104 أحزاب

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

سوره احزاب که در قرآنهای معمولی سوره 33 میباشد از 73 آیه تشکیل یافته که از تشابه قافیه های آیات آن پیداست که تمام آنها در یک زمان بر پیغمبر اسلام نازل گردیده و زمان نزول آن بعد از سر کوبی یهودیان بنی قریضه بود که بعد از جنگ احزاب، اتفاق افتاد و باید دانست که لشگریان اسلام روی دستور وحی الله، روز هشتم ذیقعده، چند روز قبل از اینکه لشگریانِ دشمن به محل کارزار برسند، به جائی از خارجِ شهرِ مدینه یا یثرب رسیدند که بتوانند با حفرِ خندق در محل های مناسب، جلوی حمله ی لشگر دشمن را، هم به خود، و هم بشهر مدینه بگیرند. چون لشگر کافران به آنجا رسید، حفر خندق تمام شده بود و لذا آنان 24 روز در پشت خندق ماندند تا بوسیله معجزه الله باز گشتند، بنابر این، سوره احزاب آخر سال پنجم هجری نازل شد و این سوره معلوم میدارد که چگونه در جنگ احزاب و قبل از آن دورویان و مخالفان اسلام در مدینه و اطرافش از هر فرصتی کوچک بر علیه مسلمانان و پیغمبر اسلام استفاده کرده اند و با اعمال خود، خود را به مسلمانان حقیقی شناسانده اند. و نیز در این سوره وضع جنگ احزاب و معجزه ای که به نفع مسلمانان از طرف الله شد، یاد آوری میشود و معلوم میگردد که مسلمانان چه پیروزیها و نتایج بزرگی از این جنگ گرفتند، از جنگی که دسته های مختلفِ پر قدرتی آمده بودند تا مسلمانان را ریشه کن کنند، ولی معجزه ای باعث شد که برخوردی نشود و جنگ تمام گردد و خیانتکاران شناخته شوند و به مجازات خود برسند. ضمنا در این سوره دوباره، زنان پیغمبر اسلام بوسیله الله تهدید میشوند، تا بطور دقیق مواظب رفتار خود باشند تا نقطه ضعفی به مخالفان پیغمبر اسلام ندهند و موقعیتِ دقیق خود را درک کنند. و در دنبال این مطالب روی مصلحتی معلوم، یک زناشوئی اجباری از جانب الله بر پیغمبر اسلام تحمیل میشود که خود وسیله جنجالی در مردم میگردد تا بوسيله آن نیز بعضی از مسلمان نماهای دورو، خود را بشناسانند و مسلمانان حقیقی از آنان بر حذر باشند. پس از این مطالب زن گرفتن بر پیغمبر اسلام حرام میشود، در حالی که مسلمانان دیگر حق داشتند هر اندازه بخواهند و بتوانند زنان را به ازدواج خود در آورند، سپس اندکی از حجاب زنان در اسلام و قوانين عفاف سخن به میان می آید و اندکی از عذاب آخرت برای کفران کنندگان شرح داده میشود و داستانی از تُهمتی که به موسی زدند به میان می آید و در آخر سوره یک موضوع علمی و فلسفی که دلیل بزرگی بر لزوم وجود مجازات آخرت برای مردم فسادخواه دنیاست به طرزی معجزه آسا یاد آوری میگردد.

پس از اینکه در ذیقعده سال پنجم هجری از یک طرف کافران مکه در جنگ احزاب فراری شدند و از طرف دیگر یهودیان بنی قریضه که به مسلمانان خیانت کرده بودند، نابود گردیدند، حکومت مسلمانان در مدینه چنان قدرتی بدست آورد که ملجاء محکمی برای کلیه حق خواهان گردید و لذا می بینیم از این پس، هجرتِ حق جویان چه مرد باشند و چه زن، از مکانهای اطراف بسوی مسلمانان مدينه شروع میشود و آن در سوره ممتحنه یاد آوری شده است.

و اینک به ترجمه و تفسیر متن آیات توجه نمائید:

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
ای خبر از غیب دهنده، از الله بترس و از کفران کنندگان و دورویان اطاعت نکن و بدان که الله دانا و پرحکمت میباشد (1)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الكافِرينَ وَالمُنافِقينَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليمًا حَكيمًا33:1
و از آنچه بسویت از صاحب اختیارت وحی میشود تبعیت نما، زیرا الله بر آنچه شما میکنید آگاه است (2)وَاتَّبِع ما يوحىٰ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعمَلونَ خَبيرًا33:2
و بر الله توکل کن و برای پناه دادن به تو، الله کافیست (این تهدیدها و نصیحت ها از آن رو از جانب الله گفته شده که اگر گفته نمی شد، ممکن بود پیغمبر اسلام دستورات موجود در این سوره را که درباره یک ازدواج تحمیلی از جانب الله است، برای سخنان نیشدار کافران مدینه و منافقان انجام ندهد و آن ازدواج مصلحتی بود از جانب الله که پیغمبر اسلام بدان راضی نبود، زیرا میل نداشت، دختر عمه خود زینب را که در حكم دختر خودش بود و خودش او را به پسر خوانده خودش داده بود، بعد از طلاق به همسری خود بپذیرد) (3)وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا33:3
الله برای هیچ مردی در درونِ بدنش دو دل قرار نداده (دل یعنی مرکز روحی توجه و علاقه انسان که با قلب گوشتی فرق دارد و این جمله اشاره بر این است که نمی شود کسی هم علاقه به الله و دستوراتش داشته باشد و هم به سخن مخالفان دستورات الله) و نیز مقرر نکرده، همسران شما که زبانی، به ایشان میگوئید پشت ایشان به مانند پشت مادر شما میباشد، حقا در حکم مادر شما حساب شوند، و به اتکای این سخن پوچ از همسرانتان دوری کنید و به همین طور پسر خوانده های شما در حکمِ پسرانِ شما نمی شوند، اینها سخنی از شماست که به دهانِ شما افتاده و پوچند و الله آنچه را سزاوار باشد، میگوید و او مردم را به راهی که راست باشد، هدایت میکند (4)ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلبَينِ في جَوفِهِ ۚ وَما جَعَلَ أَزواجَكُمُ اللّائي تُظاهِرونَ مِنهُنَّ أُمَّهاتِكُم ۚ وَما جَعَلَ أَدعِياءَكُم أَبناءَكُم ۚ ذٰلِكُم قَولُكُم بِأَفواهِكُم ۖ وَاللَّهُ يَقولُ الحَقَّ وَهُوَ يَهدِي السَّبيلَ33:4
و شما پسر خوانده ها را به اسم پدرانشان بخوانید و اگر پدر ایشان را نشناختید، ایشان را برادر دینی بخوانید و یا دوست خود، و از این پس، اگر ندانسته این سخنان پوچ را گفتید، بر شما عیب نیست ولی اگر از روی دل خود و عمد گفتيد، الله گناه میشمارد، و الله نسبت به مسلمانانی که ندانسته گناهی کنند، چشم پوش و مهربان است (همانطور که در این سوره و سوره «مجادله» گفته شده، مردم عرب هرگاه به همسر خود میگفتند، پشت تو در نزد من مانند پشت مادر من است، به معنای آن بود که من دیگر نظر جنسی و شهوانی به تو ندارم، لذا حق نداشتند با همسر خود نزدیکی کنند و این عقایدِ پوچ، بوسیله اسلام از بین رفت. آیا در چنین دینی که اینگونه با موهومات مبارزه شده است، صحیح است که هرگاه کسی به زنش بگوید تو را سه طلاقه کردم حرف او دلیل سه طلاقه باشد؟ با اینکه در سوره بقره راهِ سه طلاقه شدنِ زن طوری مقرر شده که باید، حقا دوبار طلاقِ جدا بدهد و بین هر طلاق، زندگی زناشوئی نماید و اگر باز هم زن خود را طلاق داد، با شرایط مشکلی که در قرآن است و هر طلاق، کمتر از چهار ماه طول نمیکشد، سه طلاقه قطعی میگردد و بدیهی است که برای چنین سه طلاقه ای، هرگز مُحللِ نکبت بار و زننده ای که فُقهای شهوتران، در بعضی فرقه های اسلام، بنام اسلام مشهور کرده اند، پیش نخواهد آمد) (5)ادعوهُم لِآبائِهِم هُوَ أَقسَطُ عِندَ اللَّهِ ۚ فَإِن لَم تَعلَموا آباءَهُم فَإِخوانُكُم فِي الدّينِ وَمَواليكُم ۚ وَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ فيما أَخطَأتُم بِهِ وَلٰكِن ما تَعَمَّدَت قُلوبُكُم ۚ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا33:5
