به گواهی فرشتگانی که با نظم مخصوصی برای اجرای دستوراتِ خالق خود در مقامِ معلومِ خود صف کشیده اند (1) | وَالصّافّاتِ صَفًّا | 37:1 |
و گروهی از ایشان، برای برطرف کردنِ موانع، اقدام میکنند (2) | فَالزّاجِراتِ زَجرًا | 37:2 |
و گروهی دیگر، پیغام الله را برای راهنمایی مردم، بر پیغمبران میخوانند (3) | فَالتّالِياتِ ذِكرًا | 37:3 |
صاحب اختیار شما (خدای شما) فقط یکی است (این فرشتگان بر طبق آیات سوره قدر و آیات 164 تا 166 از همین سوره، مامور میشدند که از یک طرف، موانعِ رساندن پیغام را به پیغمبران، بوسیله راندن و دور کردن آن موانع، برطرف نمایند و از طرف دیگر پیغامهای الله را بر پیغمبران برسانند، آثار وجود اینها دلیلی است بر اینکه صاحب اختیار همه الله است که دارای انواعِ اینگونه ماموران غیبی میباشد) (4) | إِنَّ إِلٰهَكُم لَواحِدٌ | 37:4 |
و پروردگار آسمانها و زمین و چیزهائیست که میان آسمانها و زمین اند و غیر از اینها، پروردگار تمام مکانهائی میباشد که نور افشانها آنها را روشن میسازند (این عبارت اشاره به تمام ستاره های ثوابت موجود در جهان است که هر یک مانند خورشید منظومه و سیاراتی دارند، چه چون زمین و آسمانها، زندگی در آنها باشد و چه نباشد) (5) | رَبُّ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَما بَينَهُما وَرَبُّ المَشارِقِ | 37:5 |
ما این آسمانِ پست تر را به آرایشِ ستارگانِ درخشان آراسته ایم (آسمان نیلگون ما، پست ترین آسمان نسبت به آسمانهائی است که در جهان است و مقصود از آسمان، محیط اطراف کره ایست که در آن کره موجودات زنده عاقل، مانند بشر باشد، زیرا اصولا به جای زندگی بشر، زمین میگویند و به فضای بالا سرِ بشر، آسمان میگویند) (6) | إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِزينَةٍ الكَواكِبِ | 37:6 |
و آنرا مقرر کردیم که از هر تجاوز کننده ای که از حد امثال خود تجاوز میکنند، در امان باشد (یعنی در اتمسفر زمین مشکلاتی است که نمی گذارد، انسانها از حد زندگی خود پا فراتر نهند و به کرات نفوس دار دیگری از منظومه شمسی تجاوز نمایند) (7) | وَحِفظًا مِن كُلِّ شَيطانٍ مارِدٍ | 37:7 |
این تجاوز کاران، نمی توانند به مردم بالاتر گوش دهند و هر گاه به چنان مرحله ای برسند، برای آنکه رانده شوند، از هر طرف تیر باران میشوند (8) | لا يَسَّمَّعونَ إِلَى المَلَإِ الأَعلىٰ وَيُقذَفونَ مِن كُلِّ جانِبٍ | 37:8 |
و عذابی ثابت و دائم برای آنان خواهد بود (9) | دُحورًا ۖ وَلَهُم عَذابٌ واصِبٌ | 37:9 |
مگر کسی که بتواند، دزدکی چیزی بشنود، اینرا نیز شعله ای درخشان و نفوذ کننده، دنبال خواهد نمود (10) | إِلّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ | 37:10 |
پس تو ای محمد، از مردم مکه بپرس، آیا آفرینشِ ایشان محکم تر است یا آن مردم بالاتر که آفریده ایم؟ به يقين، ما آنها را از گلی بهم چسبیده آفریده ایم (یعنی بشرهای کراتِ نفوس دارِ دیگر که بر طبق آیات دیگری در سوره های مختلف قرآن، کراتی هستند که مانند زمین دارای ماه میباشند و جزء منظومه شمسی هستند و عددشان شش میباشد، سلولها و خمیره ایشان، فشرده تر و سنگین تر از خميره مردم روی زمین است) (11) | فَاستَفتِهِم أَهُم أَشَدُّ خَلقًا أَم مَن خَلَقنا ۚ إِنّا خَلَقناهُم مِن طينٍ لازِبٍ | 37:11 |
راستی تو را میبینم که از این سخنان در عجب شده ای و مخالفین تو مسخره میکنند (این مطالب دلیل بر آن است که اینها را محمد نساخته، بلکه برای خود او عجیب میآمد) (12) | بَل عَجِبتَ وَيَسخَرونَ | 37:12 |
و هنگامیکه به دانشهائی یاد آوری میشوند، نمیخواهند یاد گیرند (13) | وَإِذا ذُكِّروا لا يَذكُرونَ | 37:13 |
و زمانی که نشانه ای از قدرتِ الله دیدند، حالت تمسخر نشان میدهند (14) | وَإِذا رَأَوا آيَةً يَستَسخِرونَ | 37:14 |
و گویند این نیست جز دروغی آشکار (15) | وَقالوا إِن هٰذا إِلّا سِحرٌ مُبينٌ | 37:15 |
آیا وقتی مردیم و خاکی و استخوانهائی شدیم، دوباره زنده میگردیم؟ (16) | أَإِذا مِتنا وَكُنّا تُرابًا وَعِظامًا أَإِنّا لَمَبعوثونَ | 37:16 |
آیا پدران پیشین ما نیز زنده خواهند شد؟ (17) | أَوَآباؤُنَا الأَوَّلونَ | 37:17 |
بگو آری و شما با سر افکندگی زنده میشوید (18) | قُل نَعَم وَأَنتُم داخِرونَ | 37:18 |
و آن فقط یک اعلام خطری خواهد بود، که ناگهان همه خواهند دید (یعنی پس از زنده شدن در زمین آخرت، صدائی مهیب بصورت اعلام خطر میشنوند و پس از آن خطراتی را که باید ببینند، می بینند) (19) | فَإِنَّما هِيَ زَجرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُم يَنظُرونَ | 37:19 |
و گفتند، وای بر ما که این همان روز وعده داده شده در دین است (یعنی روزگار مجازاتی که در کلیه دین های راست اعلام شده بوده) (20) | وَقالوا يا وَيلَنا هٰذا يَومُ الدّينِ | 37:20 |
صدائی به ایشان میگوید، که این همان زمان جدائی است، که شما قبلا آنرا انکار میکردید (منظور از روز جدائی زمانی است که خوبها از بدها جدا میشوند و مثل دنیا نیست که با هم زندگی میکنند) (21) | هٰذا يَومُ الفَصلِ الَّذي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبونَ | 37:21 |
و آن صدا، به مامورین خود دستور میدهد، که تمام ستمکاران و وابستگان ایشان را با آنچه از آن به غير الله اطاعت بنده وار میکردند، در یک جا جمع آوری نمائید (این سه دسته یکی مبلغین راه گمراهی و شرک است و دوم قبول کننده و مریدان و دوستان این مبلغین میباشد و سوم پایه گذاران و بزرگان درجه اول مذاهب باطل است، که مبلغین راههای باطل، مردم را به اطاعتِ بنده وار و تقلید از آنها میخوانند و برای مرده و زنده آنها معجزاتی حکایت میکنند، تا مردم فریب بخورند، به شرطی که حقا اینها مقصر باشند، نه آنکه مانند حضرت عیسی، دیگران روايات دروغی را به او نسبت داده باشند) (22) | احشُرُوا الَّذينَ ظَلَموا وَأَزواجَهُم وَما كانوا يَعبُدونَ | 37:22 |
و سپس بسوی خیابان دوزخ راهنمائیشان کنید (23) | مِن دونِ اللَّهِ فَاهدوهُم إِلىٰ صِراطِ الجَحيمِ | 37:23 |
و آنان را نزدیک دوزخ نگهدارید، تا پرسشهائی از ایشان شود (24) | وَقِفوهُم ۖ إِنَّهُم مَسئولونَ | 37:24 |
نمونه پرسشها این است، که چرا بر خلاف تصوری که در دنیا میداشتید، نمیتوانید در اینجا به هم کمک کنید (آنانکه معتقد هستند، اگر کارهای کوچکی مانند گریه و عزاداری و زیارت قبور و امثال آنها برای مقدسان خود انجام دهند، آن مقدسان واسطه بخشش گناهان ایشان میشوند، باید از این آیات قرآنی متوجه بطلان عقیده خود بشوند) (25) | ما لَكُم لا تَناصَرونَ | 37:25 |
