Shuayb شُعَيْب

 

شعيب:

يكى از پيامبران نامى كه اسم مباركش يازده بار در قرآن مجيد آمده است. او بمردم مدين مبعوث شده بود «وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» اعراف: 85. پس از تبليغات طاقت فرسا عده‏اى بشعيب ايمان آوردند و ديگران او را تكذيب كردند سر انجام او و مؤمنان از عذاب نجات يافته و ديگران بسخط خدا گرفتار گرديدند «وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ» هود:94. در اين آيه هست كه آنها را صيحه گرفت در سوره عنكبوت هست «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» (آيه 37) و در جاى ديگر آمده «فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ …» شعراء: 189. از مجموع اين سه آيه بدست ميايد: ابر عذاب در آسمان ظاهر شده سپس رعد و برقى مهيب بر خاسته بطوريكه از شدّت صداى رعد همه بلرزه افتاده و بيجان شده‏اند و شايد صاعقه هم آنها را گرفته است.

شعيب همان است كه دختر خويش را بموسى تزويج كرد چنانكه مشروحا در سوره قصص آمده است. گرچه در آن سوره نام شعيب ذكر نشده ولى مسلّم گرفته‏اند كه مراد از «شيخ كبير» شعيب است و موسى از مصر بمدين آمده بود كه فرموده «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ» قصص: 23. و گفتيم كه آنحضرت باهل مدين مبعوث شده بود.

نام مبارك شعيب در قرآن بدين قرار است:

اعراف: 85، 88، 90، 91، 92.

هود: 84، 87، 91، 94.

شعراء: 177.

عنكبوت: 36.

نام اين پيامبر بزرگ در تورات فعلى رعوئيل است كه دختر خويش را بموسى داد (سفر خروج باب دوّم بند 18) در روايات اسلامى هست كه شعيب عليه السّلام از شوق خدا آنقدر گريست تا چشمانش نابينا گرديد. شايد مراد آزرده شدن و كم نور شدن چشمانش باشد.

 

شُعَيْبُ

الأعراف : 88   قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في‏ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهينَ
هود : 87   قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في‏ أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ الرَّشيدُ
هود : 91 قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فينا ضَعيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزيزٍ

شُعَيْبٌ

الشعراء : 177 إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ

شُعَيْباً

الأعراف : 85 وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ
الأعراف : 90 وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ
الأعراف : 92 الَّذينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيهَا الَّذينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الْخاسِرينَ
هود : 84 وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحيطٍ
هود : 94 وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا في‏ دِيارِهِمْ جاثِمينَ
العنكبوت : 36 وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ

 

85 شُعَیب و قوم مَدیَن

و بسوى مَديَن برادرشان شعيب را

گفت اى قوم پرستش كنيد خدا را

نيستتان خداوندى جز او

همانا بيامد شما را نشانه‏اى از پروردگار شما

پس تمام دهيد پيمانه و سنجش را

و كم ندهيد به مردم چيزهاى ايشان را

و تبهكارى نكنيد در زمين پس از اصلاحش

اين بهتر است براى شما اگر هستيد مؤمنان

وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا

قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ الله

مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ

قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ

فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَ الْمِيزَانَ

وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ

وَ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا

ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

7:85

و بسوی مردم مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم (منظور از برادر، یکی از خودشان می باشد که همشهری و هم فامیل آنان بود) او نیز گفت، ای قوم من، فقط از الله اطاعت بنده وار کنید، جز او معبودی برای شما نیست (معبود یعنی کسی که از او کورانه اطاعت کنند و آن ترجمه اله است و فارسی آن خدا می باشد) به یقین برای شما از پروردگارتان دلیلی آمده است، پس پیمانه و ترازو را کامل انجام دهید و کم فروشی در اموال مردم ننمائید و در زمین، بعد از اصلاح آن فساد نکنید و این روش، برای شما بهتر می باشد، به شرطی که ایمان آورید (۸۵)

