موهوم تفسیر کند و تبلیغ نماید و بنابر این الله کسی را پاکدامن میداند که روی قوانین دینى الله سزاوار پاکدامنی باشد) (49)أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ يُزَكّونَ أَنفُسَهُم ۚ بَلِ اللَّهُ يُزَكّي مَن يَشاءُ وَلا يُظلَمونَ فَتيلًا4:49
ببین آنان چگونه آن پاکدامنی دروغین را بر دین الله می بندند و همین بر گناهکاری آشکار ایشان کافی است (50)انظُر كَيفَ يَفتَرونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ ۖ وَكَفىٰ بِهِ إِثمًا مُبينًا4:50
آیا بسوی آنانکه بهره ای از کتاب الله يافته اند توجه ننمودی که چگونه به جادوگران و آن فریبکاران دینی ایمان می آورند و به نفع كفران کنندگان دین حق میگویند که این کفران کنندگان راه یافته تر از مؤمنان به قرآنند؟ (51)أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ أوتوا نَصيبًا مِنَ الكِتابِ يُؤمِنونَ بِالجِبتِ وَالطّاغوتِ وَيَقولونَ لِلَّذينَ كَفَروا هٰؤُلاءِ أَهدىٰ مِنَ الَّذينَ آمَنوا سَبيلًا4:51
آنان کسانی هستند که الله ایشان را مورد نفرت خود قرار داده و کسی که مورد نفرت الله قرار گیرد برایش یاوری نخواهی یافت (همانطور که یهودیان و مسیحیان زمان پیغمبر اسلام به تورات مینازیدند ولی از تورات آنهائی را حفظ میکردند که به نفع دنیاشان بود و بجای تبعیت از دین حقیقی به جادوگران و آن دین خراب کنان عوام فریب گرویده بودند و کافران را بر مسلمانان حقیقی ترجیح میدادند امروزه نیز عده ای از مسلمانان چنین شده اند که به دنبال کسانی میروند که میخواهند با دعا و موهومات، امراض ایشان را مداوا کنند و حاجات ایشان را برآورند و مطیع عوام فریبانند و غیر مسلمان را بر مسلمانان حقیقی طرفدار متن قرآن ترجیح میدهند) (52)أُولٰئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَن يَلعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصيرًا4:52
آیا این موهوم پرستان مذهبی نصیبی از حکومت را در اختیار دارند؟! اگر حکومت بدست اینان افتد ذره ای به مردم فایده نمیرسانند (در تمام دوران تاریخ بشری هرگز موهوم پرستان مذهبی به حکومت و قدرت نرسیده اند، زیرا چنان مردمی نمی توانند بدون بکار بردن تعصبات موهوم گروههای مختلف، یک حکومت را درست اداره نمایند اگر چه در تمام انقلابات سیاسی و تغيير حكومتها اینان آلت دست سیاستمداران بوده اند و آشوبهائی بپا کرده اند) (53)أَم لَهُم نَصيبٌ مِنَ المُلكِ فَإِذًا لا يُؤتونَ النّاسَ نَقيرًا4:53
آیا اینان نسبت به آنچه الله به مردم از فضل خودش داده حسادت میورزند؟ (گروههای موهوم پرست مذهبی روی تربیتهای موهومی که از پیشوایان مذهبی خود بدست آورده اند، چون بسیار سطحی فکر میکنند با پیشرفت دین حقیقی که مخالف با موهوم پرستی باشد و موافق علم و حکمت است، حسادت میورزند و روی همین حسادت با دین حق و هر پیشرفتی مخالفند) و ما بر طرفداران حقیقی ابراهیم آن کتاب و آن حکمت را دادیم و حکومت بزرگی به ایشان بخشیدیم (کتاب به معنای مطالب صحيح و لازم و ثابت است و تورات و انجیل حقیقی دارای چنین مطالبی بوده و حالا که تحریف شده اند از اینگونه مطالب بسیار دارند و قرآن مجید که دست نخورده است تمام مطالبش صحیح و لازم و ثابت و بدون کمترین موهومی است، لذا اینها را کتاب آسمانی می گویند اگر چه هیچکدام بصورت کتاب نازل نشده اند و چون کتاب تورات مطالبی صحیح و لازم و محتوی دانش و حکمت بود سزاوار بود که بر اساس آن حکومتهای بزرگی مانند حکومت سليمان و داوود بوجود آید و همینطور دیدیم که چه حکومت وسیع و بزرگ و پر قدرتی در صدر اسلام برای اجرای قرآن پدید آمد و اینان چون همه دین ابراهیم را داشتند آل ابراهیم یعنی طرفدار ابراهیم میشوند ولی یهودیان و مسیحیان و مسلمانان منحرف از متن کتابهای آسمانی هرگز آل ابراهيم نخواهند بود اگر چه از نسل ابراهیم باشند) (54)أَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلىٰ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۖ فَقَد آتَينا آلَ إِبراهيمَ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَآتَيناهُم مُلكًا عَظيمًا4:54
و از این یهودیان و مسیحیان بعضی ها حقیقتا به کتاب آسمانی ایمان آورده اند و بعضی مردم را از حقایق آن باز داشتند و برای این دسته اخیر آتش سوزان دوزخ کافیست (این آیه شامل مسلمانان فعلی که روایات دروغ را بر قرآن ترجیح میدهند نیز میشود ) (55)فَمِنهُم مَن آمَنَ بِهِ وَمِنهُم مَن صَدَّ عَنهُ ۚ وَكَفىٰ بِجَهَنَّمَ سَعيرًا4:55
کسانیکه مطالب مستدل ما را کفران کردند (این مطالب مستدل جز مطالب قرآن و قسمتهای تحریف نشده تورات و انجیل و پیغام پیغمبران چیز دیگری نیست) بزودی ایشان را دچار آتشی خواهیم کرد که هر زمان پوستهای ایشان بوسیله آن آتش برشته شود، ما پوست برشته ایشان را به پوست سالم دیگر تبدیل میکنیم تا دوباره در آتش بسوزد تا آن عذاب را به این طریق بدون آنکه بمیرند، بچشند به يقين الله پر قدرتی است با حکمت (بر طبق آیات دیگر قرآن دوزخیان بطور متناوب، عذابهای مختلف که یکی از آنها سوختن از آتش است می بینند و در زمین آخرت به کارهای سخت و ناراحت کننده مختلف مشغولند) (56)إِنَّ الَّذينَ كَفَروا بِآياتِنا سَوفَ نُصليهِم نارًا كُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلناهُم جُلودًا غَيرَها لِيَذوقُوا العَذابَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزًا حَكيمًا4:56
و کسانی که به مطالب مستدل ما ایمان آوردند و کارهای شایسته ای را که در آنها گفته شده انجام دادند بزودی آنان را در باغهائی داخلشان میکنیم که از زیر آنها جویبارها روان باشد و ایشان در آنجا مدتی بس طولانی خواهند بود و برای ایشان در آنجا همسرانی میباشد پاکیزه و آنان را داخل جائی پرسایه میکنیم (بهشتیان نیز در زمین آخرت به کارهائی خوشایند و لذت بخش مشغولند و حکومت آخرت بدست آنهاست و این باغها برای زمان آسایش و استراحت ایشان است و ممکن است در همان مکان استراحت خود به حکومت و ریاست خود ادامه دهند و به هر حال از تنوع هائی بسیار بیشتر از تنوع های دنیا استفاده خواهند کرد) (57)وَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها أَبَدًا ۖ لَهُم فيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ ۖ وَنُدخِلُهُم ظِلًّا ظَليلًا4:57
الله به شما مؤمنان فرمان میدهد آنچه را به امانت گرفته اید در موقعش به صاحبش بسپارید و چون خواستید قضاوت کنید عادلانه قضاوت نمائید الله چه پند های نیکوئی به شما میدهد به يقين الله به طرز عجیبی شنوا و بیناست (58)إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها وَإِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُموا بِالعَدلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعًا بَصيرًا4:58
ای کسانی که این راهنمائیها را پذیرفته اید، اطاعت الله را کنید و پیغمبر او و صاحب کاران از خودتان را نیز اطاعت نمائید پس اگر در چیزی با یکدیگر نزاع و اختلاف کردید، آنرا فقط بسوى الله و پیغمبرش برگردانید (یعنی اولی الامر که صاحب کاران شما میباشند و بر طبق آیه 83 از همین سوره متخصصان امور کشوری و لشکری با ایمان شما هستند خودشان به شخصه رفع کننده نزاع های شما نیستند، مگر از طریق دستورات الله و پیغمبرش و میدانیم که منظور از اطاعت از الله اطاعت از متن مطالب قرآن است که شامل قوانین طبیعی او نیز میشود و منظور از اطاعت از پیغمبر الله اطاعت از چیزهائی است که در متن کتاب الله نباشد و یقین کنیم آنرا پیغمبر روی دستورات الله میگوید و آن را سنت پیغمبر اسلام میگویند که عبارت است از شرح و بیان مجملات قرآن) و این به شرطی است که شما به الله و آخرت ایمان داشته باشید و عمل به این راهنمائی بهترین راه و این دو مرجع بهترین مرجع میباشند (آیا با اینکه خالق عالم در قرآن مجید اعلام فرموده مسلمانان میتوانند از طریق قرآن و سنت پیغمبر اسلام کلیه اختلافات خود را رفع کنند آیا بر علمای فرقه های اسلام واجب نیست که در یک کنگره یا جلسه مشورتی بنشینند و اختلافات خود را از طریق قرآن رفع کنند؟ آیا تا حال علمائی از فرقه های اسلام در صدد نشده اند که چنین کنگره ای تشکیل دهند دلیل بر آن نیست که آنان طبق اعلام الله در این آیات ایمان درستی به الله و آخرت نداشتند؟ آیا مسلمانان نباید تشکیل چنین کنگره ای را از علمای مذهبی و پیشوایان خود بخواهند؟) (59)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم ۖ فَإِن تَنازَعتُم في شَيءٍ فَرُدّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسولِ إِن كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۚ ذٰلِكَ خَيرٌ وَأَحسَنُ تَأويلًا4:59
آیا بسوی آنان که گمان میکنند به قرآن و کتابهای آسمانی دیگر قبل از قرآن ایمان آورده اند توجه نکرده ای که میخواهند داوریهای خود را بسوی آن فریبکاران دینی متجاوز از دین حق ببرند و حال آنکه میدانند از جانب الله بر ایشان امر شده که با سرکشان مخالفت نمایند، آری این سر کشان که شیطنت کارانی میباشند میخواهند مردم را به گمراهی بس دوری از حقیقت گمراه سازند (60)أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزعُمونَ أَنَّهُم آمَنوا بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ يُريدونَ أَن يَتَحاكَموا إِلَى الطّاغوتِ وَقَد أُمِروا أَن يَكفُروا بِهِ وَيُريدُ الشَّيطانُ أَن يُضِلَّهُم ضَلالًا بَعيدًا4:60
و وقتی برای این مردمی که میگویند، مؤمنیم ولی قضاوت سرکشان را می پذیرند گفته شود برای قضاوت بسوی آنچه الله نازل کرده و بسوی راهنمائیهای پیغمبر بیائید، خواهی دید آنانکه دورو هستند و به ظاهر میخواهند هر دو را نگهدارند، از تو بشدت کناره میروند (یعنی همیشه دورویان باطل را برحق ترجیح میدهند) (61)وَإِذا قيلَ لَهُم تَعالَوا إِلىٰ ما أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسولِ رَأَيتَ المُنافِقينَ يَصُدّونَ عَنكَ صُدودًا4:61
با این روشِ ایشان چگونه است که چون بواسطه اقدام خودشان که بسوی سرکشان رفتند به مصیبتی دچار شدند نزد تو می آیند و به الله قسم میخورند که منظورشان از رفتن بسوی آنان جلب خوبی ایشان نسبت به تو و ایجاد سازش بوده؟ (62)فَكَيفَ إِذا أَصابَتهُم مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَت أَيديهِم ثُمَّ جاءوكَ يَحلِفونَ بِاللَّهِ إِن أَرَدنا إِلّا إِحسانًا وَتَوفيقًا4:62
اینان کسانی هستند که الله میداند در دل خود چه ها دارند پس از ایشان دوری کن و پندشان ده و برای ایشان درباره خودشان سخن رسا و مؤثر بگو (این مطالب وضع یهودیانی را روشن میکند که به ظاهر خود را مسلمان معرفی میکردند ولی در باطن ایمان کمی داشتند تا آنجا که منافع مادی ایشان در خطر نباشد) (63)أُولٰئِكَ الَّذينَ يَعلَمُ اللَّهُ ما في قُلوبِهِم فَأَعرِض عَنهُم وَعِظهُم وَقُل لَهُم في أَنفُسِهِم قَولًا بَليغًا4:63
و هر پیغام رسانی که برای مردم فرستاده ایم اطاعت او را در آنچه به اجازه الله گوید واجب کرده ایم و زمانی که نفرات فوق از روی راستی بعد از اینکه به خود ستم کردند، پیش تو آمدند و از الله حقیقتا آمرزش خواستند به شرطی که پیغمبر نیز برای ایشان از الله آمرزش بخواهد، آنان الله را توبه پذیری مهربان خواهند یافت (این در صورتی امکان داشت که پیغمبر اسلام روی آزمایش با روی گرفتن تعهدی از ایشان و با قرائن و اماراتی و یا از طریق وحی میفهمید، آنان راست میگویند) (64)وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَلَو أَنَّهُم إِذ ظَلَموا أَنفُسَهُم جاءوكَ فَاستَغفَرُوا اللَّهَ وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّابًا رَحيمًا4:64
و پرورش دهنده تو برای پیغمبری شاهد است که معمولا اشخاص بالا به تو ایمان نمی آورند مگر وقتی تو در اختلافات آنان طوری قضاوت کنی که آنان ببینند قضاوت تو به ایشان ضرری نمی زند، با چنان شرایطی است که آنان بطور موقت تسلیم تو میشوند (65)فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤمِنونَ حَتّىٰ يُحَكِّموكَ فيما شَجَرَ بَينَهُم ثُمَّ لا يَجِدوا في أَنفُسِهِم حَرَجًا مِمّا قَضَيتَ وَيُسَلِّموا تَسليمًا4:65
و اگر ما بر ایشان واجب کنیم خودِتان را بکشید و یا از شهر خود خارج شوید آنان آنرا انجام نمی دهند مگر اندکی از ایشان و حال آنکه اگر آنان پندهائی را که به ایشان داده میشود عمل کنند برای ایشان بهتر خواهد بود و باعث ثبات قدم ایشان میشود (منظور از دستور خودِتان را بکشید و یا از شهر خود خارج شوید این است که نفرات دشمن مسلمانان را که خویش و یا همشهری شما هستند بکشید و یا شهر و مکان خود را که با دین و ایمان شما جور نیست رها نمائید) (66)وَلَو أَنّا كَتَبنا عَلَيهِم أَنِ اقتُلوا أَنفُسَكُم أَوِ اخرُجوا مِن دِيارِكُم ما فَعَلوهُ إِلّا قَليلٌ مِنهُم ۖ وَلَو أَنَّهُم فَعَلوا ما يوعَظونَ بِهِ لَكانَ خَيرًا لَهُم وَأَشَدَّ تَثبيتًا4:66
و آن زمانی است که از نزد خود مزد بزرگی به ایشان می بخشیم (67)وَإِذًا لَآتَيناهُم مِن لَدُنّا أَجرًا عَظيمًا4:67
و آنان را به راه مستقیمی هدایت میکنیم (آنچه گفته شد برای این بود که پیغمبر اسلام بی جهت روی اظهار ایمان ایشان برای آنان از الله نخواهد که گناهشان را ببخشد زیرا تعليمات قرآن که وسیله تربیت پیغمبر اسلام است حاکیست که بیشتر مردمان دورو و استفاده جو و توبه شان نیز دروغ است و روی منافع شخصی با التماس و قسم و گریه اظهار ندامت میکنند و وقتی زمامداری از خطای ایشان گذشت باز هم دنبال فرصتی هستند که بتوانند به گناهان منفعت جویانه خود ادامه دهند) (68)وَلَهَدَيناهُم صِراطًا مُستَقيمًا4:68
