قاف (این قاف به مانند «الف لام میم» و «نون» و «المص» و «حمعسق» و امثال اینها که بر سر بیست و نه سوره از سورههای قرآن است، به همین صورتی که ما در متنِ سوره نشان دادیم، بر پیامبر اسلام نازل شد و گوش روح پیامبر اسلام شنید و حفظ کرد، ولی نویسندگان وحی آن را به صورت «ق» نوشتند. حقیقت هر یک از این 29 آیه را الله در آیه 7 از سوره آل عمران توضیح فرموده و گفته است که متشابهات قرآن فقط این آیات میباشند و تاویل این آیات متشابه را کسی جز الله نمیداند، زیرا کلید رمز آن به کسی داده نشده است. اینها را بر سر بعضی از سورهها از آن رو نهادهاند تا خیالبافان از طرفداران قانون شناخته شوند و این محک باشد تا مسلمانان هر یک از رهبران خود را دیدند که اینها را روی خیال تفسیر میکنند، اینگونه رهبران را گمراهکننده خود و فسادانداز در دین بدانند و از آنان دوری کنند و فقط به کسی اطمینان نمایند که روی قانون عرب و به صورتی علمی و دقیق، قرآن مجید را طوری صد در صد محکم تفسیر و تاویل کند که تفسیرش باعث اختلاف تفسیری و اختلاف در دین، مذهب و فتوا نشود. متأسفانه عدهای از مفسرین قرآن و پیشوایان مذهبی تمام مسلمانان دنیا با این محک بزرگ فسادکار، کجدل و گمراهکننده معرفی شدهاند. مثلاً «ق» را یکی میگوید معنای آن «قُل» است، دیگری میگوید ممکن است قرآن باشد، یکی خواهد گفت معنای آن «قیامت» است یا معنای آن «اقوام مورد مثل این سوره» است، یا معنای آن «قرینی است که در این سوره برای کافران معرفی شده» یا معنای آن «منافقین» است که در آخر سوره شرح آنها آمده است و امثال اینها. یا یکی بگوید اینها اسمهای سورهای هستند که بر سر آن آمدهاند، یکی هم که میخواهد مردم را به نام خود بفریبد بگوید چون اسم من تقی یا نقی است الله اسم مرا یاد کرده یا یکی بیاید روی حروف ابجد عدد «ق» را حساب کند و ببیند با اسم یا شهرت یا محل زندگی او جور درمیآید و بگوید منم، و یکی بگوید مقصود قیام قیامت یا قیامهای دیگر است. به تفسیر «نون» در سوره قلم و تفسیر آیه 7 از سوره آل عمران و تفسیر آیات متشابه مراجعه شود) با فلسفه نزول آیات متشابه و دلایلی که در این قرآن (خواندنی) بس بلند پایه است. (1) | ق ۚ وَالقُرآنِ المَجيدِ | 50:1 |
مردم از آن تعجب کرده اند، که فردی از ایشان، برای اعلام خطر کردن به ایشان، نزدشان آمده و کفران کنندگان گفتند، این چیزیست عجیب (2) | بَل عَجِبوا أَن جاءَهُم مُنذِرٌ مِنهُم فَقالَ الكافِرونَ هٰذا شَيءٌ عَجيبٌ | 50:2 |
آیا این خطر را زمانی می بینیم، که مردیم و خاکی شدیم؟ این یک باز گشتی است که دور بنظر میرسد (3) | أَإِذا مِتنا وَكُنّا تُرابًا ۖ ذٰلِكَ رَجعٌ بَعيدٌ | 50:3 |
ما که خالق این مردم هستیم، میدانیم که این زمین، از ایشان چه اندازه کم میکند (یعنی چه اندازه از مردمِ زندهِ زمین، هر سال میمیرند) و علمِ ما از آن روست که نزد ما نوشته و کتابی است که تمام حوادث را محفوظ نگه میدارد (بر طبق آیه 2 و 3 از سوره طور، این کتاب نوشته ایست، در چیزی رقیق که در جهان منتشر است) (4) | قَد عَلِمنا ما تَنقُصُ الأَرضُ مِنهُم ۖ وَعِندَنا كِتابٌ حَفيظٌ | 50:4 |
