48 طه

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
سوره طاها که دارای 135 آیه می باشد، به ترتیب نزول سوره ها، سوره 48 و در قرآنهای معمولی، سوره بیستم است و بر سر آن یکی از آیات 29 گانه متشابه قرار گرفته و بقیه آیات آن که محکمند، مطالبی است به پیغمبر اسلام که خلاصه اش چنین است: قرآن که از خالق آسمانها و زمین نازل شده، تعلیماتی است برای کسی که از نتایج کارهای بد خود می ترسد و تو نباید، در تبلیغِ آن، به کسانی که استعدادِ قبول آنرا ندارند، خود را در رنج اندازی و برای آنکه بدانی ما پشتیبان تو هستیم و حتماً آنچه را بوسیله تو باید انجام دهیم، انجام خواهیم داد. داستان موسی را از آغاز پیغمبری تا زمانی که ماموریت خود را به انجام رساند، بیاد تو میاوریم و از روی آن، خواهی دانست که قصد ما از فرستادن تو و امثال تو، فقط اینست که معلوم شود که چه کسانی لیاقت اطاعتِ ما را دارند و چه کسانی سر کشند تا پس از متلاشی شدنِ زمین، وقتی ارواح تمام مردگان را در زمين آخرت، دوباره در جسدی متناسب با آن زمین زنده میکنیم، برخی را به دوزخ و بعضی را به بهشت می بریم و این آزمایشی است که بصورت مسابقه، برای طبقه بندی انسانها، بوسيله پیغمبران انجام ميدهيم، عيناً، شبيه آزمایشی است که قبلا در زمین آخرت، روح انسانِ اول و جِنّ اول را آزمودیم تا معلوم شود که هر یک چه استعدادی دارند و چگونه میتوانند، در هم اثر کنند تا از نتیجه این تاثیر انسانها و جن هایی تکامل یافته و یا پست، پدید آیند و تو و هر کس میخواهد مانند تو، در این آزمایشها به مقامی عالی برسد لازم است، نماز مقرره را که پایه تربیت عالی انسانهاست با در نظر گرفتن معانی آن بخوانند و برتریهای دنیائیِ دنیا خواهانِ فسادکار، ایشان را فریب ندهد و از تعلیمات کتابهای آسمانی، حداکثر استفاده را کنند و کسانی را به راه راست و ادار نمایند که لیاقت و اهليت آنرا دارند و بدانند که آمدن پیغمبران و تبلیغ دین بوسيله آنان و پیروان آنها فقط برای اتمام حجت است نه مجبور کردن مردم به ایمان و اینک تفسیر مطالب این سوره:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
طاها (این آیه متشابه که طاها خوانده میشود و در قرآنهای معمولی، طه نوشته شده، چون در زبانِ عرب، قانونی برای فهم آن نیست، فهمش متشابه و خیالی است، بر خلاف سایر آیات که قانونِ زبان، فهم آنها را تضمین کرده و محکمند و ما در اول سوره مریم، درباره امثال اینها بیشتر شرح دادیم و ثابت شده که تاویل و معنای آنرا کسی جز الله نمیداند و در قرآن نهاده شده تا مفسرین و پیشوایانِ خیال باف که کج دلند، از محکم و مستدل گویان که راسخ در علمند شناخته شوند) (1)طه20:1
ای پیغمبر، ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده ایم که به رنج افتی (2)ما أَنزَلنا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقىٰ20:2
فقط برای کسانی تعلیم و تذکر است که از خطرهای آینده میترسند (یعنی پیغمبر و پیروان حقیقی او نباید با کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و در دین به مجادله میپردازند، زیاد گفتگوهای رنج آور نمایند) (3)إِلّا تَذكِرَةً لِمَن يَخشىٰ20:3
آن از کسی فرو فرستاده شده که زمین و آسمانهای بالا را آفریده (4)تَنزيلًا مِمَّن خَلَقَ الأَرضَ وَالسَّماواتِ العُلَى20:4
و او، آن رحمان است (آن رحمان، بر طبق سورة الرحمان یعنی بخشنده خلقت و طبیعت به موجودات متعقل موجود در زمینها و آسمانها روی قوانین طبیعی) که قدرت او بر آن عرش قرار گرفت (عرش در اصطلاح قرآن پایتخت فرمانروائى الله است که به عرش بزرگ و عرش های کوچکتر که بهم مربوطند، تقسیم می گردد و آیه بالا درباره خورشید است که نسبت به منظومه شمسی، مرکزِ قدرتی است از اللهِ برای پیدایش منظومه شمسی و ادامه گردش آنها دور خورشید که خود از مرکز قدرت دیگری که خالق عالم خلق کرده، قدرت می گیرد تا برسد به قدرت عظیم مرکزی الله) (5)الرَّحمٰنُ عَلَى العَرشِ استَوىٰ20:5
آنچه در آسمانها و هر چه در زمین و میانِ آسمانها و زمین و در زیرِ خاکِ زمین اند، برای او و در اختیار اوست (با در نظر گرفتن گردش زمین و خورشید و کهکشانها به گردِ عرش عظیم، این جمله تمام خلقت وسیع را شامل میگردد) (6)لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الأَرضِ وَما بَينَهُما وَما تَحتَ الثَّرىٰ20:6
و اگر تو میخواهی با الله، بلند سخن گوئی، بدان که او هم سخن پنهان و هم پنهان تر را میداند (7)وَإِن تَجهَر بِالقَولِ فَإِنَّهُ يَعلَمُ السِّرَّ وَأَخفَى20:7
او چنین خدائی است (چنین صاحب اختیاری است) که جز او خدائی نمی باشد، آن اسمهای نیکوتر که نماینده آن صفات نیکوتر است (مانند رحمان و رحیم و خالق و امثال اینها که در قرآن و سایر کتابهای آسمانی است) مخصوص و سزاوار چنین خدائی است (نه توصیف هائی که بت پرستان و تهی مغزان درباره الله می کنند و او را سزاوار داشتن پسر و مظهر و ولی میدانند) (8)اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۖ لَهُ الأَسماءُ الحُسنىٰ20:8
و آیا داستان موسی به تو رسیده (9)وَهَل أَتاكَ حَديثُ موسىٰ20:9
داستانِ زمانی که او آتش را دید و به کسانش گفت، درنگ کنید، زیرا من آتشی را دیدم، میروم تا از آن شعله ای برای شما آورم، یا بر آن آتش، راهنمائی ای پیدا کنم (از آیه 3 تا 29 سوره ی قصص، آیاتِ شرحِ تولد موسی است تا رسیدنش به این مکان و آن هنگامی بود که پس از جدا شدن از پدر زنش، از شهر مدین با زن و فرزند و دارائیش میخواست، در جای مناسبی به زندگی مستقلی مشغول گردد و رسیده بود به نزدیک کوه سینا و در بیابان سینا در هوائی سرد که از دور در کناره کوه سینا آتشی می بیند) (10)إِذ رَأىٰ نارًا فَقالَ لِأَهلِهِ امكُثوا إِنّي آنَستُ نارًا لَعَلّي آتيكُم مِنها بِقَبَسٍ أَو أَجِدُ عَلَى النّارِ هُدًى20:10
چون بدانجا آمد، صدائی شنید: که ای موسی (11)فَلَمّا أَتاها نودِيَ يا موسىٰ20:11
به یقین، منم پروردگار تو، پس دو کفش خود را بر کن، زیرا تو در آن وادی مقدسی هستی که دو راهه است (موسی از راه شمالی، در جاده ای کوهستانی که کنار رودخانه ای بود، آمد تا رسید به جاده ای که در کنار رودخانه ای بطرف شرق میرفت، به قاموس کتاب مقدس در لغت سینا مراجعه شود) (12)إِنّي أَنا رَبُّكَ فَاخلَع نَعلَيكَ ۖ إِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًى20:12
و من تو را برگزیدم، پس بدانچه وحی میشود گوش ده (13)وَأَنَا اختَرتُكَ فَاستَمِع لِما يوحىٰ20:13
به يقين، من الله هستم (آن یگانه خدای معروف هستم) خدائی، جز من نیست (خدا یعنی صاحب اختیار) پس اطاعتِ بنده وار، فقط از من نما و برای اینکه مرا یاد کنی، این نماز را ادامه بده (هر پیغمبری در ابتدای پیغمبریش مامور به خواندن نمازی میشود که خلاصه مكتب تربیتی دینِ الله در آن است و نماز تمام پیغمبران، تقریبا مانند نماز اسلام بوده، ولی به مرور آن را تغییر داده اند، همانطور که نماز اسلام نیز در فرقه های اسلام، اختلافاتی پیدا کرده است و در بعضی فرقه ها، حتى اصل نماز که سوره الحمد است، به دعاهائی تبدیل شده و آنچه را هیچ اهمیت نمی دهند، در نظر گرفتن معنای دقیق نماز است) (14)إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا أَنا فَاعبُدني وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكري20:14
آن زمان معروف (زمان آخرت و زمان مقدماتی آن) حتما آمدنی است و من میخواهم آن را مخفی دارم تا هر کسی، با آنچه می کوشد، پاداش بیند (15)إِنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخفيها لِتُجزىٰ كُلُّ نَفسٍ بِما تَسعىٰ20:15
پس کسی که به پیروی از هوسهای خود، بدان ایمان نمی آورد، مبادا تو را از آن باز دارد که به سقوط دچار خواهی شد (16)فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنها مَن لا يُؤمِنُ بِها وَاتَّبَعَ هَواهُ فَتَردىٰ20:16
و ای موسی در دست راست خود چه داری؟ (17)وَما تِلكَ بِيَمينِكَ يا موسىٰ20:17
پاسخ داد، آن چوبدستِ من است که بر آن تکیه میدهم و با آن بر گوسفندانم، برگ فرو میریزانم و در آن برای من احتياجات دیگری است (18)قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيها وَأَهُشُّ بِها عَلىٰ غَنَمي وَلِيَ فيها مَآرِبُ أُخرىٰ20:18
گوینده باز گفت: ای موسی آن چوبدست را بیافکن (19)قالَ أَلقِها يا موسىٰ20:19
چون بیافکند، ناگهان آن ماری شد که می دوید (20)فَأَلقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسعىٰ20:20
گوینده گفت: آن را بگیر، مترس که آن را ما به وضعِ اولش بر می گردانیم (در آیه 30 و 31 از سوره قصص مطالبی اضافی هم درباره وضع سبز و خرمِ مكانِ مزبور هست و هم چگونگی ترس و فرار موسی از مار) (21)قالَ خُذها وَلا تَخَف ۖ سَنُعيدُها سيرَتَهَا الأولىٰ20:21
و دستت را مشت کن و زیر بغلت، بکشان تا بدون اندک عیبی، سفید بیرون آید (سفیدی آن طوری بود که چشمها را ناراحت میکرد و از دیدن آن میترسیدند) و این نشانه ای است، دیگر (22)وَاضمُم يَدَكَ إِلىٰ جَناحِكَ تَخرُج بَيضاءَ مِن غَيرِ سوءٍ آيَةً أُخرىٰ20:22
تا به تو بعضی نشانه های بزرگترِ خودمان را بنمایانیم (23)لِنُرِيَكَ مِن آياتِنَا الكُبرَى20:23
برو بسوی فرعون، زیرا او طغیان کرده (24)اذهَب إِلىٰ فِرعَونَ إِنَّهُ طَغىٰ20:24
موسی گفت پروردگارا، سینه ام باز کن (چون این ماموریت، سخت موسی را دلتنگ کرده بود و تصور نمی کرد، بتواند با فرعون که مردی بیرحم و پرقدرت بود، مبارزه نماید و بعلاوه لازمه این مبارزه، داشتن اطلاعاتی کافی بود، موسی از الله چنین خواست) (25)قالَ رَبِّ اشرَح لي صَدري20:25
و کارم را برایم آسان گردان (26)وَيَسِّر لي أَمري20:26
و گره از زبانم بگشای(موسی، هم زبانش می گرفت و هم در خود، قدرتِ بحث با فرعون و فرعونیان را نمی دید) (27)وَاحلُل عُقدَةً مِن لِساني20:27