این نبوت کننده به مؤمنان از خودشان برتر است و همسران او مادران مؤمنان میباشند (این مادر بودنِ همسران پیغمبر اسلام از لحاظ احترام میباشد و از لحاظ حرام بودنِ زناشوئی مؤمنان با ایشان، بعد از پیغمبر اسلام) و در كتاب الله، بعضی از قوم و خویشان رحمی پیغمبر از بعضی دیگر از مؤمنان و مهاجران برتری مخصوصی دارند و جز این نیست که باید نسبت به هر یک از این برترها، آن رفتاری را انجام دهید که در عرف جامعه بشری شایسته است و اینها حدودش در کتاب آسمانی نوشته شده (این راهنمائیها میرسانند، اگر زنان پیغمبر از لحاظ مصالحی اجتماعی در حکم مادران مؤمنان هستند، دلیل نیست که مثلا در ایمان نیز برتر از سایر مؤمنان و مهاجران باشند و یا دلیل نیست که حقوقی را که مؤمنان باید نسبت به مادر اصلی خودشان در نظر بگیرند، برای همسران پیغمبر هم در نظر بگیرند و نیز اگر عمو و یا داماد و یا فرزند پیغمبری از این لحاظ مورد احترام سایر مؤمنان میباشد، دلیل نیست که در امور مربوط به ایمان یا تخصص علمی، و یا حکومتی، نیز مؤمنانِ متخصص و فداکارِ زیردست آنها که تخصص ندارند و یا ایمانشان کمتر است، قرار گیرند و مطالب بالا که بسیار طبیعی و مورد ِعملِ تمام گروههای انسانی میباشد، هم در کتاب خلقت نوشته شده است و هم در کلیه کتابهای آسمانی گوشزد شده است که مثلا پدر و فرزند انسان که از همه کس به انسان نزدیکترند، ممکن است در افکار و عقاید و اخلاق، مخالفِ فرزند و پدر باشند و یا دوست صمیمی انسان که از حیث عقیده با انسان یکی است، حق نداشته باشد بی اجازه و سرزده وارد خانه دوستش شود و یا در کار دوستش دخالت نماید) (6)النَّبِيُّ أَولىٰ بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم ۖ وَأَزواجُهُ أُمَّهاتُهُم ۗ وَأُولُو الأَرحامِ بَعضُهُم أَولىٰ بِبَعضٍ في كِتابِ اللَّهِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُهاجِرينَ إِلّا أَن تَفعَلوا إِلىٰ أَولِيائِكُم مَعروفًا ۚ كانَ ذٰلِكَ فِي الكِتابِ مَسطورًا33:6
آن هنگامی که از تمام نبی ها عهد و پیمانی را که از ایشان باید بگیریم، گرفتیم و از تو و از نوح و از ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم، نیز تعهدِ محکمی گرفتیم (7)وَإِذ أَخَذنا مِنَ النَّبِيّينَ ميثاقَهُم وَمِنكَ وَمِن نوحٍ وَإِبراهيمَ وَموسىٰ وَعيسَى ابنِ مَريَمَ ۖ وَأَخَذنا مِنهُم ميثاقًا غَليظًا33:7
این عهد و پیمان برای این بود که آنان را متوجه سازیم، خالق عالم از تمام کسانی که در دنیا، خود را راستگو در اجرای عهد و پیمان خود معرفی کرده اند، سئوال خواهد کرد که آیا حقا راست میگفتند و به عهد خود وفا کردند، یا خیر، برای هر کفران کننده ای عذابِ دردناکی خواهد بود (این آیات میگویند که پیغمبران به شرطی مامور پیغمبری الله میشوند که در پیغامهای خود و همچنین در اعمال دینی خود، ذره ای بر آنچه که مامورند کم و زیاد نکنند و اگر کوچکترین ناراستی نشان بدهند، در دنیا و در آخرت عذاب میشوند و کافرند و بر مردم واجب است پس از اینکه شناختند، کسی حقا پیغمبر الله است، هر چه را دستور میدهد و میگوید الله به من دستور داده که به شما بگویم کاملا اطاعت نمایند و او را بر خود ترجیح بدهند) (8)لِيَسأَلَ الصّادِقينَ عَن صِدقِهِم ۚ وَأَعَدَّ لِلكافِرينَ عَذابًا أَليمًا33:8
ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمت الله را بر خودتان به یاد آورید، نعمتی را که در زمانی به شما رسید که چند لشگرِ مختلف برای جنگ با شما آمدند، پس ما بر علیه ایشان بادی سخت فرستادیم و غیر از آن باد لشگرهائی را که شما آنها را ندیدید، بر علیه آنان فرستادیم (این لشگرهای نادیدنی ملکهای روحى الله بودند که مانند جنگ بدر کافران را از مسلمانان ترساندند) و الله بدانچه میکنید بیناست (9)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللَّهِ عَلَيكُم إِذ جاءَتكُم جُنودٌ فَأَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَجُنودًا لَم تَرَوها ۚ وَكانَ اللَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا33:9
در آن زمان که آن چند لشگر از طرف بالا و پائین شما بسوی شما آمدند و در آن زمان که چشمهای شما از تعجب و ترس بسوی آنان برگشت و ناراحتی های روحی شما در حنجره ها حس میشد و به الله گمانهای بدی میبردید(10)إِذ جاءوكُم مِن فَوقِكُم وَمِن أَسفَلَ مِنكُم وَإِذ زاغَتِ الأَبصارُ وَبَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَتَظُنّونَ بِاللَّهِ الظُّنونا33:10
در آن زمان مؤمنان، درجه ی ایمانشان آزموده شد و اکثر ایشان سخت متزلزل شدند (از آیه 22 پیداست که مؤمنان قدیمی یعنی مهاجر و انصار که سایر مؤمنان را تحت نظر داشتند، متزلزل نشدند بلکه يقين داشتند پیروزی نهائی نصیب مسلمانان خواهد شد اگر چه آنان در این راه کشته شوند) (11)هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَزُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا33:11
و در آن زمان دورویان و کسانی که در دلهایشان بیماری دنیا خواهی بود میگفتند، آن وعده ای که الله و پیغمبرش بما دادند، جز برای فریب ما نبود (12)وَإِذ يَقولُ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ إِلّا غُرورًا33:12
و در همان زمان گروهی از این دورویان گفتند، ای مردم یثرب (شهر مدینه امروز را در آن زمان یثرب میگفتند) سزاوار شما نیست که در لشگریان مسلمانان بمانید، بلکه بسوی یثرب برگردید و گروهی از ایشان از پیغامگیر اجازه میخواستند و به بهانه میگفتند خانه های ما در مدینه دیوارِ درستی ندارد در صورتیکه خانه های ایشان نا محفوظ نبود و میخواستند به این بهانه ها فرار کنند (13)وَإِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعوا ۚ وَيَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ إِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَما هِيَ بِعَورَةٍ ۖ إِن يُريدونَ إِلّا فِرارًا33:13