اما این کفران کنندگان، هر حقیقتی را که از جانب ما برای ایشان آمد، انکار کردند و مایل بودند که در کاری آشفته باشند (یعنی میخواهند آشفتگیِ عقاید داشته باشند و پایبند به عقیده ای حتمی نباشند) (5) | بَل كَذَّبوا بِالحَقِّ لَمّا جاءَهُم فَهُم في أَمرٍ مَريجٍ | 50:5 |
پس آیا به آسمانِ نیلگون که بالای ایشان است، دقیق نشده اند، تا ببینند آنرا ما چگونه بنا کرده ایم و چگونه آرایشش دادیم و با اینکه در آن بسیاری چیزها مشاهده می شود، شکاف و سوراخها ندارد؟ (یعنی ذرّات هوا سخت بهم چسبیده اند و با اینحال چیزهائی میتوانند در آن حرکت نمایند و یا ستاره ها در آن مشاهده میشود) (6) | أَفَلَم يَنظُروا إِلَى السَّماءِ فَوقَهُم كَيفَ بَنَيناها وَزَيَّنّاها وَما لَها مِن فُروجٍ | 50:6 |
و زمین را کشیده اش کردیم (بوسیله حرکت وضعی که در آن ایجاد شد، چون دو قطب آن فرو رفت، قسمتهای قابل سکونتش کشیده تر و وسيعتر شد و در آن کوههائی افکندیم (با در نظر گرفتن آیه 10 از سوره فصلت بنظر می آید که مقصودِ قرآن کوههای اولیه زمین است که از انفجاراتِ سطحیِ قسمتِ مذابِ زیر پوسته ِنازک زمین که بواسطه آن موادِ مذاب بیرون ریخته شده و روی پوسته زمین را بصورت کوههائی گرفته باشد) و در آن از هر نوع گیاهان دل انگیزی رویانیدیم (7) | وَالأَرضَ مَدَدناها وَأَلقَينا فيها رَواسِيَ وَأَنبَتنا فيها مِن كُلِّ زَوجٍ بَهيجٍ | 50:7 |
تا باعث بینش و پند هر بنده ای باشد، که بسوی ما باز میگردد (یعنی دانشمندانِ محققی که از این قدرت های همراه با هدف گیری و حکمت به خالقِ آنها متوجه میشوند) (8) | تَبصِرَةً وَذِكرىٰ لِكُلِّ عَبدٍ مُنيبٍ | 50:8 |
و از آسمان، آبی پر برکت فرو فرستادیم پس بدان باغهائی و دانه ای که قابلِ درو کردن باشد، رویاندیم (9) | وَنَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكًا فَأَنبَتنا بِهِ جَنّاتٍ وَحَبَّ الحَصيدِ | 50:9 |
و نیز درختان خرما که بلنداند و دارای قابی میباشند که در آن به ترتیب خاصی، شکوفه های خرما، روی هم قرار گرفته اند (10) | وَالنَّخلَ باسِقاتٍ لَها طَلعٌ نَضيدٌ | 50:10 |
تا روزی، برای بندگانم باشد، و به آن آب، مکانی مرده را چگونه زنده کرده ایم؟ آن بیرون آمدنِ معروف از زمینِ آخرت (یعنی زنده شدن مردگان بصورت خروج آنان مانند ملخهای منتشری از قبرهای زمین آخرت) نیز اینگونه است (11) | رِزقًا لِلعِبادِ ۖ وَأَحيَينا بِهِ بَلدَةً مَيتًا ۚ كَذٰلِكَ الخُروجُ | 50:11 |
قبل از این انکارکنندگان (مردم کافر پیشه مکه) قوم نوح و مردم رود ارس (مردمی که زرتشت در میان آنان برخاست) و ثمودیان (که پیغمبرشان صالح نام داشت و در زمین حجر که در قدیم، یعنی قبل از ابراهیم، در زمینهای کوهستانی میان مدینه و شام، شهر های آبادی داشتند که بوسیله عذابِ آسمانی شهرشان چنان زیر و زبر شد که دیگر آباد نگردید) (12) | كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوحٍ وَأَصحابُ الرَّسِّ وَثَمودُ | 50:12 |