تا گفتارم را دریابند (28)يَفقَهوا قَولي20:28
همچنین از کسانِ من، برایم پشتیبانی قرار ده (29)وَاجعَل لي وَزيرًا مِن أَهلي20:29
و هارون برادرم، بسیار مناسب است (30)هارونَ أَخِي20:30
پشتم را به او محکم گردان (31)اشدُد بِهِ أَزري20:31
و او را در کارم شریک فرما (32)وَأَشرِكهُ في أَمري20:32
تا هر دو، تو را بسیار به بزرگی بستائیم (33)كَي نُسَبِّحَكَ كَثيرًا20:33
و زیاد، به یادت آوريم (34)وَنَذكُرَكَ كَثيرًا20:34
يقينا، تو خود به ما بینا بوده ای (35)إِنَّكَ كُنتَ بِنا بَصيرًا20:35
پاسخ گرفت که ای موسی، آنچه را خواستی، به تو داده شده (36)قالَ قَد أوتيتَ سُؤلَكَ يا موسىٰ20:36
و بدان که منت دیگری نیز بر تو داریم (37)وَلَقَد مَنَنّا عَلَيكَ مَرَّةً أُخرىٰ20:37
و آن زمانی بود که به مادرت، آنچه را باید وحی کنیم، وحی کردیم (38)إِذ أَوحَينا إِلىٰ أُمِّكَ ما يوحىٰ20:38
به او گفتیم که فرزندت را، در آن تابوت انداز و آن را در آن دریا، افکن (رود نیل چون مثل دریا پر آب و وسیع و ساکن مینمود، به نام دریا معرفی شده، چون دریا به آبی می گویند که ساکن و وسیع باشد) و دریا مامور است آنرا به آن ساحل اندازد تا دشمنی که هم دشمن من و هم دشمن اوست، او را بگیرد و برای اینکه بدست آنها در پیش چشم من، برای منظوری که دارم ساخته شوی، از خودم محبتی در دل او بر او افکندم (یعنی صورت و رفتار تو را طوری کردم که فرعونيان تا تو را ببینند دوستت بدارند) (39)أَنِ اقذِفيهِ فِي التّابوتِ فَاقذِفيهِ فِي اليَمِّ فَليُلقِهِ اليَمُّ بِالسّاحِلِ يَأخُذهُ عَدُوٌّ لي وَعَدُوٌّ لَهُ ۚ وَأَلقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنّي وَلِتُصنَعَ عَلىٰ عَيني20:39
بطوری که چون خواهرت، در تعقیب تو می رفت و به گیرندگان تو می گفت، آیا میخواهید شما را به کسی که او را پرستاری کند، دلالت نمایم، ما کاری کردیم که تو بسوی مادرت باز گردی تا چشمش از گریه به شادی بدل شود و اندوه نخورد (به باب دوم، از سفر خروج که دومین کتاب تورات است، برای دیدن شرح مفصل تر این قسمت از داستان موسی مراجعه شود و بر طبق آیه 3 تا 7 از سوره قصص، عده ای از فرعونیان که گماشته گانِ دختر فرعون بودند، پس از گرفتن تابوت موسی و نشان دادن آن به دختر فرعون، با دختر فرعون، نزد فرعون و زنش رفتند و فرعون خواست او را بکشد، ولی زن و دختر او نگذاشتند و خواستند به عنوان پسر خود، او را نگهداری کنند، ولی خواست الله باعث شد که موسی از پستان هیچ زنی شیر نخورد، جز مادرش و از طرفی چون پدر و مادر و خواهر موسی از کارکنان دربار فرعون بودند، خواهرش توانست نزد آنان برود و در حالی که آنان دنبال دایه ای می گشتند، به توصیه خواهر موسی، مادرش را دایه موسی معرفی کند، بدون آنکه بدانند، مادر موسی است) و چون بزرگ شدی، شخصی را کشتی و ما تو را از آن اندوه نیز نجات دادیم (در آیات 13 تا 21 از سوره قصص، چگونگی آمدن موسی از دربار فرعون به شهر ممفیس که پایتخت فرعون بود و علت کشتن یک فرد در شهر و فرار او در فردای آنروزی که در مصر، آن چنین کرده بود، بسوی بیابان مدین، بیان شده است و در سفر خروج تورات نیز میباشد) پس تو را به آزمایشی آزمودیم و سالیانی در میان مردم مدین ماندی (در نظر گرفتن بزرگیهای الله و توکل موسی به الله، در هنگام فرارش آزمایشی بود که کمال ایمان موسی را به الله میرساند و داستان رسیدن موسی به محل آب شهر مدین و کمک کردن او به دو دخترِ پدر زن آینده ی موسی، در آب دادن به گوسفندان او و اجیر شدنش نزد آنان، در مدت هشت تا ده سال، به شرط گرفتن یکی از دخترانش به زنی و بیرون آمدن موسی با زن و بچه و گوسفندان و اموالش از شهر مدین که شهری کوچک میان مصر و فلسطین بود و رسیدنش به مکانی که از دور آتشی را در صحرای سینا دید، بطور مفصل تا آیه 30 از سوره قصص ذکر شده است و با اختلافاتی در سفر خروج تورات نیز هست) پس از آن تو ای موسی به اینجا که مقدّر بود، آمدی (40)إِذ تَمشي أُختُكَ فَتَقولُ هَل أَدُلُّكُم عَلىٰ مَن يَكفُلُهُ ۖ فَرَجَعناكَ إِلىٰ أُمِّكَ كَي تَقَرَّ عَينُها وَلا تَحزَنَ ۚ وَقَتَلتَ نَفسًا فَنَجَّيناكَ مِنَ الغَمِّ وَفَتَنّاكَ فُتونًا ۚ فَلَبِثتَ سِنينَ في أَهلِ مَديَنَ ثُمَّ جِئتَ عَلىٰ قَدَرٍ يا موسىٰ20:40
و من تو را برای خودم برگزیده ام (41)وَاصطَنَعتُكَ لِنَفسِي20:41
بنابر این، تو و برادرت، باید با نشانه های من و سستی نکردن در رساندنِ تذکراتِ من (42)اذهَب أَنتَ وَأَخوكَ بِآياتي وَلا تَنِيا في ذِكرِي20:42
بسوی فرعون که طغیان کرده، بروید (43)اذهَبا إِلىٰ فِرعَونَ إِنَّهُ طَغىٰ20:43
برای فرعون به نرمی سخن گوئيد، شاید در یاد گیرد و از من بترسد (44)فَقولا لَهُ قَولًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَو يَخشىٰ20:44
هم موسی در آنجا و هم هارون که این ماموریت در مصر به او داده شده بود، در مقابل این ماموریت گفتند، پروردگارا می ترسیم، او مقابلِ پیغام تو ما را اذیت کند، یا ستمکاری را به حدِ افراط رساند (45)قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَن يَفرُطَ عَلَينا أَو أَن يَطغىٰ20:45
پروردگارشان گفت، نترسید، زیرا به يقين، من با شما می باشم، همه چیز را میشنوم و می بینم (46)قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ20:46
هر دو نزد فرعون بروید و به او بگوئيد، ما هر دو فرستاده ی پرورنده ی تو می باشیم تا بنی اسرائیل را حتماً، با ما بفرستی و عذابشان نکنی و ما از پروردگار تو، نشانه ای هم برای تو آورده ایم و یقین بدان که رستگاری بر کسی خواهد بود که از راهنمائی خالقش پیروی نماید (47)فَأتِياهُ فَقولا إِنّا رَسولا رَبِّكَ فَأَرسِل مَعَنا بَني إِسرائيلَ وَلا تُعَذِّبهُم ۖ قَد جِئناكَ بِآيَةٍ مِن رَبِّكَ ۖ وَالسَّلامُ عَلىٰ مَنِ اتَّبَعَ الهُدىٰ20:47
و به ما وحی شده است که هر کس، پیغام الله را دروغ بداند و بدان پشت کند، دچار آن عذابِ معروف خواهد شد (عذاب آخرت) (48)إِنّا قَد أوحِيَ إِلَينا أَنَّ العَذابَ عَلىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلّىٰ20:48
فرعون گفت: ای موسی، پرورنده شما به پیغمبری چه کسی میباشد؟ (از این عبارت پیداست که موسی از سینا به مصر می آید و با هارون نزد فرعون میرود و پیغام الله را که میرساند، فرعون چنین پاسخش میدهد) (49)قالَ فَمَن رَبُّكُما يا موسىٰ20:49
موسی پاسخ داد، پرورنده ما کسی است که تمام قوانین خلقت را، او به همه چیز داده و از پس آن، همه چیز را بسوی آنچه باید بشوند، راهنمائی نموده (50)قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعطىٰ كُلَّ شَيءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدىٰ20:50
فرعون گفت، پس زمانهای پیش چه شد که برای بسیاری پیغمبر نفرستاده (51)قالَ فَما بالُ القُرونِ الأولىٰ20:51
موسی گفت، دانش آن نزد پروردگار من است که در کتابِ نقشه ی خلقت میباشد که پروردگار من بر اساس آن، نه کج میرود و نه فراموش میکند (52)قالَ عِلمُها عِندَ رَبّي في كِتابٍ ۖ لا يَضِلُّ رَبّي وَلا يَنسَى20:52
و او کسی است که برای شما، این زمین را گهواره ای قرار داده (زمین دنیا به گهواره از این لحاظ تشبیه شده که در مقابل زندگی در زمین آخرت، زندگی در زمین دنیا برای بشر، چون زندگی زمان کودکی است، در مقابل زندگی زمانِ بزرگی و انسان باید چون کودک در زمین دنیا پرورش شود تا در زمین آخرت، به مقامی که مناسب با پرورش دنیائی اوست برسد) و در این زمین برای شما راههائی نهاده (این راهها هم راههای تربیتی است و هم راههای مختلف برای رفتن به مکانهای مختلف که نتیجه آن نیز، تربیت است) و از آسمان آبی (شیرین و حلال) فرو فرستاده (باید دانست که آسمان در اینجا هم شامل ابر میشود و هم شامل فضای بالای سر و این فرو فرستادن آبی شیرین از آسمان، هم شامل بارانها میشود و هم اراده اوليه الله، برای زمین که از بارش شدیدِ آب از آسمان، گودیهای زمین پر آب گردید و وسیله بارانهای سالیانه شد) و چنین قرار دهنده ی طبیعتی فرمود که ما بوسيله آن برای شما انسانها، انواع مختلفی از نباتات از زمین رویانیده ایم (53)الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الأَرضَ مَهدًا وَسَلَكَ لَكُم فيها سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخرَجنا بِهِ أَزواجًا مِن نَباتٍ شَتّىٰ20:53
تا هم خودتان بخورید و هم چار پایانتان را بچرانید و در اینها برای خردمندانِ حقیقی، نشانه هائی است بر صحتِ سخنانِ پیغمبرانِ حقیقی (54)كُلوا وَارعَوا أَنعامَكُم ۗ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهىٰ20:54
آری، او بوسیله پیغمبرانش گفته که شما انسانها را از زمین آفریدیم (بدن انسان از زمین دنیا و روح انسان از زمین آخرت) و باز شما را در زمین بر میگردانیم (اصولاً، لفظِ زمین، بجائی گفته میشود که موجود زنده ای در آن زندگی کند و فضای بالای سرِ موجود زنده را آسمان میگویند و در اصطلاح کتابهای آسمانی، به یک کره ی غیر زندگی دار مانند زهره و عطارد، زمین نمیگویند و فضای بالای آنرا هم آسمان نمینامند و اینکه خالق عالم فرموده شما را در زمین بر میگردانیم، یعنی بدن شما دوباره به خاک زمین دنیا میرود و روح شما، طبق سورۂ قیامت، بطرف زمین آخرت) و برای بار دیگر شما را از زمین خارج مینمائیم (یعنی از زمین آخرت، بصورتی مشابه بیرون آمدنِ شما از زمینِ دنیا، در طفولیت) (55)مِنها خَلَقناكُم وَفيها نُعيدُكُم وَمِنها نُخرِجُكُم تارَةً أُخرىٰ20:55
ای محمد، بدان ما که فرستنده تو به پیغمبری هستیم، به فرعون هر نوع نشانه ای را که از خود لازم بود، به او نشان دادیم، پس او همه را دروغ دانست و سر باز زد (این تذکر به پیغمبر اسلام از آن رو بود که می دید، پیغمبر اسلام توقع دارد، بوسیله معجزات، الله مردمِ مخالف را وادار به ایمان نماید و در ایمان آوردنِ بیشتر مردم، خود را به رنج میانداخت و همانطور که در اول این سوره دیدیم، با صدای بلند خدای خود را میخواند که چرا کاری نمیکنی که اینان ایمان آورند) (56)وَلَقَد أَرَيناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَأَبىٰ20:56