در چنان زمانی، تمام آنان تسلیم سرنوشت خود میباشند (26) | بَل هُمُ اليَومَ مُستَسلِمونَ | 37:26 |
و فریب خورندگان پیشِ رؤسا و مبلغین خود میآیند و با هم گفت و شنود میکنند (27) | وَأَقبَلَ بَعضُهُم عَلىٰ بَعضٍ يَتَساءَلونَ | 37:27 |
و میگویند شما همانهائی بودید، که هر طرف را، که میدیدید، مورد توجه ماست، از همان طرف برای فریب ما پیش ما می آمدید (28) | قالوا إِنَّكُم كُنتُم تَأتونَنا عَنِ اليَمينِ | 37:28 |
فریب دهندگان پاسخ میدهند، زیرا شما کسی نبودید که راه ایمان حقیقی را رفته باشید (29) | قالوا بَل لَم تَكونوا مُؤمِنينَ | 37:29 |
و ما روی زور خود، شما را فریب ندادیم، بلکه شما خودتان، قوم سرکشی نسبت به دستورات الله بودید (این آیات میگویند، آنانکه فریب سوء استفاده چیان و مبلغین راه باطل را میخورند برای این است، که خودشان خواهان راههای فریب و کلک هستند و نمی خواهند، راه پیغمبران الله را بروند و چون هم خدا را میخواهند و هم خرما را، به امید راههای آسان بدست آوردن خرما، گرفتار شخصِ فریبکاری میشوند و مثلا به طمع جایزه و شفاعت گناه و پارتی بازی، خود را در دامنِ فریبکاران میاندازند) (30) | وَما كانَ لَنا عَلَيكُم مِن سُلطانٍ ۖ بَل كُنتُم قَومًا طاغينَ | 37:30 |
و بر این اساس، سخن پروردگار ما هم بر ما سزاوار است و هم بر شما، که هر دوی ما باید به نسبت نافرمانی خود چشنده عذاب باشیم (31) | فَحَقَّ عَلَينا قَولُ رَبِّنا ۖ إِنّا لَذائِقونَ | 37:31 |
و ما چون خود، گمراه بودیم، شما را نیز به گمراهی کشاندیم (32) | فَأَغوَيناكُم إِنّا كُنّا غاوينَ | 37:32 |
پس حقیقت این است، که این هر دو دسته، در چنان زمانی، در آن عذاب شریکند، زیرا هر دو گناهکار بوده اند (33) | فَإِنَّهُم يَومَئِذٍ فِي العَذابِ مُشتَرِكونَ | 37:33 |
و ما به گناهکاران چنین میکنیم (34) | إِنّا كَذٰلِكَ نَفعَلُ بِالمُجرِمينَ | 37:34 |
در دنیا وقتی بوسیله طرفدارانِ متنِ پیغامِ الله به ایشان گفته میشد، غیر از الله، صاحب اختیار دینی نیست (خدائی نیست) روی خودخواهی و استفاده از اکثریت مردم (35) | إِنَّهُم كانوا إِذا قيلَ لَهُم لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَستَكبِرونَ | 37:35 |
میگفتند، آیا ما این صاحب اختیاران معروف خود را برای دلخواه شاعری که دیوانه شده رها کنیم؟ (پیغمبر اسلام را که آیات قرآنش بواسطه نظم ادبی خاصی که دارد، مانند اشعار شاعران جلوه میکرد، شاعری دیوانه میگفتند و امروزه هم هر کس مبلغ سخنان عالی قرآن باشد، چون موافق طبع و عادت اکثریت مردم نیست و میخواهد فریبکاران حقیقی اجتماع را معرفی کند، او را دیوانه میخوانند) (36) | وَيَقولونَ أَئِنّا لَتارِكو آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجنونٍ | 37:36 |
اما حقیقت این است، که آنکس که شاعر و دیوانه اش مینامند، آن راه راست را که برای مردم لازم است، آورده و تمام پیغام آوران مشابه خود را تصدیق کرده (37) | بَل جاءَ بِالحَقِّ وَصَدَّقَ المُرسَلينَ | 37:37 |
و شما که مخالف مطالب قرآن هستید، آن عذاب دردناک را خواهید چشید (38) | إِنَّكُم لَذائِقُو العَذابِ الأَليمِ | 37:38 |
و جز بر طبق آنچه میکردید، مجازات نخواهید شد (39) | وَما تُجزَونَ إِلّا ما كُنتُم تَعمَلونَ | 37:39 |
اما آنانکه مستقیماً از متنِ دستورات الله، بدون آلودگی اطاعت بنده وار نمودند، غیر از اینان اند (40) | إِلّا عِبادَ اللَّهِ المُخلَصينَ | 37:40 |
برای این مطيعان روزی معلومی خواهد بود (41) | أُولٰئِكَ لَهُم رِزقٌ مَعلومٌ | 37:41 |
میوه هائی عالی، روزی اینهاست و محبت و اکرام فراوان به ایشان میشود (42) | فَواكِهُ ۖ وَهُم مُكرَمونَ | 37:42 |
در آن باغهائی پر نعمت (43) | في جَنّاتِ النَّعيمِ | 37:43 |
بر تخت هائی روبروی هم تکیه میزنند (44) | عَلىٰ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ | 37:44 |
بر گِردِ ایشان، مستخدم هائی، با جامی از نوشابه های بس کیف دهنده، که از نهری است، میگردند (45) | يُطافُ عَلَيهِم بِكَأسٍ مِن مَعينٍ | 37:45 |
آن نوشابه ها بسیار سفید و برای نوشندگان آن، بس لذت بخش است (46) | بَيضاءَ لَذَّةٍ لِلشّارِبينَ | 37:46 |
نه ناراحتی در آنست و نه از آن، کم عقل میشوند (47) | لا فيها غَولٌ وَلا هُم عَنها يُنزَفونَ | 37:47 |
و نزد ایشان زنانی زیبا چشم میباشد، که جز به شوهر خود چشم نمی دوزند (48) | وَعِندَهُم قاصِراتُ الطَّرفِ عينٌ | 37:48 |
و رنگ پوست این زنان، چون رنگ سفید تخم مرغی است، که هنوز نور و هوا بدان نخورده (49) | كَأَنَّهُنَّ بَيضٌ مَكنونٌ | 37:49 |
این بهشتيان نزد یکدیگر آیند و از هم میپرسند (50) | فَأَقبَلَ بَعضُهُم عَلىٰ بَعضٍ يَتَساءَلونَ | 37:50 |
گوینده ای از ایشان میگوید، در دنیا من رفیقی داشتم (51) | قالَ قائِلٌ مِنهُم إِنّي كانَ لي قَرينٌ | 37:51 |
که از من میپرسید، آیا تو از دسته ی تصدیق کنندگانِ دینِ جدید شده ای (52) | يَقولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ المُصَدِّقينَ | 37:52 |
او روی عدمِ تصورِ شخصیتِ روح، تصور می کرد، دین حق میگوید، وقتی مردیم و خاک و استخوانهائی شدیم، به سزای اعمالمان میرسیم؟ (53) | أَإِذا مِتنا وَكُنّا تُرابًا وَعِظامًا أَإِنّا لَمَدينونَ | 37:53 |
آیا شما یاران خبر دارید، که این رفيق دنیائی من حالا کجاست؟ (54) | قالَ هَل أَنتُم مُطَّلِعونَ | 37:54 |
پس آنان که میدانند، او را مطلع میکنند و او رفیقش را در میان دوزخ میبیند (55) | فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الجَحيمِ | 37:55 |
و به او میگوید، الله شاهد است که تو نزدیک بود، مرا هم مانند خودت، به بدبختی افکنی (56) | قالَ تَاللَّهِ إِن كِدتَ لَتُردينِ | 37:56 |
و اگر نعمت پروردگار من نبود، من نیز با تو و امثال تو، در دوزخ حاضر بودم (57) | وَلَولا نِعمَةُ رَبّي لَكُنتُ مِنَ المُحضَرينَ | 37:57 |
حال بگو ببینم، آیا مرگ ما، منحصر به همان مرگِ منتهی شدن به پوسیدنِ بدنِ ما، بود؟ (58) | أَفَما نَحنُ بِمَيِّتينَ | 37:58 |
و آیا زندگی و مرگ عالم برزخ و عذاب عالم برزخ و عذاب شدیدتر آخرت برای تو دروغ بود؟ (59) | إِلّا مَوتَتَنَا الأولىٰ وَما نَحنُ بِمُعَذَّبينَ | 37:59 |
آیا نمی بینی که وضعیت بهشتی من، همان رستگاری بس بزرگی است، که در متن پیغام الله، در دنیا گوشزد شده بود؟ (60) | إِنَّ هٰذا لَهُوَ الفَوزُ العَظيمُ | 37:60 |
