112 نصر

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

توضیحاتی از گذشته تا حال: سوره نصر که سوره 112 به ترتیب نزول می باشد کوچکترین سوره قرآن است که فقط سه آیه دارد و این سوره در قرآنهای معمو لی سوره 110 است.

سوره نصر وقتی نازل شد که مسلمانان مکه را فتح کردند و تمام مخالفان اسلام مجبور شدند، پیروزی و قدرت اسلام را بر خود بپذیرند و به یاد آورند که از ابتدای ظهور اسلام از طریق وحی به پیغمبر اسلام پی در پی در قرآن گفته میشد، عاقبت بر کافران مسلط خواهی شد، وعده ای بود حقیقی و سخن خالق عالم بود، نه ساخته پیغمبر اسلام.

آری در سومین سوره که بر پیغمبر اسلام نازل شد، یعنی سوره قلم، گفته شد، این مردمی که امروز در مکه تو را دیوانه می خوانند، به زودی خواهند دانست که خودشان دیوانه بودند، در سوره ششم و یازدهم و دوازدهم و سیزدهم به ترتیب نزول خالق عالم به پیغمبرش وعده پیروزی را بر کافران مکه تکرار فرمود و در سوره 24 که سوره نجم باشد، گفته شد به زودی کافران مکه دچار عذابی هلاک کننده، خواهند شد که اشاره به جنگ بدر است که تمام مخالفان سرسخت و لجوج پیغمبر اسلام، در آن جنگ به وسیله کمکهای غیبی الله بدست مسلمانان که بسیار ضعیف بودند کشته شدند.

در سوره قمر که سوره 39 است اعلام شد، به زودی لشگریان کافران مخالف پیغمبر اسلام شکست خواهند خورد و در سوره 40 گفته شده پیغمبر اسلام به زودی پیروزی خود را بر کافران خواهد دید.

در سوره مریم که سوره 47 می باشد، پیغمبر اسلام از الله وعده عذاب بر کافران را زودتر می خواهد و می شنود که باید صبر کند تا آن وعده حتمی را ببینید.

در سوره 48 و 50 مشاهده میگردد کافران پی در پی می گویند، تو اگر به راستی پیغمبر می باشی، چرا وعده عذاب الله بر ما عملی نمی شود و در سوره 53 یعنی سوره اسراء باز کافران این پرسش را تکرار می کنند و حتی پیغمبر اسلام را تهدید می کنند که از مکه بیرونش خواهند کرد و چنان بر او فشار می آورند که به ذهن او میرسد که بهتر است از مخالفت با آنان دست بکشد و اندکی به آنان متمایل شود و با الله چون و چرا میکند که چرا بر آنان عذاب نمی فرستی که اینطور مرا رنج بدهند.

از سوره 54 پیداست که اذیتهای کافران و دیده نشدن وعده پیروزی از جانب الله باعث شده در دل پیغمبر شک افتد که مبادا این وعده ها دروغ باشد، ولی خالق عالم به او دلداری می دهد و میگوید مصلحت ما این است که این وعده در زمان خودش مشاهده گردد و پیغمبران باید صبور باشند، چنانکه نوح و موسی چنین بودند.

از سوره 55 پیداست که پیغمبر اسلام خالق عالم را تهدید میکند، اگر معجزه هائی که همراه با عذاب یا سودهائی به مردم باشد، به کافران نشان ندهد، پیغمبری را رها خواهد نمود و باز خالق عالم او را دلداری و نصیحت می کند که باید متوجه مصلحت های الله باشد و صبر کند و بداند صلاح نیست که اکثر مردم روی ترس یا طمع ایمان آورند.

در سوره 56 که سوره یوسف باشد، صبر کردن یوسف مثال زده شده که چگونه او عاقبت به پیروزی رسید و وقتی پیروزی می رسد که پیغمبران نا امید میشوند، در سوره 57 و 58 و 59 همین دلداری ها هست تا اینکه در سوره 62 که سوره مؤمن باشد، خالق عالم به پیغمبرش می گوید، از چون و چراهانی که در مورد نرسیدن پیروزی کرده و شکهائی که نموده توبه نماید و در سوره 65 که سوره زخرف است در آیه 41 و 42 خالق عالم، برای اینکه پیغمبر اسلام را از فکر دیدن پیروزی منصرف کند، به او میگوید، ممکن است حتی تو بمیری و این پیروزی را نبینی ولی به هر حال ما پیروزی را نصیب طرفداران دین تو خواهیم کرد (اشاره بر این است که پیروزی جنگ بدر و فتح مکه را خواهد دید، ولی پیروزی بزرگتر که فتح سرزمینهای دیگر باشد، پس از مرگ پیغمبر اسلام به دسمت پیروانش اتفاق خواهد افتاد).