و کسانی که اطاعت الله و پیغمبر او را میکنند رفیق کسانی میشوند که الله بر ایشان نعمت کرده، مانند پیغمبران و تصدیق کنندگانِ با تقوای ایشان و آنانکه در آخرت شاهد دیگرانند و نیکوکاران حقیقی و اینان چه رفيقهای خوبی خواهند بود (69)وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ ۚ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفيقًا4:69
و این آن فضل بزرگی است که از الله به ایشان میرسد و در تشخیص اینگونه اشخاص دانائی الله کافیست (خالق عالم در قرآن بطور مکرر راه رستگاری را منحصرا اطاعت از متن کتاب الله و سنت معلومه پیغمبر اسلام که در محدوده بیان مجملات قرآن است معرفی میکند که ابهام و تاریکی ای در آن نباشد و گمان و خیال و اختلاف نه در فروع دین و نه در اصول دین اسلام راه ندارد و آنچه فعلا مسلمانان دچار آن شده اند از غرض رانیِ برخی پیشوایان مذهبی گذشته و حالِ ایشان است) (70)ذٰلِكَ الفَضلُ مِنَ اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ عَليمًا4:70
ای کسانی که ایمان آورده اید، وسائل دفاع خود را بگیرید و به چند دسته، یا دسته جمعی (برطبق مصلحت حکومت خود) به جنگ روید  (71)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا خُذوا حِذرَكُم فَانفِروا ثُباتٍ أَوِ انفِروا جَميعًا4:71
بعضی از شما که از جنگ رفتن خود را عقب میکشند اگر در جنگ به شما مصیبتی برسد میگویند چه نعمتى الله به من رساند که با مؤمنان در جنگ حاضر نشدم (72)وَإِنَّ مِنكُم لَمَن لَيُبَطِّئَنَّ فَإِن أَصابَتكُم مُصيبَةٌ قالَ قَد أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذ لَم أَكُن مَعَهُم شَهيدًا4:72
ولی اگر در جنگ از الله فضلی به شما مؤمنان حقیقی رسید، روی مال دوستی نه دوستی ایمانی، با شما مؤمنان با خود میگویند کاش من نیز با آنان بودم و به موفقیت و کامیابی بس بزرگی میرسیدم (73)وَلَئِن أَصابَكُم فَضلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقولَنَّ كَأَن لَم تَكُن بَينَكُم وَبَينَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيتَني كُنتُ مَعَهُم فَأَفوزَ فَوزًا عَظيمًا4:73
پس اینگونه اشخاص اگر میخواهند حقا جزو شما شمرده شوند باید در راه الله با کسانی که زندگی دنیا را به آخرت خریدند بجنگند و کسی که در راه الله میجنگد چه کشته شود و یا غلبه کند در آینده مزد بزرگی به او میدهیم (این مطالب میرسانند که مسلمانان حقیقی در زمان پیغمبر اسلام کوشش می کردند مسلمانان ظاهری را با آزمایشهائی دقیق بشناسند و حتی در تقسیم غنائم جنگی به نفرات ترسو و غیر فعال کمتر میدادند) (74)فَليُقاتِل في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشرونَ الحَياةَ الدُّنيا بِالآخِرَةِ ۚ وَمَن يُقاتِل في سَبيلِ اللَّهِ فَيُقتَل أَو يَغلِب فَسَوفَ نُؤتيهِ أَجرًا عَظيمًا4:74
و شما که از جنگ می گریزید چرا در راه پیشرفت دين الله و نجات ناتوانان از مرد و زن و بچه که در شهرهای غیر اسلامی گرفتار ظلمهائی شده اند نمی جنگید و چرا بوسیله جنگ به داد آنان نمی رسید که از پروردگار خود میخواهند از شهری که مردمش ستمکارند نجات یابند و از او می خواهند که برای ایشان از نزد خودش رئيس دلسوزی و یاری کننده ای مقرر گرداند (75)وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا4:75
آری کسانی که مؤمن حقیقی شده اند، در راه الله میجنگند و آنانکه کفران راه الله را کردند، در راه آن حیله گرانِ دینی می جنگند، پس شما که ادعای ایمان دارید، با مطيعان شیطان بجنگید و بدانید، حیله های کلیه ی شیطنت کاران در مقابلِ مؤمنانِ حقیقی ضعیف است (76)الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ ۖ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا4:76
آیا آن مسلمانان را ندیدی که مدتی برای ایشان گفته شده بود کاری به مردم دیگر نداشته باشید و نماز را بخوانید و زکات را بدهید؟ وقتی بر ایشان واجب شد که جنگ کنند گروهی از ایشان در آن زمان از مردم چنان می ترسیدند که گویی از الله میترسند یا بیشتر از الله از مردم میترسند و گفتند ای پروردگار ما چرا بر ما جنگ را واجب کردی و چرا جنگ را برای ما مدت کمی عقب تر نیانداختی؟ (این مطالب اشاره به زمان نزول آیات مربوط به جنگ در سوره بقره است، که سال دوم هجرت بود و در رمضان آن سال جنگ بدر بر مسلمانان واجب شد در حالیکه بعضی از مسلمانان روی ترس خود را آماده برای جنگ با کافران مکه نمی دانستند، و به بهانه میگفتند خوب است زمان جنگ کمی عقب تر افتد و روی بی ایمانی در جنگ بدر شرکت نکردند و نمی دانستند در آن جنگ الله چنان از مسلمانانِ حاضر به جنگ پشتیبانی خواهد نمود که بر سه برابر از کافران غلبه کردند با اینکه اسلحه و وسائل جنگی کافران بسیار زیادتر از وسائل مسلمانان بود، ضمنا این آیه میرساند مسلمانان در قبل از جنگ بدر، یعنی قبل از اینکه يقين داشته باشند پیروز میشوند، اجازه نداشتند با کسانیکه کافر بودند و مسلمانان را اذیت میکردند بجنگند و یا به غافلگیر کردن و کشتن آنان بپردازند، زیرا چنان کاری باعث هرج و مرج در محیط و ایجاد رعب در جامعه میشد) بگو برای کسانیکه تقوای اسلامی را پیشه گرفته اند، برخورداریهای دنیائی بس کم است و برخورداریهای آخرت بهتر می باشد و به شما در آنجا باندازه رشتهِ باریکِ میانِ هستهِ خرما ستم نخواهد شد (پرهیزکار حقیقی که همان مسلمان حقیقی میباشد در عین حال که در راه حق از جان خود میگذرد و در بهبود کردن اجتماع از هر کوشش مشروعی فروگذاری نمی کند، همیشه دقیق و عاقبت اندیش و محتاط است و هرگز حساب نشده خود را روی احساسات غیر منطقی به آب و آتش نمی زند و تحت تاثیر تحریکات سوءاستفاده چیان جامعه قرار نمی گیرد و همیشه اول در صدد تربیت صحیح جامعه میشود و بعد برای به قدرت رسیدن تربیت شدگان متحد اقدام عاقلانه و مؤثر میکند) (77)أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُم كُفّوا أَيدِيَكُم وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيهِمُ القِتالُ إِذا فَريقٌ مِنهُم يَخشَونَ النّاسَ كَخَشيَةِ اللَّهِ أَو أَشَدَّ خَشيَةً ۚ وَقالوا رَبَّنا لِمَ كَتَبتَ عَلَينَا القِتالَ لَولا أَخَّرتَنا إِلىٰ أَجَلٍ قَريبٍ ۗ قُل مَتاعُ الدُّنيا قَليلٌ وَالآخِرَةُ خَيرٌ لِمَنِ اتَّقىٰ وَلا تُظلَمونَ فَتيلًا4:77
شما مؤمنانی که از جنگ میترسید، بدانید هر کجا که باشید مرگ در موقع خودش شما را میگیرد اگر چه در برج و باروهای بلند و محفوظ از دشمن باشید و به مسلمانانِ ترسو و نادان اگر خوبی ای برسد میگویند این از نزد الله بود و اگر به ایشان بدی برسد میگویند، این از نزد تو پیغمبر است که دستور دادی به جنگ برویم، بگو این هر دو از جانب الله است و چگونه است که این قوم ترسو نمی خواهند سخنی جدید را بفهمند (از آنجا که کارهای اجتماعی مؤمنان زمان پیغمبران تحت نظر الله و روی هدفی است که الله درباره آنان خواسته آنچه در جنگهای دینی روی دستور پیغمبران برای مؤمنان اتفاق میافتد چه توام با پیشرفت و غنیمت باشد و چه خطر، همه از نزد الله است و این آیات میرسانند که سوره نساء وقتی نازل شده که قبلا جنگ احد اتفاق افتاده و در آن بدی و مصیبتی به مسلمانان رسیده و چون مطالب سوره حشر نیز مانند مطالب سوره نساء درباره تشویق مسلمانان به جنگ و موضوعات مربوط به منافقان میباشد معلوم میشود هر دو سوره در زمانهایی نزدیک بهم نازل شده اند و از دیگر مطالب سوره نساء پیداست که زمان نزول آن لازم بوده، مسلمانان حکومت خود را در مدینه هر چه بیشتر محکم و منظم گردانند و مواظب دشمنان خود در داخل و خارج شهر مدینه باشند و با یک تدبیر عاقلانه توأم با پرهیزکاری روز به روز بر قدرت حکومتی خود بیفزایند و از هر جهت محیط خود را اصلاح نمایند. معلوم نیست آیا سوره نساء قبل از سوره احزاب و جنگ خندق نازل گردیده، اگر چه روایات مربوط به ترتیب نزولِ سوره ها بدون هیچ دلیلی آنرا بعد از سوره احزاب آورده اند) (78)أَينَما تَكونوا يُدرِككُمُ المَوتُ وَلَو كُنتُم في بُروجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗ وَإِن تُصِبهُم حَسَنَةٌ يَقولوا هٰذِهِ مِن عِندِ اللَّهِ ۖ وَإِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ يَقولوا هٰذِهِ مِن عِندِكَ ۚ قُل كُلٌّ مِن عِندِ اللَّهِ ۖ فَمالِ هٰؤُلاءِ القَومِ لا يَكادونَ يَفقَهونَ حَديثًا4:78
اما در مورد تو ای پیغمبر، آنچه خوبی به تو رسد، از الله میرسد و آنچه بد رسید، از نزد تو میباشد، زیرا ما تو را برای مردم به سمت پیغام رسانی مامور کرده ایم و نظارت الله برای تو کافیست (چون خالق عالم مواظب پیغمبرش میباشد، اگر به پیغمبر بدی ای رسید، اولاً خالق عالم نمیگذارد، که آن بدی چنان خطرناک باشد، که پیغمبرش را از ماموریت باز دارد و ثانیاً، اگر خطر کوچکی به او رسید، آن خطر در جاهائی است، که پیغمبر اسلام بی احتیاطی و بی دقتی کرده، که خطری برایش پیش آمده و همچنین است در مورد مؤمنان، در جاهائی که بی ایمانی و بی دقتی هائی بکنند، اگر خطری برسد، مقصر خودشان بوده اند و این خطر، غیر از خطر کشته شدن مؤمنان حقیقی است، که آنرا الله برای آنان روی مصالحی که در نظر دارد، نصيبشان میکند، پس ما از این دو آیه چنین نتیجه میگیریم، کارهائی که روی نقشه و مصلحت اندیشی الله اتفاق میافتد، چه آن کار برای کسی خوب باشد و چه بد، از جانب الله است و آنچه روی کوشش و یا تقصیر کسی به کسی میرسد، از جانب خودش میباشد، اگر چه از لحاظ اینکه همه چیز روی قوانین الله است، این کارهای اخیر نیز، از جانب قانون اوست) (79)ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَما أَصابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِكَ ۚ وَأَرسَلناكَ لِلنّاسِ رَسولًا ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ شَهيدًا4:79
هر کس اطاعت پیغمبر را میکند، اطاعت الله را کرده و هر کس به دستور پیغمبر پشت نمود، باید بداند که ما تو را نفرستاده ایم که بر ایشان نگهبان باشی (یعنی هر کس دستورات پیغمبر را به شرطی که بگوید، خالق عالم به من دستور داده مخالفت نمود نباید انتظار داشته باشد به صرف اینکه میگوید من مسلمانم و پیغمبری پیغمبر را قبول دارم، الله حافظ او باشد و پیغمبر اسلام از او طرفداری کند) (80)مَن يُطِعِ الرَّسولَ فَقَد أَطاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلّىٰ فَما أَرسَلناكَ عَلَيهِم حَفيظًا4:80
و این مسلمانان ظاهری، اگر چه به زبان خود میگویند، مطيع الله و پیغمبرش هستیم لیکن چون از نزد تو بیرون رفتند، گروهی از ایشان در پنهان غیر از آنچه تو میگوئی را عمل میکنند. در حالی که الله آنچه در پنهان عمل میکنند را در پرونده ایشان مینویسد پس تو که بوسيله ما بر ایشان اطلاع یافته ای، از ایشان دوری کن و بر الله توکل داشته باش و نگهداری تو بوسیله الله کافیست (81)وَيَقولونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزوا مِن عِندِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنهُم غَيرَ الَّذي تَقولُ ۖ وَاللَّهُ يَكتُبُ ما يُبَيِّتونَ ۖ فَأَعرِض عَنهُم وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا4:81
آیا این مسلمانانی که در باطن ایمان درستی به پیغمبری تو ندارند، در قرآن تفکر نمی کنند و متوجه نمی شوند که اگر قرآن ساخته غير الله بود، اختلاف بسیاری در آن پیدا میکردند؟ (با اینکه در قرآن مجید هیچ اختلافی نیست و با اینکه هر اختلافی مسلمانان داشته باشند طبق آیه 59 از همین سوره میتوانند، آنرا از طریق قرآن و سنت پیغمبر اسلام بشرط مراعات 14 قاعده ای که ما در آخر این ترجمه قرآن و کتاب ارث نوشته ایم به آسانی برطرف نمایند. کار بی ایمانی بعضی مسلمانان به جایی رسیده که در فهم هر یک از آیات قرآنی اختلاف دارند و در اینکه سنت پیغمبر اسلام چیست، اختلاف بیشتری نشان میدهند و در نتیجه به فرقه های مختلفی تقسیم شده اند که از آن میان تنها طرفداران این 14 قاعده میتوانند مهتدی به اسلام حقیقی باشند) (82)أَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرآنَ ۚ وَلَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللَّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلافًا كَثيرًا4:82
و هنگامی که موضوعی از امنیت و خطرهای اجتماعی به مسلمانان رسید آنرا انتشار میدهند (مسلمانانی که تربیت صحیح اجتماعی ندارند، موضوعات اجتماعی مربوط به جنگ یا سایر موضوعات مهم اجتماعی مسلمانان را روی شایعات انتشار میدهند و این کار درستی نیست زیرا باعث سوءاستفاده سوءاستفاده چیان میشود و نظم اجتماعی از بین میرود و آزادی مردم در انتشار اینها آزادی خطرناکی است و اگر آنچه را شنیده اند، بسوی پیغمبر و یا بسوی متصدیان رسمی مربوط به آن موضوعات که مؤمن نیز میباشند برگردانند، آنان چون در کار خود متخصص و استنباط کننده حقایقند و مؤمن نیز میباشند، خواهند دانست که چه باید بکنند و اگر فضل الله و رحمتش بر شما مسلمانان نبود (یعنی اگر از طریقِ وحی این قوانین تربیتی را برای شما مقرر نمی کرد) تمامی شما جز اندکی به دنبال شیطنت کاران میافتادید (در این آیه بسیار مهم دقت نمائید تا هم اولی الامر مسلمانان را که باید مورد اطاعت مسلمانان باشند خوب بشناسید و هم طریق انتخاب اولی الامر را که عبارتند از رؤسا و متصدیان رسمی امور کشوری و لشگری جامعه مسلمان) (83)وَإِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعوا بِهِ ۖ وَلَو رَدّوهُ إِلَى الرَّسولِ وَإِلىٰ أُولِي الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَستَنبِطونَهُ مِنهُم ۗ وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَاتَّبَعتُمُ الشَّيطانَ إِلّا قَليلًا4:83