ای مردم، برای رسیدن به چنین رستگاری بس بزرگی است، که باید هر کس میخواهد، اعمال لازمه آن را، طبق راهنمائیهای قرآن عمل کند (61) | لِمِثلِ هٰذا فَليَعمَلِ العامِلونَ | 37:61 |
آیا رسیدن به آن رستگاری بس بزرگ بهتر است، یا رسیدن به آن درخت زقوم؟ (62) | أَذٰلِكَ خَيرٌ نُزُلًا أَم شَجَرَةُ الزَّقّومِ | 37:62 |
ما آن درخت میوه دار را، بلائی برای ستمکاران قرار داده ایم (63) | إِنّا جَعَلناها فِتنَةً لِلظّالِمينَ | 37:63 |
آن درختی میباشد، که از ته دوزخ میروید (64) | إِنَّها شَجَرَةٌ تَخرُجُ في أَصلِ الجَحيمِ | 37:64 |
شکوفه و میوه اش به مانند سر و صورت شیطنت کاران مردم دنیاست (65) | طَلعُها كَأَنَّهُ رُءوسُ الشَّياطينِ | 37:65 |
و دوزخيان مجبورند، از آن درختِ بس تلخ بخورند، چه خوردنی که فقط شکمها را از آن پر میکنند (66) | فَإِنَّهُم لَآكِلونَ مِنها فَمالِئونَ مِنهَا البُطونَ | 37:66 |
از پسِ آن، بر روی چنین غذائی، برای ایشان آمیخته ایست، از آبی بس داغ (67) | ثُمَّ إِنَّ لَهُم عَلَيها لَشَوبًا مِن حَميمٍ | 37:67 |
و از پس نوشیدن آن، دوباره بسوی آن مکانِ پر آتش بر میگردند (68) | ثُمَّ إِنَّ مَرجِعَهُم لَإِلَى الجَحيمِ | 37:68 |
زیرا اینان، با اینکه پدران خود را در گمراهی می یافتند (69) | إِنَّهُم أَلفَوا آباءَهُم ضالّينَ | 37:69 |
دنیا خواهی ها، شتابان، ایشان را بدنبال پدرانشان میبرد (70) | فَهُم عَلىٰ آثارِهِم يُهرَعونَ | 37:70 |
و قبل از ایشان نیز اکثریت پیشینیان، به مانند اینان، گمراه شدند (71) | وَلَقَد ضَلَّ قَبلَهُم أَكثَرُ الأَوَّلينَ | 37:71 |
و ما در میان ایشان، اعلام خطر کنندگانی فرستادیم (72) | وَلَقَد أَرسَلنا فيهِم مُنذِرينَ | 37:72 |
و تو در داستانهائی که ذکر میکنیم، بین عاقبتِ کارِ اعلام خطر شدگان، چگونه شد (73) | فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُنذَرينَ | 37:73 |
و ببین، چه استثنایی برای کسانی پیش آمد، که بدون آلودگی ها، فقط از الله اطاعت بنده وار کردند (74) | إِلّا عِبادَ اللَّهِ المُخلَصينَ | 37:74 |
و نوح برای نجات خود و یارانش از اذیت های مردم، ما را بخواند و ما چه خوب پاسخش دادیم (75) | وَلَقَد نادانا نوحٌ فَلَنِعمَ المُجيبونَ | 37:75 |
او و کسانش را از آن بلای بزرگ نجات دادیم (76) | وَنَجَّيناهُ وَأَهلَهُ مِنَ الكَربِ العَظيمِ | 37:76 |
و کاری کردیم که فقط نسل او در دنیا بماند (77) | وَجَعَلنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الباقينَ | 37:77 |
و در میان تمام مردم آینده ی دنیا، خوشنامی برای او گذاشتیم (78) | وَتَرَكنا عَلَيهِ فِي الآخِرينَ | 37:78 |
بطوریکه، تمام مردم، بر نوح سلام و تجلیل میکنند (79) | سَلامٌ عَلىٰ نوحٍ فِي العالَمينَ | 37:79 |
و ما اینگونه نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم (80) | إِنّا كَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 37:80 |
زیرا او از بندگان مؤمن ما بود (81) | إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُؤمِنينَ | 37:81 |
و غیر او و کسانش را غرق کردیم (داستان مفصل نوح در سوره های نوح و اعراف و يونس و هود و مؤمنون و شعراء و قمر و عنکبوت بطور پراکنده، در قرآن روشن گردید و آن با کم و زیاده هائی، که در تورات، علمای یهود انجام داده اند، در سفر پیدایش تورات نیز هست، که قرآن مصحح آن میباشد) (82) | ثُمَّ أَغرَقنَا الآخَرينَ | 37:82 |
و ابراهیم از شیعه نوح بود (شیعه یعنی پیرو شخص و از این آیه و آیه 159 از سوره انعام و آیه 32 از سوره روم پیداست که فقط شیعه ی پیغمبران رستگارند و هر کس بجای تبعیت از پیغامِ پیغمبران، شیعه و مطیع غیر پیغمبران باشد، مشرک محسوب میگردد و بهمین دلیل کسی که دین و مذهب خود را به اشخاصی غیر از پیغمبران نسبت میدهد، شیعه غير پیغمبران محسوب میگردد و مشرک است و نمی تواند خود را به پیغمبران منسوب کند) (83) | وَإِنَّ مِن شيعَتِهِ لَإِبراهيمَ | 37:83 |
زیرا با روحی نا آلوده به پروردگار خود رو آورد (ابراهیم وقتی به عقل و رشد رسید، متوجه شد که متن عقاید نوح، که عده ای قلیل طرفدار آن بودند، راه رستگاری است و عقیده اکثر مردم که پدر او نیز یکی از آنان بود، غیر حق و شرک آمیز است) (84) | إِذ جاءَ رَبَّهُ بِقَلبٍ سَليمٍ | 37:84 |
پاکی روح او وقتی معلوم شد که به پدر و مردم محیط خود گفت، اینها چیست که شما خود را مطیع بنده وار آنها جلوه میدهید؟ (85) | إِذ قالَ لِأَبيهِ وَقَومِهِ ماذا تَعبُدونَ | 37:85 |
آیا غیر از الله، توجه به صاحب اختیارانی دروغین کرده اید؟ (86) | أَئِفكًا آلِهَةً دونَ اللَّهِ تُريدونَ | 37:86 |
چه گمانهای بدی نسبت به پروردگار جهانیان دارید؟ (آنان معتقد بودند که صاحب اختیاران دروغی ایشان، واسطه و شفیع میان ایشان و الله هستند و بوسیله ایشان، الله گناهان ایشان را میبخشد و یا برای خاطر آنها حاجات ایشان را بر می آورد، همانطور که مسیحیان و بسیاری از مسلمانان اینگونه عقاید باطل را دارند) (87) | فَما ظَنُّكُم بِرَبِّ العالَمينَ | 37:87 |
تا اینکه، آن فکر مخصوص خود را که در مورد آن طلوع کنندگان کرده بود، نشان داد (اشاره به آیات 75 تا 83 از سوره انعام است، که قبل از سوره صافات ترجمه و تفسیر شد و آن طلوع کنندگان، ستاره درخشان مغربی شب و ماه و خورشید بود، که ابراهیم برای پدرش و مردم ثابت نمود، که اینها که منشاء بت پرستی آنها و واسطه خیالی ایشان بودند، اسیر اراده طبیعی الله اند و از خود اختیاری ندارند، که صاحب اختیار مردم باشند) (88) | فَنَظَرَ نَظرَةً فِي النُّجومِ | 37:88 |
پس ابراهیم گفت، من بیمارم (با در نظر گرفتن آیات سوره انعام، ابراهیم بعد از اینکه از پدرش، پیش از آزمایش خورشید، شنید که خالق عالم نیز بمانند ستاره و ماه، ظاهراً از خود اختیار نشان نمیدهد، از الله خواست که خالق عالم اختیاری از خودش را به ابراهیم نشان بدهد، تا در مقابل سخن پدرش محکوم نگردد و لذا از جانب الله به او وحی شد که پیغمبر اوست و مستقیما پی در پی، پیغام الله به او خواهد رسید و لذا در سوره انعام دیدیم، ابراهیم مردم را برای آزمایش اختیار نداشتن خورشید دعوت کرد و از موقعیت استفاده نمود و اعلام پیغمبری خود را کرد و پیغامهائی را که از الله به او روز قبل رسیده بود، ابلاغ کرد و گفت، الله اختیار خودش را به ابراهیم نشان داده و در آینده به مردم هم از طریق پشتیبانی ابراهیم از خطرها نشان خواهد داد و چون مردم پیغمبری او را نپذیرفتند و در مقابلِ بد گوئی های ابراهیم، نسبت به بتها و عقاید مردم، دشمنی نشان میدادند، ابراهیم از طرف الله مامور شد که در روزی که مردم به صحرا برای جشن میروند، او نرود و از فرصت استفاده کند و خود را به بتها برساند و آنها را بشکند و لذا در صبح روز جشن به اطرافیان خود گفت، که من بیمار هستم، نمیتوانم به جشن در بیابان آیم) (89) | فَقالَ إِنّي سَقيمٌ | 37:89 |