و به او تهمتِ سیاسی زد و گفت، تو ای موسی آیا برای ما آمده ای که ما را از حکومتِ زمین که اختیارش را داریم، با جادوی خود بیرون کنی؟ (باید دانست که طبق تحقیق دقیقی که شده است، این فرعون نامش آآکنن رع یا آپوفیس بود که آخرین فرعون سلسله خارجی مصر است که آنها را هیکسس ها میگویند و رامسس دوم یا فرعون دیگری که گفته اند، نمیباشد) (57)قالَ أَجِئتَنا لِتُخرِجَنا مِن أَرضِنا بِسِحرِكَ يا موسىٰ20:57
یقين بدان که مانندِ جادوی تو ما نیز، جادوئی به تو نشان خواهیم داد، پس موعدی قرار ده تا میان ما و تو معلوم باشد، در مکانی میانه، بدون هیچ تخلفی، ما و تو برای نشان دادنِ جادوی خود حاضر شویم (در این جملات، خلاصه گویی شده و شرح این خلاصه در سوره شعرا و سوره قصص به این شکل است که چون موسی و هارون نزد فرعون آمدند و پیغام الله را رساندند، فرعون موسی را شناخت و گفت آیا تو همان نیستی که زمان کودکی، تو را ما در دامن خود تربیت کردیم و سالیانی از عمر خودت را در میان ما بودی و عاقبت کفران نعمتهای ما را کردی و رفتی آن کار زشت را که کشتن فردی از مامورین ما بود انجام دادی؟ آیا با این سوابق، نزد ما بنام پیغمبر آمده ای؟ موسی جواب داد، آنزمانی که آن کار زشت را کردم، از بیخبران بودم، در آنزمان چون از شما ترسیدم، فرار کردم تا اینکه پرورنده من، فرمانی به نفع من، به من داد و مرا از پیغمبران نمود و تو که تربیت کودکی مرا به رخ من میکشی و منّت بر من میگذاری، صحیح نیست، زیرا تو تمام بنی اسرائیل را سخت به بندگی خود گرفته ای، پس از این گفتگو بود که فرعون به موسی گفت: پروردگار جهانیان که تو مامور او هستی چه کسی است؟ و پس از شنیدن پاسخهای ذکر شده، فرعون رو میکند به درباریان اطراف خود که دو تای آنها یکی قارون، رئیس تشریفاتی بنی اسرائیل بود که بنی اسرائیل را برای مال دنیا به فرعون فروخته بود و یکی هم هامان که رئیس مذهبی ملت مصر بود که مامور بود از طریق مذهب، ملت مصر را اسیر این فرعون خارجی نماید، به آنان بصورت تمسخر میگوید، آیا سخنان پوچ این دیوانه را که میگوید، من بسوی شما پیغام آورده ام میشنوید؟ موسی گفت: اگر شما تعقل میکردید «یعنی دیوانه نبودید» می فهمیدید، فرستنده ی من صاحبِ اختیار مشرق و مغرب هر سرزمینی است «یعنی اختیار حکومت شماها نیز بدست اوست» از این سخن، فرعون چون دید، موسی بی باکانه سخن میگوید او را تهدید کرد و گفت اگر غیر از من صاحب اختیار دیگری بگیری، تو را میان زندانیان می افکنم، موسی جواب داد، اگر من چیزی واضح بر خلاف قدرت تو آوردم چه میکنی؟ فرعون گفت، اگر راستگو بوده ای، آن را بیاور، پس موسی چوبدست خود را افکند که ناگهان، آن بطور آشکار ماری خطرناک شد و دست خود را نیز از گریبان خود بیرون کشید، همه دیدند که آن سفیدتر از هر چیز نمودار گردید که چشم همه را میزد، فرعون به اطرافیان خود گفت: این مرد جادوگری بس دانا میباشد که میخواهد با جادوی خود، شما را از حکومت این سرزمین اخراج کند، میگوئید با او چه کنم، آنان گفتند مدتی از او و برادرش دست بردار و بفرست در شهرها، هر جادوگر دانائی را جمع کنند و نزد تو آورند و پس از چنین تصمیمی بود که فرعون به موسی گفت: روزی را برای چنین کاری تعیین نما) (58)فَلَنَأتِيَنَّكَ بِسِحرٍ مِثلِهِ فَاجعَل بَينَنا وَبَينَكَ مَوعِدًا لا نُخلِفُهُ نَحنُ وَلا أَنتَ مَكانًا سُوًى20:58
موسی گفت: موعدِ این کارِ شما، روز آن جشن باشد تا تمام مردم، در صبح، در آن مکانِ وسط جمع شوند (59)قالَ مَوعِدُكُم يَومُ الزّينَةِ وَأَن يُحشَرَ النّاسُ ضُحًى20:59
پس فرعون، دنبال جمع آوری نیرنگ زنندگان خود شد و در وعده گاه آمد (مکانی میان درباریان و اسرائیلیان) چون موسی و جادوگران مقابل هم قرار گرفتند (60)فَتَوَلّىٰ فِرعَونُ فَجَمَعَ كَيدَهُ ثُمَّ أَتىٰ20:60
موسی به ایشان گفت: وای بر شما، مبادا بر الله دروغی ببندید که او شما را دچار عذابی سخت خواهد نمود و به یقین، هر کس بر الله افترا زند، ضرر خواهد دید (61)قالَ لَهُم موسىٰ وَيلَكُم لا تَفتَروا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسحِتَكُم بِعَذابٍ ۖ وَقَد خابَ مَنِ افتَرىٰ20:61
برای اینکه جادوگران از سخن موسی سست نشوند، طرفداران فرعون، چون گفتگوی مخالف و موافق موسی را میان جادوگران دیدند، آنان را به کناری کشیدند (62)فَتَنازَعوا أَمرَهُم بَينَهُم وَأَسَرُّوا النَّجوىٰ20:62
و آهسته به ایشان گفتند: این دو مرد، دو جادوگری هستند که میخواهند با جادوی خود، هم شما را از نفوذ حکومتی که در حکومت فرعون خواهید داشت، آواره کنند و هم آئین مذهبی شما را که بهتر از آئین موسی است، از بین ببرند (63)قالوا إِن هٰذانِ لَساحِرانِ يُريدانِ أَن يُخرِجاكُم مِن أَرضِكُم بِسِحرِهِما وَيَذهَبا بِطَريقَتِكُمُ المُثلىٰ20:63
پس شما باید، دست به دست هم دهید و خود را برای جادوهای خود آماده کنید و با نظمی مرتب، برای کارهای خود پیش آئید و امروز هر کس، بیشتر پیش برد، رستگارتر میشود (64)فَأَجمِعوا كَيدَكُم ثُمَّ ائتوا صَفًّا ۚ وَقَد أَفلَحَ اليَومَ مَنِ استَعلىٰ20:64
آنان به موسی گفتند: آیا تو اول چوبدست خودت را میافکنی، یا ما بیافکنیم (65)قالوا يا موسىٰ إِمّا أَن تُلقِيَ وَإِمّا أَن نَكونَ أَوَّلَ مَن أَلقىٰ20:65
موسی گفت: شما اول بیفکنید، چون آنان ریسمانها و چوبدست های خود را افکندند، موسی در اثر جادوی ایشان، بتصورش آمد که آنها چون مار حرکت مینمایند (66)قالَ بَل أَلقوا ۖ فَإِذا حِبالُهُم وَعِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إِلَيهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعىٰ20:66
پس موسی در دل خود بترسید که مبادا کار او نیز مانند کار جادوگران جلوه کند (67)فَأَوجَسَ في نَفسِهِ خيفَةً موسىٰ20:67
در این زمان ما به او وحی کردیم(خالق عالم به محمد می گوید) که نترس، زیرا تو حتماً برتر از ایشان خواهی بود (68)قُلنا لا تَخَف إِنَّكَ أَنتَ الأَعلىٰ20:68
و آنچه را در دست داری بیفکن و بدان که مار تو، ساخته های ایشان را خواهد بلعيد (زیرا مار تو ماری حقیقی است و دارای دهان و لوله هاضمه است) و آنچه آنها ساختند، حقیقی نیست، بلکه روی حیله ی جادوگریست و جادوگر در همه جا رستگار نمی شود (69)وَأَلقِ ما في يَمينِكَ تَلقَف ما صَنَعوا ۖ إِنَّما صَنَعوا كَيدُ ساحِرٍ ۖ وَلا يُفلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتىٰ20:69
و لذا موسی افکند و مارش ساخته های آنان را بلعید و جادوگران در مقابل موسی به سجده افتادند و گفتند، به پرورنده ی هارون و موسی ایمان آوردیم(بدیهی است که در میان مردم به نفع موسی، همهمه شد و فرعون با اطرافیانش خشمگین شدند و موسی و هارون و جادوگران را نزد خود خواندند و دستور داده شد که به مردم بگویند، موسی رئيس جادوگران است و قبلا با هم ساخته بودند تا بدین وسیله آشوب بپا کنند و مامورین فرعون با این سخنان مردم را متفرق کردند) (70)فَأُلقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قالوا آمَنّا بِرَبِّ هارونَ وَموسىٰ20:70
فرعون با خشم به جادوگران گفت: آیا قبل از اینکه من به شما اجازه دهم، به موسی ایمان آوردید؟ معلوم میشود، او بزرگِ شما بوده و جادوگری را او به شما تعلیم داده است، سپس به جادوگران گفت: چون چنین کردید، دست راست و پای چپِ هر یک از شما را خواهم برید و تمامی شما را در تنه های بلندِ درختانِ خرما، مدتها به صلیب میکشم و اینکه میگوئید از عذابِ پروردگار عالم ترسیده اید، خواهید دانست که عذاب ما شدیدتر و پایدارتر است، یا عذابِ خدای موسی (71)قالَ آمَنتُم لَهُ قَبلَ أَن آذَنَ لَكُم ۖ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحرَ ۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيدِيَكُم وَأَرجُلَكُم مِن خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُم في جُذوعِ النَّخلِ وَلَتَعلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذابًا وَأَبقىٰ20:71
جادوگران پاسخ دادند، هرگز تو را بر آنچه از دلایل روشن، بوسیله موسی برای ما آمده، بر کسی که ما را آفریده ترجیح نخواهیم داد (این دلایل یکی معجزه موسی بود و دلایل دیگر استدلالهای قوی موسی بر اثبات عذاب و خوشی آخرت برای جادوگران که فهمیده ترین و عالمترین مردم بودن) و تو هر فرمانی میتوانی بر علیه ما بدهی، بده و بدان که تو فقط در این زندگی چند روزه دنیا، میتوانی فرمان بدهی (72)قالوا لَن نُؤثِرَكَ عَلىٰ ما جاءَنا مِنَ البَيِّناتِ وَالَّذي فَطَرَنا ۖ فَاقضِ ما أَنتَ قاضٍ ۖ إِنَّما تَقضي هٰذِهِ الحَياةَ الدُّنيا20:72
و ما به پروردگار خودمان ایمان آوردیم، تا او هم گناهان گذشته ما را ببخشد و هم عملِ جادوگری ما را که تو، ما را مجبور کردی در مقابلِ اراده ی معجزه آميزِ الله انجام دهیم و دانسته ایم که بهترین و پایدارترین صاحب قدرت، الله میباشد (73)إِنّا آمَنّا بِرَبِّنا لِيَغفِرَ لَنا خَطايانا وَما أَكرَهتَنا عَلَيهِ مِنَ السِّحرِ ۗ وَاللَّهُ خَيرٌ وَأَبقىٰ20:73
و یقین داریم، هر کس در زمان قیامت کبری، نزد پروردگارش با پرونده ی گناهکاری و نافرمانی آید، سزایش دوزخی خواهد بود، با آتشی که در آن گناهکار نه میمیرد و نه زنده میشود (نوع آتش و سوختن آن طوری است که با اینکه چنان سخت است که سنگهای سخت، میسوزند ولی انسانِ دوزخی، طوری نمی سوزد که خاکستر و نابود و مرده شود، بلکه بر طبق آیاتی دیگر از قرآن، پوست میاندازد و باینطریق باز پوست جدیدش میسوزد و مدتی بسیار بسیار طولانی تا زمانی که زمین دوزخ و آسمانهایش، پا برجا هستند، در چنین عذاب سختی که انواع کارهای سخت و عذابهای دیگر را هم در بردارد، باقی خواهد ماند، بصورتِ یک زنده ی مجبور به کارهای ناراحت و نه به مانند یک زندہ حقیقی که در خوشی باشد) (74)إِنَّهُ مَن يَأتِ رَبَّهُ مُجرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَموتُ فيها وَلا يَحيىٰ20:74