و ننشينيد بر هر راهى تا بترسانيد

و بازداريد از راه خدا

هر كه را ايمان بدان آورده است

و بخواهيدش كج

و ياد آريد هنگامى را كه كم بوديد

پس بيفزودتان

و بنگريد چگونه بود فرجام تبهكاران

وَ لاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ

وَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ الله

 مَنْ آمَنَ بِهِ

وَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا

وَ اذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً

فَكَثَّرَكُمْ

وَ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ

7:86

و نباید با تهدید، جلوی راههای مردم بنشینید و از راه الله، مؤمنین را باز ندارید و راه کج را مجوئید و زمانی را یاد آورید که اندکی بودید و الله شما را بسیار کرد (پدران قوم شعیب، همان مؤمنین نجات یافته از قوم لوط بوده و شهر مدین نیز نزدیک مکان قوم لوط بود) و دقت کنید که عاقبتِ کارِ فسادکارانِ قبل از شما چگونه شد (۸6)

و اگر باشند گروهى از شما ايمان آورده

بدانچه فرستاده شدم بدان

و گروهى ايمان نياورده باشند

پس صبر كنيد تا حكم كند خدا ميان ما

و او است بهترين حكم‏كنندگان

وَ إِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ

بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ

 وَ طَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ

فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ الله بَيْنَنَا

وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

7:87

و اگر گروهی از شما، به آنچه من بدان فرستاده شده ام، ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند، صبر کنید تا الله خودش میان ما قضاوت نماید، زیرا بهترین قضاوت کنندگان، او می باشد (۸۷)

گفتند گروهى كه كبر ورزيدند از قومش

هر آينه برون رانيمت اى شعيب

و آنان را كه ايمان آوردند با تو از شهر خود

مگر برگرديد در ملت ما

گفت آيا هر چند باشيم ناخوش‏دارندگان

قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ

لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ

وَ الَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا

أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا

قَالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كَارِهِينَ

7:88

با نفوذانِ ریاست خواهِ قومش گفتند، ای شعیب، تو را ما با کسان تو که با تو ایمان آورده اند، از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد، مگر آنکه به عقاید ما برگردید، پاسخ داد، آیا ما را به عقاید باطل خود مجبور می کنید؟ (۸۸)

همانا بسته‏ايم بر خدا دروغى را

اگر بازگرديم در ملت شما

پس از آنكه نجاتمان داد خدا از آن

و نرسد ما را كه بازگرديم در آن

مگر بخواهد خدا پروردگار ما

فراگرفته است پروردگار ما همه چيز را به دانش

بر خدا توكل كرديم

پروردگار ما بگشاى ميان ما و قوم ما به حقّ

و تويى بهترين گشايندگان

قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى الله كَذِبًا

اِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم

بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا الله مِنْهَا

وَ مَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا

 إِلاَّ أَن يَشَاء الله رَبُّنَا

وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا

 عَلَى الله تَوَكَّلْنَا

رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ

وَ أَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ

7:89

اگر ما پس از اینکه الله ما را از دینِ شما نجات داد، دوباره بدان برگردیم، بر الله دروغ بسته ایم، ما که با دليل واضحی ایمان آورده ایم، سزاوار نیست که دوباره به باطل برگردیم، مگر اینکه آنرا الله که پروردگار ماست، خواسته باشد (یعنی به شرطی ممکن است دوباره به باطل برگردیم که قانون ترس یا طمع و یا دنیا خواهی و یا فریب خوردن که همه قوانين الله می باشد در ما عملی باشد و الّا نفرات پرهیزکار و دانای ما هرگز از شما نمی ترسند و بر نمی گردند) زیرا دانش پروردگار ما بر همه چیز احاطه دارد، بنابر این ما بر الله توکل کرده ایم و ای پروردگار ما، میان ما و قوم ما، بدانچه سزاوار است، قضاوت فرما، زیرا بهترین قضاوت کنندگان تو می باشی (برای ایمان به دین الله زحمت و رنج از مخالفین کشیدن، رسمِ تمام توكل کنندگان به الله است و جای بسی تاسف است که برای پست و زبون و ترسو تربیت کردنِ ایرانیانِ مسلمان، دشمنان اسلام روایتِ تقیه را ساختند و بر الله و پیغمبرش و امامان تهمت زده اند) (۸۹)