پس مردم او را پشت سر گذاشتند و به جشن رفتند (90) | فَتَوَلَّوا عَنهُ مُدبِرينَ | 37:90 |
و او، بدون آنکه کسی بفهمد، خود را به خدایان ایشان رساند (خدا یعنی صاحب اختیار نه خالق) و گفت آیا نمیخورید؟ (ابراهيم، آلتِ بت شکن خود را به بتها که مجسمه خیالی ای از ماه و خورشید و ستاره و سایر مقدسین خیالی ایشان بودند، نشان داد و با مسخره گفت، آیا حاضرید چند ضربه ای از این بخورید ) (91) | فَراغَ إِلىٰ آلِهَتِهِم فَقالَ أَلا تَأكُلونَ | 37:91 |
چرا سخن نمیگوئيد؟ (92) | ما لَكُم لا تَنطِقونَ | 37:92 |
پس به آنان حمله کرد و با دست راست، ضربه های محکمی به ایشان زد (در آیه 58 از سوره انبياء نوشته شده که آنها را جز بزرگترشان را خرد کرد) (93) | فَراغَ عَلَيهِم ضَربًا بِاليَمينِ | 37:93 |
پس گروهی با شتاب نزد ابراهیم آمدند (از آیات سوره انبیاء پیداست که ابراهیم پس از شکستن بتها به خانه رفت و مردم که از جشن برگشتند، دیدند، نگهبانان بتها میگویند، بتها شکسته شده است، لذا بزرگان جمع شدند و از این و آن میپرسیدند، کار چه کسی میتواند باشد و عده ای که با ابراهیم تماس داشتند گفتند، ابراهیم چندی پیش ما را تهدید کرده بود که بتها را خواهد شکست و این کار ابراهيم است و مامورین رفتند و ابراهیم را آوردند و ابراهیم ابتدا به ایشان به مسخره گفت: شاید آن بت بزرگ، اینها را خُرد کرده، شما باید از بت بزرگ بپرسید که چه کسی چنین کرده، آنان با سر افکندگی اقرار میکنند که این بتها نمیتوانند سخن گویند یا کاری انجام دهند) (94) | فَأَقبَلوا إِلَيهِ يَزِفّونَ | 37:94 |
ابراهيم به بزرگانی که او را محاکمه میکردند گفت: آیا به چیزی که خود میتراشید، بندگی نشان میدهید؟ (همانطور که مسیحیان و بسیاری از مسلمانان خود را در مقابل صلیب و ضریح و حجله و قدمگاه که خود ساخته اند، بندگی نشان میدهند) (95) | قالَ أَتَعبُدونَ ما تَنحِتونَ | 37:95 |
در حالیکه میدانید، الله هم شما را آفریده و هم آنچه را شما بدستِ خود عمل میکنید (یعنی هم چوب و آهن و آجر این ساختمانها از الله است و هم فکر ساختن اشياء را الله به شما داده) (96) | وَاللَّهُ خَلَقَكُم وَما تَعمَلونَ | 37:96 |
گفتند، برای ابراهیم جائی چون دوزخ بسازید و او را در آتشِ شعله ورِ آن، افکنيد (با در نظر گرفتن گفتگوهای ابراهیم، با پادشاهی که در آیه 258 از سوره بقره شرح داده شده وهمچنین مطالعه داستان ابراهیم در تورات، متوجه میشویم که شهری که ابراهیم زندگی میکرد، اورکلده نام داشت و آن پادشاهی داشت که پادشاه بابل بود و مردم از ابراهیم به این پادشاه شکایت کردند و ابراهیم را، او به محاکمه آورد و او بود که پس از اینکه دید، ابراهیم بی باکانه خود را پیغمبر میداند و از بت پرستی مردم بدگوئی میکند و از نصیحت و تهدید پادشاه نمیترسد، دستور داد او را در آتش بسوزانند، تا بفهمد الله قدرت جلوگیری از قدرت پادشاه بابل را ندارد، ولی پادشاه بابل می بیند که آتش خاموش شد و ابراهیم از شعله های آتش، حتی لباسهایش نسوخت و پس از این معجزه، الله به ابراهیم گفت که از آنجا بر طبق تمایل پادشاه بابل، بسوی کنعان هجرت کند و پس از این هجرت، پیش آمدهائی شد که پادشاه مصر و حمورابی که بر پادشاه مخالف ابراهیم پیروز شد، ابراهیم را به پیغمبری شناخت و حتی حمورابی مقداری از قوانین معروف خود را از قوانین دین ابراهیم گرفت) (97) | قالُوا ابنوا لَهُ بُنيانًا فَأَلقوهُ فِي الجَحيمِ | 37:97 |
پس خواستند، به ابراهیم بد برسانند و ما ایشان را، آن پست تران کردیم (هم پست تر از ابراهیم و هم زیر دست حمورابی) (98) | فَأَرادوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلناهُمُ الأَسفَلينَ | 37:98 |
و ابراهیم اعلام نمود که من بسوی جائی میروم که پرورنده ام، دستور خواهد داد (به مصر و کنعان) و او خواهد گفت که من کجا بروم (بدستور پروردگار خود، برای از بین بردن اثر قحطی که در کنعان پدید آمده بود به مصر که گندم فراوان داشت رفت و معجزه ای باعث شد که پادشاه مصر به پیغمبری ابراهیم ایمان آورد و او را با مال و گندمی فراوان به کنعان فرستاد) (99) | وَقالَ إِنّي ذاهِبٌ إِلىٰ رَبّي سَيَهدينِ | 37:99 |
ابراهیم گفت، پروردگارا از نیکوکاران به من ببخش (بر طبق باب 15 از سفر پیدایش تورات ابراهیم در حدود 85 سالگی با اینکه دید زنش ساره ناز است، از خالق عالم تقاضای فرزند نمود) (100) | رَبِّ هَب لي مِنَ الصّالِحينَ | 37:100 |
پس ما پس از چندی، مژده پسری دانا و صبور به او دادیم (چون تمام مژده هائیکه برای ابراهیم در قرآن و تورات آمده، مربوط به پسرش اسحاق است، نه اسماعیل، با سابقه ای که در باب 22 از کتاب اول تورات داریم، باید این مژده را مربوط به اسحاق بدانیم و آیه 112 را بیان گر این مژده) (101) | فَبَشَّرناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ | 37:101 |
پس وقتی با پسرش به جائیکه کوشش داشت، رسید (آنجا مکان معینی از کوهی بود که 3 روز راه تا محل سکونت ابراهیم فاصله داشت معروف به زمین موريا) گفت، ای کوچک پسرم، در خواب دیدم که تو را برای الله سر میبرم، تو فکر کن، تعبیر چنین خوابی چیست؟ (اسحاق) گفت: ای پدر اگر چیزی به تو امر شده انجام بده و اگر الله بخواهد، مرا از صبوران خواهی یافت (ابراهیم و اسحاق هر دو تصور میکردند، این خواب دلیل بر اَمری از الله بوده، که فرزندش را قربانی کند، تا اندازه ی فداکاری ابراهیم معلوم گردد) (102) | فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنّي أَرىٰ فِي المَنامِ أَنّي أَذبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرىٰ ۚ قالَ يا أَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ ۖ سَتَجِدُني إِن شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرينَ | 37:102 |
پس چون هر دو تسلیم به آن کار شدند و ابراهیم پسر را به پیشانی بر زمین نهاد (103) | فَلَمّا أَسلَما وَتَلَّهُ لِلجَبينِ | 37:103 |
ما او را آواز دادیم، ای ابراهیم (104) | وَنادَيناهُ أَن يا إِبراهيمُ | 37:104 |
تو آن خواب را راست آوردی و ما اینگونه نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم (105) | قَد صَدَّقتَ الرُّؤيا ۚ إِنّا كَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 37:105 |
