پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرود | أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ |
خلاصه سوره بقره: در سوره بقره مطالب متنوعی آمده است. ابتدای آن شرایط رستگاری است و سپس سه دسته مردم معرفی میشوند: کافر، مؤمن حقیقی و دو رو. پس از آن لزوم اطاعت بندهوار فقط از دستورات الله گوشزد شده، زیرا او قانونگذار خلقت است. یکی از دلایل اثبات نبوت پیامبر اسلام این است که کسی نمیتواند سورهای مشابه قرآن که راهنمایی داشته باشد، از خود بسازد، حتی اگر بزرگترین دانشمندان را به کمک گیرد، مگر آنکه طرفدار نبوت و قرآن باشد و از آن عیناً تقلید کند. کسانی راهنماییهای قرآن را نمیپذیرند که بهواسطه فسادخواهی نمیخواهند دنباله یک تحقیق صحیح درباره نبوت قرآن را بگیرند و نمیخواهند به هدف حقیقی خلقت که در تشریح قرآن آمده پی ببرند. حال آنکه در آن برای شناساندن هدف خلقت اطلاعات عمیق و وسیعی از علوم اجتماعی و شناخت موجودات مختلف و فرق آنها با انسان داده میشود. پس از این مطالب، سخن به سوی بنی اسرائیل میرود و از تورات دلایل وسیعی برای اثبات نبوت قرآن و پیامبر اسلام آورده میشود و حقایق زیادی از تورات اصلی روشن میگردد. بنی اسرائیل به کارهای بد تاریخی خود و غضبهای الله بر ایشان متوجه شده و از تکرار آن بر حذر داشته میشوند. اعلام میشود که خوشبختی آنان وقتی است که به قرآن گروند و تعصبات ملتخواهی خود را کنار بگذارند و تعهدی که طبق تورات در مقابل حضرت موسی به الله سپردهاند، انجام دهند. پس از اینها نصایحی به ایمانآورندگان مختلف به قرآن و طریق بحث و تبلیغ با یهود و نصاری آمده است. سپس مطالبی درباره تغییر قبله مسلمانان از بیتالمقدس به سوی مکه، تاریخ مذهبی خانه کعبه، اعلام یکی بودن ادیان راست و مخالفت آنها با خودخواهیهای مذهبی مذهبداران متعصب دنیا بیان شده است؛ همچنین اینکه هر دیندار حقیقی در هر دینی که باشد، دین اسلام را که تجدید دین حقیقی خودش میباشد، میپذیرد. پس از آن مسلمانان به فداکاری در راه دین دعوت شده و بتپرستان و کفرانکنندگان این راهنماییها به عذاب دوزخ تهدید شدهاند. خوراکهای حرام شرح داده شده و کسانی که در دین الله و تفسیر کتابش اختلاف میاندازند توبیخ شدهاند. اصول کارهای خوب بیان شده و قواعدی برای قصاص، مجازات قاتل و وصیت آورده شده است. سپس قوانین روزه گرفتن مسلمانان شرح داده میشود. بعد مسلمانان تشویق و آماده برای جنگ با کافران مکه میشوند و لزوم رفتن به حج و کوشش برای از بین بردن کفر از مکه توصیه میشود. قواعد حج نیز بیان شده است. مقداری تعلیمات دینی، اجتماعی و جامعهشناسی دینی داده شده و اعلام میشود که باید برای جنگ با کافران آماده باشند، زیرا آنان در پی جنگ با شما و نابودی شما هستند. پس از اینها قوانینی درباره یتیمداری، نکاح، حیض، روابط زن و مرد، قسم خوردن، طلاق زن، نگهداری و شیر دادن اولاد، زنی که شوهرش مرده و میخواهد شوهر کند آمده است. در ادامه برای آماده کردن مسلمین به جهاد مطالب مستدل گفته شده، چگونگی به دست آوردن سلطنت در یهود شرح داده شده و قواعدی برای تربیتهای جنگی جهت پیروزی تذکر داده شده است. فلسفه لزوم جنگ برای مصلحین اجتماعی یادآوری شده و تحریص میکند که مسلمانان باید در امور مربوط به پیروزی مال خرج کنند. سپس تبلیغات دینی مجدداً مطرح میشود و داستان بحث ابراهیم با نمرود و همچنین عُزیر پیامبری که مرده و دوباره به خواست الله زنده شده، نقل میشود. پس از آن شرح مفصلی درباره انفاق، امور خیریه، نخوردن ربای حرام، کمک به بیچارگان و محکمکاریهای قانونی در معاملات بیان میگردد. در پایان سوره مطالب آموزندهای برای دینداران آمده و دعایی که مومنان باید در پیشگاه پروردگار بخوانند آورده شده است. این سوره که از ۲۸۵ آیه محکم و یک آیه متشابه (۲۸۶) تشکیل یافته، بزرگترین سوره قرآن است که به تنهایی نزدیک به دو جزء و نیم از سی جزء تمام قرآن را شامل میشود. از مطالب مربوط به روزه که گفتهاند در ماه شعبان سال دوم هجری نازل شده، همچنین مطالب مربوط به تغییر قبله که گفتهاند در نیمه رجب همان سال نازل شده است، و آیات جهاد که در قسمتهای آخر این سوره است، پیداست که حدود وسط ماه رمضان سال دوم هجری نازل شده است؛ زیرا جنگ بدر در هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری اتفاق افتاد. با توجه به مطالب فوق، این سوره در عرض یک سال و نیم بر پیامبر اسلام نازل شده و وضع مسلمانان را از لحاظ اندازه قدرت و نوع مخالفان روشن میکند. هرگاه علائم موجود در آیات آن از نظر قافیه و مخاطب بررسی شود، تقریباً میتوان فهمید که آیات آن در چند نوبت نازل گردیده است؛ با این حساب به نظر میآید تمام آیات سوره بقره در دو نوبت نازل شده باشد. و اکنون به ترجمه و تفسیر متن آیات توجه فرمایید: |
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ |
001 الم | ||
الف، لام، میم (این آیه متشابه که از حیث علامت تشابه اختصاصی، یک آیه محسوب میشود، جزء آیات محکم نباید شمرده شود؛ لذا در بعضی قرآنها آن را جزء آیات محکم آوردهاند و در بعضی قرآنها نیاوردهاند، زیرا روایات مختلف است. میدانیم که معنا و تأویل این آیات را بر طبق آیه ۷ از سوره آل عمران، کسی جز الله نمیداند. برای توضیح بیشتر به تفسیر آیه اول سورههای قاف، قلم، یاسین و مریم مراجعه شود.) (1) | الم | 2:1 |
آنچه تا حال از این قرآن که کتاب است (یعنی صد در صد درست است) نازل گردید، در آن شک نیست و برای پرهیزکاران راهنمای مخصوص است (اشاره به خدا ترسان و قول سدید گو میباشد و کسی که پرهیزکار نیست، یعنی از فساد و فکر بد پرهیز نمیکند، بوسیله قرآن هدایت نمیشود؛ بلکه او را باید فریبکاران به موهومات بکشانند). (2) | ذٰلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ ۛ فيهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقينَ | 2:2 |
و کسانی پرهیزکارند که به آن پنهان معروف ایمان می آورند (بیشتر مفسران، الغيب را که به معنای پنهان معروف یعنی الله است و آثارش نزد همه هویداست به چیزهای نادیده بخصوص موهوماتی که به دین اسلام بسته اند تفسیر کرده اند تا تربیت عالی اسلام را که براساس واقع بینی است به پذیرفتن موهومات تبدیل کنند) و نماز مقرره را با توجه به معنای آن و شرایط آن ادامه میدهند و از آنچه ایشان را روزی کرده ایم در راه اصلاح جامعه و کارهای خوب خرج میکنند (3) | الَّذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيبِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ | 2:3 |
همچنین کسانی پرهیزکارند که به مطالبی که بسوی تو نازل شده و مطالبی که پیش از تو نازل شده ایمان می آورند و به آخرتی که تمام پیغمبران شرح داده اند یقین میکنند (4) | وَالَّذينَ يُؤمِنونَ بِما أُنزِلَ إِلَيكَ وَما أُنزِلَ مِن قَبلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُم يوقِنونَ | 2:4 |
اینگونه اشخاص بر راهنمائی مخصوصی از پروردگار خود هستند و رستگاران حقیقی فقط اینان میباشند (5) | أُولٰئِكَ عَلىٰ هُدًى مِن رَبِّهِم ۖ وَأُولٰئِكَ هُمُ المُفلِحونَ | 2:5 |
يقين بدان کسانی که کفران این راهنمائی ها را کردند بر ایشان یکسان است که ایشان را اعلام خطر کنی یا اعلام خطر نکنی زیرا ایشان ایمان نمی آورند (6) | إِنَّ الَّذينَ كَفَروا سَواءٌ عَلَيهِم أَأَنذَرتَهُم أَم لَم تُنذِرهُم لا يُؤمِنونَ | 2:6 |
برای اینکه آنچه باعث کفران ایشان شده قانون و مُهری است از الله بر دلهای آنان و بر گوش شنوا و چشم بینای ایشان پرده ایست (پرده دنیا خواهی و فساد طلبی چشم حقیقت بین آنان را بسته است) و سزاوار اینان عذابی است بس بزرگ (عذاب آخرت) (7) | خَتَمَ اللَّهُ عَلىٰ قُلوبِهِم وَعَلىٰ سَمعِهِم ۖ وَعَلىٰ أَبصارِهِم غِشاوَةٌ ۖ وَلَهُم عَذابٌ عَظيمٌ | 2:7 |
و دسته ای از مردم نیز کسانی هستند که به زبان میگویند به الله و روزگار آخرت ایمان آورده ایم ولی ایمان آورنده نیستند (8) | وَمِنَ النّاسِ مَن يَقولُ آمَنّا بِاللَّهِ وَبِاليَومِ الآخِرِ وَما هُم بِمُؤمِنينَ | 2:8 |
بلکه میخواهند الله و ایمان آورندگان را فریب دهند و حال آنکه جز خودشان را فریب نمی دهند و چنین نتیجه ای را برای خود درک نمی کنند (9) | يُخادِعونَ اللَّهَ وَالَّذينَ آمَنوا وَما يَخدَعونَ إِلّا أَنفُسَهُم وَما يَشعُرونَ | 2:9 |
در دلهای خود بیماری ای دارند و الله نیز بواسطه این فکرشان بر بیماری ایشان افزود و برای ایشان بواسطه دروغهائی که گفته اند عذاب دردناکی خواهد بود (بیماری هوس دنیا خواهی در اینگونه اشخاص باعث فکر فریب و ریا کاری و دوروئی میشود که در مؤمنانی که الله پشتیبان آنهاست فریب آنان اثر ندارد بلکه نتیجه معکوس برای خود آنان خواهد داشت) (10) | في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ بِما كانوا يَكذِبونَ | 2:10 |
و هنگامی که برای ایشان گفته شود که در این سرزمین فساد کاری نکنید گویند ما اصلاح کننده هستیم (11) | وَإِذا قيلَ لَهُم لا تُفسِدوا فِي الأَرضِ قالوا إِنَّما نَحنُ مُصلِحونَ | 2:11 |
بدانید که آنان با این روش خود حتما فساد کارند ولی نمی خواهند درک کنند ( آنان که ظاهرا مؤمن و باطنا با مخالفانِ مؤمنان میسازند به مؤمنان حقیقی می گویند میخواهیم مخالفین را با دوستی و سازش کم کم بسوی ایمان بکشانیم و حال آنکه نمیدانند روش ایشان به اکثریت مخالف در مقابل اقلیت مؤمن کمک میکند و باعث می شود که مؤمنان دیرتر قوی شوند) (12) | أَلا إِنَّهُم هُمُ المُفسِدونَ وَلٰكِن لا يَشعُرونَ | 2:12 |
و هنگامی که برای ایشان گفته شود به مانند آن مردم دیگر که درست ایمان آورده اند ایمان آورید گویند آیا ما به مانند ایمان آوردن آن کم عقلان، ایمان آوریم و بدانید که آنان خودشان کم عقلند، لیکن نمی خواهند بدانند (همیشه سوء استفاده چیان جامعه مردم فهیم و با ایمان را که فقط برای رضای الله از منافع ظاهری دنیائی خود دست میکشند کم عقل میدانند و توجه ندارند که الله پشتیبان اینان است و نمیگذارد دورویان موفق شوند و باید دانست که ناس در این آیه مردم عامی نیست بلکه مردم معینی است که روی فکر صحیح و بی غرضی ایمان به قرآن آورده بودند و مکتب اسلام و سایر پیغمبران راست هرگز طوری عوامانه نبوده که عوام الناس ایمان آورند) (13) | وَإِذا قيلَ لَهُم آمِنوا كَما آمَنَ النّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ ۗ أَلا إِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ وَلٰكِن لا يَعلَمونَ | 2:13 |
و هنگامی که این دورویان به مؤمنان حقیقی برخورد کنند گویند ایمان آوردیم و وقتی با شیطانهای خود تنها بودند گفتند ما با شما هستیم و ما ایشان را مسخره میکنیم که به ایشان میگوئیم ایمان آورده ایم (شیطانِ دورویان مذبور رؤسای مذهبی یهود بودند که سخت مخالف پیغمبر اسلام و مؤمنان حقیقی اهل مدينه بودند و دورویان میخواستند با دوروئی خود هم از پیشرفت روز افزون مسلمانان استفاده کنند و هم از مریدان این پیشوایان یهود و ضمنا بعضی از این پیشوایان خودشان محرک دوروئیهای دورویان برای جاسوسی بودند) (14) | وَإِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنوا قالوا آمَنّا وَإِذا خَلَوا إِلىٰ شَياطينِهِم قالوا إِنّا مَعَكُم إِنَّما نَحنُ مُستَهزِئونَ | 2:14 |
الله این دورویان را مسخره میکند و آنان را مدتی در سرکشی خودشان سرگردان میگذارد (یعنی عاقبت این دورویان سزای بد اعمال خود را حتی در دنیا خواهند دید چنان که بسیاری از آنان پس از نابودی نفوذ یهودیان بوسیله مؤمنین حقیقی کشته و یا از مدينه اخراج شدند) (15) | اللَّهُ يَستَهزِئُ بِهِم وَيَمُدُّهُم في طُغيانِهِم يَعمَهونَ | 2:15 |
این دورویان کسانی هستند که هدایت حقیقی را به سرگردانی فروختند و در این فروش سودی نبرده اند و نخواستند مهتدی و راه یافته باشند (16) | أُولٰئِكَ الَّذينَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدىٰ فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم وَما كانوا مُهتَدينَ | 2:16 |
چگونگی ایشان چون وضع کسی است که آتشِ کم دوامی را برای استفاده نور در تاریکی افروخته، آتشی که تا اطراف او را روشن میکند، الله نور اینگونه اشخاص را میبرد و آنان را در تاریکی ای میگذارد که چیزی را نمی بینند (17) | مَثَلُهُم كَمَثَلِ الَّذِي استَوقَدَ نارًا فَلَمّا أَضاءَت ما حَولَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنورِهِم وَتَرَكَهُم في ظُلُماتٍ لا يُبصِرونَ | 2:17 |
چون کر و لال و کوری که راه بازگشت هم نداشته باشند (کسانی که در ابتدای پیشرفت مسلمین در مدینه راه دوروئی و جاسوسی پیشه گرفتند از طریق وحی به پیغمبر اسلام و سایر گردانندگان مسلمین به دوروئی معرفی شدند و فقط چند روزی توانستند آتش افروزی کنند و شیطنت نمایند تا اینکه دشمنان یهودی مسلمین و کافران مکه بدست لشگریان اسلام کشته شدند و یا تار و مار شدند و در نتیجه این دورویان از هر دو سر محروم نیز بدست مسلمانان به هلاکت رسیدند مگر دورویانی که گناهان و بد جنسی آنان کم بود و معرفی نشدند و کم کم از کار خود پشیمان شدند و توبه کردند و در سلک مؤمنان حاشیه نشین در آمدند و بهر حال هرگز تا زمانی که پیغمبر اسلام زنده بود هیچ فرد دوروئی نتوانست خود را در دستگاه دقیق رهبری مسلمین جا کند) (18) | صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعونَ | 2:18 |
و زرنگترین این دورویان به مانند کسانی هستند که در بیابان گرفتار بارانی تند از آسمانند که در آن، هم تاریکیها و هم رعد و برقی باشد برای نمردن از عذابهای رعد، انگشتان خود را در گوشهای خود می گیرند و حال آنکه الله به این گونه کفران کنندگان احاطه دارد ( یعنی اگر بخواهد بوسیله قدرت رعد آسای مؤمنان حقیقی ایشان را میمیراند و این در صورتی است که دوروئی ایشان چنان باشد که مؤمنین واجب بدانند آنان را در قدرت رعد آسای خود بگیرند و بکشند) (19) | أَو كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَرَعدٌ وَبَرقٌ يَجعَلونَ أَصابِعَهُم في آذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوتِ ۚ وَاللَّهُ مُحيطٌ بِالكافِرينَ | 2:19 |
و برق پیشرفتهای اسلام نیز چشمان این دورویان را خواهد زد و ممکن است اندکی در روشنائی آن راه بروند و چون تاریک شود بایستند لیکن اگر الله بخواهد هم گوش ایشان را از قدرت رعد آسای مسلمین کر میکند و هم چشم ایشان را از انقلابات پر برق اسلام کور و به يقين الله بر هر چیزی بس تواناست (20) | يَكادُ البَرقُ يَخطَفُ أَبصارَهُم ۖ كُلَّما أَضاءَ لَهُم مَشَوا فيهِ وَإِذا أَظلَمَ عَلَيهِم قاموا ۚ وَلَو شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمعِهِم وَأَبصارِهِم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:20 |
ای مردم از پروردگار خود که شما و پیشینیان شما را آفریده اطاعت بنده وار کنید تا پرهیزکار محسوب شوید (کسی که بمانند بنده و غلام از دستورات بی چون و چرا اطاعت کرد. سبک دستورات الله چنان است که او را هم به خلقت و فلسفه آن مطلع و بیدار میکند و هم قدرت تمیز خوب و بد به او میدهد و فقط به چنین دانایانِ عمل کننده ای، پرهیزکار و متقی میگویند نه به دینداران موهوم پرست) (21) | يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُم وَالَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ | 2:21 |
بندگی کسی را نمائید که زمین را برای شما چون فرشی برای زندگی قرار داد و آسمان را ساختمانی برای حفظ آن فرش و از آسمان و ابر آبی فرو فرستاد و بوسیله آن آب، آن میوه ها را از زمین بیرون آورد تا روزی ای برای شما باشد پس برای چنین خدائی شریکهائی که خود پستی آنها را میدانید قرار ندهید (22) | الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ فِراشًا وَالسَّماءَ بِناءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزقًا لَكُم ۖ فَلا تَجعَلوا لِلَّهِ أَندادًا وَأَنتُم تَعلَمونَ | 2:22 |
و اگر از آنچه ما بر بنده خود فرو فرستاده ایم در شکی میباشید سوره ای بمانند آن آورید و جز الله هر گواه راستگوئی هم آورید پذیرفته است تا معلوم شود که راست میگوئید که شک دارید (23) | وَإِن كُنتُم في رَيبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلىٰ عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَكُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ | 2:23 |
پس اگر نکردید و هرگز نخواهید کرد، از آن آتش معروف بترسید که گیرانه اش مردم اند و سنگها و چنین آتشی برای کفران كنندگانِ این راهنمائیها آماده گشته (یعنی حرارت آتش دوزخ آنقدر زیاد است که میتواند سنگهای سخت را چون کبریت شعله ور کند و انسانهای گناهکار در چنین آتشی میسوزند بدون آنکه بمیرند و در مورد ساختن یک سوره بمانند سوره های قرآن باید دانست که مقصود، سوره هائی است که راهنمائیهای دینی در آن باشد و چون بعد از چنین آیه ای که در سوره يونس، ابتدا گفته شد بعضی از کافران مکه در صدد شدند سوره کوچکی بمانند سوره ابی لهب و یا کوثر بسازند که در آن فقط تهدید بود نه هدایت و تربیت، در سوره بعد از سوره یونس یعنی سوره هود گفته شد، اگر تصور میکنید که منظور الله اینگونه سوره ها هم هست، ده سوره از سوره های قرآن آورید تا مسائل هدایتی هم شامل آنها بشود و از این توضیح مسلمانان و غیر مسلمانان فهمیدند که مقصود از یک سوره سوره های تربیتی و راهنمائی دار است نه شبیه سوره ابی لهب و کوثر و معجزه سوره های هدایتی قرآن روی معنا و مفهومات هدایتی آن میباشد که جز طرفداران کاملا با ایمان اینگونه هدایتها کسی بمانند آن را نمیتواند بسازد مگر آنکه از سوره های قرآن و نحوه هدایت آن تقلید کامل نماید و اینان نیز چنین کاری نمیکنند و البته غير از هدایتهای ساده قرآن به الله و آخرت و عمل صالح که کسی مانند آن را نمیتواند بیاورد، اعجاز قرآن بوسیله پیشگوئی ها و سطح عالی و علمی مطالب قرآن و حتی فصاحت و ادبیت عالی آن به سطح اعجاب کامل میرسد که هر متفکرِ بی غرضی را وادار میکند بگوید این مطالب حتما از الله است نه از فكر محمد، اگر چه محمد با سواد و تحصیل کرده و دانشمندی چون انشتین و یا ابو علی سینا بود و حال آنکه او مرد بیسوادی در محیط عقب افتاده عربستان در زمانی پر جهل بوده و با این وضعِ عجیب قرآن، وای بر آنان که سطح اعجاز قرآن را به سطح اعجاز ادبی تنزل میدهند و میخواهند قرآن را با کتاب سعدی و حافظ یا شاعری عرب چون امرءالقيس و یا ادیبی دیگر مقایسه نمایند و دروغ پردازیهای آنان را با مطالب صد درصد حقیقی و علمی قرآن مقایسه کنند و از آن بدتر وای بر آنانکه قرآن را شبیه به کتابهای شعری رؤسای تصوف میدانند که بیشتر مطالب آن موهوم و خیالی و تشبیهی و تنبل و نادان پرور است) (24) | فَإِن لَم تَفعَلوا وَلَن تَفعَلوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقودُهَا النّاسُ وَالحِجارَةُ ۖ أُعِدَّت لِلكافِرينَ | 2:24 |
و به کسانی که ایمان به این راهنمائیها آوردند و کارهای خوب ذکر شده در آنرا انجام دادند مژده بده که باغهائی برای آنانست که از پای آنها جویبارها روانست و هر زمان از میوه ای از آنها به ایشان روزی کنند خورندگان آن گویند این همان چیزیست که قبلا آن را روزی ما کرده بودند و گفته میشود که این میوه های شبیه به میوه های دنیایی را به ایشان بدهید و برای آنان در آن باغها همسرانی پاکیزه است و آنان در آنجا همیشه در این خوشی ها می باشند (25) | وَبَشِّرِ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ ۖ كُلَّما رُزِقوا مِنها مِن ثَمَرَةٍ رِزقًا ۙ قالوا هٰذَا الَّذي رُزِقنا مِن قَبلُ ۖ وَأُتوا بِهِ مُتَشابِهًا ۖ وَلَهُم فيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ ۖ وَهُم فيها خالِدونَ | 2:25 |
الله هرگز خودداری نمی کند که به پشه ها یا بالاتر از پشه مثل بزند، هر مثلی بزند آنان که به این گونه راهنمائی ها ایمان آورده اند میدانند، آن مثل نیز حق است و از پروردگارِ ایشان میباشد ولی آنان که کفران کردند می گویند، الله از این مثلها چه چیز خواسته به همین مثلهاست که او بسیاری را گمراه می کند و بسیاری را هدایت مینماید (اشاره این آیات به مثلی است که در سوره عنکبوت به عنکبوت زده شده و از آن ایراد گیران لج میکنند و گمراه تر می شوند) و آنان که گمراه میشوند جز تجاوز کنندگان نمی باشند (26) | إِنَّ اللَّهَ لا يَستَحيي أَن يَضرِبَ مَثَلًا ما بَعوضَةً فَما فَوقَها ۚ فَأَمَّا الَّذينَ آمَنوا فَيَعلَمونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم ۖ وَأَمَّا الَّذينَ كَفَروا فَيَقولونَ ماذا أَرادَ اللَّهُ بِهٰذا مَثَلًا ۘ يُضِلُّ بِهِ كَثيرًا وَيَهدي بِهِ كَثيرًا ۚ وَما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقينَ | 2:26 |
آنان تجاوز کنندگانی می باشند که عهد و پیمان الله را بعد از بستن آن می شکنند و آنچه را الله فرمان داده که باید متصل دارند پاره میکنند و در زمین فساد می نمایند و آن ضرر بینندگان حقیقی آنانند (فساد کاران با اینکه روی صفات انسانیت با خالق خودشان عهد بسته اند، انسان باشند یعنی خوب را از بد تمیز دهند و از بد بپرهیزند و اعمال خوب را انجام دهند و با اینکه هر انسانی به زبان چنین افتخاری را برای خود دارد که به واسطه این عهد و پیمان طبیعی از تمام حیوانات برتر شده است در هر جا این تمیز و فهم بر خلاف هوس و دنیا خواهیش باشد این پیمان را می شکند و خود را به نادانی و موهوم پرستی میزند تا بتواند مردم را بفریبد و فساد کند، چنین انسانی از حد انسانیت خود تنزل کرده است و با اینکه میداند شرط انسانیت برای فهم حقیقت اشياء و موضوعات، متصل داشتن رشته تحقیق میباشد، در آنجا که برایش صرف ندارد رشته فهم و تحقیق خود را پاره میکند و نمی خواهد کنجکاو باشد بلکه روی فساد خواهی معتقد میشود که معلوم نیست خالقی حکیم برای جهان باشد و بعد از مرگ نیز زندگی دیگر و مجازاتی برای بد کاران نیست و کسی از هدف خلقت خبر ندارد و حال آنکه پیغام های الله تمام اینها را با دلایل روشنی روشن کرده اند و از عجایب این انسانهای متجاوز و فساد کار یکی این است که برای مبهم جلوه دادن راه نجات خود که از طریق پیغمبران الله به ایشان رسیده متن این کتابها را بوسیله تفسیرهای غلطی موهوم جلوه میدهند و مثلا همین آیه که در آن توصیه به اتصال رشته تحقیق شده تفسیر کرده اند که مقصود صله رحم است و صله رحم را که خود یک جمله ساختگی بی ربط است به دید و بازدید فامیل و قوم و خویش مشهور کرده اند و تمام این حیله های تفسیری را برای این کرده اند که وصلی که در متن قرآنست با صله مشابه باشد زیرا هر دو دارای ص و لام میباشند!) (27) | الَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللَّهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَيَقطَعونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يوصَلَ وَيُفسِدونَ فِي الأَرضِ ۚ أُولٰئِكَ هُمُ الخاسِرونَ | 2:27 |
شما کفران کنندگانِ پیغامهای الله چگونه راهنمائیهای او را کفران میکنید با اینکه مرده ای بودید و او شما را زنده کرد (هم انسانهای زنده امروز که از ترکیب جسم و روح درست شده اند و آثار زندگی نشان میدهند قبل از پیدایش شان در شکم مادر بصورت غیر زنده و جامد و تجزیه جسم و روحشان وجود داشتند و هم تمام انسانها و حیوانات قبل از پیدایش اولین موجود زنده در روی زمین بصورت اجزاء مرده ای بر روی زمین بودند و اراده و قدرتی از الله بود که بصورت روح جهش هائی را بوجود آورد و از جمادات و نباتات و حیوانات انسانها را زنده نمود) و پس از مدتی که زنده باشید شما را میمیراند (همه افراد پس از مدتی زندگی بوسیله قوانینی از الله میمیرند یعنی اجزاء آنان به روح و جسم تجزیه میگردد و حالت زندگی قبل از ایشان محو میشود و هم تمام انسانها و موجودات زنده در آخر عمر زمین، زندگی را از دست خواهند داد) و پس از مدتی باز شما را زنده میکند (اشاره به زندگی انسانها به طرز مخصوص در عالم برزخ است که روح آنان با جسم دیگری ترکیب می شود و زندگی مخصوص را در عالم برزخ پدید می آورد و اگر بد کار باشند دوباره در آخر دنیا میمیرند و روح ایشان بسوی زمین آخرت برده میشود و در آنجا باز زنده میشوند و اگر نیکو کار باشند مرگ دوباره را ندارند و پس از مرگ به سرعت بسوی زمین آخرت و بهشت برده میشوند تا زندگی دوباره بدکاران در آخرت فرا رسد) پس از این زندگی دوباره همه بسوى الله برمیگردید (یعنی همه چه نیکوکار و چه بدکار در زمین آخرت برای محاکمه به پیشگاه الله یا بعبارت دیگر به جائی که بتوانند قدرت مرکزی الله را ملاقات کنند خواهند رسید و آنجا معلوم میشود که چه کسی کفران کرده و باید دچار زندگی پر رنجی در دوزخ شود و چه کسی از بدیها پرهیز نموده و بنام مؤمن نجات یافته، باید به بهشت برای ریاست کردن بر دیگران برود) (28) | كَيفَ تَكفُرونَ بِاللَّهِ وَكُنتُم أَمواتًا فَأَحياكُم ۖ ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحييكُم ثُمَّ إِلَيهِ تُرجَعونَ | 2:28 |
029 اوست که آنچه را در زمین است، همگی را برای شما آفرید. | ||
آنکس که این راهنمائیها را برای شما بوسیله پیغمبرش فرستاده کسی است که تمام چیزهای زمین را در ابتدای ایجاد زمین طوری ساخته که مورد استفاده شما انسانهای آینده قرار گیرد (ایجاد اشیاء روی آینده بینی، دلیل وجود خالقی است دانا و پرقدرت برای خلقت) پس از ایجاد قسمت ابتدائی زمین با چنان استعدادی، الله بسوی آسمانِ آن زمین توجه و اراده نمود پس آن آسمان را هفت آسمان کرد و او به هر چیزی بس داناست (این مطالب مختصر اشاره به توضیح مفصلی است که خالق عالم در ابتدای سوره فصلت و چند سوره دیگر قرآن داده است و مقصود اینست که زمین ما در ابتدا آسمان و اتمسفر بسیار وسیع و بزرگ دودی و گازی داشت که بواسطه دودی بودن و اجرام تیره ای که در آن بود نور خورشید به زمین نمی رسید تا اینکه آن اجرام و آسمان به هفت قسمت شد یک قسمت دو را دورِ زمین ماند و فضای آسمانی اتمسفر زمین را تشکیل داد و شش قسمت دیگر یکی آسمان و زمین مریخ و دوم آسمان زمین مشتری و سوم آسمان و زمین زحل و چهارم اورانوس و پنجم نپتون و ششم پلوتون بوجود آمدند و به این طریق هفت آسمان و هفت زمین از منظومه شمسی پدید آمدند) (29) | هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا ثُمَّ استَوىٰ إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ | 2:29 |
و هنگامی که پرورنده تو به پیغمبری، برای آن ملكها گفت، من در زمین موجودی نسلی برای حکومت در زمین میگذارم، پاسخ دادند، آیا میخواهی در زمین کسانی را بگذاری که در آن فساد کنند و خون بریزند و حال آنکه ما معرف بزرگی های تو هستیم و تو را به پاکی از هر عیبی معرفی می کنیم، به ایشان پاسخ داد، من چیزی میدانم که شما آنرا نمی دانید (آن ملكها موجودات بی اختیار و جماداتی چون کرات و خورشیدها و کهکشان بودند و آن موجودِ نسلی، انسان میباشد که در نظر موجودات بی اختیار و بی فکر به مانند حیوانات پیش از انسان جلوه میکردند که همه روی قانون تنازعِ بقاء مخصوص موجودات نسلی، فسادکار و خونریز بودند و این مطالب که بصورت گفتگو میان خالق عالم و ملکها و انسان جلوه گر شده، زبانِ حالِ الله و مخلوقات اوست که به زبان آنها صفات ایشان معلوم خواهد شد) (30) | وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَةً ۖ قالوا أَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها وَيَسفِكُ الدِّماءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قالَ إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ | 2:30 |
و او به آدم تمام اسم ها را یاد داد (یعنی الله در این موجودِ نسلیِ جدید استعدادِ اسم گذاری اشیاء را نهاد و لازمه استعداد اسم گذاری، درک اختلاف اشياء و گذاشتن اسمی که این اختلاف را مجسم سازد میباشد و فرق اساسی انسان با سایر حیوانات فقط همین است و بس و افسوس که استادان جامعه شناس و حیوان شناس تا حال از این تذکرات صد در صد درست قرآن استفاده نکرده اند و خود نظرات پست تر و مشکوکی داده اند و حتی مفسرین قرآن بجای دقت در فهم صحیح این آیات روی روایات دروغی که ساخته شده این آیات را به تفسیرهای موهومی کشانده اند) سپس نفرات حاضر را به آن ملكها عرضه کرد و گفت اگر تشخیص شما در مورد برتری شما از موجود نسلی جدید درست است به من خبر دهید که اسمهای هر یک از این حاضرین چه میباشد (اگر آنان فهم داشتند و دارای استعداد اسم گذاری بودند میگفتند فلان ملک صاحب چنان صفت و آن دیگری صاحب صفت دیگر است و مثلا میگفتند : آن یکی فرشته گرد و سرخ است و دیگری دراز و سفید و میدانیم که اسم گذاریهای حقیقی آنست که بر اساس نشان دادن صفت ممتازه هر چیز و هر کس باشد) (31) | وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُم عَلَى المَلائِكَةِ فَقالَ أَنبِئوني بِأَسماءِ هٰؤُلاءِ إِن كُنتُم صادِقينَ | 2:31 |
ملكها گفتند تو از هر عیبی پاکی و برای ما دانشی نیست مگر چیزی که تو به ما یاد داده ای و فقط توئی آن همه چیزدانِ پرحکمت (ملکها یا به عبارت دیگر فرشتگان یا هر چه از خود اختیار نداشته باشند و در اختیار و تملک دیگران باشند فقط معرف خودشان و صفات خودشان هستند و جز ماموریت خود چیزی نمی دانند و جمادات چنین صفاتی دارند) (32) | قالوا سُبحانَكَ لا عِلمَ لَنا إِلّا ما عَلَّمتَنا ۖ إِنَّكَ أَنتَ العَليمُ الحَكيمُ | 2:32 |
او به آدم گفت تو به ایشان خبر ده که هر یک چه اسمی دارند، وقتی او روی استعدادی که داشت اسم های ایشان را به ایشان خبر داد، پرورنده تو به پیغمبری به آنان گفت، آیا به شما نگفته بودم که من هر چه را در آسمانها و زمین پنهان باشد میدانم و هم میدانم شما ها چه را آشکار و یا پنهان میدارید؟ (استعداد پنهان شده در انسان درک صفات مختلف اشیاء بود و همین استعداد بوده که تمام علوم را در جهان بوسیله انسان پدید آورده و باید دانست که ملک را از آن جهت در فارسی فرشته میگویند که فرشته خلاصه فرستاده شده است که به معنای بی اختیار و مامور میباشد و آنانکه تصور کرده اند ملک و فرشته از انسان بالاتر است بسی در اشتباهند و آنان نخواسته اند از کتاب لغت عرب درک کنند که ملک یعنی مورد تملک و مامور، اگر یک انسان فهمیده نیز از فهم و اختیار خود در موقع ماموریت استفاده نکند بطور موقت ملک میشود و لذا در آیات بعد خواهیم دید که ابلیس، با اینکه موجودی فهمیده و اختیاردار بود، تا روزی که استعداد فهم و اختیار خود را بروز نداد و در مقابل امر دهنده خود مخالفت نشان نداد، در ردیف ملكها بود و بر این اساس پیغمبران الله نیز در ماموریت خود ملک و مورد تملک الله هستند و ملک و فرشته انواع مختلف مادی و روحی دارد و جمادات مَلَک تر از سایرِ ملكها میباشند) (33) | قالَ يا آدَمُ أَنبِئهُم بِأَسمائِهِم ۖ فَلَمّا أَنبَأَهُم بِأَسمائِهِم قالَ أَلَم أَقُل لَكُم إِنّي أَعلَمُ غَيبَ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَأَعلَمُ ما تُبدونَ وَما كُنتُم تَكتُمونَ | 2:33 |
و هنگامی که به آن ملک ها گفتیم که به نفع آدم سرفرود آورند همه سر فرود آوردند، مگر ابلیس که سرباز زد و خود بزرگی نشان داد و از کفران کنندگانِ دستورات ما شد (ابلیس یعنی موجودِ کم فایده نسبت به انسان و او اولین جنی بود که باید از اولاد او جنهای شبه بشر بوجود آید و جنس او ضد ماده بود و چون این سخنان زبال حال است معلوم میدارد که جن با انسان چه فرقی دارد و جن اولیه با انسان اولیه چه فرقی داشت و چگونه در هم مؤثر واقع شدند و چرا انسان نمی تواند از وجود جن استفاده کند) (34) | وَإِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا إِلّا إِبليسَ أَبىٰ وَاستَكبَرَ وَكانَ مِنَ الكافِرينَ | 2:34 |
و به آدم گفتیم تو و همسرت در آن باغ داخل شوید و از هر کجا و هر چیز آن، که خواستید فراوان بخورید و به این درخت که در آن میباشد نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود (در سوره اعراف و سوره طه و سوره های دیگر گفته شده که آدم اول روحی بود که استعداد زن بودن داشت و از او آدم دیگری پدید آمد که استعداد مرد بودن داشت و این هر دو بدون آن که از زن و مردی هم خبر داشته باشند در دو بدن از جنس آب و خاک زمین آخرت و بهشت خود نمائی کردند و در بهشت جای گرفتند و همسر و رفیق یکدیگر بودند و از همسری یکدیگر لذت میبردند و خالق عالم برای اینکه اندازه اطاعت و تربیت ایشان را نسبت به دستوراتش بجهت اطلاع خودشان آزمایش کند یک درخت میوه بسیار زیبا و خوش مزه را که در بهشت بود بر ایشان حرام کرد و از طرف دیگر غرور و لج بازی ایکه در ابلیس بود او را وادار نمود که بیاید در بهشت به مانند کلیه عوام فریبان به طرزی که آدم شیطنت او را نشناسد، او را فریب دهد تا معلوم شود آدم لیاقت ماندن در بهشت را ندارد و باید به زمین دنيا آید تا بوسیله پیغمبران به تربیت و لیاقتی رسد که بتواند دوباره به بهشت بر گردد) (35) | وَقُلنا يا آدَمُ اسكُن أَنتَ وَزَوجُكَ الجَنَّةَ وَكُلا مِنها رَغَدًا حَيثُ شِئتُما وَلا تَقرَبا هٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكونا مِنَ الظّالِمينَ | 2:35 |
پس آن شیطنت کار، این دو آدم را در بهشت بوسیله آن درختِ میوه لغزش داد و کاری کرد که آن دو از وضعی که در آن بودند خارج شوند (از مطالب سوره اعراف و طه چنین بدست می آید که ابلیس به مانند تمام کسانیکه زرنگی را در بدجنسی و شیطنت و فریب ساده دلان میبینند روی خود خواهی به الله اعلام نمود که من آدم و نسل او را لغزش خواهم داد و نمی دانست که برای همین ساخته شده است، همانطور که سوءاستفاده چیان نیز برای همین ساخته شده اند و نمی دانند و طرز فریب آدم عيناً مانند فریبکاران دنیا بود به اینطور که اولا شيطان هوس آدم را به لزوم استفاده کردن از چیزی زیبا و خوشمزه برانگیزاند و ثانیا به او و همسرش گفت اگر از آن بخورید همیشه بصورت یک انسان آزاد در بهشت زندگی خواهید کرد، نه یک بی اختیار مطيع و چون آندو فریب آزادی و هوس ظاهری را خوردند و با خوردن از میوه آن درخت معلوم داشتند نسبت به دستوراتِ الله سرکش هستند از بدن و لباس بهشتی خارج شدند و لازم شد که بصورت دو روح اولیه خود به زمین بیفتند و در حیوانی که روی تکامل، نزدیک به انسان شده بود حلول نمایند تا در بدن این دو حیوان خاکی بصورت انسان زمینی نر و ماده زندگی نمایند) و گفتیم که فرو شوید و دشمن یکدیگر باشید و در زمین برای شما قرار گاهی خواهد بود و تا مدتی در آن بطور موقت به بهره برداری مختصری مشغول خواهید شد (همانطور که آدم بواسطه فریب خوردن از ابلیس مجبور به آمدن به زمین شد ابلیس نیز که پدر جنها بود با همسر جنی اش برای آزمایش فریبکاری که داد به زمین افتاد و در دو حیوان جنی قرار گرفت و به این طریق مقرر شد که هم انسانها و هم جنها روی هوسها و غرورهائیکه در نهاد آنها از ابتدا قرار گرفت و هم چنین روی اثر نصیحت هائی که از طریق پیغمبران برای آنها پیش خواهد آمد در تضاد زندگی قرار گیرند و قلیلی از آنان مطیع الله و تربیت شده حقیقی دینی بوجود آیند و بقیه یا فریبکار و ستمکار گردند و یا گول خور) (36) | فَأَزَلَّهُمَا الشَّيطانُ عَنها فَأَخرَجَهُما مِمّا كانا فيهِ ۖ وَقُلنَا اهبِطوا بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُم فِي الأَرضِ مُستَقَرٌّ وَمَتاعٌ إِلىٰ حينٍ | 2:36 |
پس آدم از پروردگار خود کلماتی را دریافت و پروردگارش بدان کلمات توبه او را پذیرفت و او همان توبه پذیر مهربان میباشد ( آدم اول پس از این توصیه متوجه شد که بد کرده است که فریب هوس را خورده در دلش افتاد که به عمل بد خود اقرار کند و کلماتی را بگوید که در سوره اعراف است او نزد الله تضرع نمود و توبه کرد و حال آنکه ابلیس پس از اینکه نافرمانی کرد و از جرگه ملكها خارج شد روی غرور از کار خود پشیمان نشد بلکه لج کرد و تصمیم گرفت با شیطنت خود نسبت به آدم خود بزرگی بیشتری نشان بدهد و لذا خالق عالم توبه آدم را پذیرفت ولی شیطان را کاری کرد که به شیطنت خود ادامه دهد و این میرساند که فریب خورندگان آسانتر توبه می کنند و باز میگردند ولی سوءاستفاده چیان روز به روز خیره سر تر میشوند) (37) | فَتَلَقّىٰ آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ | 2:37 |
هم به آدم و هم به ابلیس گفتیم که با همسران خود از بهشت و زمین آخرت فرود آئید و بدانید که از طرف من در زمین راهنمائی هائی برای شما خواهد آمد کسانیکه از راهنمائیهای من پیروی کنند نه ترسی بر ایشان خواهد بود و نه اندوهگین خواهند شد (38) | قُلنَا اهبِطوا مِنها جَميعًا ۖ فَإِمّا يَأتِيَنَّكُم مِنّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:38 |
ولی آنانکه کفران کردند و نشانه های مرا انکار نمودند رفیق آن آتش معروف خواهند بود که در آن همیشه می مانند (از آیات دیگر قرآن بخصوص سوره جن چنین فهمیده میشود که پیغام الله برای راهنمائی جن ها اول به پیغمبران انسانها میرسد و چون جنها انسانها را می بینند ولی انسانها جنها را نمی بینند جنهائی که روحاً حق جو هستند پیغام الله را از پیغمبران انسانی می شوند و حفظ می کنند و بر اساس آنها جنهای دیگر را تبلیغ میکنند تا کسانی که سزاوار هدایت هستند هدایت شوند و اکثریت آنان به مانند اکثریت انسانها روی هوسها و خودخواهی کفران نمایند و خود را برای رفتن به دوزخ از پس مرگ آماده کنند) (39) | وَالَّذينَ كَفَروا وَكَذَّبوا بِآياتِنا أُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:39 |
ای بنی اسرائیل آن نعمتی را که من بر شما کردم (خالق عالم میگوید) به یاد آورید و به عهد من وفا کنید تا من نیز به عهد شما وفا کنم و باید که از من بترسید (این عهد، عهد و پیمانی بود که با ذکر مطالب بالا در تورات به دستور الله حضرت موسی با بنی اسرائیل پیمان بست و آن بطور مفصل در آخر سفر تثنیه تورات بصورت لعنت و رحمت نوشته شده است و یهودیان همیشه در کنیسه های خود میخوانند ولی افسوس که مانند بعضی مسلمانان امروزی که فقط الفاظ قرآن را میخوانند و کاری به معنای آن ندارند آنها نیز کاری به معنای مطالب تورات ندارند و لذا در یهودیتِ تحریف شدهِ خرافیِ باطل هزاران سال مانده اند و به عیسی و محمد ایمان نیاورده اند) (40) | يا بَني إِسرائيلَ اذكُروا نِعمَتِيَ الَّتي أَنعَمتُ عَلَيكُم وَأَوفوا بِعَهدي أوفِ بِعَهدِكُم وَإِيّايَ فَارهَبونِ | 2:40 |