و کسانی که پرونده ایشان چنان باشد که به پیغام الله ایمان آورده اند (یعنی متن پیغام الله را پذیرفته اند، نه روایاتی را که به پیغمبران و امامان بسته اند) و اعمال خوبی را که در آن پیغامها گوشزد شده، انجام داده اند، آن مقامهای بس بلند حکومتی (در حکومت وسيع آخرت) برای ایشان خواهد بود (75)وَمَن يَأتِهِ مُؤمِنًا قَد عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ العُلىٰ20:75
و مکانِ زندگی ایشان در باغهائی، با نعمتهای دائم میباشد که از پای آن باغها، جویبارها روان است و آنان در آنجا بطور جاوید (نه جاوید مطلق بلکه جاوید نسبی، نسبت به دوام زمین و آسمان آخرت) خواهند ماند و این پاداش کسی است که خود را از گناه پاک نگه داشت (76)جَنّاتُ عَدنٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها ۚ وَذٰلِكَ جَزاءُ مَن تَزَكّىٰ20:76
و عاقبت به موسی وحی کردیم که بندگانِ مرا شبانه از مصر ببر و چون به آن دریا رسید، برایش گفتیم، عصایت را به دریا بزن، تا راهی خشک برای گذشتنِ بنی اسرائیل پیدا شود، نه از برخورد با فرعونیان ترسی خواهی داشت و نه هراس، از پیش آمد های دیگر (77)وَلَقَد أَوحَينا إِلىٰ موسىٰ أَن أَسرِ بِعِبادي فَاضرِب لَهُم طَريقًا فِي البَحرِ يَبَسًا لا تَخافُ دَرَكًا وَلا تَخشىٰ20:77
پس فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کردند و بطرز عجیبی، دریا ایشان را فرا گرفت (بر طبق مطالب مفصلی که در سوره های مؤمن و اعراف و قصص و شعرا هست، پس از اینکه مار موسی، جادوهای جادوگران را خورد، فرعون، موسی و هارون را گفت: جادوگری بزرگی کردی و مرخصی، تا بعد تصمیم خودم را به تو بگویم و جادوگران را هم به نظر می آید، کشته باشد تا مبادا در شهرهای خود شورش نمایند و میان مردم انتشار داد که موسی رئیس و استاد جادوگران و مخالف مذهب شماست و تصمیم گرفت، موسی و هارون را آزاد بگذارد و مدتی زیاد درباره اش سکوت کند، شاید موسی نیز به او کاری نداشته باشد، ولی موسی و هارون سخت به تبلیغ مردم به خالق عالم پرداختند و بر ضد عقاید خورشید پرستی مردم سخنها میگفتند، بطوریکه عده ای از بزرگان شکایت پیش فرعون آوردند که چرا موسی را آزاد گذاشته است، فرعون مجبور شد، دستور دهد، جلوی تبلیغات آنها را بگیرند و جوانان بنی اسرائیل را به کارهای دشوار وادار کنند و هر کس سستی کرد، سخت تنبیه شود، بنی اسرائیل موسی را مورد سرزنش قرار دادند و موسی آنان را به شکیبائی و توکل به الله و امید به نجات و رفتن به کنعان میخواند و میگوید، بزودی عذابی خواهد آمد و چیزی نمی گذرد که در مصر قحطی و خشکسالی پیش میآید، طرفداران موسی آنرا معجزه ای برای موسی از طرف خدای موسی دانستند و مخالفین او آنرا طبیعی یا بواسطه غضب بتهای خود، به وجودِ موسی، معرفی میکردند تا اینکه آن رفع شد و باران آمد و مردم تصور کردند طبیعی بود. هنوز از نتیجه باران به محصولی خوب نرسیده بودند که طوفانی نابود کننده رسید و محصولات و چارپایان بسیاری از ایشان را نابود کرد و به مکانی که بنی اسرائیل زندگی میکردند، کمتر ضرر رسید، پس از اینکه این بلا نیز برطرف شد و سالی خوب برای مصر شد، موسی از طرف الله مامور شد، نزد فرعون برود و بگوید، خالق عالم پیغام داده، اگر میخواهد از این عذابهای آسمانی و بلکه شدیدتر برهد، باید اجازه دهد بنی اسرائیل با موسی بسوی کنعان بروند. فرعون از این پیغام عصبانی میشود و با درباریان میگوید که میخواهد موسی را سنگسار کند تا کشته شود، بدون آنکه مار او خطری داشته باشد، ولی نمی بیند که در میان درباریان عده ای مخالف کشتن موسی هستند و از موسی مخفیانه جانب داری میکنند، از این رو فرعون از کشتن موسی صرفنظر می کند و عده ای از درباریان موسی را نصیحت می کنند که فرعون را تحریک نکند، ولی موسی جدی تر از پیش می آید و به فرعون پیغام پیش خود را تکرار می نماید و فرعون برای گذراندن وقت دستور میدهد که برایش ساختمانی بلند بسازند تا با دوربین در بالای آن ساختمان ببیند، خدای موسی در کجای آسمان است، تا اگر چیزی دید پیغام موسی را بپذیرد و در این مدت، آزادی عمل بیشتری به موسی و بنی اسرائیل داد، بطوری که آنان برای خود نمازخانه و محل تبلیغات درست کردند و نیمه طرفداران زیادی در مصر برای ایشان پیدا شد و پس از مدتی باز موسی مامور شد نزد فرعون برود و تقاضای پیش خود را تکرار کند و بگوید اگر به تقاضایش ترتیب اثر ندهد منتظر عذابی باشد که بنی اسرائیل از آن در امان خواهند بود، ولی فرعونیان سخت دچار آن خواهند شد. فرعون چند روزی مهلت گرفت و منظورش گذراندن وقت بود، لیکن پس از اندک مدتی، یک بیماری طاعون مانند در حیوانات آنان پدید آمد که جز حیوانات بنی اسرائیل، حیوانات دیگر را مبتلا کرده بود و عده زیادی از حیوانات کشته شدند و لذا فرعون موسی را خواست و عذر خواست و تقاضا کرد، این مرض برود تا او اجازه خروج بنی اسرائیل را صادر کند. بیماری بزودی رفت و فرعون باز اجازه نداد، خلاصه غیر از این دو بلا، فرعونیان به بلاهائی دیگر از قبیل کنه حیوانات و پیدایش قورباغه ها در آبهای خوراکی و خورده شدن محصولِ ایشان بوسیله ملخ و بالاخره خون شدنِ آبهای آشامیدنی دچار شدند و این بلای اخیر از بین نرفت تا فرعون اجازه خروج بنی اسرائیل را صادر نمود و وقتی آبهای ایشان به حالت عادی برگشت که بنی اسرائیل از محل خود که شهر جوشن نام داشت و مجاور پایتخت فرعون یعنی شهر ممفیس بود، با تمام اموال خود کوچ کردند و به سوی دریاچه تمساح که ظاهرا بيراهه بود رفتند و باز فرعون از ایشان دست برنداشت و چون شنید آنان بیراهه رفته اند، به خیال نابودی ایشان با لشکریان خود دنبال ایشان افتاد تا در جائی که راه فرار نداشته باشند، در بین بیابان و دریا تمامی ایشان را بکشد و در این حال بود که موسی به فرمان الله عصای خود را به دریا زد و جاده ای خاکی در دریاچه تمساح پیدا شد و دو طرف جاده به مانند دو کوه از آب دریا، پدید آمد و بنی اسرائیل از آن بسوی صحرای سینا رفتند و فرعونیان به خیال آنکه جاده ای است وسیع، در دنبال ایشان، در میان دریا که رسیدند، دریا بصورت اول شد و آنان همه غرق شدند) (78)فَأَتبَعَهُم فِرعَونُ بِجُنودِهِ فَغَشِيَهُم مِنَ اليَمِّ ما غَشِيَهُم20:78
آری، فرعون قوم خودش را به راه کج برد و به راه راست رهبری ننمود (پس از این تذکرات از داستان فرعون و موسی، چون در مکه عده ای یهودی بودند، خالق عالم روی سخن را از پیغمبرش محمد بسوی بنی اسرائیل میکند و به محمد می گوید که به بنی اسرائیل بگوید) (79)وَأَضَلَّ فِرعَونُ قَومَهُ وَما هَدىٰ20:79
ای بنی اسرائیل، ما بودیم که شما را به طرزی که گفته شد از دشمن سرسختتان، فرعون نجات دادیم و ما بودیم که شما را وعده دادیم که در کناره راست آن کوه بیائید (این جمله کوتاه اشاره به مطالب مفصلی است که مشروحا در بابهای 19 و 20 و 21 تا 24 از سفر خروج که کتاب دوم تورات است، بیان شده و این وعده آن بود که چون بنی اسرائیل از موسی خواستند که خالق عالم با ایشان سخن گوید، وعده داده شد که بیایند کنار راست کوه سینا، با شرایطی از حيث لباس و در محوطه محدودی، بشرطی که از سه روز پیش با زن نزدیکی نکرده باشند و بدن و لباس ایشان تمیز باشد و از حد معين تجاوز نکنند که دچار رادیو اکتیویته خطرناکی میشوند و چون آمدند، یک انفجار مختصری شبیه به انفجارات اتمی در کوه پیدا شد، بطوریکه کوه منفجر شده را با دود و آتش و صدای رعد آسا، بالای سر خود، ولی دور دیدند و کلمات گوش خراش و ناراحت کننده ای از درون آن شنیدند که کلمات ده فرمان را میخواست، به بنی اسرائیل بگوید، ولی بنی اسرائیل به موسی گفتند، ما تحمل شنیدن کلام الله را نداریم، خودت برو بشنو و برای ما بگو و عده ای هم از عذاب آن نیمه جان شدند و دوباره زنده گردیدند و بعد از آن ده فرمان و مقداری دیگر از دستورات الله بوسیله موسی به بنی اسرائیل گفته شد که بر طبق اول باب 13 و آخر باب 18 از سفر تثنیه یعنی کتاب پنجم تورات باید هم به عیسی و هم به پیغمبر اسلام ایمان آورده باشند) و بر شما آن من و آن سَلوی را برای رفع گرسنگی شما ما فرو فرستادیم (80)يا بَني إِسرائيلَ قَد أَنجَيناكُم مِن عَدُوِّكُم وَواعَدناكُم جانِبَ الطّورِ الأَيمَنَ وَنَزَّلنا عَلَيكُمُ المَنَّ وَالسَّلوىٰ20:80
و گفتیم، از پاکیزه های آنچه را، روزی شما کردیم، بخورید و از حد، تجاوز ننمائید که بر شما خشم من فرو خواهد آمد و به هر کس غضب من فرو آید، به دوزخ سقوط خواهد کرد (81)كُلوا مِن طَيِّباتِ ما رَزَقناكُم وَلا تَطغَوا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيكُم غَضَبي ۖ وَمَن يَحلِل عَلَيهِ غَضَبي فَقَد هَوىٰ20:81
و برای کسی که توبه نمود و ایمان آورد و عمل صالح کرد و راهنمائیها را به مرور دریافت، حتما آمرزنده اش خواهم بود (داستان مفصل نزول من و سلوی که اولی شبیه به ترنجبین و بجای نانی شیرین بود و دومی قُمری که حیوانی پر گوشت و خوش خوراک است و در سوریه و فلسطين بسیار است و از سنگینی میتوان آنها را گرفت و در باب شانزدهم از سفر خروج است که معجزه آسا از آسمان می باریدند و مدتها بنی اسرائیل، در بیابان از آن میخوردند و حق نداشتند، بیش از خوراک یک شبانه روز خود، در هر بارش جمع کنند که مورد غضب واقع میشدند و بعلاوه آن متعفن میشد، ولی برای یادگار مقداری از من را سالیان درازی، مامور بودند، نگه داری کنند تا نسل ایشان بدانند و آن متعفن نمیشد) (82)وَإِنّي لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحًا ثُمَّ اهتَدىٰ20:82