و آنان کسانی بودند که اگر به خانه های خود برمیگشتند و میدیدند از اطراف خانه های ایشان دشمنان مسلمانان بر ایشان داخل میشوند و از ایشان میخواهند که در مخالفت ایشان شریک شوند، به ایشان کمک میکردند و جز اندکی پافشاری نمی کردند (14)وَلَو دُخِلَت عَلَيهِم مِن أَقطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الفِتنَةَ لَآتَوها وَما تَلَبَّثوا بِها إِلّا يَسيرًا33:14
و حال آنکه قبلا با الله عهد بسته بودند که هرگز به دشمن پشت نکنند، و باید یقین کنند که هر کس عهدِ الله را مراعات نکند، بازخواست خواهد شد (این آیات درباره جنگ احزاب است که در ذیقعده سال پنجم هجری اتفاق افتاد و حزب ها و لشگریانی از مخالفان اسلام از مکه و اطراف مدينه بسوی مدینه آمدند که مسلمانان را محاصره کنند و با لشگریان مجهزِ بسیار قویترِ خود، مسلمانان را نابود کنند. این حزب ها یا لشگریان عبارت بودند از کافران قریش و کافران قوم غطفان و قوم کنانه و سایر مخالفانِ بت پرست مسلمین و همچنین یهودیان بنی قریضه که مخفیانه با یکدیگر هم عهد شده بودند، با لشگریان خود که جمعا ده هزار نفر بودند از هر طرف به مسلمانان مدینه حمله کنند و از آنچه راجع به منافقان در سوره نساء و سوره تحریم، دیدیم، پیداست که سرانِ ایشان از چنین تصمیمی که از مدتها زمینه سازی میشد، اطلاع داشتند و گروهی از ایشان مامور بودند که در لشگر اسلام باشند و در فرصتِ مناسب بعنوانِ ستونِ پنجم و جاسوس اخلال کنند، ولی اعمال خطرناک ایشان بوسیله وحی به پیغمبر اسلام گفته میشد و مسلمانان حقیقی آنان را تحت نظر میگرفتند، پس از اینکه پیغمبر اسلام از حرکت لشگرهای دشمن بسوی مدینه مطلع شد، لشگریان اسلام را که گویند، سه هزار نفر میشد، در حومه مدينه در جای مناسبی جمع کرد و چون اطرافِ مدينه بعضی جاها کوهستانی بود و از حمله دشمن محفوظ بود و جاهای دیگری از آن بیابان بود و امکانِ حملهِ دشمن میرفت، همانطور که رسم جنگی تمام مردم دنیا، در آن زمان بود در جاهای موردِ حمله، خندق کندند، تا دشمن را در خارجِ خندق نگهدارند و بتوانند حمله های شدید آنها را دفع کنند و آنقدر ایشان را نگهدارند تا مجبور به بازگشت شوند، زیرا مسلمانان از نظر سوق الجیشی نمی توانستند به آنها حمله کنند و به هر حال بزرگترین خطری بود که تا حال برای مسلمانان پیش آمده بود، حقا اگر معجزه ای از الله پیش نمیآمد، می توانستند لشگریان اسلام را روی قواعدِ جنگی نابود کنند و ریشه اسلام را بکنند، لیکن در حالی که مسلمانان جز شکستِ خود چیزی را حس نمی کردند، بادی سخت بسوی لشگرهای کافران وزیدن گرفت و فرشتگانی از الله نیز مامور شدند در روح ایشان ترس اندازند، بطوریکه همه مجبور شدند، بدون کوچکترین برخورد با مسلمانان از اطراف مدينه فرار کنند و بسوی مکانهای خود برگردند و پس از چنین حادثه ای با در نظر گرفتن معجزاتی که در جنگ احد و جنگ بدر دیدند، دیگر کافران جرئت نکردند، تصمیمی برای جنگ با مسلمانان بگیرند و روز به روز بر قدرت مسلمانان و کثرت مؤمنان بر اسلام افزوده گردید و باید دانست که اکثر روایاتی که درباره خندق و جنگ آن در تاریخهای اسلامی و تفسیرهای شیعه و سنی هست، غیر از آنچه نوشته شد، دروغ و برخلاف متن آیاتی از این سوره است) (15)وَلَقَد كانوا عاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبلُ لا يُوَلّونَ الأَدبارَ ۚ وَكانَ عَهدُ اللَّهِ مَسئولًا33:15
بگو اگر از مرگ یا کشته شدن، فرار میکردید، آن فرار برای شما فایده ای نمی داشت، زیرا جز اندک بهره ای از این فرار نمی بردید (اگر فرار میکردند، چون خواست الله بود که جنگی نشود و دشمن مراجعت نماید، جز بدنامی برای فراریان چیزی نمی ماند) (16)قُل لَن يَنفَعَكُمُ الفِرارُ إِن فَرَرتُم مِنَ المَوتِ أَوِ القَتلِ وَإِذًا لا تُمَتَّعونَ إِلّا قَليلًا33:16
بگو اگر الله به شما بد بخواهد، چه کسی میتواند شما را از آن بد، نگه دارد و اگر الله رحمتی برای شما بخواهد نیز کسی بازدارنده آن نخواهد بود و دسته مؤمنان برای خود، جز الله نه دوست مورد اعتمادی خواهند داشت و نه یاوری (17)قُل مَن ذَا الَّذي يَعصِمُكُم مِنَ اللَّهِ إِن أَرادَ بِكُم سوءًا أَو أَرادَ بِكُم رَحمَةً ۚ وَلا يَجِدونَ لَهُم مِن دونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا33:17
الله می دانست که چه کسانی از شما مؤمنانِ منصرف شدهِ از آمدنِ به جنگ، بودند و نیز می دانست که چه کسانی دوستان خود را بسوی خود میخواندند تا در نرفتن به جنگ با ایشان باشند و عاقبت نیز جز اندکی از اینان به جنگ نیامدند (این اندک دورویانی که همراه مسلمانان به جنگ آمدند یا روی حرص به غنیمت و منافع شخصی بود و یا روی جاسوسی و اخلال گری و عدم ایمانی که داشتند) (18)قَد يَعلَمُ اللَّهُ المُعَوِّقينَ مِنكُم وَالقائِلينَ لِإِخوانِهِم هَلُمَّ إِلَينا ۖ وَلا يَأتونَ البَأسَ إِلّا قَليلًا33:18
و اینها که آمدند، روی حرصی بود که بر علیه شما مؤمنان حقیقی داشتند و لذا وقتی ترسِ حمله لشگریان بر شما پیش آمد، آنان را دیدی که بسوی تو می نگریستند و چشمهای خود را به هر طرف میگرداندند به مانند کسی که نزدیک است بمیرد، پس وقتی آن ترس از میان شما رفت با زبانی نیش دار شما را اذیت میکردند (مثلا به مسخره و خودشیرینی و چاپلوسی میگفتند شما که اینطور الله پشتيبان شماست، چرا خندق کندید و چرا به مانند جنگ بدر و احد از حومه شهر مدینه بسوی دشمن نرفتید) اینان روی حسادتی که نسبت به رسیدن خير، از جانب الله به شما داشتند چنین میکردند و به اسلام ایمان نداشتند، پس الله کارهای ایشان را بی نتیجه کرده و این بر الله آسان است (19)أَشِحَّةً عَلَيكُم ۖ فَإِذا جاءَ الخَوفُ رَأَيتَهُم يَنظُرونَ إِلَيكَ تَدورُ أَعيُنُهُم كَالَّذي يُغشىٰ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ ۖ فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الخَيرِ ۚ أُولٰئِكَ لَم يُؤمِنوا فَأَحبَطَ اللَّهُ أَعمالَهُم ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا33:19
آنان تا مدتی تصور میکردند که لشگریان دشمنِ شما نرفته اند (چون عده ای از اینان سیاهی لشگر مسلمین و در عقبِ جبهه مسلمانان بودند تا مدتی نمی دانستند که دشمن روی معجزة الله باز گشته است) و اگر میدیدند که آن لشگرها بسوی مسلمانان حمله کرده و پیش آمده اند، دوست میداشتند کاش ایشان دور از لشگریان اسلام و در میان عربهای بیابانی بودند و خبر شکست شما را از دیگران میپرسیدند و اینان اگر در میان شما مسلمانان حقیقی قرار میگرفتند جز اندکی جنگ نمی کردند (20)يَحسَبونَ الأَحزابَ لَم يَذهَبوا ۖ وَإِن يَأتِ الأَحزابُ يَوَدّوا لَو أَنَّهُم بادونَ فِي الأَعرابِ يَسأَلونَ عَن أَنبائِكُم ۖ وَلَو كانوا فيكُم ما قاتَلوا إِلّا قَليلًا33:20