و گفتند آن گروه كه كافر شدند از قومش

اگر پيروى كنيد شعيب را

همانا شمائيد در آن هنگام زيانكاران

وَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ

لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً

إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ

7:90

واز قوم او، آن گروه کفران کننده ی با نفوذ، به پیروان شعيب گفتند، اگر از او پیروی کنید، حتماً زیان خواهید دید (۹۰)

پس بگرفتشان زمين‏لرزش

كه گرديدند در خانه خود مردگان

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ

فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

7:91

و قبل از اینکه آنان بتوانند، به این تهدیدِ خود عمل کنند، آن لرزش سخت ایشان را بگرفت و همه در خانه خودشان بیجان فرو افتادند (۹۱)

آنان كه تكذيب كردند شعيب را

گوئيا نشيمن نگزيدند در آن

آنان كه تكذيب كردند شعيب را

بودند زيانكاران

الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا

كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا

الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا

 كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ

7:92

و گوئی تکذیب کنندگانِ شعیب در آن شهر اصلاً نبودند، آری آنان که شعيب را تکذیب کرده بودند، خودشان زیان دیدند (۹۲)

پس روى گردانيد از ايشان و گفت اى قوم

ابلاغ نمودم به شما پيامهاى پروردگار خود را

و اندرز گفتم شما را

پس چگونه افسوس خورم بر گروه كافران

فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَا قَوْمِ

لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي

وَ نَصَحْتُ لَكُمْ

فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ

7:93

پس شعیب از ایشان دور شد، در حالی که به مرده های ایشان می گفت، ای قوم من، پیغام پروردگارم را من به شما رساندم و به نفع شما نصیحت کردم و اکنون سزاوار نیست، برای قوم کافر پیشه، اندوه بخورم (داستان شعیب و قومش مفصل تر از آنچه ذکر شد، در سوره های هود و شعرا و عنکبوت و حجر نیز می باشد و به نام اصحاب الایکه، یعنی مردم آن شهر آباد و پر درخت نامیده شده و باید دانست که شعیب مدتها پیش از حضرت موسی پیغمبرِ شهر مدین بود و اینکه شعيب را پدر زن موسی دانسته اند، اشتباه بزرگی کرده اند، اگر چه مکان هر دو نزدیک هم می باشد و مکان خراب شدن شهر شعيب نیز در سوره حجر در راه میان مدینه و شام که محل عبور کاروان مکه به شام بوده، تعیین گردیده است، که لازم است باستان شناسان در کاوش خود از این راهنمای استفاده نمایند) (۹۳)

 

84 شُعَیب و قوم مَدیَن

و بسوى مَديَن برادر ايشان شُعيب را

گفت اى قوم من پرستش كنيد خدا را

نيست شما را خداوندى جز او

و كم ندهيد پيمانه و ترازو را

همانا بينم شما را در خوشى

و ترسم بر شما

از عذاب روزى فراگيرنده

وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا

قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ

مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ

وَ لاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ

إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ

وَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ

عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ

11:84

و بسوی مردم مدین نیز برادرشان شعیب را مامور پیغمبری کردیم (شهر مدین در کنار شرقی مصر شمالی و جزء قسمت شبه جزیره سینا بود که حضرت موسی نیز پس از فرار از مصر به آنجا رفت و شعیب مدتها قبل از موسی پیغمبر شده بود و ربطی به پدر زن موسی که نامش يترون بود ندارد) او نیز گفت، ای قوم من، الله را اطاعت بنده وار کنید، زیرا برای شما جز او خدائی نیست (آنان بجای اطاعت بنده وار از الله و اطاعت از متن پیغام پیغمبرِ قبل از شعیب که ابراهیم بود، با اینکه پیغمبری ابراهیم را قبول داشتند، تقلید عوام فریبان مذهبی خود را میکردند و آنها را خدا یعنی صاحب اختیار خود میدانستند و به اتکای عقاید موهوم آنان مقدسینی از خود را شفیع گناهان خود میدانستند و لذا از گناه و فسادکاری باکی نداشتند) و در پیمانه و ترازو کم فروشی نکنید و من خیر شما را میبینم و اگر پند مرا نپذیرید، بر شما از عذاب روزی میترسم که همه را فرا خواهد گرفت (مقصود عذاب دنیائی آنهاست) (84)