و این یک آزمایش واضحی بود، که برای ابراهیم و اسحاق کردیم (106) | إِنَّ هٰذا لَهُوَ البَلاءُ المُبينُ | 37:106 |
و آن پاداش، یک کشتنِ بزرگِ دیگری بودکه بجای اسحاق دادیم و سر برید (یک گوسفند پروار در همان زمان، از غیب پیدا شد و ابراهیم مامور شد، بجای اسحاق، گوسفند را بکشد) (107) | وَفَدَيناهُ بِذِبحٍ عَظيمٍ | 37:107 |
و بر ابراهیم در میان آیندگان، مقرر کردیم، این سخن بماند (108) | وَتَرَكنا عَلَيهِ فِي الآخِرينَ | 37:108 |
که همه بگویند، بر ابراهيم سلام و خوشنامی باد (از زمان ابراهيم تا به امروز و بلکه تا زمانی که بشر در دنیا می آید و میرود، احترام و خوشنامی برای ابراهیم است) (109) | سَلامٌ عَلىٰ إِبراهيمَ | 37:109 |
آری نیکوکاران حقیقی را اینگونه پاداش میدهیم (110) | كَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 37:110 |
زیرا ابراهيم از آن بندگان بس مؤمن ما بود (چون متن عبارات قرآن در مورد مطالب تورات، طوری است که هم مصحح مطالب تحریف شده ی تورات است و هم اشاره کننده به مطالب مفصل تورات، مفسرانی که در آیات مربوطه دقت زیادی نمی کنند و از تورات بیخبرند، اشتباه بسیاری میکنند) (111) | إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُؤمِنينَ | 37:111 |
و آن مژده ایکه به ابراهیم دادیم، تولد اسحاق بود که پیغام گیر و نیکوکار بود (پیغام گیر که ترجمه نبی میباشد، یعنی کسی که از الله بطور وحی یا در خواب سخنانی خصوصی میشنود، ولی مامور نیست که آنها را به کسی برساند، تا پیغام رسان باشد. بر طبق باب 18 از سفر پیدایش توراتِ تحریف شده، ابراهیم چون 99 ساله شد بوسيله 3 فرشته که بصورت 3 جوانمرد میهمان نزد ابراهيم آمدند، در حالیکه زنش ساره نیز دید و شنید از جانب الله مژده داده شد که از ساره نیز پسری خواهد داشت که باید نامش را اسحاق بگذارد و یک سال پس از این مژده اسحاق متولد گردید، در حالیکه فرزند اول ابراهیم پانزده ساله بود) (112) | وَبَشَّرناهُ بِإِسحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصّالِحينَ | 37:112 |
و ما هم بر ابراهیم برکت دادیم و هم بر اسحاق و بعضی از نسلهای این دو نفر، نیکو کار بودند و برخی آشکارا به خود ستم میکردند (113) | وَبارَكنا عَلَيهِ وَعَلىٰ إِسحاقَ ۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِما مُحسِنٌ وَظالِمٌ لِنَفسِهِ مُبينٌ | 37:113 |
و ما بر موسی و هارون نیز منت گذاشتیم (114) | وَلَقَد مَنَنّا عَلىٰ موسىٰ وَهارونَ | 37:114 |
و آن دو را با قوم شان از آن بلای بزرگ نجات دادیم (این دو جمله، اشاره بسیار مختصری است، از داستان مفصل موسی و هارون که در سوره های چندی از قرآن و تورات شرح داده شده و آن بلای بزرگ اذیت هائی بود که دو فرعون آخر سلسله هیکسسها به مردان و کودکان بنی اسرائیل میرساندند و آنان را ذلیل خود کرده بودند و خالق عالم معجزه آسا، آنان را از مصر، همراه موسی و هارون به فلسطین برد و آخرین فرعون هیکسسها را در دریاچه تمساح که شمال خليج سوئز بود غرق کرد) (115) | وَنَجَّيناهُما وَقَومَهُما مِنَ الكَربِ العَظيمِ | 37:115 |
و ما بودیم که ایشان را یاری کردیم تا بر فرعونيان غلبه کردند (116) | وَنَصَرناهُم فَكانوا هُمُ الغالِبينَ | 37:116 |
و ما به آن در آن کتاب قابل فهم و واضح کننده موضوعات مهم را دادیم (مقصود کتاب تورات است که چون مطالب آن صد در صد درست بود، به نام کتاب خوانده شده و آن کتاب، بدست علمای سوء يهود، بعد از سلطنت سلیمان مفقود شد و علمای یهود بعداً روی روایات و محفوظات خود و دخالتهائی که به نفع مفت خوریهای خود انجام دادند، این تورات تحریف شده فعلی را بوجود آوردند و این جریانات را میتوانید، در باب 34 از کتاب دوم تواریخ ایام پادشاهان یهود که مورد قبول خود یهودیان است و جزئی از کتب مقدسه ایشان به شمار میرود ببینید، و در آن نوشته شده تورات را که مدتی مفقود شده بود، در 620 قبل از میلاد یکی از مُلّايان يهود، مدعی شد که آن را در انبارِ نقره پادشاه پیدا کرده و حتی می گویند تورات فعلی را نیز پس از بازگشت یهود از اسیری بابل یکی از نواده های آن مُلّا، که نامش عزرا بوده، از حفظ به رشته تحریر در آورده و خالق عالم در قرآن، در سوره حجر حتی طرز تحریف تورات را ذکر کرده است) (117) | وَآتَيناهُمَا الكِتابَ المُستَبينَ | 37:117 |
و موسی و هارون را به آن راه راست هدایت کردیم (آن راه راست هم، راه تورات بود و هم چگونگی حرکت ایشان با بنی اسرائیل از مصر بسوی فلسطين) (118) | وَهَدَيناهُمَا الصِّراطَ المُستَقيمَ | 37:118 |
و بر آن دو نیز در مردمی که بعد از ایشان آمدند، خوشنامی و سلام گوئی گذاشتیم (119) | وَتَرَكنا عَلَيهِما فِي الآخِرينَ | 37:119 |
تا بگویند بر موسی و هارون سلام باد (120) | سَلامٌ عَلىٰ موسىٰ وَهارونَ | 37:120 |
اینگونه نیکوکاران را ما چنین پاداش میدهیم (121) | إِنّا كَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 37:121 |
زیرا آن دو، از بندگان مؤمن ما بودند (به کتاب ابراهيم و يوسف و موسی نیز مراجعه شود) (122) | إِنَّهُما مِن عِبادِنَا المُؤمِنينَ | 37:122 |
و الياس نیز از پیغام رسانان بود (123) | وَإِنَّ إِلياسَ لَمِنَ المُرسَلينَ | 37:123 |
که به مردم خود میگفت: چرا از بدیها پرهیز نمی کنید (الياس در زبان عبری و در میان یهود، بنام ایلیا خوانده شده و بر خلاف آنچه بعضی مسلمانان نادان انتشار داده اند، نه از حيث لفظ و نه از حيث معنا و نه از حيث شخصیت هیچ شباهتی میان اسم و رسم ایلیا و اسم و رسمِ علی بن ابیطالب نیست و ایلیا پیغمبری است از بنی اسرائیل که در سوره ص، خالق عالم او را بنام ذوالکفل معرفی کرده، زیرا بر طبق آنچه در داستان مفصل او در باب 17 از کتاب اول پادشاهان یهود است، قحطی سختی برای مردم پیش آمد و مدتی الياس فراری و مخفی بود و خالق عالم کفیلِ روزی او شده بود و بطور معجزه آسا روزی او میرسید، تا اینکه مامور شد، نزد پادشاه فسادکار بنی اسرائیل بیاید و با شرایطی مژده آمدن باران را بدهد و این شرایط به قیمت کشتار 450 مُلّای طرفدارِ عقایدِ باطلِ بت پرستی تمام شد که مردم را وادار میکردند، برای احترام مجسمه یِ الهِ خود، که آنها را بَعل مینامیدند، خود را با تیغ خون آلود کنند و طرفداران الياس تمام آنها را سر بریدند، تا معجزه آسا ابر پیدا شد و باران بارید) (124) | إِذ قالَ لِقَومِهِ أَلا تَتَّقونَ | 37:124 |
آیا از مجسمه ای کمک میخواهید و بهترین خلق کنندگان را که همه چیز به شما عنایت فرموده، رها میکنید؟ (125) | أَتَدعونَ بَعلًا وَتَذَرونَ أَحسَنَ الخالِقينَ | 37:125 |
