زمانیکه دو دسته از شما مؤمنان خواستند از جنگ کردن سست شوند، الله دانست و سخنانشان را شنید و او همه کاره آنان بود و بر الله باید مؤمنان حقیقی توکل نمایند (این مطالب درباره جنگ احد است و داستان جنگ احد چنین بود که پس از شکست کافران مکه در جنگ بدر بدست مسلمانان و کشته شدن بسیاری از بزرگان و لشگریان ایشان چون ابوسفیان که کاروان قریش را به مکه برده بود، خبر شکست کافران را شنید، متوجه شد که او باید ریاست کافران را به عهده بگیرد و تصمیم گرفت لشگری قویتر تهیه ببیند و هر چه زودتر بسوی مدینه برای جنگ با مسلمانان برود و شکست جنگ بدر را جبران نماید و لذا در حدود سه هزار جنگی جمع آوری نمود و حتی برای آنکه لشگریان فرار نکنند زنان بسیاری را هم همراه خودشان بسوی مدینه آوردند و این در حدود یک سال بعد از جنگ بدر بود یعنی در ماه شوال سال سوم هجری، چون خبر آمدن آنان به پیغمبر اسلام رسید، پیغمبر اسلام نیز اعلام نمود که لشگریان مسلمان هر چه بیشتر برای جنگ آماده شوند نزدیک به هزار نفر مؤمنان برای جنگ با کافران جمع شدند و گروهی از شرکت کنندگان تازه مسلمان بودند و بیشتر آنها به حساب پیروزی مسلمانان در جنگ بدر برای استفاده بردن از غنائم جنگی آمدند و این سست ایمانان چون دیدند لشگر کافران بسیار زیادتر و قویتر هستند خواستند از همراهی با لشگر اسلام سرباز زنند ولی روی تقویتهای روحی که از جانب پیغمبر اسلام و مسلمانان جدی برای ایشان شد با مسلمانان در جنگ شرکت کردند و چون اینان که در دو دسته مشخص بودند توکل کاملی به الله نداشتند و مال دوست بودند، چون در ابتدای جنگ دیدند که مسلمانان بر کافران پیروز شدند و بسیاری از آنان را کشتند و بقیه را فراری دادند، مال دوستی ایشان را تحریک نمود که از وظائف جنگی مقرره دست بکشند و به جمع کردن غنیمت بیشتر بپردازند و چون کافران متوجه شدند اینان از نگهداری گردنه مجاور احد دست برداشته اند، از گردنه داخل شدند و از پشت به مسلمانان دوباره حمله کردند و همین باعث شکست مسلمانان شد) (۱۲۲) |
003-122-095-آل عمران
« Back to Glossary Index