و قوم عاد ( آرامیهای قدیم که قبل از ثمودیان در شمالِ حضر الموت زندگی میکردند و شرحِ مفصل آنها در سوره های فجر و شمس و اعراف و هود و شعراء ونمل و قمر است) و فرعون و طرفدارانش (شرح مفصل داستانِ فرعون موسی در سوره فجر و سوره های اعراف و يونس و هود و طاها و شعراء و قصص و مؤمن آمده و من در کتابِ داستانِ فرعون ابراهيم و موسی توضیح کافی داده ام و ثابت کرده ام که فرعونِ موسیِ رامسس دوم و یا پسرش منفتاح و یا توتمو زیس و غیره، که مورخینِ خارجی گفته اند، نیست) و همشهریان لوط( که بوسیله عذاب آسمانیِ پردود و آتش و بارشِ سنگ، که شاید انفجار اتمی یا آتش فشان بوده نابود شدند و بر طبق راهنمائی باستانشناسی قرآن، مكان آن در کنار جاده بین مدینه و شام بوده) (13) | وَعادٌ وَفِرعَونُ وَإِخوانُ لوطٍ | 50:13 |
و مردم آن شهرِ پر درخت (مقصود، مردمِ شهرِ مدین است که پیغمبرشان شعیب بود و مدتی قبل از حضرت موسی، بواسطه مخالفت با پیغمبرشان، دچار عذاب الله شدند و باید دانست که شعیب پدر زن موسی نیست و آنان که او را پدر زن موسی دانسته اند، اشتباه کرده اند) و قوم تبع (مردمِ بت پرستی بودند طرفدار ذونواس پادشاه ماقبلِ آخر سلسله تبایعه یمن که تازه مسیحی شدگان را اذیت میکردند و عاقبت با پادشاهِ خود مغلوبِ حبشيان شدند، در حدود 100 سال قبل از بعثت پیغمبر اسلام) تمامی این گروهها، پیغمبران را انکار کردند و دچار وعده عذاب من شدند (این توجه دادنِ خدای بزرگ در قرآن به کفار مکه، اعلام خطر میکند که بزودی آنان نیز دچار عذابهای الله میشوند و پیغمبر اسلام و مسلمین بر ایشان پیروز میگردند و این پیشگوئی در حدود ده سالِ دیگر عملی گردید و پس از هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه، مردم مکه هم دچار قحطی و هم دچار ابرهای گازدار خفه کننده و هم باقیماندگان آنان دچار شکستِ جنگی و کشته شدن بدست مسلمین و بالاخره مردم عادی و کم تقصیر آن، تسليم حکومت مسلمین شدند) پس وعده های عذابی که من بوسیله پیغمبرانم به این گروهها دادم، همه راست آمد (یعنی مردم کنجکاو باید از این حوادث متوجه شوند که پیغمبرانِ مزبور، همه حقیقتاً از جانب خالق عالم بودند و بنابر این، پیغام ایشان که بر اساسِ اعلام خطرِ مردم به زندگی دوبارهِ ایشان در آخرت و وجود بهشت و جهنم است، حتما راست است) (14) | وَأَصحابُ الأَيكَةِ وَقَومُ تُبَّعٍ ۚ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعيدِ | 50:14 |
آیا در آفرینشِ اولین (که آفرینش این دنیا باشد) ناتوان بودیم، با اینحال تعجب است که ایشان از خلقتی جدید در شک میباشند (طبق این آیه، خلقتِ آخرت، خلقتِ جدیدی است با قوانین جدید، با در یاد بودنِ آنچه، هر فردی در خلقتِ دنیا کرده بود و متناسب بودنِ آن خلقت با اعمالِ دنیائی انسان) (15) | أَفَعَيينا بِالخَلقِ الأَوَّلِ ۚ بَل هُم في لَبسٍ مِن خَلقٍ جَديدٍ | 50:15 |