آیا آن یگانه صاحب اختیار را که پروردگار شما و پروردگار پدرانِ پیشین شماست، کنار میگذارید؟ (126) | اللَّهَ رَبَّكُم وَرَبَّ آبائِكُمُ الأَوَّلينَ | 37:126 |
پس او را انکار کردند (این تبلیغات و انکار، قبل از فرار الياس از تهدید پادشاه یهود یعنی اَخاب بود و این پادشاه را زنِ موهوم پرست او، وادار کرده بود که ایلیا را هر کجا پیدا کند، بکشد) پس آنان بواسطه ی کاریکه ما کردیم، همه برای چشیدن عذاب احضار شدند (اشاره به احضار شدنِ 450 نفر مبلغین بت پرستی است که به پیشنهاد الياس، در پیشگاه پادشاه احضار شدند، تا اگر آنان راست میگویند که عقایدشان حق است، مقداری هیزم آورند و گاوی را مقابل مجسمه بعل بکشند و روی هیزم ها گذارند و از بعل، که باب الحوائج خیالی ایشان بود بخواهند، آتشی از آسمان بفرستد تا آن هیزم ها آتش گیرد و دلیل شود، که خالق عالم بواسطه ی خاطر بَعل، قربانی ایشان را پذیرفته است و الياس نیز بعد از آنها همین کار را برای خالق عالم میکند، تا اگر آتش برای آنها نیامد و برای الياس آمد، معلوم شود که الياس راست میگوید، پیغمبر الله است و باید این 450 نفرِ عوام فریب کشته شوند، تا خالق عالم باران آورد و مردم از قحطی نجات یابند) (127) | فَكَذَّبوهُ فَإِنَّهُم لَمُحضَرونَ | 37:127 |
و آنانکه بدون آلودگیِ شرک، از الله اطاعت بنده وار کرده بودند، عذابی ندیدند (128) | إِلّا عِبادَ اللَّهِ المُخلَصينَ | 37:128 |
و ما بر الياس نیز در مردمی که بعد از او آمدند و میآیند (129) | وَتَرَكنا عَلَيهِ فِي الآخِرينَ | 37:129 |
خوشنامی و سلام گذاشتیم که همه بر الياس سلام میفرستند (130) | سَلامٌ عَلىٰ إِل ياسينَ | 37:130 |
و ما به اینگونه، نیکوکاران چنین پاداش میدهیم (131) | إِنّا كَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 37:131 |
زیرا الیاس از بندگان مؤمن ما بود (132) | إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُؤمِنينَ | 37:132 |
و لوط نيز به یقین از پیغام آوران ما بود (133) | وَإِنَّ لوطًا لَمِنَ المُرسَلينَ | 37:133 |
و بیاد آورید که چگونه او و تمام کسانش را نجات دادیم (کسان او بسیار کم بودند و حتی بر حسب آنچه در باب 19 از سفر پیدایش تورات است، منحصر به دو دختر او بود، اما از اینکه در باب 18 نوشته شده که الله به ابراهیم گفت اگر ده نفر از مردم شهر ظالم نباشند، بخاطر وجود آنها مردم شهر را هلاک نخواهم کرد، معلوم میشود که اگر مؤمن دیگری هم برای لوط بود از ده نفر کمتر بود) (134) | إِذ نَجَّيناهُ وَأَهلَهُ أَجمَعينَ | 37:134 |
به استثنای پیر زنی که او نیز میان ماندگان بماند (بر طبق آیه 81 از سوره هود این پیر زن همسر لوط بود که او نیز ایمانی به شوهرش نداشت) (135) | إِلّا عَجوزًا فِي الغابِرينَ | 37:135 |
و پس از اینکه آن مؤمنان را نجات دادیم، دیگران را دچار هلاکت کردیم (نجات یافته گان بوسیله راهنمائی دو فرشته، که بصورت دو جوان مرد زیبا بودند، شبانه به مکان بسیار کوچکی که دور از شهر بود برده شدند و در ابتدای صبح، عذابی به مانند آتشفشان یک کوه، بر شهرهای آنان که سدوم وعموره نام داشته فرود آمد و همه را با خانه هاشان زیر بارانی از سنگ و گل مدفون کرد، بطوریکه ابراهیم از دور دید، که دود عظیمی چون دود کوره از شهر ایشان بر خواسته است) (136) | ثُمَّ دَمَّرنَا الآخَرينَ | 37:136 |
و شما ای مردم مکه وقتی به مسافرت شام میروید، در صبح یا شام، بر مکان خراب شده ایشان میگذرید (137) | وَإِنَّكُم لَتَمُرّونَ عَلَيهِم مُصبِحينَ | 37:137 |
پس چرا درباره زندگی و عاقبت کار ایشان و رابطه آنها با شما تعقل نمیکنید؟ (داستان مفصل لوط و طرز عذاب شهر لوط، در سوره های هود و اعراف و حجر و ذاریات و شعرا و نمل و عنکبوت و قمر و سِفر پیدایش تورات هست و در بعضی از سوره ها طوری تذکر داده شده که امروزه باستان شناسان میتوانند در کنار جاده قدیم مکه به شام حقیقت داستان لوط را از زیر خاک به بیرون آورند) (138) | وَبِاللَّيلِ ۗ أَفَلا تَعقِلونَ | 37:138 |
و یونس نیز به یقین، از پیغام آورانِ ما بود (139) | وَإِنَّ يونُسَ لَمِنَ المُرسَلينَ | 37:139 |
هنگامیکه بسوی آن کشتی پر گریخت (140) | إِذ أَبَقَ إِلَى الفُلكِ المَشحونِ | 37:140 |
خودِ او در کشتی، قرعه انداخت و قرعه بنام او افتاد و او را به دریا افکندند (141) | فَساهَمَ فَكانَ مِنَ المُدحَضينَ | 37:141 |
پس آن ماهی او را بلعید، در حالیکه او خود را ملامت میکرد (از مطالبی که در سوره های قلم و انبیا و همچنین در کتاب يونس که از کتب مقدسه یهود است نوشته شده، چنین فهمیده میشود که یونس یکی از پیغمبران اسرائیلی بود و او در زمان سلطنت یکی از پادشاهان اسرائیل که يربعام نام داشت از جانب الله مامور شد تا به نینوا برود و پیغام الله را برای هدایت مردم نینوا به ایشان برساند، در حدود سال 825 قبل از میلاد مسیح، و او مدتی به تبلیغ دین الله مشغول شد و کسی سخن او را نپذیرفت، الله اعلام کرد که بواسطه مخالفت کردن با دین الله دچار عذابی آسمانی خواهند شد، چون مدتی گذشت و دید که پی در پی مردم او را مسخره میکنند و عذابی هم از طرف الله بر ایشان نمیآید، سخت ناراحت شد و تصمیم گرفت از پیغمبری و مردم نینوا فرار کند، او برای فرار به بندر يافا که در شرق مدیترانه است آمد و سوار کشتی شد تا به تَرشیش که بندری از بنادر اسپانیا بود، برود و چنان از مردم نینوا دور شود که کسی کوچکترین خبری از او نداشته باشد، ولی چیزی از حرکت کشتی نگذشت که دریا طوفانی شد و چون ظرفیت کشتی پُر بود، لازم شد قرعه بکشند تا به هر کس افتاد او را بدریا اندازند و در نتیجه یونس را بدریا انداختند و به فرمان الله برای توبيخِ يونس، ماهی بزرگی او را بلعید و يونس در شکم ماهی متوجه خطای بزرگ خود شد و بدرگاه الله اظهار ندامت و طلب نجات کرد) (142) | فَالتَقَمَهُ الحوتُ وَهُوَ مُليمٌ | 37:142 |
پس اگر او از کسانی نمیشد که پس از خطا کاری خود، زبان به پاک و بزرگ شمردن ما میگشایند (یعنی اگر سخت توبه نمیکرد و به خطای خود اقرار نمی نمود و الله را بزرگتر از آن نمیدانست که کسی بتواند از ماموریت پیغمبری او شانه خالی کند) (143) | فَلَولا أَنَّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ | 37:143 |