همانا برای شما مؤمنان لازم است در پیروی از پیغمبر الله، روشی نیکو پیش گیرید برای کسی از شما چنین لازم است که به الله و آخرت امیدها دارد و همیشه الله را بسیار به یاد آورده (21)لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كانَ يَرجُو اللَّهَ وَاليَومَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثيرًا33:21
و مؤمنان حقیقی (اشاره به تمام مهاجر و انصار و سایر مؤمنان حقیقی است که مسئولیت های جنگی بعهده آنان بود و تمام پیشرفتهای اسلام بواسطه شجاعت های ایشان بود) وقتی آن حزبها و لشگرها را دیدند گفتند این همان چیزی است که الله و رسولش به ما وعده داده و الله و رسولش، هر چه گفتند، راست گفتند (اشاره به وعده های الله در قرآن است که مؤمنان حقیقی چه کشته شوند و چه کشته نشوند، نجات دو جهان نصیب ایشان است و خوشبخت کسی است که فشار شدید دشمن را ببیند و از کشتن نترسد و بی باکانه بجنگد) و کثرتِ لشگریان دشمن، باعث افزونی ایمان ایشان و تسلیم بیشتر ایشان به دستور الله و پیغمبرش شد (22)وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا33:22
از مؤمنین، مردانی هستند که آنچه را با الله بر آن عهد بستند، به راستی عهد بستند (یعنی مؤمنان بر دو گروهند گروهی مؤمن حقیقی و گروهی ناحقیقی که به دروغ خود را در جرگه مومنان معرفی کرده اند و این سخن میرساند، آنانکه مشهور کرده اند، پیغمبر اسلام میگفته، بگوئید «لا اله الا الله تفلحوا » افترائی است بر پیغمبر اسلام و هرگز اظهار ایمان به زبان، راه رستگاری کسی نیست) و این راستگویان گروهی مدت عمر خود را به پایان رساندند و گروهی انتظار آنرا میکشند (که زودتر در راه الله کشته شوند) و روش خود را تغییر ندادند (23)مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا33:23
و این اختلافِ روشها از آنروست که الله مؤمنان راستگو را، روی راستی ایشان پاداش دهد و دورویان را اگر بخواهد عذاب کند و یا توبه ایشان را بپذیرد و (در مورد دسته اول و سوم) الله چشم پوشی است مهربان (دورویان نیز طبق این آیه بر دو گروهند بعضی روی کم ایمانی دورو هستند که امکان دارد کم کم ایمانشان قوی شود و از کارهای بد گذشته خود توبه کنند و برخی اصلا ایمان ندارند و روی منافع خصوصی خود ظاهر سازی به ایمان میکنند که توبه ای نخواهند کرد) (24)لِيَجزِيَ اللَّهُ الصّادِقينَ بِصِدقِهِم وَيُعَذِّبَ المُنافِقينَ إِن شاءَ أَو يَتوبَ عَلَيهِم ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفورًا رَحيمًا33:24
آری عاقبت، الله کفران کنندگانی را که به جنگ با مسلمانان آمده بودند، با کمالِ خشمشان باز گرداند، بطوریکه به چیز مفیدی نرسیدند و الله در جنگ احزاب مؤمنان را کافی بود و الله پرقدرت و غلبه کننده ای میباشد (25)وَرَدَّ اللَّهُ الَّذينَ كَفَروا بِغَيظِهِم لَم يَنالوا خَيرًا ۚ وَكَفَى اللَّهُ المُؤمِنينَ القِتالَ ۚ وَكانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزيزًا33:25
و کسانی از اهل کتاب را که به آنان کمک کردند، از قلعه های محکم ایشان فرو آورد و آن ترس عجیب را در دلهای ایشان افکند و کارشان بجائی رسید که قسمتی از ایشان را شما مسلمانان کشتید و قسمت دیگر را اسیر گرفتید (26)وَأَنزَلَ الَّذينَ ظاهَروهُم مِن أَهلِ الكِتابِ مِن صَياصيهِم وَقَذَفَ في قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَريقًا تَقتُلونَ وَتَأسِرونَ فَريقًا33:26
و الله زمین و خانه ها و مالهای ایشان و حتی زمینی را که برای گرفتنش جنگی نکردید، میراث شما قرار داد و الله بر هر چیزی تواناست (یهودیان بنی قریضه با مسلمانان عهد و پیمان بسته بودند که به دشمنان اسلام کمک نکنند و بی طرف بمانند، پس از اینکه دیدند یهودیان بنی نضیر اخراج بلد شدند و حس کردند که مسلمانان پی در پی قویتر میشوند در صدد برآمدند، از یک طرف دشمنانِ کافر ِمسلمانان را که چند بار از مسلمین شکست خورده اند، تحریک کنند و از طرف دیگر، یهودیان به ظاهر مسلمان را، در داخل مسلمین، به فساد و جاسوسی و اخلال وا دارند و تحریکاتِ ایشان باعث شد که لشگریانِ متعددی از هر طرف شهر مدینه را محاصره نمایند و جنگ احزاب را پدید آورند. چون یکی از این لشگرها یهودیان بنی قریضه بودند، پس از اینکه معجزه آسا باد شدیدی باعث شد که لشگریان مزبور جنگ نکرده برگردند، چند روزی که از بازگشت آنان گذشت، پیغمبر اسلام از جانب الله مامور شد با لشگر خود به قوم خیانت کارِ بنی قریضه حمله کند، آنان که پیش بینی چنین حمله ای را میکردند، همه در قلعه های محکم خود قرار گرفتند و چند روزی مسلمانان قلعه های ایشان را در محاصره داشتند تا اینکه موفق به شکستن قلعه های ایشان شدند، در نتیجه آنان تسلیم بلاشرط مسلمانان شدند و از قلعه های خود پائین آمدند و قلعه های آنان به تصرف مسلمانان در آمد و چون اینان آخرین حد خیانت را به مسلمانان کرده بودند، مسلمانان مجبور شدند، در حدود هفتصد مرد جنگی ایشان را بکشند و زنان و بچه و پیران ایشان را اسیر و در نزد خود نگه دارند تا کم کم تربیت شوند و خلاصه رفتاری با ایشان کردند که دیگر تحریک و آشوبی از هیچیک از آنان رخ ندهد. گویند این حادثه در اواخر ذيقعده بود و شما هر گاه متوجه شوید که رسیدن لشگریان جنگ احزاب، هشتم ذیقعده بوده و کشته شدن یهودیان در اواخر ذيقعده، خواهید دانست که آنچه درباره طولِ مدتِ ماندنِ لشگریان احزاب در اطراف مدینه و جنگ عمرو بن عبدود با علی بن ابیطالب که در تاریخ های سنی و شیعه نوشته اند، مشکوک است، بخصوص که در همه آنها نیش هائی است به نبوت پیغمبر اسلام و مخفی کردن معجزه الله در جنگ احزاب، با اینکه متن قرآن مجید تمام اینها را رد میکند و ثابت میدارد که همان یکی دو روزِ اولِ رسیدنِ احزاب به مدینه، باد سرد شدیدی بر علیه آنان پیدا شد که بیش از نصف روز یا یک روز دوام نکردند و همه با خشم و ترس در جهت باد که بسوی مکه بود فرار کردند. ضمنا باید دانست موضوع راهنمائی سلمان فارسی در کندن خندق و ایجاد برق از سنگ، در کندن خندق و مشاهده شدن پیروزی مسلمین بر ایران و روم در آن برق بوسیله حضرت پیغمبر و یا آنچه درباره روزه گرفتن اصحاب پیغمبر در این جنگ، در تفسیرها نوشته شده نیز همه موهوم و خلاف متن قرآن است که میرسانند، چگونه دشمنان اسلام در لباس علمای اسلام، همه چیز مسلمانان را دگرگونه جلوه داده اند) (27)وَأَورَثَكُم أَرضَهُم وَدِيارَهُم وَأَموالَهُم وَأَرضًا لَم تَطَئوها ۚ وَكانَ اللَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرًا33:27