و به چیزی ایمان آورید که من آنرا فرو فرستادم (یعنی قرآن) چیزی که تصديق کننده مطالبی از من است که نزد شما میباشد (یعنی تورات فعلی شما قرآن را تایید میکند و قرآن نیز کلمات دست نخورده تورات را تایید می نماید) و شما نباید در کفران کردنِ قرآن پیشقدم باشید (افسوس که هم اکثر یهودیان مدینه در زمان پیغمبر اسلام به مطالب قرآن ایمان نیاوردند و هم اکثر یهودیان بعد تا به امروز و امروزه حتی اکثر مسلمانان از تسلیم شدن به متن مطالب قرآن سرباز زده اند و بیشترشان مطيع روایات دروغ مخالف قرآن بنام پیشوایان میباشند) و نشانه های پیغام مرا به قیمتی کم نفروشید و فقط از من بترسيد (41) | وَآمِنوا بِما أَنزَلتُ مُصَدِّقًا لِما مَعَكُم وَلا تَكونوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ ۖ وَلا تَشتَروا بِآياتي ثَمَنًا قَليلًا وَإِيّايَ فَاتَّقونِ | 2:41 |
و حق را با باطل مشتبه نکنید و حق را با اینکه می شناسید کتمان نکنید (اکثر مذهب داران دنیا مانند فرقه های مسلمان و یهودیان و مسیحیان در عین حال که میدانند راهشان کج است روی دنیا خواهی با بهانه های گوناگون حق را که در هر یک از کتابهای آسمانی دهها بار تکرار شده است کتمان میکنند و برخلاف توصیه مکرر پیغمبران میخواهند از طریق پارتی بازی و واسطه قرار دادن پیغمبر و امام و پیشوایان مذهبیِ خود، گناهانشان بخشیده شود نه از طریق اطاعت متن دستورات الله و توبه و بازگشت از فساد) (42) | وَلا تَلبِسُوا الحَقَّ بِالباطِلِ وَتَكتُمُوا الحَقَّ وَأَنتُم تَعلَمونَ | 2:42 |
و راه رستگاری تمامی شما این است که نماز مقرره را بخوانید و زکات مقرره را بپردازید (یعنی زکاتی که به نفع بیچارگان و اصلاح جامعه است نه زکاتی که با فریب به جیب مفتخوران مذهبی میرسد و مقرراتش خلاف متن کتاب الله است) و شما باید با آن سر فرود آورندگان پرهیز کار، سر فرود آورید (سر فرود آوردن هم اشاره به اطاعت متن دستورات الله است و هم اظهار اطاعت کردن بصورت نماز خواندن و به رکوع و سجود رفتن و اقرار کردن به اینکه در همه چیز به متن دستورات الله عمل خواهند کرد و از این آیه و آیات قبل و بعد پیداست که در مدینه قبله مسلمانان با یهودیان یکی بود و مسلمانان مایل بودند در مسجدهای یهود نماز بخوانند و یهودیان نیز در مسجد های مسلمانان با ایشان همکاری کنند ولی یهودیان حاضر نبودند چنین شود و لذا بعداً قبله مسلمانان جدا شد و مسلمانان برای خود مسجدهائی جداگانه ساختند) (43) | وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَاركَعوا مَعَ الرّاكِعينَ | 2:43 |
آیا به مردم میگوئید کار خوب کنند و خود را فراموش میکنید، با اینکه خطرات این راه غلط خود را در کتاب تورات همیشه میخوانید؟ چرا در کار خود تعقل نمی کنید؟ (44) | أَتَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنسَونَ أَنفُسَكُم وَأَنتُم تَتلونَ الكِتابَ ۚ أَفَلا تَعقِلونَ | 2:44 |
بوسیله خودداری کردن از گناه و صبور بودن و همچنین بوسیله خواندن نماز صحیح از الله کمک بگیرید و بدانید که این هر دو، جز بر تسلیم شوندگان به الله، بر دیگران بسی سخت است (45) | وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ وَإِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلَى الخاشِعينَ | 2:45 |
و تسلیم شوندگان به الله کسانی هستند که یقین میکنند پرورنده خود را ملاقات خواهند کرد و بسوی او باز خواهند گشت (46) | الَّذينَ يَظُنّونَ أَنَّهُم مُلاقو رَبِّهِم وَأَنَّهُم إِلَيهِ راجِعونَ | 2:46 |
ای بنی اسرائیل زمانی را یاد آورید که روی نعمت خود بر شما، شما را بر تمام مردم آنزمان برتر کردیم (47) | يا بَني إِسرائيلَ اذكُروا نِعمَتِيَ الَّتي أَنعَمتُ عَلَيكُم وَأَنّي فَضَّلتُكُم عَلَى العالَمينَ | 2:47 |
و از زمانی بترسید که کسی چیزی از مجازات دیگری را نمی چشد و شفاعت کسی به نفع کسی که گناه کرده باشد پذیرفته نمی شود و رشوه ای نیز از کسی که گناهی کرده نمیگیرد و حتی کمکی هم به آنان نمیکنند (48) | وَاتَّقوا يَومًا لا تَجزي نَفسٌ عَن نَفسٍ شَيئًا وَلا يُقبَلُ مِنها شَفاعَةٌ وَلا يُؤخَذُ مِنها عَدلٌ وَلا هُم يُنصَرونَ | 2:48 |
هم چنین زمانی را یاد آورید که ما شما را از عذاب فرعونیان نجات دادیم، آنان شما را به بدترین عذاب مجبور میکردند (از آنان کارهای سخت مانند بردن بارهای سنگین و کارهای دیگر ساختمانی می کشیدند و هر کس ناتوانی نشان میداد به قصد کشت او را میزدند زیرا میترسیدند آنان با حکومت فرعون غاصب در مصر شمالی مخالفت کنند و با دشمنان ایشان که حکومت ملی مصر در جنوب بود بسازند) پسران شما را میکشتند و زنان شما را برای کارهای سخت خودشان زنده میگذاشتند و در این برای شما آزمایش بزرگی از پروردگارتان بود (تا وقتی موسی به نفع بنی اسرائیل قیام میکند با جان و دل به پیغمبری او ایمان آورند و دستورات ناجی خود را اطاعت نمایند) (49) | وَإِذ نَجَّيناكُم مِن آلِ فِرعَونَ يَسومونَكُم سوءَ العَذابِ يُذَبِّحونَ أَبناءَكُم وَيَستَحيونَ نِساءَكُم ۚ وَفي ذٰلِكُم بَلاءٌ مِن رَبِّكُم عَظيمٌ | 2:49 |
هم چنین زمانی آن دریا را برای عبور شما شكافتيم و میدیدید که فرعونیان را غرق کردیم (اشاره به زمانی است که فرعون روی تهدیدهای الله به وسیله موسی مجبور شد بنی اسرائیل را اجازه دهد که با موسی از مصر به طرف فلسطین بروند و چون دیدند بنی اسرائیل از مسیر اصلی خود منحرف شده و بسوی ساحل دریای تمساح که جزئی از خلیج سوئز آن روز بود، میروند، به تصور اینکه اینان کاری ناشیانه میکنند و میتوان آنان را در بیابان تماما کشت، تمام رؤسای طرفدار فرعون و خود فرعون که آخرین فرعون سلسله هيكسسها بود با لباسهای زیبا و پر جواهر و با لشگری مجهز بنی اسرائیل را تعاقب کردند ولی چون نزدیک شدند دیدند در آب دریا شکافی ایجاد شده و دو طرف شکاف آبهای دریا بالاتر آمده و جاده ای خشک برای عبور بنی اسرائیل است و به تصور اینکه میتوانند بنی اسرائیل را در آن جاده بگیرند و بکشند وارد جاده فوق شدند که ناگهان دیدند بنی اسرائیل از آن جاده گذشتند و به صحرای سینا رسیدند و فرعونيان در وسط دریا قرار گرفتند و دوباره از دو طرف آبهای جمع شده بجای خود برگشت و تمام فرعونیان و خود فرعون غرق شدند شرح این داستان که هم در سوره هایی از قرآن و هم در سفر خروج تورات است کاملا راست میباشد به دلیل اینکه مورخين مصر نمی دانند که فرعون مزبور که قدرت حکومتی بسیار داشت چگونه منقرض شد و سلسله اش نیز از بین رفت و قطعا معجزه آسا از بین رفته و مورخین مصری روی حس ملی خود نخواسته اند حقانیت موسی و پیروانش را بپذیرند و معجزه اش را در تاریخ ملی خود اعلام کنند. شرح مفصل مطالب تحقیقی فوق در کتاب داستان فرعون 3 پیغمبر موسی و یوسف و ابراهیم منتشر شده است) (50) | وَإِذ فَرَقنا بِكُمُ البَحرَ فَأَنجَيناكُم وَأَغرَقنا آلَ فِرعَونَ وَأَنتُم تَنظُرونَ | 2:50 |
همچنین زمانی چهل شبِ موسی را وعده گرفتیم (مقصود 40 شبانه روز است که شرح مفصل آن در آیات 142 تا 145 از سوره اعراف و آیه 83 از سوره طه میباشد که باید آیات سوره کهف را که درباره تعليم گرفتن موسی از بنده ای از بندگان الله میباشد مربوط به ده شبانه روز اضافه بر 30 شبانه روز وعده اولیه دانست) از آن پس شما قوم موسی در نبود او آن گوساله مصنوعی را به صاحب اختیاری خود گرفتید و به ستمکاری افتادید (خدا یعنی صاحب اختیار و بت پرستان کسانی بودند که انواع چیزهای بی اختیار را خدای خود میگرفتند و متولیان این بتها با حیله های خود، کاری میکردند که مردم تصور کنند که از این صاحب اختیاران خیالی معجزه ها می بینند و اینها باعث میشد که مردم هم به فکر و منطق خود ستم کنند و راههای غیر منطقی را بگیرند و هم به اتکای شفاعت و گناه بخشیِ بتهای خود به دیگران ظلم ها کنند و هم، حق گویان را که با موهوم پرستی های ایشان مخالفت می کنند اذيت ها نمایند) (51) | وَإِذ واعَدنا موسىٰ أَربَعينَ لَيلَةً ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ وَأَنتُم ظالِمونَ | 2:51 |
پس از آن ما از گناه شما صرفنظر کردیم شاید سپاسگزار شوید (شروع صرفنظر کردن الله از گوساله پرستی بنی اسرائیل در دو آیه بعد است) (52) | ثُمَّ عَفَونا عَنكُم مِن بَعدِ ذٰلِكَ لَعَلَّكُم تَشكُرونَ | 2:52 |
و همچنین زمانی به موسی آن کتاب و آن میزان جدا کردن حق و باطل را دادیم شاید شما راهنمائی شوید (اشاره به مطالب صد در صد درست و محکم ده فرمان است که در دو لوح سنگی به قدرت الله نوشته شده و موسی پس از وعده چهل شبه خود آورد، ولی دید که آنان گوساله پرست، شده اند) (53) | وَإِذ آتَينا موسَى الكِتابَ وَالفُرقانَ لَعَلَّكُم تَهتَدونَ | 2:53 |
همچنین زمانی موسی به قوم خودش گفت شما که با پذیرفتن آن گوساله به خود ستم کردید، بسوی ناجی خود توبه نمائید و به شرطی توبه شما را، نجات دهنده شما، می پذیرد که یکدیگر را بکشید و اینکار به صلاح شماست و شما قبول کردید و او گناه شما را بخشید زیرا او نسبت به اینگونه اشخاص توبه پذیر و دلسوز است (این مطالب کوتاه مصحح مطالب مفصلی است که در باب 32 از سفر خروج تورات تحریف شده میباشد و میرساند که گروهی از گناهکاران بدست کسانی که مؤمن تر بودند کشته شدند تا اینکه خالق عالم از بقیه در گذشت) (54) | وَإِذ قالَ موسىٰ لِقَومِهِ يا قَومِ إِنَّكُم ظَلَمتُم أَنفُسَكُم بِاتِّخاذِكُمُ العِجلَ فَتوبوا إِلىٰ بارِئِكُم فَاقتُلوا أَنفُسَكُم ذٰلِكُم خَيرٌ لَكُم عِندَ بارِئِكُم فَتابَ عَلَيكُم ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ | 2:54 |
هم چنین زمانی به موسی گفتید ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر الله را آشکارا ببینیم پس آن عذاب پربرق و صدای کشنده شما را بگرفت در حالی که شما تماشای آنرا میکردید (55) | وَإِذ قُلتُم يا موسىٰ لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهرَةً فَأَخَذَتكُمُ الصّاعِقَةُ وَأَنتُم تَنظُرونَ | 2:55 |
و سپس بعد از مرگ شما، ما شما را زنده کردیم شاید شکر ما را گزارید (شرح این مختصر در باب نوزده از سفر خروج است که میرساند، خالق عالم قدرتی غیر عادی و شدید از خود نشان داد و قدرت او عینا مانند قدرت انفجار اتم، مقداری از کوه سینا را منفجر و در دود و آتش و صدای شدیدِ گوش خراش گرفت بطوری که بنی اسرائیل تصور کردند، مقداری از کوه که بصورت دود و آتش برخاسته بود روی آنان میریزد و چون از حدودی که موسی تعیین کرده بود گروهی تجاوز کردند در اثر شدت فشار اتمی و رادیواکتیویته انفجار مردند و این کشته شدگان دوباره به خواست الله زنده شدند و این حادثه برای این بود که به بنی اسرائیل ثابت شود خالق عالم دستهای بسیار ضعیف قدرتش در زمین قدرت نمایی های طبیعی را نشان میدهد و اگر بخواهد دست قدرت قویتری از خود نشان بدهد که متناسب با تحمل کوه و انسان نباشد خطرناک و کشنده است و وای بر قدرتی از الله که در مرکز قدرت جهان است که کهکشانها و خورشیدهای بی پایانی را میگرداند. روی الله در مرکز خلقت و در عرش است و وقتی انسان میتواند روی او را ببیند که از قالب خاکی بیرون آید و بسوی مرکز خلقت برده شود تا بتواند مانند دیدن خورشید و ماه از دور روی الله یا به عبارت دیگر عرش او را با چشم خود ببیند) (56) | ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بَعدِ مَوتِكُم لَعَلَّكُم تَشكُرونَ | 2:56 |
و ما بودیم که آن ابر را بر شما سایه افکن کردیم و بر شما آن من و سلوی را فرو باراندیم و به شما گفتیم از خوبهای اینها که روزی شما کرده ایم بخورید و آنان به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم میکردند (شرح مفصل این مطالب کوتاه در باب شانزده از سفر خروج است که چون بنی اسرائیل در بیابان بی نان و گوشت شدند خالق عالم مقرر کرد که صبحها به مانند شبنم و با ترنجبین گلوله هائی از آن ابر بریزد وقتی آنها را جمع میکردند به مانند نان شیرینی ارزش غذائی نان را داشت و چون نمی دانستند اینها چیست از یکدیگر می پرسیدند چیست؟ من در زبان عبری یعنی چیست، عصر که میشد مرغانی که دارای گوشت خوشمزه و ترد بودند به نام سلوی که در نواحی سوریه و فلسطین بسیار است در بیابان می نشستند و بنی اسرائیل به آسانی آن مرغهای پر گوشت و تنبل را میگرفتند و می پختند و میخوردند و چون خالق عالم فرموده بود بیش از خوراک روزانه خود از آنها جمع نکنند و اگر بیشتر جمع کنند بو میگیرد بعضی از آنان روی نافرمانی الله بیشتر جمع میکردند و دچار عذابهائی میشدند و این ظلمی بود که روی لجبازی با الله به خودشان روا میداشتند و بنی اسرائیل تمام مدت چهل سالی را که در بیابانها بودند از این دو غذای آسمانی زندگی میکردند و روزهای جمعه دو برابر بر میداشتند زیرا شنبه که روز تعطیل کارها بود از این دو خوراک نیز نمی بارید و آنها در ماندن روز شنبه بو نمی گرفتند ولی روزهای دیگر بو می گرفتند) (57) | وَظَلَّلنا عَلَيكُمُ الغَمامَ وَأَنزَلنا عَلَيكُمُ المَنَّ وَالسَّلوىٰ ۖ كُلوا مِن طَيِّباتِ ما رَزَقناكُم ۖ وَما ظَلَمونا وَلٰكِن كانوا أَنفُسَهُم يَظلِمونَ | 2:57 |
هم چنین زمانی گفتیم داخل این شهر شوید و از محصول آن هر چه خواستید فراوان بخورید و به دروازه آن سجده کنان وارد شوید و بگوئید بار ما را سبک گردان تا از گناهان شما بگذریم و نیکوکاران را بیشتر و بیشتر دهیم (58) | وَإِذ قُلنَا ادخُلوا هٰذِهِ القَريَةَ فَكُلوا مِنها حَيثُ شِئتُم رَغَدًا وَادخُلُوا البابَ سُجَّدًا وَقولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَكُم خَطاياكُم ۚ وَسَنَزيدُ المُحسِنينَ | 2:58 |
پس آنان سخنی را که به نفع ایشان گفته شد به دیگر سخن عوض کردند و ما هم بر کسانی که ستم کردند بواسطه نافرمانی هائی که نمودند عذابی از آسمان بر ایشان فرود آوردیم (این مطالب اشاره به مطالب باب آخر کتاب یوشع است که یوشع پس از اینکه شهرهای فلسطین را تسخیر کرد و شهرهای آنان را به ملکيت دوازده سبط بنی اسرائیل در آورد در اردوگاه شكيم، سران بنی اسرائیل را جمع کرد و به آنان گفت هر دسته ای که شهری را اشغال خواهند کرد باید نعمتهای الله را بر خود بیاد آورند و از روزی که داخل شهر میشوند همیشه به یاد آورند که قول داده اند نسبت به دستورات الله که در تورات است تسلیم و مطیع باشند و به علامت این یاد آوری عملا نیز سجده کنند و همیشه تقاضاشان از الله این باشد که الله بر ایمان ایشان بیافزاید و گناه ایشان را ببخشد و آنان را دچار حوادث سخت نکند ولی مدتی که از مرگ یوشع گذشت چنانکه در کتاب داوران بنی اسرائیل دیده میشود دنیا خواهی ایشان را گرفت و به ظلم کردن به یکدیگر و پشت کردن به تورات پرداختند و هر زمان چنین کردند بواسطه اراده الله هم دچار بیماریها و عذابهای گوناگون شدند و هم از فلسطینیان که مجاور ایشان بودند بطور موقت شکست خوردند و بدبخت شدند) (59) | فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَموا قَولًا غَيرَ الَّذي قيلَ لَهُم فَأَنزَلنا عَلَى الَّذينَ ظَلَموا رِجزًا مِنَ السَّماءِ بِما كانوا يَفسُقونَ | 2:59 |
هم چنین زمانی بود که موسی برای رفع تشنگی قومش از ما آب خواست، ما گفتیم عصای خودت را به آن سنگ بزن، از آن سنگ دوازده چشمه آب بجوشید بطوریکه هر گروهی از آنان چشمه ای را برای خود شناختند، به ایشان گفتیم از روزی الله بخورید و بیاشامید و در زمین فساد کار نباشید (حادثه این 12 چشمه آب در باب هفدهم از سفر خروج است و بنی اسرائیل در حالی که از آن آب و آن غذای آسمانی میخوردند حتی در زمان خود موسی گاه به گاه نافرمانی و بی ایمانی نشان میدادند چنانکه گوساله پرست نیز شدند) (60) | وَإِذِ استَسقىٰ موسىٰ لِقَومِهِ فَقُلنَا اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ ۖ فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَينًا ۖ قَد عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشرَبَهُم ۖ كُلوا وَاشرَبوا مِن رِزقِ اللَّهِ وَلا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ | 2:60 |
و همچنین زمانی بود که شما به موسی گفتید ما به یک غذا صبر نمی کنیم از پروردگارت بخواه از محصولی که زمین میرویاند مانند سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز از زمین خشک سینا برویاند موسی جواب داد آیا خوراک آسمانی بی زحمت و بسیار خوب را میخواهید به این خوراکهای بدتر تبدیل نمائید به سرزمین مصری که از آن بیرون آمدید بروید و مانند سابق پست و اسیر مصریان گردید و آنجا آنچه را تقاضا کرده اید هست، اینگونه اعمال بنی اسرائیل باعث شد که (پس از زیر دست شدن ایشان بوسیله پادشاهان آشور و روم) بر ایشان آن پستی ها و بیچارگی های معروف زده شد و پی در پی به سوی غضبی از الله برگشتند زیرا آنان نشانه های روشن الله را کفران میکردند و به ناحق پیغمبران الله را حاضر بودند که بکشند و آن گرفتاریها بواسطه نافرمانی های ایشان و تجاوز کاریهای ایشان از دستورات الله بود (61) | وَإِذ قُلتُم يا موسىٰ لَن نَصبِرَ عَلىٰ طَعامٍ واحِدٍ فَادعُ لَنا رَبَّكَ يُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الأَرضُ مِن بَقلِها وَقِثّائِها وَفومِها وَعَدَسِها وَبَصَلِها ۖ قالَ أَتَستَبدِلونَ الَّذي هُوَ أَدنىٰ بِالَّذي هُوَ خَيرٌ ۚ اهبِطوا مِصرًا فَإِنَّ لَكُم ما سَأَلتُم ۗ وَضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ وَالمَسكَنَةُ وَباءوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذٰلِكَ بِأَنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بِآياتِ اللَّهِ وَيَقتُلونَ النَّبِيّينَ بِغَيرِ الحَقِّ ۗ ذٰلِكَ بِما عَصَوا وَكانوا يَعتَدونَ | 2:61 |
حقیقت این است که از کسانی که میگویند ما به قرآن ایمان آوردیم و یا میگویند یهودی هستیم و یا نصرانی و صائبی می باشیم (صائبی کسی است که به دین ابراهیم و اسمعیل خود را معرفی میکند و یا دین حق دیگری مانند دین زرتشت، ولی بت پرستی ها و موهوماتی را معتقد است که مال آن پیغمبران نبوده و به آنها بسته اند و بسیاری از مردم مکه و مدینه و خاورمیانه در آن زمان چنین دین هائی داشتند) و هر کس از این گروهها حقیقتا به الله و زمان پس از مرگ توضیح داده شده بوسیله تمام پیغمبران ایمان آورد و کارش نیک باشد مزدش نزد پروردگارش محفوظ است و ترسی در آخرت بر او نخواهد بود و اندوهگین نخواهد شد (این سه اصل اصول دین اسلام و دین تمام پیغمبران راست میباشد و تمام قرآن و کتابهای آسمانی در شرح این سه موضوع است و حتی کمتر سوره ای در قر آنست که این سه موضوع در آن نباشد و متاسفانه هم اكثر فرقه های شیعه و هم اکثر فرقه های سنی، جز شیعه و سنی مهتدی به اسلام حقیقی که دوست یکدیگر هستند اصول دین دیگری را دارند که هم عددش بیشتر است و هم به كمال این سه نمی رسد مخصوصا عمل صالح را جزء اصول دین خود نمی آورند و اگر هم بیاورند اعمال صالحه کتاب آسمانی نیست بلکه اعمال صالحه خیالی خودشان است و قدرت ایمان به آخرت خود را نیز با ایمان به شفاعت از بین میبرند و ایمان به الله را هم با ایمان به صاحب اختیارانی خیالی بسیار ضعیف میکنند) (62) | إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَالَّذينَ هادوا وَالنَّصارىٰ وَالصّابِئينَ مَن آمَنَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ وَعَمِلَ صالِحًا فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:62 |
همچنین زمانی ما با شما عهد و پیمان گرفتیم و آن کوه را بالای سر شما بلند کردیم و گفتیم آنچه را از تورات که به شما دادیم محکم بگیرید و آنچه در او نوشته است را بیاد داشته باشید تا پرهیزکار شوید (این مختصر اشاره به تفصیلی است که در باب نوزدهم از سفر خروج است که بنی اسرائیل تقاضا کرده بودند خالق عالم را ببینند و صدای او را مستقیما بشنوند و او برای اثبات اینکه مانع دیده شدن الله، قدرت شدید اوست که چشم خاکی و بدن خاکی و حتی کوه در مقابل چنان قدرتی تحمل ندارد به موسی دستور داد کارهائی کنند که آن کارها برای جلوگیری از تاثیر رادیواکتیویته انفجارات شدید اتمی خوب است و برای ایشان حدی تعیین شد که تا اندازه ای از خطر قدرت الله که شبیه به قدرت انفجارات اتمی امروز بود حفظ شوند و آنان انفجاری شبیه به انفجار اتمی فعلی دیدند و چنان مشاهده کردند که مقداری از کوه دود شد و بالای سر آنان قرار گرفت و تصور کردند بر ایشان میافتد و در آن انفجار صدای گوش خراشی چون کرنا شنیدند که کلماتی در آن بود یعنی کلمات ده فرمان و گروهی از کم ایمانان و بی ایمانانِ آنان از حد تجاوز کردند و مردند و بنی اسرائیل فریاد بر آوردند که نمیخواهیم مستقیما صدای الله را بشنویم زیرا ممکن است بمیریم و فقط موسی بقیه سخنان الله را شنید و از این حادثه تصور کردند خالق عالم از سئوال ایشان بدش آمد که ایشان را معذب کرد ولی بعداً چون این سئوال را موسی بر طبق آیات دیگری از سوره اعراف تکرار نمود فهميد قدرت مرکزی الله که همراه با دیدن الله است خیلی از زمین و حتی خورشید دور است و فقط دست بسیار کوچکی از قدرت الله تمام قوه های موجود در زمین را نشان میدهد و دست بزرگتری از قدرت الله در خورشید است و از آن بزرگتر در کهکشان هاست، در این جملات میبینیم که خالق عالم هرگز نمی گوید الله دیده نمی شود زیرا که در همه جاست، بلکه می گوید الله که در همه جاست همه اش همه جا نیست بلکه مرکزش در مرکز خلقت یعنی عرش است و رشته های کوچکتر و کوچکترش در خلق های کوچک و کوچکتر است و خلاصه تمام ذرات وجود جز قدرت الله و خود الله چیز دیگری نیست و ظاهر و باطن و اول و آخر خلقت یک واحد است به نام الله) (63) | وَإِذ أَخَذنا ميثاقَكُم وَرَفَعنا فَوقَكُمُ الطّورَ خُذوا ما آتَيناكُم بِقُوَّةٍ وَاذكُروا ما فيهِ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ | 2:63 |
مدتی که از این تعهد شما گذشت شما به تعهد خود پشت کردید و اگر فضل الله و رحمت او بر شما نبود شما از زیان دیدگانی میشدید که راه بازگشت ندارند (فضل الله و رحمت او بر بنی اسرائیل باعث شد که بنی اسرائیل اندکی توبیخ میشدند و الله روی هدفی که برای آینده ایشان داشت کاری میکرد که توبه کنند و برگردند و دوباره فضل الله شامل ایشان میشد و باید دانست که متن تورات فعلی در داستانهای فوق و در مورد اغلب موضوعات دینی کم و زیاد شده هائی میباشد از تورات اصلی که متن قرآن آنرا تصحیح میکند و بنابر این کسی یهودی خوب و حقیقی است که از روی قرآن تورات را تصحیح کند و بر طبق راهنمائی های تورات حقیقی که از لحاظ راهنمائی عین قرآن است زندگی دینی خود را بگذراند) (64) | ثُمَّ تَوَلَّيتُم مِن بَعدِ ذٰلِكَ ۖ فَلَولا فَضلُ اللَّهِ عَلَيكُم وَرَحمَتُهُ لَكُنتُم مِنَ الخاسِرينَ | 2:64 |
و ای بنی اسرائیل شما از نفراتی از خودتان که از دستورات راجع به شنبه تجاوز کردند خوب خبر دارید ما بواسطه آن تجاوزشان درباره ایشان گفتيم بوزینه گانی شوید رانده شده (65) | وَلَقَد عَلِمتُمُ الَّذينَ اعتَدَوا مِنكُم فِي السَّبتِ فَقُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خاسِئينَ | 2:65 |
و آن حادثه را عبرتی قرار دادیم هم برای مردمی که مدتی دچار آن شده بودند و هم برای مردم بعد از آن تا پندی برای پرهیزکاران حقیقی باشد (با توجه به شرحی که درباره تفسیر این آیات در آیات 166 تا 169 از سوره اعراف و آیه 66 از سوره مائده میباشد و با توجه به تطبیق این آیات به تاریخ یهود متوجه میشویم که پس از حکومت داوود و سلیمان که دوران اوج خوشبختی بنی اسرائیل بود یهودیان به واسطه پشت کردن به دستورات تورات و افتادن به عیش و نوش، حکومتشان تجزیه شد و پادشاهان و بزرگان مذهبی و غیر مذهبی ایشان در صدد شدند مطالب تورات را به نفع خود تفسیرهای مختلف کنند و از آن جمله، در هر شهری که رود خانه و یا دریائی داشتند که از آن ماهی صید میکردند، برای اینکه میدیدند، ماهیان در روز شنبه فراوان در محل صید می آیند پیش خود گفتند روز شنبه ماهی ها را صید می کنیم و بجای آن یک روز دیگر از هفته را صید نمی کنیم و با این حیله شرعی تصور میکردند که مورد رضای الله نیز هستند و می گفتند برای الله فرقی نمیکند که ماهی صید کنیم یا نکنیم و منظور الله این بوده که یک روز هفته را دست از کار بکشیم و این فلسفه عینا در میان مسلمانان نیز عمل میشود درجائی که مثلا میگویند اگر پنج وقت مجزای نماز را به سه وقت کردیم عیبی ندارد مخصوصا که پنج نماز را بنام پنج وقت میخوانیم یا میگویند مقصود از وضو پاکیزگی است چه عیب دارد که پاها را نشوئیم و یا دستها را از پائین و یا از بالا بشوئیم و حال آنکه همین دستورات جزئی است که معلوم میدارد چه کسی میخواهد کاملا مطيع الله باشد و چه کسی میخواهد از دستورات برای هوس خود و راحتی خود تجاوز کند، باری بنی اسرائیل به نیت چنین تجاوزی در دستورات تورات به تجاوزات دیگر نیز پرداختند تا اینکه دچار حمله دشمنان خود شدند، بخصوص حمله پادشاهان آشور که باعث گردید حکومت یهود بدست بیگانگان بیفتد و مستعمره آنان شود و لازمه این استعمار و زیردستی این است که در بنی اسرائیل دو صفت پیدا شود یکی صفت بوزینگی که چون بوزینه گان مقلد بیگانگان شدند و شخصیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خود را از دست دادند و صفت دوم ایشان صفت خوکی است که ناموس و زنان خود را در اختیار سرپرستان مستعمره چی خود میگذاشتند و خود نیز به عیاشی و سوءاستفاده از زنان یکدیگر افتادند و ما امروزه نیز دو صفت بارز را در هر ملتی که مستعمره و تحت نفوذ اجانب هستند می بینیم و غرب زدگی های جدید نیز بر مبنای همین دو صفت است و متاسفانه در اکثر تفسیرهای قرآن که در میان فرقه های اسلامی رایج است به واسطه روایاتی اسرائیلی این آیه را بدون توجه به آنچه باید متوجه آن شوند چنین تفسیر کردند که گروهی از بنی اسرائیل از صورت آدم تبدیل به میمون و یا خوک شدند و میمون ها و خوکهائی که امروزه در دنیا هستند از نسل آن انسانهای میمون و خوک شده میباشند و ببینید که این دو نوع تفسیر کدامش باعث تعلیم و تربیت عالی و مخصوصا متوجه کردن یهودیان به اسلام میشود و کدامش باعث میگردد که هم یهودیان و هم غیر آنان برای قرآن و اسلام ارزشی قائل نشوند) (66) | فَجَعَلناها نَكالًا لِما بَينَ يَدَيها وَما خَلفَها وَمَوعِظَةً لِلمُتَّقينَ | 2:66 |
و زمانی موسی برای بنی اسرائیل گفت الله به شما دستور میدهد گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را به مسخره میگیری؟ پاسخ داد من از اینکه از اینگونه نادانان باشم به الله پناه میبرم (67) | وَإِذ قالَ موسىٰ لِقَومِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تَذبَحوا بَقَرَةً ۖ قالوا أَتَتَّخِذُنا هُزُوًا ۖ قالَ أَعوذُ بِاللَّهِ أَن أَكونَ مِنَ الجاهِلينَ | 2:67 |
به او گفتند پروردگارت را برای ما بخوان تا به ما توضیح دهد که آن چه جور گاوی باشد، موسی گفت الله میگوید آن گاوی است نه بسیار پیر و نه زیاد جوان بلکه میان این دو و میانه سال و هر چه زودتر این فرمان را انجام دهید (68) | قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ ۚ قالَ إِنَّهُ يَقولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَلا بِكرٌ عَوانٌ بَينَ ذٰلِكَ ۖ فَافعَلوا ما تُؤمَرونَ | 2:68 |
آنان گفتند پروردگار خودت را بخوان برای ما روشن سازد رنگش چه باشد موسی گفت، الله میگوید آن گاویست زرد پر رنگ، بطوریکه رنگ آن بینندگان را شاد میکند (69) | قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما لَونُها ۚ قالَ إِنَّهُ يَقولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّاظِرينَ | 2:69 |
باز گفتند به پروردگارت بگو برای ما آشکار سازد آن چگونه باشد، زیرا گاوی که تا حال توضیح داده شد شبیه بسیار دارد و اگر الله میخواست ما بدان راه می یافتیم (70) | قالُوا ادعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّن لَنا ما هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشابَهَ عَلَينا وَإِنّا إِن شاءَ اللَّهُ لَمُهتَدونَ | 2:70 |
موسی گفت الله میگوید آن گاویست که برای شخم زدن زمین و یا آب دادن به کشتزار رام نباشد و بی عیب باشد و لکه ای نیز از رنگ دیگر در آن نباشد، آنان گفتند حالا دستوری کامل آوردی پس آنرا سر بریدند و این ایرادها برای آن بود که از ابتدا نمی خواستند چنین دستوری را عمل کنند (اصطلاح ایراد بنی اسرائیلی از این داستان است) (71) | قالَ إِنَّهُ يَقولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلولٌ تُثيرُ الأَرضَ وَلا تَسقِي الحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها ۚ قالُوا الآنَ جِئتَ بِالحَقِّ ۚ فَذَبَحوها وَما كادوا يَفعَلونَ | 2:71 |
و آن حادثه زمانی بود که کسی را کشتید و در پنهان به گردن یکدیگر افکنديد و الله میخواست آنچه را کتمان میکردید ظاهر سازد (72) | وَإِذ قَتَلتُم نَفسًا فَادّارَأتُم فيها ۖ وَاللَّهُ مُخرِجٌ ما كُنتُم تَكتُمونَ | 2:72 |
پس ما بودیم که گفتیم قسمتی از این گاو را به آن مرده بزنید و همانطور که آن مرده با زدن آن تکه گاو زنده شد الله تمام مردگان را میتواند زنده نماید، آرى الله به شما بنی اسرائیل نشانه های خودش را بسیار می نمایاند شاید شما عقل خود را در قبول پیغامهای او بکار اندازید (این مطالب الله در قرآن توضیحی است که آثارش در تورات تحریف شده فعلی در باب 21 از سفر تثنیه است به این طریق: «اگر مقتولی قاتلش معلوم نباشد باید با نفوذان نزدیکترین شهر به محل افتادن مقتول گوساله ای را که هنوز برای شخم زدن رامش نکرده اند بکشند و گردنش را بشکنند و در پیشگاه قاضی دینی در رودخانه مخصوصی دست خود را بر آن گوساله بشویند و بگویند نه دست ما به کشتن این مقتول آلوده شده و نه کشتن آن را که قاتلش کیست خبر داریم از این راه معلوم میشود که آنان و مردم آن شهر قاتل نبوده اند» از مجموع مطالب قرآن و تورات چنین نتیجه میگیریم که داستان زنده شدن مقتول بوسیله زدن تکه ای از آن گاو منشاء و تاریخ و اتکای حکم موجود در تورات بوده که مدتها در خاطره یهودیان بود و باعث شده بود که قاتل ها وسوسه روحی بشوند تا اولا به جایی که قاضی هست و گاو را کشته اند و مردم جمعند حاضر شوند و ببینند چه میشود ثانیا اگر قاتل در میان آنان باشد وسوسه شود که اقرار نماید، ثالثا بانفوذانی که واقعا خبر ندارند تبرئه شوند، رابعا اگر یکی از بانفوذان خبری دارد برای شناختن قاتل اطلاع دهد، خامسا با نفوذانِ شهر به یاد داشته باشند که هر زمان خبری یافتند به قاضی اطلاع دهند، اینکه این موضوع به طرزی که در قرآن است در تورات نیست میرساند که علمای یهودیان روی سلیقه های شخصی خود بسیاری از اینگونه موضوعات را از تورات اصلی زده اند و قرآن که مصحح تورات است آن را توضیح داده و ممکن است این مطالب در روایاتی از یهود نیز کم و بیش باشد که ما خبر نداریم) (73) | فَقُلنَا اضرِبوهُ بِبَعضِها ۚ كَذٰلِكَ يُحيِي اللَّهُ المَوتىٰ وَيُريكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ | 2:73 |
بعد از حادثه مذکور مدتی که گذشت دلهای شما یهودیان سخت شد چون سنگ یا سختتر از سنگ، زیرا بعضی سنگها را جویبارها از آن جاری میگردند (در اثر عوامل طبیعی سنگ خورده میشود) و بعضی شکافدار میشوند و از آنها آب چشمه بیرون میاید و بعضی از ترس قوانین الله کوچک میشوند (در اثر سائیده شدن و یا در اثر سرما و گرمای خورد کننده) و الله از کارهائی که شما یهودیان میکنید غافل نیست (معلوم میشود کم کم بیشتر بنی اسرائیل از باور کردن معجزه مذکور برکنار شدند و طوری سنگ دل شدند که اگر آدمی را هم میکشتند نمی گذاشتند وسوسه روحی در آنان اثر بدی کند که مجبور به اقرار شوند) (74) | ثُمَّ قَسَت قُلوبُكُم مِن بَعدِ ذٰلِكَ فَهِيَ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنهُ الأَنهارُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخرُجُ مِنهُ الماءُ ۚ وَإِنَّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن خَشيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ | 2:74 |
و ای مسلمانان آیا شما طمع دارید که این یهودیان با چنین گذشته ای بنفع شما و به مکتب تربیتی شما ایمان آورند؟ مگر نمی بینید که گروهی از ایشان کلام الله را می شنوند و بعد از اینکه در آن تعقل کردند و دانستند درست است آنرا کم و زیاد میکنند و دگرگون جلوه میدهند (تمام روایات اسرائیلی که در کتابهای روایتی و تفسیر و فقه شیعه و سنی هست نمونه هائیست از کم و زیاد کردن آیات قرآنی بوسیله یهودیان از قدیم الایام. منتهی چون متن قرآن بوسیله مؤمنان حقیقی و خواست الله محفوظ ماند، آنان تفسیرهای قرآن را به وسیله عمال به ظاهر مسلمان خود به کم و زیاده ها و معانی غلط کشاندند بسیار جای تاسف است، کسانی که خود را عالم مسلمان میدانند، حاضر نیستند از این روایت های اسرائیلی دست بکشند و یک کنگره علمی درست نمی کنند که در آن قلم بطلان بر روی اینگونه روایات بکشند) (75) | أَفَتَطمَعونَ أَن يُؤمِنوا لَكُم وَقَد كانَ فَريقٌ مِنهُم يَسمَعونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوهُ وَهُم يَعلَمونَ | 2:75 |
و زمانی که اینان به ایمان آورندگان حقیقی میرسند میگویند ما نیز ایمان آوردیم و هنگامی که بعضی از اینان نزد بعضی دیگر میروند به آنان میگویند چرا چیزهائی را که از تورات خالق عالم بر شما روشن کرده به مؤمنان اطلاع میدهید و چرا فکر نمیکنید که ممکن است مؤمنان از همین اطلاعات شما، شما را نزد پروردگارتان در بحث محکوم کنند (یهودیان تصور میکردند که اطلاعات عمیق توراتی که در جملات قرآن هست اقتباس از شنیده های پیغمبر اسلام و مؤمنان از بعضی یهودیان است) (76) | وَإِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنوا قالوا آمَنّا وَإِذا خَلا بَعضُهُم إِلىٰ بَعضٍ قالوا أَتُحَدِّثونَهُم بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيكُم لِيُحاجّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُم ۚ أَفَلا تَعقِلونَ | 2:76 |
آیا این یهودیان که به یکدیگر در پنهان می گویند نمی دانند که الله آنچه را که پنهان و یا آشکار میکنند میداند؟ (یعنی مطالب قرآن که مربوط به تورات است چون روی اقتباس از یهود و کتابهای دینی ایشان نیست و وحى الله است عین تورات تحریف شده نزد یهودیان نمی باشد بلکه مصحح تورات است) (77) | أَوَلا يَعلَمونَ أَنَّ اللَّهَ يَعلَمُ ما يُسِرّونَ وَما يُعلِنونَ | 2:77 |
و بسیاری از یهودیان بیسوادانی می باشند که از تورات به جز آرزوهائی که دارند نمی دانند و گمان هائی از خود را تورات تصور میکنند (78) | وَمِنهُم أُمِّيّونَ لا يَعلَمونَ الكِتابَ إِلّا أَمانِيَّ وَإِن هُم إِلّا يَظُنّونَ | 2:78 |
پس وای بر سوءاستفاده چیانی از ایشان که با دستهای خود کتاب های مذهبی می نویسند و انتشار میدهند، اینها از نزد الله است تا آنها را به قیمتی کم بفروشند، وای بر ایشان از آنچه دستهای ایشان نوشته و وای بر آنان از سوءاستفاده هائی که از آن میبرند(متاسفانه امروزه در کلیه فرقه های اسلام نیز چنین سوءاستفاده چیان مذهبی بسیارند که مطالب غیر قرآنی را بنام تفسير قرآن معرفی میکنند و در کتاب هائی خرید و فروش مینمایند و بسیاری از مسلمانان هم هستند که روی جهل و بیسوادی خیالات واهی خود و موهوماتی را که به نفع خودشان درباره واسطه بازی و واسطه شدن پیغمبر و امام و موضوعات دیگر شنیده اند جزء قرآن تصور میکنند) (79) | فَوَيلٌ لِلَّذينَ يَكتُبونَ الكِتابَ بِأَيديهِم ثُمَّ يَقولونَ هٰذا مِن عِندِ اللَّهِ لِيَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَليلًا ۖ فَوَيلٌ لَهُم مِمّا كَتَبَت أَيديهِم وَوَيلٌ لَهُم مِمّا يَكسِبونَ | 2:79 |
و یهودیان گفتند آتش دوزخ جز چند روزی با ما تماس نخواهد یافت، بگو آیا نزد الله در این باره پیمانی گرفته اید و یقین دارید که الله خُلف وعده نخواهد کرد و چرا بر الله چیزی را که نمی دانید میگوئید؟ (80) | وَقالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَيّامًا مَعدودَةً ۚ قُل أَتَّخَذتُم عِندَ اللَّهِ عَهدًا فَلَن يُخلِفَ اللَّهُ عَهدَهُ ۖ أَم تَقولونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعلَمونَ | 2:80 |
حقیقت این است که کسانی که کارهای بد کردند و خطا کاری آنها آنان را فرا گرفت (یعنی به بد کاری عادت نمودند و راهی برای بازگشت به نیکو کاری نداشتند) چنین اشخاصی یاران دوزخ خواهند بود که همیشه در آن خواهند ماند (81) | بَلىٰ مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحاطَت بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:81 |
و آنان که به پیغام الله ایمان آوردند و آن کارهای نیکوی شرح داده شده در پیغامهای الله را کردند یاران بهشت خواهند بود که همیشه در آن خواهند ماند (82) | وَالَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولٰئِكَ أَصحابُ الجَنَّةِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:82 |