پس در راه الله به جنگ پرداز و جز به خودت، این فرمان به دیگری اجبار نمی شود و تو مؤمنان را بر اینکار تشویق کن، امید است که الله خطرهای کسانی را که کفران کردند از مؤمنان بازدارد و بدان که هم آسیب های مقدر شده از جانب الله شدیدتر است و هم مجازات های او سخت تر میباشد (بعد از قوانین انضباطی موجود در آیات گذشته این آیات برای این بود که مسلمانان مدینه در حکومت اسلام نباید منتظر باشند تا کافران به مسلمانان حمله کنند بلکه از این پس باید مسلمانان در صدد مغلوب کردن کافران و نابودی ایشان بر آیند و چون حمله از جانب مسلمانان است، باید مسلمانان حقیقی به اختیار خودشان در جنگ شرکت نمایند و اینان علاقه ای به سیاهی لشگر و شرکت مسلمانان مال دوست و کم ایمان نداشته باشند و با این شرایط است که حتما مسلمانان بر کافران پیروز خواهند شد) (84)فَقاتِل في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلّا نَفسَكَ ۚ وَحَرِّضِ المُؤمِنينَ ۖ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأسَ الَّذينَ كَفَروا ۚ وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأسًا وَأَشَدُّ تَنكيلًا4:84
هر کسی برای کار خوب واسطه تشویق دیگران شود، برای او نیز بهره ای از آن کار خوب خواهد بود (طبق این آیه مبلغان راستگوی مذهبی و سایر واسطه های کارهای خوب در دنیا، شفيعان خوبی میباشند که نزد الله مزد شفاعت هم دارند) و هر کس واسطه و پارتی مردم، برای تشویق آنان به کارهای بد شود برای شفاعت کننده مجازاتی برابر آن خواهد بود (این آیه در عین حال که درباره واسطه شدن برای جنگ نرفتن مسلمانان است، میرساند که هرگز پیغمبران و امامان پارتی و واسطه و شفیع گناهکاران نمیشوند و خالق عالم نیز چنین شفاعت کننده ای را مجازات خواهد کرد، آری اگر کسی روی امر به معروف و نهی از منکر گناه کاری را از گناه بازداشت، چنین کسی شفيع خوبی خواهد بود و نزد الله مزد خوبی خواهد داشت و شفاعتهای به اذنی که در قرآن مجيد تایید شده از این قبيل اند نه آنطور که مردم روی تبلیغ سوءاستفاده چیان مذهبی درباره پیشوایان مذهبی میگویند) و الله خودش بر هر چیزی نگهبان است (پس مقایسه و تشبیه کردن واسطه شدن بزرگان دین نزد الله با واسطه شدن هائیکه نزد سلطان و وزیر میشود، درست نیست زیرا خالق عالم بهتر از مخلوق خود وضع مردم گناهکار را میداند و حال آنکه سلطان و وزیر کمتر از آنکس که نزد آنان واسطه و شفیع میشود از وضع گناهکار مورد شفاعت خبر دارند) (85)مَن يَشفَع شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَهُ نَصيبٌ مِنها ۖ وَمَن يَشفَع شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَهُ كِفلٌ مِنها ۗ وَكانَ اللَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ مُقيتًا4:85
و هنگامی که کسی شاد باش به شما گفت شما به عبارتی بهتر جواب شاد باش او را بدهید یا دست کم آنچه را او گفته شما هم همان را به او برگردانید و به يقين الله بر هر چیزی حسابگر است (کسی که به کسی میگوید سلام بر تو، از الله شادی و شادکامی و سلامتی و از همه مهمتر رستگاری و موفقیت را برای او میخواهد و چون خالق عالم از درون سلام کننده آگاه است، هر سلامی نزد الله حسابی دارد که میرساند، آیا سلام کننده روی تکبر و خودخواهی یا کم محلی سلام کرده یا روی مسخره و یا حقیقتا زبانش با دلش یکی است و خوبی طرف را خواسته) (86)وَإِذا حُيّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيّوا بِأَحسَنَ مِنها أَو رُدّوها ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ حَسيبًا4:86
الله کسی است که جز او خدائی نیست (خدا یعنی صاحب اختیار نه خالق) و او شما را بسوی زمان قیامتی که در آن هیچ شکی نیست، جمع آوری خواهد کرد و چه کسی در سخن گفتن راستگوتر از الله است؟ (ارواح تمام نسلهای بشری بسوی زمین آخرت برده میشوند و دوباره زنده میشوند و حیات دوباره ای خواهند داشت) (87)اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۚ لَيَجمَعَنَّكُم إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ لا رَيبَ فيهِ ۗ وَمَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ حَديثًا4:87
و شما مؤمنان برای چه درباره این دورویان طرد شده دو دسته شده ايد؟ و حال آنکه ایشان را الله، به چیزی سرنگون کرده که برای آن کوشش میکردند، آیا شما میخواهید کسانی را که قانون الله ایشان را به راه کج انداخته به راه راست آورید؟ در حالیکه هر کس را الله به راه کج اندازد، حتی تو که پیغمبر او هستی، برایش راهی صحیح نخواهی یافت (بعضی از مؤمنان کم تجربه تصور میکردند، دورویان طرد شده قابل هدایتند و لذا از آنان شفاعت میکردند و نمی دانستند که آنان راه خود را بصورت دوروئی و ظاهر سازی انتخاب کرده بودند و روی قانون الله لياقت راه راست رفتن را نداشتند مگر راهی که لطمه ای به منفعت های دنیائی نامشروع ایشان نزند و زحمت و خطری هم نداشته باشد) (88)فَما لَكُم فِي المُنافِقينَ فِئَتَينِ وَاللَّهُ أَركَسَهُم بِما كَسَبوا ۚ أَتُريدونَ أَن تَهدوا مَن أَضَلَّ اللَّهُ ۖ وَمَن يُضلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبيلًا4:88
دورویانی که بعضی از شما مؤمنان از ایشان طرفداری میکنید و لازم است طرد شوند دوست داشتند شما مؤمنان نیز راه کفر و دوروئی ایشان را بروید و مساوی آنان شوید پس کسی از ایشان را دوست خود نگیرید مگر زمانی که در راه الله هجرت نمایند (در زمان نزول آیات این سوره نفراتی در مدینه خود را مسلمان شده جلوه میدادند که دورو بودند و از یکطرف برای قبیله خود که نامسلمان بودند جاسوسی میکردند و از طرف دیگر در تازه مسلمانان حقیقی ایجاد شک کردند و گاه به پیغمبر اسلام کنایه هائی میزدند و چون تازه مسلمانان ایشان را نمی شناختند و طرفداری میکردند، خالق عالم میفرماید، اگر آنان جاسوس نیستند و مسلمانند باید از میان قبیله نامسلمان خود به مکانهای مسلمان نشین هجرت کنند، پس غیر از مهاجران معروفی که از مکه به مدینه هجرت کردند، هر کس برای تبليغ دين الله از مکان زندگی عادی خود روی علاقه به پیشرفت دین اسلام به مکان دیگری برای تبلیغ دین اسلام هجرت کند، مسلمانی آزمایش شده محسوب میگردد و اگر قبلا دورو و کم ایمان هم بوده علاقه او به هجرت برای تبلیغ دین آزمایشی است که میرساند مؤمن حقیقی شده است) پس اگر دورویان فوق پس از طرد شدن، مخالفت خود را با این دستور نشان دادند هر کجا ایشان را یافتید بگیریدشان و بکشیدشان و کسی از ایشان را به دوستی نگیرید و کمک دهنده خود نپندارید (89)وَدّوا لَو تَكفُرونَ كَما كَفَروا فَتَكونونَ سَواءً ۖ فَلا تَتَّخِذوا مِنهُم أَولِياءَ حَتّىٰ يُهاجِروا في سَبيلِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم وَاقتُلوهُم حَيثُ وَجَدتُموهُم ۖ وَلا تَتَّخِذوا مِنهُم وَلِيًّا وَلا نَصيرًا4:89
مگر کسانی را که به قومی ملحق شوند که میان شما مؤمنان و آنان پیمانی بسته شده باشد یا مگر کسانی را که خودشان نزد شما آیند و خود را موظف گردانند که نه با شما خواهند جنگید و نه با قوم خودشان (مؤمنان حقیقی اینگونه دورویان طرد شده را که با جزو هم پیمانان مسلمانان شده بودند و یا تعهد بیطرفی میسپردند حق نداشتند به بهانه مخالفتی که قبلا کرده اند بگیرند و بکشند) و ای مؤمنان توجه داشته باشید اگر الله بخواهد این دورویان را بر شما مسلط میکند و آنان اگر فرصتی پیدا کنند با شما خواهند جنگید، پس شما تا وقتی که آنان از شما کناره گرفته اند و با شما نجنگیده اند و بسوی شما راه سلامت افکنده اند، الله برای شما مقرر نکرده که راهی بر ضد ایشان بپیمائید (مؤمن حقیقی در عین اجرای مقررات فوق همیشه باید مواظب عهد شکنی های دورویان فوق باشد و بداند آنان اگر روی مصلحت هائی با مسلمانان مخالفت نمی کنند هر زمان قانون الله اجازه دهد و آنان فرصتی پیدا کنند برای سرکوبی مسلمانان اقدام خواهند کرد) (90)إِلَّا الَّذينَ يَصِلونَ إِلىٰ قَومٍ بَينَكُم وَبَينَهُم ميثاقٌ أَو جاءوكُم حَصِرَت صُدورُهُم أَن يُقاتِلوكُم أَو يُقاتِلوا قَومَهُم ۚ وَلَو شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَيكُم فَلَقاتَلوكُم ۚ فَإِنِ اعتَزَلوكُم فَلَم يُقاتِلوكُم وَأَلقَوا إِلَيكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللَّهُ لَكُم عَلَيهِم سَبيلًا4:90
و در آینده گروهی از اینان را که امروز میخواهند هم از شما و هم از قوم خودشان در امان باشند خواهی دید اگر به آشوبی بر علیه شما کشیده شوند به مخالفت با شما بر میگردند پس در آنزمان اگر از شما کناره نگرفتند و بسوی شما تعهد صلح و سلامت نیفکندند و از شما دست باز نداشتند هر کجا به آنان دست یافتید بگیرید شان و بکشید شان و در چنان حالتی ما مقرر کرده ایم که شما بر علیه ایشان قدرت آشکاری نشان دهید (ملاحظه میکنید که در اسلام کسی حق ندارد قصاس قبل از جنایت نماید) (91)سَتَجِدونَ آخَرينَ يُريدونَ أَن يَأمَنوكُم وَيَأمَنوا قَومَهُم كُلَّ ما رُدّوا إِلَى الفِتنَةِ أُركِسوا فيها ۚ فَإِن لَم يَعتَزِلوكُم وَيُلقوا إِلَيكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفّوا أَيدِيَهُم فَخُذوهُم وَاقتُلوهُم حَيثُ ثَقِفتُموهُم ۚ وَأُولٰئِكُم جَعَلنا لَكُم عَلَيهِم سُلطانًا مُبينًا4:91
و برای هیچ مؤمنی سزاوار نیست مؤمن دیگر را جز ندانسته بکشد و هر مؤمن که مؤمن دیگر را به غیر عمد کشت، باید یک بندۂ مؤمن را آزاد کند و علاوه بر آن به کسان مقتول دیه ای بپردازد، مگر آنکه کسان مقتول آن دیه را ببخشند، پس اگر مؤمن کشته شده از قومی بود که دشمن شما بودند شخص کشنده فقط بنده مؤمنی را آزاد خواهد کرد (یعنی به کسان او که دشمن مسلمانانند، دیه نمیدهند) و اگر مقتول مؤمنی بود که خویشانش از قومی بودند غیر مسلمان، ولی با مسلمانان هم پیمان بودند، باید مؤمن کشنده به کسان مقتول هم دیه دهد و هم بنده مؤمنی را آزاد گرداند، پس قاتلی که نمی توانست دیه و یا آزاد کردن بنده را انجام دهد دو ماه پی در پی روزه باید بگیرد، تا باعث بخششی باشد از جانب الله و الله دانائی است پرحکمت (اگر مؤمنی که به غیر عمد مؤمن دیگری را کشته، نتوانست نه دیه دهد و نه بنده ای آزاد کند و یا یکی از آنها را نتوانست به شرطی که خویشان ارث بری هم نداشته باشد دو ماه روزه میگیرد و اگر نمی توانست روزه بگیرد روی قانون روزه برای هر روزِ روزه یک وعده غذا به فقیر میدهد و اگر آنرا هم نداشت، خالق عالم از او میبخشد و حکومت اسلام از بیت المال مسلمانان باید بجای او دیه را بدهد زیرا دیه برای ترمیم، ضرری است که از کشته شدن یک نفر به کسانش میرسد و بدیهی است که حکومت میتواند دیه را به اقساط از قاتل و کسانش نیز بگیرد و حداکثرِ مقدارِ دیه بر طبق کتاب سنتی که در زمان پیغمبر نوشته شده بوده صد شتر و یا قیمت آنست که به نسبت ضرری که به کسان مقتول وارد آمده و همچنین به نسبت شخصیت مقتول از جهت اینکه کشته شدن او چه تاثیر شدید یا ضعیفی در جامعه دارد، متصدیان حفظ منافع مردم میتوانند شتران کم قیمت و یا پر قیمتی را به حساب آورند) (92)وَما كانَ لِمُؤمِنٍ أَن يَقتُلَ مُؤمِنًا إِلّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤمِنًا خَطَأً فَتَحريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلىٰ أَهلِهِ إِلّا أَن يَصَّدَّقوا ۚ فَإِن كانَ مِن قَومٍ عَدُوٍّ لَكُم وَهُوَ مُؤمِنٌ فَتَحريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ۖ وَإِن كانَ مِن قَومٍ بَينَكُم وَبَينَهُم ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلىٰ أَهلِهِ وَتَحريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ ۖ فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ تَوبَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا4:92
و هر کس از روی عمد، مؤمنی را بکشد جزایش دوزخ خواهد بود که در آن همیشه خواهد ماند و الله بر او خشم خواهد گرفت و او را مورد نفرت خود قرار خواهد داد و برایش عذابی بس بزرگ آماده خواهد نمود (در جامعه ای که میزان مؤمن و کافر بودن قاتل و مقتول در نزد متصدیان مربوطه مطرح نیست و موضوع قتل عمد روی منافع مادی میرود و باید برطبق آیات فوق با در نظر گرفتن آیه 178 از سوره بقره و آیه 45 از سوره مائده قاتل را اگر مرد باشد بکشند و به دوزخش بفرستند، مگر آنکه کسان مقتول راضی شوند. و زن دیه اش نصفِ دیه مرد است مگر آنکه زن از حيث نگهداری بچه هایش، در حکم پدر بچه ها باشد که مرد حساب میشود و باید دانست، صد شتر تعیین شده برای دیه مقداری میباشد که در تمام زمانها و مکانها، زندگی یک خانواده را تامین میکند یعنی دادن چنین دیه ای به بازماندگان مقتول چنان است که گوئی نبودن سرپرست آنها ترمیم شده است) (93)وَمَن يَقتُل مُؤمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فيها وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابًا عَظيمًا4:93
ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامیکه در راه الله تصمیم گرفتید، دشمنان دین را روی قوانین جنگ از بین ببرید کاملا تحقیقات لازم را انجام دهید و روی گمان اقدامی نکنید و درباره کسی که بسوی شما تسلیم نشان داد، تحقیق نکرده نگوئید تو مؤمن نیستی و مواظب باشید در این موارد هوس های دنیائی را دنبال نکنید و بدانید نزد الله گنج های بسیار میباشد (اگر روی بیغرضی و دقت کامل نسبت به دشمنان دین و اجتماع، رفتار شایسته ای نمائید، خالق عالم قوانینی دارد که روی آن قوانین منفعتهای دنیائی زیادی نصيب جامعه مسلمان بی غرض میشود) و شما مؤمنان فعلی قبل از اینکه به مکتب حساب شده اسلام در آئيد چنان بودید که کارهاتان روی حدس و گمان بود پس الله بر شما منت گذاشت و شما را به مکتب حساب شده اسلام آورد پس در این مکتب هر چه بیشتر کنجکاو برای روشن شدن موضوعات باشید و بدانید که الله به آنچه میکنید آگاه است (94)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا ضَرَبتُم في سَبيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنوا وَلا تَقولوا لِمَن أَلقىٰ إِلَيكُمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِنًا تَبتَغونَ عَرَضَ الحَياةِ الدُّنيا فَعِندَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ ۚ كَذٰلِكَ كُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيكُم فَتَبَيَّنوا ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا4:94
از مؤمنان آنان که از فعالیت در پیشرفت دین باز نشسته اند و عدم فعالیت ایشان به مؤمنان ضرری نمی زند، با کسانیکه در راه الله، با مال و جان خود به جهاد و فعالیت میپردازند، یکسان نیستند، الله آنان را که با مال و جان خود جهاد میکنند، فضیلت بیشتری بر آن غیر فعالان داده، اگر چه به هر دو دسته، چون مؤمن هستند، آن زندگی نیکوتر بهشت را وعده داده، الله جهاد کنندگانِ با مال و جان را، بر غیر فعالان، به مزدی بس بزرگ، برتر خواهد شمرد (95)لا يَستَوِي القاعِدونَ مِنَ المُؤمِنينَ غَيرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالمُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم ۚ فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم عَلَى القاعِدينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الحُسنىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا4:95
و به آنان به نسبت فعالیت ایشان درجه ها و آمرزش و رحمتی از الله خواهد رسید و الله نسبت به اینان است که آمرزنده و مهربان خواهد بود (96)دَرَجاتٍ مِنهُ وَمَغفِرَةً وَرَحمَةً ۚ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا4:96
کسانی را که ماموران مرگ الله جانشان را در حالی میگیرند که غیر فعالانی بودند که به خود ستم کننده اند به اینان میگویند در زمانی که زنده بودید در چه وضعی بودید؟ پاسخ میدهند ما در زمین خود توانائی فعالیت نداشتیم، آن ماموران به ایشان میگویند آیا زمین الله وسيع نبود که شما بتوانید از مکان بد خود به جای دیگر آن هجرت کنید؟ به اینگونه دروغگویان گفته میشود جایگاهشان دوزخ است و آن محل بازگشت بدی برای ایشان است (این ماموران قدرتهائی نادیدنی هستند که با ارواح مردگان سخن میگویند و این مطالب درباره کسانی است که میتوانند فعالیتی برای اصلاح محیط خود و از جمله از طریق مهاجرت انجام دهند ولی روی راحت طلبی و تنبلی و دوری از خطر فعالیتی نمی کنند و به خود ظلم می نمایند و درباره آنانکه حقا ناتوانند آیه بعد را ملاحظه نمائید) (97)إِنَّ الَّذينَ تَوَفّاهُمُ المَلائِكَةُ ظالِمي أَنفُسِهِم قالوا فيمَ كُنتُم ۖ قالوا كُنّا مُستَضعَفينَ فِي الأَرضِ ۚ قالوا أَلَم تَكُن أَرضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِروا فيها ۚ فَأُولٰئِكَ مَأواهُم جَهَنَّمُ ۖ وَساءَت مَصيرًا4:97
مردان و زنان و کودکان ناتوانی که حقیقتا توانائی چاره اندیشی ندارند و راهی برای نجات خود نمی توانند پیدا کنند استثنا میباشند (98)إِلَّا المُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ لا يَستَطيعونَ حيلَةً وَلا يَهتَدونَ سَبيلًا4:98
پس اینان امید است الله از ایشان چشم پوشد و درباره اینگونه اشخاص الله چشم پوش است و آمرزنده (99)فَأُولٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَن يَعفُوَ عَنهُم ۚ وَكانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفورًا4:99
و هر کس در راه الله هجرت کند در زمین پناهگاه بسیاری و گشایشی خواهد یافت و آنکس که از خانه خودش بصورت هجرت برای دین الله و پیغمبرش خارج شود و در این میان مرگ به او برسد، مزدش بر الله خواهد بود و الله هم او را می آمرزد و هم به او مهربانی خواهد کرد (این آیات علاوه بر جنبه های عمومی آنها که شامل مردم تمام زمانها و مکانهای فاسد میگردد در زمان نزول آن مربوط به مردم شهرهائی بوده که بعضی از آنان مسلمان شده بودند و لازم بود آنانکه توانایی دارند بسوی مدینه یا جاهای مناسب دیگری که به نفع مسلمانی ایشان باشد هجرت کنند و از اینگونه مسلمانان در مکه و قبیله های غیر مسلمان یهودی و غیر یهودی اطراف شهر مدینه بسیار بود ) (100)وَمَن يُهاجِر في سَبيلِ اللَّهِ يَجِد فِي الأَرضِ مُراغَمًا كَثيرًا وَسَعَةً ۚ وَمَن يَخرُج مِن بَيتِهِ مُهاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسولِهِ ثُمَّ يُدرِكهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا4:100
و هنگامی که شما مؤمنان در زمین به راه افتادید، اگر ترسیدید کفران کنندگان، مبادا شما را غافلگیر نمایند، عیب نیست که مقداری از نماز مقرره خود را کوتاه گردانید، زیرا کفران کنندگان برای شما دشمن آشکاری میباشند (اینکه میگویند در هر سفری که بیش از 8 یا 16 فرسخ باشد، باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت خواند به هیچوجه درست نیست و روایات مختلفی که در این باره ساخته شده و باعث اختلافی در مذاهب اسلام گردیده همه ساختگی و دروغند بلکه حقیقت طبق این آیه قرآن این است که مسلمان هر کجا حس کرد که در جای امنی نیست و ممکن است از طول مدت نماز مسلمان، ضرری به مسلمان برسد، بخصوص در مسافرتهای جنگی و کمین کردن دشمنان مسلمانان، مسلمان برای اینکه غافلگیر نشود، هر چه میتواند نماز خود را کوتاه میکند و این کوتاهی هم شامل مطالب نماز میشود که مثلا، در هر رکعت فقط به خواندن سوره الحمد اکتفا میکند و به سرعت به رکوع و سجود میرود و هم میتواند از رکعات نماز خود کم کند) (101)وَإِذا ضَرَبتُم فِي الأَرضِ فَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَن تَقصُروا مِنَ الصَّلاةِ إِن خِفتُم أَن يَفتِنَكُمُ الَّذينَ كَفَروا ۚ إِنَّ الكافِرينَ كانوا لَكُم عَدُوًّا مُبينًا4:101
و هنگامی که در مسافرتهای خطرناک تو ای پیغمبر با مسلمانان بودی و برای ایشان نماز جماعت را بر پا کردی باید گروهی از مسلمانان با تو نماز جماعت بخوانند و اسلحه خود را هم همراه گرفته باشند، وقتی سجده کردند بروند پشت سر گروه دیگر تا گروه دیگر بیایند و با تو نماز بخوانند و در حال نماز باید وسائل دفاع و اسلحه خود را همراه بگیرند زیرا کفران کنندگان دوست دارند شما از اسلحه و وسائل جنگی خود در هنگام نماز غافل شوید تا آنان بر علیه شما ناگهان حمله کنند و اگر به شما از باران یا بیماری ای در همراه داشتن اسلحه ضرری میرسد عیب نیست که در نماز اسلحه خود را کنار گذارید و فقط وسیله دفاع را همراه داشته باشید و با این دقتهاست که الله برای کافران بوسیله شما عذاب خوار کننده ای را آماده کرده (102)وَإِذا كُنتَ فيهِم فَأَقَمتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلتَقُم طائِفَةٌ مِنهُم مَعَكَ وَليَأخُذوا أَسلِحَتَهُم فَإِذا سَجَدوا فَليَكونوا مِن وَرائِكُم وَلتَأتِ طائِفَةٌ أُخرىٰ لَم يُصَلّوا فَليُصَلّوا مَعَكَ وَليَأخُذوا حِذرَهُم وَأَسلِحَتَهُم ۗ وَدَّ الَّذينَ كَفَروا لَو تَغفُلونَ عَن أَسلِحَتِكُم وَأَمتِعَتِكُم فَيَميلونَ عَلَيكُم مَيلَةً واحِدَةً ۚ وَلا جُناحَ عَلَيكُم إِن كانَ بِكُم أَذًى مِن مَطَرٍ أَو كُنتُم مَرضىٰ أَن تَضَعوا أَسلِحَتَكُم ۖ وَخُذوا حِذرَكُم ۗ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلكافِرينَ عَذابًا مُهينًا4:102
پس وقتی نماز خود را تمام کردید الله را در ایستاده یا نشسته و یا به پهلو یاد آورید (حتی در حالتی که در پیشروی بسوی دشمن مجبورید گاهی بایستید و زمانی بنشینید و یا به پهلو دراز بکشيد الله را بیاد آورید) و وقتی از نبودن خطر دشمن مطمئن شدید نماز را به همانطور که مقرر است بخوانید و بدانید که نماز بر مؤمنان در وقتهای محدودی در قرآن واجب شده است (از این آیات چنین استنباط میشود که در کوتاه کردن از نماز در هنگام امکان خطر بخصوص خطر دشمن، میتوانیم حتی نماز چهار رکعتی را به یک رکعت کوتاه کنیم و حتی دو سجده را یک سجده کنیم و انتهای نماز ما سجده آخر باشد و تشهد و سلام نگوئیم و مطالب نماز را هم به حداقل کوتاه کنیم و حتی امکان دارد که در موقع خطر یکی از نمازها که وقت کمی برای آن داریم از موقعش بگذرد ولی در زمانی که اطمینان داریم خطری نیست حتما باید نمازهای پنجگانه را در پنج وقت مجزا و با تمام تشریفات واجبش بخوانیم و بر این اساس آنانکه با وجود امنیت و توانایی خواندن نماز بطور کامل میگویند در سفر باید نماز را کوتاه خواند، برخلاف قرآن است) (103)فَإِذا قَضَيتُمُ الصَّلاةَ فَاذكُرُوا اللَّهَ قِيامًا وَقُعودًا وَعَلىٰ جُنوبِكُم ۚ فَإِذَا اطمَأنَنتُم فَأَقيمُوا الصَّلاةَ ۚ إِنَّ الصَّلاةَ كانَت عَلَى المُؤمِنينَ كِتابًا مَوقوتًا4:103
و شما در طلب کردنِ گروه دشمن برای سرکوبی آنان نباید سستی کنید، اگر شما در این راه زحمتی می بینید آنان نیز به مانند شما درد می بینند ولی شما از الله امید چیزی را دارید که آنان آن امید را ندارند (امید کمک الله و امید رستگاری در دنیا و آخرت) و الله دانائی است با حکمت (104)وَلا تَهِنوا فِي ابتِغاءِ القَومِ ۖ إِن تَكونوا تَألَمونَ فَإِنَّهُم يَألَمونَ كَما تَألَمونَ ۖ وَتَرجونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرجونَ ۗ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا4:104
ما بسوی تو این کتاب را (قرآن از حیث صد در صد صحیح و لازم بودن کتاب است نه آنکه بصورت کتاب نازل شده باشد) سزاوار بود که فرستادیم تا میان مردم، بوسیله آن، روی آنچه الله به تو نشان داده قضاوت نمائی پس تو مبادا به نفع خیانت کاران با ما چون و چرا کنی (105)إِنّا أَنزَلنا إِلَيكَ الكِتابَ بِالحَقِّ لِتَحكُمَ بَينَ النّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ ۚ وَلا تَكُن لِلخائِنينَ خَصيمًا4:105
و در آنچه که کردی از الله آمرزش بخواه و الله آمرزنده و مهربان خواهد بود (106)وَاستَغفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفورًا رَحيمًا4:106
و از کسانی که به خودشان خیانت میکنند، طرفداری مکن و بدان که الله هیچ خیانتکار گناهکار را دوست ندارد (می بینید که چگونه پیغمبر اسلام به وسیله الله معرفی میشود؟ اولا خالق عالم اعلام میفرماید که چیزی از راهنمائی ها و قضاوت های قرآن از فكر محمد نیست، ثانیا پیغمبر اسلام نیز روی نداشتن اطلاعی دقیق از وضع خیانت کاران تمایل داشته که نسبت به مؤمن نمایانِ دورو که به جمعیت خود خیانت میکنند، ارفاق کند و آنان را از میان مسلمانان نراند همانطور که بعضی از مؤمنان حقیقی هم چنین بودند ولی خالق عالم هم پیغمبر اسلام و هم آن مؤمنان را توبیخ میفرماید که نباید چنین باشند و باید از اینکه چنان بودند توبه کنند، تا الله ببخشد) (107)وَلا تُجادِل عَنِ الَّذينَ يَختانونَ أَنفُسَهُم ۚ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ خَوّانًا أَثيمًا4:107
آن خیانت کارانِ گناهکار آنچه را در دل دارند از مردم پنهان میدارند ولی از الله نمی توانند پنهان دارند و الله در همان هنگامی که آنان در شب تار با دوستان خود سخنی را میگویند که او بدان راضی نیست نزد ایشان است و الله به آنچه میگویند احاطه دارد (108)يَستَخفونَ مِنَ النّاسِ وَلا يَستَخفونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُم إِذ يُبَيِّتونَ ما لا يَرضىٰ مِنَ القَولِ ۚ وَكانَ اللَّهُ بِما يَعمَلونَ مُحيطًا4:108
و اینکه شما مؤمنان در زندگی دنیا از ایشان طرفداری میکنید در روز قیامت چه کسی نزد الله از ایشان میتواند طرفداری کند و یا چه کسی میتواند وکالت ایشان را به عهده گیرد؟ (این آیه کاملا میرساند که نه پیغمبر اسلام و نه مؤمنان درجه یک و مجاهد حق ندارند نه در دنيا و نه در آخرت از کسی که مسلمان حقیقی نبود یعنی گناهکار بود طرفداری نمایند اگر چه آن گناهکاران به ظاهر مسلمان و مؤمن باشند و چه بی اطلاع از قرآنند، آنان که معتقد به شفاعت گناهکاران مسلمانان بوسیله پیغمبر اسلام و امام در نزد الله هستند و چه بد بختند آنانکه فریب اینگونه تبلیغات گول زننده سوءاستفاده چیان مذهبی را میخورند) (109)ها أَنتُم هٰؤُلاءِ جادَلتُم عَنهُم فِي الحَياةِ الدُّنيا فَمَن يُجادِلُ اللَّهَ عَنهُم يَومَ القِيامَةِ أَم مَن يَكونُ عَلَيهِم وَكيلًا4:109
و هر کسی عملی بد کرد یا به خودش ستمی نمود و از پس آن از الله آمرزش خواست الله را آمرزنده و مهربان خواهد یافت (پس راه صحیح برای گناهکاران این است که بدون آنکه توقع شفاعت و پارتی بازی از پیغمبر و امام داشته باشند خودشان از گناه خود روی قانون توبه، توبه نمایند و فقط از پروردگار خود آمرزش گناه خود را بخواهند این راه هم عاقلانه و تربیت کننده است و هم دکان سوءاستفاده چیان مذهبی را می بندد و هم جلو جهل و نادانی و فقر مردم را میگیرد و هم مفت خوران مذهبی را به کارهای مفید وامیدارد) (110)وَمَن يَعمَل سوءًا أَو يَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ يَستَغفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفورًا رَحيمًا4:110
