38 طارق

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
در این سوره کوچک که بیش از ۱۷ آیه ندارد، پنج پیشگوئی علمی، که هر یک معجزه ایست بر نبوت پیغمبر اسلام، به عنوان دلیل آورده شده، تا او لا اثبات گردد، که هر یک از انسانها بطور طبیعی از جانب خالق عالم حافظ و نگهبانی همراه دارند، که هم اندیشه و گفتار و اعمال ایشان را ثبت مینماید و نگهداری میکند و هم در صورت لزوم از بعضی خطر های طبیعی ایشان را نگه میدارد، تا مرگ مقرره هر یک برسد. ثانیا در این سوره کوچک اثبات علمی میشود که به یقین، تمام انسانها بطور طبیعی پس از مرگ دوباره به زمینِ دیگری که آدم و حوایِ اول از آن زمین به این زمینِ دنیا آمده، بر میگردند، تا به نسبت اعمال و اندیشه های خود در زندگی جاویدِ بسیار جالبی به زندگی پر عذاب یا پر لذتی ادامه دهند. ثالثا گوشزد شده است که اگر انسانهائی برای نفع شخصی خود و تنبلی و خود خواهی برای مخالفت با این حقایق، نیرنگهائی میزنند، حق جویان و حق گویان نباید ناراحت شوند، بلکه باید بدانند که خالق عالم به ایشان در دنیا مهلتی داده تا استعدادِ خود را برای مقامی که در جهنم دارند، بروز دهند و عاقبت در دنیا و آخرت بد نام خواهند شد .
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
آسمانِ نیلگون (که اخیرا دانشمندان کشف کرده اند، طوری آفریده شده، که مردمِ زمین را تا مدتِ معینی از خطرات بالای خود حفظ خواهد کرد) و همچنین، آن آینده در شب و دق الباب کننده در شب، شاهدند (1)وَالسَّماءِ وَالطّارِقِ86:1
و تو از چه میفهمی که این طارق چیست (2)وَما أَدراكَ مَا الطّارِقُ86:2
ستارگانِ درخشانی است، که شب ها پیدا میشوند و جزء منظومه شمسی هستند و عمرِ معین، کمتر از عمرِ زمین ما دارند و متلاشی شدنِ پی در پی آنها، مقدمه ای برای متلاشی شدنِ زمین خواهد بود و دق البابی است، برای مردم زمین (این جملات، معنای طارق است که یک مفسرِ دقیق و بی غرض از مطالبِ سوره های گذشته ای که در این زمینه مطالبی دارند، مانند سوره تکویر و هم از تمامِ معناهای لغویِ طارق میفهمد) (3)النَّجمُ الثّاقِبُ86:3
این دو وضعیت، شاهد و گواهند، که هر فردی از افرادِ انسان نیز، نگهبانی بطور طبیعی خواهد داشت (این نگهبان و حافظ بر طبق آیاتی که در سوره قاف بود و هم آیه 11 از سوره رعد، عواملی طبیعی هستند که اطرافِ انسانها را گرفته اند، تا علاوه بر ثبت و نوشتنِ اندیشه و اعمال و گفتار، آنان، ایشان را از خطراتی طبیعی نیز به اندازه ای که لازم باشد حفظ کنند) (4)إِن كُلُّ نَفسٍ لَمّا عَلَيها حافِظٌ86:4
پس انسان لازم است، دقت نماید، که از چه آفریده شده (5)فَليَنظُرِ الإِنسانُ مِمَّ خُلِقَ86:5
از آبی جهاننده و ریزان، آفریده شده (در لغتِ عرب ذکر شده که دافق به معنای، جهاننده و به شدت ریزاننده است، و گاهی بصورت لازم استعمال میگردد و ریزنده میتوان معنا کرد و چون مفسرین قرآن مطيع روایات بوده اند، نه مطيع قرآن، و درک صحیح و استدلال، همه معنای نادرِ لازم را گرفته اند، در صورتی که حقیقت، هر دو را شامل میگردد) (6)خُلِقَ مِن ماءٍ دافِقٍ86:6