و ای بازماندگانِ بنی اسرائیل یاد آورید هنگامی را که با بنی اسرائیل عهد بستیم که نباید جز الله از کسی دیگر اطاعت بنده وار کنید (عبادت و عبودیت یعنی اطاعت بنده وار کردن و به مانند نوکر و غلام سخن ارباب را بی چون و چرا پذیرفتن و ضمنا گفتن اینکه من بنده و غلام تو هستم نیز تظاهر به بندگی است و سجده کردن و سر فرود آوردن و دور گشتن نیز که علامت تسلیم و اطاعت کامل است عبودیت ظاهری محسوب میگردد مگر آنکه آن علامت اطاعت بی چون و چرا نباشد و فقط رسمی برای احترام باشد و اگر کسی با قرار دادی دوجانبه خود را در امور دنیا نوکر و غلام کسی معرفی کند غیر از عبودیتی است که در کتابهای آسمانی نهی شده و آنچه نهی شده آنست که دین دارانِ منحرف خود را بدون جیره و مواجب مطیع بی چون و چرای مقاماتِ مذهبی خود معرفی می کنند و حاضر نیستند سخنانِ مستدلِ مُصلحین را بپذیرند. چون عبد و غلام، انسان است و انسان تا حدی اطاعت بی چون و چرا از ارباب خود میکند که برای جانش خطر نداشته باشد، تقلید از عبودیت بدتر است زیرا تقلید به معنای قلاده و افسار به گردنِ خود افکندن و سر افسارِ خود به پیشوای مذهبی دادن است و آنان که میگویند منظور ما از تقلید تعلیم از داناتر از خود میباشد خوب است از این پس خود را شاگرد استادان مذهبی خود بدانند و هر چه را تعلیم می گیرند با دلیل تعلیم بگیرند و خود را بی دلیل تسلیم کسی نکنند که بت پرستی و گناهِ غير قابل بخششی محسوب میگردد) و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و درماندگان نیکوئی نمائید (این مطالب می رساند که به مفتخوران نباید کمک کرد) و برای مردم سخنان خوب بگوئيد (این به گویندگان مذهبی است که نباید در سخنان خود بد آموزی و عقاید باطل بگویند) و آن نماز صحیح را بر پا دارید و آن زكات مقرره را بدهید (نمازی که معنای آنرا ندانند و فقط ص و ض و ع را توجه داشته باشند مورد رضای الله نیست) از این عهد و پیمان مدتی که گذشت تمام شما جز اندکی به این سخنان پشت کردید و از این نصایح اعراض میکردید (83) | وَإِذ أَخَذنا ميثاقَ بَني إِسرائيلَ لا تَعبُدونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالوالِدَينِ إِحسانًا وَذِي القُربىٰ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينِ وَقولوا لِلنّاسِ حُسنًا وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيتُم إِلّا قَليلًا مِنكُم وَأَنتُم مُعرِضونَ | 2:83 |
و همچنین در آن زمان با شما عهد و پیمان بستیم که خون یکدیگر نریزید و خود هاتان را از مکان های خودتان اخراج نکنید شما از پس آن بارها این عهد و پیمان را اقرار کردید و این پیمان را تمامی شما نیز گواهی میدهید (84) | وَإِذ أَخَذنا ميثاقَكُم لا تَسفِكونَ دِماءَكُم وَلا تُخرِجونَ أَنفُسَكُم مِن دِيارِكُم ثُمَّ أَقرَرتُم وَأَنتُم تَشهَدونَ | 2:84 |
ليكن شما خود کسانی هستید که خود هاتان را می کشید و گروهی از خود هاتان را از مكانشان اخراج میکنید و بر ضد آنان در گناه و دشمنی کردن با هم همدست میشوید و اگر بصورت اسیر نزد شما آیند آنها را رد و بدل می کنید و حال آنکه اخراج کردن یهودیان بر شما یهودیان حرام بوده آیا به قسمتی از تورات ایمان دارید (قسمت باز گرداندن اسیر) و به قسمتی دیگر کفران میورزید؟ (قسمت کشتن یکدیگر و اخراج یکدیگر و کمک کردن برضد یکدیگر) پس آیا غیر از رسوائی در زندگی دنیا پاداشی برای کسانی که اینکارها را بکنند هست؟ آری در روز قیامت اینگونه اشخاص بسوی آن عذاب بس شدید برگردانده می شوند و الله از اعمال شما غافل نیست (85) | ثُمَّ أَنتُم هٰؤُلاءِ تَقتُلونَ أَنفُسَكُم وَتُخرِجونَ فَريقًا مِنكُم مِن دِيارِهِم تَظاهَرونَ عَلَيهِم بِالإِثمِ وَالعُدوانِ وَإِن يَأتوكُم أُسارىٰ تُفادوهُم وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيكُم إِخراجُهُم ۚ أَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَتَكفُرونَ بِبَعضٍ ۚ فَما جَزاءُ مَن يَفعَلُ ذٰلِكَ مِنكُم إِلّا خِزيٌ فِي الحَياةِ الدُّنيا ۖ وَيَومَ القِيامَةِ يُرَدّونَ إِلىٰ أَشَدِّ العَذابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ | 2:85 |
اینگونه اشخاص کسانی هستند که زندگی دنیا را به آخرت خریدند پس عذاب دوزخ را از ایشان کم نخواهند کرد و کسی ایشان را یاری نخواهد نمود (86) | أُولٰئِكَ الَّذينَ اشتَرَوُا الحَياةَ الدُّنيا بِالآخِرَةِ ۖ فَلا يُخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ وَلا هُم يُنصَرونَ | 2:86 |
و آن کتاب را به موسی ما دادیم و بعد از او آن پیغام رسانان را پی در پی آوردیم و آن دلایل روشن را به عیسی پسر مریم دادیم ( آن پیغام رسانان اليسع و ایلیا و دانیال و اشعيا و ارمیا و عده ای دیگر بودند که شرح مفصل پیغام رسانی آنان در کتابهای مذهبی یهود است و دلایل روشن پیغمبری عیسی سخن گفتن او در گهواره در تبرئه مادرش بود و پیشگوئی پیغمبری خویش و وقتی هم که پس از 30 سالگی تا پنجاه سالگی پیغمبر شد، بیمارانی را شفا داد و مرده ای را به اختیار خالق عالم زنده کرد و معجزات دیگری هم نشان داد) و ما عیسی را بوسیله آن روح و قوه پاک کمک کردیم (تمام پیغمبران الله بوسیله قوه و روح مخصوصی که از طرف الله بسوی ایشان فرستاده میشود هم کلمات الله را میگیرند و به مردم میرسانند و هم در مواقع لازم بوسیله آن کمک میشوند و چنین قوه و روحی با عیسی بیشتر از سایر پیغمبران بود و صدایی هم که از زبان عیسی در کودکی شنیدند صدای آن روح بود) شما بنی اسرائیل هر زمان پیغمبری برای شما آمد که چیزهائی خلاف دلخواه های شما گفت، آیا خودخواهی و خود بزرگی نشان دادند و بعضی را انکار کردند و بعضی را میکشید؟ (یهودیان دنیا خواه اشعيا و زکریا را که از پیغمبران اختصاصی خودشان بود کشتند و عیسی و عده ای را هم میخواستند بکشند و پیغمبر اسلام را هم در کشتنش کوشش ها کردند ولی موفق نشدند و البته غير از يهود اقوام دیگر نیز کم و بیش چنین اند) (87) | وَلَقَد آتَينا موسَى الكِتابَ وَقَفَّينا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ ۖ وَآتَينا عيسَى ابنَ مَريَمَ البَيِّناتِ وَأَيَّدناهُ بِروحِ القُدُسِ ۗ أَفَكُلَّما جاءَكُم رَسولٌ بِما لا تَهوىٰ أَنفُسُكُمُ استَكبَرتُم فَفَريقًا كَذَّبتُم وَفَريقًا تَقتُلونَ | 2:87 |
و بنی اسرائیل گفتند دلهای ما از راهنمائیهای تو در پوششی قرار گرفته (یعنی مایل به قبول راهنمائیهای تو نیستیم و اینرا تمام دنیا خواهان دنیا به رهبران حقیقی روحانی خود می گویند مخصوصا آنانکه مانند بنی اسرائیل در نافرمانی پیغمبران عادت کرده اند) حقیقت این است الله ایشان را بواسطه کفران ایشان از خود رانده است و لذا آنان به حقیقت کمتر ایمان میآورند (88) | وَقالوا قُلوبُنا غُلفٌ ۚ بَل لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفرِهِم فَقَليلًا ما يُؤمِنونَ | 2:88 |
و هر زمان از نزد الله کتابی برای ایشان آمد (کتاب یعنی مطالب محکم و صد در صد درست و مستدل و لازم) که تصدیق کننده چیزی بود که با ایشان بود با اینکه قبل از آمدن آن از الله میخواستند راهنمائی برای ایشان آید تا بر کفران کنندگان این راهنمائیها پیروز شوند، وقتی چنین راهنمائی آمد او را نشناختند و بدان کفران کردند پس لعنت الله بر تمام کفران کنندگان باد (لعنت یعنی رانده شدن و دوری از درگاه و لعن کردن به این نیست که کسی بکسی بگوید لعنت بر تو باد بلکه هر کس، هرکس را از خود براند او را لعن کرده است) (89) | وَلَمّا جاءَهُم كِتابٌ مِن عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم وَكانوا مِن قَبلُ يَستَفتِحونَ عَلَى الَّذينَ كَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا كَفَروا بِهِ ۚ فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلَى الكافِرينَ | 2:89 |
و آنان که به پیغام الله از آنرو کفران کردند که چرا الله روی فضل خودش بربنده دیگری از خودش پیغامی نازل میکند خود هاشان را به بد چیزی فروختند و آنان دچار غضبی بر غضب های سابق خود از الله شدند و برای اینگونه کفران کنندگان عذابی است پست کننده ( پیش از اینکه پیغمبر اسلام از مکه به مدینه هجرت کند چون یهودیان میدیدند او روی تایید عقاید یهود در میان کافران مکه برخاسته و با بت پرستیهای آنان مبارزه میکنند از او زباناً طرفداری میکردند و پیش خود میگفتند کاش در میان ما چنین پیغمبری میآمد تا از او حمایت می کردیم وقتی پیغمبر اسلام از مکه به مدینه آمد چون دیدند او هوسهای ایشان را تایید نمیکند و جز حقیقت نمی خواهد با او به مخالفت برخاستند و این رسم تمام مردم دنیا خواه است که تا آنجا از کسی طرفداری میکنند که موافق ایشان باشد نه موافق حق) (90) | بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ أَنفُسَهُم أَن يَكفُروا بِما أَنزَلَ اللَّهُ بَغيًا أَن يُنَزِّلَ اللَّهُ مِن فَضلِهِ عَلىٰ مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ۖ فَباءوا بِغَضَبٍ عَلىٰ غَضَبٍ ۚ وَلِلكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ | 2:90 |
و هنگامی که به ایشان گفته شود بدانچه الله فرو فرستاده ایمان آورید پاسخ دهند ما به چیزی ایمان میآوریم که بر خود ما نازل شده و غیر آنرا کفران میکنند و حال آنکه قرآن راست و سزاوار است و تصدیق کنندهِ نازل شده هائی است که با ایشان است، بگو اگر حقیقتا به آنچه بر خود شما نازل شده مؤمن بودید پس چرا در قبل نشان دادید که پیغمبران الله را میکشید (این صفات اختصاص به یهودیان ندارد بلکه در هر مذهبی سوءاستفاده چیان و متعصبين نادان آنان همین صفات را دارند و فرقی برای ایشان نمیکند که مصلح حقیقی و پیغمبر از خودشان باشد یا از غیر خودشان و در مقابل این اکثریت یک اقلیت حق جو نیز در هر مذهب و ملتی هستند که اصلاحات حقیقی هر مصلحی را می پذیرند چه آن مصلح از خود باشد و یا از بیگانه) (91) | وَإِذا قيلَ لَهُم آمِنوا بِما أَنزَلَ اللَّهُ قالوا نُؤمِنُ بِما أُنزِلَ عَلَينا وَيَكفُرونَ بِما وَراءَهُ وَهُوَ الحَقُّ مُصَدِّقًا لِما مَعَهُم ۗ قُل فَلِمَ تَقتُلونَ أَنبِياءَ اللَّهِ مِن قَبلُ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ | 2:91 |
و شما همان مردمی هستید که موسی با آن دلایل روشن نزد شما آمد و شما چند روزی که او از میان شما رفته بود آن گوساله را برای خود گرفتید و نشان دادید که ستمکارید (92) | وَلَقَد جاءَكُم موسىٰ بِالبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ وَأَنتُم ظالِمونَ | 2:92 |
و بیاد آورید زمانی را که آن عهد معروف را با شما بستیم و آن کوه را بالای شما بلند کردیم و گفتیم آنچه را به شما دادیم محکم بگیرید و بدانها گوش دهید و امثال شما گفتند شنیدیم و نافرمانی کردیم و روی کفران خود محبت آن گوساله را در دلهای خود گرفتند (این مطالب اشاره به مطالب مفصل باب 19 تا 32 از سفر خروج تورات است که یک انفجار شبه اتمی در کوه سینا پدید آمد و مقداری از کوه بصورت دود و آتش و صدای رعدآسا بالای بنی اسرائیل آمد و در آن صدای زحمت دهنده ای از الله به گوش بنی اسرائیل رسید و ده فرمان برای آنان گفته شد و بوسیله حضرت موسی با الله عهد بستند که مطيع دستورات او باشند ولی اندک زمانی از این تعهد نگذشت که نافرمانی کردند و در چهل روزی که موسی به کوه رفته بود اکثر ایشان گوساله پرست شدند زیرا روح ظلم کننده و متمایل به فساد و موهومات داشتند همانطور که اکثر مسلمانان فعلی نیز از متن قرآن به دورند و محبت موهوماتی مانند گوساله سامری را در دل گرفتند تا بتوانند بنام مذهب ظلمهائی بکنند و معتقد شوند بزرگان مورد تصور ایشان از ایشان وساطت میکنند) بگو اگر شما مؤمن باشید چه بد چیزهائی را ایمان شما به شما دستور میدهد؟ (93) | وَإِذ أَخَذنا ميثاقَكُم وَرَفَعنا فَوقَكُمُ الطّورَ خُذوا ما آتَيناكُم بِقُوَّةٍ وَاسمَعوا ۖ قالوا سَمِعنا وَعَصَينا وَأُشرِبوا في قُلوبِهِمُ العِجلَ بِكُفرِهِم ۚ قُل بِئسَما يَأمُرُكُم بِهِ إيمانُكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ | 2:93 |
بگو اگر نزد الله خانه آخرت اختصاص به شما داشته باشد و دیگران از آن محرومند چرا آرزوی مرگ نمی کنید اگر راست میگوئید؟ (94) | قُل إِن كانَت لَكُمُ الدّارُ الآخِرَةُ عِندَ اللَّهِ خالِصَةً مِن دونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن كُنتُم صادِقينَ | 2:94 |
و حقیقت این است که چون میدانند چه کارهای بدی میکنند و چه مجازاتی از پس مرگ خواهند دید هرگز آرزوی مرگ نمی کنند و الله به اینگونه ستمکاران داناست (تعجب است که به مانند یهودیان که میگویند بهشت مخصوص آنهاست اکثر مسلمانان و مسیحیان و هر مذهب دیگری نیز چنین اند و تصور میکنند چون اسم ایشان مسلمان یا یهودی و یا مسیحی است هر گناهی هم که بکنند بهشت مخصوص آنهاست و حال آنکه حقیقت این است که رستگاری و بهشت برای کسی است که فکر و عملش روی متن پیغامهای الله باشد) (95) | وَلَن يَتَمَنَّوهُ أَبَدًا بِما قَدَّمَت أَيديهِم ۗ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ | 2:95 |
و آنان را به زندگی از تمام مردم و حتی از مشرکان غیر متکی به پیغمبران حريصتر می یابی هر یک از آنان دوست دارد که کاش هزار سال عمر میکرد و حال آنکه اگر چنان عمری هم میداشت از عذاب شدید آخرت رها نمی شدند و الله بدانچه میکنند بیناست (عجیب است که امروزه نیز یهودیان دنیا از هر گروه دیگری از مردم مال دوست تر و مادی ترند و با اینحال خود را یگانه ملت مورد توجه الله میدانند) (96) | وَلَتَجِدَنَّهُم أَحرَصَ النّاسِ عَلىٰ حَياةٍ وَمِنَ الَّذينَ أَشرَكوا ۚ يَوَدُّ أَحَدُهُم لَو يُعَمَّرُ أَلفَ سَنَةٍ وَما هُوَ بِمُزَحزِحِهِ مِنَ العَذابِ أَن يُعَمَّرَ ۗ وَاللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعمَلونَ | 2:96 |
بگو هر کس دشمن جبرئیل باشد که به اذن الله قرآن را بر دل تو فرو آورده، قرآنی که هر تکه اش تصدیق کننده تکه دیگری است که در آنست و قرآنی که راهنما و مژده برای مؤمنان حقیقی است (97) | قُل مَن كانَ عَدُوًّا لِجِبريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىٰ قَلبِكَ بِإِذنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِما بَينَ يَدَيهِ وَهُدًى وَبُشرىٰ لِلمُؤمِنينَ | 2:97 |
آری هر کس که نسبت به الله و ملک های او و پیغمبرانش و جبرئیل و میکائیل دشمن باشد الله نیز نسبت به چنان کفران کنندگانی دشمن است (جبرئیل یعنی قوه ای از الله که عامل رساندن پیغامهای الله به پیغمبران است و میکائیل قوه دیگری از الله است که به پیغمبران و مؤمنان حقیقی انواع کمک ها را میکند هم جبرئیل قوه ایست از مجموع قوه هائی مختلف و هم میکائیل ممکن است یک فرد و یا افراد مختلف باشد که تک تک یا دسته جمعی به اذن الله قدرت نمایی کنند و اینها همه ملک یعنی مورد تملک یا ماموران الله هستند و اما لغت عزرائیل و یا اسرافيل مدرک صحیحی درباره آن در اسلام و قرآن نیست و اینکه مامور مرگ انسانها را عزرائیل میگویند خلاف قرآن است زیرا قرآن برای مرگ انسانها ماموران مختلف معرفی کرده و اگر در بعضی آیات قرآنی ملک الموت که مفرد است آمده باشد اسم جمع خواهد بود و بطور قطع هر کس مخالف وحی پیغمبران باشد هم دشمن الله و هم دشمن جبرئیل و هم دشمن میکائیل است اگر چه جزو مذهبی باشند که در آن مذهب اینها را قبول داشته باشند) (98) | مَن كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبريلَ وَميكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلكافِرينَ | 2:98 |
و ما بسوی تو نشانه های روشن و مستدلی فرو فرستاده ایم و جز نافرمانان کسی آنها را کفران نمیکند (99) | وَلَقَد أَنزَلنا إِلَيكَ آياتٍ بَيِّناتٍ ۖ وَما يَكفُرُ بِها إِلَّا الفاسِقونَ | 2:99 |
آیا انسانها هر زمان عهدی بستند گروهی از ایشان آنرا رها میکنند؟ (100) | أَوَكُلَّما عاهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنهُم ۚ بَل أَكثَرُهُم لا يُؤمِنونَ | 2:100 |
آری بیشتر انسانها عهد پذیر نیستند و هر زمان برای کسانیکه به ایشان قبلا کتاب آسمانی داده شده بود پیغمبری از جانب الله آمد که تصدیق کننده کتابی بود که با ایشان بود گروهی از ایشان کتاب الله را پشت سر خود افکندند گوئی هیچ آنرا نمیدانند (کتاب یعنی مطالب صد در صد درست و ثابت و محکم و لازم و غیرخیالی، نه تنها نوشته شده در کاغذ و یا لوح) (101) | وَلَمّا جاءَهُم رَسولٌ مِن عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهورِهِم كَأَنَّهُم لا يَعلَمونَ | 2:101 |
و آنان بجای تبعیت از پیغامهای الله از چیزی تبعیت کردند که آن شيطنت کاران بر حکومت سلیمان خواندند و سلیمان کفران نکرد بلکه آن شیطنت کاران کفران کردند و نیز آنان از چیزهائی تبعیت کردند که در بابل بر دو ملک نازل شد، یکی بنام هاروت و دیگر بنام ماروت (ملک یا فرشته یعنی شخص یا چیزی بی اختیار که مورد تملک الله باشد چه آن مادی باشد و چه روحی و باید دانست که شیطنت کارانی از جنس ضد ماده یعنی جن بودند که خالق عالم آنها را اسير اختيار سلیمان کرده بود بطوری که سلیمان از وجود آنها به نفع ساختمان بیت المقدس استفاده میکرد و او از وجود آنها سوءاستفاده نکرد ولی آنان روی استعدادی که در بعضی یهودیان دیدند با آنان ارتباط حاصل کرده و راه جادو را به ایشان تعلیم دادند، راهی که بتوان مانند بعضی جن گیران و دعانویسان از آن سوءاستفاده ها کرد. چنانکه اکثر رؤسای صوفیه و مرتاضان هند نیز میکنند و ریشه جادوگری یهودیان یکی از شیطانهای جنی زمان سلیمان است و یکی دیگر از راهی است که ابتدا در بابل پیدا شده و دو ملک مامورِ تعلیم آن به بشر شده بودند نه برای سوءاستفاده، ولی سوءاستفاده چیان بابلی از آن برای کارهای بد استفاده کردند و یهودیان نیز در اسیری بابل از آنان تعلیماتی گرفتند، از تذکری که در باب 18 از سفر تثنیه تورات هست پیداست که جادوگری قبل از موسی نیز در مصر و جاهای دیگر بوده و در یهودیت حقیقی حرام بود و سامری گوساله اش را روی قانون جادو بوجود آورد و آن در یهودیان بطور نادر پیدا میشد تا زمان سلیمان و بعد آن که بسیار در یهودیان رواج یافت) و این دو ملک به هر کس تعليم جادو میدادند میگفتند ما برای آزمایشی این تعلیمات را میدهیم شما مبادا راه کفران آنرا بگیرید ولی این دنبال کنندگانِ جادوگری از تعلیمات آن دو، چیزی یاد گرفته اند که باعث جدائی زن و شوهر میشود، بوسیله جادو به هیچ کس ضرری نمیرسانند مگر به اجازه الله و این جادوگرانِ یهودی چیزهائی را یاد میگیرند که به مردم و در نتیجه به خودشان ضرر میرسانند و به ایشان نفع نمی دهد و آنان از متن تورات خود دانسته اند که هر کس خریدار آن باشد در آخرت نصیبی ندارد (اینکه در این آیات گفته شده هر نفع و ضرری از این راه برسد به اجازه الله است معنایش این است که جزو قوانين الله است و لذا این اجازه دلیل بر عدم مسئولیت جادوگران و یا خریداران جادو نیست، تمام کارهای خوب و بد دنیا از قوانین نهاده شده از الله است اگر چه عمل کنندگان مستقیم آن مسئول نتایج خوب و بد آن میباشند و این تذکر اساس حل کلیه آیات مربوط به جبر و اختیار در کتابهای آسمانی مخصوصا قرآن است) و اگر این جادوگران و خریداران جادو دانش خود را بکار میانداختند میدانستند که خود را به بد چیزی فروختند (102) | وَاتَّبَعوا ما تَتلُو الشَّياطينُ عَلىٰ مُلكِ سُلَيمانَ ۖ وَما كَفَرَ سُلَيمانُ وَلٰكِنَّ الشَّياطينَ كَفَروا يُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ وَما أُنزِلَ عَلَى المَلَكَينِ بِبابِلَ هاروتَ وَماروتَ ۚ وَما يُعَلِّمانِ مِن أَحَدٍ حَتّىٰ يَقولا إِنَّما نَحنُ فِتنَةٌ فَلا تَكفُر ۖ فَيَتَعَلَّمونَ مِنهُما ما يُفَرِّقونَ بِهِ بَينَ المَرءِ وَزَوجِهِ ۚ وَما هُم بِضارّينَ بِهِ مِن أَحَدٍ إِلّا بِإِذنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمونَ ما يَضُرُّهُم وَلا يَنفَعُهُم ۚ وَلَقَد عَلِموا لَمَنِ اشتَراهُ ما لَهُ فِي الآخِرَةِ مِن خَلاقٍ ۚ وَلَبِئسَ ما شَرَوا بِهِ أَنفُسَهُم ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ | 2:102 |
و اگر آنان به این راهنمائیها ایمان آورند و راه پرهيز از گناه را پیمایند اگر فهيم باشند میفهمند که پاداشی که نزد الله دارند از این سوءاستفاده ها بسی بهتر است (از این آیات پیداست مسلمانانی هم که در کسوت روحانی هستند و بنام دین و مذهب سرکتاب باز میکنند و فال میگیرند و دعا میدهند راه خطا و گناه را می پیمایند اگر کار آنان برای مردم مفید واقع شود یک گناه کرده اند که راه کجی را ترویج نموده اند و اگر ضرر به کسی برسانند گناه ایشان چند برابر است اگر چه منشاء تمام اینها از الله و از قوانین او و به اجازه او میباشد) (103) | وَلَو أَنَّهُم آمَنوا وَاتَّقَوا لَمَثوبَةٌ مِن عِندِ اللَّهِ خَيرٌ ۖ لَو كانوا يَعلَمونَ | 2:103 |
ای کسانی که ایمان آورده اید نگوئید «راعنا » بلکه بگوئید «أنظرنا » و سخن شنو باشید و بدانید برای هر کس کفران این دستورات را کرد عذابی دردناک خواهد بود (با توجه به آیه 46 از سوره نساء که تفسیر این آیه نیز در آنست وقتی بعضی یهودیان بدجنس در نزد پیغمبر اسلام میآمدند بصورت اینکه میخواهند بگویند به ما توجه داشته باش لفظ راعنا را استعمال میکردند که بمعنای ما را مراعات کن و به ما توجه و نظر داشته باش میباشد ولی آنان زبان خود را طوری میگرداندند که به معنای احمق میشد و لذا خالق عالم دستور فرمود حتی مؤمنان نباید این لفظ را استعمال کنند تا هر کس استعمال کند بوسیله مؤمنان حقیقی تنبیه شود) (104) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَقولوا راعِنا وَقولُوا انظُرنا وَاسمَعوا ۗ وَلِلكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ | 2:104 |
کسانی از اهل کتاب که کفران حقیقت را کردند (اشاره به کفران کنندگان یهود و نصاری است و همچنین مشرکان (مشر كان معروف کسانی بودند که خود را طرفدار مذهب ابراهیم و اسماعیل میدانستند و عقاید شرک آمیزی داشتند ولی مانند یهود و نصاری کتاب معلومی بنام ابراهیم و اسماعیل نداشتند) دوست ندارند از پروردگار شما مطالبی خوب فرود آید و حال آنکه الله هر کس را بخواهد به رحمت خودش اختصاص میدهد و او صاحب آن فضل بس بزرگ است (فضل بس بزرگ الله راهنمائی های اوست بوسیله وحی پیغمبران) (105) | ما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَروا مِن أَهلِ الكِتابِ وَلَا المُشرِكينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيكُم مِن خَيرٍ مِن رَبِّكُم ۗ وَاللَّهُ يَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ | 2:105 |
ما که الله هستیم هیچ نشانه ای از نشانه های هدایتی را نسخ نمی کنیم و یا به فراموشی نمی اندازیم مگر به شرطی که بهتر از آن یا مانند آن را می آوریم آیا ندانسته ای که الله بر هر چیزی تواناست؟ ( آنچه در اسلام بهتر از دین یهود مقرر شده، مانند نماز و روزه است و آنچه مانند دین یهود است ولی از دین یهود برداشته شده و چیز دیگری بجایش گذاشته شده تبدیل شدن شنبه است به جمعه و یا قبله است از بیت المقدس به خانه کعبه و در اسلام تشریفات سخت شنبه فراموش شده است یعنی از برنامه زده شده است و این دلیل بر بد بودن مقررات قبل نبوده بلکه هر یک از مقررات دینی روی مصالحی مخصوص بوده) (106) | ما نَنسَخ مِن آيَةٍ أَو نُنسِها نَأتِ بِخَيرٍ مِنها أَو مِثلِها ۗ أَلَم تَعلَم أَنَّ اللَّهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:106 |
آیا ندانسته ای که الله کسی است که پادشاهی آسمانها و زمین را در اختیار دارد؟ این جمله اشاره به اینستکه خالق عالم مقرراتی را که در دین انسانهای روی زمین وضع میکند با در نظر گرفتن آسمانها و زمینهای هفتگانه و حتی جهان است و فقط مصالح خصوصی یک زمان و یا یک مکان و یا یک ملت مخصوص را در نظر نمیگیرد که در مکان و زمان دیگر بی ارزش باشد و برای شما انسانها جز الله هيچ ولی و یاوری نیست (یعنی انسانها چه بخواهند و چه نخواهند گرفتار مقررات الله اند و چه بهتر که راهنمائی های او را اطاعت کنند تا از کمکهای او برخوردار شوند و بدبخت کسی است که از مقرراتی خلاف رضای الله اطاعت کند. باید دانست واژه وَلی در اصطلاحِ قرآن مجید به چند معنا استعمال شده که بعضی معنای آن مخصوص الله است و برخی معنای آن شامل پیغمبر و امام و تمام مؤمنان نیز میشود و آنجا که بمعنای حافظ و همه کاره است مخصوص الله است و آنجا که به معنای دوست مورد اعتماد است شامل تمام مؤمنان حقیقی میشود و آنجا که بمعنای سرپرست است شامل پیغمبر اسلام و سایر جانشینان حکومتی او میشود ) (107) | أَلَم تَعلَم أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلكُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۗ وَما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ | 2:107 |
آیا شما ایمان آورندگان نیز میخواهید از پیغمبرتان همان سئوالهائی را بکنید که در پیش از موسی سئوال کردند؟ هر کس راه کفران را بجای ایمان به راه پیغمبران بگیرد از راه راست منحرف شده است (108) | أَم تُريدونَ أَن تَسأَلوا رَسولَكُم كَما سُئِلَ موسىٰ مِن قَبلُ ۗ وَمَن يَتَبَدَّلِ الكُفرَ بِالإيمانِ فَقَد ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ | 2:108 |
بسیاری از اهل کتاب دوست دارند کوشش کنند شاید شما را بعد از ایمانتان به کفر برگردانند و این روی حسادتی است که از پیش خود نشان میدهند و این بعد از آنست که حق بودن قرآن برای ایشان روشن شده پس تو از ایشان در گذر و چشم پوشی کن تا الله کاری را که میخواهد انجام دهد و بدان که الله بر هر چیزی بس تواناست (باید دانست که این آیات خطاب به یهودیان و مسیحیانی است که تازه در مدینه مسلمان شده اند و این آیات برای تقویت روحیه آنها و آزمایش آنان میباشد زیرا اینان هنوز خود را کاملا از دوستان یهودی و مسیحی خود جدا نکرده اند و آلودگی هایی دارند که باید کم کم روی گذشته ای پیغمبر اسلام و مؤمنین سابقه دار از مهاجر و انصار از آلودگی پاک شوند و قطعا بعضی از آنان پاک نخواهند شد و خود را می شناسانند که منافق بوده اند) (109) | وَدَّ كَثيرٌ مِن أَهلِ الكِتابِ لَو يَرُدّونَكُم مِن بَعدِ إيمانِكُم كُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ أَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الحَقُّ ۖ فَاعفوا وَاصفَحوا حَتّىٰ يَأتِيَ اللَّهُ بِأَمرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:109 |
و شما در نماز پایداری کنید و زکات مقرره را بپردازید و هر کار خیری که برای خودتان پیش فرستادید آنرا نزد الله خواهید یافت و الله به یقین بدانچه میکنید بیناست (بهترین کاری که مسلمانان را به بهترین وجهی تربیت میکند و از آلودگی ها دور مینماید خواندن نماز مقرره اسلام با تمام شرایط آن بخصوص مراعات دقیق پنج وقت مجزای آنست و از همه مهمتر دانستن معنای نماز و در نظر گرفتن آنها در پیشگاه الله است و وای بر آنان که دانستن معنای نماز را واجب نمی دانند و بجای آن ظاهر سازی لفظی و تقلید از لهجه عرب را واجب میدانند) (110) | وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ ۚ وَما تُقَدِّموا لِأَنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ | 2:110 |
و گفتند به غیر از یهودی یا نصرانی کسی هرگز داخل بهشت نمی شود (یعنی یهودیان گفتند فقط یهودی و مسیحیان گفتند فقط مسیحی داخل بهشت میشود و تعجب است که مسلمانان نادان هر فرقه ای از فرقه های اسلام نیز مانند مردم نادان مذاهب دیگر میگویند فقط مردم مذهب ما داخل بهشت میشوند و جواب تمام اینها، مطالب بعد این آیات است) اینها آرزوهای خام ایشان است بگو اگر راست گفته اید دلیلتان چیست؟ (111) | وَقالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَن كانَ هودًا أَو نَصارىٰ ۗ تِلكَ أَمانِيُّهُم ۗ قُل هاتوا بُرهانَكُم إِن كُنتُم صادِقينَ | 2:111 |
آری سخن مستدل اینست که هر کس در هر مذهبی که باشد اگر توجه خود را تسليم دستورات الله کند و نیکوکار نیز باشد مزدش باندازه آنچه تسلیم شده و عمل کرده نزد پروردگارش خواهد بود و فقط بر اینهاست که ترسی نیست و اندوهگین نخواهند شد (112) | بَلىٰ مَن أَسلَمَ وَجهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحسِنٌ فَلَهُ أَجرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:112 |
یهودیان گفتند نصرانیان بر چیزی نیستند و نصرانیان گفتند یهودیان بر چیزی نیستند و حال آنکه هر دو دسته کتاب تورات را میخوانند (یعنی هر دو در تورات میبینند که رستگاری فقط برای کسی است که پیغامهای الله را تسلیم شود و عمل کند و تمام کسانی که نمی خواهند بدانند به مانند سخن اینها را گفته اند (یعنی در مذاهب دیگر نیز نادانان چنین می گویند) ليكن الله در روز قیامت در آنچه تمام این دسته ها در آن اختلاف کرده اند میان ایشان قضاوت خواهد نمود (اختلاف اصلی تمام دسته های دینی با هم روی همین خود خواهی هاست و الا اگر خود خواهی ها را کنار بگذارند در تمام مذاهب حق راهنمائیهای کامل برای رفع اختلافات خود می بینند) (113) | وَقالَتِ اليَهودُ لَيسَتِ النَّصارىٰ عَلىٰ شَيءٍ وَقالَتِ النَّصارىٰ لَيسَتِ اليَهودُ عَلىٰ شَيءٍ وَهُم يَتلونَ الكِتابَ ۗ كَذٰلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعلَمونَ مِثلَ قَولِهِم ۚ فَاللَّهُ يَحكُمُ بَينَهُم يَومَ القِيامَةِ فيما كانوا فيهِ يَختَلِفونَ | 2:113 |
و چه کسی ستمکار تر از کسی میباشد که مردم را از سجده گاه های حقیقی الله بازداشته و نگذاشته در آنها فقط نام الله را ببرند و در خراب کردن آنها نیز کوشش کرده؟ اینگونه اشخاص ستمکار باید کارشان به جائی برسد که خود جز از روی ترس وارد اینگونه سجده گاه ها نشوند برای اینان در دنیا رسوائی ای خواهد بود و در آخرت عذاب بزرگی برای ایشان است (از آیه 104 تا آیه 152، این 50 آیه در یک زمان نازل شده و مجموع آنها برای اثبات لزوم تغییر قبله مسلمانان از قبله يهود بسوی خانه کعبه است و این آیات میرسانند که پیغمبر اسلام و مهاجرین وقتی از مکه به مدینه هجرت کردند روی نزدیک بودن دین اسلام به دین یهود قبله ایشان نیز با قبله یهود یکی بود یعنی مسجد قدس و اورشلیم بود و این مسجد غیر از مسجدی است که به غلط مسجد اقصی نامیده شده و کنیسه ای برای نصاری بوده و بوسیله عبد الملک مروان تبدیل به مسجد شده و چند قرن بعد از آن روی سوء نظرهائی آنرا به مسجد اقصی معروف کردند، باری چون قبله و نماز مسلمانان تقریبا مانند یهود بود مسلمین میخواستند علاوه بر یکی دو مسجد اختصاصی خود در مساجد يهود نیز نماز بخوانند و یهودیان را هم تشویق میکردند که در مساجد مسلمانان نماز بخوانند و البته مسلمانان به یهودیان میگفتند که در مسجد های خود نام غیر الله را با صفات الله نخوانند و از ذکرِ بزرگی های غلو آمیزِ بزرگانِ دینِ خود در مسجد دست بکشند، معدودی از یهودیان روشن فکر این تبلیغات را میپذیرفتند ولی بزرگان سوءاستفاده کننده یهود و مریدان آنها با این تبلیغ مخالف بودند و مردم را از رفتن در چنین مسجد هائی که تحت نفوذ مسلمانان بود باز میداشتند و حتی کوشش میکردند که این مسجدها را بوسیله مریدان خود خراب کنند و این خرابی شامل مسجد های اختصاصی خودشان هم بود نه از حیث بنای مسجد بلکه از حیث آلوده کردن مسجدهای خود به موهومات و عقاید شرک آمیز. همانطور که امروزه نیز این دو نوع خرابی مسجد در مسجد های مسلمانان هم دیده میشود. در زمان پیغمبر اسلام هر روزی که میگذشت قدرت مسلمانان حقیقی بیشتر میشد و کم کم کار یهودیان متعصب و سوءاستفاده چیان ایشان به جایی رسید که نزد مسلمانان شناخته شدند و جز از روی ترس نمی توانستند به مسجدهای اصلاح شده ایکه تحت نفوذ یهودیان مسلمان شده و سایر مسلمانان بود وارد شوند و روزبروز یهودیان مسلمان نشده بدنام تر و ذلیل تر میشدند) (114) | وَمَن أَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَن يُذكَرَ فيهَا اسمُهُ وَسَعىٰ في خَرابِها ۚ أُولٰئِكَ ما كانَ لَهُم أَن يَدخُلوها إِلّا خائِفينَ ۚ لَهُم فِي الدُّنيا خِزيٌ وَلَهُم فِي الآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ | 2:114 |
و مشرق و مغرب در اختيار الله است و شما مسلمانان حقیقی به هر سو برای رو کردن به الله نماز بخوانید آنجا روى الله است و الله وسعت جهانی عجیبی دارد و به همه چیز داناست (چون در دنباله این آیات خانه کعبه برای نمازهای رسمی مسلمین قبله تعیین شده این آیه میرساند که در جائی که مسلمان نداند که قبله کدام طرف است، به هر طرف بایستد نماز بخواند نمازش درست است و در نمازهای غیر رسمی و دعاها نیز مسلمان به هر طرفی میتواند متوجه الله شود و با الله راز و نیاز کند و از او تقاضا نماید) (115) | وَلِلَّهِ المَشرِقُ وَالمَغرِبُ ۚ فَأَينَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ | 2:115 |
و گفتند الله برای خود فرزندی گرفته! او از اینگونه سخنان پاک و بس برتر است بلکه هر چه در آسمانها و زمین باشد در اختیار اوست و همه فروتنانی برای او هستند (هم یهودیان و هم مسيحيان بزرگان درجه اول دین خود را فرزندان الله معرفی میکردند و عقیده داشتند که الله چون خاطر اینها را میخواهد حتما تقاضاهای آنها را درباره مردم بر آورده میکند و لذا لازم است که مردم اگر گناهکارند یا تقاضائی دارند آنها را شفیع قرار بدهند و متاسفانه با اینکه آیات قرآنی بطور مکرر این نظرها را رد میکند و حتی پیغمبران را بندگانِ فروتنی برای خود معرفی میکند بسیاری از فرقه های اسلام همانند یهود و نصارا پیغمبر و امام و بزرگان دینی خود را مانند فرزند الله معرفی میکنند و چون اسم فرزند در قرآن نهی شده آنها را دست یا خون خدا یا مظهر خدا و یا ولی خدا و امثال اینها معرفی میکنند و مسجدهای خود را هم که نباید در آن نام غير الله را به صفات غلو آمیز بخوانند محلِ تبلیغ موهوماتِ شرک آمیز کرده اند. امید است مسلمانان حقیقی بتوانند مسجد های اینگونه را از این آلودگی ها پاک کنند) (116) | وَقالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبحانَهُ ۖ بَل لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ كُلٌّ لَهُ قانِتونَ | 2:116 |
الله پدید آورنده آسمانها و زمین است و عملی شدن هر کاری را که مقرر کرد، برای شدن آن میگوید، بشو پس میشود (البته با شرایط مکانی و زمانی ایکه خودش مقرر میدارد و هیچ قدرتی نمی تواند اراده مقرر شده الله را عوض کند زیرا دیگران موقعیت های آنی را در نظر میگیرند و حال آنکه خالق عالم هر حادثه ای را روی قوانینش از سالها پیش به جریان انداخته است و مثلا کوششهای ما را هم برای عوض کردن موقعیت های خودمان پیش بینی نموده است و لذا هیچکس بدون اجازه او واسطه و وسیله کاری هرگز نخواهد شد) (117) | بَديعُ السَّماواتِ وَالأَرضِ ۖ وَإِذا قَضىٰ أَمرًا فَإِنَّما يَقولُ لَهُ كُن فَيَكونُ | 2:117 |
و کسانی که نمی خواهند بدانند گفتند چرا الله با ما سخن نمیگوید یا نشانه ای که ما میخواهیم به ما نشان نمیدهد ؟ مردمی که پیش از ایشان بودند نیز مانند سخن ایشان را گفتند و معلوم میشود که افکارشان شبیه بهم است و ما برای قومی که یقین کننده حق میباشد آنهمه نشانه های لازم را توضیح داده ایم (یعنی آنان نشانه های تطمیعی و یا مجبور کننده و یا بازیگرانه میخواهند که برای ایمان صحيح مؤثر نیست ولی ما نشانه هائی نشان میدهیم که مردم حق جو و بیغرض راستی پیغمبران را درک کنند) (118) | وَقالَ الَّذينَ لا يَعلَمونَ لَولا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَو تَأتينا آيَةٌ ۗ كَذٰلِكَ قالَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم مِثلَ قَولِهِم ۘ تَشابَهَت قُلوبُهُم ۗ قَد بَيَّنَّا الآياتِ لِقَومٍ يوقِنونَ | 2:118 |
تو را ما روی سزاواری به عنوان یک بشارت دهنده و اعلام خطر کننده برای اوضاعِ پس از مرگ فرستاده ایم و از تو سؤالی درباره دوزخيان نمی کنیم (یعنی تو که پیغمبر و بزرگترین شخصیت دینی مردم هستی مورد سؤال ما نسبت به گناهکاران قرار نمی گیرى و لذا از کسی وساطت نخواهی کرد و پرونده خوب خودشان وسیله رستگاری ایشان خواهد بود) (119) | إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَقِّ بَشيرًا وَنَذيرًا ۖ وَلا تُسأَلُ عَن أَصحابِ الجَحيمِ | 2:119 |
و یهودیان و یا نصارا هرگز از تو راضی نمی شوند مگر وقتی که از روش غلط مذهبی ایشان پیروی کنی بگو راهنمائی حقیقی آنست که روی راهنمائی الله باشد (متاسفانه به مانند یهودیان و نصارا و تمام مذاهب دیگر غیر اسلام اكثر فرقه های اسلام نیز راهنمائی های عده ای از پیشوایانِ مذهبی خود را که بیشترش خلاف راهنمائیهای قرآن است، راهنمائی صحیح میدانند، مثلا بجای آنکه خود را شیعه و پیرو پیغمبر اسلام بدانند و راست بگویند که شیعه و پیرو امام علی و امام جعفر صادق هستند شیعه و پیرو پیشوایانی هستند که اصول عقاید و اعمالشان روی روایاتی دروغ خلاف قرآن و خلاف عقاید و اعمال على بن ابی طالب است و سنّیان نیز بجای آنکه ببینند قرآن مجید چه میگوید و سنت حقیقی پیغمبر اسلام چیست تا حقا به سنت پیغمبر اسلام عمل کرده باشند به سنتهائی عمل میکنند که روی احادیث و روایاتی دروغ آنها را پس از حدود صد سال که از فوت شافعی و حنبل و مالک و ابوحنیفه گذشت به این پیشوایان دینی بسته اند و به دروغ، آنها را روایاتی از اصحاب پیغمبر دانسته اند) و تو ای پیغمبر اگر بعد از آنچه بوسیله قرآن برای تو دانش حقیقی به دین حاصل شد تمایلات مردم را پیروی کنی از طرف الله ولی و یاوری نخواهی داشت (ولی در اینجا یعنی حافظ و آنانکه متن قرآن را کاری ندارند و دین خود را به اجتهاد این عالم و آن عالم متکی میکنند از علم حقیقی دین به دور و خلاف راهنمائیهای الله را رفته اند و حال آنکه در قرآن ذکر شده که بوسیله علم قرآن و سنت پیغمبر اسلام میتوانند کلیه اختلافات خود را بر طرف نمایند و لذا باید گفت اینکه مسلمین ذلیل اجانب شده اند بواسطه تبعیت ایشان از همین اجتهادهای اختلاف انداز است) (120) | وَلَن تَرضىٰ عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ۙ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ | 2:120 |
نشانه آنانکه حقیقتا کتاب آسمانی را از ما دریافت کرده اند این است که آنرا، آنطور که سزاوار است میخوانند و مؤمن به کتاب آسمانی فقط اینها هستند و دیگران که به کتاب آسمانی کفران میکنند حتما زیان خواهند دید (آیا آنانکه در تفسیر قرآن به اتکای روایاتی اختلاف گوئی میکنند و میگویند قرآن هفت یا هفتاد معنا دارد آیا حقیقتا مؤمن به کتاب آسمانی میباشند؟ امید است علمای حقیقی مسلمانان در هر فرقه ای که هستند دست بدست هم دهند و روى 14 قاعده ای که برای رفع اختلافات خود از قرآن مجید و سنت دارند شورائی برای حل اختلاف مسلمین تشکیل دهند) (121) | الَّذينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ يَتلونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولٰئِكَ يُؤمِنونَ بِهِ ۗ وَمَن يَكفُر بِهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ الخاسِرونَ | 2:121 |