ای کسی که آن پیامهای عالی را از غیب آورده ای، برای همسرانت بگو، اگر شما دنيا و آرایش ها و زیبائی های آنرا میخواهید، بیائید من از مال دنیا شما را هر چه بخواهید، بدهم و به طرزی پسندیده شما را طلاق دهم (اگر زنان پیغمبر اینرا میپذیرفتند و طلاق داده میشدند نه ام المؤمنین بودند و نه مجبور بودند شوهر دیگر اختیار نکنند) (28)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزواجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَياةَ الدُّنيا وَزينَتَها فَتَعالَينَ أُمَتِّعكُنَّ وَأُسَرِّحكُنَّ سَراحًا جَميلًا33:28
و اگر الله و پیغمبرش و آن خانه پرارزش را میخواهید، بدانید که الله برای هر یک از نیکوکارانِ شما مزد بس بزرگی آماده کرده است (29)وَإِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالدّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلمُحسِناتِ مِنكُنَّ أَجرًا عَظيمًا33:29
ای زنانِ مردی که موردِ پیامِ الله است، هر یک از شما که عمل زشتی انجام داد که حقیقتا معلوم شد، زشت است برایش دوبرابر عذابی خواهد بود که برای زنان غیر پیغمبر است و این استثنا بر الله آسان است (30)يا نِساءَ النَّبِيِّ مَن يَأتِ مِنكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَينِ ۚ وَكانَ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرًا33:30
و هر کس از شما که برای الله و رسولش سر فرود آورد و نیکوکاری پیشه گیرد دو برابر مزدی به او خواهیم داد که به زنان غیر پیغمبر میدهیم و برای او روزی بس عالی ای آماده کرده ایم (31)وَمَن يَقنُت مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسولِهِ وَتَعمَل صالِحًا نُؤتِها أَجرَها مَرَّتَينِ وَأَعتَدنا لَها رِزقًا كَريمًا33:31
ای زنانِ پیام از غیب آورنده، موقعیتِ شما به مانندِ موقعیتِ زنانِ دیگر نیست، اگر شما میخواهید پرهیزکار باشید باید با مردم بطور جدی و شایسته سخن گوئید نه سخن نرم، تا کسی که در دلش بیماری دنیا خواهی و فریب هست، به طمعی نسبت به شما نیفتند (32)يا نِساءَ النَّبِيِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ ۚ إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الَّذي في قَلبِهِ مَرَضٌ وَقُلنَ قَولًا مَعروفًا33:32
و در خانه های خودتان بمانید و به آرایش نشان دادنِ زمانِ نادانیِ قبل از تربیتِ اسلام، آرایشهای خود را ننمائید (اولا این سخت گیریها، مخصوص زنان پیغمبر اسلام است که زنان مسلمانان دیگر و ثانیا این تربیت، تربیت عالی است برای زنان دیگر که میخواهند، در تربیت دینی عالی باشند و ثالثا بیشتر این کنترل ها از لحاظ موقعیت حکومتی پیغمبر اسلام است و هم از لحاظ اینکه زنان پیغمبر، باید نمونه برای زنان دیگر باشند. رابعا این دستورات دلیل بر آن نیست که زنان پیغمبر به حمام یا میهمانی و یا کارهای اجتماعی از خانه خودشان بیرون نروند. خامسا عبارت قرآن در مورد آرایشهای زمان نادانی قبل از تربیت اسلام، ما را متذکر میسازد که وقتی جامعه ای تربیت دینی و اجتماعی صحیحی نداشت، زنان آن جامعه از قيدِ عفاف خارج میشوند و جامعه به آرایشهای زنانه و سکس رو میاورد و مردم امروز که تصور میکنند، تمدن و برتری به اینگونه آرایشها و بی عفافیهاست، سخت در اشتباه میباشند و راه نادانان چهارده قرن پیش را پیش گرفته اند) و ای زنان پیغام آور، نماز مقرره اسلام را همیشه انجام دهید و زکات مقرره اسلام را بدهید و الله و رسولش را اطاعت نمائید و بدانید که الله با این نصایح میخواهد از شما که اهل خانه پیغمبر اسلام هستید پلیدی های ذکر شده را دور کند و به طرزی پسندیده شما را پاک سازد (33)وَقَرنَ في بُيوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِيَّةِ الأولىٰ ۖ وَأَقِمنَ الصَّلاةَ وَآتينَ الزَّكاةَ وَأَطِعنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا33:33
و باید شما زنان پیغمبر همیشه آنچه را از آيات الله و حکمت در خانه های شما خوانده میشود، بیاد آورید (مقصود آیاتی از قرآن است که پیغمبر اسلام برای تربیت دینی زنانش، در خانه های اختصاصی ایشان برای آنان میخواند و آن خانه ها مجموعه خانه بزرگی برای پیغمبر بودند و همه بصورت اطاق هائی نزدیک هم بودند) به يقين الله نسبت به شما لطف کننده ای است، آگاه (از ظاهر و باطن آیات فوق به روشنی پیداست که اهل خانه پیغمبر اسلام همسران پیغمبر اسلامند که همیشه در خانه پیغمبرند. از لحاظ اینکه خود پیغمبر نیز جزو اهل خانه خودش میباشد، باید برای زنان او که در اهل خانه بودن، با مرد خود شریکنند ضمير مذكر «كم» آورد، زیرا بر طبق قانون زبان عرب، آوردن ضمیر مؤنث درجائی که مرد و زن هر دو شرکت دارند، جایز نیست با وجود این و با اینکه شبیه این آیه و ضمير مذكر آن، در آیه 73 از سوره هود نیز درباره همسر ابراهیم، آمده، دشمنانِ اسلام در کتابهای شیعه و سنی روایاتی نهاده اند که برخلاف این راهنمائیهای صریح قرآن، اهل بیت پیغمبر را نوه های آن حضرت و یا تمام بنی هاشم و یا بنی عبد المطلب معرفی میکنند و حال آنکه هیچیک از اینان اهل خانه پیغمبر اسلام محسوب نمی شدند زیرا خانه هائی جداگانه برای خود داشتند و از هیچ لحاظ آیه فوق ربطی به آنان ندارد و اینکه بعضی ها اهل بیت را خانواده معنا کرده اند، نیز درست نیست و حتی لغت خانواده در زبان فارسی که مشهور شده، لغتی است ساختگی برای اثبات عقيدة غلط فوق) (34)وَاذكُرنَ ما يُتلىٰ في بُيوتِكُنَّ مِن آياتِ اللَّهِ وَالحِكمَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطيفًا خَبيرًا33:34
به یقین هر مرد و زنی که تسلیم دستورات الله شده و هر مرد و زنی که راه چنین اسلامی را پذیرفته و هر مرد و زنی که همیشه الله و دستوراتش را بیاد می آورد و هر مرد و زنی که در اظهار اسلام و ایمان راستگوست و هر مرد و زنی که در راه اجرای دستورات الله، به سختیهای لازم تن میدهد و هر مرد و زنی که نسبت به دستورات الله و رسولش فروتنی کامل نشان میدهد و هر مرد و زنی که با خرج کردن های لازم در راه دین، تصدیق داشتنِ دین خود را عملا نشان میدهد و هر مرد و زنی که روزه مقرره را میگیرد و هر مرد و زنی که محلهای نفوذ شهوانی خود را از غیر همسر خود حفظ میکند و هر مرد و زنی که بسیار الله را به یاد می آورد، الله برای تمام آنان آمرزش و مزد بس بزرگی فراهم کرده است (چون هر یک از توصیف های فوق بر دو گونه اند، یکی ظاهری و یکی حقیقی، در این آیات آنها همه ذکر شده اند، تا هر گاه ظاهری هم حساب شود، شامل کلیه دستورات دین بشود و الله هر یک از اینها را اگر حقیقی حساب کنید، شامل بقیه نیز میگردد و این آیه میرساند هر کجا در قرآن سخنی از مسلمان و مؤمن و صابر و غيره شده، اگر چه ظاهرا خطاب به مرد است، شاملِ هم زن و هم مرد میگردد (35)إِنَّ المُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالقانِتينَ وَالقانِتاتِ وَالصّادِقينَ وَالصّادِقاتِ وَالصّابِرينَ وَالصّابِراتِ وَالخاشِعينَ وَالخاشِعاتِ وَالمُتَصَدِّقينَ وَالمُتَصَدِّقاتِ وَالصّائِمينَ وَالصّائِماتِ وَالحافِظينَ فُروجَهُم وَالحافِظاتِ وَالذّاكِرينَ اللَّهَ كَثيرًا وَالذّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَةً وَأَجرًا عَظيمًا33:35