آبی که از میان استخوانهای ستون فقرات و استخوانهای سینه بیرون میشود (مقصود خون است که از قلب که میان استخوانهای سینه قرار گرفته، بیرون می جهد و در شریان ها می ریزد و فشار آن، خون های شریانی را می جهاند و به پیش می راند) (7)يَخرُجُ مِن بَينِ الصُّلبِ وَالتَّرائِبِ86:7
چون این آب، پی در پی گردشی صغیر و کبیر دارد که میرود و باز میگردد و در این رفت و برگشت پی در پی میمیرد و دوباره زنده میشود، دلیل بر آنست که خالقِ چنین قانون عجیبی در طبیعت میتواند، انسانها را هم پس از مرگ از زمین دنیا بسوی زمین آخرت باز گرداند (مفسرین قرآن بواسطه اینکه از گردشِ خون خبر نداشتند و قدرت درک آنرا نداشتند که از قرآن مجید این کشف جدید را بیاموزند، از لغت رجع که در این سوره دو بار استعمال شده و در هر دو از دو گردش و باز گشت سخن میگوید، نتوانستند استفاده کنند و در این سوره به موهوماتی پرداخته اند که ما در آخر این سوره، موهومات ایشان را هم خواهیم نوشت) (8)إِنَّهُ عَلىٰ رَجعِهِ لَقادِرٌ86:8
این بازگشت در زمانی است که رازهای درون انسان همه آشکار میگردد (چون جسمِ خاکی دنیائی انسان مانع آشکار شدن رازهای درون انسان است و چون در آخرت چنین بدنی نداریم که بتوانیم رازهای درون خود را نگهداریم و با دهان خود خلاف آنرا بگوئیم، جز یک زبان حقیقت گو، که زبان روح ماست، نخواهیم داشت و یکدیگر را با دیدن هیکل یکدیگر کاملا خواهیم شناخت، گوئی تمام بدن آخرتی ما، گویای صفات ما میباشد) (9)يَومَ تُبلَى السَّرائِرُ86:9
و در آنزمان، برای انسان نه قدرتی است که بتواند خلاف باطن خود را بنمایاند و نه یاوری خواهد داشت که به او کمکی کند (10)فَما لَهُ مِن قُوَّةٍ وَلا ناصِرٍ86:10
دلیل دیگر بر بازگشت حتمی انسان به زمین آخرت، وجودِ بخار آب در آسمان است که بصورت باران به زمین میآید و دوباره بخار میشود و به آسمان بر میگردد، تا باز این آمد و رفت خود را در هر سال تکرار نماید ( آیا حق نبود که مسلمانان از این آیه پس از دیدنِ گردش آب از آسمان بزمین و بازگشت آن به آسمان، متوجه شوند که آیه بالاتر نیز مشابه اینست و درباره گردش خون در بدن میباشد، آیا قرآن قبل از کاشف گردش خون «ویلیام هاروی» انگلیسی این کشف بزرگ را خبر نداده بود؟) (11)وَالسَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ86:11
و دلیل سوم زمین می باشد که جرمش شکافها دارد (یعنی ذراتِ آن از هم فواصلی دارند و طوری ساخته شده که خورد میشوند و آب میتواند در آن نفوذ کند و میتوان در آن تخم کاشت و کشاورزی کرد و در آن زندگی نمود و این شکافهاست که خاک و سنگ، بکمک آب و مواد اَزته از صورتی به صورتی تبدیل میگردد و دوباره پس از ایجاد یک دوره زندگی، بصورت اول باز می گردد تا زندگی و تغییرات جدیدی را پیش آورد و اینرا علمای علوم طبیعی گردش اَزُت و یا گردش تحولات زندگی و مرگ میگویند. تمام تحولات جهان عبارتست از گردش ها و باز گشت های کوچکتری در بزرگتر، چنانکه خون در هر دقیقه چند بار میگردد و پس از مرگ دوباره زنده میشود و سلولهای مختلف انسان نیز دارای گردشهائی از مرگ و زندگی هستند و فصول اربعه نیز هر سال یکبار باز میگردند و گیاهان سال قبل نیز، پس از مرگ زمستانی، دوباره در بهار زنده میگردند و نیز اعضای نبات و حیوان زنده پی در پی میمیرد و کود میگردد و دوباره بصورت نبات و حیوان و انسانی مشابه زنده میشود، آیا این دلیل بر آن نیست که زمین، اگر از خورشید جدا شده باشد، روزی دوباره به خورشید باز خواهد گشت و خورشید نیز با تمام منظومه خود روزی به خورشید دیگری که از او جدا شده است بر می گردد؟ آیا با اینهمه دلایل تجربی نمیتوان باور کرد که خالق عالم بگوید، تمام انسانها نیز روحشان به زمین آخرت بر می گردند و در آنجا دوباره بصورت جدیدی زنده میشوند؟) (12)وَالأَرضِ ذاتِ الصَّدعِ86:12
این سخنان مستدل، دلیل بر آنست که قرآن که اعلام کننده ی زنده شدنِ دوباره انسان ها و باز گشت ایشان به زمین آخرت است (13)إِنَّهُ لَقَولٌ فَصلٌ86:13
گفتاریست، پر از حقیقت گوئی و سخنانی یاوه نمی باشد (متاسفانه آنقدر ترجمه و تفسیرهای یاوه به قرآن بسته اند که قرآن را جز در نزد قليلی محقق، یاوه گو معرفی نموده اند) (14)وَما هُوَ بِالهَزلِ86:14
مخالفینِ قرآن برای خراب جلوه دادنِ حقایقِ قرآن، نیرنگ ها میزنند (یکی می گوید، مطالب قرآن از تورات و انجیلِ پر تحریف، اقتباس شده و دیگری میگوید، افسانه های اَفواهیِ گذشته ی اعراب را جمع آوری کرده و گروهی می گویند، قرآن کتابی است که اعجاز آن در ادبیّت و شاعرانه بودنِ جملات آنست، با اینکه قرآن، پر است از جملاتِ طولانی و گیج کننده ی هر خواننده ی غیر دقیق، و عده ای می گویند، قرآن از اندیشه های بزرگِ محمد است و پاره ای تهمت میزنند، که قرآن از مطالعاتِ محمد در اجتماعِ مردمِ مکه و شام، و یا دیدنِ کوه و آسمان و ستارگان و بیابان و شترِ عربستان و اشعارِ شعرای عرب، سرچشمه گرفته و یا محمد میخواسته، جامعه خود را اصلاح کند، بهشت و جهنم را به تقلید از پیغمبرانِ گذشته، وسیله ترساندنِ عوام الناس قرار داده و یا محمد با جن و یا ارواح سرو کار داشته و روی ریاضت و یا صافیِ احساس و دلِ خود، این مطالب را درک کرده) (15)إِنَّهُم يَكيدونَ كَيدًا86:15
ولی من نیز، که خالقِ همه هستم، نیرنگی میزنم (نیرنگِ خالق عالم اینست که آنها را به آرزوهای خامی از هوس ها سرگرم میکند، تا خوشی های زود گذر، ایشان را به این فريب ها وادار کند و بسوی دوزخشان بکشاند) (16)وَأَكيدُ كَيدًا86:16
پس تو ای پیغام رسان من، این کفران کنندگان را مهلتی ده و مهلتی بی عجله به ایشان بده (این عبارت پیشگوئی تهدید آمیز الله به مردمِ کفران کننده مکه است که پس از مدتی منکوبِ پیغمبر اسلام و مسلمین خواهند شد و این پیشگوئی پس از حدود ده سالِ آینده، به حقیقت پیوست و برای اول بار، کافران مکه در جنگ بدر از مسلمین بطور معجزه آسا شکست خوردند و از پس آن، با دادن کشته هائی زیاد، تمام مکه بدست مسلمین فتح گردید و همه زیر دستِ حکومتِ پیغمبرِ اسلام شدند) (17)فَمَهِّلِ الكافِرينَ أَمهِلهُم رُوَيدًا86:17