ای بنی اسرائیل نعمتی را که من بر شما بخشیدم بیاد آورید و بیاد آورید که چگونه شد که شما را بر مردم دیگر برتر کردم (اشاره به نعمت ایمان به تورات از زمان موسی تا سلطنت سلیمان است که نزدیک به هزار سال طول کشید و در میان این مدت هر زمان آنان ایمانشان سست میشد و به تورات پشت میکردند ذلیل حكام اطراف خود میشدند و بعد از سلیمان کم کم بسوی ذلت بیشتری کشیده شدند تا زمان کورش و داریوش که موقتا بواسطه توجه به دین حقیقی موسی سر بلند شدند و پس از اندک مدتی دوباره به بدبختی ممتدی دچار شدند و متاسفانه امروزه مسلمانان که زمانی خالق عالم آنانرا بر تمام مردم دیگر برتر کرده بود بواسطه پشت کردن به قرآن دچار بدبختیهای خطرناکی کرده است و تا به قرآن روی نیاورند نجات نخواهند یافت) (122) | يا بَني إِسرائيلَ اذكُروا نِعمَتِيَ الَّتي أَنعَمتُ عَلَيكُم وَأَنّي فَضَّلتُكُم عَلَى العالَمينَ | 2:122 |
و شما باید از زمانی بترسید که کسی بجای دیگری مجازات نمی شود و چیزی بجای مجازات گناهکار پذیرفته نیست و شفاعت کسی برای کسی سود نمیدهد و به کسانی که از اطاعت متن پیغام الله منحرف شدند کمکی نخواهد شد ( آیا فرقه های مختلف اسلام هیچ توجهی به این آیات دارند یا آنکه مانند یهود و نصارا بجای اطاعت از متن پیغام الله امیدوارند که پیشوایان مذهبی واسطه و شفیع گناه ایشان شوند) (123) | وَاتَّقوا يَومًا لا تَجزي نَفسٌ عَن نَفسٍ شَيئًا وَلا يُقبَلُ مِنها عَدلٌ وَلا تَنفَعُها شَفاعَةٌ وَلا هُم يُنصَرونَ | 2:123 |
و بیاد آورید زمانی را که ابراهیم را پروردگارش به سخنانی آزمایش کرد و ابراهیم آن آزمایشها را به بهترین وجهی انجام داد در آنوقت بود که پروردگار ابراهیم به او گفت من تو را برای مردم پیشوای بزرگی قرار میدهم، ابراهیم گفت: عده ای از اولاد و نسل مرا هم پیشوا گردان، پاسخ شنید که عهد و پیمان من نصيب ستمکاران نمی شود (این آیه تذکری است به یهودیان و مسیحیان و مسلمانان تا بدانند حتی ابراهیم که بیش از هر پیغمبری دیگری مورد لطف پروردگارش بوده حق ندارد بدون توجه به قانون الله تقاضای لطف و بخشش برای فرزندان گناهکارش کند و وای بر آنانکه با بودن اینگونه تذکرات دینی به شفاعت بزرگان دین برای بخشش گناهکاران معتقدند و یا پیشوائی را بدون نشان دادن آثار لیاقت روی پدر و فرزندی معرفی مینمایند و ضمنا باید دانست که سخنان الله برای آزمایش ابراهیم یکی دستور او به مبارزه با بت پرستیهای پدر و قوم ابراهیم بود و دوم رفتن و شکستن بتها و سوم استقامت او در مقابل حکم نمرود به سوزاندنش در آتش و چهارم اجرای دستور هجرت ابراهیم از بابل بسوی کنعان پنجم رفتن ابراهیم با زن زیبایش بسوی مصر و قبولِ گرفتاری زنش بدست پادشاه مصر که خود باعث شناختن پیغمبری ابراهیم بوسیله پادشاه مصر و مؤمن شدن پادشاه مصر شد و پس از این آزمایشها دوره امامت و آقائی ابراهیم در کنعان شروع شد و او کارش به جایی رسید که تمام پادشاهان زمانش او را پیغمبر الله میدانستند و از راهنمائیهای او استفاده میکردند چنانکه حمورابی پادشاه مصلح و معروف بابل قوانین معروف حکومتی خود را به کمک ابراهيم تنظیم کرده بود و ابراهیم تا زمانی که زنده بود دارای لشکری مختصر برای حفظ طرفداران خود بود و مورد احترام تمام پادشاهان زمان و مامور نبود که از قدرت خود استفاده کند و پادشاهان دیگر را تحت حکومت واحد خود آورد و حتی مامور نبود که قوم لوط را روی زور مجبور به اطاعت از نماینده خود لوط گرداند) (124) | وَإِذِ ابتَلىٰ إِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا ۖ قالَ وَمِن ذُرِّيَّتي ۖ قالَ لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ | 2:124 |
وای بنی اسرائیل زمانی را به یاد آورید که آن خانه را (اشاره به خانه کعبه است) مرکزی برای جمع شدن مردم و جائی امن قرار دادیم و به آنان گفتیم قسمتی از مکان ابراهیم را نماز گاهی برای خود گیرید و با ابراهیم و اسماعیل عهد بستیم که خانه مرا برای طواف کنندگان آن و اقامت کنندگان نزدیک آن و کسانیکه آنجا فروتنی و تسلیم کامل خود را به من نشان میدهند پاک سازید (طبق این آیه باید جانشینان ابراهیم و اسماعیل که فرمانروایان مکه هستند محیط مکه را مخصوصا در هنگام حج از هر آلودگی چه ظاهری باشد و چه روحی پاک سازند و باید دانست که این مطالب قرآن میرساند داستان ساختن خانه کعبه بوسیله ابراهیم و اسماعیل را یهودیان در زمان پیغمبر اسلام میدانستند اگر چه در متن تورات فعلی چیزی از آن نباشد بنابر این باید خانه کعبه که قبله گاه مسلمانان شده، مورد احترام یهودیان و مسیحیان نیز باشد و این سخنان مقدمه تبدیل قبله مسلمانان از بیت المقدس بسوی مکه است تا یهودیان روی خود خواهی نگویند که مسلمانان رو به قبله ما نماز میخوانند و مذهبشان تحت الشعاع مذهب ماست) (125) | وَإِذ جَعَلنَا البَيتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمنًا وَاتَّخِذوا مِن مَقامِ إِبراهيمَ مُصَلًّى ۖ وَعَهِدنا إِلىٰ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ أَن طَهِّرا بَيتِيَ لِلطّائِفينَ وَالعاكِفينَ وَالرُّكَّعِ السُّجودِ | 2:125 |
و هنگامیکه ابراهیم گفت: پروردگارا این مکان را جائی امن قرار ده و مردم آنرا به شرطی که به الله و روزگار آخرت ایمان آورند از میوه ها روزی ده، پاسخ شنید، و هر کس را که کفران کرد اندکی در دنیا برخوردارش خواهم نمود و سپس به عذاب آن آتش معروف گرفتارش میکنم و آن بد بازگشتی است (این تقاضای ابراهیم از الله که پس از ساخته شدن خانه کعبه بوسیله او تقاضا شد باعث گردید که الله حوادثی پیش آورد که مکه در یک بیابان وسيع لم يزرع بصورتی که از زمان پیغمبر اسلام تا حال بوده بوجود آید و انواع میوه ها و آذوقه ها از شهرهای بسیار دور بسوی آن رود) (126) | وَإِذ قالَ إِبراهيمُ رَبِّ اجعَل هٰذا بَلَدًا آمِنًا وَارزُق أَهلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَن آمَنَ مِنهُم بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۖ قالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلًا ثُمَّ أَضطَرُّهُ إِلىٰ عَذابِ النّارِ ۖ وَبِئسَ المَصيرُ | 2:126 |
و هنگامیکه ابراهیم و اسماعیل ستونهای آن خانه را بالا می آوردند گفتند، پروردگارا اینرا از ما قبول فرما و توئی آن شنوای بس دانا (در باب 12 و 14 کتاب اول تورات نامی از خانه دیگری برای الله است) (127) | وَإِذ يَرفَعُ إِبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ وَإِسماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا ۖ إِنَّكَ أَنتَ السَّميعُ العَليمُ | 2:127 |
ای کسی که ما را به خوبی تربیت کرده ای ما را تسلیم شدگانی برای خودت کن و از نسلهای ما نیز گروهی بساز که مطيع کامل دستورات تو باشند و روشهای دینی ما را به ما بنمایان و توبه های ما را بپذير به يقين فقط توئی آن توبه پذیر مهربان (برطبق آیات بسیاری از قرآن خالق عالم فقط به کسانی مهربانی و دوستی مخصوص دارد که روی کوشش و تحقیق مطيع متن پیغامهای او باشند نه به کسانی که اسم خود را مسلمان یا یهودی میگذارند و سخنان جاهلانه برخی پیشوایان مذهبی خود را که خلاف متن پیغام الله است بنام دین و مذهب الله اطاعت و تقلید میکنند) (128) | رَبَّنا وَاجعَلنا مُسلِمَينِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسلِمَةً لَكَ وَأَرِنا مَناسِكَنا وَتُب عَلَينا ۖ إِنَّكَ أَنتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ | 2:128 |
خداوندا در میان ایشان پیغمبری از خودشان برانگیزان تا بر ایشان مطالب روشن تو را بخواند و به ایشان کتاب و حکمت بیاموزد (کتاب یعنی تمام مطالب صد در صد لازم و واجب برای راهنمائی صحیح، و حکمت یعنی فلسفه و دانستن علت لزوم دستورات و راهنمائی های دینی) و آنان را از آلودگی ها پاک سازد و تنها توئی آن پر قدرت باحکمت (129) | رَبَّنا وَابعَث فيهِم رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُزَكّيهِم ۚ إِنَّكَ أَنتَ العَزيزُ الحَكيمُ | 2:129 |
جز کسی که خود را به کم خردی زده باشد چه کسی از روش ابراهیم رو میگرداند؟ آری او را در دنیا ما برگزیدیم و او در آخرت نیز از نیکوکاران درجه یک خواهد بود (130) | وَمَن يَرغَبُ عَن مِلَّةِ إِبراهيمَ إِلّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصطَفَيناهُ فِي الدُّنيا ۖ وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحينَ | 2:130 |
وقتی پروردگارش به او گفت کاملا تسليم دستورات من باش، پاسخ داد، بطور کامل تسلیم پروردگار جهانیان شده ام (131) | إِذ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسلِم ۖ قالَ أَسلَمتُ لِرَبِّ العالَمينَ | 2:131 |
و ابراهیم به فرزندان خود و نوه اش يعقوب چنین روشی را توصیه نمود و گفت: ای فرزندان من الله برای شما چنان دینی را برگزیده پس شما نمیرید مگر در حالیکه نشان دهنده باشید که تسليم دستورات او هستید (مسلم و مسلمان یعنی تسلیم دستورات الله چه آن دستور بوسیله پیغمبر اسلام باشد یا هر پیغمبر حق دیگری و زمانی که انسان میمیرد معلوم میشود ، چه اندازه تسلیم دستورات الله بوده و قطعی است که تا دستورات رسیده از پیغمبران قبل دستخوش تغییر و خرابی نشود خالق عالم پیغمبر جدیدی نمی فرستد و پیغمبر جدید به شرطی پیغمبر الله است که بتواند ثابت کند چه قسمت هائی از پیغام پیغمبران قبل کم و زیاد شده و حتما باید پیغام جدید بهتر از پیغامهای عوض شده قبل باشد و بر اساس همین میزانهاست که اثبات میشود تمام مطالب قرآن حتما پیغامهای آخر الله است) (132) | وَوَصّىٰ بِها إِبراهيمُ بَنيهِ وَيَعقوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصطَفىٰ لَكُمُ الدّينَ فَلا تَموتُنَّ إِلّا وَأَنتُم مُسلِمونَ | 2:132 |
آیا شما یهودیان هنگام مرگ يعقوب حاضر بودید؟ وقتی او به فرزندان خود گفت از پس من چه چیزی را بندگی میکنید، گفتند خدای تو و خدای پدران تو ابراهیم و اسماعیل و اسحق را بندگی میکنیم که خدائی است یکتا و ما فقط تسلیم دستورات او هستیم (خدا در این جمله ها به معنای صاحب اختیار است نه به معنای خالق و آن ترجمه الاه است نه الله و مقصود از بندگی اطاعت بنده وار از دستورات الله و همچنین نشان دادن علامات بندگی مانند تعظیم و سجده و دور گشتن است، چقدر گمراهند کسانی که بجای الله مردگان مقدس خود را صاحب اختیار خود میدانند و بنام سخنان آنان از پیشوایان مذهبی ای تقلید میکنند که فتواهای ایشان خلاف متن پیغام الله است) (133) | أَم كُنتُم شُهَداءَ إِذ حَضَرَ يَعقوبَ المَوتُ إِذ قالَ لِبَنيهِ ما تَعبُدونَ مِن بَعدي قالوا نَعبُدُ إِلٰهَكَ وَإِلٰهَ آبائِكَ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ وَإِسحاقَ إِلٰهًا واحِدًا وَنَحنُ لَهُ مُسلِمونَ | 2:133 |
این نفرات که با یک روش مذهبی از پی هم آمدند همه در گذشتند آنان هر چه کردند و بدست آوردند برای خود بدست آوردند و شما نیز آنچه بدست میآورید برای خود شماست و از شما پرسیده نمی شود که آنان چه میکردند (جای تاسف است که با این جملات مستدل که در قرآن بارها تکرار شده و اعلام میکند از افتخارات نیکوکاران گذشته و حتی بزرگداشت پیغمبران دست برداریم و بجای بحث کارهای ایشان به فکر نیکو کاری خود باشیم نه فقط یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و بودائیان بلکه اکثر فرقه های مسلمان تمام تبلیغات دینی و مذهبی خود را منحصر به شرح حال غلو آمیز پیشوایان مذهبی خود و بد گوئی پیشوایان مذهبی دیگران کرده اند) (134) | تِلكَ أُمَّةٌ قَد خَلَت ۖ لَها ما كَسَبَت وَلَكُم ما كَسَبتُم ۖ وَلا تُسأَلونَ عَمّا كانوا يَعمَلونَ | 2:134 |
و یهودیان گفتند اگر یهودی شوید راه یافته هستید و نصرانیان گفتند نصرانی بودن دلیل راه یافتگی است بگو به شرطی راه یافته هستید که به روش مذهبی ابراهیم باشید و روش او بصورت حنیف بود (حنیف یعنی بطور مستقیم از متن دستورات الله اطاعت کردن و غیر حنیف کسی است که غیر مستقیم از دستورات کسانیکه گفته هایشان خلاف متن دستورات الله است و نوشته ها و کتابهایشان مملو از خرافات و روایات ضد و نقیض است پیروی مینماید) و او از مشرکان نبود که روش غیر حنیف دارند (135) | وَقالوا كونوا هودًا أَو نَصارىٰ تَهتَدوا ۗ قُل بَل مِلَّةَ إِبراهيمَ حَنيفًا ۖ وَما كانَ مِنَ المُشرِكينَ | 2:135 |
و شما مؤمنان به اسلام مانند آنان نباشید بلکه بگوئید هم به الله ایمان آورده ایم و هم به هر چه از الله بسوی ما نازل شده (یعنی مطالب قرآن) و هم چیزی که بسوی ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و دوازده پسر يعقوب نازل گردید ( آنچه بر ابراهيم نازل گردید چون مورد اطاعت اسماعیل و سایرین بود گوئی بر تمام آنان نازل شد بخصوص که بر بعضی از اینان مستقیما نیز وحی هائی میشد و قرآن نیز اگر چه فقط بر پیغمبر اسلام نازل گردید گوئی بر تمام مسلمانان حقیقی نازل شده است و مسلمانان حقیقی کسانی هستند که قرآن را از متن آن با دقت کامل و مشورت لازم می فهمند و احتیاجی به روایات ضد و نقیض موجود در تفسيرها ندارند) و ما همچنین به آنچه موسی و عیسی و سایر پیغمبران از پروردگار یافتند ایمان آورده ایم و میان هیچیک از آنان را فرقی نمیگذاریم و همه فقط تسليم دستورات الله هستیم (136) | قولوا آمَنّا بِاللَّهِ وَما أُنزِلَ إِلَينا وَما أُنزِلَ إِلىٰ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ وَإِسحاقَ وَيَعقوبَ وَالأَسباطِ وَما أوتِيَ موسىٰ وَعيسىٰ وَما أوتِيَ النَّبِيّونَ مِن رَبِّهِم لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِنهُم وَنَحنُ لَهُ مُسلِمونَ | 2:136 |
پس اگر آنان نیز به مانند شما ایمان آوردند، مانند شما هدایت شده اند و اگر به این نحوهِ ایمان پشت کردند در مخالفتی با دستورات الله گرفتارند و الله ایشان را کفایت خواهد کرد و او آن شنوای دانا میباشد (افسوس که بسیاری از کسانی که خود را مسلمان میدانند اینگونه ایمان ندارند و بلکه روی خود خواهی پیغمبر خود را برتر از پیغمبران دیگر معرفی میکنند و حتی میگویند خالق عالم دنیا و جهان را برای پیغمبر اسلام آفریده است چه سخنان غلو آمیز و کفر آمیزی!) (137) | فَإِن آمَنوا بِمِثلِ ما آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما هُم في شِقاقٍ ۖ فَسَيَكفيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّميعُ العَليمُ | 2:137 |
این رنگ آمیزی است از الله و رنگ آمیزی چه کسی از رنگ الله زیباتر است آری ما بندگانی در اختيار الله هستیم (138) | صِبغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَن أَحسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبغَةً ۖ وَنَحنُ لَهُ عابِدونَ | 2:138 |
بگو با اینکه الله پروردگار ما و شما هر دو میباشد و کارهای ما برای ما و کارهای شما برای شماست شما در او با ما چه گفتگویی دارید و حال آنکه فقط مائیم که مطيع كامل او میباشیم (مسلمان یعنی مطيع کامل دستورات الله) (139) | قُل أَتُحاجّونَنا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنا وَرَبُّكُم وَلَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم وَنَحنُ لَهُ مُخلِصونَ | 2:139 |
آیا شما میگوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و دوازده پسرش یهودی یا نصرانی بودند؟ (خطاب هم به یهودیان است و هم به مسیحیان که هر یک چنین میگویند) بگو آیا شما بهتر میدانید یا الله؟ و ستمکارتر از کسی که کتمان شهادتی از الله را میکند که نزد خود دارد چه کسی میباشد؟ و الله از اعمال شما غافل نیست (عجب است که فرقه های اسلام نیز با اینکه در قرآن شهادت الله را درباره مهاجران و انصار میبینند بدون آنکه راه مهاجر و انصار و یا راه پیغمبر و امامان حقیقی را بروند آنها را به خود می چسبانند و به بعض آنان بد گوئی میکنند و در این خوش گوئیها و بد گوئیها به جان هم افتاده اند و خود را اسیر بیگانگان دشمن اسلام کرده اند و حال آنکه بر طبق آیه زیر باید اسم تمام آنها را رها کنند و از روی قرآن رسم مسلمانی خود را درست کنند تا در دنیا و آخرت رستگار شوند) (140) | أَم تَقولونَ إِنَّ إِبراهيمَ وَإِسماعيلَ وَإِسحاقَ وَيَعقوبَ وَالأَسباطَ كانوا هودًا أَو نَصارىٰ ۗ قُل أَأَنتُم أَعلَمُ أَمِ اللَّهُ ۗ وَمَن أَظلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ | 2:140 |
این نفرات که مورد بحث فرقه های به ظاهر دیندار است نفراتی بودند که در دنبال هم آمدند و در گذشتند، آنچه خوب و یا بد کردند برای خود کردند و شما نیز هر چه کنید برای خود میکنید و الله از شما نخواهد پرسید که آنان چه کاره بوده اند (فقط از انسانها خواهد پرسید که از متن پیغامهای الله چه دانسته اند و چه اندازه بدانها عمل کرده اند و متاسفانه مردم اكثر فرقه های اسلام جواب خواهند داد حتی معنای نماز خود را که هر روز مکرر میخواندیم نمی دانستیم زیرا پیشوایان گمراه کننده ما فقط به ما میگفتند دنبال قشنگ خواندن عبارات قرآن و نماز بروید و برای مردگان مقدس گذشته گریه کنید و به این راهها شکم های ما را سیر کنید) (141) | تِلكَ أُمَّةٌ قَد خَلَت ۖ لَها ما كَسَبَت وَلَكُم ما كَسَبتُم ۖ وَلا تُسأَلونَ عَمّا كانوا يَعمَلونَ | 2:141 |
مردم کم خرد خواهند پرسید چه باعث شد که آنان از قبله خود که بر آن بودند برگشتند؟ بگو مشرق و مغرب در اختيار الله است و او هر کس را که بخواهد بر راهی راست هدایت میکند (142) | سَيَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلّاهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتي كانوا عَلَيها ۚ قُل لِلَّهِ المَشرِقُ وَالمَغرِبُ ۚ يَهدي مَن يَشاءُ إِلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ | 2:142 |
و همین تغییرات میرسانند که ما شما را روند گانی میانه رو قرار دادیم تا بر کار مردم گواهانی باشید و پیغمبر اسلام بر شما گواه باشد (نمونه ای از افراط و تفریطهای مذهبی یهود این بود که قبله خودشان یعنی نماز خواندن رو به بیت المقدس را که فرعِ بسیار کوچکی از مذهب ایشان است وسیله تعصب و خود خواهی و برتر نشان دادن خود بر دیگران قرار دادند و از این نمونه ها در کلیه مذاهب حتى فرقه های اسلام بسیار است که اهمیت زیاد به تشریفاتی میدهند که اگر در متن کتاب الله باشد برای اطاعت کامل از دستورات الله نهاده شده و آنان این تشریفات را حفظ میکنند و شاخ و برگهای دروغی به آن میزنند ولی اصل دین را که اطاعتِ کامل از متنِ دستورات الله است و باعث تربیت صحیح ایشان میشود رها کرده اند) و ما که تو پیغمبر اسلام را فرستاده ایم برای این بیت المقدس را مدتی قبله تو قرار دادیم تا بدانیم چه کسانی از یهودیان تبعیت از پیغمبر ما را میکنند و چه کسانی از آنان به عقب میچرخند و گذشته های بسیار کوچک کهنه و قدیمی را میخواهند، اگر چه میدانیم که این نو گرائیِ منطقی بسیار سخت است مگر بر کسانیکه الله آنان را هدایت کرده (کسانی را الله هدایت کرده که روح ایشان متمایل به راههای صحیح و منطقی است زیرا راه الله هرگز موهومات نیست) و الله چنین رسمی نداشته که ایمان شما را ضایع گرداند و بلکه الله به تمام مردم مهربان است «رئوف» و میخواهد آنان راهی روند که هر چه بیشتر مورد لطف خاص او قرار گیرند «رحيم» (اگر خالق عالم تشریفاتی را که برای اولین پیغمبر قرار میداد برای تمام پیغمبران تصویب و تایید میکرد، دین و ایمانِ تمامِ مردم روی کهنه پرستی و عادتِ بدون فکر میبود و این دلیلِ ضایع بودنِ دینِ مردم و رکود آنها میشد، اگر چه ظاهرا همه دینداران دنیا ممکن بود متحد باشند لیکن خالق عالم تغییراتی در عاداتِ دینی مردم به مرور زمان داد تا به تحرک و تبلیغ و ترقیِ فکری آیند اگر چه میانشان اختلافاتی میافتد و جنگها و خونریزیهائی هم برپا میشود و این نیز مسلم است که بشر تمام ترقیات خود را از اختلافات و جنگها و خونریزیها بدست آورده است و آنانکه به نام دین و مذهب از صلح و محبت عمومی دم میزنند خود بهتر میدانند که برای فریب عوامِ کالانعام و رنگین کردنِ دکانِ خود، این سخنان را میگویند و الا اختلاف افکار و سلیقه ها و تمایلات و غرضها و اختلافات طبیعی روی زمین که باعث اصلی کلیه اختلافات سیاسی و اقتصادی است هرگز اجازه نمی دهند که همه انسانها به هم محبت نمایند، مگر آنکه وقتی که بشر آنقدر بهم فشرده شود که مجبور گردد که از یک حکومت و یک زندگی سختِ بخور و نمیرِ جهانی پیروی کند و قطعا در چنان زمانی ارزش انسانی بشر از بین میرود و بشر جز یک ماشین بی اختیار نمی گردد و آن زمان، زمانی است که باید کره زمین منفجر گردد و زندگی از زمین محو گردد) (143) | وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا ۗ وَما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتي كُنتَ عَلَيها إِلّا لِنَعلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيهِ ۚ وَإِن كانَت لَكَبيرَةً إِلّا عَلَى الَّذينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنّاسِ لَرَءوفٌ رَحيمٌ | 2:143 |
و ما می بینیم که تو روی خودت را در آسمان میگردانی پس تو را بسوی قبله ای برمیگردانیم که بدان راضی باشی، بنابر این روی خودت را از این پس بسوی مسجد الحرام برگردان و شما مؤمنان به پیغمبر اسلام هر کجا هستید روی خود را بسوی آن برگردانید و آنانکه کتاب به ایشان داده شده میدانند که چنین قبله ای نیز سزاوار پروردگارشان میباشد و الله از اعمال ایشان غافل نیست (این جملات که در آیه 144 از سوره بقره است درون آیات 121 تا 152 میباشد که همه در یک زمان و برای تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس بسوی خانه کعبه که اطراف آن مسجد الحرام بود از جانب الله نازل گردیده و عجیب اینجاست که مسلمانان پس از نزول این آیه میبایستی بسوی جائی که بت خانه کافران مکه بود نماز بخوانند و قطعا مسلمانان دارای چنان منطقی بودند که صرفا دستور الله را اطاعت میکردند و نظری بر آن نداشتند که خانه کعبه پر از بت بود و یا بیش از یک چهار دیواری از خاک و سنگ نیست ولی قطعا این بزرگترین محرکی بود برای مسلمانان تازه نفس و شجاع و دانا که خود را در مدینه آماده نمایند و با قدرت خود مکه را تصرف کنند و بساط موهومات و بت پرستیها را از مکان ظهور اوليه دين الله برچینند چنانکه آیات بعد نیز حاکی از چنین فلسفه ايست) (144) | قَد نَرىٰ تَقَلُّبَ وَجهِكَ فِي السَّماءِ ۖ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبلَةً تَرضاها ۚ فَوَلِّ وَجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ ۚ وَحَيثُ ما كُنتُم فَوَلّوا وُجوهَكُم شَطرَهُ ۗ وَإِنَّ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ لَيَعلَمونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِم ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا يَعمَلونَ | 2:144 |
و اگر تو (خالق عالم به پیغمبرش محمد میگوید) برای این یهودیان که به ایشان آن کتاب داده شده هر نشانه ای که بخواهند بیاوری (کتاب یعنی مطالب صد در صد محکم و مستدل و ثابت و لازم الاجرا و تورات نیز مانند قرآن کتاب بوده) آنان قبله تو را پیش روی خود قرار نمی دهند و تو نیز نباید قبله ایشان را پیش روی خود قرار دهی و بعضی از ایشان نیز که مسلمان شده اند نباید قبله بعضی دیگر از یهود را پیش روی خود قرار دهند و تو اگر بعد از اینکه چنین دانشی (نسبت به تعیین قبله بسوی مکه از جانب الله) برایت آمد از دلخواه ایشان تبعیت نمائی به یقین از ستمکاران محسوب خواهی شد (145) | وَلَئِن أَتَيتَ الَّذينَ أوتُوا الكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعوا قِبلَتَكَ ۚ وَما أَنتَ بِتابِعٍ قِبلَتَهُم ۚ وَما بَعضُهُم بِتابِعٍ قِبلَةَ بَعضٍ ۚ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ ۙ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظّالِمينَ | 2:145 |
آنانکه آن کتاب را به ایشان دادیم (یعنی کتاب تورات را) این قبله تو را می شناسند همانطور که فرزندان خود را می شناسند ولی گروهی از ایشان حق را کتمان میکنند با اینکه میدانند (146) | الَّذينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ يَعرِفونَهُ كَما يَعرِفونَ أَبناءَهُم ۖ وَإِنَّ فَريقًا مِنهُم لَيَكتُمونَ الحَقَّ وَهُم يَعلَمونَ | 2:146 |
حق آنست که از پروردگار تو باشد پس مبادا تو از شک کنندگان باشی (از این عبارت پیداست که پیغمبر اسلام نیز نمی خواست قبله اش خانه کعبه باشد زیرا آنجا در اختیار دشمنان اسلام و مرکز بتهای آنان بود و همین موضوع ممکن بود هم باعثِ حمله استدلالی یهودیان به پیغمبر اسلام شود و هم مسلمانان از چنین قبله ای ناراضی باشند) (147) | الحَقُّ مِن رَبِّكَ ۖ فَلا تَكونَنَّ مِنَ المُمتَرينَ | 2:147 |
و هر دینداری را قبله ایست که در نماز متوجه آن میشود پس شما در کارهای خوب از یکدیگر جلو بزنید و میدانید که هر کجا باشید الله کاری را که باید نسبت به تمامی شما انجام دهد، انجام میدهد و الله بر هر چیزی تواناست (در این آیه گوشزد شده است که کار مهم در دینداران، نیکو کاری بیشتر است، نه بحث کردن در بهتر یا بدتر بودن قبله) (148) | وَلِكُلٍّ وِجهَةٌ هُوَ مُوَلّيها ۖ فَاستَبِقُوا الخَيراتِ ۚ أَينَ ما تَكونوا يَأتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:148 |
و از هر کجا خارج شدی (برای نماز) روی خودت را متوجه ساز بسوی مسجد الحرام و به يقين آن نیز سزاوار قبله است و از پروردگار تو میباشد و الله از آنچه میکنید غافل نیست (149) | وَمِن حَيثُ خَرَجتَ فَوَلِّ وَجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ ۖ وَإِنَّهُ لَلحَقُّ مِن رَبِّكَ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ | 2:149 |
آری از هر جا خارج شدی روی خودت را بطرف مسجدالحرام متوجه ساز و شما مسلمانان نیز هر کجا بودید روی خود را بطرف آن برگردانید تا برای مردم بر علیه شما دستاویزی نباشد مگر برای کسانی از ایشان که ستم کرده اند شما از اینگونه اشخاص نترسید بلکه از من بترسید و اینکار برای این است که من نعمت خودم را بر شما تمام کنم تا شما به راه لازم، راه یابید (150) | وَمِن حَيثُ خَرَجتَ فَوَلِّ وَجهَكَ شَطرَ المَسجِدِ الحَرامِ ۚ وَحَيثُ ما كُنتُم فَوَلّوا وُجوهَكُم شَطرَهُ لِئَلّا يَكونَ لِلنّاسِ عَلَيكُم حُجَّةٌ إِلَّا الَّذينَ ظَلَموا مِنهُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَوني وَلِأُتِمَّ نِعمَتي عَلَيكُم وَلَعَلَّكُم تَهتَدونَ | 2:150 |
همانطور که در میان شما پیغمبری از خود شما فرستادیم که بر شما نشانه های روشن ما را میخواند و شما را از آلودگی ها پاک میکند و کتاب و حکمت به شما می آموزد و چیزهائی را که نمی دانستید به شما یاد میدهد (151) | كَما أَرسَلنا فيكُم رَسولًا مِنكُم يَتلو عَلَيكُم آياتِنا وَيُزَكّيكُم وَيُعَلِّمُكُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَيُعَلِّمُكُم ما لَم تَكونوا تَعلَمونَ | 2:151 |
پس شما مرا به خاطر آورید تا من نیز شما را بیاد آورم و مرا سپاس گزارید و کفرانم نکنید (از آیات گذشته پیداست پیغمبر اسلام و مسلمانان جدی در عین حال که از هم قبله بودن با یهود ناراضی بودند زیرا یهودیان روی خود خواهی آنرا دلیل برتری دین خود بر دین اسلام میگرفتند مایل نبودند که قبله ایشان بسوی خانه کعبه و مسجد الحرام برگردد زیرا آنجا در اختیار بت پرستان مکه بود و آنان بتهای خود را در آن گذاشته بودند و بت خانه شده بود در صورتیکه پیغمبر اسلام و مسلمین نمی دانستند همین برگشتن قبله بسوی خانه کعبه باعث میشود که مسلمانان بکوشند مکه را از اختیار کافران مکه بیرون آورند و آنرا از بتها پاک سازند) (152) | فَاذكُروني أَذكُركُم وَاشكُروا لي وَلا تَكفُرونِ | 2:152 |
ای کسانی که ایمان آورده اید، بوسیله صبور بودن و نماز خواندن خود را تقویت نمائید و یقین بدانید که الله با صبوران است (153) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ | 2:153 |
و برای کسی که در راه الله کشته میشود نگوئید آنان مردگانی هستند بلکه آنان زنده هائی میباشند ولی شما زنده بودن آنها را درک نمی کنید (154) | وَلا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتٌ ۚ بَل أَحياءٌ وَلٰكِن لا تَشعُرونَ | 2:154 |
و ما شما مؤمنان را به اندک ترس و اندک گرسنگی و کم شدنی از مالها و از نفوس و از میوه ها میآزمائیم و تو ای پیغمبر به آنانکه در این چیزها صبور بودند مژده بده (155) | وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَراتِ ۗ وَبَشِّرِ الصّابِرينَ | 2:155 |
به کسانی مژده بده که وقتی مصیبتی به ایشان رسید گفتند ما در اختيار الله هستیم و بسوی او برگشت خواهیم کرد (156) | الَّذينَ إِذا أَصابَتهُم مُصيبَةٌ قالوا إِنّا لِلَّهِ وَإِنّا إِلَيهِ راجِعونَ | 2:156 |
بر اینگونه اشخاص از پروردگارشان توجهات و رحمتی میباشد و آنان مهتدیان حقیقی می باشند (مهتدی به معنی راه یابنده به حقایق دینی است) (157) | أُولٰئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَرَحمَةٌ ۖ وَأُولٰئِكَ هُمُ المُهتَدونَ | 2:157 |
بدانید که صفا و مروه از علامتهای تعیین شده از جانب الله است پس هر کس به خانه کعبه به عنوان حج یا عمره رفت بر او عیب نیست که به آن دو محل رفت و آمد نماید و کسی که در این راه عمل خوبی به گردن گرفت، الله سپاسش میدارد و به او داناست (حج آنست که مسلمان در ماه مخصوص حج که ذیحجه است بتواند خود را برای طواف به خانه کعبه در نهم و دهم اعمال مربوط به عرفات و منی را انجام دهد و عمره عبارتست از فقط رفتن به زیارت خانه کعبه و طواف آن در هر روز و ماهی که توانست و تشریفات این دومی بسیار کمتر از تشریفات حج است و حج برای شخصی که توانا باشد در عمرش یكبار واجب است ولی عمره واجب نیست و هر حج رفتنی، عمره نیز محسوب میشود و در زمانی که این آیات نازل شد گویا مسلمانان که بهترین روشنفکران زمان خود بودند تصور میکردند که در حج و عمره کار غیر مفیدی است که چند بار از کوه کوتاه صفا به کوه کوتاه مروه بروند و از کوه مروه دوباره به کوه صفا آیند ولی در آیه فوق دیدند که خالق عالم فرموده که اینکار مفید است و کار بدی نیست زیرا حادثه رفتن و چند بار برگشتن هاجر مادر اسماعیل را برای پیدا کردن آب برای رفع تشنگی فرزندش بیاد می آورد و مسلمانان می فهمند که چگونه معجزه آسا چشمه بئرشبع پیدا شد و هر دو از تشنگی آسوده شدند و آن باعث گردید آنجا محل سکونت اسماعیل و ابراهیم شود و مقدمه رفتن ایشان به زمین مکه برای ساختن کعبه باشد) (158) | إِنَّ الصَّفا وَالمَروَةَ مِن شَعائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَن حَجَّ البَيتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِما ۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ | 2:158 |
کسانیکه کتمان میکنند چیزهائی را که ما از دلایل روشن و راهنمائیها فرو فرستاده ایم بخصوص بعد از اینکه آنها را برای مردم در کتاب واضح نمودیم، این کتمان کنندگان را هم الله از خود میراند و هم تمام آنهائی که باید اینان را از خود برانند (از خود راندن ترجمه لعن کردن است و کتمان کنندگان حقایق را هم الله از خود میراند و کمک نمی کند و هم ماموران غیبی او و هم تمام انسانهائیکه حق جو و حق گو هستند و اینکه بعضی ها با زبان خود این و آنرا لعن میکنند از نادانی آنهاست که لعن کردن را بصورت ناسزا گوئی در آورده اند) (159) | إِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أَنزَلنا مِنَ البَيِّناتِ وَالهُدىٰ مِن بَعدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الكِتابِ ۙ أُولٰئِكَ يَلعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلعَنُهُمُ اللّاعِنونَ | 2:159 |
مگر کسانیکه توبه کردند و اثر کارهای بد خود را اصلاح کردند و آنچه را کتمان کرده بودند آشکار ساختند و توبه اینها را من می پذیرم و من در اینگونه موارد است که توبه پذیر و مهربان میباشم (160) | إِلَّا الَّذينَ تابوا وَأَصلَحوا وَبَيَّنوا فَأُولٰئِكَ أَتوبُ عَلَيهِم ۚ وَأَنَا التَّوّابُ الرَّحيمُ | 2:160 |
به يقين کسانیکه کفران حقایق را کردند و کافر بودند که مردند بر آنان لعنت الله و ملکهای او و تمامی مردم است (161) | إِنَّ الَّذينَ كَفَروا وَماتوا وَهُم كُفّارٌ أُولٰئِكَ عَلَيهِم لَعنَةُ اللَّهِ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أَجمَعينَ | 2:161 |
و در چنین لعنتی همیشه خواهند ماند (ملک و فرشته یعنی مورد تملک و مامور و فرستاده و مقصود از تمامی مردم ارواح مردمی هستند که مرده اند و در عالم برزخ و آخرت روح کافران مرده را از خود میرانند) و از ایشان عذاب عالم برزخ و آخرت تخفیف نمی شود و مهلتی هم به ایشان در آنجا نخواهند داد (162) | خالِدينَ فيها ۖ لا يُخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ وَلا هُم يُنظَرونَ | 2:162 |
و خدای شما خدائی است یکتا جز او خدائی نیست و او آن رحمان و آن رحیم میباشد (163) | وَإِلٰهُكُم إِلٰهٌ واحِدٌ ۖ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الرَّحمٰنُ الرَّحيمُ | 2:163 |
به يقين در خلقت آسمانها و زمین و در اختلاف شب و روز و در اینکه کشتی در دریا روان میشود تا به انسانها نفع برساند و هم چنین در آنچه الله از آسمان آبی فرو ریزاند و بوسیله آن زمین را بعد از مرگش زنده کرد (این مطلب اشاره به فرو ریختن آب باران بعد از سرد شدن زمین است بر روی زمین که از آن اقیانوسها و دریاها پدید آمدند و زمین بوسیله آن مستعد شد که موجودات زنده در آن پدید آیند) و پس از آن در زمین از هر جنبنده ای پراکنده کرد و نیز در تغییر جهت دادن حرکت بادها و در ابرهائی که میان آسمان و زمین اسير قوانین معین میباشند در تمام اینها نشانه هائی است برای قومی که عقل خود را بکار میاندازند (در این آیات علمی قرآن دقت کنید تا ببینید قرآن مجید چگونه مسلمانان اولیه را بسوی علوم تشویق کرده و این مطالب را با سخنان پیغمبران دروغی و حتی فلاسفه بزرگ مقایسه کنید تا متوجه سطح عالی تعلیمات قرآن و پیغمبری حضرت محمد بشوید) (164) | إِنَّ في خَلقِ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَاختِلافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ وَالفُلكِ الَّتي تَجري فِي البَحرِ بِما يَنفَعُ النّاسَ وَما أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماءٍ فَأَحيا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها وَبَثَّ فيها مِن كُلِّ دابَّةٍ وَتَصريفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ المُسَخَّرِ بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ لَآياتٍ لِقَومٍ يَعقِلونَ | 2:164 |
و از مردم کسانی هستند که جز الله را همتایانی برای الله میگیرند (شریک در صاحب اختیاری نه در خالقیت) و آن شریکان را به مانند دوستی الله دوست میدارند ولی کسانیکه به پیغامهای الله ایمان آورده اند الله را از هر چیز دیگری بیشتر دوست دارند، و چه خوب بود این کسانی که با شریک قرار دادن دیگران برای الله ستم ها کرده اند میدیدند زمانی که آن عذاب را خواهند دید تمام قدرت ها در اختيار الله است و الله چه عذاب کننده سختی میباشد (این آیات درباره کسانی میباشد که تصور میکنند مقدسان مرده آنان واسطه برای بخشش گناهان ایشان میشوند و لذا پی در پی بصورت چاپلوسی و گریه و زاری و ندبه، مقدسان مذهبی خود را برای رفع حاجت خود میخوانند و آنها را صاحب اختیار خود معرفی میکنند و بت پرستان زمان پیغمبر اسلام و غیر آنها همه چنین عقایدی داشته و دارند و نباید شخص مسلمان مانند آنان باشد) (165) | وَمِنَ النّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دونِ اللَّهِ أَندادًا يُحِبّونَهُم كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَو يَرَى الَّذينَ ظَلَموا إِذ يَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّةَ لِلَّهِ جَميعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَديدُ العَذابِ | 2:165 |
در آن زمان این پیشوا شدگان از پیروان خود بیزاری خواهند جست و هر کسی به سهم خود آن عذاب را خواهد دید و تمام امیدهائی که بواسطه شدن آنان داشتند قطع خواهد شد (166) | إِذ تَبَرَّأَ الَّذينَ اتُّبِعوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعوا وَرَأَوُا العَذابَ وَتَقَطَّعَت بِهِمُ الأَسبابُ | 2:166 |
و کسانی که در دین و مذهب دنباله رو این پیشوایان ستمکار بودند خواهند گفت: چه خوب بود برای ما بازگشتی به دنیا می بود تا همانطور که این پیشوایان از ما بیزاری می جویند ما هم از ایشان بیزاری می جستیم و الله به این طریق به ایشان نشان میدهد که چگونه اعمالی که به نفع پیشوایان دینی خود در دنیا انجام میدادند بر ضرر ایشان تمام میشود و جز اندوه چاره ای نخواهند داشت و از آتش دوزخ نیز خارج نخواهند شد (167) | وَقالَ الَّذينَ اتَّبَعوا لَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُم كَما تَبَرَّءوا مِنّا ۗ كَذٰلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ أَعمالَهُم حَسَراتٍ عَلَيهِم ۖ وَما هُم بِخارِجينَ مِنَ النّارِ | 2:167 |
ای مردم از آنچه بوسیله الله در زمین نهاده شده حلال و پاکیزه بخورید و از راههای شیطنت کاران پیروی نکنید و بدانید هر شيطنت کاری برای شما دشمنی است آشکار (168) | يا أَيُّهَا النّاسُ كُلوا مِمّا فِي الأَرضِ حَلالًا طَيِّبًا وَلا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطانِ ۚ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبينٌ | 2:168 |
او جز به کارهای بد و بی عفافی ها دستور نمی دهد و شما را وادار میکند بر الله چیزهائی را که نمی دانید بگوئید (در مذاهب باطل دقت کنید که چگونه در آنها بنام عشق و محبت به انسانها و آزادی بشر و از بین بردن قواعد عفاف و زناشوئی و فلسفه هائی خیالی و رو آوردن به احساسات و خواسته های دل و گرفتن مذهب طریقت در مقابل شریعت و واسطه قرار دادن شخصیت های دینی برای بخشش گناه و تشریفات موهوم مذهبی و صوفیگری ها و امثال اینها که همه باعث بزرگداشت اشخاص فریبکار در مقابل بزرگداشت خالق عالم و قوانین آسمانیش میشود جامعه را فاسد میکنند و اسیر استعمارچیان میگردانند) (169) | إِنَّما يَأمُرُكُم بِالسّوءِ وَالفَحشاءِ وَأَن تَقولوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعلَمونَ | 2:169 |
و هنگامی که برای مریدان اینگونه شیطنت کاران گفته میشود از متن آنچه الله بر پیغمبرانش فرود آورده تبعیت نمائید گویند ما از چیزهائی تبعیت میکنیم که پدران خود را بر آن یافتیم با اینکه حس میکنند پدران ایشان چیزی را روی تعقل نمی پذیرفتند و نمی خواستند به حقیقت چیزی پی ببرند (170) | وَإِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما أَنزَلَ اللَّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما أَلفَينا عَلَيهِ آباءَنا ۗ أَوَلَو كانَ آباؤُهُم لا يَعقِلونَ شَيئًا وَلا يَهتَدونَ | 2:170 |
و چگونگی کسانیکه کفران راهنمائی های الله را کرده اند به مانند حیوانی است که بدون اینکه متن سخن دعوت کننده را بشنود فقط در مقابل صدا، صدا میدهد (مانند گاو که چون صدای گاوی میشنود خود نیز همان صدا را میدهد) اینگونه اشخاص چون کر و لال و کوری هستند که تعقل نمیکنند (یک نمونه از اینگونه اشخاص مذهبی بعضی مسلمانان میباشند که در جلسات مذهبی خود بدون آنکه معنای صلوات را بدانند یک نفر که صلوات میفرستد دیگران هم در جواب او صلوات میفرستند و حال آنکه بر طبق تعلیمات قرآن اولا باید تا چیزی را که معنایش را نمیدانند، نگویند و ثانیا بدانند که معنای صلواتی را که میفرستند این است که «خدایا بر محمد و پیروان او توجه داشته باش و این خلاف آیه 43 و56 از سوره احزابست که میفرماید الله و ملائکه او به پیغمبر و مؤمنان توجه داشته اند) (171) | وَمَثَلُ الَّذينَ كَفَروا كَمَثَلِ الَّذي يَنعِقُ بِما لا يَسمَعُ إِلّا دُعاءً وَنِداءً ۚ صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَعقِلونَ | 2:171 |
ای کسانی که ایمان آورده اید از پاکیزه های آنچه ما شما را روزی کرده ایم بخورید و اگر میخواهید بندگی الله را بکنید راهنمائیهایش را به جان بپذیرید و سپاسش گزارید (172) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُلوا مِن طَيِّباتِ ما رَزَقناكُم وَاشكُروا لِلَّهِ إِن كُنتُم إِيّاهُ تَعبُدونَ | 2:172 |
و بدانید او بر شما مرده هر حيوان حلال گوشت و خون و گوشت خوک و هر چه را برای غير الله بانگ می زنند حرام کرده (شرح مفصل تر این مختصر در آیات 13۶ تا 151 از سوره انعام گفته شده و بر طبق این آیات نباید حیوانی را بنام بزرگداشت شخصیت هائی دینی کشت و خوردن چنین گوشتی بر مسلمانان حقیقی حرام است) پس هر کس مجبور بود اینها را بخورد و نظرش تجاوز از حدود قوانین نبود و نمی خواست دشمنی با دین الله کند بر او گناهی نخواهد بود و الله نسبت به او چشم پوشی مهربان خواهد بود (در آیه 3 و 4 و 5 از سوره مائده نیز در این موضوع توضیحاتی داده شده) (173) | إِنَّما حَرَّمَ عَلَيكُمُ المَيتَةَ وَالدَّمَ وَلَحمَ الخِنزيرِ وَما أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللَّهِ ۖ فَمَنِ اضطُرَّ غَيرَ باغٍ وَلا عادٍ فَلا إِثمَ عَلَيهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:173 |
به يقين کسانیکه کتمان چیزهایی میکنند که الله فرو فرستاده و جزئی از کتاب است (یعنی جزئی از مطالب لازم و درست و محکم است و جزء کتابهای آسمانی است) و مطالب کتاب آسمانی را به ارزش کم میفروشند (یعنی آنها را برای سوءاستفاده های مذهبی با موهومات مخلوط میکنند تا عوام پسند شود) آنان آنچه را از این راه میخورند در شکم های خود جز آتش نخواهند یافت (یعنی نتیجه اینگونه مفت خوریهای اینگونه پیشوایان حقه باز مذهبی در آخرت چنین میشود که همیشه حس میکنند آتش سوزانی در شکم و درون خود دارند) و در روزگار قيامت، الله با ایشان سخن نخواهد گفت و ایشان را پاک نخواهد کرد و برای آنان عذابی است دردناک (174) | إِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الكِتابِ وَيَشتَرونَ بِهِ ثَمَنًا قَليلًا ۙ أُولٰئِكَ ما يَأكُلونَ في بُطونِهِم إِلَّا النّارَ وَلا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَومَ القِيامَةِ وَلا يُزَكّيهِم وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ | 2:174 |
اینگونه اشخاص کسانی هستند که آن گمراهی بزرگ را به هدایت الله خریدند و آمرزش الله را دادند بجایش عذاب دوزخ را گرفتند و اینان بر آن آتش سوزان چه بسیار بردبار خواهند بود (175) | أُولٰئِكَ الَّذينَ اشتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالهُدىٰ وَالعَذابَ بِالمَغفِرَةِ ۚ فَما أَصبَرَهُم عَلَى النّارِ | 2:175 |
و این از آنروست که الله آن کتاب را به آنگونه که سزاوار بود فرو فرستاد (یعنی متن کتاب آسمانی بسیار محکم و غیر قابل تغییر و اختلاف بود و تمامش برای رفع احتياجات اجتماعی ایشان ضروری و لازم بود) و به یقین کسانی که در کتاب آسمانی اختلاف کردند در مخالفت شدیدی با الله بوده اند (آیا به بودن چنین آیه ای در قرآن کسانی که میگویند اختلاف علمای اسلام و ملت مسلمان رحمت است و یا در تفسیرهای قرآن عقاید مختلفی را آورده اند و در فقه اسلامی فتواهای مختلفی داده اند، حقيقتا مسلمانند یا در باطن شديداً با الله مخالفند و روایاتشان همه افترا بر الله و پیغمبرش میباشد) (176) | ذٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الكِتابَ بِالحَقِّ ۗ وَإِنَّ الَّذينَ اختَلَفوا فِي الكِتابِ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ | 2:176 |
آن خوبی مورد رضای الله این نیست که شما برای نماز و قبله روی خود را بسوی مشرق یا مغرب بگیرید (این فرع بسیار کوچکی از دین است) بلکه خوبی مورد رضای الله آن است که کننده آن کسی باشد که به الله و آن زمان معروف دیگر (یعنی آخرت) و آن ملکها (که مامور اجرای کارهای الله هستند) و آن کتاب (شامل تمام کتابهای آسمانی میشود) و آن خبر آورندگان (تمام پیغمبران راست را شامل میگردد که خبرهای آخرت را آورده اند) ایمان آورده باشد و مال خود را با آن که دوستش دارند به خویشان محتاج خود و یتیمان و مسکينان و راه ماندگان و گرفتاران ببخشد و آن نماز مقرره را انجام دهد (گرفتاران شاملِ غلامان و اسیران و بدهکاران میشود و هم هر نوع گرفتار دیگری که تقصیر ندارد و احتیاج به کمک دارد و نماز مقرره نیز نمازی است که وقتها و ارکان و توجه به معنای آن مراعات شود و روی متن پیغام الله باشد نه فتواهای مختلف این و آن) و زكات مقرره را بپردازد (زکات مقرره همان مالیات بر درآمدی است که برای احتياجات اجتماعی دولتهای اسلام از مسلمانان برطبق راهنمائی های قرآن و سایر کتب آسمانی در صدر اسلام میگرفتند و قانون آن چنان جامع است که شامل کلیه زمان ها و حکومتهای عادل میشود و آن در قبل از هجرت که مسلمانان تشکیلات و حکومتی نداشتند بستگی به موقعیت و علاقه تک تک خودشان داشت) و هنگامیکه عهدی بست به عهد و پیمان خود وفا کند و در سختی ها و پیش آمدهای ناراحت کننده و ناراحتی های زمان جنگ صبور باشد (این سه ناراحتی مجموع ناراحتی هائی را شامل میگردد که کوشش افراد گاهی در رفع آن مؤثر نیست و هر مسلمان حقیقی باید برای رفع هر گونه ناراحتی هم بکوشد و هم صبور باشد) و اینگونه نیکوکارانند که حقیقتا در ایمان خود راستگو هستند و پرهیزکاران حقیقی نیز همین ها می باشند (177) | لَيسَ البِرَّ أَن تُوَلّوا وُجوهَكُم قِبَلَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ وَلٰكِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ وَالمَلائِكَةِ وَالكِتابِ وَالنَّبِيّينَ وَآتَى المالَ عَلىٰ حُبِّهِ ذَوِي القُربىٰ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينَ وَابنَ السَّبيلِ وَالسّائِلينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكاةَ وَالموفونَ بِعَهدِهِم إِذا عاهَدوا ۖ وَالصّابِرينَ فِي البَأساءِ وَالضَّرّاءِ وَحينَ البَأسِ ۗ أُولٰئِكَ الَّذينَ صَدَقوا ۖ وَأُولٰئِكَ هُمُ المُتَّقونَ | 2:177 |
ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما در مورد کشته شدگان قصاص واجب شده به این طریق که آزاد به آزاد و بنده به بنده و زن به زن پس هر کس به نفعش از طرف برادرش چیزی بخشیده شده، لازمست تلافی شایسته ای کند و بسوی او احسانی نماید و این از جانب اصلاح کننده امور شما (پروردگار شما) تخفیف و ترحمی است و پس از این اگر کسی ظلمی کرد عذابی دردناک برایش خواهد بود (قصاص یعنی مجازات هر اذیت کننده ای به اندازه اذیت و ضرری که رسانده و چون ارزش اجتماعی اشخاص با هم مختلف است آیه فوق میرساند که باید قاتل را مطابق ارزش اجتماعی مقتول که برای بازماندگانش ارزش دارد مجازات نمود و اگر قاتل و مقتول یک ارزش داشته باشند اصل منطقی این است که قاتل باید بجای مقتول بوسیله متصدیان حفظ عدالت اجتماعی کشته شود به شرطی که قتل عمد باشد و اگر کسان مقتول رضایت دهند مجازات کشته شدن قابل تبدیل به دیه میگردد که آن عبارتست از قیمت صد شتر برای یک مرد آزاد که باز به نسبتِ کمی و زیادی ارزشِ مقتول، متصدیان مربوطه، شترانی کم ارزشتر یا با ارزشتر تعیین میکنند و اگر چند نفری برای کشتن یکنفر به عمد اقدام کنند باید هر یک را یک قاتل حساب کرد و مجازاتش نمود تا کسی جرئت نکند شریک در قتل کسی بشود و در قتل غیرِ عمد، کشتن قاتل، تبدیل به دیه دادن میشود و اگر قاتل نداشت از طرف متصدیان حکومتی کوشش میشود که صاحبان مقتول هر چه بیشتر ببخشند و اگر صاحبان مقتول به دیه محتاج بودند و قاتل نداشت حکومت اسلامی برای رفع احتیاج آنان اقدام میکند و در مورد قتل عمد اگر صاحبان مقتول به دیه رضایت دادند و بعد از آن قاتل، قتلِ دیگری انجام داد دیگر از او دیه پذیرفته نخواهد شد و باید او را حتما بکشند، مگر دیه بیشتری بدهد و صاحب مقتول بپذیرد و از این آیه میتوان فهمید که اگر زنی کشته شد که ارزش اجتماعی او یعنی تاثیر کشته شدنش بیش از یک مرد معمولی بود مجازات قتل یک مرد درباره قاتل انجام میشود و آنچه در قتل عمد در نظر گرفته نمی شود ارزش اجتماعی قاتل است و در حکومت عالیه اسلام که بطور معمول زنان به کارِ خانه میپردازند و خرج ایشان و بچه های ایشان با شوهر است، منطقی است که ارزش زن در جامعه نصف ارزش مرد است و از متن آیات قرآن پیداست که در همان حکومت ارزش زنان غیر معمولی ممکن است از بعضی مردان معمولی بالاتر باشد و در شدت و ضعف مجازات فرق خواهد کرد و این آیات میرسانند که مسلمانان در مدینه در این زمان که در حدود یک سال و نیم بعد از هجرت است به قدرت و حکومتی رسیده اند که لازم است قوانینی برای قتل عمد و غیر عمد داشته باشند و چنانکه از آیه 92 از سوره نساء پید است این قانون فقط برای ترمیم اثرات بد اجتماعی قتل در جامعه است و برای این است که بازماندگانِ مقتول از نظر زندگی در حالتی قرار گیرند که گوئی مقتول کشته نشده است، زیرا صد شتر زندگی یک خانواده را تامین خواهد کرد و در مورد قتل غیرِ عمد، اگر قاتل مؤمنی است که مؤمن دیگری را کشته، طبق آیه سوره نساء، علاوه بر پرداخت دیه باید برای آنکه گناه اهمال کاری او که منجر به قتل شده، نزد الله بخشیده شود اگر توانائی داشت یک بنده نیز آزاد کند و اگر توانائی نداشت دو ماه پی در پی روزه بگیرد و بدیهی است که صاحبان مقتول حداقلِ دیه را خواهند گرفت و به وسیله متصدیان مربوطه کوشش میشود که مقدار بیشتری از دیه را صرفنظر کنند) (178) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ القِصاصُ فِي القَتلَى ۖ الحُرُّ بِالحُرِّ وَالعَبدُ بِالعَبدِ وَالأُنثىٰ بِالأُنثىٰ ۚ فَمَن عُفِيَ لَهُ مِن أَخيهِ شَيءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعروفِ وَأَداءٌ إِلَيهِ بِإِحسانٍ ۗ ذٰلِكَ تَخفيفٌ مِن رَبِّكُم وَرَحمَةٌ ۗ فَمَنِ اعتَدىٰ بَعدَ ذٰلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ | 2:178 |
و ای خردمندان برای شما در اجرای قوانین قصاصِ فوق، یک زندگی اجتماعی صحیحی خواهد بود و اینگونه قوانین باعث پرهیز کردن جامعه شما از چنین بدیهائی میشود (افسوس که نفوذ بیگانگان در ممالک اسلامی چنان انتشار یافته که از مسلمانان هم خردمندی گرفته شده و هم پرهیز کاری و روزبروز بر کینه و آدم کشی های مغرضانه ایشان نسبت به هم افزون میگردد و چیزی را که توجه ندارند قوانین عالیه اسلام حقیقی و قرآن است و تمام اینها از روزی برای مسلمانان پیش آمد که بعضی از پیشوایان مذهبی بر پایه خود خواهی و هوای نفس در قوانین لايتغير و خلل ناپذیر اسلام اختلاف انداختند و فرقه های مختلف مذهبی بوجود آوردند و باعث شد که پیشوایان سیاسی در برابر این اختلافات قوانین مدنی و جزائی موجود را بسازند) (179) | وَلَكُم فِي القِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الأَلبابِ لَعَلَّكُم تَتَّقونَ | 2:179 |
هر گاه یکی از شما مؤمنان را مرگ نزدیک شد اگر مالی از خود گذاشته بود، واجب است برای پدر و مادر و آن نزدیکتران وصیتی شایسته نماید و این حقی است بر گردن پرهیزکاران حقیقی (180) | كُتِبَ عَلَيكُم إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ المَوتُ إِن تَرَكَ خَيرًا الوَصِيَّةُ لِلوالِدَينِ وَالأَقرَبينَ بِالمَعروفِ ۖ حَقًّا عَلَى المُتَّقينَ | 2:180 |
پس هر کس بعد از شنیدن چنان وصیتی آنرا عوض کرد گناه آن بر گردن عوض کننده خواهد بود و الله به يقين شنوا و دانائی مخصوص میباشد (181) | فَمَن بَدَّلَهُ بَعدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثمُهُ عَلَى الَّذينَ يُبَدِّلونَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ | 2:181 |
و اگر کسی از وصیت ستمکارانه و یا گناه کارانه ای ترسید و لازم شد رفتار مصلحانه ای میان ارث برندگان بشود بر او گناهی نخواهد بود و الله عوض کردن او را روی ترحم به وارثهایش می بخشد (نزدیکترین هر کس بعد از پدر و مادر ، فرزند و همسر و دورترین آنها برادر و خواهر میباشد و بر طبق آیات ارث که در اول سوره نساء میباشد غیر از آنها به جد و نوه و عمه و خاله ارث نمیرسد مگر آنکه محتاج باشند و یا خرج خورِ صاحبِ مال قبل از مرگش باشند و تا زمانی که در سوره نساء قانون معینی برای سهم هر یک از وارثها از جانب الله تعیین نشده بود طبق این آیه هر کس حق داشت برای هر کس از نزدیکتران خود هر اندازه از مال خود وصیت نماید و وصیت واجب بود بعد از سوره نساء «وجوب وصیت» به «در صورت لزوم» تبدیل گردید تا اگر صاحب مال صلاح دانست کمتر یا بیشتر از سهم تعیین شده از جانب الله برای بازماندگانش توصیه کند بتواند و اجرای وصیتِ صاحبِ مال واجب است مگر آنکه حس شود وصیت او جاهلانه و یا ظالمانه بوده در این صورت متصدیان مربوطه حق تبدیل وصیت را بصورت بهتری دارند و از برخی مفسرین قرآن و بعضی فقهای اسلام تعجب است که روی روایتی دروغ علاوه بر نزدیکتران، نزدیکان دورتر مانند نوه و جد را هم صاحب سهم دانسته اند و در قوانین روشن ارث اسلام و قرآن اختلافات شدیدی بوجود آورده اند) (182) | فَمَن خافَ مِن موصٍ جَنَفًا أَو إِثمًا فَأَصلَحَ بَينَهُم فَلا إِثمَ عَلَيهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:182 |
183 ای کسانی که ایمان آوردهاید، همانطور که بر دینداران قبل از شما روزه واجب شده بود، | ||
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همانطور که بر دینداران قبل از شما روزه واجب شده بود، بر شما نیز روزه واجب گردید تا به وسیله آن پرهیزکارتر شوید. (183) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ | 2:183 |
و روزه شما چندین روز خواهد بود پس هر کس از شما مرضی داشت که روزه برایش ضرر داشت یا بر سفری بود که روزه برایش مشکل بود به هر اندازه که نتوانست بگیرد، در روزهای دیگر روزه بگیرد (یعنی در غير ماه رمضان) و کسانی که طاقت ندارند روزه بگیرند بجای هر روز روزه یک وعده خوراک به مسکین بدهند و کسی از اینان که خیری بیشتر از این بگردن گرفت کار بهتری به نفع خودش کرده (یعنی بی طاقتان حداقل بخشش شان به مسکینان حداقل یک وعده خوراک مسکین میباشد که میتوانند قیمت آنرا از جنس معینی یا از پول بدهند و هر چه بیشتر بدهند مزد بیشتری نزد الله خواهند داشت) و اینکه مقرر کرده ایم شما مؤمنان روزه بگیرید اگر دانا باشید می فهمید که بهتر از روزه نگرفتن است (184) | أَيّامًا مَعدوداتٍ ۚ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا أَو عَلىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَيّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكينٍ ۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ ۚ وَأَن تَصوموا خَيرٌ لَكُم ۖ إِن كُنتُم تَعلَمونَ | 2:184 |
و این روزه باید تمام ماه رمضان باشد زیرا در این ماه بود که قرآن نازل گردید و راهنمائی مخصوصی است برای مردم، آری قرآن مجموعه ایست از مطالب روشن و مستدلی از هدایت عالی و از جدا کننده های حق و باطل (در جملات روشن بالا اختلاف اندازان دینی مسلمین اختلافها انداختند و فتواهای مختلفی را بوجود آوردند که بیشترشان بدیهی البطلان است مثلا بعضیها از عبارات بالا نتیجه گرفتند که آن کس که طاقت ندارد روزه بگیرد بهتر است هم به مسکین فديه دهد و هم روزه بگیرد و نیز توجه نکردند که وقتی دستور روزه برای مسلمانان آمد عده ای از مسلمانان آنرا غير لازم و کاری غیر مفید تصور میکردند و جمله اگر روزه بگیرید بهتر است خطاب به آن عده است نه خطاب به بی طاقتان و اینکه در جملات بالا گفته شده قرآن در ماه رمضان نازل شد، بطور مسلم مقصود این است که شروع نزول قرآن در ماه رمضان بوده و چه گمراهند آنانکه این آیه را توجه نکرده اند و مبعث پیغمبر اسلام را که روز شروع نزول قرآن است در 27 رجب دانسته اند آنهم با شرح و بسطی که ثابت شود پیغمبر اسلام، پیغمبر حقیقی از جانب الله نبوده بلکه به مانند چلّه نشینانِ دراویش و صوفيه 27 روز از مردم کناره گرفته و در کوه حراء رفته و پس از 27 روز تفکر، مذهب اسلام را در فکر خود ساخته و بنام وحی از جانب الله ادعای نبوت کرده و حال آنکه بر طبق تحقیقات دقيق، پیغمبر اسلام اصلا به کوه حرا نرفته و شروع وحی بر او در ماه رجب نبوده، بلکه در شب بیست و پنجم ماه رمضان و در حالی بوده که پیغمبر اسلام بی خبر از آنچه به او خواهد رسید، زمانی که سر شب می خواست برختخواب برود با چشم خود دید (چشم روحش) که از بالاترین جای آسمان ستاره ای بس درخشان بسویش فرو افتاد، مورد فشار روحی و نزول اولین آیات قرآن که پنج آیه اول سوره اقراء باشد، قرار گرفته است) پس هر کس از شما دانست که ماه رمضان است باید آنرا روزه بگیرد (این جمله میرساند که خالق عالم که ماه قمری را بر ماه شمسی ترجیح داده، راضی نیست که تمام مسلمانان ممالک مختلف اسلام در یک روز معین روزه بگیرند بلکه باید هر کس روی شهر و منطقه خود که در آن شهر و منطقه ماه دیده میشود و روز اول ماه رمضانش معلوم میگردد، روزه بگیرد و نباید به خیال عمل کند، و میدانیم وضع ماه در شهرهای مختلف فرق میکند و بعضی ممالک با هم حتی دو روز فرق دارند) و هر کس مریض بود یا بر سفری، عده ای از روزهای خارج ماه رمضان را روزه بگیرد و الله آسانی شما را میخواهد نه سختی شما را و او میخواهد عددِ روزهای یک ماه رمضان را بطور کامل روزه بگیرید (از این جمله پیداست که بعضی مسلمانان روزه گرفتن را کار سختی تصور میکردند و حال آنکه با شرایط بالا هیچ سخت نیست و در مورد سفر نیز تعجب است که بعضی فقیهان اسلامی بجای آنکه بگویند در سفری نباید روزه گرفت که سختی ای دیده شود گفته اند، در هر سفری که از 16 فرسنگ بیشتر باشد باید روزه نگرفت و موهوم تر از این فتوا فتوای کسانیکه گفته اند، حد سفر برای روزه 8 فرسنگ و حتی بعضی ها گفته اند، چهار فرسنگ برود و چهار فرسنگ برگردد و از این بدتر گفتار آنهاست که گفته اند اگر کسی پس از سفر کردن در شهری قصد ماندن نداشته باشد، اگر هر چند روز در آن شهر بماند، سفر محسوب میگردد و باید روزه نگیرد و حال آنکه تمام این فتواها روی عدم توجه دقیق به متن آیات قرآنی و تقلید کورانه از روایاتی است که دشمنان اسلام به پیغمبر و امام و اصحاب آنها افترا زده اند) و همچنین روزه ماه رمضان با شرایط بالا برای این است که در هنگام روزه الله را برای هدایت بزرگی که شما را کرده به بزرگی یاد کنید و شاید شکر این راهنمائیها را گزارید (185) | شَهرُ رَمَضانَ الَّذي أُنزِلَ فيهِ القُرآنُ هُدًى لِلنّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الهُدىٰ وَالفُرقانِ ۚ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهرَ فَليَصُمهُ ۖ وَمَن كانَ مَريضًا أَو عَلىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِن أَيّامٍ أُخَرَ ۗ يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ اليُسرَ وَلا يُريدُ بِكُمُ العُسرَ وَلِتُكمِلُوا العِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلىٰ ما هَداكُم وَلَعَلَّكُم تَشكُرونَ | 2:185 |
و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سئوال میکنند بگو که من خیلی به آنان نزدیکم و هنگامیکه مرا کسی میخواند که روی تعلیمات پیغامهای من، مرا میخواند من او را اجابت خواهم کرد پس مردم باید راهنمائیهای مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا به عالیترین تربیت برسند (اگر کسی راهنمائیهای قرآن را بپذیرد خواهد دانست که خواندن الله دو رَقَم است یکی خواندن قوانين الله يعنی روی قوانین طبیعی برای بدست آوردن هر چیز کوشش کردن و دوم در وقتی که مشکلاتی در قوانین الله برای رسیدن به تقاضای مشروعش موجود است از الله بخواهد که بوسیله عوامل غیبی خودش، راه را برای او هموار کند و غیر از این دو راه، مؤمن به قرآن نه تقاضای نامشروع میکند و نه چیزی را میخواهد که از سزاواری او بیرون است، آیا با بودن چنین راهنمائیهای صریح در قرآن آیا صحیح است که از مرده گان مقدس خود که روحشان در بهشت است و کوچکترین اختیاری در دنیا ندارند معجزه بخواهیم و روی نادانیهای خود و تلقينات سوءاستفاده چیان مذهبی لطف های طبیعی الله را معجزات مقدسان مرده خود تصور کنیم !؟) (186) | وَإِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ ۖ أُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ ۖ فَليَستَجيبوا لي وَليُؤمِنوا بي لَعَلَّهُم يَرشُدونَ | 2:186 |
برای شما در شبی که روز آنرا روزه داشتید کار مخصوصی که با زنان خود میکنید حلال شد (چون روزه یهودیان یک ماه نبود بلکه یکی دو روز در بعضی ماهها بود عیبی نداشت که در شب روزه از زن خود کناره گیرند ولی برای یک ماه رمضان این حکم صحیح نبود و لذا نسخ گردید) زیرا زنان شما چون لباسی برای شما هستند و شما نیز لباسی برای آنها هستید (یعنی این نزدیکی شما ایجاب میکند که نتوانید یک ماه از هم کناره گیرید) و حتى الله دانست که شما مردمی بودید که در این مورد به خود خیانت میکردید (اشاره به یهودیان مسلمان شده ایست که قبلا در گرفتن روزهِ یهود به قانون غير آسان یهود در مورد کناره گرفتن یکی دو روز از زن خیانت میکردند و ممکن است قبل از وجوب روزه ماه رمضان بر مسلمانان پیغمبر اسلام و مسلمین بخصوص در زمانی که بعد از هجرت به مدینه آمدند از روزه یهود تبعیت میکردند و گاهی در مورد زنان خود قانون کناره گیری را مراعات نمی نمودند) پس هم آن خیانت را که شما در دنبال آن توبه کردید توبه شما را پذیرفت و هم آن کار سخت را از روزه اسلامی شما در ماه رمضان صرفنظر کرد پس حال که روزه شما یک ماهه شد با زنان خود در شب ماه رمضان نزدیکی نمائید و چیزیرا بجوئید که الله برای شما مقرر کرده (از جلو) و میتوانید بخورید و بیاشامید تا هنگامیکه آن خط سفید از آن نخ سیاه برای شما در ابتدای صبح آشکار گردد (چون سفیدی صبح صادق در بعضی ها که کمتر دقیق هستند، دیرتر آشکار میشود عیبی نیست که در بعضی اشخاص یکی دو دقیقه دست کشیدن از غذا عقب و جلو افتد) پس از آن روزه را تا شب تمام کنید (از این جمله پیداست که مسلمانان صدر اسلام در غروب، اول نماز مغرب را میخواندند و نماز جماعت را طول نمیدادند تا دستور عجله در افطار انجام شود و این دستور پیغمبر اسلام برای عجله در افطار دلیل بر آن نیست که قبل از نماز افطار کنند مگر آنکه مجبور باشند نماز مغرب خود را که زمانش از غروب تا تقریبا یکساعت و نیم بعد از غروب است به بعد از افطار اندازند) و اگر شما خواستید برای سرگرم شدن به بزرگداشت الله و تعليم هدایتهای قرآن در شبهای ماه رمضان در مسجدها بیدار باشید در اینگونه شبها، با زنان خود نزدیکی نکنید اینها مرزهای دستورات الله است که شما نباید نزدیک آنها شوید (یعنی نباید مرز دستورات الله را بشکنید و از حد آن تجاوز کنید) به اینگونه الله دستورات روشن خودش را برای مردم واضح جلوه میدهد شاید آنان پرهیزکار شوند (187) | أُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلىٰ نِسائِكُم ۚ هُنَّ لِباسٌ لَكُم وَأَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُم كُنتُم تَختانونَ أَنفُسَكُم فَتابَ عَلَيكُم وَعَفا عَنكُم ۖ فَالآنَ باشِروهُنَّ وَابتَغوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُم ۚ وَكُلوا وَاشرَبوا حَتّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الأَبيَضُ مِنَ الخَيطِ الأَسوَدِ مِنَ الفَجرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيلِ ۚ وَلا تُباشِروهُنَّ وَأَنتُم عاكِفونَ فِي المَساجِدِ ۗ تِلكَ حُدودُ اللَّهِ فَلا تَقرَبوها ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَّقونَ | 2:187 |
و مالهای یکدیگر را میان خود به باطل مخورید که بسوی آن حاکمان رشوه گیر کشیده شوید و بدان وسیله مقداری از اموال مردم را، با اینکه میدانید، حق ندارید بخورید (188) | وَلا تَأكُلوا أَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ وَتُدلوا بِها إِلَى الحُكّامِ لِتَأكُلوا فَريقًا مِن أَموالِ النّاسِ بِالإِثمِ وَأَنتُم تَعلَمونَ | 2:188 |
189 ای پیامبر، از تو میپرسند که هلالهای ماه برای چیست؟ | ||
ای پیامبر، از تو میپرسند که هلالهای ماه برای چیست؟ بگو: برای تعیین وقتهای مردم خوب است و برای تعیین زمان حج. کار خوبی نیست که شما از پشت خانهها وارد خانه شوید، بلکه کار خوبکننده کسی است که از هر چه بد است بپرهیزد و شما از درب خانهها به خانهها وارد شوید. و باید از خدا بترسید تا رستگار شوید. (این آیه اشاره دارد که حتی از نظر علمی نیز سؤال نکنید اگر پاسخ آن برای شما فایدهای نداشته باشد و به اندازهای که راه آن برای چیزی باز و هموار است و مفید میباشد، جویای آن شوید. مثلاً برای وقتشناسی راه صحیح، در نظر گرفتن هلالهای ماه قمری است و نباید حج و سایر اعمال دینی را از ماه قمری به شمسی منتقل کنید. این بیراهه رفتنها همانقدر بد است که برای دخول به خانهای، از دیوار یا پشتبام وارد شوید. گویا بعضی از مردم مدینه مانند برخی مردم روستاها گاهی از دیوارهای کوتاه یا پشتبامها وارد خانه خود یا دیگران میشدند. اما اینکه در روایاتی این آیه مربوط به از در خانه نرفتن حاجیان در حال احرام شده، درست نیست؛ زیرا این آیات ربطی به مردم مکه یا زمان احرام حج ندارد. باید دانست که سؤالکننده درباره فایده هلالها بوده و اگر هم درباره وضع نجومی هلالها بوده، با توجه به اینکه قبلاً در مکه در سوره یاسین، آیه ۳۹، وضع نجومی هلالهای ماه به طرزی علمی ولی غیرقابل درک برای توده مردم روشن گردیده، در این آیه جواب داده شده که بیش از این اگر درباره هلالها گفته شود، شما نمیتوانید درک کنید؛ پس بهتر است از چیزی بپرسید که جواب آن برای شما مفید باشد.) (189) | يَسأَلونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ ۖ قُل هِيَ مَواقيتُ لِلنّاسِ وَالحَجِّ ۗ وَلَيسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُيوتَ مِن ظُهورِها وَلٰكِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقىٰ ۗ وَأتُوا البُيوتَ مِن أَبوابِها ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُم تُفلِحونَ | 2:189 |
و در راه الله با کسانی که با شما سر جنگ دارند بجنگید و از حد عادلانه تجاوز ننمائید زیرا الله تجاوزکاران را دوست ندارد (190) | وَقاتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلونَكُم وَلا تَعتَدوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُعتَدينَ | 2:190 |
و آنان را هر کجا یافتید بکشید و از هر جا شما را بیرون راندند شما هم ایشان را برانید (اینها همه در مورد کسانی است که با مسلمانان دشمن بوده اند و مخصوصا اشاره به کافران مکه است که مسلمانان را از مکه اخراج کردند) و آشوبگری بدتر از کشتن است (همینقدر که دیدید افراد یا گروهی میخواهند آرامش شما را برهم بزنند شما باید جلوی آشوب آنها را به شدیدترین وجهی بگیرید) و با اینگونه دشمنان در نزد مسجد الحرام جنگ نکنید مگر آنکه آنان جنگ را در آن با شما شروع کنند پس اگر آنان با شما جنگ کردند به کشتن آنان پردازید و این مجازات هر کفران کننده ای میباشد (191) | وَاقتُلوهُم حَيثُ ثَقِفتُموهُم وَأَخرِجوهُم مِن حَيثُ أَخرَجوكُم ۚ وَالفِتنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتلِ ۚ وَلا تُقاتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّىٰ يُقاتِلوكُم فيهِ ۖ فَإِن قاتَلوكُم فَاقتُلوهُم ۗ كَذٰلِكَ جَزاءُ الكافِرينَ | 2:191 |
پس اگر آنان دست کشیدند (با اینکه جنگ را شروع کرده اند و امکان دارد که بدست شما نابود شوند حاضر شدند جنگ و دشمنی را کنار بگذارند) الله چشم پوشی است مهربان (شما هم حتی المقدور از جنگ و خونریزی جلوگیری نمائید) (192) | فَإِنِ انتَهَوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:192 |
و تا یقین نکنید که آشوب حقیقتا میخوابد و صلح به نفع دين الله میشود با ایشان بجنگید پس اگر به راستی، دست از جنگ و فتنه برداشتند شما بر کسی دشمنی نکنید، مگر بر ستمکاران (می بینید که در این چند جمله چگونه قوانین یک جنگ شرافتمندانه برای مسلمانان تشریح شده و چگونه آنان را به دقت کامل و عدم فریب تشویق میکند) (193) | وَقاتِلوهُم حَتّىٰ لا تَكونَ فِتنَةٌ وَيَكونَ الدّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انتَهَوا فَلا عُدوانَ إِلّا عَلَى الظّالِمينَ | 2:193 |
ماه حرام به ماه حرام و در هر گونه قانون شکنی شما هم باید تلافی مساوی کنید پس هر کس به شما تجاوز کرد شما هم به همان اندازه که موردِ تجاوز قرار گرفته اید، به او تجاوز کنید و از الله بترسید و بیش از تلافی عادلانه تجاوز نکنید (و باید دانست که در اسلام مقرر شده بود ماههای ذی قعده و ذی حجه و محرم را برای اینکه ایام حج است محترم شمارند و همچنین ماه رجب که زمان عبادت مردم مکه بود و چون این هر چهار ماهِ موردِ احترامِ مسلمانان و هم کافران مکه بود، جنگ کردن در آن حرام شده، مگر آنکه دیگران مسلمانان را مجبور به جنگ و خونریزی کنند) و بدانید که الله با کسانی است که این جاها از خشم الله میترسند و نافرمانی نمیکنند (194) | الشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ وَالحُرُماتُ قِصاصٌ ۚ فَمَنِ اعتَدىٰ عَلَيكُم فَاعتَدوا عَلَيهِ بِمِثلِ مَا اعتَدىٰ عَلَيكُم ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقينَ | 2:194 |
و در راه الله هر چه بیشتر کمک مالی نمائید و بدست خودتان خود را به هلاکت نیفکنید و در این راه هر چه بیشتر احسان نمائید و بدانید که الله اینگونه احسان کنندگان را دوست میدارد (این آیه اشاره بر این است که اگر شما برای جلوگیری از دشمنی دشمنان و آشوبها در صدد نباشید که با کمکهای مالی حکومتِ خود را قوی نمائید بدست خود ، خود را بدست دشمن داده اید. عجب است از بسیاری از مسلمانان که ابتدا و انتهای این آیه را حفظ نیستند و فقط وسط آیه را حفظ کرده اند و از آن بجای نتیجه گرفتن شهامت و خرج مال، نتیجه گرفته اند که انسان باید بی جهت خود را در مهلکه ها نیندازد یعنی از خطرهای اجتماعی بجای جلوگیری، کناره گیری کند و اسم اینرا گذاشته اند تقيه و اینکار بسیار بد را خوب میدانند و البته اینگونه سوءاستفاده ها همه ریشه استعماری دارد) (195) | وَأَنفِقوا في سَبيلِ اللَّهِ وَلا تُلقوا بِأَيديكُم إِلَى التَّهلُكَةِ ۛ وَأَحسِنوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ | 2:195 |
و شما مسلمانان هم حج و هم عمره را برای رضایت الله تمام کنید، پس اگر از شما جلوگیری کردند هر چه ممکن شد قربانی کنید و تا قربانی به محل مناسب خودش نرسد سرهای خود را نتراشید پس هر کس از شما بیماری داشت یا از تراشیدن سرش اذیتی می دید میتواند بجای تراشیدن سر، یک روز روزه بگیرد یا یک وعده خوراک به مستحقان بدهد یا حیوانی حلال گوشت را قربانی کند (حج تشریفات مفصلی دارد و لذا زمانش فقط از نهم تا دوازدهم ذیحجه است و مقدمه آن ممکن است از اول شوال شروع بشود و تا آخر ماه محرم نیز ممکن است، مردم در راه حج باشند ولی عمره چون تشریفات کمی دارد در تمام ایام سال ممکن است انجام شود و فایده حج برای مسلمانان بسیار است به شرطی که روی متن آیات قرآنی عمل کنند نه روی فتواهای مختلفی که ظاهرِ اعمالِ حج را گرفته اند و از اقدامات مهم اجتماعی آن و تعليمات روحی آن صرفنظر کرده اند و فقط روی هم چشمی عمل میکنند نه رضایت الله، اگر نیمه کاره از حج مسلمانان جلوگیری کردند عیبی ندارد که مسلمان بجای کشتن قربانی خود در محل مخصوص منا، قربانی خود را بجائی که حس میکند، مردمش احتیاج به قربانی دارند ببرد و تا به آنجا نرسیده از احرام حج نباید بیرون آید و نباید سر خود را برای علامت خروج از احرام بتراشد تا به محل کشتن قربانی برسد و برای چنین کسی با اینکه موفق به اعمال عرفات و منا و طواف خانه کعبه نشده یک حج محسوب میگردد به شرطی که قصد حج داشته و دیگران نیمه کاره از او جلوگیری کرده باشند و در مورد سر تراشیدن باید دانست که رسم مسلمین این بود که موی سر خود را میگذاشتند و نمی تراشیدند و حتی سر تراشیدن مکروه بود مگر برای خروج از احرام که تمام موهای سر خود را میتراشیدند تا یکی دو ماهی که در حج بودند و در حال احرام نمی توانستند خوب بدن و سر خود را بشویند و موهای چرک خود را بتراشند و یا کوتاه کنند و اگر کسی ناراحتی داشت میتواند نتراشد و بجای آن دست کم یکروز در ایام غير حج روزه بگیرد یا اگر دارا بود یک وعده خوراک به مسکین بدهد و یا اگر خراج تر بود و رضای بیشتری از الله را میخواست گوسفند کوچک یا بزرگتر یا گاو و یا شتری را میکشت چه در میان راه و چه در مکه و چه بعد از رسیدن به خانه در محل خودش و ملاحظه میکنید که خالق عالم در قرآن مجبور نکرده است که حتما اگر کشتن قربانی برای استفاده مردم مکه نبود باز هم آنرا در مکه بکشند و زیر خاک کنند و باعث عدم بهداشت شوند و البته بر طبق راهنمائیهای قرآن قربانی اصلی را که معمولا در منا قربانی میکنند باید حاجیان از جائی دورتر از محل کشتن با تشریفات جالبی همراه ببرند و امروزه که اینکار مشکل است قطعا این تشریفات بردن قربانی را آنانکه میتوانند باید انجام دهند اگر چه منحصر به بردن از عرفات بسوی منا همراه حاجیان باشد و بوسیله فروشندگان آنها انجام شود و روی متن قرآن می بینید که درست نیست کسی گوشه ای از موی سرش را بتراشد و بلکه اگر نمی خواهد بتراشد باید به یکی از سه دستور فوق عمل کند) و اما زمانی که در امن بودید، هر کس ابتدا تصمیم به عمره گرفته بود و بعد متوجه شد که میتواند آنرا به حج تبدیل کند به شرطی میتواند که هر چه برایش میسر بود قربانی همراه ببرد (در عمره قربانی واجب نیست ولی در حج واجب است) پس اگر کسی قربانی نیافت (معمولا آنکس که عمره را تبدیل به حج میکند کسی است که قبلا پیش بینی رسیدن به حج را نکرده و لذا در خروج از خانه اش قربانی تهیه نکرده است و لذا ممکن است در میان راه قربانی پیدا نکند) بجای قربانی سه روز در هنگامی که در اعمال حج است ( یعنی از نهم تا دوازدهم ذیحجه) روزه میگیرد و هفت روز وقتی که از حج برگشت (یعنی به منزلش رسید نه در حال سفر) و این جمعا ده روز کامل برای روزه میشود و این برای کسی است که خانواده او در نزدیک مسجد الحرام نیست (والا اگر خود و خانواده اش اهل نزدیک مسجد الحرام باشد برایش سخت نیست که سالهای دیگر با تهیه تمام تشریفات حج در حج شرکت کند و لزومی ندارد که عمره خود را تبدیل به حج كند) و از الله بترسید و بدانید که الله سخت مجازات میکند (اشاره به این است که این دستورات صاف و روشن الله را که منافعی اجتماعی در بردارد تبدیل به ظاهر سازیها و فريبها نکنید) (196) | وَأَتِمُّوا الحَجَّ وَالعُمرَةَ لِلَّهِ ۚ فَإِن أُحصِرتُم فَمَا استَيسَرَ مِنَ الهَديِ ۖ وَلا تَحلِقوا رُءوسَكُم حَتّىٰ يَبلُغَ الهَديُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضًا أَو بِهِ أَذًى مِن رَأسِهِ فَفِديَةٌ مِن صِيامٍ أَو صَدَقَةٍ أَو نُسُكٍ ۚ فَإِذا أَمِنتُم فَمَن تَمَتَّعَ بِالعُمرَةِ إِلَى الحَجِّ فَمَا استَيسَرَ مِنَ الهَديِ ۚ فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ فِي الحَجِّ وَسَبعَةٍ إِذا رَجَعتُم ۗ تِلكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ۗ ذٰلِكَ لِمَن لَم يَكُن أَهلُهُ حاضِرِي المَسجِدِ الحَرامِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ العِقابِ | 2:196 |
حج در ماههائی است معلوم (یعنی از ذی قعده تا محرم زمان شروع تا انتهای آنست مخصوصا برای مردم دور از مکه) پس کسی که در این ماهها حج را بر خود واجب کرد از روز شروع احرام نباید نه با زن خود نزدیکی کند و نه قانونی از قوانین الله را نافرمانی نماید و نه با کسی ستیزه کند تا حجش تمام شود (یعنی تا از منا بسوی خانه خود برگردد) و آنچه از کار خوب بیشتر کنید الله آنرا میداند و برای آخرت خود توشه بگیرید و بدانید که بهترین توشه آن تقوای اسلامی است (یعنی ترس از الله و قول سدید) و از من بترسید ای خردمندان ( آیا آنانکه بجای ترس از عدم فهم و اجرای متن پیغام الله کورانه از عدم اجرای فتواهای مختلف پیشوایان مذهبی خود میترسند و پیشوایان مذهبی خود را مجبور نمی کنند که اول اختلاف خود را با یکدیگر حل کنند و با مشورت صحیح، اول حقیقت دین الله را آنطور که باید باشد بفهمند و سپس مردم را به آن یگانه راه بخوانند ، آیا اینگونه مردم و پیشوایان مذهبی ایشان قبل از رفع اختلافات مذهبی خردمندند؟) (197) | الحَجُّ أَشهُرٌ مَعلوماتٌ ۚ فَمَن فَرَضَ فيهِنَّ الحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسوقَ وَلا جِدالَ فِي الحَجِّ ۗ وَما تَفعَلوا مِن خَيرٍ يَعلَمهُ اللَّهُ ۗ وَتَزَوَّدوا فَإِنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوىٰ ۚ وَاتَّقونِ يا أُولِي الأَلبابِ | 2:197 |