و انسان را ما آفریدیم و وسوسه های درونِ او را میدانیم، و ما به او از رگِ گردن نزدیک تریم (یعنی خالقِ عالم در عین حال که مرکزِ قدرتش در مرکزِ خلقت است، دست ها و ذرّات و رشته های قدرت او در هر ذرّه از ذراتِ وجود است و هر حادثه و حرکتی که در جهان اتفاق افتد، در خالق جهان درک میشود، زیرا جهان، جز یک واحدِ متصلِ وجودِ خالق، چیزی نیست) (16) | وَلَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ ۖ وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَريدِ | 50:16 |
هنگامی که آن دو نوع سخن گیر (دو نوع انتقال دهنده امواج سخن ها) که هر یک از چپ و راستِ انسان، همیشه همراه او هستند، سخن انسان را میگیرند (17) | إِذ يَتَلَقَّى المُتَلَقِّيانِ عَنِ اليَمينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ | 50:17 |
انسان سخن نمی گوید (چه بصورت امواجی که از وسوسه های او برمیخیزد و چه امواجی که از الفاظِ آشکار او ایجاد میگردد) مگر آنکه، همراه او نگهبانی است آماده (این نگهبان چیزیست روحی و طبیعی و مخفی از بشر، که هم امواجِ وسوسه های درون را از طریقِ سخن گیرِ سخنانِ درونی انسان، میگیرد، و هم امواجِ الفاظِ آشکار ِانسان را از طریق سخن گیرِ سخنانِ آشکار، و این سخن گیران همه رشته هائی از آن کتابِ رقيقِ منتشر شده در جهانند، که پرونده های هر بشری را در خود نگه میدارند و همیشه بصورتِ نگهبانی روحی، با هر فردی میباشند) (18) | ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقيبٌ عَتيدٌ | 50:18 |
و ای انسانِ کفران کننده، ناگهان خواهی دید که بیهوشی مرگ، روی قوانینی که مقرر است، به تو میرسد (مرگ از لحاظ شخصیتِ حقیقی انسان، که روح اوست، جز یک بیهوشی بسیار موقت و از پس آن بهوش آمدن در عالم برزخ، چیز دیگری نیست) و این همان چیزی است که از آن میترسیدی و کناره میرفتی (19) | وَجاءَت سَكرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ۖ ذٰلِكَ ما كُنتَ مِنهُ تَحيدُ | 50:19 |
و دنبالِ آن، صدای گوش خراشِ جهانی را بصدا خواهند آورد (بر طبقِ آیاتِ آخرِ سوره زمر، این جمله، خلاصه کوتاهی است از اینکه گفته شود، پس از مرگِ دنیا، دورانِ عالمِ برزخ تا انفجار زمین است که صدای آن صدای گوش خراشِ اول است و بدان ارواحِ عالمِ برزخ به بیهوشی مرگِ دوم دچار میشوند و از پس این مرگ دوم، پس از 49 هزار سال، دوران بیهوشی، که از آیات دیگر قرآن و مخصوصاً سوره معارج بدست می آید، ارواحِ بيهوش و مرده بشر به زمین آخرت برده میشوند و مانند گیاه که از زمین می روید، از شکافهای آن زمین چون ملخ یا چون پروانه ای که از پیله ابریشم بیرون می آید، بیرون می آیند، بصورت زنده ای که باید به بهشت یا جهنم برده شوند) و این زمان، زمانِ آن عذاب وعده داده شده معروف میباشد (یعنی عذاب آخرت) (20) | وَنُفِخَ فِي الصّورِ ۚ ذٰلِكَ يَومُ الوَعيدِ | 50:20 |
و در زمین آخرت، هر کس که می آید، همراه او یک پاسبان، برای بردن اوست و یکی گواه کارهایش (این گواه همان روحی است که در دنیا همراه او بود و دو نوع سخن و اعمال او را ضبط میکرد) (21) | وَجاءَت كُلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهيدٌ | 50:21 |