ترجمه و تفسیر مفسرین قرآن در مورد این سوره

اینکه خالق عالم در سوره بالا فرموده، انسان از آبی جهاننده و ریزان که خون باشد، آفریده شده، از آنروست که هم نطفه نر و ماده از خون پدید آمده و هم این دو نطفه، وقتی بهم چسبیدند و یکی شدند، از خونِ رحمِ مادر تغذیه میکنند و تکثیر می یابند و از آن، اعضاء و اجزای بچه پدید میاید، و هم تا آخرِ عمر انسان از خون تغذیه مینماید و سلول های مرده اش، دوباره و سه باره، جای خود را به سلولهای زندهِ تازه ساخته شده میدهد و خدای یکتا در اولین جملاتی از قرآن، که در شبِ مبعثِ پیغمبر اسلام به او گفته بود، این تذکر را نیز داده بوده که «خلق الانسان من علق» یعنی خالق عالم انسان را از خونی آفرید و این مانع آن نمی شود که الله قبل از خون، انسان را از خاک و یا آب و یا گلی آفریده باشد و یا بعد از خون، انسان را از نطفه و بعد از نطفه از علقه و بعد از آن مضغه بیافریند. حال ببینیم که مفسرین قرآن در ترجمه و تفسیر این سوره چه گفته اند؟

در ترجمه چنین نوشته اند: قسم به آسمان و به شب در آینده، و چه دانا کرد تو را، که چیست، آینده به شب؟ ستاره ای درخشنده است. نیست کسی، جز بر اوست نگهبانی، پس باید که بنگرد انسان، که از چه آفریده شد، آفریده شده از آبی جهنده، که بیرون آید از میان کمر و استخوان های سینه (در ترجمه قرآنی که چاپخانه علمی منتشر کرده و هفت نفر از علمای حوزه علمیه قم آنرا تصحیح کرده اند، نوشته شده، آبی جهنده که بیرون می آید، از میانه پشت پدر و استخوانهای سینه مادر و این ترجمه را قرآن فارسی اقبال که جدیداً منتشر شده و تجدید چاپی است، از ترجمه و تفسیر نوبری معروف نیز نوشته است) همانا اوست، بر باز گردانیدنش توانا، روزیکه فاش شوند رازهای درون، پس نیستش، نه قوتی و نه یاوری، سوگند به آسمان دارای برگشت یا دارای باران و به زمین دارای شکاف، که آن سخنی است تمیز دهنده (یا جداسازنده) و نیست آن بیهوده، همانا ایشان چاره نیرنگ آرند، نیرنگی (در تفسیر تصحیح هفت عالم حوزه قم نوشته شده، بدرستی که ایشان چاره میکنند، چاره کردنی) و نیرنگ آرم، نیرنگی (و چاره میکنم چاره کردنی) پس مهلت ده کافران را ،مهلتشان ده اندکی (در تصحیح شده هفت عالم حوزه علمی قم، بر خلاف لغت عرب و تفسيرها نوشته شده، مهلت میدهم ایشان را تا وقت کیفر).

باید دانست که مترجمین قرآن، مخصوصاً ترجمه تصحیح شده بوسیله هفت عالِم قُم، کم و بیش از ترجمه و تفسير ابوالفتوح رازی تقلید کرده اند و چون در تفسیر ابوالفتوح رازی (خلاف ترجمه قرآن) در آخر این سوره اشتباهی شده و بر خلافِ تمام مفسرین دیگر نوشته شده، مهلت میدهم ایشان را (بجای مهلت بده ایشان را)، هفت علمای حوزه علمیه قم نیز، اشتباه ابوالفتوح رازی را، بدون توجه به متن عبارت قرآن، تکرار کرده اند. در تفسیر این سوره مقدمتاً باید دانست، که مفسران شیعه و سنی، در تفسیر سوره های قرآن اختلافی با هم ندارند، زیرا مفسرانِ بزرگ شیعه و سنی، هم روایات سنی را ذکر میکنند و هم روایات شیعه را و سبک هر دو، این بوده که از خود کمتر اظهار نظر نمایند، بلکه برای هر آیه، چند معنای مختلف، روی چند روایت مختلف بگویند و زمینه را برای خواننده، چنان آماده کنند، که هر کس قرآن را مطالعه میکند، از هر آیه ای، چند عقیده ی مختلف و ضد و نقیض بدست آورد و هرگز به حقیقتِ قرآن، آنطور که الله خواسته، پی نبرد، تا پی در پی مذهب ها در میان مسلمانان پیدا شود و مسلمین، نادان و بی خبر از قرآن و موهوم پرست بار آیند و نتیجتاً زیر دستِ اجانب شوند، همانطور که شده اند.