بر شما مسلمانان باکی نیست که در روزهای حج در جستجوی فضلی از پروردگارتان باشید (یعنی تجارت و خرید و فروش در ایام حج برای حاجیان عیبی ندارد) پس وقتی از عرفات کوچ کردید در نزدیک مشعر الحرام، الله را بیاد آورید و او را به همانطور که شما را راهنمایی کرده بیاد آورید اگر چه قبل از راهنمائی های او بوسیله قرآن، از گمراهان بودید (اصل اعمال حج از بعد از عرفات است که معمولا حاجیان باید ظهر روز نهم ذی حجه را به عرفات رسیده باشند اگر ترسند حداقل باید قبل از طلوع فجر روز دهم خود را به انتهای بیابان عرفات که بنام مزدلفه معروف است به حاجیان رسانند و مزدلفه نزدیک مشعر الحرام است که در آیه بالا از آن یاد شده و در اینجا حاجیان شب را تا صبح بیدار هستند و باید الله را روی قواعد توحيد اسلام یاد کنند و دانایان به نادانان یاد دهند که فرق بت پرستان و آنانکه دینها و مذهبهای منحرف دارند با مذهب و دین صحیح الله چیست و هدایتهای قرآن با هدایتهای فرقه های مختلف چه فرقی دارد و مسلمانان چگونه از اسلام اصلی منحرف شده اند اما افسوس که فعلا این حقایق در برنامه حج کمتر به چشم میخورد و مسلمانان همانطور که نماز را بدون توجه به معنای آن میخوانند و خیال میکنند نماز خوانده اند تشریفات خشکی را هم بنام حج انجام میدهند بدون توجه به حقایق آنها) (198) | لَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَن تَبتَغوا فَضلًا مِن رَبِّكُم ۚ فَإِذا أَفَضتُم مِن عَرَفاتٍ فَاذكُرُوا اللَّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ ۖ وَاذكُروهُ كَما هَداكُم وَإِن كُنتُم مِن قَبلِهِ لَمِنَ الضّالّينَ | 2:198 |
سپس از مشعر الحرام بسوی منا کوچ کنید از جائی که همه حاجیان کوچ می کنند و از الله آمرزش گناهان گذشته خود را بخواهید و یقین بدانید که الله چشم پوشی می باشد بسیار مهربان (این جملات به ما می آموزد که مثلا اگر روی تبلیغ طرفداران متن قرآن فهمیدیم که در فرقه ای بودیم که روی طرفداری از بعضی روایات و پیشوایان مذهبی از متن قرآن دور شده ایم باید توبه کنیم و به اطاعت متن قرآن گردن نهیم تا گناهان گذشته ما را الله ببخشد) (199) | ثُمَّ أَفيضوا مِن حَيثُ أَفاضَ النّاسُ وَاستَغفِرُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:199 |
پس وقتی اعمال حج خود را انجام دادید الله را آنطور، بیاد آورید که پدران خود را بیاد می آورید و بلکه از آن کنجکاوانه تر (این دستورات اشاره به این است که پس از خواندن نماز صبح در مزدلفه و حرکت از مشعر الحرام بسوی بیابان منا، در منا باید 3 کار انجام شود: اول زدن هفت سنگ کوچک به ستونی که بنام شیطان بزرگ معروف است تا به خود تلقین کرده باشید که حاضرید در هر یک از هفت روز هفته های سال اقلا با شیطنت کاریهای بزرگ مخالفت و مبارزه نمائید و از کارهای بد بزرگ دوری جوئيد. دوم: آنچه را میخواهید از گوسفند یا گاو یا شتر که قربانی کنید در جای مخصوصش قربانی میکنید تا بخود تلقین کنید که حاضرید برای پیشرفت حقیقت و تربیت خود و جامعه از مال و جان خود صرفنظر نمائید. سوم: تراشیدن و کوتاه کردن موی سر است که پس از این سه کار حاجیان از لباس احرام نیز خارج میشوند و خود را میشویند و لباس تمیزی می پوشند و برای رفتن بسوی خانه کعبه و طواف بر دور آن که آن نیز هفت دور است آماده میگردند. معنای هفت بار گشتن به دور کعبه این است که تعهد می سپارند که هر روز هفته فدائی دستورات دین الله که در متن پیغام الله است میباشند، سنگ سیاهی که در دیوار خانه کعبه نصب شده برای این است که حاجیان با نظم خاصی طواف را از آنجا شروع و به آنجا ختم کنند و بوسیدن و احترام سنگ سیاه حرام است و اگر روایاتی خلاف این حرمت میباشد ساخته کسانی است که خواسته اند مسلمانان نیز سنگ پرست و بت پرست شوند و لذا در نزدیکترین فرقه مذهبی اسلام به عصر پیغمبر که فرقه مالکی باشد اینکار حرام اعلام شده، پس از طواف خانه کعبه حاجیان به سعی و کوشش از صفا به مروه و بازگشت آن میروند که آن بصورت دور گشتن نیست بلکه بیاد ما می آورد که چگونه هاجر مادر اسماعیل برای بدست آوردن آب چند بار از کوههای کوتاهی مانند صفا و مروه که در بیابان بئرشبع در راه میان کنعان و مصر بود رفت و آمد کرد تا معجزه ای از الله چشمه بئرشبع را پدید آورد و باعث سکونت آن دو و ابراهیم در آنجا شد و از آنجا به بیابان لم يزرع مکه رفتند و در مکه زمزم پیدا شد و این معجزه ها باعث آبادی مکه گردید) از حج کنندگان بعضی ها میگویند ای پروردگار ما در دنیا هر چه بیشتر به ما ببخش و برای اینان در آخرت بهره ای نخواهد بود (از این عبارت پیداست که چنین نیست که هر کس به حج رود گناهش بخشیده میشود بلکه دنیا خواهان که حتی حج را برای منافع خصوصی دنیائی خود انجام میدهند در آخرت بد بخت خواهند شد) (200) | فَإِذا قَضَيتُم مَناسِكَكُم فَاذكُرُوا اللَّهَ كَذِكرِكُم آباءَكُم أَو أَشَدَّ ذِكرًا ۗ فَمِنَ النّاسِ مَن يَقولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا وَما لَهُ فِي الآخِرَةِ مِن خَلاقٍ | 2:200 |
و بعضی از حاجیان میگویند ای پروردگار ما، هم در دنیا به ما خوبیهای حقیقی ده و هم در آخرت و از همه مهمتر ما را از عذاب آتش دوزخ باز دار (201) | وَمِنهُم مَن يَقولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ | 2:201 |
برای اینگونه اشخاص به اندازهای که کوششهای صحیح بکنند، هم در دنیا و هم در آخرت بهرهای خواهد بود و الله بسی تند حسابرس است. (از این جملات پیداست که دعا و درخواست اشخاص در صورتی درست است و اثر دارد که حقیقتاً برای آن کوشش کنند و راه رسیدن به آن را بپیمایند و دعاهای فقط زبانی که معنای آن را انسان در ذهن نیاورد، ذرهای ارزش ندارد.) (202) | أُولٰئِكَ لَهُم نَصيبٌ مِمّا كَسَبوا ۚ وَاللَّهُ سَريعُ الحِسابِ | 2:202 |
و شما حج کنندگان، الله را در روزهای چندی یاد آورید (این یاد آوری عبارت است از یاد آوری هدایت الله و باید طبق آیه قبل به مانند یاد آوری پدران باشد یعنی همانطور که تحقیق میکنیم پدر و جد ما چه کسی با چه صفاتی بود باید یاد آوریم که اسلام اولیه و توحید اسلام چگونه بوده و حال چگونه خراب شده است) پس هر کس عجله ای داشت و فقط دو روز چنین کرد عیبی بر او نیست و گناهی بر کسی نیست که زیادتر از 3 روز چنین کند به شرطی که از زیادتر ماندن یا کمتر ماندن سوءنظر نداشته باشد و از الله بترسید و بدانید که شما بسوی او جمع آوری خواهید شد (این جملات اشاره به ماندن 3 روز در بیابان منا میباشد که این 3 روز را روزهای تشریق میگویند یعنی روزهای روسفید شدن و روزهائیکه به رنگ آمیزی و زیبائی دین حق آراسته میشوند و خلاصه این 3 روز، روز نتیجه گیری صحیح از حج است که از جمله کارهائیکه باید در این 3 روز یا برای عجله داران در 2 روز بوسیله حاجیان انجام شود سنگ پراندن به 3 علامت شیطان است، یکی شیطان بزرگی که قبلا او را سنگ زده بودند و دوم و سوم شیطان متوسط و شیطان کوچک تا حاجیان بدانند که حاضر شده اند از شیطنت کاریهای متوسط و کوچک نیز دست بردارند اگر مسلمانان چنین برنامه ای را مانند تحقیق دقيق برای شناخت پدران خود در ایام تشریق انجام میدادند، هرگز فرقه فرقه نمی شدند و هرگز تحت نفوذ اجانب قرار نمی گرفتند) (203) | وَاذكُرُوا اللَّهَ في أَيّامٍ مَعدوداتٍ ۚ فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا إِثمَ عَلَيهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثمَ عَلَيهِ ۚ لِمَنِ اتَّقىٰ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّكُم إِلَيهِ تُحشَرونَ | 2:203 |
و بعضی از مردم کسانی هستند که در زندگی دنیا چنان سخنان ظاهر فریب می گویند که حتی تو پیغمبر را به عجب می اندازند و میگویند الله گواه است که این سخنان را روی ایمان قلبی میگوئیم و حال آنکه آنان در دشمنی شدیدند (204) | وَمِنَ النّاسِ مَن يُعجِبُكَ قَولُهُ فِي الحَياةِ الدُّنيا وَيُشهِدُ اللَّهَ عَلىٰ ما في قَلبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الخِصامِ | 2:204 |
آنان در عمل چون از حج بر میگردند در زمین به فساد کاری میکوشند و کاری میکنند که هم کشت و زرع مردم خراب گردد و هم نسل مردم و الله هرگز فساد را دوست نمیدارد (205) | وَإِذا تَوَلّىٰ سَعىٰ فِي الأَرضِ لِيُفسِدَ فيها وَيُهلِكَ الحَرثَ وَالنَّسلَ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الفَسادَ | 2:205 |
هرگاه به چنین کسی گفته شود از الله بترس، نشان میدهد که عزتش بر گناه است؛ پس او سزاوار دوزخ است که مکان آرامش بسیار بدی میباشد. (206) | وَإِذا قيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ ۚ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئسَ المِهادُ | 2:206 |
و پاره دیگری از مردم کسانی هستند که برای بدست آوردن خشنودی الله جان خود را میفروشند و الله به اینگونه بندگانش مهربان می باشد (207) | وَمِنَ النّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءوفٌ بِالعِبادِ | 2:207 |
208 ای کسانی که ایمان آوردهاید، همه در طریق تسلیم به دستورات الله داخل شوید. | ||
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همه در طریق تسلیم به دستورات الله داخل شوید (روش مسلمانی حقیقی این است) و از راههای مختلف آن شیطنتکار (یعنی اولین شیطانی که از جن بود و راههای شیطنت را پدید آورد) پیروی نکنید، زیرا او برای شما دشمنی است آشکار (سر سلسله شیطنتکاریها روی سرکشی میباشد که از طریق نفوذ در آدم اول در کلیه انسانها نفوذ کرده است و آن عبارت است از روحیه نفع شخصی و هوسرانی که از طریق انواع وسوسهها در انسان پدید میآید و همان است که در مذهب زرتشت به نام اهریمن خوانده شده که رشتههای زیادی دارد، به نام اهریمنان مختلف). (208) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادخُلوا فِي السِّلمِ كافَّةً وَلا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّيطانِ ۚ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبينٌ | 2:208 |
پس اگر بعد از اینکه آن مطالب روشن برای شما آمد، شما لغزش خوردید بدانید الله پر قدرتی است با حکمت (اگر چه الله قدرت آنرا دارد که کاری کند که شماها لغزش نخورید ليكن چون حکمتش بر این است که کسی مسلمان حقیقی گردد که لیاقت آنرا دارد و از لغزشِ لغزش خورندگان بدش نمی آید) (209) | فَإِن زَلَلتُم مِن بَعدِ ما جاءَتكُمُ البَيِّناتُ فَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ | 2:209 |
آیا مردمی که داخل اسلام نمی شوند انتظار دارند که الله با آن فرشتگان در سایه هائی از ابر نزدیک ایشان آید و قضاوتِ کارشان شود؟ عاقبت تمام کارهای دنیا بسوى الله بازخواهد گشت (آنانکه نمی خواهند تسلیم دستورات دین الله شوند به پیغمبران میگویند چرا الله را نمی بینیم و یا چرا همانطوری که در تورات است که الله در سایه هائی از ابر به نزد بنی اسرائیل آمد چرا برای ما نمی آید و یا اینکه تمام پیغمبران، ما را در انتظار قيامت و داوری در پیشگاه الله گذاشته اند، چرا چنین زمانی نمی رسد؟ در جواب اینان گفته میشود عاقبت چنین زمانی خواهد رسید و شما بی ایمانان به مجازات خواهید رسید چه بهتر که بجای این چون و چراها با افکار و اعمال خوب، خود را آماده چنان زمانی بکنید) (210) | هَل يَنظُرونَ إِلّا أَن يَأتِيَهُمُ اللَّهُ في ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وَالمَلائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمرُ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرجَعُ الأُمورُ | 2:210 |
از بنی اسرائیل بپرس چه اندازه از نشانه های روشن به ایشان دادیم؟ آری کسی که نعمت الله را بعد از اینکه برایش آمد، به کفر تبدیل کرد، الله نسبت به او مجازات کننده سختی خواهد بود (بنی اسرائیل با تمام معجزات و نعمتهائی که از الله از زمان موسی تا زمان سليمان دیدند، همیشه اکثرشان روی دنیا خواهی کفران آنچه را دیدند کردند و لذا علاوه بر بد بختی آخرت در دنیا نیز ذلیل دیگران شدند همانطور که مسلمین نیز بعد از دوران ترقی ایشان در صدر اسلام بواسطه پشت کردن به قرآن چنین شدند) (211) | سَل بَني إِسرائيلَ كَم آتَيناهُم مِن آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۗ وَمَن يُبَدِّل نِعمَةَ اللَّهِ مِن بَعدِ ما جاءَتهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ العِقابِ | 2:211 |
برای کسانیکه کفران کردند زندگی دنیا آراسته شده و لذا مؤمنين حقیقی را مسخره میکنند و حال آنکه این مؤمنان پرهیز کار در روزگار قيامت بر ایشان حکومت خواهند کرد و الله هر کس را بخواهد بی حساب روزی خوبی میدهد ( بواسطه لیاقتی که پرهیزکاران حقیقی خواهند داشت خالق عالم برای ایشان هم حکومت و هم بهشت را خواهد خواست) (212) | زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الحَياةُ الدُّنيا وَيَسخَرونَ مِنَ الَّذينَ آمَنوا ۘ وَالَّذينَ اتَّقَوا فَوقَهُم يَومَ القِيامَةِ ۗ وَاللَّهُ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ | 2:212 |
مردم همه یک گروه هم فکر بودند، پس الله پیغمبران را برای ایشان فرستاد تا بشارت دهندگان و اعلام خطر کنندگان برای آخرت باشند و با آنان آن کتاب را همانطور که سزاوار بود نازل کرد تا آن کتاب میان مردم در آنچه در آن اختلاف کردند قضاوت نماید و در چنین کتابی اختلاف نکردند، مگر آنانکه این کتاب برای قضاوت های ایشان آمده بود و آن دلایل روشن را در آن میدیدند، و این اختلاف را برای این کردند که میخواستند، میان یکدیگر ظلم و فساد اندازند، پس الله مؤمنین حقیقی را به آنچه دیگران برای دور کردنِ مردم از حق، اختلاف کردند با اجازه خودش راهنمایی کرد و الله هر کس را میخواهد به راهی راست راهنمائی میکند (این آیه کوچک، فلسفه لزوم فرستاده شدن پیغمبران را با تعیین وظیفه ایشان و یکی بودن پیغامهای آنان شرح میدهد و اعلام میکند که انسانها در ابتدا که عده ای کم بودند اختلاف فکری نداشتند، تا اینکه کثرت جمعیت باعث برخورد منافع شد و هر کس به فکر نفع شخصی و تجاوز به دیگری افتاد و لازم شد راهنمائیهائی از الله برای ایشان آید تا آنان روی آنها قضاوت صحیحی بکنند و جلوی تجاوز به هم را بگیرند و لذا میبینید بی غرضانه ترین قانون، در کتاب های آسمانی است ولی از آنجا که بشر نفع جو و زور گوست حتی از طریق تفسیرهای غلطی که سوءاستفاده چیان مذهبی برای متن کتاب آسمانیِ جامعه خود کردند، راه را برای ایجاد اختلاف و مفت خوری و زور گوئیِ امثال خود و حکومت های ستمکار باز کردند و چیزی را که خود باعث رفع اختلاف مردم بود وسیله ایجاد اختلاف قرار دادند. و همین تفسیرهای غلط و کم و زیاد کردن ها و عوض کردن و به عبارت دیگر تحریف های کتاب آسمانی باعث شد که الله دوباره و سه باره پیغمبری را با کتابی جدید بفرستد تا دوباره مطالب اصلی کتاب قبل را زنده کند و مؤمنین را به انحرافات سوءاستفاده چیان مذهبی آشنا نماید و باز راه رفع اختلافاتشان را گوشزد کند و این مطالب میرساند که اگر زمان و موقعیت بشر بجائی برسد که دیگر متن کتاب آسمانی آخر بوسیله سوءاستفاده چیان مذهبی عوض نشود آن کتاب آخرین کتاب و آخرین پیغام و کاملترین پیغام الله خواهد بود و بر اساس همین فلسفه است که قرآن مجید آخرین پیغام الله است و بعد از پیغمبر اسلام لزومی ندارد که پیغمبر جدیدی بیاید، اگر چه سوءاستفاده چیان مذهبی در دین اسلام نیز با تفسیرهای مختلف و فتواهای فقهی گوناگون و تعبيرات صوفيانه و شاعرانه به ظاهر، دین اسلام را هم به اختلاف کشانده اند، زیرا چون متن قرآن دست نخورده مانده، جویندگانِ حقیقت که مسلمانان هدایت شده میباشند به آسانی میتوانند حقایق دین را بفهمند و به همانطور که پیغمبران با انحرافات مذهبی مبارزه کردند، اینان نیز مبارزه نمایند و حجیت قرآن و اسلام و قضاوتهای صحیح آنرا اعلام کنند و شما نمونه این مبارزات و حق گوئیها را در این تفسیر مشاهده مینمائید و اینها همه میرساند که ایجاد بد آموزیها و اختلافات مذهبی فقط بواسطه سوءاستفاده های مذهبی است نه نادانیها و نقص علمی عده ای از مفسرین و علمای مذهبی) (213) | كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ وَمُنذِرينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الكِتابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النّاسِ فيمَا اختَلَفوا فيهِ ۚ وَمَا اختَلَفَ فيهِ إِلَّا الَّذينَ أوتوهُ مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ بَغيًا بَينَهُم ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا لِمَا اختَلَفوا فيهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهدي مَن يَشاءُ إِلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ | 2:213 |
آیا شما مسلمانان گمان کرده اید تا به مانند کسانی که پیش از شما، حقیقتا تسلیم دستورات الله بودند، آزمایش نشوید، داخل بهشت میشوید؟ به آنان هم ناراحتیهای مربوط به جنگ و مبارزات دینی رسید و هم سختیهائی دیگر و بچنان تزلزلی دچار شدند که حتی پیغمبر و مؤمنانی که با او بودند میگفتند: پیروزی الله کجاست و شما مؤمنان حقیقی نیز بدانید، پس از دادن این آزمایشها و صبر و تحمل و شجاعتها پیروزی الله نزدیک است (پس از این زمان مسلمانانی که این آزمایش را دادند چند ماهی نگذشت که پیروزی الله را در جنگ بدر دیدند و با اینکه بیش از سیصد و سیزده نفر نبودند هزار نفر لشگریان مجهز كافران مکه را معجزه آسا و به کمک قوه هائی غیبی تار و مار نمودند و عده بسیاری از آنان را یا کشتند و یا اسیر کردند و غنائم جنگی بسیاری از ایشان بدست آوردند و مخالفترین دشمنان اسلام در این جنگ کشته شد و این مقدمه ای بود برای پیروزیهای آینده مسلمین) (214) | أَم حَسِبتُم أَن تَدخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأتِكُم مَثَلُ الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلِكُم ۖ مَسَّتهُمُ البَأساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلزِلوا حَتّىٰ يَقولَ الرَّسولُ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ مَتىٰ نَصرُ اللَّهِ ۗ أَلا إِنَّ نَصرَ اللَّهِ قَريبٌ | 2:214 |
از تو می پرسند در امور اجتماعی چه خرجهائی بکنند؟ بگو هر چیز خوبی که خرج کنید نفع آن به پدر و مادر و خویشان نزدیکتر خود شما و یتیمان و مسکینان و راه ماندگان خواهد رسید و شما هر کار خوبی که بکنید، الله بدان داناست (از مطالب قبل و بعد این آیه پیداست که مسلمین در آن زمان که حکومتی تشکیل داده اند و تشویق میشوند که هر چه بیشتر کمک مالی به حکومت خود کنند تا در اثر قدرت هر چه بیشتر حکومت خود هرنوع بدبختی از جامعه ایشان دور شود) (215) | يَسأَلونَكَ ماذا يُنفِقونَ ۖ قُل ما أَنفَقتُم مِن خَيرٍ فَلِلوالِدَينِ وَالأَقرَبينَ وَاليَتامىٰ وَالمَساكينِ وَابنِ السَّبيلِ ۗ وَما تَفعَلوا مِن خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ | 2:215 |
بر شما جنگ واجب شد اگر چه آن شما را خوش نیاید و بسیار چیزهاست که باعث ناراحتی شما میگردد ولی عاقبت خوبی برای شما دارد و بسا چیزها که شما آنها را دوست دارید، لیکن شری برای شماست و الله این حقایق را میداند و شما نمی دانید (216) | كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ وَهُوَ كُرهٌ لَكُم ۖ وَعَسىٰ أَن تَكرَهوا شَيئًا وَهُوَ خَيرٌ لَكُم ۖ وَعَسىٰ أَن تُحِبّوا شَيئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُم ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ وَأَنتُم لا تَعلَمونَ | 2:216 |
از تو می پرسند، جنگ کردن در ماه حرام چگونه است ،بگو در آن، جنگ بسیار بد میباشد و باعثِ بازداشتن از راه الله است و کفرانی است به او و همچنین جنگ و خونریزی در مسجد الحرام بد است و بیرون راندن اهل آنجا از آن نزد الله بدتر است و آشوبگری از کشتن بدتر خواهد بود و دشمنان شما همیشه میخواهند با شما بجنگند تا اینکه شاید بتوانند شما را از دین تان برگردانند و بدانید هر کس از شما از دینش برگردد و موقعی که میمیرد کافر مرده باشد، هر کار خوبی هم که کرده باشد، هم در دنیا پوچ میگردد و هم در آخرت (پوچ شدن کارهای خوب اینگونه اشخاص در دنیا از آنروست که بنام کفران کننده و غرض ران معروف میشوند و مردم دنیا آنها را ریا کار خواهند شناخت، مخصوصا اگر این مردم طرفدار دین حق باشند، و این بد نامی بزودی برای مرده هائی که با کفر مردند در مردم عربستان از پس مرگ ایشان به اوج خود رسید زیرا حکومت بدست طرفداران حق افتاد) و اینگونه اشخاص یاران آن آتش سوزان خواهند بود که همیشه در آن خواهند ماند (217) | يَسأَلونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فيهِ ۖ قُل قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَن سَبيلِ اللَّهِ وَكُفرٌ بِهِ وَالمَسجِدِ الحَرامِ وَإِخراجُ أَهلِهِ مِنهُ أَكبَرُ عِندَ اللَّهِ ۚ وَالفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ ۗ وَلا يَزالونَ يُقاتِلونَكُم حَتّىٰ يَرُدّوكُم عَن دينِكُم إِنِ استَطاعوا ۚ وَمَن يَرتَدِد مِنكُم عَن دينِهِ فَيَمُت وَهُوَ كافِرٌ فَأُولٰئِكَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ۖ وَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:217 |
به یقین کسانی که ایمان آوردند بخصوص آن کسانیکه هجرت کردند و در راه الله جهاد نمودند امیدوار به رحمت الله خواهند بود و الله نسبت به آنان هم چشم پوش می باشد و هم مهربانیِ مخصوصی خواهد داشت (از این آیه پیداست آنانکه در مکه ایمان آوردند و از مکه به مدینه هجرت کردند از مؤمنان دیگر برتر بوده اند و حتى الله گناهان ایشان را هم که قطعا کوچک بوده بخشیده است) (218) | إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَالَّذينَ هاجَروا وَجاهَدوا في سَبيلِ اللَّهِ أُولٰئِكَ يَرجونَ رَحمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:218 |
از تو از آشامیدنی های مست کننده و از قمار می پرسند، بگو در این دو گناهی است بزرگ و منفعت هائی است برای مردم، ولی گناه آن دو از منفعت هاشان بزرگتر است (این آیه میرساند که بهتر است مسلمانان جدی از منفعتهای این دو بواسطه گناه بزرگی که دارد، دوری نمایند و گناه این دو کار بد در آیه 93 از سوره مائده از چهار جهت معرفی شده یکی ایجاد دشمنی نسبت به دیگران و دوم کینه توزی که مسلما از زیاده روی، در این دو در مردم پیدا میشود و سوم بازداشتن از یاد کردن الله است که برای مصرف کنندگان کم این دو نیز به شرطی که مست و آلوده نماید پدید می آید و چهارم مؤمن را از نماز باز میدارد زیرا شیرینی سرگرمی آن مانع خواندن نماز در وقت کوتاه تعیین شده آن خواهد شد) و باز از تو میپرسند چه چیزی را میتوانند در راه پیشرفت جامعه خود خرج کنند بگو هر چه اضافه بر احتیاج دارند و قابل استفاده نیز میباشد، و الله اینگونه آیات را برای شما اینطور توضیح میدهد شاید فکر خود را (219) | يَسأَلونَكَ عَنِ الخَمرِ وَالمَيسِرِ ۖ قُل فيهِما إِثمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَإِثمُهُما أَكبَرُ مِن نَفعِهِما ۗ وَيَسأَلونَكَ ماذا يُنفِقونَ قُلِ العَفوَ ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرونَ | 2:219 |
در مورد دنیا و آخرت بکار اندازید (این آیه مؤید و مکمل چند آیه پیش راجع به انفاق و کمک های اجتماعی است) و از تو می پرسند کمک به یتیمان چگونه است، بگو بهتر اصلاح کردنِ گرفتاریهای آنهاست و اگر آنان را در زندگی خود آورید و با ایشان مانند خودی رفتار کنید آنان برادران شما میباشند و الله میداند فساد کار کیست و اصلاح کننده چه کسی میباشد (یعنی نباید بنام کمک کردن به یتیم آنان را به کارهای پر مشقت وادار کنید و اسیر خود کنید) و اگر الله میخواست شما را هم مانند یتیمان در رنج میانداخت و الله پر قدرتی است با حکمت (220) | فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ ۗ وَيَسأَلونَكَ عَنِ اليَتامىٰ ۖ قُل إِصلاحٌ لَهُم خَيرٌ ۖ وَإِن تُخالِطوهُم فَإِخوانُكُم ۚ وَاللَّهُ يَعلَمُ المُفسِدَ مِنَ المُصلِحِ ۚ وَلَو شاءَ اللَّهُ لَأَعنَتَكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ | 2:220 |
و شما مسلمانان زنان مشرک را به زناشوئی خود نیاورید مگر آنکه ایمان آورند و کنیز مؤمن بهتر از خانم مشرک است اگر چه آن خانم مشرک زیبائیش شما را به عجب اندازد و شما زنان مسلمان نیز مرد مشرک را به همسری خود نپذیرید، مگر آنکه ایمان آورند و بنده مؤمن بهتر از مرد مشرک است و اگر چه شما را به عجب اندازد (توحید شما مسلمانان را بپذیرند و اگر نپذیرند معلوم میشود که یا بسیار نادانند و یا بسیار غرض ران و اینگونه اشخاص بدرد مسلمانان حقیقی که تربیت شدگان عالی هستند نمی خورند و باید دانست که مرد مسلمان بر طبق آیات دیگری از قرآن از یهود و نصارا و زرتشتی و هر صاحب کتاب آسمانی ای میتواند زن بگیرد به شرطی که به کتابش پایبند باشد و بتوان از روی کتابش پیغمبری پیغمبر اسلام را ثابت نمود و الا اگر به کتاب خودش پابند نباشد و عقایدی شرک آمیز داشته باشد در حکم مشرک بدون کتاب است) زیرا آنان که مشرکند شما را بسوی آتش دوزخ میخوانند ولی الله همه را بسوی بهشت و آمرزشی که به اجازه خودش میباشد میخواند و آیات خودش را برای مردم توضیح میدهد شاید آنان متوجه آنها بشوند (آمرزشی که به اجازه الله است همان شفاعتی است که در قرآن گفته شده برای هیچکس امکان ندارد جز به اجازه الله، و از این آیه پیداست که شفيع و وسیله نجات جز پیغام الله چیز دیگری نیست) (221) | وَلا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ حَتّىٰ يُؤمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَةٍ وَلَو أَعجَبَتكُم ۗ وَلا تُنكِحُوا المُشرِكينَ حَتّىٰ يُؤمِنوا ۚ وَلَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَيرٌ مِن مُشرِكٍ وَلَو أَعجَبَكُم ۗ أُولٰئِكَ يَدعونَ إِلَى النّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدعو إِلَى الجَنَّةِ وَالمَغفِرَةِ بِإِذنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ | 2:221 |
و از تو میپرسند که حیض در زنان چیست بگو آن باعث رنجی است برای زن پس در هنگام حیض برای اینکه زن رنج بیشتری نبرد از او کناره بگیرید و با ایشان نزدیکی نکنید تا پاک شوند پس وقتی که خود را پاک کردند با ایشان عمل کنید از جائی که الله شما را دستور داده به يقين الله هم توبه کنندگان را دوست دارد و هم آنان که خواهان پاکیزگی هستند (در این آیه اولا اعلام شده که تا زنان از حيض پاک نشوند و خودشان هم بعد از پاک شدن تمام بدن خود را نشویند شوهر نباید با ایشان نزدیکی کند و حتی لازم است رختخواب خود را از زن در هنگام حیض جدا کند تا زن استراحت نماید ثانیا اعلام شده که نزدیکی کردن مرد با زن باید از محل طبیعی مربوطه باشد و ثالثا قید شده که اگر مردانی از مسلمانان یکی از این دو کار را ندانسته کردند باید توبه کنند تا الله گناه ایشان را بیامرزد) (222) | وَيَسأَلونَكَ عَنِ المَحيضِ ۖ قُل هُوَ أَذًى فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِي المَحيضِ ۖ وَلا تَقرَبوهُنَّ حَتّىٰ يَطهُرنَ ۖ فَإِذا تَطَهَّرنَ فَأتوهُنَّ مِن حَيثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَيُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ | 2:222 |
زنان شما کشتزاری هستند برای شما پس شما فقط به کشتزار خود هر طور خواستید عمل کنید و برای خودتان کارهای خوب پیش فرستید و از الله در کارهای بد بترسید و بدانید که شما او را ملاقات خواهید کرد و تو ای پیغمبر به مؤمنان حقیقی مژده ی فایده ی ملاقاتِ مرا بده (در این آیه نیز با ذکر یک فلسفه عالی گوشزد شده که از غیر راه طبیعی که برای شما فرزند نمیشود با زن نزدیکی نکنید ولی در عمل کردن از راه طبیعی اختیار دارید هر طور که مایل هستید عمل کنید، کسانیکه این دستورات را مخالفت کنند در روز قیامت که زمان ملاقات پروردگار است از منافع این ملاقات بی بهره خواهند بود . و چنانکه بارها در قرآن گوشزد شده مقصود از ملاقات الله ملاقات با مرکز قدرتی از الله است که خالق عالم را در عرش خودش در فاصله ای که بر ما معلوم نیست مشاهده خواهیم کرد و او را بصورت ابری نورانی شبیه ماه مشاهده میکنیم و این مشاهده و ملاقات قسمت مرکزی دستگاه خلقت هیچ منافاتی به همه جا بودن الله و وحدت وجود متصل خلقت ندارد) (223) | نِساؤُكُم حَرثٌ لَكُم فَأتوا حَرثَكُم أَنّىٰ شِئتُم ۖ وَقَدِّموا لِأَنفُسِكُم ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّكُم مُلاقوهُ ۗ وَبَشِّرِ المُؤمِنينَ | 2:223 |
وقتی میخواهید کاری خوب کنید یا از کار بدی پرهیز نمائید و یا میان مردم اصلاحی بکنید الله را مورد قسمهای خود قرار ندهید و بدانید که الله شنوائی است دانا (بر طبق این آیه مسلمان حقیقی هرگز در کارها به الله قسم نمی خورد و چون قسم همیشه برای اثبات و حتمی جلوه دادن عمل است و معنای قسم به الله این است که الله شاهد است که چنین کاری واقع شده یا واقع میشود چون شهادت الله را طرف مقابل نمی شنود و نمی بیند قسم خوردن به الله منع شده است و میدانیم که بسیاری قسمها برای فریب است و لذا مسلمان هرگز نباید به الله قسم بخورد بلکه بهتر آن است که هر چه را مدعی است راستی آنرا با دلیل ثابت کند نه با قسم به الله) (224) | وَلا تَجعَلُوا اللَّهَ عُرضَةً لِأَيمانِكُم أَن تَبَرّوا وَتَتَّقوا وَتُصلِحوا بَينَ النّاسِ ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ | 2:224 |
الله شما را به قسم های بیهوده ای که میخورید مؤاخذه نمیکند بلکه به آنچه در دلهاتان برای فریب این و آن بیهوده قسم میخورید مؤاخذه میکند و الله چشم پوشی میباشد صبور (یعنی اگر سو گندی خوردید و راست بود و یا روی عادت سابق بیخود قسم خوردید خالق عالم از شما در میگذرد و چون قسم خوردن به خودی خود گناه است آن را ترک کنید) (225) | لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغوِ في أَيمانِكُم وَلٰكِن يُؤاخِذُكُم بِما كَسَبَت قُلوبُكُم ۗ وَاللَّهُ غَفورٌ حَليمٌ | 2:225 |
برای کسانی که قسم میخورند که چهار ماه خود را از زنان خود کناره نگه دارند اگر از قسم خود بازگشتند الله چشم پوشی است مهربان (یعنی میتوانند قسم خود را بشکنند و عمل نکنند و از مجموع این آیات فهمیده می شود که در هر کجا برای کاری که بر ضرر دیگرانست قسم خوردند اگر بشکنند عیبی ندارد جز اینکه گناه کوچکی کرده اند که قسم خورده اند و باید تصمیم بگیرند دیگر قسم نخورند و به علاوه این آیه میرساند که اگر کمتر از چهار ماه قسم خوردند باید به قسم خود عمل کنند زیرا چهار ماه دوری از زن مانند طلاق است ولی کمتر مانند طلاق نیست) (226) | لِلَّذينَ يُؤلونَ مِن نِسائِهِم تَرَبُّصُ أَربَعَةِ أَشهُرٍ ۖ فَإِن فاءوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ | 2:226 |
و اگر تصمیم به طلاق گرفته اند الله شنوا و دانا میباشد (یعنی خوب است رسما تشریفات طلاق را انجام دهند و بی جهت زن خود را با قسم در بلاتکلیفی نگذارند باید دانست این تذکر خالق عالم درباره قسم چون توبیخی همراه نداشت مانع از قسم خوردن تمام مسلمانان نشد تا اینکه در آخرین سوره احکام قرآن یعنی سوره مائده در آیه 89 اعلام شد، هر کس غیر از جاهای اختصاصیِ فوق و یا برای مادر پنداشتن زن، بیخود قسم بخورد، باید به قسم خود عمل کند و اگر خواست عمل نکند باید یا ده نفر مسکین را طعام بدهد و یا ده مسکین را لباس بپوشاند و یا یک بنده را آزاد کند و اگر نمیتوانست اینها را انجام دهد 3 روز روزه بگیرد و این دستور که برای ثروتمند سنگین تر است و برای فقیر بسیار سبک، باعث شد که مسلمین قسم خوردن را ترک کردند، ببینید سطح تربیتِ مسلمانان زمان پیغمبر اسلام چه اندازه بالا بود و سطح تربیت فرقه های فعلی اسلام چه اندازه پائین است و در مورد کسی که قسم میخورد زن خود را به مانند مادر تصور کند، یعنی هرگز نه طلاقش بدهد و نه رفتار شوهری با او انجام دهد مجازاتِ سنگینی در اول سوره مجادله مقرر شده است به این معنا که اگر بخواهد از قسم خود برگردد باید پیش از آنکه رسم شوهری را در نزدیکی با زن پیش گیرد حتما یک بنده آزاد نماید یا اگر نتوانست دو ماه پی در پی روزه بگیرد و اگر آن را هم نتوانست شصت مسکین را طعام بدهد و از طرز حکم معلوم است که چنین سوگندی را فقط ثروتمندان میخورند و این سخت گیری باعث ترک ایشان شد) (227) | وَإِن عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ | 2:227 |
و زنان طلاق داده شده باید در مدت سه بار حیض و پاک شدن خود را در انتظار نگهدارند (این مدت از اولین روز پاک شدن از حیض است که اولین روزیست که میتوان زن را طلاق داد تا آخرین روز پاک شدن از حیض سوم) و نباید زنان طلاق داده شده اگر به الله و آخرت ایمان دارند آنچه را الله در رحم های ایشان آفریده پنهان دارند و اگر چنین چیزی در رحم ایشان بود بر شوهر ایشان سزاوارتر این است که آنها را به خود برگردانند (یعنی زن خود را برای لطمه نخوردن به بچه حتی المقدور طلاق ندهند و نگه دارند) و این به شرطی است که هر دو مایل به اصلاح باشند و سزاوار زنان نیز آنچه بر شوهر نسبت به ایشان بود روی شایستگی میباشد (یعنی مادر بچه نیز باید برای خاطر بچه از طلاق در صورت مجبور نبودن صرفنظر کند) و برای مردان بر زنان این سزاواری بیشتر است (یعنی مرد باید پیشقدم شود و وسائل آشتی را فراهم کند زیرا زن احساسی تر است و مرد منطقی) و الله پر قدرتی است با حکمت ( یعنی مصالح حقیقی زناشوئی و زندگی طرفین و بچه مهمتر از هر چیز است) (228) | وَالمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُروءٍ ۚ وَلا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكتُمنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في أَرحامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤمِنَّ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۚ وَبُعولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذٰلِكَ إِن أَرادوا إِصلاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثلُ الَّذي عَلَيهِنَّ بِالمَعروفِ ۚ وَلِلرِّجالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ | 2:228 |
طلاق قابل رجوع مرد برای زنش فقط دوبار است مرد یا روی شایستگی زن را نگه میدارد و یا به بخشش نیکوئی او را رها میسازد و برای شما مردان حلال نیست چیزی از آنچه را به زنان خود بخشیده اید بوسیله متصدیان مربوطه پس بگیرید مگر یکی از دو طرف بترسد که طرف او حدود قانون الله را مراعات نکند و اگر شما متصدیان امور طلاق مردم ترسیدید که آن دو حدود الله را مراعات نمی کنند. بد نیست که مالی را بجای آن نگه دارند و اینها حدود الله است و شما نباید از آن تجاوز کنید و هر کس از مرزهای مقرره الله تجاوز کند ستمکار خواهد بود (اولا برطبق دو آیه اول از سوره طلاق، هر طلاق دارای دو مرحله است مرحله مقدماتی که متصدیان مربوطه طبق شرایطی که در آیات 34 و 35 برای مرد و آیات 128 و 129 و 130 برای زن در سوره نساء مقرر است حتما باید با بردن دو شاهدِ راستگو که یکی از طرف مرد و یکی از طرف زن باشد، و قبلا این دو موفق نشده اند که میان این دو را آشتی دهند، بوسیله متصدیانِ مربوطهِ حکومتی صلاح بودن طلاق را اعلام نمایند و طلاقنامه را بنویسند و امضای قبولی از طرفین، یا یکی که بیشتر سماجت دارد، بگیرند و این طلاق کامل محسوب نمی شود مگر آنکه زن سه دوره پاک شدن و حیض خود را در خانه شوهر بگذراند تا معلوم شود در عرض این مدت حاضر به آشتی با یکدیگر نیستند اگر آشتی کردند طلاق مقدماتی بی ارزش میشود و گوئی طلاق انجام نشده و بر خلاف آنچه بسیاری از فقهای اسلام گفته اند، آشتی قبل از تمام شدن عده رجوع محسوب نمی شود، اگر چه این طلاق مقدماتی و آشتی پس از آن ده بار و بیشتر انجام گردد و بنابر این یک طلاق حقیقی وقتی است که پس از مرحله مقدماتی و بعد از تمام شدن سه دوره عده زن، طرفین بروند نزد متصدی مربوط به طلاق و اقرار نمایند که آشتی نکرده اند تا طلاقنامه حقیقی را بدست آورند و پس از طلاقِ مقدماتی اگر زن بدون اینکه شوهر مقصر باشد نخواست به خانه شوهر رود، خرج زمان 3 دوره قاعدگی و پاک شدن به عهده خودش میباشد و اگر زن حامله بود دوره میان طلاقِ مقدماتی تا طلاق حقیقی تا وضعِ حمل و پاک شدن از خون نفاس طولانی تر میشود و اگر زودتر از زمان سه دوره پاک شدن وضع حمل شد، عده او همان سه دوره پاک شدن است و آنانکه به این توضیح اخیر توجه نکرده اند، توجهی به عدالت قوانین اسلامی نداشته اند ثانیا در این آیات قید شده که باید زن و مرد موقعیت منطقی هر یک را که باعث طلاق شد، درک کنند و به خوشی از هم جدا شوند و مخصوصا مرد متوجه مردانگی خود باشد و هر چه بیشتر میتواند به زن طلاق داده خود احسان نماید ثالثا با دقت کردن در قوانین قرآن نسبت به طلاق متوجه میشویم متن قرآن مجید دارای قوانین مترقیانه ایست و اگر عیبهائی در عمل میان فرقه های اسلام بوده مانند محلل و سه طلاقه در یک جلسه یا یک روز و اختیار انحصاری طلاق با مرد و امثال اینها همه ساخته دشمنان اسلام بوده که بوسیله بعضی فقیهان فرقه های اسلام انجام شده و لازم است آنانکه قوانینی برای طلاق و یا خانواده گذاشته و میگذارند متوجه متن دقیق آیات قرآنی باشند تا بهتر به نواقص قوانین خود پی ببرند) (229) | الطَّلاقُ مَرَّتانِ ۖ فَإِمساكٌ بِمَعروفٍ أَو تَسريحٌ بِإِحسانٍ ۗ وَلا يَحِلُّ لَكُم أَن تَأخُذوا مِمّا آتَيتُموهُنَّ شَيئًا إِلّا أَن يَخافا أَلّا يُقيما حُدودَ اللَّهِ ۖ فَإِن خِفتُم أَلّا يُقيما حُدودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيهِما فيمَا افتَدَت بِهِ ۗ تِلكَ حُدودُ اللَّهِ فَلا تَعتَدوها ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ الظّالِمونَ | 2:229 |