و اى قوم تمام دهيد پيمانه و ترازو را به داد

و كم ندهيد به مردم چيزهاى ايشان را

و نكوشيد در زمين تباهكاران

وَ يَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ

وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ

وَ لاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ

11:85

و ای قوم من، در پیمانه و ترازو عدالت را کاملا مراعات نمائید و مالهای مردم را کمتر از حق ایشان ندهید و در زمین فساد مکنید (۸۵)

بازمانده خدا بهتر است براى شما

اگر هستيد مؤمنان

و نيستم من بر شما نگهبان

بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ

 إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

وَ مَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ

11:86

اگر به این پیغامها مؤمن باشید، آنچه را الله باقی میگذارد، برای شما بهتر از کم فروشی خواهد بود (3 سطر بالا را که شعیب پیغمبر به قومش گفته بود، درباره نفع مشروعی است که برای فروشنده باقی می ماند و عربی آن «بقيه الله خير لكم» می باشد، مردم عوام به تلقين بعضی پیشوایان نادان خود عربی آنرا به غلط شعاری کرده اند برای عقیده ای از خود) و من برای جلوگیری آن عذاب، نگهبان شما نمی باشم (86)

گفتند اى شعيب

آيا نمازت فرمانت دهد كه رها كنيم

آنچه را مى‏پرستيدند پدران ما

يا آنكه كنيم در مالهاى خود هر آنچه خواهيم

همانا تويى بردبار خردمند

قَالُواْ يَا شُعَيْبُ

أَ صَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ

مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا

أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء

إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

11:87

گفتند ای شعیب، آیا نمازهائی که تو میخوانی تو را وادار میکند که ما را از آنچه پدرانمان اطاعت بنده وار میکردند، بازداری، یا ما را آزاد بگذاری که در اموال خود هر چه میخواهیم بکنیم؟ و تو همان مرد بردبار فهیم مگر نبودی؟ (شعيب قبل از اینکه پیغمبر شود، مردی زاهد و عابد بود و از مردم کناره گیری کرده بود و به اعمال بد مردم کاری نداشت و لذا مورد احترام همه بود و مردم ناگهان دیدند که شعیب خود را پیغمبر الله معرفی میکند و به کارهای مردم کار دارد و آنان را بدگوئی مینماید و به عذاب الله تهدیدشان میکند) (۸۷)

گفت اى قوم من

آيا ديده‏ايد كه اگر باشم

بر نشانه‏اى از پروردگارم

و روزيم دهد از خويش روزيى نيكو

و نخواهم مخالفت كنم شما را

بسوى آنچه شما را از آن نهى مى‏كنم

نخواهم جز كارساختن را

هر چه توانم است

موفق داشتم جز با خدا

بر او تكيه نمودم و بسوى او زارى كنم

قَالَ يَا قَوْمِ

أَ رَأَيْتُمْ إِن كُنتُ

عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي

وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا

وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ

 إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ

إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ

 مَا اسْتَطَعْتُ

وَ مَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ

عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ

11:88

پاسخ داد، ای قوم من آیا فکر کرده اید که اگر من بر دلیل روشنی از پروردگار خود باشم (یعنی پیغمبر شده باشم) و قبلا او بمن روزی خوبی نصیب کرده باشد (یعنی آیا اگر من با اینکه از الله ثروتی یافته ام و محتاج شما نیستم مورد پیغام رسانی الله قرار گرفته باشم، آیا سزاوار است کفران نعمت او را بکنم و ماموریت او را عمل ننمایم) آیا نباید پیغام او را بشما برسانم؟ به اراده من نیست که با شما نسبت به اعمال بد شما مخالفت مینمایم بلکه روی ماموریتی که بمن داده شده، جز این نمی خواهم که تا می توانم در اصلاح شما کوشش کنم و انتظار موفقیتی جز به خواست الله ندارم و تکیه گاهم اوست و توجهم به او میباشد (۸۸)