و هر کسی گناهی کرد، بر ضرر خودش گناهی کرده و الله دانائی میباشد که درباره او روی حکمت عمل خواهد کرد (این آیه در درجه اول درباره سوءاستفاده چیان مذهبی است که تصور میکنند با فریب مردم دنیای بهتری برای خود درست کرده اند و نمی دانند که پس از مرگ می فهمند چه ضررهائی به خود زده اند) (111)وَمَن يَكسِب إِثمًا فَإِنَّما يَكسِبُهُ عَلىٰ نَفسِهِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا4:111
و کسی که خطائی کرد و یا گناهی نمود و از پس آن، آنرا به شخص بی گناهی نسبت داد او بهتان و گناه را بردوش خود خواهد گرفت (112)وَمَن يَكسِب خَطيئَةً أَو إِثمًا ثُمَّ يَرمِ بِهِ بَريئًا فَقَدِ احتَمَلَ بُهتانًا وَإِثمًا مُبينًا4:112
و اگر فضل الله و رحمتش بر تو نبود (یعنی اگر الله از طریق وحی، انواع خیانتکاران پنهان کار را به تو معرفی نمی نمود) گروهی از مردم موفق می شدند تو پیغمبر را گمراه کنند، ولی حالا جز خودشان را نمی توانند فریب دهند و چیزی نمی توانند به تو ضرر زنند در حالیکه الله بر تو آن کتاب و آن فلسفه های عالی را فرو فرستاده و به تو چیزهائی یاد داده که تو خودت نمی دانستی، آری فضل الله بر تو بسی بزرگ است (113)وَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكَ وَرَحمَتُهُ لَهَمَّت طائِفَةٌ مِنهُم أَن يُضِلّوكَ وَما يُضِلّونَ إِلّا أَنفُسَهُم ۖ وَما يَضُرّونَكَ مِن شَيءٍ ۚ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيكَ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَعَلَّمَكَ ما لَم تَكُن تَعلَمُ ۚ وَكانَ فَضلُ اللَّهِ عَلَيكَ عَظيمًا4:113
در بسیاری از زیر گوش گوئیهای مردم، خوبی نیست، مگر زیر گوش گوئیِ کسی که آهسته دستور میدهد به بیچاره ای کمک شود یا کار خوبی انجام گردد یا میان مردم اصلاح شود و هر کس روی بدست آوردن خوشنودیهای الله اینگونه آهسته گوئیها کند در آینده مزد بس بزرگی به او خواهیم داد (114)لا خَيرَ في كَثيرٍ مِن نَجواهُم إِلّا مَن أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَو مَعروفٍ أَو إِصلاحٍ بَينَ النّاسِ ۚ وَمَن يَفعَل ذٰلِكَ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ فَسَوفَ نُؤتيهِ أَجرًا عَظيمًا4:114
و هر آنکس با پیغمبر الله مخالفت کند و بعد از اینکه این راهنمائیهای عالی برایش روشن شد راه غیرمؤمنان حقیقی را دنبال کرد او را به نتیجه آنچه بدان رو کرد می رسانیمش و داخل دوزخش میکنیم و آن، چه بازگشتِ بدی است (این آیه شامل کسانی هم میشود که به ظاهر مسلمانند و راه هدایت شدگان به اسلام حقیقی را درک میکنند که بهترین راه برای جلب رضای الله است ولی روی غرورها و دنیا خواهی ها برای اینکه می بینند این راه، طرفدارِ کمی دارد، راه دیگری را برای جمع کردن نفرات بیشتری دور خود انتخاب میکنند و اسلام محافظه کارانه ای را تبلیغ می نمایند) (115)وَمَن يُشاقِقِ الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الهُدىٰ وَيَتَّبِع غَيرَ سَبيلِ المُؤمِنينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّىٰ وَنُصلِهِ جَهَنَّمَ ۖ وَساءَت مَصيرًا4:115
و الله هرگز شریک قرار دادن برای خودش را نمی آمرزد (منظور از شریک، شریک در خالقیت نیست، زیرا هیچ بت پرستی جز به یک خالق معتقد نیست، بلکه منظور شریک قرار دادن در علاقه و در صاحب اختیاری و اطاعت بنده وار در دستورات دینی و اجتماعی میباشد) غیر از این برای هر کس صلاح بداند، هر گناه دیگری را می آمرزد و کسی که در اطاعت دستورات الله، شریکی برای الله قرار داد به گمراهی بس دوری راه خود را گم کرده (116)إِنَّ اللَّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ وَيَغفِرُ ما دونَ ذٰلِكَ لِمَن يَشاءُ ۚ وَمَن يُشرِك بِاللَّهِ فَقَد ضَلَّ ضَلالًا بَعيدًا4:116
غیر از الله جز به مادگانی علاقه نشان نمی دهند و جز به شیطنت کاری متجاوز تمایل ندارند (117)إِن يَدعونَ مِن دونِهِ إِلّا إِناثًا وَإِن يَدعونَ إِلّا شَيطانًا مَريدًا4:117
الله او را مورد نفرت خود قرار داده و او نیز به الله گفته، از قسمتی از بندگان، تو به نفع مردم بهره ای که حتما سزاوارند خواهم گرفت (118)لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَقالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِن عِبادِكَ نَصيبًا مَفروضًا4:118
و حتما گمراهشان میکنم و گرفتار آرزوهای خامشان می نمایم و به ایشان دستورهائی خواهم داد تا گوشهای چارپایان خوراکی را روی موهوماتی شکاف دهند و دستورهائی خواهم داد تا آنچه را الله به نفع حقیقی ایشان آفریده تغییر دهند (این سخنان شیطان زبان حال شیطان اول و رشته های اوست) آری هر کس غیر از الله رشته های چنین شیطنت کاری را به دوستی گیرد در ضررهای روشنی خود را د چار کرده (119)وَلَأُضِلَّنَّهُم وَلَأُمَنِّيَنَّهُم وَلَآمُرَنَّهُم فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الأَنعامِ وَلَآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللَّهِ ۚ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيطانَ وَلِيًّا مِن دونِ اللَّهِ فَقَد خَسِرَ خُسرانًا مُبينًا4:119
زیرا شیطنت کار به مردم وعده های پوچ میدهد و آنان را به آرزوهای پوچ میاندازد و شیطنت کاران جز روی فریب به مردم وعده نمی دهند (120)يَعِدُهُم وَيُمَنّيهِم ۖ وَما يَعِدُهُمُ الشَّيطانُ إِلّا غُرورًا4:120
و فریب خوردگانِ آنان همراه با شيطانهای خود جایگاهشان دوزخ است که از آن گریزگاهی نخواهند یافت (آیات بالا از آیات آموزنده و بسیار دقیق قرآن مجید میباشد که باید به آن توجه شود مفسران «یدعون» را می خوانند ترجمه کرده اند و حال آنکه «یدعون» هم به معنای میخوانند میباشد و هم به معنای کمک و حاجت میخواهند و هم به معنای علاقه و تمایل و دوستی نشان میدهند و اگر ما معنای اخیر را بگیریم شامل دو معنای دیگر هم میشود و در تفسیر آیات مربوطه موفق میشویم، اشتباه دیگر مفسران این بوده که مادگان را منحصرا بعضی از بتهائی تصور کرده اند که بت پرستان مکه داشتند و اَسماء آنها را بصورت ماده میخواندند و آنان را دختران الله می پنداشتند و مفسران روی این دو اشتباه، آیات بالا را به طرزی موهوم تفسير کرده اند و حال آنکه آیه بالا شامل انواع شرک داران میشود که انواع شرکها را روی علاقه به جنس ماده برای خود انتخاب کرده اند. چنانکه امروزه همان وضع قبل از تربیت اسلام را در جوامع بشری می بینیم که تمام فساد های جامعه روی علاقه به زن و جنس ماده است، كليه هوسها و کلیه فریبهای شیطانی و کلیه انحرافات بشری و دور شدن مردم از دین حق برای خوشگذرانیهاست که زن در آن نقش درجه اول را بازی میکند، یعنی بدست آوردن مال و قدرت برای استفاده کردن بیشتر از زیباترین زن و این چیزیست که از ابتدای خلقت انسان در نهاد بشر بی تربیت بود و آدم اول در بهشت روی وسوسه شیطان اول از طریق علاقه به همسر ماده اش که زیبا پسند بود و آدم را وادار کرد از میوه زیبای درخت ممنوعه بخورد از بهشت اخراج شد و اینکه بت پرستان اکثر بتهای خود را بصورت زن مجسم میکردند، روی علاقه به زن بود و اینکه سوءاستفاده چیان مذهبی انواع خرافات مذهبی را پدید آورده اند روی علاقه ایشان به شهوت و زن بود و مردم نیز اگر به دین حق تمایل نشان نمی دهند برای این است که زنانشان آنان را به راه بی ضرر و پرنفع همرنگِ جماعت شدن تشویق میکنند تا کارهای اجتماعی خطرناک و پر درد سر شوهرشان لطمه ای به مخارج زیبا پسندی زنها نزند و اینکه تا امروز رسم است مجسمه ملائکه و فرشتگان را بصورت دختران و زنانی زیبا میکشند روی علاقه انسانهای غیر تربیت شده دینی به زن است و اینکه مردم زنان و دختران را فرشته معرفی میکنند و پی در پی زنان را تمجید می نمایند، روی علاقه مردم به زن میباشد و حال آنکه تربیتهای دين الله این موهومات را ندارد و علاقه مشروع مرد را به زن محدود به زندگی صحیح خانواده و عفاف زن میکند و ما می بینیم اصولا زنان چون معمولا احساساتی هستند نه منطقی به جادو و توسلهای موهوم و خرافات، خیلی بیشتر از مردها علاقه دارند و همسران مرد خود را مجبور میکنند مقداری از پول خود را خرج موهومات کنند و حتی بچه ها را روی موهوم پرستی خود تربیت میکنند موضوع دیگری که در آیات بالا جلب نظر میکند، شیطان اول و شیطانهای دیگر است، که باید دانست تمام شیطنت ها و شیطنت کاران بشری رشته ها و دسته ائی هستند از روح شیطنت کار اول یعنی ابلیس که از جنس ضد ماده و جن بود و در آدم اول اثر گذاشت و آدمهای شیطنت کار بعد هم در اثر آن شیطان اوليه روح شیطانی یافتند و میدانیم روح یعنی قوه و قوه شیطانی شیطان رشته هایش در کلیه شیطنت کاران اثر میکند و اصول تمام شیطنت کاریها هوس و آرزوهای خام و وعده های پوچ و فریبنده است که تمام فریبکاران اجتماع به وسیله اینهاست که فریب میدهند) (121)أُولٰئِكَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَلا يَجِدونَ عَنها مَحيصًا4:121
ولی آنانکه به مکتب تربیتی عالی پیغمبران ایمان آوردند و کارهای خوب مقرر شده در این مکتب را انجام دادند ما که خالق آنان هستیم، ایشان را داخل باغهائی خواهیم کرد که از زیر آنها جویبارها روان است و اینان در آن محیط بطور جاوید همیشه زندگی خواهند کرد و این وعده الله است که راست میباشد و راستگوتر از الله چه کسی خواهد بود (وای به جامعه ای که برای علاقه به زن و هوسهای فریبنده این وعده های الله را که باعث خوشبختی انسانها در دنیا و آخرت است، دروغ می پندارند و دنبال وعده ها و آرزوهای شیطانی میروند و چون پیر میشوند می فهمند که چه آلودگی های پرضرری را دنبال کرده اند و از پس مرگ روحشان می فهمد که چه بدبختیهائی را در پیش خواهند داشت) (122)وَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدخِلُهُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها أَبَدًا ۖ وَعدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَن أَصدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلًا4:122
نه شما مؤمنان هر آرزویی کنید انجام میشود و نه یهودیان و مسیحیان و سایر کتاب دینی داران بلکه هر کس عملی بد کند، نتیجه اش را می بیند و برای خود جز الله نه دوست مورد اعتمادی خواهد یافت و نه کمک کننده صحیحی (123)لَيسَ بِأَمانِيِّكُم وَلا أَمانِيِّ أَهلِ الكِتابِ ۗ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ وَلا يَجِد لَهُ مِن دونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا4:123
و کسانی که از آن خوبی ها انجام دهند، چه نر باشند و چه ماده به شرطی که ایمان به پاداش حتمی اعمال داشته باشند داخل آن بهشت میشوند و کوچکترین ستمی به ایشان نخواهد شد (از آیات بالا پیداست که اسلام در تمام کارها قوانین علت و معلول را که قوانین حتمى الله است و دنیا را نیز به آخرت مربوط می کند همیشه مورد توجه قرار میدهد و سخت با آرزوهای خام مردم چه مسلمان باشند و چه کافر که مایلند گناه بکنند و از طریق شفاعتهای مذهبی و پارتی بازیها رستگار شوند مخالف است) (124)وَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَأُولٰئِكَ يَدخُلونَ الجَنَّةَ وَلا يُظلَمونَ نَقيرًا4:124
و چه کسی دینش بهتر از کسی خواهد بود که خود را تسلیم برای اطاعت دستورات الله کرده و نیکوکار نیز میباشد و از روش ابراهیم، که مستقیماً توجهش به الله بود، تبعیت نموده است؟ آرى الله ابراهیم را روی همین صفاتش دوست خود گرفت (دین حنیف، یعنی دینی که دینداران آن مستقیماً توجه به الله داشته باشند و از متن دستورات او پیروی کنند، نه آنکه پیشوایان سوءاستفاده چی و مختلف گوی خود را واسطه راهنمائی خود قرار دهند، یا غير الله را پارتی و واسطه گناهان خود بدانند) (125)وَمَن أَحسَنُ دينًا مِمَّن أَسلَمَ وَجهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبراهيمَ حَنيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبراهيمَ خَليلًا4:125
و آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است در اختيار الله میباشد و الله به هر چیزی احاطه دارد (این آیه نیز دلیل بر نبودن پارتی بازی و واسطه سازی در تقاضاهای مردم از الله است، زیرا میفرماید وقتی خود الله بر هرچیزی احاطه دارد خود هر چه لازم است، نسبت به تقاضا کنندگان انجام میدهد و سخن هیچ واسطه ای را نمی پذیرد و هر کسی که اینرا میداند هرگز واسطه کسی نزد الله نمی شود، زیرا میداند الله بهتر از هر کس لیاقت هر کس را میداند و محتاج به توصیه و پارتی بازی کسی نیست) (126)وَلِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ مُحيطًا4:126
و درباره زنان از تو فتوا میخواهند، بگو الله در اینجا درباره آنان برای شما فتوا میدهد و هم در آنچه در این کتاب (یعنی در اول همین سوره) بر شما درباره زنان یتیمی که نمی خواهید مهر واجب شده برای ایشان را به ایشان بدهید و مایلید ایشان را با مهری کم به نکاح خود در آورید فتوا میدهد و مطالب دنبال آن هم که مربوط به نگهداری فرزندان ناتوان یتیمان است که در آن گفته شد درباره آنان بعدالت رفتار کنید، فتوای الله میباشد آری شما آنچه کار خوب کنید الله بدان داناست (127)وَيَستَفتونَكَ فِي النِّساءِ ۖ قُلِ اللَّهُ يُفتيكُم فيهِنَّ وَما يُتلىٰ عَلَيكُم فِي الكِتابِ في يَتامَى النِّساءِ اللّاتي لا تُؤتونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرغَبونَ أَن تَنكِحوهُنَّ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الوِلدانِ وَأَن تَقوموا لِليَتامىٰ بِالقِسطِ ۚ وَما تَفعَلوا مِن خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِهِ عَليمًا4:127