و ای موسی، چه چیز باعث شد که تو از قوم خودت تندتر به پیش آیی؟ (این جمله، خلاصه ایست از مطالب مفصلی که در آیه 142 از سوره اعراف و از آن مفصل تر در باب 24 از سفر خروج تورات است که تحریفات و خرافات و موهوماتِ ذکر شده در آن باب را، قرآن در سوره ها و آیات مختلف تصحیح میکند و قضیه چنین بود که موسی مامور شد که هارون را در میان بنی اسرائیل در بیابان سینا بگذارد و سی شبانه روز، همراه با هفتاد نفر از سران بنی اسرائیل، به کوه سینا آید تا خالق عالم تعلیماتی به موسی بدهد و آنان عجایبِ گفتگوی الله را با موسی ببینند، لیکن وقتی آنان به کوه می آیند، موسی به عنوان اینکه او، رئیس و برتر از آنان میباشد، خود را از آنان جلو میاندازد و اندکی غرور و برتری جوئی، باعث این کارش میشود و لذا مورد توبيخ الله قرار میگیرد) (83)وَما أَعجَلَكَ عَن قَومِكَ يا موسىٰ20:83
موسی گفت: آنان همین نزدیکی به دنبال من هستند و من برای این از ایشان جلو زدم که تو از من علاقه ای بیشتر ببینی و خشنود شوی (موسی این را روی چاپلوسی و خلاف آنچه در دلش بود گفت، زیرا نمی خواست بگوید غرور باعث شد و من اشتباه کردم) (84)قالَ هُم أُولاءِ عَلىٰ أَثَري وَعَجِلتُ إِلَيكَ رَبِّ لِتَرضىٰ20:84
خدایش گفت، برای همین کارِ تو، ما نیز قوم تو را در نبودِ تو، به آزمایش دچار می کنیم و آن سامری آنان را گمراه میکند (از طرز عبارت قرآن که آن را با فعل ماضی میگوید، چون جلوی فعل ماضی لفظ قد می باشد، باید آنرا و فعل ماضی جمله ی معطوف آن را مضارع معنا کرد، چنانکه ما نیز مضارع معنا کردیم و مطالبِ کم و زیاد شده ای از داستان مربوط، به گوساله سامری، در باب 32 از سفر خروج نیز، یاد آوری شده است و از مطالب مختلفی که در سوره های کهف و اعراف هست، چنین نتیجه میگیریم که پس از جلو افتادنِ موسی از رؤسای هفتادگانه ی قومش در کوه سینا، آن هفتاد نفر به خواست الله، موسی و نوکرش را گم میکنند و چون نمی توانند او را پیدا نمایند بر می گردند و می گویند، شاید الله نخواسته است، جز موسی و نوکرش، کسی دیگر در کوه باشد و منتظر می شوند تا سی شبانه روز تعیین شده، تمام شود تا موسی برگردد، ولی پس از سی روز می بینند موسی نیامد و تصور می کنند، شاید موسی مرده باشد و موضوع پیغمبری او نیز قابل شک باشد و از این طریق خالق عالم برای اینکه به موسی بفهماند، مرد برجسته ای نیست که بخود مغرور شده، او و نوکرش يوشع را مامور میکند که از کوه سینا به طرف مجمع البحرین که محل اتصال خليج سوئز و خلیج عقبه بو،د پائین روند و در جای معینی با علامتی معین، فردی را ببینند، موسی مامور میشود همراه او برود تا از او تعلیماتی بگیرد تا خود را بشناسد و بداند که خالق عالم اشخاص برجسته تر از پیغمبران نیز در موضوعاتِ غیر پیغمبری دارد و همه مامور الله هستند و از خود چیزی ندارند، بلکه آنچه دارند لطفی است از الله که روی مصلحتی که دارد، به هر کس چیزی و مقامی میدهد و این دلیل برتری یکی بر دیگری نیست، باری، موسی پس از دیدن آن مرد که معلوم نیست از جنس ملک روحی بوده یا از جنس انسانها، نوکرش را روانه میکند که برود در نزد بنی اسرائیل و بگوید موسی دنبال ماموریتی رفته است، موسی در این ماموریت با ديدنِ سه حادثه عجیب، بوسیله آن مرد، با اینکه شرط کرده بود، هر چه می بیند، چیزی نگوید، خود را می شناساند که مردی عجول و زود قضاوت کننده و فراموشکار است و صاحب اراده ای راسخ نیست و با این آزمایش بسوی مکان موعود در کوه سینا بر میگردد و در آنجا خالق عالم برای اینکه، کم ارزشی بنی اسرائیل را به موسی و به خودشان از حيث ایمان ثابت نماید، موسی را که بنا بود، بیش از سی روز در کوه نماند، ده روز دیگر نگه میدارد، به این طریق که موسی بر طبق آیه مفصل 143 از سوره اعراف بفكر میافتد، از خالق خود بخواهد که او را با چشمِ خود ببیند و این تقاضا باعث میگردد، تماسِ وضعِ قابلِ رؤیت الله با کوهی که دور از مکان موسی بود، آن کوه را به یک انفجار اتمی سخت دچار کند و متلاشی شود تا موسی در اثر رادیو اکتیویته ی آن، چند روز بیفتد و بیهوش و بیمار گردد و همین چند روز باعث تاخير موسی در بازگشتنش شود و ضمنا موسی بداند که چرا خالق عالم، دیدنی به چشم بشر مادی نیست، ولی در آخرت به چشم دانایان نیکوکار قابل رؤیت است) (85)قالَ فَإِنّا قَد فَتَنّا قَومَكَ مِن بَعدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السّامِرِيُّ20:85
پس موسی، چون بسوی قوم خود بازگشت، از آنچه دیده خشمگین و متاسف شد و به قوم گوساله پرست خود گفت: آیا پروردگار شما وعده های نیکوئی به شما نداده بود؟ آیا عهد سی روزه که به چهل روز طول کشید، باید بواسطه آن، شما تربیت های دینی خود را فراموش کنید و گوساله پرست شوید؟ و آیا اینکه خلاف وعده های دینی من عمل کردید، میخواستيد غضبی از پروردگار خود بر شما فرود آید؟ (86)فَرَجَعَ موسىٰ إِلىٰ قَومِهِ غَضبانَ أَسِفًا ۚ قالَ يا قَومِ أَلَم يَعِدكُم رَبُّكُم وَعدًا حَسَنًا ۚ أَفَطالَ عَلَيكُمُ العَهدُ أَم أَرَدتُم أَن يَحِلَّ عَلَيكُم غَضَبٌ مِن رَبِّكُم فَأَخلَفتُم مَوعِدي20:86
 گوساله پرستان گفتند، ما از روی اختیارِ خود وعده های دینی تو را خلاف نکردیم، بلکه ما چون مقدار سنگینی از آرایشهای فرعونيان را بر خود داشتیم، به سخنِ ظاهر فریبِ سامری آنها را افکندیم (سامری به ایشان گفته بود که این طلا و جواهرات چیست که همراه دارید و جز باری که مجبورید بکشید، برای شما در این بیابان سودی ندارد، رضای الله در این است که شماها، اینها را از خود فرو ریزید و من هم فرو میریزم و خواهید دید که معجزه ای پدید خواهد آمد و از آن رضایت الله بر شما اعلام میشود) و به مانند ما، سامری نیز آنچه را خود داشت افکند (87)قالوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا وَلٰكِنّا حُمِّلنا أَوزارًا مِن زينَةِ القَومِ فَقَذَفناها فَكَذٰلِكَ أَلقَى السّامِرِيُّ20:87
و از آنها برای بنی اسرائیل، یک مجسمه گوساله ای بیرون آورد که برای آن صدای گوساله ای هم بود و مردم به دیدن آن فریاد بر آوردند که این خدای شما و خدای موسی است (همانطور که بارها گفته ایم، خدا بمعنای صاحب اختیار است، نه به معنای خالق و مردم نمی گفتند ،این مجسمه خالق ماست، بلکه میگفتند، این واسطه فیض الله به ماست و همان کسی است که صاحب اختیار موسی و عصای او نیز بوده و مظهر الله است، زیرا از خود معجزه و کار عجیبی نشان میدهد) پس سامری بود که وعده های تو را فراموش کرد نه ما (88)فَأَخرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَدًا لَهُ خُوارٌ فَقالوا هٰذا إِلٰهُكُم وَإِلٰهُ موسىٰ فَنَسِيَ20:88
و این جوابِ بنی اسرائیل به موسی درست نبود، زیرا آنان میدیدند که آن گوساله، جواب سئوالات ایشان را نمی دهد و به نفع ایشان اختیار ضرر و سودی ندارد (متاسفانه بیشتر مذهب داران قرن اتم نیز چیزهائی به مانند مجسمه دارند که آنها را احترام میگذارند و میگویند، از آنها معجزه ها می بینیم و آنها را صاحب اختیار خود می شمارند و خدای خود می پندارند و از آنها حاجت میخواهند با اینکه می بینند، وقتی آنها را صدا می کنند، جوابی نمی شنوند و اختیاری در نفع و ضرر مردم ندارند و حتی اگر نگهبانانی مواظب اموال منسوب به آنها نباشد، دزدان می توانند آن اموال را بدزدند و ببرند و نسبت به آن ساختمانهای قشنگ، خرابکاریهائی انجام د هند) (89)أَفَلا يَرَونَ أَلّا يَرجِعُ إِلَيهِم قَولًا وَلا يَملِكُ لَهُم ضَرًّا وَلا نَفعًا20:89
بعلاوه، هارون نیز قبلا به ایشان گفته بود، آنچه شما در این مجسمه گوساله بصورت معجزه و عجیب می بینید، یک آزمایشی است از جانب الله، نسبت به ایمان شما و مربی حقیقی شما خالق شماست که خلقت را به نفع شما در اختیار شما نهاده (رحمان) پس از من پیروی کنید و فرمان مرا که جانشین موسی هستم، اطاعت نمائید، نه فرمان این سامری حیله باز را (90)وَلَقَد قالَ لَهُم هارونُ مِن قَبلُ يا قَومِ إِنَّما فُتِنتُم بِهِ ۖ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحمٰنُ فَاتَّبِعوني وَأَطيعوا أَمري20:90
آنان به هارون گفتند: ما همیشه بر گردِ این مجسمه ی عجیب خواهیم بود تا اینکه موسی، بسوی ما باز گردد (باید دانست که در باب 32 از سفر خروج با کمال تعجب می بینیم که نوشته شده، بنی اسرائیل از هارون خواسته بودند که برای ایشان خداهائی بسازد که مانند بت های، بت پرستان معجزه نشان دهند و بنی اسرائیل آنها را صاحب اختیاران خود بدانند و هارون از طلاهای آنها مجسمه ها و گوساله ای ریخت و ساختمانی برای آنها بنا کرد تا برای آنها، مردم قربانی کنند و به طرزِ جادوگران، روی آن گوساله ها را نقش هائی پدید آورد و در صورتی که با اندک تحقیقی می فهمیم، این افترائی به هارون میباشد. بلکه به نظر می آید اسم اصلی این سامری هارون بوده و همین شباهت اسم باعث این اشتباه شده است و علت اینکه در قرآن این شخص بنام سامری خوانده شده، این است که بر طبق مطالب شماره 48 تا 53 از باب هشتم انجيل يوحنا، سامری در زبان یهود به کسی می گفتند که با جن مربوط باشد و دروغهائی به نام دین بگوید و جن زده و دیودار و مجنون باشد و لذا به عیسی، یهودیان گفته بودند، تو سامری هستی و این مطلب از آیات بعد نیز که درباره ارتباطش با جن ذکر میشود، بدست می آید و بعلاوه اینکه در زبان عرب، به داستان کننده در شب، سامر میگویند، دلیل بر آن است که در زبان عبری نیز به گفتگو کننده گان با جن، در تاریکی شب که همان مربوط شوندگان با جن باشند، سامر و سامری میگفته اند) (91)قالوا لَن نَبرَحَ عَلَيهِ عاكِفينَ حَتّىٰ يَرجِعَ إِلَينا موسىٰ20:91
موسی به هارون نیز گفت، چرا وقتی تو دیدی که آنان گمراه شدند، در سخت گیری به ایشان (92)قالَ يا هارونُ ما مَنَعَكَ إِذ رَأَيتَهُم ضَلّوا20:92
از من تبعیت نکردی، آیا تو هم نافرمانی مرا کردی (93)أَلّا تَتَّبِعَنِ ۖ أَفَعَصَيتَ أَمري20:93