و اى قوم به گناه نيندازد شما را مخالفت من

تا برسد شما را

مانند آنچه رسيده است قوم نوح را

يا قوم هود را يا قوم صالح را

و نيست قوم لوط از شما دور

وَ يَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي

أَن يُصِيبَكُم

مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ

أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ

وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ

11:89

و ای قوم من، مبادا مخالفت شما با من شما را به کاری بکشاند که دچار چیزی به مانند عذاب قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح شوید و قوم لوط نيز از شما دور نیست (۸۹)

و استغفار كنيد پروردگار خويش را

پس توبه كنيد بسوى او

همانا پروردگار من است مهربانى دوست‏دار

وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ

ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ

إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

11:90

و بهتر آن است که از پروردگار خود آمرزش گناه گذشته خود را بخواهید و بسوی او رو آورید و بدانید، پرورنده من مهربانی است دوستدار شما (۹۰)

گفتند اى شعيب

درنمى‏يابيم بسيارى از آنچه گويى

و همانا بينيمت ميان ما ناتوان

و اگر نبودند كسان تو

هر آينه سنگسارت مى‏كرديم

و نيستى تو بر ما برتر

قَالُواْ يَا شُعَيْبُ

مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ

وَ إِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا

وَ لَوْلاَ رَهْطُكَ

 لَرَجَمْنَاكَ

وَ مَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ

11:91

گفتند ای شعیب، بسیاری از آنچه را تو میگوئی ما نمی فهمیم (فساد کاران و تربیت شدگان سوء استفاده چیان مذهبی حرف حساب و عاقلانه ای که به نفع دنیای نزدیک ایشان نباشد را نمی خواهند، بفهمند) و تو را نیز در میان خود مردی ناتوان می بینیم (انسانها همیشه سخن زورمندان را می پذیرند، اگر چه آن سخنان به ضرر خودشان باشد و از مردان پاک نصیحت نمی پذیرند، زیرا آنان را بی زور و پول مشاهده میکنند) و اگر ملاحظه فامیل تو نبود، تو را سنگسار کرده بودیم و تو بر ما غلبه ای نخواهی داشت (۹۱)

گفت اى قوم

آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا

و برگرفتيد او را از پس خويش به پشت افكنده

همانا پروردگار من است بدانچه مى‏كنيد فراگيرنده

قَالَ يَا قَوْمِ

أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ

وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيًّا

إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

11:92

شعيب گفت: ای قوم من آیا فامیل من قدرتش بر شما بیشتر از الله است و آیا شما او را به فراموشی پشت سر گرفته اید؟ یقین بدانید پرورنده من از همه طرف مواظب اعمال شماست (۹۲)

و اى قوم عمل كنيد با توانايى خويش

كه منم عمل‏كننده

زود است بدانيد

كه را آيد عذابى كه خوار سازدش

و كيست آنكه او است دروغگوى

و چشم به راه باشيد

كه منم با شما چشم به راه

وَ يَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ

 إِنِّي عَامِلٌ

سَوْفَ تَعْلَمُونَ

مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ

وَ مَنْ هُوَ كَاذِبٌ

وَ ارْتَقِبُواْ

إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

11:93

و حال که چنین، خیره سری نشان میدهید با تمام قدرت خود هر چه میخواهید بکنید و من نیز به کار خودم ادامه خواهم داد و چیزی نمی گذرد که بدانید عذابی پست کننده به چه کسی خواهد رسید و معلوم خواهد شد من دروغگو هستم یا شما و منتظر چنین زمانی باشید و من نیز با شما منتظر میباشم (۹۳)

و هنگامى كه بيامد امر ما

رهانيديم شعيب را

و آنان كه ايمان آوردند با او به رحمتى از ما

و بگرفت آنان را كه ستم كردند خروشى

پس شدند در خانه‏هاى خويش مُردگان

وَ لَمَّا جَاء أَمْرُنَا

نَجَّيْنَا شُعَيْبًا

وَ الَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا

وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ

فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

11:94

و هنگامیکه فرمان ما آمد، شعیب و کسانی را که با او به پیغامش ایمان آورده بودند روی رحمت خودمان نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، آن صدای پر عذاب بگرفت، بطوریکه همه در خانه های خودشان بیجان افتادند (94)