و اگر زنی از بدرفتاری شوهرش و یا از دوری جستن شوهر خود ترسید عیبی بر هیچ یک از آن دو نیست که میان یکدیگر شرایطی را برای آشتی قرار دهند و آشتی بهتر از راه دیگر است و اشخاص از حسد دور نیستند (بیشتر زنان و مردان که با هم راه ناسازگاری پیش میگیرند روی مقایسه همسر خود با همسر دیگران و حسادت نسبت به امتیازات دیگران است که نباید چنین حسدی باعث ناسازگاریها شود) و اگر شما مردان به همسر خود نیکوئی کنید و از حسادت نسبت به زندگی زناشوئی دیگران بپرهیزید الله بکار شما آگاه است (اگر اینکارها را کردید و باز مجبور شدید ناسازگار باشید ممکن است حق با شما باشد) (128)وَإِنِ امرَأَةٌ خافَت مِن بَعلِها نُشوزًا أَو إِعراضًا فَلا جُناحَ عَلَيهِما أَن يُصلِحا بَينَهُما صُلحًا ۚ وَالصُّلحُ خَيرٌ ۗ وَأُحضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِن تُحسِنوا وَتَتَّقوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا4:128
و شما مردان هرگز نخواهید توانست میان زنان خود به عدالت کامل رفتار کنید اگر چه برای اینکار جدیت هم به خرج دهید (یعنی اینکه خالق عالم میگوید به زنان خود خوبی کنید تا زنان کاملا از شما راضی باشند مقصود رضایت نسبی است نه رضایت کاملی که میسر نباشد و مورد توقع همسر شما باشد و نیز اگر دو زن دارید از هر نظر بطور مساوی همیشه نمی توانید با آن دو رفتار کنید زیرا عواملی وجود دارد که اینکار را برای همه امکان پذیر نمی کند و از طرفی نباید هر چه را میل دارید بکنید و زن خود را بلاتکلیف و به مانند کسی که معلوم نیست شوهر دارد رها کنید بلکه اگر قراردادِ صلحی میان خود مقرر کنید و از آرزوها و تمایلات بیجا دوری نمائید الله از بدیهای کوچک شما چشم می پوشد و به شما مهربانی خواهد کرد (از مطالب آیه 126 چنین فهمیده میشود که آیات اول سوره نساء درباره محدود شدن تعدد زوجات به چهار زن نیست بلکه درباره دختران یتیمی می باشد که نگهداران آنان میخواهند یکی یا چند تای آنها و یا مادران یتیمان را برای نگهداری یتیمان ناتوان علاوه بر زن خود بگیرند ضمنا آیه 128 میگوید که زنان نیز میتوانند اگر ناسازگاری ای از مردان خود دیدند و نتوانستند با شرایطی او را از ناسازگاری باز دارند به متصدیان مربوطه حفظ اجتماع شکایت کنند تا یا جلوی ناسازگاری شوهر خود را بگیرند و یا طلاق گیرند و همچنین از آیه 129 فهمیده می شود، آنچه بعضيها دلیل میآورند که چون مرد نمی تواند عدالت نسبت به چند زن خود نماید بیش از یک زن حق ندارد بگیرد دلیل آنها درست نیست و عدالت در این آیه با عدالت موجود در آیه اول سوره نساء که درباره گرفتن زن یتیم برای یتیم داریست فرق دارد و فتوا خواستنی که در آیه 127 میباشد قبل از نزول سوره نساء بوده نه بین زمان نزول سوره نساء و قبل از آیه بالا و آیه مربوطه حاکیست هر گونه فتواهای مذهبی باید متکی به فتواهای الله باشد) (129)وَلَن تَستَطيعوا أَن تَعدِلوا بَينَ النِّساءِ وَلَو حَرَصتُم ۖ فَلا تَميلوا كُلَّ المَيلِ فَتَذَروها كَالمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِن تُصلِحوا وَتَتَّقوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ غَفورًا رَحيمًا4:129
و اگر با مراعات نصایح فوق صلاح ایشان در جدائی بود الله هریک را از فراوانی خودش برخوردار خواهد کرد و الله فراوانی بسیار دارد و با حکمت است (بعد از آنکه این دو از هم جدا شدند به نسبت توکل و لیاقتشان که مربوط بحکمت الله است از فراوانیهائی که الله در زندگی بشرها گذاشته برخوردار خواهند شد، از آیات فوق و آیه 35 از همین سوره پیداست که طلاق نه بدست مرد است و نه به دست زن بلکه هر یک که از دیگری ناسازگاری دیدند اگر نتوانستند با هم صلح کنند باید به متصدیان مربوطه حافظ منافع جامعه مراجعه کنند و آنان اگر راهی جز طلاق برای ایشان صلاح ندانستند با مراعات کلیه قوانین طلاق اسلامی برای طلاق ایشان اقدام خواهند کرد) (130)وَإِن يَتَفَرَّقا يُغنِ اللَّهُ كُلًّا مِن سَعَتِهِ ۚ وَكانَ اللَّهُ واسِعًا حَكيمًا4:130
و آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است در اختيار الله است و ما هم به کسانی که قبل از شما از کتاب آسمانی بهره مند شدند و هم به شما توصیه کردیم در تمام کارهای خود از مخالفت با قوانین الله بترسید و شما مردم اگر کفران این قوانین را نمائید چون هر آنچه در آسمانها و در زمین است در اختيار الله است الله به شما و هیچکس نیازی ندارد و زبان حال جهان او را ستایش کننده است (131)وَلِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۗ وَلَقَد وَصَّينَا الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ مِن قَبلِكُم وَإِيّاكُم أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ ۚ وَإِن تَكفُروا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَميدًا4:131
آری آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است در اختيار الله است و برای رستگاری خودتان کافیست که او را همه کاره خود بدانید (132)وَلِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا4:132
ای مردم اگر الله بخواهد شما را میبرد و غیر شما را می آورد و او بر اینکار تواناست (بارها در بسیاری شهرها حوادثی طبیعی که قانون الله است روی اراده الله چنان شدید روی داده که مردم آن بالکُل نابود یا فراری شدند و گروه دیگری بجای آنان آمده اند) (133)إِن يَشَأ يُذهِبكُم أَيُّهَا النّاسُ وَيَأتِ بِآخَرينَ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَلىٰ ذٰلِكَ قَديرًا4:133
هر کس مزد اعمال خود را در دنیا می خواهد بداند که نزد الله هم مزد برای دنیاست و هم مزد آخرت و الله شنوائی است بینا (کسی که برای دنیا کوشیده دنیا را بدست خواهد آورد و کسی که برای آخرت کوشید در آخرت به خوشی خواهد رسید و دنیای نسبتا معتدلی هم خواهد داشت) (134)مَن كانَ يُريدُ ثَوابَ الدُّنيا فَعِندَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ۚ وَكانَ اللَّهُ سَميعًا بَصيرًا4:134
ای کسانی که گرویدید باشید عمل کنندگان به عدالت و برای رضای الله گواهی راست دهید اگر چه برضرر خودتان و پدر و مادر و خویشان نزدیکتان باشد. اگر دو طرفی که شما باید به نفع یکی و بر ضرر دیگری شهادت دهید توانگر یا درویش باشد الله به رفتار با آنان سزاوارتر است، شما نباید از تمایلات خود درباره آنان تبعیت کنید و عدالت نکنید، و اگر زبان خود را به شهادت ناحق بگردانید و یا از شهادت دادن آنچه دیده اید سرباز زنيد الله به آنچه میکنید آگاه است (در پرونده شما حساب خواهد شد و در آخرت مجازات می شوید) (135)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كونوا قَوّامينَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَلَو عَلىٰ أَنفُسِكُم أَوِ الوالِدَينِ وَالأَقرَبينَ ۚ إِن يَكُن غَنِيًّا أَو فَقيرًا فَاللَّهُ أَولىٰ بِهِما ۖ فَلا تَتَّبِعُوا الهَوىٰ أَن تَعدِلوا ۚ وَإِن تَلووا أَو تُعرِضوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا4:135
ای کسانیکه میگوئید ایمان آورده اید حقیقتا به الله و پیغمبرش و کتابی که او بر پیغمبر موجود خود نازل کرده و هم به کتابی که قبل از آن نازل کرده ایمان آورید و هر کس نسبت به الله و ملکهای او و کتابهای او و پیغمبران او و آخرت بی ایمانی نشان دهد به گمراهی بس دوری افتاده (ملک یا فرشته به معنای مورد تملک و فرستاده و مأمور است و الله انواع ماموران دارد، بعضی مادی هستند مانند خورشید و زمین و ابر و باران و برخی روحی هستند یعنی از قوه های مختلفی درست شده اند که جبرئیل یکی از انواع ملکهای روحی می باشد که برای رساندن پیغام الله بر پیغمبران مامور می شود و اینان اختیاری از خود ندارند و در حکم دستهای قدرت الله به شمار می آیند و چون کتابهای آسمانی بر پیغمبران مقدمند و پیغمبران برای اهمیت کتابهای آسمانی مهم شده اند و دخالتی در متن کتابهای آسمانی نداشته اند در این آیه پیغمبران بعد از کتابهای الله آورده شده اند) (136)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا آمِنوا بِاللَّهِ وَرَسولِهِ وَالكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلىٰ رَسولِهِ وَالكِتابِ الَّذي أَنزَلَ مِن قَبلُ ۚ وَمَن يَكفُر بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاليَومِ الآخِرِ فَقَد ضَلَّ ضَلالًا بَعيدًا4:136
به يقين کسانی که ایمان آوردند و پس از آن بی ایمانی نشان دادند و باز ایمان دار، خود را معرفی نمودند و دوباره بی ایمانی نشان دادند و از پس آن بر کفر خود افزودند، قانون الله چنین نیست که برای ایشان چشم پوشی کند و الله ایشان را به هیچ راه راستی هدایت نمی کند (137)إِنَّ الَّذينَ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ آمَنوا ثُمَّ كَفَروا ثُمَّ ازدادوا كُفرًا لَم يَكُنِ اللَّهُ لِيَغفِرَ لَهُم وَلا لِيَهدِيَهُم سَبيلًا4:137
و اینان دوروی حقیقی هستند و به این دورویان مژده بده که عذاب دردناکی برای آنهاست (138)بَشِّرِ المُنافِقينَ بِأَنَّ لَهُم عَذابًا أَليمًا4:138
آیا کسانی که کفران کنندگان را علاوه بر مؤمنان دوستان مورد اعتماد خود میگیرند میخواهند در نزد کافران آقائی و عزتی بدست آورند؟ این دورویان باید بدانند که هر نوع عزتی در اختیار الله است (چون الله پشتیبان پیغمبرش و مؤمنان حقیقی بود هیچیک از دورویان زمان پیغمبر از دوروئی خود کوچکترین نفعی نبردند و عاقبت از مسلمانان رانده شدند و هم دچار عذاب رسیده شده بر کافران گشتند) (139)الَّذينَ يَتَّخِذونَ الكافِرينَ أَولِياءَ مِن دونِ المُؤمِنينَ ۚ أَيَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَميعًا4:139
بارها الله در متن کتاب خودش بر شما آیاتی نازل کرده که وقتی شما مؤمنان حقیقی شنیدید که کسانی آیات الله را کفران میکنند یا به مسخره میگیرند با اینگونه اشخاص نه تو که پیغمبر هستی و نه پیروانت منشینید تا از شما رانده شوند و بروند در مطالب غیر قرآن سرگرم شوند اگر شما با آنان بنشینید مانند ایشان میشوید و الله هم دورویان و هم کفران کنندگان را به تمامی در دروزخ جمع خواهد نمود (140)وَقَد نَزَّلَ عَلَيكُم فِي الكِتابِ أَن إِذا سَمِعتُم آياتِ اللَّهِ يُكفَرُ بِها وَيُستَهزَأُ بِها فَلا تَقعُدوا مَعَهُم حَتّىٰ يَخوضوا في حَديثٍ غَيرِهِ ۚ إِنَّكُم إِذًا مِثلُهُم ۗ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ المُنافِقينَ وَالكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعًا4:140
کسانی که نسبت به شما در حال انتظارند و به ظاهر خود را مسلمان جلوه میدهند هرگاه پیروزی ای از الله برای شما دیدند خواهند گفت: آیا ما با شما نبودیم؟ توقع دارند از غنائم جنگی مسلمانان سهمی بگیرند و اگر دیدند که کافران بهره ای از پیروزی نصیبشان شد به آنان میگویند آیا ما نبودیم که در پنهان دستوراتی به نفع شما به شما میدادیم و آیا شما را از خطرهای مؤمنان باز نمی داشتیم؟ (در هر جمعیت مبارزی که مقداری پیشرفت نصیبش میشود گروهی دورو می آیند و ظاهرا خود را دوست آنان معرفی میکنند ولی حاضر نیستند در جلوی جبهه به این مصلح کمک کنند، دور دور در انتظارند که آیا این دسته پیشرفت میکنند یا دسته دشمن تا هر طرفی پیشرفت کرد اینان سهمی بگیرند ولی دورویان زمان پیغمبر اسلام هر چند زمانی یکبار بوسیله الله به پیغمبرش و مسلمانان حقیقی معرفی میشدند و به اینطریق لشگریان اسلام پی در پی تصفیه میشدند و مسلمانان دورویان را از خود میراندند) الله در روز قیامت میان اینان قضاوت خواهد نمود و در دنيا الله به نفع کافران راهی را بر ضرر مسلمانان قرار نداده (141)الَّذينَ يَتَرَبَّصونَ بِكُم فَإِن كانَ لَكُم فَتحٌ مِنَ اللَّهِ قالوا أَلَم نَكُن مَعَكُم وَإِن كانَ لِلكافِرينَ نَصيبٌ قالوا أَلَم نَستَحوِذ عَلَيكُم وَنَمنَعكُم مِنَ المُؤمِنينَ ۚ فَاللَّهُ يَحكُمُ بَينَكُم يَومَ القِيامَةِ ۗ وَلَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلكافِرينَ عَلَى المُؤمِنينَ سَبيلًا4:141
این دورویان میخواهند الله را فریب دهند و حال آنکه الله است که ایشان را فریب میدهد (دورویان از امیدهائی که در دل خود از طریق دوروئی میپرورند در حقیقت قانون استفاده از دوروئی که آن هم از الله است آنان را فریب داده است و درباره ایشان هم میشود گفت الله آنها را فریب داده و هم میشود گفت خود را فریب میدهند) این دورویان به خودی خود و روی علاقه شخصی جز اندکی الله را به یاد نمی آورند و اگر روی ریا کاری و دیدن مردم برای نماز برخیزند، روی بی میلی برمیخیزند (142)إِنَّ المُنافِقينَ يُخادِعونَ اللَّهَ وَهُوَ خادِعُهُم وَإِذا قاموا إِلَى الصَّلاةِ قاموا كُسالىٰ يُراءونَ النّاسَ وَلا يَذكُرونَ اللَّهَ إِلّا قَليلًا4:142
اینان در میان کفر و ایمان سرگردانند نه بسوی مؤمنان واقعا میروند نه بسوی کافران و کسی را که قانون الله گمراهش میکند، تو ای پیغمبر برای او راهی نخواهی یافت (کسی که خودش علاقه نداشته باشد هدایت شود هیچ قدرتی نمی تواند او را هدایت نماید) (143)مُذَبذَبينَ بَينَ ذٰلِكَ لا إِلىٰ هٰؤُلاءِ وَلا إِلىٰ هٰؤُلاءِ ۚ وَمَن يُضلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبيلًا4:143
ای کسانی که ایمان آورده ايد، بغیر از مؤمنان حقیقی هیچ كافری را دوست، مورد اعتماد خود نگیرید، آیا میخواهید به الله پیشنهاد دهید که بر علیه شما قدرت آشکاری از کافران را بر شما مسلط نماید (چون کارهای الله روی علت و معلولهای قانون خودش و مصلحت های قانونی اوست بر او عیبی نیست که کافران و منافقان بدتر از کافر را بر مسلمانان بی احتیاط و نادان و غير جدی مسلط گرداند، چنانکه امروزه می بینیم کافران و دورویان بر تمام دینداران دنیا جز به قليلی دینداران حقیقی مسلطند) (144)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّخِذُوا الكافِرينَ أَولِياءَ مِن دونِ المُؤمِنينَ ۚ أَتُريدونَ أَن تَجعَلوا لِلَّهِ عَلَيكُم سُلطانًا مُبينًا4:144