و سزاوار هیچ مرد و زن مؤمن نیست که وقتی الله و رسولش امری را مقرر کرد، آن زن یا مرد در آن کارِ خود اختیار و آزادی ای برای خود تصور کند و هر کس الله و رسولش را نافرمانی نماید در گمراهی آشکاری دچار شده است (باید دانست که اطاعت رسول الله با اطاعت حضرت محمد فرق دارد، اگر چه رسول الله حضرت محمد است و معنای این توضیح این است که هر گاه حضرت محمد از قول الله و روی پیغام الله دستوری به کسی بدهد، باید حتما انجام دهد، ولی اگر بگوید این دستور سلیقه و فهم من است و خالق عالم دستور نداده هر مسلمانی میتواند تا دلیلِ لزومِ آنرا ندانسته، مخالفت کند، چنانکه در بعضی جنگها، مسلمانان نظرِ شخصی حضرت محمد را بوسیله دلیل بهتری که خودشان روی تخصص جنگی داشتند، رد و غیر قابل اجرا میشمردند و پیغمبر اسلام نیز نظر آنان را بر نظر خود ترجیح میداد و اینها میرسانند که کوچکترین دستوری از دستورات دین اسلام، ساخته فکر پیغمبر اسلام نیست، بلکه دستور الله به اوست، چه آن در متن قرآن باشد و چه نباشد) (36)وَما كانَ لِمُؤمِنٍ وَلا مُؤمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَرَسولُهُ أَمرًا أَن يَكونَ لَهُمُ الخِيَرَةُ مِن أَمرِهِم ۗ وَمَن يَعصِ اللَّهَ وَرَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالًا مُبينًا33:36
و ای پیغمبر بیاد آور هنگامی را که به آن مرد که هم الله، نعمتِ عالیترین درجه ایمان به او عنایت کرد و هم تو، به او نعمت کردی (که هم او را پسر خوانده خودت دانستی و هم دختر عمه خودت، زینب بنت جَحش را به همسری او در آوردی) به او میگفتی، از الله بترس و همسر خودت را برای خود نگه دار ،و تو در آن زمان چیزی را که الله برای تو آشکار کرده بود، در دلت مخفی میداشتی و این مخفی داشتن و اصرار تو به نگهداری همسرش از آنرو بود که از مردم میترسیدی و حال آنکه، بهتر آن بود که از الله بترسی، پس حال که زید از آن زن، مدت امکان تمایل خود را تمام کرده (یعنی زمان عده طلاق او که بیش از سه ماه است تمام شده) ما آن زن را همسر تو کردیم تا بر سایر مؤمنان هیچ باکی نباشد که چنین رفتاری را درباره همسران پسر خوانده خود، انجام دهند به شرطی که پسر خوانده ها از همسران خود قطع علاقه معمولی را کرده باشند (یعنی زمان عده طلاقشان گذشته باشد) و فرمان الله شدنی است (این زید که پسر خوانده پیغمبر اسلام بود، معروف به زید بن حارثه است و او غلام آزاده شده پیغمبر اسلام بود و یکی از فداکاران و از مهاجران است، همسرش زینب که دختر عمه پیغمبر اسلام بود راضی نبود، پیغمبر اسلام او را که در حکم دختر پیغمبر بود، به غلام آزاد شده ای داده باشد و لذا پی در پی در خانه با شوهرش بد رفتاری میکرد، بطوریکه زید مجبور شد او را طلاق دهد و پیغمبر اسلام با اینکه از طریق وحی فهمیده بود او زنش را طلاق خواهد داد و از جانب الله مجبور میشود، آن زن را به همسری خود انتخاب کند، چون بهیچوجه علاقه ای به زناشوئی با او نداشت، میخواست کاری کند که زید همسرش را طلاق ندهد تا پیغمبر اسلام مجبور نشود، چنین زنی را که از هر نظر ارزش زناشویی با او را نداشت به همسری خود انتخاب کند و لذا پی در پی، حتی با تهدید (از الله بترس) به زید میگفت زن خود را طلاق ندهد و صبور باشد) (37)وَإِذ تَقولُ لِلَّذي أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِ وَأَنعَمتَ عَلَيهِ أَمسِك عَلَيكَ زَوجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخفي في نَفسِكَ مَا اللَّهُ مُبديهِ وَتَخشَى النّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ ۖ فَلَمّا قَضىٰ زَيدٌ مِنها وَطَرًا زَوَّجناكَها لِكَي لا يَكونَ عَلَى المُؤمِنينَ حَرَجٌ في أَزواجِ أَدعِيائِهِم إِذا قَضَوا مِنهُنَّ وَطَرًا ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ مَفعولًا33:37
بر کسی که پیغمبر الله بود عیبی نیست که عمل به چیزی کند که الله بر او واجب کرده و اینکارِ الله در پیغمبران گذشته نیز بوده و کارهای الله روی مصلحتی است حساب شده (یک نمونه از این کارها که از نظر عادی بسیار بد و حتی به ظاهر ظالمانه جلوه میکند، ولی پیغمبران روی دستور الله مجبور میشوند برخلاف میل خودشان انجام دهند موضوع رها کردن هاجر با پسرش اسمعیل، از طرف ابراهیم به بیابان دور و درازِ میانِ فلسطین و مصر است، یعنی بیابانی که مکه را هم شامل میشده، ولی دیدیم این دستور به ظاهر ظالمانه الله، چه منافع اجتماعی بزرگی را برای آینده بشری در برداشت و چگونه هم باعث خوشبختی هاجر و فرزندش اسماعیل شد و هم زمین لم یزرع مکه را تبدیل به شهری بین المللی کرد و مرکزی برای اصلاح جامعه بشری شد) (38)ما كانَ عَلَى النَّبِيِّ مِن حَرَجٍ فيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ ۖ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلُ ۚ وَكانَ أَمرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقدورًا33:38