سخن الله به او میرسد که میگوید، تو از چنین وضعی در غفلت بودی و ما حالا از تو، پرده ات را برداشتیم (پرده ای که در دنیا بواسطه جسمِ دنیائی بشر بر روح انسان پوشیده شده) پس چشم تو امروز، بسیار تیز بین می باشد (که می توانی اعمالِ ریزِ فراموش شده خود را که بوسیله دستگاههای جسمی که در دنیا فراموش میشد، ببینی) (22) | لَقَد كُنتَ في غَفلَةٍ مِن هٰذا فَكَشَفنا عَنكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَديدٌ | 50:22 |
و آن گواه که همراه اوست میگوید، اینهاست اعمال تو، که نزد من همه آماده اند (23) | وَقالَ قَرينُهُ هٰذا ما لَدَيَّ عَتيدٌ | 50:23 |
به آن دو (به پاسبان و گواهِ او) گفته میشود، هر کفران کننده ی دشمنِ حقیقت را به دوزخ افكنيد (24) | أَلقِيا في جَهَنَّمَ كُلَّ كَفّارٍ عَنيدٍ | 50:24 |
کفران کننده ای را که مانعِ اصلاحات، و سرکش و شکاک بود (25) | مَنّاعٍ لِلخَيرِ مُعتَدٍ مُريبٍ | 50:25 |
که با خالق عالم، خدایانی دیگر (خدا به معنی صاحب است نه خالق) قرار میداد (مردگانِ مقدس یا موجوداتِ ملکوتیِ مقدس یا خورشید و ماه و ستارگان را به تصور اینکه، روح ملکوتی دارند و همه جا مانند خدای بزرگ حاضرند و نزد خدای بزرگ شفیع میشوند و وزرای او هستند، صاحب اختیاران خود و باب الحوائج، خود میدانست) پس او را در آن عذاب سخت اندازید (26) | الَّذي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ فَأَلقِياهُ فِي العَذابِ الشَّديدِ | 50:26 |
در آنجا با پیشوای مذهبی و سیاسی و اجتماعی خود که او را دوست بود و به عقاید بد و اعمالِ موهوم در دنیا رهبری میکرد، برخورد میکند و تقصیرهای خود را به گردن او می اندازد و لذا آن رهبر گمراه کننده می گوید، پروردگارا من او را به طغیان نکشیده ام، بلکه او خودش در گمراهی دوری بود (یعنی اگر مریدان، زیاد نادان نباشند ما سوءاستفاده چیان به فکر خر سواری و مفت خوری نمی افتادیم و می رفتیم به کارهای عام المنفعه مشغول می شدیم، پس باعث غرور ما همین نادانانند که بجای تحقیق و اطاعت از متنِ کلام الله به فریبهای ما که از طریق روایات می گفتیم، گوش می دادند) (27) | قالَ قَرينُهُ رَبَّنا ما أَطغَيتُهُ وَلٰكِن كانَ في ضَلالٍ بَعيدٍ | 50:27 |
خالق عالم خواهد گفت، در اینجا پیش من گناه را به گردنِ یکدیگر میاندازید، زیرا من قبلا در دنیا پیش از آنکه شماها فریبِ یکدیگر را بخورید، آن کتابِ محتوی اعلام خطر (کتابهای آسمانی) را به شما عرضه کرده بودم (همان کتابی را که بعضی از مسلمانان میگویند هفتاد بطن دارد و باید تفسير مفسرین و راویان را بر متن عبارت قرآن ترجیح داد و گناه نمود و افراد بشر را شفیعِ گناه دانست) (28) | قالَ لا تَختَصِموا لَدَيَّ وَقَد قَدَّمتُ إِلَيكُم بِالوَعيدِ | 50:28 |
حال در پیشگاه من، سخنی که قبلا برای شما در کتابهای آسمانی خود گفته بودم، عوض نخواهد شد و من به بندگانِ خود ستم کننده نیستم (29) | ما يُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ وَما أَنا بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ | 50:29 |