پس اگر با شرایط فوق مردی زن خود را طلاق داد ( یعنی با شرایط فوق از زن خود برای بار سوم جدا شد و این با تذکراتی که در قرآن است نمیرساند که طلاق بدست مرد است بلکه تا آنجا که مخارج زن به گردن مرد است پذیرفتن زن برای نکاح و یا جدا شدن از زن روی قبول و عدم قبول مرد به دست مرد میباشد و الا تصمیم به طلاق هم بوسیله مرد ممکن است و هم بوسیله زن و اجرای حکم طلاق منحصرا بدست متصدیان مربوطه حکومتی است و مخفیانه کسی نه حق نکاح دارد و نه حق طلاق) برایش چنین زنی دیگر حلال نمیشود (یعنی برای بار سوم نمیتواند به چنین زنی رجوع کند مگر اینکه آن زن با مرد دیگر نکاح نماید (همانطور که این جمله نمیرساند نکاح بدست زن است جمله قبل نیز نمیرساند که طلاق بدست مرد است) پس اگر این شوهر دوم نیز زن را طلاق داد (یعنی با تمام شرایط طلاق کامل) پس بر این زن و شوهر اولش عیبی نیست که به همسری یکدیگر رجوع نمایند به شرطی که تصور کنند میتوانند قوانین الله را در مورد زندگی با یکدیگر مراعات نمایند (با شرایطی که برای طلاق اول و دوم در اسلام هست در طلاق سوم معلوم میشود که این دو هرگز سزاوار همسری هم نیستند و چون مرد اول می بیند که مرد دوم نیز زن او را طلاق داده باید یقین کند که مقصر زن بوده که با شوهر دوم نساخته و در اینصورت بسیار نادر است که مرد اول به چنین زنی رجوع نماید و بدیهی است که تشریفات طلاق برای مرد دوم نیز چنان سخت است که هرگز نمیشود کسی را بعنوان مُحلل برای زن طلاق داده شده خود انتخاب نمود و آنچه میان مسلمانان عمل میشده روی فتوا و اعمال سوء بعضی سوءاستفاده چیان مذهبی است و ربطی به قوانین محکم قرآن و اسلام ندارد) آنچه ذکر شد قوانين الله است که آنها را برای قومی واضح کرده که بخواهند بدانند (و افسوس که پس از یکی دو قرن که از تربیت شدگان اولیه اسلام گذشت دشمنان اسلام مسلمانان را به فرقه های مذهبی تقسیم کردند و آنان را به وضعی رساندند که نخواهند حقایق را بدانند بلکه از آن دلخوش شدند که کورانه مقلد سوءاستفاده چیانی که در کسوت پیشوائی در آمده اند باشند) (230) | فَإِن طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعدُ حَتّىٰ تَنكِحَ زَوجًا غَيرَهُ ۗ فَإِن طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيهِما أَن يَتَراجَعا إِن ظَنّا أَن يُقيما حُدودَ اللَّهِ ۗ وَتِلكَ حُدودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَومٍ يَعلَمونَ | 2:230 |
و هنگامیکه شما زنان را طلاق دادید و مدت عده ایشان به سر آمد (یعنی طلاق کامل) یا روی شایستگی آنان را نگه دارید و یا روی شایستگی رهاشان نمائيد (این جمله صرفا برای اینست که بعد از اولین و یا دومین طلاق کامل نیز کوشش کنند رجوع نمایند زیرا همیشه پیوند بهتر از جدائی است مگر آنکه صد در صد جدائی بهتر باشد) و مبادا زنان خود را با زور و اذیت نگهدارید و در قوانین الله تجاوز کنید و هر کس چنین کند به خودش ستم کرده (این جمله میرساند که اختیار طلاق فقط بدست مرد نیست و اگر زن واقعا در اذیت بود متصدیان مربوطه میتوانند مرد را مجبور به قبول طلاق کنند) و راهنمائی های روشن الله را به مسخره نگیرید و به یاد آورید نعمت تربیت عالى الله را نسبت به خودتان و بیاد بیاورید چه مطالب صد در صد درست ( کتاب یعنی مطالب صد در صد درست و محکم) و چه مطالب پرحکمتی را او بر شما نازل کرده و شما را بوسیله چنین مطالبی پند میدهد و شما از الله بترسید و بدانید که الله به هر چیزی داناست (یعنی اگر شما این پندها را پشت گوش اندازید هم در دنیا و هم در آخرت بد بخت میشوید) (231) | وَإِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمسِكوهُنَّ بِمَعروفٍ أَو سَرِّحوهُنَّ بِمَعروفٍ ۚ وَلا تُمسِكوهُنَّ ضِرارًا لِتَعتَدوا ۚ وَمَن يَفعَل ذٰلِكَ فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ ۚ وَلا تَتَّخِذوا آياتِ اللَّهِ هُزُوًا ۚ وَاذكُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَيكُم وَما أَنزَلَ عَلَيكُم مِنَ الكِتابِ وَالحِكمَةِ يَعِظُكُم بِهِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ | 2:231 |
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و مدت عده ایشان به سر آمد اگر آنان خواستند با همسر دلخواه خود زناشوئی نمایند و میان ایشان به طرز شایسته ای رضایت حاصل شد، مبادا شما، مانع شوید. از اینها کسی از شما پند میگیرد که به الله و آخرت ایمان دارد و اینها برای شما وسیله پاکتر و پاکیزه تر شدن میگردد و الله میداند و شما نمی دانید (این پندها به کسانی است که حسادت نسبت به زن خود دارند و ممکن است با بد گوئیهای ناجوانمردانه از زن سابق خود مانع قبول مرد مورد پسند زن بشوند) (232) | وَإِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعضُلوهُنَّ أَن يَنكِحنَ أَزواجَهُنَّ إِذا تَراضَوا بَينَهُم بِالمَعروفِ ۗ ذٰلِكَ يوعَظُ بِهِ مَن كانَ مِنكُم يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۗ ذٰلِكُم أَزكىٰ لَكُم وَأَطهَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ وَأَنتُم لا تَعلَمونَ | 2:232 |
و اگر زنان طلاق داده شده، مادر فرزند شوهر سابق خود بودند، دو سال تمام فرزند خود را شیر میدهند به شرطی که شوهر سابقش بخواهد شیر کامل به فرزندش دهد و بر پدر فرزند است که روزی و پوشاک مادر ِفرزند خود را در این مدت بدهد (خرج اتاق و سایر مخارج لازم نیز داخل پوشاک و خوراک است) کسی بیش از اندازه توانائیش در اجرای این دستورات مجبور نیست و نباید مادر برای فرزندش اذیت ببیند و پدر نیز نباید برای فرزند خود اذیت ببیند و وارث چنین پدری نیز نباید در این مورد اذیت ببیند پس اگر زودتر از این دو سال پدر و مادر خواستند با رضایت و مصلحت اندیشی با یکدیگر فرزند را از شیر بگیرند بر آن دو عیب نیست و اگر شما مردان خواستید برای شیر دادن فرزند خود بجای مادر، دایه بگیرید، عیبی بر شما نیست به شرطی که خرج شيردادنِ دایه را به طرزی که شایسته است بدهید (یعنی نباید روی سخت گیری به فرزند خود مادرش را به دایه ای عوض کنید که ارزان تر برای شما تمام شود) و از الله بترسید و بدانید الله به اعمال شما بیناست (علاوه بر اینکه در این آیات تمام جوانب عدالت روی توانائی پدر و مادر نسبت به شیر دادن اولاد پس از طلاق در نظر گرفته شده در آن معلوم گردیده که حداکثر زمان شیر دادن فرزند دو سال است و در آیه 15 از سوره احقاف نیز قبلا گفته شده بود حد معمولی شیردادن 21 ماه است و در صورتی که مادر شیر نداشته باشد و از نظر مالی نیز نشود دایه ای خوب تهیه کنند میتوانند از طریق شیر گاو و گوسفند و امثال آن و بالاخره هر طریق دیگری که میسر باشد بچه را بزرگ نمایند و آنانکه طبق روایتی از حضرت علی در تطبیق این دو آیه تصور کرده اند در این آیات حداقل بارداری شش ماه تعیین شده در اشتباه میباشند زیرا نه موقعیت آیات برای تعیین حداقل زمان بارداری است و نه از نظر علمی تعیین حداقل بارداری شش ماه درست است و نه اینگونه روایات سزاوار است که از گفتار پیغمبر و اصحابش باشد) (233) | وَالوالِداتُ يُرضِعنَ أَولادَهُنَّ حَولَينِ كامِلَينِ ۖ لِمَن أَرادَ أَن يُتِمَّ الرَّضاعَةَ ۚ وَعَلَى المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وَكِسوَتُهُنَّ بِالمَعروفِ ۚ لا تُكَلَّفُ نَفسٌ إِلّا وُسعَها ۚ لا تُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَلا مَولودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ ۚ وَعَلَى الوارِثِ مِثلُ ذٰلِكَ ۗ فَإِن أَرادا فِصالًا عَن تَراضٍ مِنهُما وَتَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيهِما ۗ وَإِن أَرَدتُم أَن تَستَرضِعوا أَولادَكُم فَلا جُناحَ عَلَيكُم إِذا سَلَّمتُم ما آتَيتُم بِالمَعروفِ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ | 2:233 |
و کسانی از شما مردان مسلمان که میمیرند و همسرانی باقی میگذارند آن همسران چهار ماه و ده روز خود را باید از انتخاب همسری دیگر نگهدارند پس اگر این مدت به سر آمد عیبی بر شما مردان مسلمان نیست که به اختیار این زنان آنچه را شایسته است انجام دهید و الله بدانچه میکنید آگاه است (یعنی شما مردان مسلمان نیز در این مدت چهار ماه و ده روز دنبال زناشوئی با ایشان نروید و بگذارید این مدت که مربوط به احترام نسبت به شوهر فوت شده ایشانست تمام شود) (234) | وَالَّذينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم وَيَذَرونَ أَزواجًا يَتَرَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَربَعَةَ أَشهُرٍ وَعَشرًا ۖ فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيكُم فيما فَعَلنَ في أَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ ۗ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبيرٌ | 2:234 |
و اگر اظهاری کردید که مایلید آنها را به زناشوئی در آورید و یا در دل خود چنین تمایلی را پنهان داشتید، عیبی بر شما نیست، زیرا الله دانسته است که در آینده این تمایل را روی راستی به ایشان گوشزد خواهید کرد ولی نباید در این مدت شما در پنهان با آن زنان وعده ای گذارید و جز سخنان شایسته با ایشان نباید بگوئید و تصمیم عملی برای عقد کردنِ آنان نگیرید، مگر وقتی که این مدت ثابت به پایان رسیده باشد و بدانید که الله از هوسهائی که در دلهای شما میباشد آگاه است و شما باید از بروز دادن آن بترسيد و بدانید الله چشم پوشی صبور است ( یعنی اگر هوس درونی خود را بروز ندهید که باعث پیش آمد سوئی بشود، خالق عالم برای شما گناهی محسوب نمی دارد و او نیز صبر میکند تا شما در موقع خودش به مقصود مشروع خود برسید) (235) | وَلا جُناحَ عَلَيكُم فيما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَةِ النِّساءِ أَو أَكنَنتُم في أَنفُسِكُم ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُم سَتَذكُرونَهُنَّ وَلٰكِن لا تُواعِدوهُنَّ سِرًّا إِلّا أَن تَقولوا قَولًا مَعروفًا ۚ وَلا تَعزِموا عُقدَةَ النِّكاحِ حَتّىٰ يَبلُغَ الكِتابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ يَعلَمُ ما في أَنفُسِكُم فَاحذَروهُ ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ غَفورٌ حَليمٌ | 2:235 |
اگر زنی را پیش از آنکه به او دست زده باشید، طلاق دهید، اگر برای او مهری واجب نکرده بودید، لازم است او را به مالی برخودار کنید، ثروتمند به اندازه توانائیش و فقیر به اندازه توانائيش، بصورت یک برخوردار کردن شایسته ای و این بر هر مؤمن نیکوکاری سزاوار است (236) | لا جُناحَ عَلَيكُم إِن طَلَّقتُمُ النِّساءَ ما لَم تَمَسّوهُنَّ أَو تَفرِضوا لَهُنَّ فَريضَةً ۚ وَمَتِّعوهُنَّ عَلَى الموسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى المُقتِرِ قَدَرُهُ مَتاعًا بِالمَعروفِ ۖ حَقًّا عَلَى المُحسِنينَ | 2:236 |
و اگر مهری تعیین کرده بودید و پیش از دست زدن، طلاقش داده بودید، نصفِ مهر باید بدهید، مگر آنکه زن چیزی از نصف را ببخشد و یا مرد بخواهد بیشتر از نصف به زن بدهد، و هر یک از شما که این بخشش را انجام دهید برای پرهیز کاری قدمی جلوتر نهاده اید و نباید اینگونه فضيلتها را که در میان شما مردان و زنان مسلمان است فراموش نمائید و بدانید که الله بدانچه میکنید بیناست (اولا از قرینه هائی که در آیات فوق است فهمیده میشود که عبارت «عیبی نیست» که در ابتدای آیه هست، به معنای لازم است، میباشد، و از آنرو گفته شده که عیب نیست که اشخاص خود پسند میگفتند، چرا باید با اینکه استفاده ای نبرده ایم چیزی بدهیم، ثانیاً مقصود از دست نزدن به زن عقد شده آن نیست که شوهر او هیچ نوع دستی به او نزند، بلکه مقصود در درجه اول، نزدیکی نکردن با زن است و در درجه دوم، استفاده ممتد شهوانی و علت اینکه به لفظ نزدیکی و امثال اینها گفته نشده برای این است که اگر ناتوانی یا تقصیر از مرد بود و طلاق که پس از مدتی که با هم بودند و غیر از نزدیکی کامل، لذتهای دیگری بردند، آمیزش آن مدت طولانی نیز جزو دست زدن محسوب میگردد و باید تمام مهر را بدهد) (237) | وَإِن طَلَّقتُموهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسّوهُنَّ وَقَد فَرَضتُم لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصفُ ما فَرَضتُم إِلّا أَن يَعفونَ أَو يَعفُوَ الَّذي بِيَدِهِ عُقدَةُ النِّكاحِ ۚ وَأَن تَعفوا أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ ۚ وَلا تَنسَوُا الفَضلَ بَينَكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ | 2:237 |
و ای مؤمنان به قرآن بر نمازهای پنجگانه مواظب باشید بخصوص بر آن نماز میانه و در نماز برای الله فروتن باشید (نماز عصر که در قرآن نماز قبل از غروب معرفی شده نه نماز عصر در این آیه به نماز میانه معرفی گردیده زیرا یک طرف آن نماز صبح و ظهر است و طرف دیگر آن نماز مغرب و عشاء و علت اینکه خالق عالم مسلمانان را به این نماز توجه بیشتری داده از آن روست که موقعیت زمانی این نماز طوریست که اغلب باعث قضا شدن آن میشود زیرا زمانش بر طبق آیه 39 از سوره قاف و آیه 130 از سوره طه قبل از غروب آفتاب است و در هر زمان باندازه وقت نماز صبح میباشد یعنی تقریبا از یک ساعت و نیم به غروب تا غروب و چون این زمان برخورد با انتهای کارهای روزانه مردم دارد و کارفرمایان ممکن است کار بیشتری از کارگران بخواهند خالق عالم به این نماز اهمیت بیشتری داده و ما اگر این دستور و سایر دستورات مربوط به اوقات پنجگانه نماز را مراعات نمائیم میتوانیم بهترین قانون کار و بهترین قانون زندگی که کمترین ظلمی به هیچکس نخواهد شد در تمام زمانها داشته باشیم و متاسفانه آنانکه آیات قرآنی را به تفسیرهای مختلف کشاندند، نمازهای پنجگانه مجزا و دقیق اسلام را تبدیل به سه وقت در هم کرده اند و حواس شان به غير الله و الفاظ نماز است و حتی دانستن معنای نماز را واجب نمی دانند، بنابر این سزاوار آیه 59 از سوره مریم میباشند که در آن گوشزد شده که یک جامعه مترقی دینی برای آنکه فاسد شود، اول نماز خود را ضایع می کند و در دنبال آن دنبال هوسها و شهوت ها میرود و از پس آن در هر نوع بدبختی و فساد دچار میگردد) (238) | حافِظوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الوُسطىٰ وَقوموا لِلَّهِ قانِتينَ | 2:238 |
پس اگر ترسی داشتید پیاده و سواره نیز میتوانید نماز خود را بخوانید و وقتی که در امن بوديد الله را به آنطور که شما را یاد داده و قبلا نمی دانستید یاد کنید (این آیه میرساند که در هنگام ترس از چیزی که مانع خواندن نماز با تمام شرایطش میشود، میتوان حتی مقداری از مطالب نماز را که اهمیت کمتری دارد، ترک کرد و یا از رکعتهای تکراری آن کاست) (239) | فَإِن خِفتُم فَرِجالًا أَو رُكبانًا ۖ فَإِذا أَمِنتُم فَاذكُرُوا اللَّهَ كَما عَلَّمَكُم ما لَم تَكونوا تَعلَمونَ | 2:239 |
و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی باقی میگذارند لازمست برای همسران خود وصیت کنند که تا یکسال از مال همسر خود برخوردار شوند و در خانه همسر خود زندگی کنند پس اگر خودشان خواستند از خانه خارج شوند بر شما عیبی نیست که آنان درباره وجود خودشان کار شایسته ای کنند و الله پر قدرتی است با حکمت (طبق این قانون هرگاه زنی پس از فوت شوهرش تا یکسال خواست که به احترام شوهر خود با دیگری ازدواج نکند خرج این یکسال باید از مال شوهرش تامین شود و وارث ها حق ندارند او را از خانه بعد از چهارماه و ده روزِ ذکر شده در آیات قبل بیرون کنند و بنابر این تا یکسال خانه مسکونی او قابل فروش و تقسیم میان وارثها نیست و اگر زن پس از یکسال یا زودتر از خانه بیرون رفت به شرطی خانه مسکونی قابل تقسیم میان وارثها است که محل سکونت سایر وارثها نباشد و وقتی تقسیم میشود که وارثها تماما حاضر به تقسیم باشند و باعث اخراج یکی از وارثهای سکونت کننده نشود و روی این قانون اسلامی بود که چیزی از اموال پیغمبر اسلام بدخترش نرسید زیرا خالق عالم دستور داده بود زنهای پیغمبر بعد از پیغمبر (ص) حق ازدواج با مرد دیگری را ندارند و باید بعنوان ام المؤمنین تا زنده هستند در خانه خودشان که مال پیغمبر بود، بمانند و از مال پیغمبر زندگی کنند و بنابر این آنان که از قول پیامبر اسلام گفته اند هیچ پیغمبری برای نزدیکترانش ارث نمی گذارد بر پیغمبر اسلام افترا زده اند) (240) | وَالَّذينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم وَيَذَرونَ أَزواجًا وَصِيَّةً لِأَزواجِهِم مَتاعًا إِلَى الحَولِ غَيرَ إِخراجٍ ۚ فَإِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَيكُم في ما فَعَلنَ في أَنفُسِهِنَّ مِن مَعروفٍ ۗ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ | 2:240 |
و سزاوار پرهیزکاران است که برای زنان طلاق داده خودشان نیز مقداری از مال خود را وصیت نمایند (البته چون این به اختیار شوهریست که میمیرد، اولا در مورد زنانی است که طلاق مقدماتی را گرفته اند ولی هنوز زنان، عده شان تمام نشده که معلوم شود که واقعا مطلقه خواهند شد، ثانیا در مورد زنانی است که باعث طلاق خودِ مرد بوده و احتیاج به کمک دارد تا شوهر جدیدی برایش پیدا شود) (241) | وَلِلمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالمَعروفِ ۖ حَقًّا عَلَى المُتَّقينَ | 2:241 |
و الله به اینگونه آیاتش را برای شما توضیح میدهد، شاید شما عقل خود را در آنها بکار اندازید (242) | كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ | 2:242 |
آیا بسوی آنانکه هزاران نفر بودند و از ترس مرگ از مکان زندگی خود خارج شدند توجه دقیق نکرده ای؟ پس الله برای آنان گفت بمیرید سپس ایشان را زنده کرد به يقين الله بر مردم بخششی دارد ولی بیشتر مردم شکر گزار او نیستند (آری هر انسان دقیقی میتواند همیشه ببیند که در ممالک و شهرهای مختلف هزاران نفر ترسو هستند که بجای اینکه از دشمن نترسند و خود را تقویت کنند تا دشمن جرات نکند به آنان هجوم آورد، هنوز دشمن به دیار آنان نزدیک نشده از ترس مرگ فرار میکنند و همین فرار باعث میشود که دچار مرگ اجتماعی مانند اسیر شدن و یا بی خانمان شدن و یا استعمار و سایر بدبختیها شوند و مقداری از نفرات آنان نیز از گرسنگی و بیماری و غیره میمیرند و از پس این مرگ اجتماعی عده ای از آنان بفکر شجاعت و زنده شدن اجتماعی می افتند و بطرزی عاقلانه قیام میکنند و دوباره پس از از بین بردن خطر دشمن، به زندگی ای بهتر از پیش میرسند و توجه کردن به این موضوع فضل بزرگی است از الله برای توجه کنندگان زیرا باعث خوشبختی جامعه ایشان میشود ولی بیشتر مردم که ترسو هستند، شکر گزار قانون شجاعت و استقامت الله که باعث زندگی شرافتمندانه ایشان میشود نیستند) (243) | أَلَم تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجوا مِن دِيارِهِم وَهُم أُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ موتوا ثُمَّ أَحياهُم ۚ إِنَّ اللَّهَ لَذو فَضلٍ عَلَى النّاسِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَشكُرونَ | 2:243 |
و شما ای مسلمانانی که این تذکرات را می شنوید در راه الله بجنگ پردازید و بدانید الله شنوائی است دانا (این تذکرات چنان مسلمانان را به شجاعت و فداکاری آورد که چند ماهی از نزول این آیات نگذشت که جنگ بدر پیش آمد و سیصد و سیزده نفر قشون اسلام با تجهیزاتی کم، بر بیش از هزار نفر کافران مکه که آمده بودند مسلمانان را نابود سازند، پیروز شدند، بطوریکه عده ای بسیار از آنان کشته و یا اسیر مسلمین گشتند) (244) | وَقاتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ | 2:244 |
چه کسی است که به الله قرض نیکوئی دهد تا الله آنرا چندین برابر افزونتر پس دهد؟ آری الله هم باعث تنگی زندگی میشود و هم گشایش فراوان میدهد و بسوی اوست که همه باز خواهید گشت (این آیه میگوید برای تجهیز قشون اسلام شما مسلمانان بیائید برای رضای الله هر چه بیشتر از مال خود به تشکیلات اسلام کمک کنید تا پس از پیروزی چندین برابر آنچه را داده اید پس بگیرید و اینها قانون الله است که هر کس ترسید و کمک نکرد باعث تنگی و بدبختی خودش و جامعه اش میشود و هر کس کمک کرد چندین برابر استفاده خواهد کرد و چه کمک بکند و چه نکند خواهد مرد و با اعمالش بسوی مرکز قدرت الله در آخرت روحش برمیگردد یعنی بسوی همانجائی که روح آدمی از زمین بهشت بسوی زمین دنیا آمد و در بدن حیوانی حلول کرد و انسان زمینی را ساخت) (245) | مَن ذَا الَّذي يُقرِضُ اللَّهَ قَرضًا حَسَنًا فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضعافًا كَثيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقبِضُ وَيَبسُطُ وَإِلَيهِ تُرجَعونَ | 2:245 |
آیا بسوی آن گروهی از بنی اسرائیل که از پس موسی به پیغمبر خود گفتند، برای ما پادشاهی برگزین، دقت نکرده ای، گفتند پادشاهی برگزین تا بدستور او در راه الله بجنگیم، پیغمبرشان گفت آیا چنین نخواهد شد که اگر بر شما جنگ واجب شود نجنگید؟ جواب دادند، چگونه ممکن است در راه الله نجنگیم و حال آنکه دیده ایم چگونه دشمن ما را از شهرها و از فرزندانمان بیرون راند، با اینکه چنین گفته بودند وقتی بر ایشان جنگ کردن واجب شد جز اندکی از ایشان اکثرشان پشت کردند و الله به آن ستمکاران دانا بود (246) | أَلَم تَرَ إِلَى المَلَإِ مِن بَني إِسرائيلَ مِن بَعدِ موسىٰ إِذ قالوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِكًا نُقاتِل في سَبيلِ اللَّهِ ۖ قالَ هَل عَسَيتُم إِن كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ أَلّا تُقاتِلوا ۖ قالوا وَما لَنا أَلّا نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَقَد أُخرِجنا مِن دِيارِنا وَأَبنائِنا ۖ فَلَمّا كُتِبَ عَلَيهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا إِلّا قَليلًا مِنهُم ۗ وَاللَّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ | 2:246 |
و پیغمبر ایشان، برای ایشان گفت که الله طالوت را به عنوان پادشاهی برای شما برگزیده، گفتند، چگونه او سزاوار است که پادشاه ما شود با اینکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم، زیرا به او مال فراوان داده نشده! پیغمبرشان گفت، او را الله بر شما برگزیده و به او هم دانشِ سلطنت فراوان داده و هم قدرت بدنی، و الله سهمی از قدرت خودش را بهر کس صلاح بداند، میدهد و الله زیاد دهنده ایست دانا (پیغمبری که در این آیات بنی اسرائیل از او خواسته بودند پادشاهی برگزیند بر طبق مطالب مفصلی که از باب هشتم تا هجدهم کتاب اول سموئیل از کتب مقدسه یهود است سموئیل نام داشت و در زمان او بواسطه اینکه بنی اسرائیل در حکومت داوران زندگی میکردند و از طرف حکومت فشاری بر آنها نبود از آزادیهای فردی سوءاستفاده کردند و به هوسها و بی دینی ها کشیده شدند و لذا فلسطینیان قدرتی گرفتند و پی در پی بنی اسرائیل را که در زمان يوشع شهرهائی از فلسطينيان را اشغال کرده و در آنها سکونت نموده بودند از این شهرها بیرون میراندند، تا اینکه خالق عالم طالوت را که در کتاب سموئیل به نام شائول نوشته شده به پادشاهی ایشان انتخاب کرد. و در این مورد شرح آموزنده ای در کتاب سموئیل است که دانستن آن از نظر جامعه شناسی بسیار مفید است، در آن کتاب نوشته شده خالق عالم ابتدا فرمود خوب است بزرگان بنی اسرائیل یکنفر که لایق تر است، انتخاب نمایند چون آنان روی خود خواهی حاضر نبودند یکی برتر از خود را انتخاب نمایند، معلوم شد که لیاقت یک حکومت جمهوری صحیح را ندارند و لذا خالق عالم فرمود، اگر بر شما از طرف غیر شما پادشاهی انتخاب شود او مجبور است شما را با زور به راهی که خودش صلاح میداند، بکشاند و خواهی نخواهی در فشارهائی قرار خواهید گرفت، آنان پذیرفتند، و لذا طالوت که مردی دارای شجاعت و زور بازو بود و عقل و شعور حکومتی نیز داشت، از طرف الله به پادشاهی انتخاب گردید، در حالی که بزرگان بنی اسرائیل که به مال بیشتر مینازیدند، ناراضی بودند، تا اینکه دیدند او توانست دشمنان را مغلوب کند و این موضوع و در نظر گرفتن انواع حکومتهای خوب و بدی که در بنی اسرائیل و همچنین در اسلام پدید آمد، میرسانند که خالق عالم و دینش نظری به فرم حکومت که حتما جمهوری باشد یا مشروطه یا استبداد ندارد بلکه برای هر قومی و ملتی آن حکومت را میخواهد که سزاوار آن میباشند و عملا هم دیده ایم هم حکومت بد و خوب در جمهوری هست و هم در مشروطه و هم در استبداد و تمام آنها مربوط به خوبی و بدی تربیت ملتها و زمامداران ایشان است و تا ملتی از نظر فکری تربیت صحیح نشود از یک حکومت صد در صد خوب استفاده نخواهد کرد و اضطرابهای داخلی بر زمامدارانش فرصت ترقی سریع نخواهد داد) (247) | وَقالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ اللَّهَ قَد بَعَثَ لَكُم طالوتَ مَلِكًا ۚ قالوا أَنّىٰ يَكونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا وَنَحنُ أَحَقُّ بِالمُلكِ مِنهُ وَلَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ ۚ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصطَفاهُ عَلَيكُم وَزادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ وَالجِسمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤتي مُلكَهُ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ | 2:247 |
برای بزرگان بنی اسرائیل پیغمبرشان گفت، دلیل اینکه این انتخاب صحیح است، نتیجه کار این پادشاه است که آن تابوت را که دشمنان شما از شما گرفته و برده اند، برای شما میآورد، وجود آن در میان شما آرامشی از جانب پروردگار شما برای شماست و آن باقيمانده ای است از آنچه طرفداران جدّی موسی و هارون از خود باز گذاشته اند که آنرا فرشتگان مخصوص حرکت میدهند و در این موضوع برای شما نشانه ای است بشرطی که مؤمن به تورات باشید (فلسطينيان بواسطه اینکه خالق عالم پشتیبان بنی اسرائیل فاسدِ شده، نبود تابوتی که الواح مقدس تورات در آن بود و به کمک قوه هائی غیبی حرکت میکرد و بر ضرر دشمنان و به نفع یهود بود از ایشان گرفتند و بردند و در دنبال آن بدبختیهای مختلفی به بنی اسرائیل رسید تا اینکه طالوت با قدرتی که از مؤمنان حقیقی یهود بوجود آورد آنرا از دشمن باز گرفت و چنانکه از آیات مختلف قرآن و تورات بدست می آید، این تابوت بوسیله رادیواکتیویته مخصوصی که از قدرت الله در نوشته شدن ده فرمان در الواح سنگی پدید آمده بود و پی در پی از خود قوه هائی بیرون میداد ،حرکت میکرد، و قدرت توکل و ایمان بنی اسرائیل نیز باعث میشد که قدرتهای مرموز دیگری از جانب الله آنرا تقویت نماید و هر زمان ایمان بنی اسرائیل کم میشد این قدرت مرموز نیز میرفت و قدرت اصلی الواح نیز به مرور ایام کم میشد تا اینکه حتی تابوت و الواح اصلی تورات و حتی خود تورات بوسیله سوءاستفاده چیان مذهبی یهود گم و گور گردید و امروزه اثری از آن نیست و یک کتاب مقدسی که عبارت از کم و زیاد شده کتب مقدس اصلی است همراه با موهوماتی در نزد یهود مانده است و قرآن مجید تذکراتی دارد که میتواند این انحرافات و موهومات را از دامن کتب مقدسه یهود پاک سازد) (248) | وَقالَ لَهُم نَبِيُّهُم إِنَّ آيَةَ مُلكِهِ أَن يَأتِيَكُمُ التّابوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِن رَبِّكُم وَبَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ موسىٰ وَآلُ هارونَ تَحمِلُهُ المَلائِكَةُ ۚ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ | 2:248 |
پس وقتی طالوت با لشگریان از شهر خارج شد به آنان گفت الله شما را به نهری از آب آشامیدنی می آزماید، هر کس پس از تشنه شدن از آن آب خورد، از من نیست، و هر کس از آن نچشید از من است و آنانکه فقط مشتی از آن خوردند میان این دو محسوب میگردند پس همه از آن خوردند جز اندکی از ایشان (آنانکه هیچ از آن نهر نخوردند رؤسای لشگر شدند و آنانکه بیش از مشتی آب خوردند بسوی شهر روانه شدند، زیرا ارزش اطاعت از رؤسای خود را نداشتند و آنانکه مشتی آب خوردند جزو لشگران محسوب شدند تا زیر دست رؤسای فداکار آنها بجنگند، زیرا معلوم شد که سر کش نیستند و لذا در کتاب سموئیل دیده میشود که از سیصد هزار نفر از لشگریانِ اولیه فقط سی هزار نفر انتخاب شده اند و در این کتاب نه راجع به این آزمایش چیزی نوشته شده و نه تابوت را در نزد دشمنان یهود میداند و در این کتاب موهوماتی هم هست که میرساند حقيقت آن بوده که در قرآنست و علمای يهود آنرا عوض کرده بودند و قرآن مصحح آن میباشد) پس هنگامیکه طالوت و همراهيان مؤمن او از آن نهر گذشتند اکثر آنها گفتند امروز برای ما بر علیه جالوت و لشگریانش توانائی نخواهد بود (اینرا آنهائی گفتند که از آب کمی خورده بودند) ولی آن عده قليلی که یقین داشتند الله را ملاقات خواهند کرد (یعنی چنان سخت به آخرت ایمان داشتند که زحمت های دنیا را نادیده میگرفتند و همین باعث شجاعت ایشان شده بود و لذا لیاقت ریاست بر دیگران را داشتند) گفتند بسا گروه های قلیلی که بفرمان الله بر گروه های کثیری غلبه کرده اند و الله همیشه با کسانی است که صبور و با تحمل باشند (معلوم میشود که اینان رؤسای لشگر بودند و این سخنان را برای لشگریان خود گفتند تا آنانرا تقویت روحی نمایند) (249) | فَلَمّا فَصَلَ طالوتُ بِالجُنودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبتَليكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَيسَ مِنّي وَمَن لَم يَطعَمهُ فَإِنَّهُ مِنّي إِلّا مَنِ اغتَرَفَ غُرفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبوا مِنهُ إِلّا قَليلًا مِنهُم ۚ فَلَمّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ قالوا لا طاقَةَ لَنَا اليَومَ بِجالوتَ وَجُنودِهِ ۚ قالَ الَّذينَ يَظُنّونَ أَنَّهُم مُلاقُو اللَّهِ كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرينَ | 2:249 |
و وقتی چنین لشگری در مقابل جالوت و لشگریانش ظاهر شدند به پروردگار خود گفتند بر ما تحمل انداز و قدمهای ما را ثابت دار و ما را بر این قوم کفران کننده پیروز گردان (جالوت که در کتاب سموئیل بنام جليات نوشته شده قویترین مرد جنگی فلسطینیان بود که بوسیله سنگ قلابِ داوود کشته شد، در زمانی که داوود پسری بیش نبود و ملاحظه میکنید که یک لشگر مؤمن به آخرت علاوه بر آنانکه مطيع کامل رؤسای مؤمنی مانند خود میباشد همیشه روح خود را بوسیله توکل به الله تقویت میکند و از همه مهمتر از کشته شدن نیز نمیترسد و مسلمانان صدر اسلام در زمان پیغمبر اسلام و خلفای بعد از آن حضرت چنین بودند که توانستند بزرگترین لشگریان آن زمان را از پای در آورند و بزرگترین اصلاح اجتماعی را به تمام عربستان و خاورمیانه و ایران و روم برسانند) (250) | وَلَمّا بَرَزوا لِجالوتَ وَجُنودِهِ قالوا رَبَّنا أَفرِغ عَلَينا صَبرًا وَثَبِّت أَقدامَنا وَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرينَ | 2:250 |
پس به فرمان الله فلسطینیان را شکست دادند و داوود جالوت را کشت و الله به این داوود آن سلطنت و حکمت معروف را داد و او را از هر چه صلاح میدانست تعلیم داد (اشاره به پادشاه شدن داوود بعد از طالوت است که شرح مفصل آن در تاریخ یهود است) و اگر (طبق نمونه ایکه ذکرشد) الله بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر از فساد کاریها باز نمیداشت، زمین به فساد کامل میرسید ولی الله (بوسیله اینگونه قوانینش برای رفع فساد) بر مردم جهان لطف و بخششی عالی دارد (251) | فَهَزَموهُم بِإِذنِ اللَّهِ وَقَتَلَ داوودُ جالوتَ وَآتاهُ اللَّهُ المُلكَ وَالحِكمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ وَلٰكِنَّ اللَّهَ ذو فَضلٍ عَلَى العالَمينَ | 2:251 |
آنچه گفته شد مطالب مستدل و روشن ماست که آن یگانه صاحب اختیار جهان میباشیم (در اینجا الله به یگانه صاحب اختیار جهان ترجمه شده) و آنها را بر تو روی سزاواری میخوانیم و به یقین تو از پیغام رسانان حقیقی هستی (252) | تِلكَ آياتُ اللَّهِ نَتلوها عَلَيكَ بِالحَقِّ ۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ المُرسَلينَ | 2:252 |
پیغمبرانی که نام آنها برده شد، بعضی از ایشان را بر بعضی دیگر فضیلت دادیم (یعنی مثلا ابراهیم را بر موسی و موسی را بر عیسی و این برترهای خصوصی دلیل بر آن نیست که پیروان هر یک پیغمبر خود را برتر از دیگری بدانند، زیرا این برتری نسبی است و آنهم در نزد الله نه در نزد مردم و مردم باید همه را پیغمبر الله بدانند و مطیع همه و مطيع جدیدترین دستورات الله باشند و بدانند که آنان چیزی مخالف حقیقت نگفته اند) بعضی از ایشان کسانی هستند که الله بطور مستقیم با آنها سخن گفته (مانند موسی) و بعضی از ایشان را به درجه هائی برتر از دیگران کرده (مانند ابراهيم اگر چه مستقیم با او سخن نگفته باشد) و به عیسی پسر مریم آن نشانه های روشن اختصاصی اش را ما دادیم و ما بودیم که او را بوسیله آن روح پاک کمک کردیم (یعنی با آنکه عیسی مامور اجرای تورات و مطالب انجیلش همه در تبلیغ تورات موسی بود او چیزهائی اضافی داشت که موسی نداشت، مانند زنده کردن مرده و وجودِ روحی پاک در کودکی و هم در زمانِ پیغمبریش همراه او که وضع اختصاصی جالبی به عیسی داده بود) و اگر الله میخواست پیروان مختلفی که بعد از این پیغمبران مختلف آمدند با یکدیگر جنگ نمیکردند با اینکه آن دلایل روشن برای همه ایشان آمده بود ولی آنان در آن دلایل روشن و مشابه اختلاف کردند (یعنی اگر برای ایشان اختلاف عقاید مذهبی پیش نمی آمد با هم جنگ نمیکردند) پس بعضی از ایشان مؤمن به آن یک راه شدند و گروهی از ایشان کفران آن راه را کردند و اگر الله میخواست این دسته های مختلف با یکدیگر جنگ نمیکردند ولی الله آنچه را که میخواهد، میکند (یعنی هم قانون طبيعي الله بر جنگ کردن دسته های مختلف است و هم برای پیروزی حق، گاهی صلاح میداند به مطیعانش دستور جنگ بدهد) (253) | تِلكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلىٰ بَعضٍ ۘ مِنهُم مَن كَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعضَهُم دَرَجاتٍ ۚ وَآتَينا عيسَى ابنَ مَريَمَ البَيِّناتِ وَأَيَّدناهُ بِروحِ القُدُسِ ۗ وَلَو شاءَ اللَّهُ مَا اقتَتَلَ الَّذينَ مِن بَعدِهِم مِن بَعدِ ما جاءَتهُمُ البَيِّناتُ وَلٰكِنِ اختَلَفوا فَمِنهُم مَن آمَنَ وَمِنهُم مَن كَفَرَ ۚ وَلَو شاءَ اللَّهُ مَا اقتَتَلوا وَلٰكِنَّ اللَّهَ يَفعَلُ ما يُريدُ | 2:253 |
ای کسانی که ایمان آوردید از آنچه شما را روزی کردیم در راه الله خرج کنید پیش از آنکه زمانی بیاید که در آن نه خرید و نه فروش پرونده اعمال است، و نه دوستی برای رفعِ گناه کسی میباشد و نه شفاعتی، کفران کنندگانِ راه روشن الله، ستمکاران حقیقی میباشند (بر طبق این آیه پس از مرگ هرگز شفاعتی که شبیه به استفاده از دوست برای بخشش گناه باشد نخواهد بود. یعنی بوسیله پیشوایان مذهبی گناه گناهکاران بخشیده نمیشود، مگر آنکه قبل از مرگ بوسیله آثار هدایتی خودشان شفیع و واسطه بخشش گناه کسی بشوند و اینست معنای شفاعت به اذن که در آیه قرآن است و چه خوب است، آنانکه به امید واسطه شدن و شفاعت بزرگان دین، گناه میکنند، بجای این امیدِ غلط بروند از راهنمائیهای پیشوایان مذهبی حقیقی خود استفاده کنند و هر چه بیشتر مؤمن به متن قرآن و عمل کننده به قرآن و سنت پیغمبر اسلام شوند تا هم کلمات پیغمبر و امام و هم متن قرآن شفيعِ آنان باشد والا کسی که به دستورات امام و پیغمبر روی متن قرآن و راهی که باعث رفع اختلاف مذهبی میشود، عمل نمیکند، امام و پیغمبر هیچ وابستگی با او ندارند، اگر چه صدها بار بگوید، امام و پیغمبر را دوست دارد) (254) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَنفِقوا مِمّا رَزَقناكُم مِن قَبلِ أَن يَأتِيَ يَومٌ لا بَيعٌ فيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ ۗ وَالكافِرونَ هُمُ الظّالِمونَ | 2:254 |
الله کسی است که جز او صاحب اختیاری نیست (الاه فارسی آن صاحب اختیار و خداست و الله به معنای آن یگانه صاحب اختیار معروف یعنی خالق عالم می باشد) و آن همیشه زنده و همیشه آماده اوست، نه او را چرتی گیرد و نه خوابی، هر چه در آسمانها و زمین میباشد در اختیار اوست، با این توصیف چه کسی جز به اذن خود او نزد او شفاعت کسی را خواهد کرد (اذن الله این است که در کتابهای آسمانی نوشته شده، هر کس بوسیله راهنمائیهای مبلغین حقیقی دین که فقط مردم را به متن قرآن میخوانند، از گناه خود توبه کند و به آن راهنمائیها عمل کند، هم قرآن شفيع به اذن برای اوست و هم مبلغین حقیقی واسطه و وسیله نجانند و همه باید مستقیما از الله و متن کتابش رستگاری خود را بخواهند، زیرا خالق عالم مانند فرمانروایان دنیائی نیست که گاهی در خواب و زمانی در سفر باشند و برای دسترسی به آنان مجبور باشیم نزدیکان او را وسیله و واسطه و شفيع قرار دهیم و بعلاوه خالق عالم پرونده ما را بهتر از بزرگان دین که بشر هستند، میداند و حال آنکه فرمانروایان دنیائی برای فهم هر موضوعی مجبورند برای تحقیق کردن به واسطه ها مراجعه کنند و از اطلاعات بیشتر آنان استفاده نمایند) زیرا حوادث جلو و عقب هر کس را فقط الله خوب میداند و بزرگترین شخصیت های دینی بطور کامل و وسیع چیزی از علم او را نمیدانند، مگر به اندازه ای که الله بخواهد که بدانند این اندازه برای پیغمبران عبارتست از آنچه روی قانون فراگیری علم از نظر بشری میدانند و هم آنچه از طریق وحی لازم است، بدانند و برای امامان قسمت وحی کم میشود مگر آنچه از متن وحی یعنی قرآن و یا تعلیمات دیگری که از وحی غیر مکتوب پیغمبران سرچشمه گرفته باشد استفاده مستقیم یا غیر مستقیم میکنند) کرسی یا جایگاهِ حکومتِ الله آسمانها و زمین را فرا گرفته (تمام منظومه های شمسی جهان که در آنها موجودات زنده هستند، کرسى الله اند و خورشید ها عرش او) و نگهداری آسمانها و زمین با تمام وسعتشان، بر الله سنگین نیست، و او آن بس برتر بس عظیم میباشد (255) | اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ الحَيُّ القَيّومُ ۚ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَومٌ ۚ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۗ مَن ذَا الَّذي يَشفَعُ عِندَهُ إِلّا بِإِذنِهِ ۚ يَعلَمُ ما بَينَ أَيديهِم وَما خَلفَهُم ۖ وَلا يُحيطونَ بِشَيءٍ مِن عِلمِهِ إِلّا بِما شاءَ ۚ وَسِعَ كُرسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ ۖ وَلا يَئودُهُ حِفظُهُما ۚ وَهُوَ العَلِيُّ العَظيمُ | 2:255 |