چنان كه گويى نبوده‏اند در آن هرگز

همانا دور باد براى مَدين

چنان كه دور شدند ثمود

كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا

أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ

كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ

11:95

گوئی در آن خانه ها زنده نبودند، آگاه باشید که دوری از درگاه ما سزاوار مردم مدین بود، همانطور که قوم ثمود از درگاه ما رانده شدند (داستان مفصل پیغمبری شعیب تکه تکه در سوره های اعراف و حجر و شعراء نیز هست و در آنها تذکر داده شده که شهر مدین شهری پر درخت و دارای جنگل بود و مردمش مردانی قوی هیکل بودند و علاوه بر کم فروشی به راهزنی نیز می پرداختند و قافله های مصر و شام و فلسطین که از کنار شهر ایشان میگذشتند لخت میکردند و شعیب از طرف الله به ایشان گفته بود که اگر از فساد دست بر ندارند و پیغام الله را کفران کنند، دچار عذابی آسمانی بصورت ابرهائی خفه کننده میشوند و عذابی که آمد ابر تاریکی بر روی سطح زمین بود که با صدای مهیب و زلزله و گازهای خفه کننده همراه بود و همه بجز طرفداران شعیب از آن عذاب مردند و مکان ایشان در تپه های کنار جاده مردم مکه که بسوی شام میرفتند بود) (9۵)

 

176 كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

تكذيب كردند ياران ايكه فرستادگان را

كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ

26:176

مردم آن مکان پر درخت نیز، پیغامهای الله را دروغ دانستند (۱۷6)

هنگامى كه گفت بديشان شعيب

چرا پرهيزكارى نكنيد

إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ

أَ لَا تَتَّقُونَ

26:177

زمانی که شعيب به آنان میگفت، چرا از کارهای بد خود نمی ترسید (۱۷۷)

همانا منم شما را فرستاده‏اى امين

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ

26:178

من برای شما پیغام آوری امین می باشم (۱۷۸)

پس بترسيد خدا را و فرمانم بريد

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ

26:179

از الله بترسید و از من اطاعت نمائید (۱۷۹)

و نپرسم شما را بر آن مزدى

نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان

وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ

إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ

26:180

و من بر آن از شما مزدی نمی خواهم و مزد من، جز بر پروردگار جهانیان نیست (۱۸۰)

تمام دهيد پيمانه را و نباشيد از كم‏دهندگان

أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ

26:181

و به شما میگویم که پیمانه ها را پر دهید و از کم فروشان نباشید (۱۸۱)

و بسنجيد با ترازوى راست

وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ

26:182

بلکه با ترازوی راست وزن کنید (۱۸۲)

و كم ندهيد به مردم چيزهاى ايشان را

و نكوشيد در زمين تباه‏كنندگان

وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ

وَ لَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

26:183

و به مردم چیزهایشان را کم ندهید و در این سرزمین (نام سرزمین ایشان مدين بود، در سر حدّ مصر و فلسطين) فسادکاری ننمائيد (۱۸۳)

و بترسيد آن را كه آفريد شما را

و آفريدگان پيشينيان

وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ

وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ

26:184

و از کسی که شما و آفریده های پیش از شما را آفریده، بترسید (184)

گفتند جز اين نيست كه تويى از جادوشدگان

قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ

26:185

گفتند : تو از فریب خوردگانی (یعنی تو جنی شده ای و شیاطین جنی به تو وحی میکنند) (۱۸۵)

و نيستى تو مگر بشرى مانند ما

و همانا پنداريمت از دروغگويان

وَ مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا

وَ إِن نَّظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ

26:186

آنان در پاسخش میگفتند، تو جز بشری مانند ما نیستی و تصور میکنیم که از پیغمبرانِ دروغگو میباشی (۱۸6)