چنان مقرر میکردیم، که در شکم ماهی بماند، تا زمانیکه مردم در آخرت دوباره زنده شوند (از آیه 48 از سوره قلم پیداست که اگر یونس توبه نمیکرد و حاضر به زحمت دوباره پیغمبری خود نمیشد، خالق عالم کاری میکرد که یونس در شکم ماهی با دیدن عذابی سخت بمیرد و تمام دوران زندگی برزخی پس از مرگ خود را بگذراند، تا روز قیامت تمام مردم دنیا که زنده میشوند، ببینند، چگونه خطاکار با سر افکندگی بسوی زندگی جهنمی خود با بدن آخرتی خویش میرود و این توضیح میرساند که روح حیوانات نیز پس از مرگ از بین نمیرود و در آخرت زنده میشوند و متناسب با زندگی آخرت به زندگی خود ادامه خواهند داد و این موضوع در آیه 38 از سوره انعام نیز تایید شده است) (144) | لَلَبِثَ في بَطنِهِ إِلىٰ يَومِ يُبعَثونَ | 37:144 |
و ما او را در حالی که بیمار بود به آن بیابان افکندیم (145) | فَنَبَذناهُ بِالعَراءِ وَهُوَ سَقيمٌ | 37:145 |
و بر او، درختی از نوع درخت کدو رویاندیم ( به اراده الله در همان زمانی که توبه مینمود، ماهی از فشار حرکات یونس در شکمش کم قدرت شد و موج دریا آن را به بیابان ساحلی شرقی دریا انداخت و یونس به کمک خودش و کمکهای الله و انقباضات شکم ماهی از دهان ماهی نیمه جان بیرون آمد، در حالیکه بسیار رنج کشیده و بیمار شده بود و چون لازم بود در زیر سایه ای استراحت نماید به خواست الله درخت مزبور بسرعت روئیده شد و بر روی یونس قرار گرفت، تا کم کم یونس کاملا بحال آمد و توانست دوباره بسوی نینوا برای ادامه ماموریت خود برود) (146) | وَأَنبَتنا عَلَيهِ شَجَرَةً مِن يَقطينٍ | 37:146 |
و ما يونس را بسوی مردمی که عدد آنان، صد هزار نفر بود، فرستادیم، بسوی عددی که دیگران به مقدار زیادتری میگویند (این عبارت قرآن اشاره به تحریفی است که علمای یهود در کتاب یونس کرده اند و روی روایات غلطی عدد آنها را صد و بیست هزار نفر نوشته اند و پیغمبر اسلام و مسلمین از روی این عبارت قرآن مامور بودند که در این موضوع، چون یک موضوع مهم دینی نیست، با یهود پافشاری نکنند و در مقابل پافشاری یهود بگویند، یا این باشد و یا آن و این خود درس بزرگی است، برای مسلمانان که در موضوعات بی ارزش مورد اختلاف که بطور قطع نمیتوان یکطرف را بر طرف دیگر ترجیح داد، برای یک طرف پافشاری نکنند و موضوع را به سکوت و یا تسلیم شدن بگذرانند) (147) | وَأَرسَلناهُ إِلىٰ مِائَةِ أَلفٍ أَو يَزيدونَ | 37:147 |
پس مردم نینوا همه به پیغمبری یونس ایمان آوردند و ایمانشان باعث شد که ما تا زمانی آنان را به زندگی خوشی برخوردار کنیم (از این عبارت پیداست که فرار یونس در طوفان دریا و افتادن يونس در دریا، به گوش مردم نینوا رسید و چون پس از مدتی دیدند که دوباره یونس پیدا شد و متوجه توبيخ الله و معجزه او درباره یونس شدند به پیغمبری او و پیغام الله ایمان آوردند و نتیجتاً دچار عذاب آسمانی پیش گفته شده ی یونس نشدند و معلوم گردید، دیر رسیدن عذاب بر آنها برای این بود که خالق عالم میدانست که بعداً با شنیدنِ وضع يونس ایمان خواهند آورد و این داستان هشداری است به محمد، که نباید در تقاضای عذاب رسیدن از جانب الله به مسخره کنندگان خویش عجله و پافشاری نماید، زیرا ممکن است در آینده مقدار زیادی از این مسخره کنندگان، سزاوار ایمان آوردن باشند، چنانکه همینطور نیز شد و تا ده، دوازده سالِ دیگر که فتح مکه و پیروزی مسلمين رسید، بسیاری از مخالفین او که در مخالفت سر سخت نبودند، مسلمان شدند و فداکاریهائی در اسلام کردند) (148) | فَآمَنوا فَمَتَّعناهُم إِلىٰ حينٍ | 37:148 |
پس تو ای محمد، از ایشان بخواه که با فکری صحیح جواب دهند، آیا سزاوار است که برای خودشان پسرها باشد و برای پروردگار تو دختران؟ (یک نمونه بی منطقی عقاید موهوم پرستان مذهبی این است که برای الله دختران تصور کنند و حال آنکه خودشان از دخترانِ خود، بدشان میآید، زیرا دختر خود را وسيله شهوترانی دیگران تصور میکردند) (149) | فَاستَفتِهِم أَلِرَبِّكَ البَناتُ وَلَهُمُ البَنونَ | 37:149 |
آیا هنگامیکه ما آن ملک ها را (فرشتگان مورد بحث ایشان را) آفریدیم، آیا آنان شاهد دختر بودن آنها بودند؟ (لات و منات و عزی سه بت بزرگشان بود، یکی مردی بود خمیر گیر که چون مردی پرهیزکار بود و نیکوکار، پس از مرگش سوء استفاده چیان مذهبی از شهرتِ تقدس او سوء استفاده کردند و گفتند، روح او پس از مرگ بواسطه ی تقربی که به الله داشته، دختر الله بوده و هست و خواهد بود و قدرت خدائی دارد و اگر به او متوسل شویم، حاجت های ما را بر می آورد و شفیع گناهان ما میشود، همینطور فلسفه عوام فریبانه ای برای منات، که درختی بود به قول خودشان مبار ک و شفا دهنده ساختند و همچنین برای سنگی که آنرا مقدس میدانستند و آنرا دارای روحی ملکوتی میدانستند و به نام عزی آنرا مینامیدند و این سه را از اینرو مؤنث تصور میکردند، که اسم اینها، اسم مؤنث بود و باز از اینرو اینها را دختر الله میدانستند که تصور میکردند، چون خودشان از زیبائی دختران دیگران روی شهوت پرستی خوششان می آید، الله نیز از دختر بیشتر از پسر خوشش می آید و عجب این است که تمام این عقاید و تصورات باطل، امروزه نیز در اکثر مذهبی های دنیا هست و در عین حال خود را موحد و غير بت پرست میدانند، در صورتیکه از بت پرستان قدیم بت پرست ترند) (150) | أَم خَلَقنَا المَلائِكَةَ إِناثًا وَهُم شاهِدونَ | 37:150 |
آگاه باشید که آنان، اینکه میگویند الله فرزندی از خود بوجود آورده از دروغ سازی خودشان است (151) | أَلا إِنَّهُم مِن إِفكِهِم لَيَقولونَ | 37:151 |
و به یقین آنان دروغگویان میباشند (152) | وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُم لَكاذِبونَ | 37:152 |
آيا الله دختران را بر پسران ترجیح داده؟ (153) | أَصطَفَى البَناتِ عَلَى البَنينَ | 37:153 |
شما را چه شده که اینگونه قضاوت میکنید؟ (154) | ما لَكُم كَيفَ تَحكُمونَ | 37:154 |
چرا به پوچی گفتار خود توجه نمی کنید؟ (155) | أَفَلا تَذَكَّرونَ | 37:155 |
آیا برای سخن خود، دلیل روشنی دارید؟ (156) | أَم لَكُم سُلطانٌ مُبينٌ | 37:156 |
اگر راست میگوئید کتاب خود را بیاورید (کتاب یعنی مجموعه مطالب ثابت و لازم و مستدل، مانند کتابهای آسمانی) (157) | فَأتوا بِكِتابِكُم إِن كُنتُم صادِقينَ | 37:157 |
و میان الله و جن ها خویشاوندی قرار دادند، با اینکه جن ها خود دانسته اند که مانند انسانها، در پیشگاه الله، احضار خواهند شد (یعنی جن ها نیز تشکیلات و کفر و هدایتی چون انسانها دارند و قرآن بطور غیر مستقیم کتاب آسمانی آنهاست و چون جنس ایشان ضد ماده است، به چشم عادی بشر دیده نمی شوند، ولی با شرایطی گاه در بعضی بشرها مؤثرند و میتوانند بعضی چیزهائیکه بشر دسترسی ندارد به روح بعضی بشرها اطلاع بدهند) (158) | وَجَعَلوا بَينَهُ وَبَينَ الجِنَّةِ نَسَبًا ۚ وَلَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ إِنَّهُم لَمُحضَرونَ | 37:158 |