در دین حق تحمیل به زور نیست، زیرا در این دین، راه صحیح از ناصحیح با دلایل روشن واضح شده است پس هر کس با طاغوت مخالفت کند و راهنمائیهای آن یگانه صاحب اختیار را بپذیرد، به آن دست آویزی چنگ زده که گسستنی نیست، و الله شنوائی میباشد بس دانا (هر کس به نام دین و مذهبی مردم را به شفاعت غير مأذون ذکر شده در دو آیه قبل بخواند و مردم به غرض، یا نادانی از او یا آثارش اطاعت بنده وار و کورانه انجام دهند، در لغت عرب او را طاغوت میگویند) (256) | لا إِكراهَ فِي الدّينِ ۖ قَد تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ ۚ فَمَن يَكفُر بِالطّاغوتِ وَيُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَةِ الوُثقىٰ لَا انفِصامَ لَها ۗ وَاللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ | 2:256 |
الله ياور کسانی است که دستورات الله را پذیرفته اند و او ایشان را از تاریکیهای گوناگون بسوی آن یگانه نور بیرون می آورد و کسانی که کفران چنین راهی را کردند، یاوران ایشان آن حیله گران دینی اند، که ایشان را از آن یگانه نور بسوی تاریکیهای گوناگون بیرون میبرند، اینان یارانِ آتشِ دوزخند، که در آن همیشه خواهند ماند (راه حق راهی است روشن به مانند نور و در تمام پیغمبران و رهبران حقیقی یکی است و آن بر طبق آیه 8 و 9 از سوره حج، آن است که بر خلاف علوم بدیهی و راههای مشکلتر علمی که علوم تجربی عالی باشد و خلاف متن کتاب الله که روشن ترین کتاب علمی دینی است، نباشد و هر راهی که غیر از این سه راه باشد، راههای گمانی و ظلمانی میباشند که رونده ی آنها در دنیا، پست و در آخرت دچار آتش سوزان میشود و این راهنمایی که تا به امروز هیچ دانشمندی متوجه آن نشده از عجایب راهنمائی های قرآنست که تبلیغ آن در جوانان بهترین جامعه تربیت شده را بوجود می آورد) (257) | اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:257 |
آیا بسوی داستان کسی که با ابراهیم درباره پروردگار ابراهیم گفتگو کرد دقت کرده ای، وقتی ابراهیم باو گفت، پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند، او که الله به او سلطنت داده بود گفت: من هم زنده میکنم و میمیرانم (منظورش این بود که میتوانم کسی را که نزدیک به مردن است از حيث فقر یا بیماری و یا محکومیت با قدرتی که دارم از فقر و یا بیماری و یا محکومیت بیرونش آورم و زنداش کنم و یا کسی را که زنده است و قوی است دستور دهم او را بکشند) ابراهيم جواب داد، الله خورشید را از مشرق بیرون می آورد و آنرا اگر قدرت داری از مغرب بیاور، پس آنکسی که کفران نعمت سلطنت و هدایت را نسبت به الله کرده بود، در جواب سرگردان شد، و الله قوم ستمکار را به قضاوت صحیح راهنمائی نمیکند (این داستان نمونه ایست بر اثبات اینکه هر کس ستمکار و فساد کار و غرض ران شد هر چه هم دانا و قدرتمند باشد، چون راه راست نمیرود، سخنان بی منطق و چرت و پرت میگوید و قانون الله او را براه راست هدایت نمیکند. این پادشاه نینیاس دوم یا نمرود دوم، پادشاه اورکلده بود که قبل از حمورابی در آنجا سلطنت میکرد و این گفتگو قبل از آن بود که به دستور این پادشاه ابراهیم را به آتش اندازند تا کشته شود و چون ابراهیم را آتش نسوزاند، معلوم شد که او حتی در مقابل قدرت الله، توانائی کشتن کسی را هم ندارد و این پادشاه بواسطه کارهائی که با ابراهیم کرد و عاقبت مغلوب حمورابی شد و با ذلت از بین رفت و حمورابی ابراهیم را بسیار تجلیل کرد و حتی از تشابه قوانین حمورابی با قوانین موسی معلوم میشود که حمورابی از قوانین دینی ابراهیم پیغمبر استفاده ها کرده است) (258) | أَلَم تَرَ إِلَى الَّذي حاجَّ إِبراهيمَ في رَبِّهِ أَن آتاهُ اللَّهُ المُلكَ إِذ قالَ إِبراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحيي وَيُميتُ قالَ أَنا أُحيي وَأُميتُ ۖ قالَ إِبراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأتي بِالشَّمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بِها مِنَ المَغرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمينَ | 2:258 |
قدرتی که الله در داستان بالا به ابراهیم نشان داد، به مانند قدرتی است که به کسی نشان داد که بر شهری عبور کرد که ساختمانهای آن خراب شده بود، با خود گفت چگونه ممکن است الله این شهر را بعد از مردنش زنده کند (این شخص عُزَیر بود که بواسطه این داستان تاریخی اش برطبق آیه 30 از سوره توبه بنی اسرائیل او را قدرتمند و پسر خدا میدانستند و در کتب دینی یهود بنام عزرا معروف است او یکی از پیشوایان پرهیزکار یهود بود که پس از این داستان به مقام نبوت رسید او در کتابهای پیغمبران يهود مانند اشعيا و ارمیا خوانده بود که شهر اورشلیم و بیت المقدس بواسطه کفران يهود خراب میشود و دوباره آباد میگردد و لذا نزدیک به 600 قبل از میلاد بوسیله پادشاه آشور «نبوکد نصر» این شهر بزرگ خراب شد و مردم آن که یهودی بودند گروهی به بابل برده شدند و گروه دیگر به جاهای دیگر پراکنده گردیدند. این مرد یهودی برای رفتن به جای دیگر با الاغش از ویرانه های آن میگذشت و وقتی در خرابه ای استراحت کرده بود از بس منظره شهر خراب و غیر قابل آباد شدن بود او تردید داشت که دوباره آباد شود و لذا جمله بالا را به زبان آورد) پس الله او را در همانجا صد سال میراند و سپس زنده اش کرد و برخاست، الله بوسیله وحی به او گفت، اینجا چقدر ماندی، جواب داد یا یک روز یا از یک روز هم کمتر (صبح بود که با خود جمله بالا را گفت و مرد و عصر نزدیک غروب بیدار شد) الله به او گفت بلکه تو صد سال اینجا بودی پس به خوراک و آبت نظر انداز که حتی بو هم نگرفته ولی الاغت جز استخوانش نمانده، ما اینکار را برای مردم آینده نشانه ای از قدرت خود بگذاریم و حالا ببین که چگونه استخوانهای الاغت را رویهم میگذاریم و سپس بر آن گوشت و پوست میپوشانیم و مثل اولش زنده میکنیم پس وقتی برای او این قدرت نمائی ها واضح شد، گفت، میدانم که الله بر هرچیزی تواناست (صحت این داستان عجیب از نظر منطق علمی از آنروست که با اینکه چنین داستانی در کتب دینی یهود نیست ولی در کتاب عزرا و کتاب نحميا که دو کتاب از کتابهای مقدس يهود است وضع عزرا طوری تشریح شده که داستان فوق را اثبات میکند زیرا در باب هفتم کتاب عزرا نوشته شده عزرا پسر سرایا و سرایا پسر عزريا و عزریا پسر حلقيا و این حلقیا در زمان خودش قبل از اینکه آشور به بیت المقدس حمله نماید یکی از روحانیون بزرگ یهود بوده ولی در کتاب نحميا باب یازدهم نوشته شده، سرایا پسر حلقياست نه نوه حلقيا و در باب نهم از کتاب اول تواریخ ایام، بدون آنکه اسمی از سرایا برده شود نوشته شده پسر حلقيا عزریا بوده از این اختلاف ها کاملا پیداست که عزرا همان عزریا بوده که لقبش سرایاست و در قاموس کتاب مقدس نیز در تایید این نظر نوشته شده که عزریا یعنی کسی که الله او را کمک میکند و این معنا میرساند که بواسطه معجزه مزبور به سرايا لقب عزریا را داده اند و حتی در قاموس کتاب مقدس نوشته شده دو کتاب دیگر درباره عزرا در میان یهودیان هست که چون آنرا جعلی دانسته اند در ردیف کتابهای معتبر خود نیاورده اند و این میرساند که داستان مردن صد ساله عزرا در میان یهود هست ولی آنرا برای مخالفت با قرآن جعلی معرفی کرده اند و باز اینکه در تاریخ یهود است که اردشیر دراز دست عزرا را زیاده از حد مقدس میشمرده و بطور مسلم همین معجزه صد سال مردن او بوده که او را بسیار مقدس میدانستند و یهودیان او را پسر خدا شمرده اند. به هر حال این عُزیر که پسر حلقيا بوده پس از این مردن صد ساله از جانب الله مأمور میشود نزد پادشاه ایران یعنی اردشیر دراز دست بیاید و با قرائن معلومه ای ثابت کند که مرده بوده و زنده شده و مامور الله است و در نتیجه اردشیر با اینکه قبلا نیز طبق تاريخ يهود با کامل شدن ساختمانهای شهر اورشلیم مخالف بوده او را مامور میکند که با تمام وسائل لازم برود در فلسطین و شهر اورشلیم را به طرز آبرومندی بسازد و چون آنرا پس از چند سال ساخت پادشاه ایران برای حکومت آنجا نحميا را مامور نمود و در اینجا لازم است که یاد آوری شود که تاریخ خراب شدن شهر اورشلیم بدست آشوریان در حدود 608 قبل از میلاد بوده و این شهر 70 سال کاملا خراب و بی نفوس ماند و مردمش به اسیری بابل برده شدند و در حدود 538 قبل از میلاد، کورش پس از اشغال بابل و آزاد کردن قوم یهود تعداد زیادی از آنان را روانه اورشلیم کرد تا آنرا دوباره بسازند و تا زمانی که عُزیر زنده شد و نزد اردشیر آمد در مدت نزدیک به 80 سال چند پادشاه در ایران سلطنت کردند و بواسطه مخالفت حکومتهای اطراف اورشلیم با قدرتمند شدن یهود، این پادشاهان با کامل سازی اورشلیم موافق نبودند تا اینکه اردشیر بواسطه آنچه در عُزیر دید با کامل سازی آنجا موافقت و کمک نمود و عُزیر در اورشلیم مانند یک پیغمبر قدرتمند، امور مذهبی یهود را اصلاح نمود و تورات موسی را که به خرافات آلوده شده بود و بصورت روایات ضد و نقیضی در آمده بود بقدر توانائیش اصلاح کرد تا اینکه پس از چندی باز بنی اسرائیل فاسد شدند و تورات اصلاح شده را هم کم و زیاد کردند و بواسطه مخالفت با پیغمبری عیسی دچار سخت ترین پراکندگی شدند که روی پیشگوئی الله بوسیله انبیاء يهود و متن قرآن مجید تا زمان فعلی که حکومتی در فلسطین تشکیل داده اند طول کشید) (259) | أَو كَالَّذي مَرَّ عَلىٰ قَريَةٍ وَهِيَ خاوِيَةٌ عَلىٰ عُروشِها قالَ أَنّىٰ يُحيي هٰذِهِ اللَّهُ بَعدَ مَوتِها ۖ فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قالَ كَم لَبِثتَ ۖ قالَ لَبِثتُ يَومًا أَو بَعضَ يَومٍ ۖ قالَ بَل لَبِثتَ مِائَةَ عامٍ فَانظُر إِلىٰ طَعامِكَ وَشَرابِكَ لَم يَتَسَنَّه ۖ وَانظُر إِلىٰ حِمارِكَ وَلِنَجعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ ۖ وَانظُر إِلَى العِظامِ كَيفَ نُنشِزُها ثُمَّ نَكسوها لَحمًا ۚ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:259 |
و هنگامیکه ابراهیم به پروردگار عالم گفت پروردگارا به من بنمایان که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد پاسخ شنید: آیا هنوز به زندگی دوباره از پس مرگ ایمان نیاورده ای؟ جواب داد: ایمان آورده ام ولی میخواهم درونم آرام گیرد (یعنی وسوسه هائی روحم را مضطرب نکند که مبادا زندگی پس از مرگ صحت نداشته باشد) پروردگارش گفت پس چهار پرنده بگیر و روی آنها را بسوی خودت کن (تا علامت مشخصه هر یک را خوب بشناسی) سپس آنها را تکه تکه نما، و از مجموع آن تکه ها بر هر کوهی مقداری از آن تکه ها را بگذار (یعنی بر چهار کوه از هم جدا از آنها بگذار) سپس هر یک را با علامت مشخصه ای که داشتند بخوان، خواهی دید که زنده میشوند و نزد تو بسرعت خواهند آمد و از آن بدان که الله پر قدرت است ولی قدرت خود را روی حکمت عظیمش به کار میاندازد (این داستان ها برای این در دنبال هم شرح داده شد تا مسلمانان يقين کنند، اگر مؤمن حقیقی به قرآن شوند و از لحاظ قوانین طبیعی جنگ و پیروزی تنبلی ننمایند و از الله نیز کمک بخواهند، الله معجزه آسا به ایشان کمک خواهد کرد و چون مسلمانان، این اگر ها را عمل کردند، در سوره بعد خواهیم دید که چگونه در جنگ بدر عددی قلیل از مسلمانان خوب تربیت شده بر بیش از سه برابر خود غلبه نمودند و قدرت بزرگی در عربستان پیدا کردند و اگر امروزه الله از ایشان پشتیبانی نمیکند برای این است که به متن راهنمائی های قرآن پشت کرده اند و دچار تفرقه های مذهبی شده اند) (260) | وَإِذ قالَ إِبراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيفَ تُحيِي المَوتىٰ ۖ قالَ أَوَلَم تُؤمِن ۖ قالَ بَلىٰ وَلٰكِن لِيَطمَئِنَّ قَلبي ۖ قالَ فَخُذ أَربَعَةً مِنَ الطَّيرِ فَصُرهُنَّ إِلَيكَ ثُمَّ اجعَل عَلىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنهُنَّ جُزءًا ثُمَّ ادعُهُنَّ يَأتينَكَ سَعيًا ۚ وَاعلَم أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ | 2:260 |
چگونگی کسانی که در راه تربیت های شرح داده شده بوسیله الله مالهای خود را خرج میکنند (یعنی در راه بوجود آمدن یک حکومت پر قدرت و عالی اسلامی از دادن مال دریغ ندارند) بمانند دانه ایست که از آن هفت سنبل میروید و در هر سنبل صد دانه باشد و الله برای هر کس بخواهد (یعنی برای هر کس که تربیت الله را بپذیرد) چند برابر نتیجه میدهد و الله توسعه دهنده ایست بس دانا (آری انسان فهمیده متوجه میشود، دور افکندن ظاهری یک دانه گندم بصورت کاشتن صحیح آن در خاک با اینکه ابتدا در خاک می پوسد، ليكن پس از مدتی هفتصد دانه به صاحبش برمیگرداند به همینطور اگر نفرات یک ملت یا یک جمعیت کوچک و یا بزرگی در راه تربیت صحیح و ترقی از مال خود خرج کنند پس از مدتی هر چه بیشتر ترقی کنند بیشتر از منافع اجتماعی بوسیله حکومت خود برخوردار میگردند چنانکه کار تربیت شدگان اولیه اسلام بجائی رسید که هر فرد برجسته آنان غیر از عربستان حکومت وسیعی را اداره میکردند و دشمنان اسلام برای اینکه این نهضت قوی را از بین ببرند اول بوسیله روایاتی دروغ و تطمیع ها مسلمين را دچار تفرقه های مذهبی کردند و بعد آنان را بروز سیاهی که سالیان درازیست، می بینیم کشاندند) (261) | مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ ۗ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ | 2:261 |
کسانیکه مالهای خود را در راه الله خرج میکنند و در دنبال آن منت و یا اذیتی نشان نمی دهند مزد ایشان نزد پروردگارشان محفوظ خواهد بود و در پس مرگ ترس و اندوهی بر ایشان نخواهد بود (262) | الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم في سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتبِعونَ ما أَنفَقوا مَنًّا وَلا أَذًى ۙ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:262 |
سخن شایسته که همراه با چشم پوشی از دادن کمک در راه الله باشد بهتر از کمک دادنی است که در دنبال آن اذیتی باشد و الله از چنین کسی بی نیاز و صبور است (263) | قَولٌ مَعروفٌ وَمَغفِرَةٌ خَيرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتبَعُها أَذًى ۗ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ | 2:263 |
ای کسانی که ایمان آورده اید، کمکهای خود را به منت و اذیت بی اجر و مزد نکنید و مانند کسی نباشید که به الله و آخرت ایمان نیاورده ولی برای آنکه مردم ببینند مال خود را در اینگونه موارد خرج میکند، مثل او مانند سنگی است بزرگ و صاف که بر آن خاکی باشد و کسانی بر آن تخمی پاشیده باشند پس چون بارانی شدید بر آن رسد جز سنگی صاف نمیگذارد، بطوریکه تخم پاشان بر آن چیزی از آن بدست نخواهند آورد و الله چنین قوم کفران کننده را راهنمائی نمیکند (264) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تُبطِلوا صَدَقاتِكُم بِالمَنِّ وَالأَذىٰ كَالَّذي يُنفِقُ مالَهُ رِئَاءَ النّاسِ وَلا يُؤمِنُ بِاللَّهِ وَاليَومِ الآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَيهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلدًا ۖ لا يَقدِرونَ عَلىٰ شَيءٍ مِمّا كَسَبوا ۗ وَاللَّهُ لا يَهدِي القَومَ الكافِرينَ | 2:264 |
و مثال کسانیکه اموال خود را برای رسیدن به رضای الله و ثبات جامعه خود خرج میکنند مانند باغی است در تپه هائی کوتاه از خاک خوب که بارش های شدید باعث میشود میوه های آن باغ دو برابر شود و حتی اگر باران درشت بدان نبارد، نم باران نیز چنین زمینی را به میوه میرساند و الله بدانچه میکنید بیناست (265) | وَمَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ وَتَثبيتًا مِن أَنفُسِهِم كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَت أُكُلَها ضِعفَينِ فَإِن لَم يُصِبها وابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ | 2:265 |
آیا یکی از شما مردم دوست دارد باغی داشته باشد از نخلستان و انگورستان و بواسطه جویبارهائی که در پای آن است از هر میوه ای در آن بدست آید و موقعی که او پیر میشود و فرزندانی ناتوان نیز دارد، گرد بادِ آتش داری به باغش برسد و آن را آتش زند؟ الله برای شما چنین دلایل روشنی را توضیح میدهد شاید فکر خود را بکار اندازید (خرج نکردن یک جامعه برای ترقی شهر و مملکت و جامعه خود و یا به ريا خرج کردن، زمامداران را دلسرد میکند و این آتشی میشود که جامعه بدان بسوزند و اسیر بیگانگان شوند) (266) | أَيَوَدُّ أَحَدُكُم أَن تَكونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخيلٍ وَأَعنابٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ لَهُ فيها مِن كُلِّ الثَّمَراتِ وَأَصابَهُ الكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعصارٌ فيهِ نارٌ فَاحتَرَقَت ۗ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَتَفَكَّرونَ | 2:266 |
ای کسانی که ایمان آورده اید از پاکيزه ترین چیزی که بدست آورده اید در راه الله خرج کنید (اشاره به سود کاسبی مردم می باشد) و همچنین از چیزی خرج کنید که قانون طبیعی ما برای شما از زمین بیرون آورد و نخواهید که چیزهای بد از مال خود را در این راه خرج کنید چیزهائی را که خود نگه نمی دارید و دور میاندازید، و بدانید که الله نیازی به اینگونه خرجهای شما ندارد و او بهترین صفات خوب را دارد (267) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَنفِقوا مِن طَيِّباتِ ما كَسَبتُم وَمِمّا أَخرَجنا لَكُم مِنَ الأَرضِ ۖ وَلا تَيَمَّمُوا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ وَلَستُم بِآخِذيهِ إِلّا أَن تُغمِضوا فيهِ ۚ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ | 2:267 |
وسوسه های شیطانی و تمام شیطنت کاران روی تبلیغ شما به خوش گذرانیهای نامشروع در باطن وعده درویشی و فقر اجتماعی به شما میدهند و الله وعده هایی به شما میدهد که نتیجه اش آمرزش گناهان از جانب اوست و بدست آوردن هر فضيلتی و الله توسعه دهنده ای است دانا (این آیه بزرگترین دلیل بر بدی درویشی و فقر و تبلیغات ظاهر فریب کلیه شعبه های تصوف موجود در جهان است که مفت خورانی برای سوء استفاده از مردم در کلیه ادیان و مذاهب درست کرده اند) (268) | الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقرَ وَيَأمُرُكُم بِالفَحشاءِ ۖ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَغفِرَةً مِنهُ وَفَضلًا ۗ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ | 2:268 |
حکمت و فلسفه عالی دین حقیقی را الله به هر کس که بخواهد میدهد (خواست او روی استعداد و لياقت افراد و جوامع است نه بیهوده) و به هر کس چنین حکمتی داده شد به او خوبیهای بسیاری داده شده و این راهنمائیهای عالی را جز خردمندان کسی متوجه نمیشود (269) | يُؤتِي الحِكمَةَ مَن يَشاءُ ۚ وَمَن يُؤتَ الحِكمَةَ فَقَد أوتِيَ خَيرًا كَثيرًا ۗ وَما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُو الأَلبابِ | 2:269 |
و شما هر خرج واجب و یا اضافه بر واجب در کمکهای اجتماعی کرده باشید الله آنرا میداند و برای آنانکه میتوانند و کمک نمی کنند چون ستمکار میباشند کمک کننده ای از جانب الله نخواهد بود (270) | وَما أَنفَقتُم مِن نَفَقَةٍ أَو نَذَرتُم مِن نَذرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعلَمُهُ ۗ وَما لِلظّالِمينَ مِن أَنصارٍ | 2:270 |
و انواع کمکهای اجتماعی که روی تصدیق شما به این راهنمائیها انجام میدهید اگر آشکارا بدهید خوب است و اگر آنرا پنهان دارید و خود به مستمندان بدهید برای شما بهتر است و الله مقداری از گناهان شما را پاک میسازد و الله بدانچه میکنید آگاه میباشد (کمکهای اجتماعی در اسلام به سه اسم خوانده شده أول انفاق که به معنای خرج کردن در امور لازم اجتماعی است، دوم زکات که به معنای خرج کردن برای پاک شدن و تزکیه روح انسان از خودخواهی و کِناست و حسد است، سوم صدقه که به معنای خرج کردن برای اثبات اینکه واقعا این راهنمائیها را تصدیق داریم که لازم است چگونگی و مقدار این کمکها در زمانها و مکانهای مختلف برای مسلمانان فرق میکند، یکوقت مسلمانان دارای تشکیلات منظم وسیعی هستند که آن تشکیلات اندازه کمکهای لازم را روی سرانه نفرات تعیین میکند و خودش پس از گرفتن در راههای لازم خرج میکند و دیگر احتیاجی نیست که مسلمانان تک تک روی دلخواه خود بدهند، مانند زمان حکومت اسلام در مدینه بعد از فتح مکه و زمان خلفای راشدین که شبیه بود به تعیین مالیاتی که در حکومتهای پیشرفته تعیین میشود و باید بپردازند و زمان دوم، زمانی است که عدد مسلمانان در جائی بقدری کم است که تشکیلات پر خرجی ندارند و باید روی دلخواه خود به فقیران و یتیمان و محتاجان مختلف دیگر و هم بوجود آوردن تشکیلات و تبلیغات اسلامی کمک نمایند مانند زمان مسلمانان قبل از هجرت پیغمبر اسلام در مکه و زمان سوم هنگامی است که مانند هنگام نزول این سوره بقره که مسلمین تشکیلات نسبتا منظمی مانند تشکیلات یک حزب داشتند که بسرعت بسوی تشکیلات قویتر و منظمتر میرفتند در این موقع باید مسلمانان خیلی بیشتر از دو زمان دیگر کمک کنند هم آشکارا به تشکیلات خود و هم پنهان به مستمندان و محتاجان مختلف) (271) | إِن تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِيَ ۖ وَإِن تُخفوها وَتُؤتوهَا الفُقَراءَ فَهُوَ خَيرٌ لَكُم ۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِن سَيِّئَاتِكُم ۗ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ خَبيرٌ | 2:271 |
ای پیغمبر هدایت شدن محتاجان بر تو نیست و الله است که هر کس را بخواهد هدایت میکند (یعنی در کمک کردن، مؤمن بودنِ فقرا شرط نیست زیرا هدایت بسته به لیاقت اشخاص است) و شما مسلمانان هر چیز خوبی را که انفاق کنید برای رستگاری خودتان کرده اید و جز برای بدست آوردن توجه الله انفاق نمیکنید (در این جملات به مسلمانان گوشزد شده که به محتاجان باید کمک کنند اگر چه بعضی از آنان به هدایت اسلام نباشند و از حیث عقیده و عمل مذهبی منحرف باشند) و هر مالی که انفاق کنید نتیجه آن بطور کامل بسوی خود شما بر میگردد و به شما ستمی نخواهد رسید (272) | لَيسَ عَلَيكَ هُداهُم وَلٰكِنَّ اللَّهَ يَهدي مَن يَشاءُ ۗ وَما تُنفِقوا مِن خَيرٍ فَلِأَنفُسِكُم ۚ وَما تُنفِقونَ إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ اللَّهِ ۚ وَما تُنفِقوا مِن خَيرٍ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ | 2:272 |
و فقیرانی که در راه الله گرفتار شده اند (مقصود راه زندگی است که آن نیز قانون الله است) و نمی توانند راهی برای نجات خود در زمین پیدا کنند و چون میخواهند آبروی خود را حفظ کنند، مردم جاهل گمان میکنند ایشان بی نیازند ولی تو ایشان را روی علاماتی که دارند میشناسی و ایشان حاضر نیستند که بصورت درماندگی از مردم تقاضا نمایند برای اینگونه مستمندان هر مالی انفاق کنید، الله بدان دانا خواهد بود (این آیه میرساند که حتی المقدور مسلمان باید درباره محتاجان کنجکاو باشد تا حقیقتا به مستحق حقیقی کمک کند و کاری نکند که باعث گداپروری شود و یا به مستحقان حقیقی که به اصطلاح با سیلی صورت خود را سرخ نشان میدهند کمک نکند و بهترین کمک ایجاد کار برای مستحقانی است که می توانند کار بکنند) (273) | لِلفُقَراءِ الَّذينَ أُحصِروا في سَبيلِ اللَّهِ لا يَستَطيعونَ ضَربًا فِي الأَرضِ يَحسَبُهُمُ الجاهِلُ أَغنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعرِفُهُم بِسيماهُم لا يَسأَلونَ النّاسَ إِلحافًا ۗ وَما تُنفِقوا مِن خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ | 2:273 |
آنانکه مالهای خود را در شب و روز و در پنهان و آشکار انفاق میکنند، مزدشان نزد پروردگارشان خواهد بود و نه ترسی بر ایشان از پس مرگ میباشد و نه اندوهگین خواهند شد (274) | الَّذينَ يُنفِقونَ أَموالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:274 |
آنان که آن ربای حرام را میخورند (اشاره به سود گرفتن از محتاجی میباشد که باید به او کمک بلاعوض کرد زیرا هر چه کوشش کند نمی تواند از سرمایه ای که ما به او داده ایم، هم خرج خود را در آورد و هم سودی بما بدهد و فقط این نوع ربا هم در دین اسلام حقیقی و هم در دین یهود و مسیحی حرام است و آنانکه این ربای معلوم را بهر نوع ربائی تفسیر کرده اند باعث فقر و بدبختی مسلمین و یا رواج حیله بازی و کلاه شرعی در مسلمانان شده اند) آنان زندگی نمیکنند، مگر بمانند زندگی کسی که تحت تاثیر شیطنت کار، بی منطق شده است و آن از آنروست که گفتند آن خرید و فروش حلال به مانند ربای حرام است و حال آنکه آن خرید و فروش حلال را الله حلال کرده و ربای حرام را الله حرام نموده (فروش جنس به مستمند اگر چه سودی برای فروشنده دارد لیکن مستمند را دچار زحمتی نمیکند و حال آنکه اگر مستمند در گرفتن سرمایه ربوی نتوانست سودی بدهد، به زور از او گرفتن، او را سخت دچار نابودی میکند و رباخوار این منطق را روی نفع شخصی متوجه نیست) پس هر کس بر طبق این پند پروردگارش از گرفتن سود از چنین کسی دست کشید اگر در گذشته سودی گرفته باشد برای اوست و کارش بسوى الله میرسد (یعنی باید متوجه شود که اگر ظلم کرده باشد آنرا جبران کند و اگر ظلمش کم باشد، شاید الله ببخشد) و کسانی که باز هم از چنین کسی سود گیرند یار آتش دوزخ خواهند بود که در آن همیشه میمانند (275) | الَّذينَ يَأكُلونَ الرِّبا لا يَقومونَ إِلّا كَما يَقومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ مِنَ المَسِّ ۚ ذٰلِكَ بِأَنَّهُم قالوا إِنَّمَا البَيعُ مِثلُ الرِّبا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ البَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبا ۚ فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهىٰ فَلَهُ ما سَلَفَ وَأَمرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَن عادَ فَأُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ | 2:275 |
چنان ربائی را (چنان سودی را) الله به کمی می کشاند و صدقه ها را پرسود میکند و الله هیچ کفران کننده گناهکار را دوست نمیدارد (حقیقتا کسی که بجای بخشش به فقیر، فقیر را در فشار ربا خواری خود قرار دهد حتما کفران کننده ای گناهکار است و هرگز کسی که به مرد فعالی سرمایه برای کار میدهد و از سود سرشار آن مقداری میگیرد چنین نخواهد بود) (276) | يَمحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَيُربِي الصَّدَقاتِ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ أَثيمٍ | 2:276 |
به یقین کسانی که ایمان آوردند و آن کارهای شایسته را انجام دادند و آن نماز صحیح را خواندند و زکات مقرره را دادند، مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ خواهد بود و نه ترسی بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد (277) | إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ | 2:277 |
ای کسانی که ایمان آورد باید از الله بترسید و از سود مانده از چنان ربائی صرف نظر کنید اگر مؤمن حقیقی میباشید (278) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَروا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِن كُنتُم مُؤمِنينَ | 2:278 |
پس اگر چنین نکردید جنگی از جانب الله و رسولش را با خود اعلام کرده اید (در آنزمان هنوز پیغمبر اسلام قدرت حکومت کاملی نداشت این تهدیدی برای آینده آنان و طرد کامل اینگونه مؤمنان ظاهری بود. امروزه نیز هر محیطی که مردمش چنین بی رحم باشند که از مستمند سود سرمایه بخواهند مردم آن محیط در یک اضطراب و جنگ طبقاتی خواهند سوخت) و اگر توبه کردید اصل مال شما برای شما باشد تا نه شما ظلم کرده باشید و نه بر شما ظلم شود ( آیا اگر سرمایه گیرنده از آن سرمایه سودی ببرد که هم برطبق آیه 38 از سوره روم بر مال خودش افزوده شود و هم بتواند با دادنِ سود به صاحبِ سرمایه بر مالِ او نیز بیافزاید به او ظلمی شده است و این جمله قرآن و همچنین ذکر صدقه و انفاق و زکات در این آیات میرسانند که این آیات درباره هر نوع ربایی نیست بلکه فقط درباره ربایی از فقیر است که نمیتواند بیش از خرج خودش سودی هم به صاحب سرمایه بدهد) (279) | فَإِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِ ۖ وَإِن تُبتُم فَلَكُم رُءوسُ أَموالِكُم لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ | 2:279 |
و اگر سرمایه گیرنده در پس دادن سرمایه تنگدست بود صاحب سرمایه به او مهلتی دهد تا زمانی که بتواند سرمایه را بر گرداند و اگر سرمایه خود را از تنگدست بحساب صدقه محسوب دارید و به او ببخشید برای شما بهتر است و اگر دانا باشید خودتان این بهتری را می فهمید (280) | وَإِن كانَ ذو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلىٰ مَيسَرَةٍ ۚ وَأَن تَصَدَّقوا خَيرٌ لَكُم ۖ إِن كُنتُم تَعلَمونَ | 2:280 |
از زمانی بترسید که در آن بسوى الله باز گردانده میشوید (یعنی در آخرت بسوی عرش الله یا مرکز قدرت الله برای ملاقات الله نزدیک میشوید و به آن زمین میرسید که قبلا روح شما از طریق روح پدر و مادر اولیه خودتان آدم اول از آن زمین و بهشتش به زمین دنیا آمده اید) در آن زمان هر فردی نتیجه کامل اعمال خود را خواهد دید و به مردم ستمی نخواهد شد (281) | وَاتَّقوا يَومًا تُرجَعونَ فيهِ إِلَى اللَّهِ ۖ ثُمَّ تُوَفّىٰ كُلُّ نَفسٍ ما كَسَبَت وَهُم لا يُظلَمونَ | 2:281 |
ای کسانی که ایمان آورده اید، وقتی با یکدیگر قرار دادی مدت دار بستيد آنرا دقيقا بنویسید و در میان شما باید نویسنده ای از روی عدالت آنچه را که لازم است، بنویسد و نویسنده نباید چیزی را که الله تعلیمش داده ننویسد، حتما باید آنچه را روی عدل لازم است، بنویسد و حتما کسی که در آن قرار داد حقی دارد باید آنچه باید نوشته شود درست و علنی به نویسنده بگوید و باید از الله که همه چیزش از اوست بترسد و چیزی را از حق طرف خود کم ننماید، پس اگر کسی که در این قرار داد حق دارد، کم خرد یا ناتوان بود و یا نمی توانست شرایط لازم را خودش به نویسنده بگوید، ولیِ او از روی عدل خواهد گفت و دو گواه نیز از مردان خودتان گواه گیرید و اگر دو مرد موجود نبود یک مرد و دو زن، گواه شوند از کسانی که مورد رضایت طرفین باشند و این دو گواه از آنروست که اگر یکی شاهد بودن خود را فراموش کرد دیگری او را به یاد آورد (از این توضیحات پیداست که گواه و شاهد ناشناخته پذیرفته نیست و چون در موقع شهادت دادن ممکن است زن را نتوان برای شهادت آورد، زیرا تحت اختیار مرد خود میباشد دو شاهد زن بجای یک مرد مقرر شده و تمام این توضیحات متناسب با زمان بی سوادی اکثر مردم است و قطعی است که در صورت وجود تشکیلات با قدرت و وجود دفتری رسمی برای ثبت ممکن است، گواه کمتر باشد و امضای طرفین و نویسندگان دفتر کافی باشد) و شاهدها را هر زمان برای شهادت خواندند نباید سرپیچی کنند و شما طرفین قرارداد و نویسنده نباید از نوشتن شرایط کوچک و یا بزرگی از قرارداد کم حوصلگی نشان دهید و نزد الله این هم عادلانه تر است و هم برای زمان شهادت دادن راه محکم تری است و برای رفع هر شکی در شما این بهتر است ولی اگر قرارداد در میان شما حضوری و نقد به نقد بود و مدت نداشت عیبی بر شما نیست که آن را ننویسید و وقتی خرید و فروش نقد بود شاهد نیز بگیرید (البته در معاملاتی که مهم است و امکان انکار و فریبی در کار باشد) و نباید کاری کنید که نویسنده و یا شاهد ضرری از شما ببیند و اگر به آنها ضرری زدید، نتیجه اش تجاوزی است به حق خودتان و از الله بترسید (یعنی نویسنده و شاهد حق دارد مزدی از شما بگیرد) و این تعليم الله به شماست و الله به هر چیزی داناست (282) | يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا تَدايَنتُم بِدَينٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكتُبوهُ ۚ وَليَكتُب بَينَكُم كاتِبٌ بِالعَدلِ ۚ وَلا يَأبَ كاتِبٌ أَن يَكتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَليَكتُب وَليُملِلِ الَّذي عَلَيهِ الحَقُّ وَليَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا يَبخَس مِنهُ شَيئًا ۚ فَإِن كانَ الَّذي عَلَيهِ الحَقُّ سَفيهًا أَو ضَعيفًا أَو لا يَستَطيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَليُملِل وَلِيُّهُ بِالعَدلِ ۚ وَاستَشهِدوا شَهيدَينِ مِن رِجالِكُم ۖ فَإِن لَم يَكونا رَجُلَينِ فَرَجُلٌ وَامرَأَتانِ مِمَّن تَرضَونَ مِنَ الشُّهَداءِ أَن تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَكِّرَ إِحداهُمَا الأُخرىٰ ۚ وَلا يَأبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعوا ۚ وَلا تَسأَموا أَن تَكتُبوهُ صَغيرًا أَو كَبيرًا إِلىٰ أَجَلِهِ ۚ ذٰلِكُم أَقسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقوَمُ لِلشَّهادَةِ وَأَدنىٰ أَلّا تَرتابوا ۖ إِلّا أَن تَكونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرونَها بَينَكُم فَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَلّا تَكتُبوها ۗ وَأَشهِدوا إِذا تَبايَعتُم ۚ وَلا يُضارَّ كاتِبٌ وَلا شَهيدٌ ۚ وَإِن تَفعَلوا فَإِنَّهُ فُسوقٌ بِكُم ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ | 2:282 |
و اگر بر سفری بودید که نویسنده ای پیدا نمی کردید برای آنچه با مدت داده اید مالی را به عنوان تضمین به رهن گیرید و باید آنچه را کسی برای تضمین به امانت گرفته است عینا در موقعش آنرا به صاحبش برگرداند و از الله که همه چیزش از اوست بترسد و شما مؤمنان نباید چنین شهادتی را کتمان نمائید و هر کس آنرا کتمان کند روح خودش را به گناه وا داشته و الله بدانچه میکنید داناست (283) | وَإِن كُنتُم عَلىٰ سَفَرٍ وَلَم تَجِدوا كاتِبًا فَرِهانٌ مَقبوضَةٌ ۖ فَإِن أَمِنَ بَعضُكُم بَعضًا فَليُؤَدِّ الَّذِي اؤتُمِنَ أَمانَتَهُ وَليَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ ۗ وَلا تَكتُمُوا الشَّهادَةَ ۚ وَمَن يَكتُمها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلبُهُ ۗ وَاللَّهُ بِما تَعمَلونَ عَليمٌ | 2:283 |
آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است در اختيار الله است و اگر آنچه در دل دارید آشکار یا پنهان نمائيد، الله حساب شما را روی آنچه در دل دارید حساب میکند پس برای هر کس بخواهد چیزی را صرفنظر میکند و یا عذابش مینماید (یعنی اگر قانونا فکر بدی از او قابل گذشت باشد در میگذرد و اگر قابل گذشت نباشد مجازات میکند) و الله بر هر چیزی تواناست (284) | لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ ۗ وَإِن تُبدوا ما في أَنفُسِكُم أَو تُخفوهُ يُحاسِبكُم بِهِ اللَّهُ ۖ فَيَغفِرُ لِمَن يَشاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ | 2:284 |
این پیغمبر هم خودش به آنچه از پروردگارش بسویش فرو فرستاده ایمان آورده و هم مؤمنان حقیقی و تمام اینان هم به الله ایمان آورده اند و هم به ملکهای او (ملكهای الله ماموران الله هستند که مورد تملک الله بوده و از قدرت مرکزی الله قدرت لازم را میگیرند و به پیغمبران و یا دیگران میرسانند و هم به کتابهای آسمانی الله و پیغمبران او و همه گفته اند میان هیچ یک از پیغمبران الله را فرق نمی گذاریم و همچنین گفته اند آنچه را تو فرو فرستاده ای شنیدیم و اطاعت کردیم و از تو که پروردگار ما می باشی امید آمرزش گناهان خود را داریم و میدانیم که آن بازگشت معروف بسوی توست (اشاره به بازگشت ارواح انسانها بسوی عرش الله و رسیدن به زمین آخرت است که نزدیک عرش الله میباشد) (285) | آمَنَ الرَّسولُ بِما أُنزِلَ إِلَيهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ ۚ وَقالوا سَمِعنا وَأَطَعنا ۖ غُفرانَكَ رَبَّنا وَإِلَيكَ المَصيرُ | 2:285 |
الله به کسی جز به اندازه توانائیش چیزی را تکلیف نمی کند هر کس هر کار خوبی که خود کرده باشد نتیجه خوب میبرد و از کار بد نتیجه بد میگیرد (یعنی کسی واسطه و پارتی و شفيع کسی نخواهد شد مگر اعمال هر کس که وسیله نجات و بدبختی آنکس خواهد شد) و پیغمبر و مؤمنان به او، به پروردگارِ خود میگویند، پروردگارا اگر ما روی فراموشی یا به خطا، کاری که نباید بکنیم، کردیم، از ما که این کارها را روی سر کشی نکرده ایم مؤاخذه منما و ای پرورش دهنده ما، بر ما باری که سنگین باشد به مانند پیشینیان بار مکن (بر یهود و نصاری وقتی از متن دستورات تورات منحرف شدند، دستورات سنگینی که از فتواهای غلط پیشوایانشان سرچشمه میگرفت به نام دین و مذهب بار شد) و ای پروردگار ما، بر ما چیزی که طاقت آنرا نداریم تحميل مكن (اشاره به احکامی سخت مانند شنبه که چون یهودیان بسیار مادی بودند برایشان از جانب الله تحميل شد تا اقلا در هفته یک روز از مادیات صرفنظر کنند) و اینگونه دستورات را از ما صرف نظر نما و آمرزش خود را درباره ما روا دار و به ما رحم کن، زیرا مولای ما فقط تو هستی (وای بر کسانی که غير الله را مولای خود میدانند) پس ما را بر قوم کفران کننده پیروز گردان (286) | لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها ۚ لَها ما كَسَبَت وَعَلَيها مَا اكتَسَبَت ۗ رَبَّنا لا تُؤاخِذنا إِن نَسينا أَو أَخطَأنا ۚ رَبَّنا وَلا تَحمِل عَلَينا إِصرًا كَما حَمَلتَهُ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِنا ۚ رَبَّنا وَلا تُحَمِّلنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ ۖ وَاعفُ عَنّا وَاغفِر لَنا وَارحَمنا ۚ أَنتَ مَولانا فَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرينَ | 2:286 |