هارون جواب داد، ای پسر مادر من، ریش و موی سرِ مرا نگیر، زیرا من از آن ترسیدم که بگوئی میان بنی اسرائیل جدائی افکنده ای و سخن مرا که گفته بودم، مواظب اتحاد و عدمِ اختلاف ایشان باشم، مراعات نکردی (در سوره اعراف گفته شده که موسی چون نزد قوم خود آمد و دید که آنان چون بت پرستان شده اند، از زیادی خشم، الواح تورات را که در آنها بوسیله قدرت الله، ده فرمان و مطالبی از تورات حک شده بود، بیفکند و مجسمه گوساله را برداشت و بر زمین زد و موی سرِ هارون را گرفت و او را میکشید و به او بد گفت، و اهانتش کرد و چون هارون گفت، آنان به سخن من اهمیت ندادند و بلکه میخواستند مرا که مخالف بودم بکشند، موسی از اعمال خود نسبت به او پشیمان شد و از پروردگار بخشش خود و او را خواست و بنی اسرائیل را به توبه تشویق کرد، و دوباره الواح افتاده را برداشت و به بنی اسرائیل آنها را تعلیم داد) (94)قالَ يَا ابنَ أُمَّ لا تَأخُذ بِلِحيَتي وَلا بِرَأسي ۖ إِنّي خَشيتُ أَن تَقولَ فَرَّقتَ بَينَ بَني إِسرائيلَ وَلَم تَرقُب قَولي20:94
از پس آن به سامری گفت، تو چرا چنین کردی؟ (95)قالَ فَما خَطبُكَ يا سامِرِيُّ20:95
جواب داد، من چیزی دیدم که مردم ندیدند و آن یک مامور غیبی بود و در دل من، این نیرو گرفت که اگر از جای پای آن مامور غیبی، مشتی خاک بگیرم و در یک مجسمه از طلا که میسازم، بریزم، آن صدای گوساله خواهد داد و میتوانم آنرا مظهر خدای موسی معرفی کنم و مردم را فریب دهم (بر طبق آیه 83 از سوره مریم  و این آیه، هر معجزه و کار عجیبی که میان مذهبی های نادان از بتها و ساختمانهای مقدس ایشان دیده شود، بوسیله شیطنت کاران غیبی است که مامور از جانب الله هستند، تا نادانان مذهبی را که مایل نیستند از متن كتاب الله، راهنمائی شوند و دین و مذهب را هم برای منافع دنیائی میخواهند، گمراه تر جلوه دهند و علامت موهوم بودن این معجزات این است که همه می بینند، مبلغین این عقاید که از این عقاید سوء استفاده ها میکنند، خودشان در پنهان اخلاقاً بد کار و بی ایمان هستند و بر طبق آیات آخر سوره شعرا، الهامات شیطانی خود را در لباس شعر به نفع خود و با نفوذان فسادکار اجتماع، میان مردم انتشار میدهند و با اصلاحات اجتماعی مخالفند) (96)قالَ بَصُرتُ بِما لَم يَبصُروا بِهِ فَقَبَضتُ قَبضَةً مِن أَثَرِ الرَّسولِ فَنَبَذتُها وَكَذٰلِكَ سَوَّلَت لي نَفسي20:96
موسی به او گفت: برو و دور شو و تو، تا موقعی که زنده هستی، خواهی گفت، به من نزدیک نشوید (این بیماری که یک نوع دیوانگی میباشد، بیشتر روی دخالت قوه های مرموزی که مسلماً جن است، پیدا میشود که برای بعضی ها غير معالجه شدنی است و این مطالب قرآن نیز، حاکی است که سامری با جن مربوط شده بود و اینگونه معجزات که در میان مذهبی های بت پرست دیده میشود، از نفوذ شيطانهای جن است) و بدان که تو زمان معینی برای عمر خودت داری که من نباید تو را نابود کنم، تا گوساله پرستان، بدبختیهای آینده تو را ببینند، و این خدائی که تو ساختی و بدان خودت را اسیر کردی (سامری متولی این بت شده بود و بواسطه رابطه ای که با جن داشت، مردم بعضی نیّت های جاهلانه میکردند و سامری با حیله هائی که داشت، در زمانی که گوساله صدا میداد، به مردم جوابهائی جاهل پسند، میداد و میگفت این جوابها را گوساله به شما می گوید و این عیناً مانند غیب گوئیهائی است که بعضی زاهد نماها، به مردم نادان نشان میدهند و یا صوفيان بوسیله فرو کردن شمشیر به بدن و رفتن در آتش و امثال اینها برای فریب مردم انجام میدهند) آنرا ببین که چگونه من آنرا با سوهان، ریز ریز می کنم و خاکه ی آنرا، در دریا می پاشم (97)قالَ فَاذهَب فَإِنَّ لَكَ فِي الحَياةِ أَن تَقولَ لا مِساسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوعِدًا لَن تُخلَفَهُ ۖ وَانظُر إِلىٰ إِلٰهِكَ الَّذي ظَلتَ عَلَيهِ عاكِفًا ۖ لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي اليَمِّ نَسفًا20:97
و شما ای بنی اسرائیل در گوش داشته باشید که صاحب اختیار حقیقی شما (خدای شما) فقط الله است که جز او خدائی نیست (یعنی نباید مردم چیزهای دیگر را که ظاهر نیستند که بر اساس قوانین الله بتوانند قدرت و اختیار نشان دهند روی خیال صاحب اختیار و باب الحوائج خود بدانند) و اوست که به هر چیزی، دقیقاً داناست (یعنی غیر او که نادانتر است، چگونه میتواند واسطه و شفیع میان مردم و او واقع شود، مگر آنکه واسطه تعلیم و تربیت از طریق وحی و پیغام الله با قوانین طبیعی معموله باشند) (98)إِنَّما إِلٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذي لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيءٍ عِلمًا20:98
ای پیغمبر مقداری از داستانهای گذشتگان را به این طریقِ آموزنده که دیدی، پی در پی، ما برای تو داستان می کنیم و بدان که از نزد خودمان به تو پند هائی مهم داده ایم (یعنی این داستانها عین حقیقت است و مانند داستانهایی نیست که داستانگویان مذهبی و یا غیر مذهبی بصورت مخلوطی از حق و باطل میگویند و باعث ترویج موهومات میشوند) (99)كَذٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ ما قَد سَبَقَ ۚ وَقَد آتَيناكَ مِن لَدُنّا ذِكرًا20:99
هر کسی از این داستانهای آموزنده ی رسیده از الله، کناره رود (و به روایات مذهبی خلاف متن کتاب الله رو آورد) حتما، در روزگار قيامت باری سنگین در خود حس میکند (100)مَن أَعرَضَ عَنهُ فَإِنَّهُ يَحمِلُ يَومَ القِيامَةِ وِزرًا20:100
که همیشه در آن است و روز قیامت، برای این اشخاص، چه بد باری خواهد بود (این بار، بار مخالفت دستورات الله است که هزاران گناه نتیجه آن خواهد بود) (101)خالِدينَ فيهِ ۖ وَساءَ لَهُم يَومَ القِيامَةِ حِملًا20:101
در روزی که آن صدای مهیبِ جهانی، به مانند صدایی که از بوق و بلند گو شنیده میشود، ایجاد میگردد و ما در آنزمان چنین گناهکارانی را به رنگِ كبود، گرد آوریم (در زمین آخرت گناهکاران به رنگ زشت کبود جمع آوری می شوند، با خلقت و بدنی جدید متناسب با زندگی آخرت) (102)يَومَ يُنفَخُ فِي الصّورِ ۚ وَنَحشُرُ المُجرِمينَ يَومَئِذٍ زُرقًا20:102
در آن زمان با یکدیگر در میان خود آهسته میگویند، درنگِ شما در زمین، بیش از ده شب نبود (این تصور برای گناهکاران بسیار خوش گذرانی است که پس از دیدن عذابهای ممتدِ عالم برزخ و بخصوص عذابِ سختِ منتهی به مرگِ دومشان، در زمان متلاشی شدن زمین، حداکثر خوشیهای خود را در دنيا آن شبهای خوش دهگانه در ذهن خود خواهند آورد) (103)يَتَخافَتونَ بَينَهُم إِن لَبِثتُم إِلّا عَشرًا20:103
ما که خالق ایشان هستیم، به علت و معلول آنچه خواهند گفت، داناتریم، به وقتی داناتریم که بهترین رفتار کننده ایشان، به ایشان می گویند، شماها در دنیا جز زمانی درنگ نکرده اید (یعنی به ایشان می گویند، حق این است که اگر زندگی دنیای خود را با طول مدت عذاب عالم برزخ بسنجید، متوجه میشوید که در دنیا جز زمانی کوتاه درنگ نکرده اید و تفسیر و ترجمه فوق با توجه به آیه 113 سوره مؤمنون و آیه 45 سوره یونس و آیه 35 از سوره احقاف و آیه 55 سوره روم و مخصوصا آیه 46 سوره نازعات  است که تصور صحیح چند ساعت مجسم گردیده) (104)نَحنُ أَعلَمُ بِما يَقولونَ إِذ يَقولُ أَمثَلُهُم طَريقَةً إِن لَبِثتُم إِلّا يَومًا20:104
و از تو می پرسند، در زمین قیامت و آخرت کوهها چگونه نمایان می شوند؟ بگو همان کسی که مرا به پیغمبری پرورده، آنها را به طرز مخصوصی، چون ذرات غبار مانندی میگرداند (105)وَيَسأَلونَكَ عَنِ الجِبالِ فَقُل يَنسِفُها رَبّي نَسفًا20:105
و آنها را رها میکند تا دشتِ وسیعی هموار، نمودار گردد (106)فَيَذَرُها قاعًا صَفصَفًا20:106
بطوریکه در آنها هیچ پیچ و خم و پستی و بلندی نخواهی دید (این حالت درباره بعد از زمان متلاشی شدن کامل کره زمین است که باید قبل از آن، ارواح مردگانِ بدکارِ هزاران ساله زمین تا آخر دنیا، بر طبق آیات دیگری از قرآن با دیدن یک عذاب سخت بیهوش شوند تا از جاذبه زمین خارج و در یک دالان فضائی بسوی زمین آخرت برده شوند) (107)لا تَرىٰ فيها عِوَجًا وَلا أَمتًا20:107
در آن روز (که مردم در زمینِ آخرت، پس از یک صدای مهیب، دوباره زنده و جمع آوری می شوند) آن خواننده را دنبال خواهند کرد و کسی نمی تواند از مسیری که آن خواننده میخواند، کج شود و تمام صداها، برای آن بخشنده خلقت خاموش میگردد و تو از ایشان جز صدائی بس آهسته، نمی شنوی (108)يَومَئِذٍ يَتَّبِعونَ الدّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ ۖ وَخَشَعَتِ الأَصواتُ لِلرَّحمٰنِ فَلا تَسمَعُ إِلّا هَمسًا20:108
در چنین زمانی، آن شفاعتی که نادانان مذهبی می گویند، سود نخواهد داد و فقط کسی سود میبرد که آن بخشنده ی قوانینِ خلقت، بطور قانونی برای او اجازه ای داده باشد و به نفع او، سخنی توصیه کرده باشد (این اجازه نامه و سخن، متن کتابهای آسمانی و پیغام های الله است که وسیله و شفيع کسانی میشود که آنها را بکار بسته باشند) (109)يَومَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا مَن أَذِنَ لَهُ الرَّحمٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَولًا20:109
و این از آن روست که الله، بیش از همه، به حال و گذشته هر کس داناست و هیچکس، آنچه را الله میداند، نمی داند (آیا از پیغمبران و امامان و سایر مقدسینِ مردمِ دنیا، کسی هست که باندازه الله از اعمال مردم آگاه باشد؟ در این حالت، چه کسی جرأت می کند، نزد الله، از کسی شفاعت نماید؟ آیا الله به او نخواهد گفت، من او را بهتر از تو می شناسم؟ آیا با این توضیحِ مستدلِ قرآن، گمراهیِ کسانیکه معتقد به شفاعتِ پیغمبران و امامان از گناهکاران امت میباشند، ثابت نمی گردد؟ و آیا عقیده به چنین شفاعتِ بی اذن که پارتی بازی است، دلیل بت پرستی صاحبان این عقیده نیست؟) (110)يَعلَمُ ما بَينَ أَيديهِم وَما خَلفَهُم وَلا يُحيطونَ بِهِ عِلمًا20:110
