سوره ی فوق اولا میرساند، هر کس سزاوارِ روشی است که دارد و کسی که حقیقتا سزاوارِ رفتنِ راهِ الله است، از روزی که به رشد میرسد، کوشاست که درست باشد، زیر بارِ موهومات نرود و روی همین اصل پیغمبر اسلام، اگر چه قبل از اینکه پیغمبر شود، بر طبق سوره یازدهم بی خبر از کفر و ایمان بود، لیکن فکر و مغز او به او اجازه نمی داد که از موهوماتِ مردمِ محیطِ خود طرفداری کند و بت پرستی نماید و بلکه مطيعِ قوانینِ عمومی الله و انسانیت بود، تا اینکه سزاوار شد، پیغام رسانِ الله گردد. ثانيا سوره ی فوق، می رساند که هر کس، هر روشی اجتماعی که برای خود انتخاب کند آن روش، دین اوست. و درست نیست که دین و مذهب و حزب و امثالِ اینها را از هم جدا بدانیم، منتها دين ها بعضی خوب و برخی بد و پاره ای کم و بیش، دارای بدیهای اجتماعی هستند و فقط آن دین و مذهب و حزبی موردِ رضای الله است که از عالیترین قانونِ اجتماعی یعنی قانونی که بر اساسِ قوانینِ حتمیِ الله است، طرفداری نماید و طرفداران بقيه ی دين ها و مذهب ها و احزاب، کم و بیش به نسبتِ دوری ایشان از قوانینِ موردِ رضای الله، کفران کننده، نسبت به قوانینِ الله و نعمت های او هستند. ثالثا : این سوره برای همیشه به مسلمانان میگوید که نباید بازور دین و مذهبِ خود را بر دیگران تحمیل کنند و این بدان معنا نیست که حکومت اسلام نیز به کسانی که دانسته خرابکاریهای اجتماعی یا مذهبی می کنند اجازه نشرِ افکارِ غلط و خرابکاری را بدهد و یا فسادکارانِ اجتماعی را، پس از محاکمه یا از طریق جنگ ،به سزای اعمالشان نرساند. |