دورویان به يقين در قعر پست ترین جای آتش دوزخ خواهند بود و تو برای ایشان یاوری نخواهی یافت (145)إِنَّ المُنافِقينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُم نَصيرًا4:145
مگر کسانی که در دنیا توبه کرده بودند و کارهای بد سابق خود را اصلاح کرده بودند و به الله چنگ زده بودند (به متن پیغامهای الله با دقت عمل کردند) و دین خود را برای الله پاک کرده بودند (دین هر کس روش فکری و اجتماعی اوست و روشهای مذهبی آلوده دین مورد رضای الله نیست) چنین اشخاصی اگر سابقه دوروئی هم داشته باشند با مؤمنان حقیقی محسوب خواهند شد (این مطالب میرسانند بطور نادر ممکن است شخص دوروئی بطور جدی دست از دوروئی بکشد) و به زودی الله به مؤمنان مزد بس بزرگی خواهد داد (146)إِلَّا الَّذينَ تابوا وَأَصلَحوا وَاعتَصَموا بِاللَّهِ وَأَخلَصوا دينَهُم لِلَّهِ فَأُولٰئِكَ مَعَ المُؤمِنينَ ۖ وَسَوفَ يُؤتِ اللَّهُ المُؤمِنينَ أَجرًا عَظيمًا4:146
اگر شما شکر گزار راه الله باشید و ایمان حقیقی آورده باشید او شما را عذاب نخواهد کرد و الله نسبت به اعمال و رفتار شما سپاسگزار و بس دانا خواهد بود (147)ما يَفعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُم إِن شَكَرتُم وَآمَنتُم ۚ وَكانَ اللَّهُ شاكِرًا عَليمًا4:147
فریاد بر آوردن مردم را به بدی ها، الله دوست ندارد مگر فریاد کسی را که به او ستمی شده و الله شنوا و داناست (148)لا يُحِبُّ اللَّهُ الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَولِ إِلّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكانَ اللَّهُ سَميعًا عَليمًا4:148
اگر شما کار خوبی را آشکار و یا پنهان انجام دهید یا از کار بدی چشم پوشی نمائيد الله با توانائی ای که دارد نسبت به شما بخشش روا خواهد داشت (149)إِن تُبدوا خَيرًا أَو تُخفوهُ أَو تَعفوا عَن سوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَديرًا4:149
به يقين کسانی که الله و پیغمبرش را نادیده میگیرند و میخواهند میان الله و پیغمبرش جدائی افکنند و میگویند به قسمتی از دین الله ایمان می آوریم و قسمتی دیگر را نادیده میگیریم و میخواهند میان ایمان و کفر راهی دیگر بگیرند (150)إِنَّ الَّذينَ يَكفُرونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُريدونَ أَن يُفَرِّقوا بَينَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَكفُرُ بِبَعضٍ وَيُريدونَ أَن يَتَّخِذوا بَينَ ذٰلِكَ سَبيلًا4:150
تمامشان کفران کننده حقیقی هستند و ما برای هر نوع کفران کننده، عذاب خوار کننده ای آماده کرده ایم (متاسفانه امروزه جز کسانی که هدایت شده به متن کتابهای آسمانی هستند و هم بدان و هم به سنت حقیقی پیغمبرشان عمل میکنند بقیه فرقه های اسلام و غیر اسلام همه جزو این کفران کنندگان محسوب میشوند، زیرا هم در تشخیص تفسير قرآن و سایر کتابهای آسمانی دچار گمراهی ها و اختلافاتی از طریق روایات شده اند و هم نمی دانند سنت پیغمبر اسلام با روایات و احادیث و اجتهاد مجتهدین و فتوای این و آن چه فرقی دارد و سنت حقیقی پیغمبر اسلام و سایر پیغمبران چه میباشد با اینحال کمتر میخواهند راه مستدل مهتدیان به این موضوعات مهم را بپذیرند) (151)أُولٰئِكَ هُمُ الكافِرونَ حَقًّا ۚ وَأَعتَدنا لِلكافِرينَ عَذابًا مُهينًا4:151
و کسانیکه به الله و پیغمبرش ایمان آوردند و فرقی میان هیچیک از ایشان نگذاشتند به زودی الله مزد ایشان را خواهد داد و الله نسبت به ایشان آمرزنده ای مهربان خواهد بود (در منصب پیغمبری، تمام پیغمبران بطور مساوی پیغام رسان الله هستند و اصول پیغام تمام پیغمبران یکی بوده و هیچ دینداری حق ندارد پیغمبر خودش را بر پیغمبر دیگران برتر بداند، اگر چه پیغمبران از حیث صفات و حالات بشری با هم فرق داشته باشند و یا اگر چه در اخلاق و رفتار در نزد الله بعضی برتر از بعضی دیگر باشند) (152)وَالَّذينَ آمَنوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَم يُفَرِّقوا بَينَ أَحَدٍ مِنهُم أُولٰئِكَ سَوفَ يُؤتيهِم أُجورَهُم ۗ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا4:152
اهل کتاب از تو میخواهند، مطالب نوشته شده ای از آسمان بر ایشان فرو اندازی، از موسی بزرگتر از اینرا خواستند و گفتند ای موسى الله را آشکارا به ما بنمايان، پس بواسطه ستمی که ایشان در این مورد کردند آن عذاب بیهوش کننده ایشان را بگرفت و باز پس از اینکه آن دلایل روشن برای ایشان آمد آن گوساله را صاحب اختیار خود گرفتند و ما از آن نیز چشم پوشی کردیم و به موسی قدرت آشکاری دادیم (کسانیکه نمی خواهند از راهنمائیهای مستدل پیغمبران استفاده نمایند دنبال بهانه هائی میگردند تا با پیغمبران مخالفت کنند و یکی از این بهانه ها این است که بگویند اگر تو پیغمبری کاری بکن که الله از آسمان نامه ای برای ما بفرستد که تو پیغمبری و یا از آن بدتر بگویند خدا را ببینیم که مستقیما با ما سخن بگوید. چنانکه یهودیان زمان حضرت موسی بر طبق باب 19 و 20 از سفر خروج تورات از موسی چنین تقاضائی کردند و خالق عالم به آنان وعده داد دستوراتی را برای جلو گیری از تاثیر رادیو اکتیویته یک انفجار اتمی که لازمه دیدن الله است، اجرا نمایند، تا صدای الله را مستقیما بشنوند و آنان صدای الله را که مطالب ده فرمان را میخواست بگوید، در درون یک انفجار شبه اتمی پر رعد و برق شنیدند و چون دیدند صدا برای سلامتی ایشان خطرناک است، گفتند نمی خواهیم صدای الله را مستقیما بشنویم و بسیاری از ایشان بصورت مرده افتادند و دوباره به خواست الله زنده شدند و این موضوع در آیه 55 و56 از سوره بقره نیز یاد آوری شده است و در مورد گوساله پرستی بنی اسرائیل شرح مفصل آن در باب 32 از سفر خروج است که آیات 148 تا 152 از سوره اعراف نیز اشاره به آن میباشد) (153)يَسأَلُكَ أَهلُ الكِتابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيهِم كِتابًا مِنَ السَّماءِ ۚ فَقَد سَأَلوا موسىٰ أَكبَرَ مِن ذٰلِكَ فَقالوا أَرِنَا اللَّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ بِظُلمِهِم ۚ ثُمَّ اتَّخَذُوا العِجلَ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ فَعَفَونا عَن ذٰلِكَ ۚ وَآتَينا موسىٰ سُلطانًا مُبينًا4:153
و ما آن کوه را (مقصود قلّه ای از قله های کوه حوریب است که چون همه در شبه جزیره سینا هستند، آنها را کوه سینا میگویند) در بالای ایشان بلند کردیم تا عهدی را، که باید با ایشان ببندیم در آن به ایشان بگوئیم (اشاره به یک انفجار اتمی در قله حوریب است که مقداری از کوه را الله بصورت انفجار بالای سر بنی اسرائیل آورد تا به ایشان ثابت کند اگر غیر از طریق پیغمبران الله بخواهد مستقیما خود را به مردم بنمایاند یا سخن گوید قدرتی را برای این کار باید از خود نشان دهد که باعث مرگ بشر میشود زیرا به مانند انفجارات اتمی خطرناک است و از عجایب مطالب تورات این است که در این بابهای تورات برای جلوگیری از شدت آثار رادیو اکتیویته انفجار دستوراتی از حيث نظافت و لباس و بخور و روغن مالی هست که همه برای جلوگیری از آثار رادیو اکتیویته انفجار اتمی خوبند) و در آنجا غیر از ده فرمان برای ایشان گفتیم چون به دروازه شهرِ فتح شده فلسطین داخل شدید با سجده نسبت به الله اظهار اطاعت نمائید و باز برای ایشان گفتیم قانون شنبه را نشکنید و از ایشان برای اجرای دستورات خود پیمان محکمی گرفتیم (154)وَرَفَعنا فَوقَهُمُ الطّورَ بِميثاقِهِم وَقُلنا لَهُمُ ادخُلُوا البابَ سُجَّدًا وَقُلنا لَهُم لا تَعدوا فِي السَّبتِ وَأَخَذنا مِنهُم ميثاقًا غَليظًا4:154
پس به علت اینکه بنی اسرائیل پیمان خود را شکستند و به مطالب روشن دستورات الله کفر ورزیدند و آن پیغمبران را به ناحق کشتند (بر طبق قاموس کتابهای مقدس یهود، اشعيای پیغمبر را با آره کشتند و یحیی را هم سر بریدند) و بجای توبه اقرار میکنند که دلهای ایشان را پرده های هوس پوشانده، مشاهده میکنی که جز اندکی از ایشان به دین حق ایمان نمی آورند زیرا بواسطه كفران های ایشان، الله بر دلهای آنان مهر بی توجهی به حقایق زده است (155)فَبِما نَقضِهِم ميثاقَهُم وَكُفرِهِم بِآياتِ اللَّهِ وَقَتلِهِمُ الأَنبِياءَ بِغَيرِ حَقٍّ وَقَولِهِم قُلوبُنا غُلفٌ ۚ بَل طَبَعَ اللَّهُ عَلَيها بِكُفرِهِم فَلا يُؤمِنونَ إِلّا قَليلًا4:155
آری بی ایمانی ایشان به حقايق بواسطه كفران های ایشان و تهمت بزرگی است که بر مریم در سخن خود میزنند (که میگویند مریم کودک حرام زاده ای را بنام عیسی زائیده) (156)وَبِكُفرِهِم وَقَولِهِم عَلىٰ مَريَمَ بُهتانًا عَظيمًا4:156
و بواسطه گفتار ایشان است که میگویند آن مسیح را که عیسای پسر مریم و پیغمبر الله بود ما کشتیم (یهودیان روی مسخره عیسی را پیغمبر الله و مسیح میدانند و افتخار میکنند که او را کشته اند) در حالی که نه او را کشته اند و نه به صلیبش زده اند بلکه برای آنان مشتبه شد و کسانیکه درباره وضع عیسی در اختلاف شده اند در پیغمبری او شک دارند و میزانی درباره شناخت او برای ایشان نیست مگر پیروی از گمانها و به يقين عیسی را نکشتند (157)وَقَولِهِم إِنّا قَتَلنَا المَسيحَ عيسَى ابنَ مَريَمَ رَسولَ اللَّهِ وَما قَتَلوهُ وَما صَلَبوهُ وَلٰكِن شُبِّهَ لَهُم ۚ وَإِنَّ الَّذينَ اختَلَفوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنهُ ۚ ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ ۚ وَما قَتَلوهُ يَقينًا4:157
بلکه الله او را بسوی خودش بالا برد و الله پر قدرتی است با حکمت (برطبق راهنمائیهای قرآن در اول سوره مریم و تاییدی که از متن انجيلها بدست میآید حضرت عیسی به این طریق مرد که وقتی بنی اسرائیل از حاکم خود خواستند عیسی را به ایشان دهد که به صلیبش بزنند، چون حاکم حس کرد عیسی پیغمبر الله است ولی اگر عیسی را به بنی اسرائیل برای کشتن ندهد، ممکن است شورش نمایند به راهنمائی الله بوسیله عیسی، قرار بر این شد که حاکم یک نفر دیگر را که سزاوار قتل بود به بنی اسرائیل بنام عیسی بدهد و خالق عالم صورت آن شخص را به شکل عیسی در آورد و یهودیان آن شخص را بنام عیسی به صلیب زدند و کشتند) (158)بَل رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيهِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا4:158
و اینان که خود را اهل کتاب میدانند و از تو خواسته اند، که نوشته ای از آسمان برای ایشان فرو فرستی، باید بدانند، که نزد الله، کسی اهلِ کتاب حقیقی محسوب میشود، که تا قبل از مرگش، به متن کتاب الله ایمان صحیح آورد و آن کتاب در روز قیامت، بر تمام کسانی که خود را اهل کتاب معرفی میکنند، شهادت خواهد داد (159)وَإِن مِن أَهلِ الكِتابِ إِلّا لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ ۖ وَيَومَ القِيامَةِ يَكونُ عَلَيهِم شَهيدًا4:159
پس بواسطه ظلمی که از یهودیان دیده شد، بر ایشان چیزهای خوبی را که برای آنان حلال کرده بودیم، حرام کردیم و این بواسطه آن بود که بسیاری را از راه الله بازداشتند (160)فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذينَ هادوا حَرَّمنا عَلَيهِم طَيِّباتٍ أُحِلَّت لَهُم وَبِصَدِّهِم عَن سَبيلِ اللَّهِ كَثيرًا4:160
و آن ربائی را که از آن نهی شده بودند گرفتند و اموال مردم را نیز به باطل میخوردند و ما نیز برای کفران کنندگان عذابی دردناک آماده کردیم (این مطالب درباره پیشوایان مذهبی و سیاسی و اجتماعی سوءاستفاده چی آنهاست که با تفسيرها و فتواهای غلطی بعضی قوانین تورات را عوض کردند و در نتیجه کاری کردند که چیزهائی حلال و خوب مانند گوشت شتر بر ایشان بدست خودشان حرام گردد و آنانکه بر طبق متن مطالب باب 22 از سفر خروج از تورات نباید بر هیچ غیر اسرائیلی ظلم کنند و نباید از فقير چه اسرائیلی و چه غیر اسرائیلی سود ربا را بگیرند روی تفسیرهای غلطی که ساختند و در باب 23 از سفر تثنیه گنجاندند معتقد شدند می توانند از غیر اسرائیلی سود ربا را بگیرند ولی از اسرائیلی اگر چه ثروتمند هم باشد نباید سود ربا را بگیرند و متاسفانه سوءاستفاده چیان مذهبی و اجتماعی مسلمانان نیز در فرقه های اسلام همین کارها را کرده اند به اینصورت که دنبلان و یا ماهی بی فلس را و یا گوشت خرچنگ را که در متن قرآن دلیل بر حلال بودن آنهاست، حرام کرده اند و مردم را بوسیله عقاید موهوم و پوچی از اسلام حقیقی منحرف کرده اند و ربای حلال را که از ثروتمند است حرام دانسته و ربای حرام را که از فقیر است از طریق تبدیل آن به بیع شرط حلال کرده اند و در نتیجه اسیر نفوذ نامسلمانان شده اند) (161)وَأَخذِهِمُ الرِّبا وَقَد نُهوا عَنهُ وَأَكلِهِم أَموالَ النّاسِ بِالباطِلِ ۚ وَأَعتَدنا لِلكافِرينَ مِنهُم عَذابًا أَليمًا4:161