الله از هر توصیفی که مردم درباره اش میکنند، پاک و برتر است (159) | سُبحانَ اللَّهِ عَمّا يَصِفونَ | 37:159 |
جز توصیفی که بندگان پاک شده الله میکنند (فقط توصیف کسانی درباره الله درست است، که فقط از الله اطاعت بنده وار کنند و جز متن پیغام الله، راهنمائی نداشته باشند و افکار و محفوظات خود را به روایات دروغ و موهومات و تقليد از محیط و بزرگان جُهّال آلوده نساخته باشند و این آیه میرساند، آنانکه از قول علی بن ابیطالب (ع) میگویند، کسی نباید توصيف الله را بکند، افترا زده اند) (160) | إِلّا عِبادَ اللَّهِ المُخلَصينَ | 37:160 |
پس شما و هر چه خود را بنده آن معرفی میکنید (161) | فَإِنَّكُم وَما تَعبُدونَ | 37:161 |
هرگز بر عليه الله، فتنه ای برپا نتوانید کرد (162) | ما أَنتُم عَلَيهِ بِفاتِنينَ | 37:162 |
مگر کسی که باید به دوزخ در آید (یعنی اهل مکه و پیشوایان ایشان که مخالف نبوت پیغمبر اسلام هستند، کاری نمی توانند بکنند، که چراغ رهبری پیغام الله را که بوسیله پیغمبر اسلام و عدّه قليلی مهتدیانِ طرفدارِ حقیقی او، روشن شده و روشنتر میگردد، کور کنند و یا به عبارت دیگر این عدّه قليل را از بین ببرند، بلکه فقط به خيال مبارزه با آنها میتوانند، کارهای کوچکی انجام دهند، که باعث بردن خودشان به دوزخ شود و عملاً هم در تاریخ اسلام دیدیم که این عده قليل، با تمام خطرهائی که پیش آمد، ماندند و به حکومت رسیدند و دشمنانِ آنان را، بدست مسلمانان کشته شدند و یا منکوب و ز یر دست مسلمین گشتند) (163) | إِلّا مَن هُوَ صالِ الجَحيمِ | 37:163 |
و ای محمد بدان که ما فرشتگانی که مجموعا زبان الله هستیم و به تو پیغام الله را میرسانیم، هر یک جز مقام معلومی نداریم (همانطور که در سورۂ نجم تصریح شده، صدای وحی همیشه از یک چیز شبیه به ستاره که از آسمان به زیر می افتاد، به گوش روح پیغمبر اسلام میرسید و آن ستاره به چشم روحی پیغمبر اسلام دیده میشد که در فاصله کمتر از دو کمان با پیغمبر اسلام فاصله میگرفت و آن ستاره مجموعه ای بود از چند قوه مختلف که بهم فشرده شده بود و چنانکه می بینید، در این آیات آن مجموعه که نامش جبرئیل است خود را معرفی میکنند که هر یک خاصیت و وضع و مقام مخصوصی دارند و هر یک دست قدرتی از الله هستند که هیچ از خود اختیاری ندارند، مانند یک دستگاه فرستنده رادیو که از آلت های مختلفی درست شده است، تا آن آلت ها سخنِ گوینده ی رادیو را به گوشِ شنوندگان برساندِ بدون آنکه خود اختیاری داشته باشند) (164) | وَما مِنّا إِلّا لَهُ مَقامٌ مَعلومٌ | 37:164 |
و ما فرشتگان وحی، در صف منظمی قرار گرفته ایم (165) | وَإِنّا لَنَحنُ الصّافّونَ | 37:165 |
و کار ما اعلام پاک و بزرگ بودن الله است (چون هر یک از این فرشتگان، دهان و زبانی از الله هستند، هم در مقابل الله هيچ میباشند و هم الله با اینکه یکی است، بوسیله اینها یک شخصیت جمعی معرفی میشود و روی همین فلسفه است که می بینیم خالق عالم در قرآن گاهی خود را جمع و زمانی مفرد معرفی میکنند و این یک بیان کوچکی است از فلسفه وحدت وجود عالی پیغمبران، نه وحدت وجود باطل و جاهلانه صوفيان) (166) | وَإِنّا لَنَحنُ المُسَبِّحونَ | 37:166 |
و این مردم مکه که کفران پیغامهای قرآن را میکنند، همانهائی بودند که قبل از بعثت پیغمبر اسلام میگفتند (167) | وَإِن كانوا لَيَقولونَ | 37:167 |
اگر نزد ما به مانند قوم یهود و مسیحی پیغامی از الله بود، که شرح رفتار دین پیغمبران گذشته و مخالفین آنها را میداد (168) | لَو أَنَّ عِندَنا ذِكرًا مِنَ الأَوَّلينَ | 37:168 |
ما بهتر از یهودیان و مسیحیان میشدیم و بدون هیچ آلودگی، فقط از پیغام الله اطاعت بنده وار میکردیم (169) | لَكُنّا عِبادَ اللَّهِ المُخلَصينَ | 37:169 |
و آنان بزودی نتیجه این مخالفت و خلاف گوئی خود را خواهند دانست (آنانکه به زبان فر یاد میزنند، منتظر مهدی موعودند، ولی عملا به متن قرآن پشت کرده اند و نمیخواهند از هدایت قرآن بهره برند، باید از این آیه پند بگیرند) (170) | فَكَفَروا بِهِ ۖ فَسَوفَ يَعلَمونَ | 37:170 |
و سخن ما از پیش به نفع بندگانِ پیغام رسان گذشته است (171) | وَلَقَد سَبَقَت كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلينَ | 37:171 |
که حتما آنان بوسیله ما یاری میشوند (172) | إِنَّهُم لَهُمُ المَنصورونَ | 37:172 |
و لشکر طرفدار حقیقی ما يقينا بر مخالفين خود غلبه خواهند کرد (173) | وَإِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغالِبونَ | 37:173 |
پس تو ای پیغام رسان ما، تا زمانی معین از توجه کردن به اذیت ها و مسخره های ایشان رو بگردان (174) | فَتَوَلَّ عَنهُم حَتّىٰ حينٍ | 37:174 |
و هر چه میتوانی در بینا کردنِ ایشان بکوش، تا در آینده چشمِ حقیقت بینِ خود را بر علیه خودشان و به نفع تو باز کنند) (175) | وَأَبصِرهُم فَسَوفَ يُبصِرونَ | 37:175 |
آیا پی در پی به تو میگویند، چرا زودتر عذاب ما بر ایشان نمیآید؟ (176) | أَفَبِعَذابِنا يَستَعجِلونَ | 37:176 |
زمانی که آن عذاب به محیط ایشان فرو آید، این کسانی که قبلا به ایشان اعلام خطر شده بود، صبح بسیار بدی خواهند داشت (177) | فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِم فَساءَ صَباحُ المُنذَرينَ | 37:177 |
آری تو باید از سخنان مسخره آمیز ایشان، تا زمان معینی رو بگردانی (178) | وَتَوَلَّ عَنهُم حَتّىٰ حينٍ | 37:178 |
و در بینا کردن ایشان بکوشی، تا در آینده، این وعده های راست را ببینند (179) | وَأَبصِر فَسَوفَ يُبصِرونَ | 37:179 |
آنکس که پرورنده تو و پرورنده تمام قدرتها و عزتهاست، از توصیفهائی که اینان میکنند، بس پاک و بس بزرگ است (یعنی مصلحت اندیشی های الله، بسی بزرگتر از آنست که برای سخنِ این کوته نظرانِ نقشه پیروزی پیغمبر خود را جلو اندازد) (180) | سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفونَ | 37:180 |
و بر تمام پیغام رسانان ما نجات و پیروزی مخصوصی خواهد بود (سلام یعنی نجات و پیروزی و توفیق و رستگاری) (181) | وَسَلامٌ عَلَى المُرسَلينَ | 37:181 |
و آن مدح و ثنای مخصوص برای الله است، که پروردگار جهانیان میباشد (یعنی بزرگی های الله، جزئی و محلّی و عجولانه نیست، بلکه هر کاری که در هر کس و یا هر زمان و هر مکانی میخواهد انجام دهد، با در نظر گرفتنِ تمام چیزهائی است که در تمام جهان به آن یک فرد و یا یک زمان و مکان مربوط است) (182) | وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ | 37:182 |