کسانی که بدون هیچ ملاحظه ای، پیغامهای الله را به مردم میرسانند و از الله میترسند و جز او از کسی نمی ترسند، حسابگرى الله برای ایشان کافی است (از آنجا که دشمنان اسلام کوشش کرده اند از هر وسیله ای بر ضد اسلام و پیغمبرش استفاده نمایند، ابتدا روايات دروغی در زمینه داستان فوق بوسیله عمال خود در کتابهای احادیث و تفسیرها و تاریخهای مسلمانان جا کردند که پیغمبر اسلام روزی به خانه زید و زینب سر زد و زن زید را در نبودن شوهرش، لخت دید و از دیدن صورت و بدن زیبای آن زن سخت عاشق او شد، بطوریکه با صدای بلند گفت «الله زیبایی است که زیبائیها را دوست دارد» و از آن پس این آیات نازل گردیده! پس از اینکه بسیاری از مفسران قرآن که باید تمام آنها را یا بسیار نادان و یا دشمن اسلام دانست، این مطالب را در تفسیر آیات مزبور آوردند، دشمنان خارجی اسلام کتابهائی منتشر کردند که آری بدلیل اقرار خود مسلمانان، پیغمبر اسلام مردی شهوتران بود که حتی از زن پسر خوانده اش نیز نگذشت و پسر خوانده خود را مجبور نمود، زن خود را طلاق دهد تا او آنرا بگیرد و حال آنکه اولا از آیات فوق پیداست که این سوره و این آیات بعد از تمام شدن عده طلاق زینب بوسیله زید نازل گردیده و ثانیا تا قبل از نزول این آیات هیچکس جز پیغمبر اسلام خبر نداشت که زید زنش را طلاق خواهد داد و پیغمبر اسلام روی تحمیل از جانب الله مجبور به گرفتن او میشود و ثالثا چون زینب قبل از ازدواج با زید در خانه پیغمبر اسلام رفت و آمد داشت و دختر عمه اش بود اگر پیغمبر اسلام علاقه ای به او میداشت او را خودش میگرفت و به زید نمیداد و رابعا از نظر طبیعی کمتر مردی علاقه زناشوئی به دختر عمه خود پیدا میکند، بخصوص که زینب در حکم دختر پیغمبر محسوب میشد و خود پیغمبر اسلام او را به پسر خوانده اش داده است، چگونه ممکن است او را که همیشه میدیده، ناگهان ببیند و عاشق بشود و حال آنکه حتی در اسلام هیچ زمان پوشیده بودن صورت زن جزو حجاب اسلام نبوده و چنین عقیده ای جزو عقاید افراطی بعضی فرقه های منحرف اسلام است که قرآن مجيد خلاف آنرا در سوره نور تذکر داده. خامسا جمله، الله زیباست و زیبائی را دوست دارد سخنی است بسیار بی معنا که فقط از دهان نادانان درویش و شاعر پیشه ممکن است، بیرون آید، زیرا زشت و زیبائی الله قابل درک و بحث نیست و الله نه از مخلوق زشت خود ناراحت میگردد و نه از زیبارویان که اکثرشان فاسد و منحرف از دستورات الله هستند، خوشش می آید و چه بسا زشت ها که از جهاتی زیبا هستند و چه بسا زیبایان که از لحاظی زشتند. سادسا چه کسی همراه پیغمبر اسلام بود که این جمله را از دهان آن حضرت شنید و برای دیگران نقل کرد؟ به هر حال آنچه مسلم است، از عبارات قرآن پیداست که این زناشوئی، تحمیلی بود از جانب الله بر پیغمبرش، برای از بین بردن قانون غلطی که در میان اعراب مدینه و مکه رسم بود و اگر پیغمبر اسلام با فشار الله چنین کاری را انجام نمی داد، هیچکس حاضر نبود چنین کاری انجام دهد و بعد از اینکه چنین زناشوئی انجام شد، پیغمبر اسلام روی بی علاقه بودن طبیعی به زینب او را جزو زنان درجه دوم خود محسوب داشت و هرگز او را ردیف زنان مورد علاقه خود قرار نداد) (39)الَّذينَ يُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَيَخشَونَهُ وَلا يَخشَونَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفىٰ بِاللَّهِ حَسيبًا33:39
محمد پدر هیچ یک از مردان شما مسلمانان نیست، بلکه پیغام آور الله است و وسیله ختم کردنِ تمام پیغمبران میباشد و الله به هر چیزی داناست (در این آیه یکی پیش بینی شده که پیغمبر اسلام هرگز صاحب پسری نمی شود که آن پسر بزرگ گردد و جزو مردان مسلمان شود. و دوم گفته شده هیچکس حق ندارد کسی از مردان مسلمان را پسر پیغمبر بداند و بنابر این آنانکه فرزندانِ على علیه السلام و نسلِ دو پسرِ او را، اولادِ پیغمبر اسلام میدانند، از راهنمائی های قرآن منحرفند و باید پسران حضرت فاطمه را پسران شوهرش، حضرت علی دانست نه پسران پیغمبر. سوم: در این آیه گفته شده که زید را که در خانه پیغمبر اسلام بوده و پیغمبر اسلام او را چون فرزند خودش دوست میداشته نباید او را پسر محمد دانست و حکم پسر حقیقی را درباره او اجرا کرد. چهارم: در این آیه قید شده که محمد پیغمبریست که خالق عالم در پیغامِ او قرآن، خصوصیاتی گذاشته تا دیگر لازم نشود، پیغمبر دیگری بیاید و پیغام دیگری آورد و باید توجه داشت که این آیه نمی گوید پیغمبر اسلام ختم کننده پیغمبرانست بلکه میگوید، ختم کننده، الله میباشد و محمد وسیله ختم کردن پیغمبرانست، همانطور که انگشتری که مُهرِ اسم، در آن میباشد وسيله ی ختم کردنِ نامه و نوشته ی اشخاص است و آنانکه خاتِم به کسر تاء را انگشتر و زینت گرفته اند، متوجه نشده اند که اعراب به هر انگشتری خاتِم نمی گفتند، بلکه به انگشتری که اسم انسان بر آن حک شده باشد تا وسیله مهر و امضای انسان باشد، خاتِم میگفتند، و دلیل اصلی خاتم بودن پیغمبر اسلام این است که خالق عالم بعد از بعثت پیغمبر اسلام اوضاع و احوالی را از حیث توسعه علم و سواد و خط در جهان پیش آورد که متن قرآن به مانند متن تورات و انجیل که از بین رفتند و تحریف شدند از بین نرود و تحریف نشود و حقیقتا جامعه بشری در هیچ زمانی و مکانی محتاج به تعلیماتی بهتر از قرآن نباشند) (40)ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَلٰكِن رَسولَ اللَّهِ وَخاتَمَ النَّبِيّينَ ۗ وَكانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا33:40
ای کسانی که ایمان آورده اید، الله را بسیار یاد کنید (41)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكرًا كَثيرًا33:41
و او را صبح و شام از تصورات باطل موهوم پرستان مذهبی پاک و برتر معرفی نمائید (42)وَسَبِّحوهُ بُكرَةً وَأَصيلًا33:42
او کسی است که هم خودش و هم ملکهایش توجه به شما میکنند تا شما را از تاریکیهای مختلف بسوی آن یگانه نور حقیقی بیرون آورند و او به ایمان آورندگان حقیقی مهربان است (43)هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا33:43
ایمان آورندگان حقیقی در زمانی که الله را ملاقات میکنند به یکدیگر شاد باش میگویند، زیرا او مزدی عالی برای ایشان مهیا کرده (مسلمانان وقتی در هر شبانه روز پنج وقت جدا از هم نماز اسلام را با توجه به معنای دقیق مطالب آن میخوانند، گوئی همیشه بسیار به یاد الله هستند، مخصوصا که عادت کرده باشند در هنگام میان دو نماز نیز که به کارهای مختلف میپردازند، هدایت و مهربانیهای الله را بیاد آورند و چون در نماز خود سبحان ربی العظيم و یا سبحان ربی الاعلی میگویند، بیاد می آورند که سوءاستفاده چیان مذهبی، چه عقاید و صفات موهومی برای الله در مردم تزریق کرده اند، یکی از صدها موهومات تزریق شده بوسیله اینان این است که در بعضی فرقه های اسلام گفتن جمله «الهم صل على محمد و آل محمد » رسم شده که مردم دسته جمعی و بلند این جمله را میگویند و وقتی از ایشان میپرسی که این جمله به چه معناست، حتی پیشوایانشان میگویند «یعنی خدایا درود فرست بر محمد و کسانش که امامانند» و آنان نمی دانند که اولا در اسلام و قرآن تاکید شده که باید دعا و خواندن الله آهسته و فردی باشد نه بلند و دسته جمعی و جمله فوق دعا و خواندن الله است و نباید بلند خوانده شود، ثانيا «صل» بمعنای درود و سلام بفرست نیست، بلکه «صل» یعنی توجه کن که اگر این را به الله بگوئیم، یعنی لطف خودت را شامل او گردان و اگر ملک های الله توجه کنند، یعنی لطف و کمک الله را میرسانند و اگر مؤمنان بر پیغمبرشان توجه نمایند، یعنی دستوراتش را اجرا کنند و در پیشرفت دین به او کمک کنند. ثالثا آل محمد، تمام پیروان حقیقی دین او هستند نه کسان منسوب به او، و علی بن ابیطالب و فرزندانش نیز جزو آل او محسوب میشوند و در این باره در تفسیر یکی از آیات دیگر این سوره نیز توضیحاتی داده خواهد شد) (44)تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلامٌ ۚ وَأَعَدَّ لَهُم أَجرًا كَريمًا33:44