آری آن عذاب در روزگاری شروع میشود که برای جهنم می گوئیم آیا پر شدی؟ و آن با زبان بی زبانی خواهد گفت، آیا بیش از این نیز هست؟ (30) | يَومَ نَقولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلَأتِ وَتَقولُ هَل مِن مَزيدٍ | 50:30 |
و بزودی برای قبولِ پرهیزکاران، بهشت نزدیک میشود (در زمین آخرت، در آنزمان دوزخ افروخته میگردد، ولی بهشت چون از قدیم برای آدم و حوای اول و بعد از آن برای وضعِ نیمه زنده بهشتیانِ برزخی بوده، در آخرت بصورت متناسب با زندگی عالی جدید به بهشتيان نزدیک میگردد) (31) | وَأُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقينَ غَيرَ بَعيدٍ | 50:31 |
و این همان چیزی است که به شما انسانها در دنیا وعده داده میشود و به نفع کسی از شما خواهد بود که بسوى الله باز گردد و خود را از گناه نگه دارد (32) | هٰذا ما توعَدونَ لِكُلِّ أَوّابٍ حَفيظٍ | 50:32 |
یعنی کسی که از آن رحمان (رحمان کسی است که تمام آفرینش و قوانین آن را برای انسان آفریده) که پنهان است، ترسید، و با روحی پاک شده از گناه بوسيله توبه به پیشگاه ما آمد، به اینان گفته میشود (33) | مَن خَشِيَ الرَّحمٰنَ بِالغَيبِ وَجاءَ بِقَلبٍ مُنيبٍ | 50:33 |
با رستگاری به بهشت داخل شوید و این همان روز (روزگار) جاوید میباشد (34) | ادخُلوها بِسَلامٍ ۖ ذٰلِكَ يَومُ الخُلودِ | 50:34 |
برای ایشان در آن، آنچه بخواهند آماده است و نزد ما بیشتر از آنهاست (35) | لَهُم ما يَشاءونَ فيها وَلَدَينا مَزيدٌ | 50:35 |
و چه بسا، جمعيتها را که پیش از این مردم مکه از پس هم آمدند و بسیار خشمگین تر از اینان بودند، بواسطه مخالفت با پیغام پیغمبرانشان، هلاک کردیم (مانند قوم فرعون و عاد و ثمود و لوط) چون عذابها را دیدند، در آن شهرها به فرار پرداختند، آیا گریز گاهی یافتند؟ (36) | وَكَم أَهلَكنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هُم أَشَدُّ مِنهُم بَطشًا فَنَقَّبوا فِي البِلادِ هَل مِن مَحيصٍ | 50:36 |
در این حوادث، برای کسی که برایش روحی کنجکاو باشد، یا گوش دهد و خوب ببیند، پندی است (37) | إِنَّ في ذٰلِكَ لَذِكرىٰ لِمَن كانَ لَهُ قَلبٌ أَو أَلقَى السَّمعَ وَهُوَ شَهيدٌ | 50:37 |
و ما که می گوئیم، پس از مدتی زمین و آسمان آخرت را پدید می آوریم، همان کسی هستیم که این زمین و آسمانهای هفتگانه دنیای شما را (یک آسمان اَتمسفر زمین ماست و شش آسمانِ دیگر ،شش آتمسفر زمین دیگر از منظومه شمسی، که دورتر از ما از خورشیداند) با هر چه میان آنهاست، در شش دوره (شش روز) آفریدیم و در ساختن آنها رنجی به ما نرسید (در سوره فصلت ذکر شده که از این شش دوره و شش زمان، چهار دوره اش برای پیدایش کوه و آب و نبات و حیوانات تا ایجاد انسان بوده و دو دوره اش، برای پیدایشِ مجموعه این هفت آسمان و زمین بوده که ابتدا یک زمین و آسمان بوده اند و بعد، به هفت زمین و آسمان تقسیم شدند) (38) | وَلَقَد خَلَقنَا السَّماواتِ وَالأَرضَ وَما بَينَهُما في سِتَّةِ أَيّامٍ وَما مَسَّنا مِن لُغوبٍ | 50:38 |