و در آن روز، تمام اشخاص، برای آن زنده ی پایدار، کوچکی نشان خواهند داد و کسی که بار ستم داشته باشد، ضرر خواهد دید (این زمانی است که زمان ملاقات الله میباشد و بدکاران صدای او را میشنوند، ولی چشمی ندارند که او را ببینند، با اینکه با حسرت می فهمند، نیکوکاران دانا او را می بینند و از چنین ملاقاتی لذت می برند و لازمه این ملاقات نه دیدن تمام حجم الله است، لذا با احاطه الله بر تمام خلقتِ وسیع منافات ندارد، زیرا آن تجلی و تمرکز قدرتی است از الله، يا به عبارت دیگر، صورت الله را می بینند، به صورتی که ما خورشید و ماه را مشاهده میکنیم و این مشاهده و ملاقات، هرگز برای چشم مادی دنیائیِ دقیق ترین و بالاترین انسان میسر نیست و لذا خالق عالم به موسی گفته است، هرگز مرا با بدن و چشم خاکی، نمی توانی ببینی) (111)وَعَنَتِ الوُجوهُ لِلحَيِّ القَيّومِ ۖ وَقَد خابَ مَن حَمَلَ ظُلمًا20:111
و هر کس کارهای نیکوی ذکر شده در کتابهای آسمانی را کرد و مؤمن حقیقی نیز بود، نه میترسد که به او ستمی شود و نه از شکستی، خواهد ترسید (این مطالب همه تاکید بر این است که کسی از هیچ گناهکاری شفاعت نخواهد کرد و پارتی بازی در دستگاه الله نیست و گندم از گندم بروید، جو ز جو و فقط اعمال انسان شفیع اوست، نه نذر و نیاز و رشوه و اظهار دوستیِ زبانی، نسبت به مقدسین و مقدسات و قرآن و خالق عالم) (112)وَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلمًا وَلا هَضمًا20:112
و ما که خالق عالم هستیم قرآن را بصورت یک خواندنی عربی، با اینگونه مطالب فرو فرستاده ایم (قرآن یعنی خواندنی) و در این خواندنی به عبارات مختلف، از عذابهای موعود شرح دادیم، شاید مردم بترسند و پرهیزکار شوند، یا اقلاً برای چنان روزهائی به یادشان باشد (تا نگویند خبر نداشتیم) (113)وَكَذٰلِكَ أَنزَلناهُ قُرآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفنا فيهِ مِنَ الوَعيدِ لَعَلَّهُم يَتَّقونَ أَو يُحدِثُ لَهُم ذِكرًا20:113
پس چنین خدائی است، بسی برتر که آن پادشاه حقیقی (که اختیاراتی به بشر داده) میباشد و تو ای پیغمبر من، نباید پیش از آنکه مطلبی از این خواندنی بسویت وحی شود، بدان شتاب کنی (بعضی مطالب بود که به نظر پیغمبر اسلام می رسید که خوب است، وحی شود و آن روی بی اطلاعی بشری و یا تمایلات پیشرفت خواهی او بود و الله آن را مصلحت نمی دانست و این تذكر الله به او برای این بود که کاملا خود را در پیشگاه الله، بی اختیار جلوه دهد) و همیشه به پرورنده خودت بگو بر عِلمَم بیافزا (یعنی همیشه در پیشگاه الله، اظهار نادانی و بی اختیاری کن) (114)فَتَعالَى اللَّهُ المَلِكُ الحَقُّ ۗ وَلا تَعجَل بِالقُرآنِ مِن قَبلِ أَن يُقضىٰ إِلَيكَ وَحيُهُ ۖ وَقُل رَبِّ زِدني عِلمًا20:114
و به مانندِ اولین آدم مباش که عهد ما را فراموش کرد و به ما نشان داد که قدرتِ تصمیم در کارهای مشکل را ندارد (این مطلب برای این گفته شد که پیغمبر اسلام، تذکر بالا را فراموش نکند و تصمیم جدّی بگیرد که از خود در مقابل الله اظهار نظری نکند) (115)وَلَقَد عَهِدنا إِلىٰ آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِيَ وَلَم نَجِد لَهُ عَزمًا20:115
و آن زمانی بود که وقتی برای آن ملكها گفتیم، به نفع آدم سر به سجده فرو آورید، همه بی چون و چرا قبول کردند، مگر ابلیس که اظهارِ عدم قبول کرد (ملک که آنرا به فارسی فرشته گویند، یعنی مورد تملک و بی اختیار در مقابل مالک خود و به عبارت دیگر، یعنی مامور و فرستاده است و این ملکها که از جانب الله مامور شدند، به نفع آدم سجده کنند، آن مواد بی جان یا با جانی هستند که در محیط زندگی آدم بوده و باید در اختیارِ منافع آدم ها قرار گیرند، مانند آب و خاک و حیوان و نبات و ماه و خورشید و زمین و هم مامورین روحی که به چشم دیده نمی شوند و مامور حفظ زندگی و مرگ انسانهایند و ابلیس نیز چون هنوز از خود استعدادِ اختیارِ درون خود را نشان نداده بود در مقابل روحِ انسانی آدم اول، به مانند سایر ملکها خود را ملک و بی اختیار جلوه میداد، تا اینکه بواسطه دستور الله که به همه گفته بود، تسلیم منافع آدم شوند، او تحریک شد و استعدادِ عدمِ قبول این فرمان را نشان داد، ابلیس یعنی کسی که فایده زیادی برای بشر ندارد و دقت کنندگان در قرآن باید بدانند که این داستان در قرآن چندین بار بطور مختصر یا مفصل بیان شده، برای این است که ما بدانیم، ملک چیست و فرق آنها با انسان و جن چه میباشد و این سه نوع موجود، چه ارتباطی با هم دارند و برای چه آفریده شده اند) (116)وَإِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا إِلّا إِبليسَ أَبىٰ20:116
پس گفتیم ای آدم، این موجود که نخواست به نفع تو کار کند، برای تو و همسرت دشمن است، پس مواظب باش در آینده، او شما دو تا را از بهشت که بزودی در آن قرار خواهید گرفت، بیرون نکند که به بدبختی دچار خواهی شد (117)فَقُلنا يا آدَمُ إِنَّ هٰذا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوجِكَ فَلا يُخرِجَنَّكُما مِنَ الجَنَّةِ فَتَشقىٰ20:117
و بدان که تو در بهشت، نه گرسنه میشوی و نه برهنه (118)إِنَّ لَكَ أَلّا تَجوعَ فيها وَلا تَعرىٰ20:118
و در آن تشنه نخواهی شد و از حرارت آفتاب نیز رنج نخواهی برد (119)وَأَنَّكَ لا تَظمَأُ فيها وَلا تَضحىٰ20:119
پس آن شیطنت کار بسوى آدم وسوسه نمود (ابلیس از وقتی که به فکر شیطنت افتاد، بنام شیطان معروف شد) به آدم گفت: آیا میخواهی تو را به درختی میوه دار راهنمایی کنم که باعث شود، همیشه در بهشت، بصورت یک حاکم و صاحب اختیار که حکومتش کهنه نشود، بمانی (این مطالب در این سوره بسیار مختصر گفته شده و مفصل آن با دهها موضوعات آموزنده دقیق در سوره های اعراف و صاد و بنی اسرائیل و بقره میباشد و میرساند که چگونه خود خواهان و فریب دهندگانِ اجتماع بشری و همچنین ارواحِ خبیثه مغروری که به چشم بشر نمی آیند، مأمورند انسانها را به خوشی های مادی، آرزومند کنند و باغ سبز نشان دهند و نتیجتاً به نفع خود، فریب خورها را به بدبختی های زندگی بکشانند) (120)فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلىٰ شَجَرَةِ الخُلدِ وَمُلكٍ لا يَبلىٰ20:120
پس به وسوسه شیطان، آدم و همسرش (که دو روح انسانی در دو لباس یا بدن بهشتی بودند) از میوه آن درخت منع شده، خوردند (همانطور که انسانهای دنیا خواه، روی وسوسه های شیطانی از چیزهای زیبا و لذت بخشی مانند مشروبات الکلی و گوشت خوک و زنان نامشروع و سایر چیزهای حرام شده در متن قرآن و سایر کتابهای آسمانی بهره مند میشوند) و به خوردن آن (بعضی مسیحیان در روایات خود میگویند آن درخت، درخت سیب بود و یهودیان بر طبق باب دوم از کتاب پیدایش آن درخت را درخت دانش خوب و بد میدانند و روایت صحیح تر مسلمانان، درخت انگور میباشد و چون در متن قرآن و تورات و انجیل، هیچکدام اسم میوه ای معین نیست، بهتر آنست که ما هم درختِ معین را معلوم نکنیم و فقط از آن نتیجه بگیریم، چیزی لذّت بخش و هوس انگیز بوده که پس از خوردن، باعث شد، لباس بهشتی از روح آدم اول کنده شود) باطن های بد و شهوت انگیز ایشان، برای یکدیگر آشکار گردید (یعنی استعداد و حس زناشوئی توام با هوسِ یکدیگر را دیدند، همانطور که یک مرد و زن هر زمان مقابل یکدیگر لخت شوند، به زحمت هوس ها دچار میشوند و اگر با لباس گشاد و بلند خود را بپوشانند، چنین هوسهائی پیدا نمی شود که از کارهای لازم، ایشان را باز دارد و بدبختانه، شيطانهای اجتماع، همیشه کاری میکنند که زنان و مردان بسوی لختی روند، تا سرگرمی ایشان به هوسها، مانع پیشرفت های فردی و اجتماعی ایشان شود) و آن دو برای جلوگیری آن، شروع کردند از برگهای بهشت بر جاهای هوس انگیزِ مزاحمِ خود بگیرند و بدبختی آینده آدم، بواسطه آن بود که نافرمانی تربیت کننده خود را نمود (آری هر زمان جامعه بشری با افراد آن به قوانین عفاف نهاده شده از جانب الله، پشت پا زده و فریب شیطانهای اجتماع را خورد، لباس تربیت و تقوی از او کنده میشود و خیلی به زحمت میتواند با لباسهای نیمه برهنه، به مانند برگهای درخت، خود را از شر دستبردهای شهوترانان نگهدارد، جز آنکه چنان آلوده شود که شرم و حیا را کنار گذارد و به زندگانی لخت حتی در سرما عادت نماید و جز دنبال ارضای شهوت و تفریح، دنبال کار مفید اجتماعی نرود، در چنین محیطی بهترین کسب و کار آرایشگری زن و مرد و یا دلالی محبت است) (121)فَأَكَلا مِنها فَبَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَطَفِقا يَخصِفانِ عَلَيهِما مِن وَرَقِ الجَنَّةِ ۚ وَعَصىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوىٰ20:121
پس از این حادثه، چون آدم در آن حالت شرمندگی توبه نمود و تعهد سپرد، دیگر فریب شیطان را نخورد، پرورنده اش او را برای تربیت دوباره ای برگزید و توبه اش را پذیرفت و راهنمائیش نمود (122)ثُمَّ اجتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيهِ وَهَدىٰ20:122