پس از این مقدمه میپردازیم به تفسیر مفسرین و برای اینکار به مطالب تفسير ابوالفتوح رازی که از هر تفسير دیگری مفصل تر است می پردازیم و اگر مطلبِ مهمتری در تفسير طنطاوی باشد، آنرا هم در پرانتز تذکر میدهیم:

قسم به آسمان و ستارگانی که در شب پیدا می شوند، بعضی مفسران گفته اند، روزی ابوطالب، عموی پیغمبر اسلام با او نان میخورد، ستاره ای از آسمان افتاد و هر چه را داشتند، بسوزانید، ابوطالب گفت، این چیست؟ پیغمبر گفت، این آیتی است آسمانی و در دنبال آن این سوره نازل شد (در تفسير طنطاوی این روایت مسخره نیست).

مجاهد که یکی از مفسرین قديم قرآن است، گفته است، نه ستارگان درخشان، بلکه ستارگانِ سوراخ کننده (در لغت عرب ثاقب که در متن دو معنا دارد، یکی در خشان و یکی سوراخ کننده) و مقصود، شهاب های آسمانی است، که برای تیرباران کردنِ شیطان ها می افتند و شيطان ها را سوراخ می کنند.

ابن زید که مُفسرِ قدیمیِ دیگری است گفته، درخشان، ستارهِ ثُریا است که مجموعهِ منظمی از ستارگانِ درخشانِ نزدیک بهم اند.

بعضی دیگر گفتند، یک ستارهِ درخشان است و آن زحل است که از آسمان هفتم میتابد (اولا اینها را تفسير طنطاوی ننوشته، و طارق را تمامِ ستارگانِ درخشان آسمانی میداند و ثانیا باید دانست، که بر اساسِ آیاتِ مختلفِ قرآن و تطبیق آنها با علوم جدید، منظورِ قرآن از ستارگانِ درخشانِ آینده در شب، مریخ و زحل و مشتری است که مخصوصا زحل و مشتری با تمام علامات ذکر شده در قرآن تطبیق دارد) هیچکسی نیست، مگر بر او نگهبانی است (در باره نگهبان، تمام مفسرین همانرا که من نوشته ام گفته اند، بدون توجه دادن به سوره قاف و رعد و غيره، ولی هیچیک تذکر نداده اند که چه ارتباطی میان قسم به ستاره درخشان است با بودنِ نگهبان برای مردم، و اصولاً مفسرینِ قرآن، هیچیک نخواسته اند بدانند که قسم های قرآن برای گواهی و استدلال است، نه برای قسم های بیهوده و یا برای ذکر مخلوقات الله و نعمت آنها برای مردم) روایت است که رسول الله گفت، خدای را ۱6۰ فرشته اند، که بلاها را از انسان دور کنند و از اینها، هفت فرشته بر چشمِ انسان موكل است، که شیاطین را مانند مگس می رانند، (این روایت در تفسير طنطاوی نیست) پس باید آدمی نظر کند، که از چه چیز آفريده شده؟ از آبی جهنده، آفریده شده که از پشت مرد و سینه زن، آن آب بیرون می آید، یعنی آب مرد که نطفه اوست و آنرا منی میگویند، که از کمر مرد بیرون می آید (عقيده غير عِلمی قدیمی ها) و نطفه زن از سینه و میان دو پستانِ زن (و این عقیده را حتّی قدیمی ها هم، نگفته اند، مگر روی همین تفسیرِ بسیار غلط).