پس تو ای پیغمبر، بر آنچه مخالفین می گویند، صبور باش (تا بزودی اینان نیز دچار عذابها و شکست های پیشگوئی شده برای ایشان شوند (چنانکه در فتح مکه و جنگهای کفار با مسلمين شدند) و به مدح پروردگارت پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن، زبان گشای (39) | فَاصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ الغُروبِ | 50:39 |
و نیز ابتدای شب (این آیه مدتی قبل از اینکه پنج نماز برای مسلمانان واجب شود، نازل شده و در آن سه نماز صبح و عصر و عشا واجب گردیده) و در پسِ سجده ها او را از نسبتهای پست، پاک نما (قبل از این دستور، پیغمبر اسلام و مسلمین نه در سجده های نماز و نه در رکوع های آن چیزی نمی گفتند، بلکه فقط بصورت اظهار ِاطاعت نسبت به مطالبِ سوره حمد، سر به تعظیم و از پس آن سجده فرو میآوردند و از این پس مامور شدند، بعد از سر فرود آوردن برای سجده بگویند «سبحان ربی الاعلی» یعنی پروردگار من که آن برتر است از نسبتهای بت پرستان که برای خالق عالم شریک و واسطه و شفيع قرار میدهند پاک است و این جمله خلاصه ایست از پنج آیه ابتدای سوره اعلی که سوره هشتم به ترتیب نزول میباشد که متاسفانه از قرن دوم هجری به بعد، فرقه های مختلف اسلامی مطالب دیگری هم روی نادانی به آن و به قسمتهای دیگر نماز اضافه و یا کم نمودند) (40) | وَمِنَ اللَّيلِ فَسَبِّحهُ وَأَدبارَ السُّجودِ | 50:40 |
و گوش به زنگِ زمانی باش که آن آواز دهنده، از مکانی نزدیک، انسانها را آواز میدهد (41) | وَاستَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَكانٍ قَريبٍ | 50:41 |
در آنزمان، آن فریادِ سخت را همه میشنوند و آن همان زمان خروجِ مرده گان، بصورت زنده، از زمین آخرت است (این آواز، صدای الله است که بنام صور دوم در قرآن معروف است، که عبارتست از فرمانی که قدرت آن جهش وار ارواح مرده گان را که از زمین بالا برده شده اند و به زمین آخرت رسیده اند، در لباسی از جنس آب و خاک آن زمین زنده میکند و آنان به مانندِ ملخهائی، از قبرهای فضائی خود در عالم برزخ که دهانه اش در زمین آخرت باز میشود، بیرون میریزند) (42) | يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ۚ ذٰلِكَ يَومُ الخُروجِ | 50:42 |
آری کننده ی اینگونه کارها مائیم، که در دنیا نیز می بینید، پی در پی زنده می کنیم و می میرانیم و حتم بدانید که باز گشتِ همه بسوی ماست (43) | إِنّا نَحنُ نُحيي وَنُميتُ وَإِلَينَا المَصيرُ | 50:43 |
در زمانی که زمینِ آخرت برای خروجِ سریعِ ایشان از آن شکاف شکاف میگردد و آن زمان، زمانِ جمع آوری تمام ایشان است که برای ما بسیار آسان میباشد (44) | يَومَ تَشَقَّقُ الأَرضُ عَنهُم سِراعًا ۚ ذٰلِكَ حَشرٌ عَلَينا يَسيرٌ | 50:44 |
و ای پیغمبرِ ما، بدان که ما به آنچه منکرین میگویند، داناتریم و تو کسی نیستی که بر ایشان بتوانی زور گوئی، پس بوسیله آیات قرآن، کسی را تعلیم ده که از اعلام خطرهای من میترسد (45) | نَحنُ أَعلَمُ بِما يَقولونَ ۖ وَما أَنتَ عَلَيهِم بِجَبّارٍ ۖ فَذَكِّر بِالقُرآنِ مَن يَخافُ وَعيدِ | 50:45 |