به اینصورت که به آن دو گفت: همه باید از بهشت فرو افتند (در سوره اعراف مطالبی که آدم و همسرش بوسیله آن توبه نمودند، هست و هم تعیین شده که جای فرو افتادن آن دو و شیطان که سر سلسله جن هاست، زمین دنیا می باشد که در آنجا به حالتی باید زیست کنند، غیر از حالت زندگی در بهشت، یعنی در زمین دنیا باید به زندگی مخصوصی زنده شوند و برای ایشان توالد و تناسل و مرگ باشد و از پس مرگ، از وضع پر زحمت دنیا بیرون میآیند، اگر لیاقت داشتند، دوباره به بهشت برده میشوند و الّا به جهنمِ عالم برزخ و عالمِ آخرت دچار خواهند شد. در آن مقال توضیح داده شده است که دو روح آدمی بود که پس از گذاشتنِ لباس، یعنی بدن بهشتی خود در بهشت بصورت دو انرژی و قوه ای مخصوص به زمین، به اراده الله، افکنده شد و یکی در بدن یک حیوان تکامل یافته نر آمد و دیگری در بدن یک حیوان تکامل یافته ماده که همان یک جفت میمونِ نزدیک به انسان باشند که قانون علمی تکامل آنرا تشریح کرده، با این توجه که حلول و دخولِ این دو قوه به خواست الله، جهشی بود که توانست، دو حیوانِ نزدیک به انسان را تبدیل به انسان نماید و انسان وقتی میمیرد، دوباره روح انسانی او از بدنش خارج میگردد و بدن حیوانی او جزء خاک زمین میشود) و بدانید که در زمین، هم زن و مرد از جهتی دشمن تربیتِ دینی یکدیگرند و هم شیطانهای جنی و انسی، دشمنِ آدم های فریب خور میباشند و برای اینکه راه تربیت خود را بدانید، از طرف من (خالق عالم میگوید) راهنمائی برای شما خواهد آمد، پس هر کس راهنمائیهای مرا پیروی نمود (یعنی هر کس متن پیغام مرا که بصورت یکسان، بوسیله پیغمبران من، در دوره های مختلف بشری برای ایشان آورده میشود، عمل نمود) نه گمراه خواهد شد (یعنی فریب فریب کاران و پیشوایان فریبکار و پیغمبران دروغی را نمی خورد) و نه به رنج و بدبختی دچار میشود (امروزه تمام بدبختیهای مردم خاورمیانه در درجه اول و مسلمین دنیا در درجه دوم و تمام مردم دنیا در درجه سوم، بواسطه این است که به متن قرآن مجيد آنطور که باید، توجهی ندارند و اینکه فقط اسم قرآن را آوردیم، از آن روست که جز قرآن پیغام دست نخورده و کم و زیاد نشده ای از الله، در دست بشر نیست و متن قرآن مصحح تفسیرهای غلطی است که بنام تورات و انجیل و امثال آنها در دست صاحبان مذاهب است) (123)قالَ اهبِطا مِنها جَميعًا ۖ بَعضُكُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمّا يَأتِيَنَّكُم مِنّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشقىٰ20:123
و کسی که از یاد آوری های من رو گرداند، در دنیا برایش زندگی سختی خواهد بود (مانند زندگی سخت مردم امروز که دچار جنگها و قتل و دزدی و رشوه و عذابهای آسمانی و ناکامیهای مختلفند) و در روز قیامت که به پیشگاه ما جمع آوری میشوند، به طرز مخصوصی، کور می آوریمش (مطيعان الله میتوانند تجلّی ای از او، بصورتیکه بر ما پوشیده است، مشاهده کنند و نافرمانان نمی توانند ببینند) (124)وَمَن أَعرَضَ عَن ذِكري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكًا وَنَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أَعمىٰ20:124
خواهد گفت، پروردگارا من در دنیا بینا بودم، برای چه مرا کور زنده کردی (125)قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرتَني أَعمىٰ وَقَد كُنتُ بَصيرًا20:125
پروردگارش میگوید، برای اینکه، برای بینائی تو مطالبِ مستدل ما آمد و تو آنها را فراموش کردی و لذا امروز، تو فراموش شده ای (126)قالَ كَذٰلِكَ أَتَتكَ آياتُنا فَنَسيتَها ۖ وَكَذٰلِكَ اليَومَ تُنسىٰ20:126
و این پاداش کسی است که از حدِ خود تجاوز نمود و به مطالبِ مستدلِ پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب ممتدِ دوزخ در آخرت، هم از اینها شدیدتر و هم پایدارتر است (این مطالب میرساند که ملاقات نیکوکاران در قیامت، برای دیدنِ مرکزِ قدرتِ خالقِ عالم، یک زمانِ کوتاهِ بسیار لذت بخش است) (127)وَكَذٰلِكَ نَجزي مَن أَسرَفَ وَلَم يُؤمِن بِآياتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبقىٰ20:127
پس آیا خبرِ هلاک شدگانِ بسیاری که قبل از این مردم در قرنها، در دنیا زندگی میکردند و همه مردند و این مردم در مسکن های ایشان راه میروند، به اینان نرسیده، تا بفهمند، عاقبتِ زندگی دنیا به کجا میانجامد؟ در همین، برای خردمندان، علامتی برای عبرت گرفتن است (128)أَفَلَم يَهدِ لَهُم كَم أَهلَكنا قَبلَهُم مِنَ القُرونِ يَمشونَ في مَساكِنِهِم ۗ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهىٰ20:128
و اگر قبلاً، پروردگار که امثال تو پیغمبران را می پرورد، مقدّر نکرده بود که هر کس باید در دنیا فرصتی داشته باشد، تا استعداد خود را بروز دهد، هر کس چون خطائی میکرد، عذاب میدید، ولی مقرر شده که مدتی برای مهلت، عمر کنند تا بمیرند (129)وَلَولا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَكانَ لِزامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى20:129
بنابر این، تو ای پیغمبر بر آنچه بر علیه تو میگویند، صبر نما و به حمد پروردگارت (یعنی مدح پروردگارت که چگونگی آن در سوره الحمد هست) زبان گشای (یعنی نماز بخوان) پیش از طلوع خورشید (یعنی در وقت نماز صبح که بین الطلوعین است و پیش از غروب آن (یعنی در وقت نماز عصر که زمانش به اندازه وقتِ نمازِ صبح، پیش از غروب آفتاب است، تا غروب) و همچنین در مقداری از وقت های شب (در هنگام نزول این سوره و قبل از آن و بعد از آن، تا زمانی که سوره اسراء بر پیغمبر نازل نشده بود که وقت نماز مغرب از وقت نماز عشاء جدا شود مسلمین بجای نماز مغرب و عشاء فقط یک نماز میخواندند و وقت آن از اول غروب تا زمان خفتن بود) پس غیر از این اوقات، در وقت هائی از روز نیز، نماز بخوان (قبل از این دستور، پیغمبر اسلام و مسلمین نماز ظهر نمی خواندند و فقط سه نماز صبح و قبل از غروب و اول شب، پیش از خفتن میخواندند و این زمان نماز ظهر نیز بر آن سه نماز اضافه شد که وقت دقیق آن در سوره روم تعیین شده، یعنی زمان استراحت بعد از ظهر که در فصول مختلف فرق میکند و مربوط به زمان استراحت است، نه تعیین ساعت معین) تا در مقابل اذیت هائی که به تو میشود، راضی شوی (چون در نماز میگوئیم، تو پاداش بدکاران و نیکوکاران را به بهترین وجهی در روز قیامت میدهی و ما فقط از تو اطاعتِ بنده وار میکنیم و از تو کمک میخواهیم و میخواهیم از نیکوکاران درجه یک باشیم، نه از بدکاران، تکرار این سخن پس از رنج دیدن از سرکشان، باعث رضایت خاطر و قبول زحمت در راه دین میشود) (130)فَاصبِر عَلىٰ ما يَقولونَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ قَبلَ طُلوعِ الشَّمسِ وَقَبلَ غُروبِها ۖ وَمِن آناءِ اللَّيلِ فَسَبِّح وَأَطرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرضىٰ20:130
و دو چشمت را متوجه ی چیزهائی مکن که ما بدان، انواع مردم را بهره مند نمودیم، زیرا اینها زیبایی های زندگی دنیاست، تا در آن ایشان را بیازمائیم و آن روزی ای بهتر و پایدارتر است که از پرورنده تو نصیبت شود (یعنی روزی ایکه از طریق مشروع و روی ایمان به آخرت نصیب کسی میشود، هم چون با قناعت توام است، در دنیا باعث خوشنودی بیشتری میشود و هم پاداش عالی و پایداری در آخرت دارد) (131)وَلا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلىٰ ما مَتَّعنا بِهِ أَزواجًا مِنهُم زَهرَةَ الحَياةِ الدُّنيا لِنَفتِنَهُم فيهِ ۚ وَرِزقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَأَبقىٰ20:131
و تو کسانِ دینی خود را به نمازی که مقرر شده، امر نما و بر آن پافشاری کن (کسانِ پیغمبران و پیروان جدی آنان هم عقیده های آنان هستند و اگر خویشانِ ایشان در عقاید دینی با ایشان یکی نباشند، آنان مجبور نیستند که به زور به نماز و دستورات الله وادارشان کنند) و ما از تو پرهیزکاری و اطاعت دستور میخواهیم، نه نان و آب و چیزهای مادی، بلکه تو را ما روزی میدهیم و آینده خوب برای آن تقوا داران است (132)وَأمُر أَهلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصطَبِر عَلَيها ۖ لا نَسأَلُكَ رِزقًا ۖ نَحنُ نَرزُقُكَ ۗ وَالعاقِبَةُ لِلتَّقوىٰ20:132
و بعضی مردم گفتند، چرا این پیغمبر از پرورنده اش، نشانه ای برای ما نیاورده؟ (مقصود آنان نشانه ای معجزه آسا و عذاب کننده بود، تا آنان را مجبور به ایمان نماید) آیا دلایل روشنی که در کتابهای پیغمبران قبل برای اثبات پیغمبر حق هست، بوسیله تو برای ایشان نیامده (در باب 13 و 18 از کتاب تثنیه تورات گفته شده هر کس مدعی پیغمبری بود، اگر دو علامت در او بود، پیغمبر الله است، یکی آنکه خود را بنده الله و الله را بزرگ معرفی کند و معلوم شود، مامورِ شناساندنِ الله است، نه تحمیل کردن احترام خود بر مردم بجای الله و دوم پیشگوئیهائی برای حوادث آینده بطور صریح بگوید و کاملاً آن پیشگوئیها، مو به مو، به وقوع پیوندد، مانندِ ده ها پیشگوئی که در قرآن مجید برای زمانهای بعد از نزول این سوره تا زمان آخر دنیاست و در باب هفتم از انجیل متی نیز هست که، کسی حق میگوید، که یک تربیت عالی و مفید و مشکل اجتماعی را بر اساسِ پیغام الله برای مردم آورد و خود را پیغام آورِ چنین پیغامی معرفی نماید، نه آنکه خود را خدا و مظهر خدا و پسر خدا و امثال این سخنان غرور آمیز معرفی نماید و بجای یک درب تنگ تربیتی مشکل، دروازه ای گشاد، پیشنهاد بدهد که هر گناهکاری بتواند داخل آن درب شود و مخصوصاً در همین باب های تورات و انجیل قيد شده که مردم نباید در دین، فریب معجزه کنندگان را بخورند، زیرا بیشتر گرگانِ اجتماع، میتوانند با حیله، معجزاتی به عوام الناس نشان بدهند) (133)وَقالوا لَولا يَأتينا بِآيَةٍ مِن رَبِّهِ ۚ أَوَلَم تَأتِهِم بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأولىٰ20:133
و ما اگر ایشان را پیش از رساندنِ پیغام خود (در فرصت لازم) بوسیله عذابی هلاک میکردیم، می گفتند، پروردگارا چرا بسوی ما پیغام آوری نفرستادی تا پیش از آنکه به عذاب تو ذلیل و رسوا شویم، از مطالبِ مستدل تو پیروی نمائیم (134)وَلَو أَنّا أَهلَكناهُم بِعَذابٍ مِن قَبلِهِ لَقالوا رَبَّنا لَولا أَرسَلتَ إِلَينا رَسولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِن قَبلِ أَن نَذِلَّ وَنَخزىٰ20:134
بگو پس از رسیدنِ این پیغامها، همه منتظر می باشیم، پس شما نیز منتظر باشید که در آینده خواهید دانست، یاران آن راه راست کیست و چه کسانی راه یافته می باشند؟ (135)قُل كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصوا ۖ فَسَتَعلَمونَ مَن أَصحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهتَدىٰ20:135
Nach oben scrollen