در سوره 66 می بینیم در آیه 10 و 11 از سوره دخان گفته شده، منتظر عذاب آسمانی مختصری باش که به صورت ابر متراکمِ گاز دارِ خفقان آور بر کافران خواهد آمد و همانطور که در سوره فصلت آیه 13 وعده داده شده بود و عملا می بینی، چون آن عذاب کشنده نیست باعث ایمان ایشان نمی شود و در سوره 68 گوشزد شده از آنرو کشنده نیست که ممکن است عده ای که بعد ایمان خواهند آورد کشته شوند.

در سوره 72 یعنی سوره نحل گفته شده، دیدی آن عذاب آمد، ولی چون کشنده نبود همانهائی که گفتند اگر عذاب برطرف شود ایمان می آورند، پس از برطرف شدن عذاب به بی ایمانی و کفر خود ادامه دادند ( آیه 53 و 54) و در آیه 125 به بعد به پیغمبر اسلام نصیحت میشود که به تبلیغ خود ادامه دهید و صبور باشید تا پیروزی حقیقی در موقع خودش برسد و در آخر این سوره می بینیم که مسلمانان چنان پیشرفتی کرده اند که حتی می توانند اذیت کنندگانِ کافر خود را عقوبت نماینده ولی توصیه شده حتی المقدور عقوبت و تلافی نکنند و صبر کنند، تا به پیروزی های بزرگتری برسند.

پس از اینها در سوره نوح و ابراهیم می بینیم که نوح، پیغمبری معرفی شده که مایل بود تمام کافران از بین بروند و نسل آنها هم نماند و بر عکس او ابراهیم، حتی نمی خواست کافران درجه اول هم دچار عذابی آسمانی شوند، در صورتی که خالق عالم غير از اینها را صلاح میداند و پیغمبران باید روی صلاح الله راضی باشند نه تمایل خودشان و صلاح الله این است که بدها زیادتر باشند و خوبها کمتر تا در حکومت آخرت هر یک نقش خودشان را بازی کنند.

پس از آن در سوره مؤمنون در آیه 75 و 77 می بینیم به پیغمبر اسلام گفته میشود، پس از آن عذاب کوچک، دیدی عذاب بزرگتری آمد و از آنهم متنبه نشدند، زیرا کشنده نبود، در سوره 77 که سوره رعد باشد، می بینیم در مقابل تقاضای کافران که می گویند، چرا عذاب کشنده نمی آید تا ما پیغمبری تو را راست بدانیم، به پیغمبر اسلام گفته شده، صبور باش و ما گاه گاه ایشان را به عذاب مختصری دچار میکنیم و تو به زودی از این شهر بیرون خواهی رفت تا آن عذاب کشنده ی سخت ایشان را بگیرد، (آیه 31).

در سوره طور که دو سوره بعد است اعلام میشود، منتظر باش که برای ایشان عذابی سخت آسمانی می رسد و هم عذاب دیگری که مهمتر است (اشاره به جنگ بدر است).

در سوره 88 که سوره روم باشد، حتی تاریخ پیروزی کامل مسلمانان که باید بعد از سه سال شروع شود و تا شش سال به اوج خود خواهد رسید، پیشگوئی شده (اشاره به شروع آن در جنگ بدر و اوج آن در فتح مکه است که دقیقا روی تاریخ پیشگوئی شده انجام شد).

در سوره عنکبوت که بعد از سوره روم نازل شده، معلوم می شود مسلمانان به قدری با قدرت شده اند که بسیاری روی دوروئی می آیند و اظهار اسلام میکنند و پیغمبر اسلام آنان را طرد میکند، مگر آنکه مسلمان حقیقی شوند و چیزی از این زمان نمی گذرد که پیغمبر اسلام از مکه به مدینه هجرت می کنند که شرح آن در مقدمه ترجمه سوره بقره آمد.

پس از هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه بدبختی های کافران مکه زیاد شد، بطوریکه هم دچار عذابهای سخت آسمانی و قحطی و وبا و طاعون و ابر متراکم گاز دار شدند و عده بسیاری مردند.

بر طبق آنچه در سوره فصلت و طور پیشگوئی شده بود و هم در سال دوم هجرت در جنگ بدر هفتاد نفر از سران کافران بدست مسلمانان کشته شدند و بقیه یا اسير شدند و یا فرار کردند. پس از جنگ بدر، جنگ احد و جنگ احزاب و خیبر و جنگهای کوچک و بزرگ دیگری پیش آمد، تا اینکه بر طبق آنچه در تفسیر سوره فتح ذکر شد، صلح نامه بزرگ و مهمی میان پیغمبر اسلام و مسلمین از یک طرف و بزرگان مکه از طرف دیگر بسته شد که خود پیروزی بسیار بزرگی برای مسلمانان بود.