مفسران در معنای ترائب (ترائب در متن آیه است و ما آنرا استخوانهای سینه معنا کرده ایم) خلاف کردند، یکی گفت، جای گردن بند زن باشد، و روایتی دیگر گفت، ترائب یعنی مجموعِ دست و پا و چشم، یکی دیگر گفت، سینه است و دیگری گفت، گردن است. مفسری دیگر گفت، میان دوش و سینه است، هفتمی گفت، بالای دست هاست، هشتمی گفت، بالای چنبر گردن است، نُهمی گفت، گلو باشد، دهمی گفت، پهلو ها باشند، یازدهمی گفت، جای دل باشد (این موافقِ ترجمه و تفسیرِ صحیح ماست) و آنچه ظاهر است از کلام عرب، مجموعِ استخوانهای سینه است (این نیز موافقِ ترجمه و تفسیرِ ماست).

در تفسير طنطاوی، چون نویسنده ی آن، خود را طرفدار علوم جدید معرفی میکند و کوشش دارد در تفسير خود، علوم جدید را با خیال خود (نه عقل و استدلال) هر چه بیشتر بگنجاند، از ذکر روایاتِ بالا خودداری کرده و پس از سخنانِ بقولِ خود علمی، و بقول ما بی ربط، میگوید، صُلب عبارتست از کمرِ مرد و ترائب محل گردن بند زن است و خدای منظورش از کمر مرد، خود مرد است و مراد از محل گردن بندِ زن، خود زن است و مراد از آبی که از میان کمر و محلِ گردن بند بیرون می آید، آبی است که در هنگام جماع کردن از میان مرد و زن بیرون می آید، به این معنا که از مرد منی بیرون می آید و از زن نطفه و آبِ زن (باید دانست که این تفسيرِ جاهلانه و خیالبافانه را جز طنطاوی، کسی از مُفسرینِ دیگر نکرده، مگر آنانکه ریزه خوارِ اینگونه تفسیرها باشند).

در تفسیر جمله: همانا اوست بر باز گردانیدنش توانا، در تفسير ابوالفتوح رازی چنین نوشته شده، یکی از مفسرین قدیمی گفته، الله بر دوباره زنده کردن آدمی پس از مرگ تواناست و مفسر دوم گفته، الله قادر است که آب منی را که از کمر مرد آمده، دوباره به پشتِ مرد ببرد، مفسر سوم گفت، قادر است آنرا دوباره به آلت تناسلی مرد ببرد، چهارمی گفت، الله قادر است انسان را که از خاک آفریده دوباره به خاک بر گرداند. پنجمی گفت، خدای قادر است، انسان را پس از پیری دوباره جوان و از جوانی، آب منی در آورد، ششمی گفت، رجع که (ما آنرا، باز گرداندن معنا کرده ایم) بمعنای حَبس است، یعنی الله قادر است، آب منی را در کمرِ مرد نگه دارد و حبس کند و نگذارد، موقعِ جماع بیرون ریزد و در اینجا ابوالفتوح رازی اظهار نظر میکند، که قول مفسر اولی به حقیقت نزدیک تر است. طنطاوی نیز این قول را گرفته و از اقوال دیگر صرف نظر کرده است، چون اگر بخواهیم، بقیه تفسير ابوالفتوح رازی و دیگران را درباره بقیهِ آیاتِ این سوره، بطريق فوق که خلاصه ایست از مفصل تفسير ابوالفتوح و طنطاوی، شرح دهیم، باعثِ طولِ کلام میگردد، از بقیه، صرفنظر شد و یقین است که این تفسیر های بظاهر اسلامی را دشمنانِ قدیمِ اسلام در قالب روایات اسلامی در آورده اند تا مسلمین را مانندِ مسلمانان دنیای امروز، مردمی بی اطلاع از حقیقت قرآن و اسلام و طرفدارِ موهومات، تربیت نمایند و همه را اسیر و زیر دستِ اجانب کنند، چنانکه کرده اند، و متاسفانه امروزه نیز ترجمه و تفسیر جدید آقای زین العابدین رهنما و تفسيرِ مفصلِ الميزانِ طباطبائی و دهها ترجمه و تفسیرِ دیگرِ مانند اینها، تکرارِ اشتباهات و تالیفاتِ مفسرانِ اشتباه کارِ گذشته میباشد.

Nach oben scrollen