پس بيفكن بر ما پاره‏هايى از آسمان

اگر هستى از راستگويان

فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء

إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

26:187

و اگر از پیغام آورانِ راستگو هستی، بر ما فرو پوشنده ای از ابرِ عذاب دهنده، فرو افکن (مقصود آنها ابرهای گازدارِ سنگین بود که خفه کننده میباشند) (۱۸۷)

گفت پروردگار من داناتر است بدانچه مى‏كنيد

قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ

26:188

شعيب گفت: من اختيار چنین کاری را ندارم و پرورنده ی من میتواند و اگر بخواهد، چون او به اعمال شما از من آگاه تر است، خودش خواهد کرد (۱۸۸)

پس تكذيبش كردند

پس بگرفتشان عذاب روز ظلّه (سايبان)

كه بوده است آن عذاب روزى بزرگ

فَكَذَّبُوهُ

فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ

إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

26:189

پس، از ایمان آوردن به او خودداری کردند و دروغش دانستند، تا عذاب روزی پر سایه (یعنی آن روزی که آن ابرهای سنگین پر گاز خفه کننده) ایشان را فرا گرفت و آن عذابی بود که بنام یک روز بزرگ تاریخی معروف شد (۱۸۹)

همانا در اين است آيتى

و نيستند بيشتر ايشان مؤمنان

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً

وَ مَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ

26:190

و در داستان شعیب نیز، نشانه هایی داده شد که ثابت میکرد، بیشتر مردم مؤمن نمی شوند (۱۹۰)

و همانا پروردگار تو است عزّتمند مهربان

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

26:191

با اینکه پرورنده تو به پیغمبری، نشان میداد که آن پر قدرت دلسوز است (دلسوز برای عموم بشر است که برای رستگاری آینده ایشان، پیغمبر می فرستد، ولی نتیجه این دلسوزی و مهربانی را کسانی میبرند که سخنِ پیغمبرانِ او را بپذیرند و باید دانست که شعیبِ پیغمبر، مدتی قبل از تولد موسی در مدین به پیغمبری مبعوث شده و گفته مفسرین که گفته اند، او پدر زن موسی بوده، صحیح نیست، به دو دلیل، یکی اینکه قاعدتا باید میان دو پیغمبر که در دو شهر نزدیک بهم مبعوث میشوند، فاصله نسبتا زیادی از حيث زمان باشد، مگر آنکه یکدیگر را بشناسند و از هم پشتیبانی کنند و دلیل بزرگتر دوم این است که طبق کتاب تورات، نام پدر زن موسی رعوئيل و لقبش يترون بوده و در قرآن برای پدر زن موسی اسمی گفته نشده، با اینکه در داستان شعیب چند بار نام شعیب در قرآن آمده و شرح مفصل تری از داستان پیغمبری شعیب در سوره های اعراف و هود نیز می باشد) (۱۹۱)

 

36 وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا

و بسوى مَديَن برادرشان شعيب را

پس گفت اى قوم پرستش كنيد خدا را

و اميد داريد روز بازپسين را

و نكوشيد در زمين تباهكاران

وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا

فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ

وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ

وَ لَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

29:36

و بسوی مردمِ شهر مَدیَن، برادرشان شُعَیب را فرستادیم (منظور از برادر، هموطن و هم فامیل است و همیشه پیغمبرِ هر کجا، از خود آنهاست، تا او را همه بشناسند و با بیگانه ای فریبکار اشتباه نشود) و او گفت، ای قوم من، فقط از الله اطاعت بنده وار و بندگی نمائید و به روزگارِ دیگرِ زندگی، پس از مرگ، امیدوار باشید و در زمین فساد نکنید (۳6)

پس تكذيبش كردند

پس بگرفتشان لرزشى

كه بامداد كردند در خانه خويش مردگان

فَكَذَّبُوهُ

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ

فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

29:37

پس او را انکار کردند و آن لرزشِ شدید ایشان را بگرفت و آنان در خانه های خود، همه بیجان افتادند (داستان مفصل شعیب در سوره های اعراف و هود و شعرا نیز میباشد و بر خلاف آنچه نوشته اند، شعیب پدر زن موسی نبود، بلکه مدتها قبل از آمدن موسی به مدین، زندگی میکرد) (۳۷)

Nach oben scrollen