بر طبق این صلح نامه که در اواخر سال ششم هجری اتفاق افتاد، مسلمانان در سال بعد با شکوه بسیاری به تعداد دو هزار نفر برای عمره ی قضا به مکه رفتند، در حالیکه بزرگان مکه طبق معاهده ای که بسته بودند، مجبور بودند بدون کوچکترین مزاحمتی ناظر و تماشاگر شکوه ایشان باشد.

پس از مشاهده چنین قدرت باشکوهی به وسیله بزرگان مکه بود که فهمیده های آنان که روح عصیانگری زیادی نداشتند، مانند خالد بن ولید و عمرو عاص از میان مردم مکه فرار کردند و به قشون اسلام در مدینه پیوستند و باعث قدرت بیشتری برای مسلمانان شدند و علت اینکه مسلمانان این نفرات را بر طبق معاهده حديبيه به مکه بر نگرداندند، این بود که قبلا مسلمان شدگانی که از مکه فرار کردند، از ترس اینکه مبادا پیغمبر اسلام آنان را بسوی مکه بر گرداند، با قرار قبلی با یکدیگر در میان راه کاروانان مکه به شام قرار گرفتند و به مزاحمت کاروانان مکه پرداختند، تا اینکه بزرگان مکه مجبور شدند اعلام کنند، اگر کسی از مردم مکه مسلمان شود و بسوی پیغمبر اسلام در مدینه رود، عیب ندارد که مسلمانان از آنان نگهداری کنند و بسوی مکه بر نگردانند و آمدن خالد و عمرو بعد از این موافقت بود.

پس از مراجعت مسلمانان از عمره قضا چند ماهی نگذشت که چند نفر از وابستگان کافران مکه که باید معاهده حدیبیه را مراعات نمایند، به چند نفر از مسلمانان وابسته به مسلمانان مدینه حمله کردند و این دو گروه از دو قبیله از قبایل میان مکه و مدینه بودند و به این طریق معاهده حديبيه از طرف گروهی از کافران مکه شکسته شد و چون این خبر به پیغمبر اسلام رسید، پس از اینکه تحقیق نمود و متوجه شد که عهدشکنی آنان صحت دارد به دستور الله بی درنگ لشگریان اسلام را مجهز فرمود و بسوی مکه برای فتح مکه به حرکت در آمد و چون بزرگان مکه خبر یافتند، هر چه کردند تا شاید از حرکت مسلمانان جلوگیری کنند و معاهده را تجدید نمایند، پیغمبر اسلام نپذیرفت و لشگریان اسلام بسوی مکه پیش رفتند، چون بزرگان مکه دیدند به هیچ وجه نمیتوانند با لشگر اسلام مقابله کنند، ابوسفیان و عده ای دیگر از بزرگان آنان آمدند و تسلیم شدند و از جانب پیغمبر اسلام مامور شدند به مردم مکه بگویند، تسلیم شوند و اگر با لشگریان اسلام جنگ نکنند، همه در امان خواهند بود.

به این طریق مسلمانان بدون جنگ مهمی با پیروزی کامل وارد مکه شدند و تمام مکه را تحت اختیار خود گرفتند و بدین طریق فتح مکه انجام گرفت، در حاليكه خالد بن ولید رئیس جلوداران لشگر اسلام بود، چون عكرمة ابن ابوجهل با لشگری کوچک در صدد مخالفت بر آمد، از لشگریان خالد شکست خورد و عده ای کشته شدند و عکرمه فرار کرد و از هر جهت مکه و اطرافش تسلیم مسلمانان شدند و در این زمان بود که سوره نصر بر پیغمبر اسلام در مکه نازل گردید. به این عبارت:

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
هنگامی که یاری الله و آن پیروزی بزرگ آمد (1)إِذا جاءَ نَصرُ اللَّهِ وَالفَتحُ110:1
و مردم را دیدی گروه گروه داخل دين الله میشوند (2)وَرَأَيتَ النّاسَ يَدخُلونَ في دينِ اللَّهِ أَفواجًا110:2
زبان به مدح و ثنای پرورنده ات بگشای و برای گناهان گذشته ات از او آمرزش بخواه (مقصود گناهانی می باشد که پیغمبر اسلام روی دیر رسیدنِ وعده پیروزی الله و روی آرزوهای بشری خود انجام میداد، یعنی با الله چون و چرا میکرد و گاه میخواست از پیغمبری و رساندن پیغام الله به مردم دست بکشد و زمانی اظهار شک و تردید می کرد که مبادا آنچه به او وحی می شود از الله نباشد و وعده الله راست نیاید) و يقين بدان که او نسبت به تو، توبه پذیر خواهد بود (3)فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا110:3
Nach oben scrollen