ولی از آنان بعضی که دقیق شونده در علم دین بودند و همچنین این مؤمنان حقیقی هم به آنچه بسوی تو نازل شده ایمان می آورند و هم به آنچه قبل از تو نازل شده و آنان خوانندگان نماز صحیح هستند و زکات مقرره را میدهند و به الله و آخرت ایمان آورنده میباشند به اینان مزد بس بزرگی خواهیم داد (چنانکه ملاحظه میشود اولا دقیق شوندگان در علم دین که به راسخان در علم معروفند شامل تمام علمای حقیقی مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و سایر ادیان راست میشوند در ثانی همیشه هر دین حق هر گاه بوسيله سوءاستفاده چیان مذهبی تحریف شود این تحریف مانع فهمیدن حقایق آن دین بوسیله علمای حقیقی نمی شود و لذا مسلمانان حقیقی باید همانطور که به متن قرآن و با فهم صحیح توجه میکنند به تورات و انجیل تحریف شده نیز توجه کنند تا حقایق آنها را از تحریف شده ها بفهمند زیرا به فهم حقایق قرآن بسیار کمک میکند از مجموع این مطالب چنین نتیجه میگیریم تمام اختلافات و بدیهای موجود در ادیان بواسطه نفوذ سوءاستفاده چیان مذهبی در عوام الناس است والا حقایق در تمام مذاهب برای جویندگان حقیقی حق قابل درک میباشد و اختلافی میان مذاهب حق نیست) (162)لٰكِنِ الرّاسِخونَ فِي العِلمِ مِنهُم وَالمُؤمِنونَ يُؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ ۚ وَالمُقيمينَ الصَّلاةَ ۚ وَالمُؤتونَ الزَّكاةَ وَالمُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ أُولٰئِكَ سَنُؤتيهِم أَجرًا عَظيمًا4:162
ما همانطور که به نوح و پیغامگیران بعد از او وحی کردیم به تو نیز وحی کرده ایم و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان يعقوب و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان هم ما وحی کردیم و به داوود از طریق وحی، زبوری دادیم (باید دانست که مطالب وحی شده به اینان به صورتهای مختلف بود مثلا وحی بر سليمان مربوط به ساختن خانه ای برای الله و موضوعات دیگری که به سلطنت او مربوط بود و مطالب وحی شده به داوود در زمانی بود که داوود بواسطه غضب الله نسبت به او، از سلطنت فراری شد و به کوه زیتون پناه برده بود و چون بسیار به درگاه الله توبه نمود، مطالب زبور بر او وحی گردید تا مژده پذیرفتن توبه اش به او برسد و دوباره به سلطنت برگردد و برای فهم مشروح این اشاره های قرآن باید به کتب دینی تحریف شده یهود مراجعه کرد) (163)إِنّا أَوحَينا إِلَيكَ كَما أَوحَينا إِلىٰ نوحٍ وَالنَّبِيّينَ مِن بَعدِهِ ۚ وَأَوحَينا إِلىٰ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ وَإِسحاقَ وَيَعقوبَ وَالأَسباطِ وَعيسىٰ وَأَيّوبَ وَيونُسَ وَهارونَ وَسُلَيمانَ ۚ وَآتَينا داوودَ زَبورًا4:163
و غیر از اینان که بعضی رسول هم بودند به رسول های دیگری هم وحی کردیم که داستان آنها را قبل از این برای تو داستان کرده ایم و نیز رسولان دیگری هم بودند که داستان آنها را برتو نگفته ایم بطور استثنا غیر از طریق وحى الله با موسی به طرز مخصوصی سخن گفته (تمام وحی ها به روح پیغمبران و به طرزی بوده که صدای قابل شنیدنی در گوش ایجاد نمیشد، مگر در موسی که علاوه بر وحی در کوه حوريب گوش موسی صدای کلام الله را می شنید، همانطور که بنی اسرائیل نیز شنیدند و از خطر آن ترسیدند و گفتند نمی خواهیم این صدا را بشنویم و همان بهتر که موسی که گوشش عادت کرده، بشنود و بما بگوید) (164)وَرُسُلًا قَد قَصَصناهُم عَلَيكَ مِن قَبلُ وَرُسُلًا لَم نَقصُصهُم عَلَيكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّهُ موسىٰ تَكليمًا4:164
این رسولان، بشارت دهنده و اعلام خطر کننده بودند تا بعد از ایشان مردم نتوانند بر عليه الله دلیلی درباره عاقبت کار خود آورند و الله پر قدرتی است با حکمت (165)رُسُلًا مُبَشِّرينَ وَمُنذِرينَ لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا4:165
ولی الله بوسیله آنچه بسوی تو نازل کرده گواهی میدهد که آنها را بوسیله علم خودش نازل کرده و ملائکه نیز این موضوع را گواهی میدهند و گواهی الله کافیست (گواهی ملائکه، گواهی جمادات و نباتات و حیوانات و قوه هائی است که در خلقت هستند و مورد تملک الله میباشد و اینان قدرتهای الله را به دانشمندان بوسیله زبان حال خود گواهی میدهند، این گواهی ها را انسانهای بیغرض و دانا و کنجکاو درک میکنند، یعنی از متن مطالب عالی قرآن می فهمند قرآن کلام الله است، نه کلام بشر، زیرا از موضوعاتی سخن میگوید که کم کم علم بشر به آن موضوعات خواهد رسید و بعلاوه پیشگوئیهائی در آن است که عالمترین بشرها نمی توانند چنان پیشگوئیهائی بکنند) (166)لٰكِنِ اللَّهُ يَشهَدُ بِما أَنزَلَ إِلَيكَ ۖ أَنزَلَهُ بِعِلمِهِ ۖ وَالمَلائِكَةُ يَشهَدونَ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ شَهيدًا4:166
به يقين کسانی که راه الله را کفران کردند و مردم را از آن باز داشتند به گمراهی بس دوری گرفتار شده اند (167)إِنَّ الَّذينَ كَفَروا وَصَدّوا عَن سَبيلِ اللَّهِ قَد ضَلّوا ضَلالًا بَعيدًا4:167
آری کسانیکه کفران کردند و ستم نمودند، الله آنان را نخواهد آمرزید و راهی را که مفيد باشد، پیش پای آنان نخواهد گذاشت (168)إِنَّ الَّذينَ كَفَروا وَظَلَموا لَم يَكُنِ اللَّهُ لِيَغفِرَ لَهُم وَلا لِيَهدِيَهُم طَريقًا4:168
جز راه جهنم را که باید همیشه در آن بمانند و این بر الله آسان است (169)إِلّا طَريقَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَدًا ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا4:169
ای مردم این پیغمبر با چنین پیغام سزاواری از جانب پروردگار شما بسوی شما مامور شده پس ایمان آورید که به نفع شماست و اگر کفران نمائید شما و آنچه در آسمانها و در زمین میباشد در اختيار الله میباشد و الله به هر چیزی دانا و پرحکمت است (یعنی اگر با مخالف دینش مدتی کاری ندارد روی این است که هم در مخلوقات خودش کافر و مؤمن را لازم دارد و هم صلاح مخلوقاتش را در آزادی انسانها می بیند) (170)يا أَيُّهَا النّاسُ قَد جاءَكُمُ الرَّسولُ بِالحَقِّ مِن رَبِّكُم فَآمِنوا خَيرًا لَكُم ۚ وَإِن تَكفُروا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَكيمًا4:170
ای صاحبان کتابهای آسمانی، در دین خود تجاوز گوئیهای عوام فریبانه نکنید (غلو نکنید) و درباره الله جز آنچه راست باشد و در متن پیغام الله است نگوئید و آن مسیح که نامش عیسی است و پسر مریم است پیغام آور الله میباشد و قوه ای بوده که از کلام الله صادر شده و آنرا الله بسوی مریم افکند (به طرزی که در آیه 18 از سوره مریم و آیه 12 از سوره تحریم گفته شده که عامل آن قوه یک آدم مصنوعی، از قوه های دیگر بود که بصورت جوانی بوسیله مریم دیده شده و از دهان آن آدم مصنوعی قوه مذکور بصورت اشعه ای بطرف فرج مریم رفت و مریم از آن قوه به عیسی حامله گردید همانطور که امروزه دانشمندان میتوانند بوسیله قوه الکتریسیته تخمک قورباغه ماده ای را بدون دخالت نر قابل قورباغه شدن گردانند) و به این طریق عیسی روحی از الله بود (روح یعنی قوه) پس به الله و پیغمبرانش ایمان آورید و نگوئید صاحب اختیار شما سه تاست و به نفع شماست که از این سخن پوچ دست بکشید زیرا الله صاحب اختیاری میباشد بی همتا و او از آن پا ک و برتر است که برایش فرزندی باشد چونکه تمام آنچه در آسمانها و هرچه در زمین است در اختيار الله است و کارگردانی او به تنهائی برای همه کافی است (قرآن و دین اسلام به مسیحیان میگوید که عیسی را جز پیغمبری ندانند و از بی پدر بودن او سوء استفاده نکنند و نگویند هم الله و هم عیسی و هم روح القدس که واسطه ایجاد عیساست، صاحب اختیار ایشانند و هر سه یکی هستند متاسفانه فرقه هائی از اسلام نیز که خود را به زبان طرفدار قرآن میدانند بدتر از مسیحیان صاحب اختیارانی برای خود پنداشته اند و پیغمبر و امامان خود را هم صاحب اختیار خود و مانند الله در همه جا حاضر و ناظر و روا کننده حاجت میدانند و یا کمک و معاون و وزیر و شفيع الله می پندارند) (171)يا أَهلَ الكِتابِ لا تَغلوا في دينِكُم وَلا تَقولوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الحَقَّ ۚ إِنَّمَا المَسيحُ عيسَى ابنُ مَريَمَ رَسولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلقاها إِلىٰ مَريَمَ وَروحٌ مِنهُ ۖ فَآمِنوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۖ وَلا تَقولوا ثَلاثَةٌ ۚ انتَهوا خَيرًا لَكُم ۚ إِنَّمَا اللَّهُ إِلٰهٌ واحِدٌ ۖ سُبحانَهُ أَن يَكونَ لَهُ وَلَدٌ ۘ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۗ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا4:171
هرگز آن مسیح باکی نداشت که بنده ای برای الله باشد (نوکر و بنده بودن با وزیر و معاون و شفيع و مظهر بودن بسیار فرق دارد و باید دانست که در اصطلاح تورات و انجیل و قرآن هر پیغمبری مسیح و مورد توجه الله است و مسیح بودن اختصاص به عیسی ندارد) و حتی ملکهای بسیار نزدیک به مرکز قدرت الله نیز بنده او هستند و هر کس از بندگی او سر پیچی نماید و تکبر نشان دهد بزودی الله تمامی آنان را بسوی خود جمع خواهد نمود (172)لَن يَستَنكِفَ المَسيحُ أَن يَكونَ عَبدًا لِلَّهِ وَلَا المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ ۚ وَمَن يَستَنكِف عَن عِبادَتِهِ وَيَستَكبِر فَسَيَحشُرُهُم إِلَيهِ جَميعًا4:172
و پذیرندگان بندگی الله را که کارهای نیکوی این روش بندگی را هم عمل کردند به مزد کاملشان میرساند و بعلاوه از فضل خودش نیز اضافه به ایشان خواهد داد و سرکشان و متکبران را به عذاب دردناکی معذب خواهد کرد (ملكهای الله تمام موجوداتند که همه مورد تملک الله میباشند بعضی مادی و برخی از انرژی و روح و پاره ای بسیار پر قدرت و نزدیک مرکز قدرت الله و برخی دیگر دورتر و این آیه میرساند تمام روایاتی که در آنها برای پیشوایان دین برتریهائی میسازند بر آنان افترا میزنند برای اینکه آن پیشوایان هیچگونه ادعائی نداشتند و آنان غير از الله برای خود هیچ دوست و یاوری نخواهند یافت (173)فَأَمَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَيُوَفّيهِم أُجورَهُم وَيَزيدُهُم مِن فَضلِهِ ۖ وَأَمَّا الَّذينَ استَنكَفوا وَاستَكبَروا فَيُعَذِّبُهُم عَذابًا أَليمًا وَلا يَجِدونَ لَهُم مِن دونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا4:173
ای مردم، از پروردگار شما دلیلی روشن برای شما آمده و بسوی شما نوری آشکار فرو فرستاده ایم (این دلیل روشن و نور قرآن است که تمام حقایق لازم در آن روشن است) (174)يا أَيُّهَا النّاسُ قَد جاءَكُم بُرهانٌ مِن رَبِّكُم وَأَنزَلنا إِلَيكُم نورًا مُبينًا4:174
پس هر کس به چنین صاحب اختیاری ایمان آورد و به راهنمائیهای او چنگ زد او آنها را در رحمتی از خودش و فضیلتی داخل خواهد نمود و بوسیله راهی راست ایشان را بسوی خودش راهنمایی خواهد کرد (یعنی بزرگترین پیشوائی که مردم را به بهترین وجهی رهبری میکند قرآن است) (175)فَأَمَّا الَّذينَ آمَنوا بِاللَّهِ وَاعتَصَموا بِهِ فَسَيُدخِلُهُم في رَحمَةٍ مِنهُ وَفَضلٍ وَيَهديهِم إِلَيهِ صِراطًا مُستَقيمًا4:175
از تو که پیغام ما را میرسانی، درباره کلاله و سایر خواهران و برادران فتوا میخواهند، بگو الله آنچه را میخواهید در همان آیه کلاله که در اول سوره نساء میباشد برای شما فتوا میدهد و از همان آیات معلوم میگردد که اگر مردی فوت نمود که برایش فرزندی نبود اگر یک خواهر غیر کلاله داشت، نصف مالش که باقی گذاشته، مال آن خواهر است و اگر بازمانده زنی که فرزند ندارد برادر غیر کلاله او بود، برای آن برادر، تمام مال خواهرش خواهد بود و اگر دو خواهر غیر کلاله برای شخص فوت شده بود، این دو بیش از دو ثلث نمی برند و اگر چند برادر و خواهر غیر کلاله باز مانده بودند، یک برادر به اندازه دو خواهر میبرند و این توضیح در اینجا از آنروست که الله برای شما موضوعات لازم را چنان روشن میسازد که گمراه نشوید و الله به هر چیزی بس داناست (باید دانست که این آیه در ابتدا جزو سوره نساء نبوده و چنانکه در تفسیر مشهور عبده نوشته شده، در حدود چهار سال بعد از نزول سوره نساء نازل گردیده و خود حکمی جداگانه نیست، بلکه توضیحی است برای مسلمانانی که روی نداشتن فکر دقیق ریاضی نمیتوانستند همین حکم را از آیه کلاله و آیات قبل آن که در اول سوره نساء است بفهمند، در این توضیح معلوم شده که برادر و خواهر مادری که کلاله است، در نبود مادر ،سهم مادر خود که یک سوم است از ارث برادر فوت شده خود میبرد یعنی برادر و خواهر پدری، سهم پدر خود را میبرد و برادر و خواهری که هم از پدر است و هم از مادر، هم سهم مادری را میبرد و هم سهم پدری را و هرگز برادر و خواهر حقیقی که از یک پدر و مادر باشند، سهم شان از سهم مقرر شده برای فرزند بیشتر نخواهد بود و اینکه در آیات ارث در اول سوره نساء گفته شده اگر دختر و یا خواهر بیش از دو تا بودند، نصف یا ثلث مال را میبرند، در این آیه توضیح داده شده که منظور از دو به بالاست به همانطور که یک مفسر دقیق می فهمد، خلاصه با توضیحات بالا معلوم میگردد، اینکه فقهای فرقه های سنی و شیعه اجماع کرده اند بر یک قانون ظالمانه یعنی معتقد شده اند، هرگاه کسی بمیرد و بطور مثال وارثش منحصر به یک خواهر مادری و یک برادر پدری و یک برادر پدر و مادری باشد، به برادر پدری چیزی نمی رسد و حال آنکه به خواهر مادری یک ششم و به برادر پدر و مادری، پنج ششم، بواسطه عدم دقت ایشان در تفسیر قرآن بوده در صورتیکه بر طبق تفسير دقیق و صحیح قرآن به خواهر مادری، یک ششم و به برادر پدری، دوششم و به برادر پدر و مادری، سه ششم میرسد برای توضیح بیشتر به کتاب قوانین ارث اسلام مراجعه شود) (176)يَستَفتونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفتيكُم فِي الكَلالَةِ ۚ إِنِ امرُؤٌ هَلَكَ لَيسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُختٌ فَلَها نِصفُ ما تَرَكَ ۚ وَهُوَ يَرِثُها إِن لَم يَكُن لَها وَلَدٌ ۚ فَإِن كانَتَا اثنَتَينِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ ۚ وَإِن كانوا إِخوَةً رِجالًا وَنِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ ۗ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم أَن تَضِلّوا ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ4:176
Nach oben scrollen