ای پیغام گیر، ما تو را از آنرو پیغمبر کرده ایم که شاهد مردمی باشی که پیغامهای تو را میپذیرند یا مخالفت میکنند و به کسانیکه پذیرفتند، لطف دنیا و آخرت ما را مژده دهی و به آنانکه نمی پذیرند، خطراتی را که در دنیا و آخرت در پیش دارند اعلام نمائی (45)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرسَلناكَ شاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذيرًا33:45
و با دستوری که از الله داری، مردم را بسوى الله بخوانی و چراغی روشن برای مردم باشی (46)وَداعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذنِهِ وَسِراجًا مُنيرًا33:46
بنابر این به کسانی که ایمان آوردند، مژده بده که برای ایشان از طرف الله، فضل بس بزرگی خواهد بود (47)وَبَشِّرِ المُؤمِنينَ بِأَنَّ لَهُم مِنَ اللَّهِ فَضلًا كَبيرًا33:47
در راهی که در پیش داری، سخن هیچ کفران کننده و یا مؤمن ظاهری را نپذیر و اذیتهای ایشان را ندیده بگیر و بر الله توکل نما و تو را، همه کاره بودن الله کافی است (48)وَلا تُطِعِ الكافِرينَ وَالمُنافِقينَ وَدَع أَذاهُم وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا33:48
ای کسانی که ایمان آورده اید، هر زمان زنان مؤمن را به ازدواج خود در آوردید و پیش از آنکه با ایشان نزدیکی نمائید، طلاقشان دادید، آنان مجبور نیستند بر ضرر خود برای شما آن عده ای را که در طلاق مقرر است (در حدود سه ماه و ده روز است) مراعات نمایند، پس شما چنین زنان را از مال بهره مند کنید و به طرز پسندیده ای رهاشان سازید (مقدار مالی که باید اینگونه زنان را بهره مند ساخت، در آیات 236 تا 237 از سوره بقره قبلا تعيين شده که عبارتست از نصف مهر که بهتر است مرد چیزی بیشتر بدهد و زن چیزی کمتر بگیرد تا از هم راضی باشند) (49)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِذا نَكَحتُمُ المُؤمِناتِ ثُمَّ طَلَّقتُموهُنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسّوهُنَّ فَما لَكُم عَلَيهِنَّ مِن عِدَّةٍ تَعتَدّونَها ۖ فَمَتِّعوهُنَّ وَسَرِّحوهُنَّ سَراحًا جَميلًا33:49
ای پیغام گیر، ما بر تو هم همسرانِ فعلی خودت را که مِهر ایشان را داده ای حلال کرده ایم و هم آنچه از زنان که دستت مالک آن شده، و از طریق اسیر جنگی و یا طریق دیگری الله بتو بخشیده (اشاره به کنیزان پیغمبر است که وظیفه اصلی ایشان کارهای خانه پیغمبر و زنانش بود) و غیر از اینها فقط ازدواج تو با دختر عمه و دختر عمو و دختر خاله و دختردائیت جایز است به شرطی که آنان با تو از مکه به مدینه هجرت کرده باشند و علاوه بر آن اگر زنی مؤمن، بدون مهر، خودش را به پیغمبر ببخشد و پیغمبر نیز زناشوئی با او را بخواهد، چنین ازدواجی نیز برای تو حلال است و این نوع ازدواج بر سایر مسلمانان غير از تو حلال نیست، ما با علم بر اینکه سایر مؤمنان چه آزادیهائی در مورد ازدواج، و هم گرفتنِ کنیزِ موردِ تملک دارند، این حکمِ اختصاصی اخیر را برای تو نهاده ایم تا بر تو، در این مورد سختی هائی پیش نیاید و الله نسبت به تو چشم پوشی است، مهربان (50)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَحلَلنا لَكَ أَزواجَكَ اللّاتي آتَيتَ أُجورَهُنَّ وَما مَلَكَت يَمينُكَ مِمّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيكَ وَبَناتِ عَمِّكَ وَبَناتِ عَمّاتِكَ وَبَناتِ خالِكَ وَبَناتِ خالاتِكَ اللّاتي هاجَرنَ مَعَكَ وَامرَأَةً مُؤمِنَةً إِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِيِّ إِن أَرادَ النَّبِيُّ أَن يَستَنكِحَها خالِصَةً لَكَ مِن دونِ المُؤمِنينَ ۗ قَد عَلِمنا ما فَرَضنا عَلَيهِم في أَزواجِهِم وَما مَلَكَت أَيمانُهُم لِكَيلا يَكونَ عَلَيكَ حَرَجٌ ۗ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا33:50
هر یک از این زنان را که گفته شد، میتوانی نزدیک شدن با او را عقب اندازی و یا هر کس را خواستی، نزد خود بخوانی و هر زمان عقب زده ها را خواستی، عیبی بر تو نیست که باز پیش کشی و حتی این برای روشن شدن چشم ایشان و اندوه نخوردن ایشان بهتر است و بهتر است کاری کنی که تمام ایشان به آنچه نسبت به ایشان انجام میدهی راضی شوند و الله چیزهائی را که در دلهای شما مرد و زن میباشد می داند و الله دانا و خود دار است (مطالب آیات بالا مقدمه ایست برای آیه بعد که غیر از آنچه ذکر شد، پیغمبر اسلام نمی تواند، همسر جدیدی برای خود انتخاب کند و این مطالب از یک طرف به دو همسر اصلی پیغمبر حفصه و عایشه خوشحالی میدهد که اگر شرایط سخت زندگی با پیغمبر اسلام را قبول کنند، دیگر پیغمبر اسلام زنی همطراز با آن دو نخواهد گرفت و از طرف دیگر آنان را تهدید میکند که اگر دنیا را برگزیدند و از پیغمبر اسلام طلاق گرفتند، زنانی بهتر از ایشان را نصیب او خواهد کرد که حتی خود را بدون مهر، همسر پیغمبر میکنند. ضمنا در آیات بالا از آن جهت به پیغمبر اسلام اجازه داده شده که میتواند، دختر عمه و دختر خاله و دختر دایی و دختر عموی خودش را بگیرد که معمولا تا کسی مجبور نباشد نمی خواهد، دختران قوم و خویش را که کمتر ارزش همسری دارند، بگیرد، بخصوص که شرطِ هجرت دلیل بر آنست که مسن هم هستند و موضوع دیگری که در این آیات است، ازدواجِ بدون مهر است که بر مسلمانان دیگر غیر از پیغمبر اسلام، از آن رو حرام شده که آنان مانند پیغمبر مورد اعتماد نخواهند بود و ممکن است ظلمی به زن کنند و مثلا بعد از نزدیکی کردن آنها را طلاق بدهند، تذکر فوق میرساند، زنانی که امروز مهر را یک خرید و فروش میدانند، تصور جاهلانه ای دارند، بلکه مهر برای تضمینِ امکان ظلمی است که به زن خواهد شد و الا در متن قرآن هست که زن پس از اطمینان کامل به مردش، میتواند مهرش را ببخشد یا کمتر بگیرد و یا به هر زمان خواست، محول نماید و امروز بیشترِ صاحب نظرانی که نظر میدهند، مهر از بین برود، برای سوءنظریست که به حفظ عفاف و علاقه های خانوادگی جامعه دارند تا زن و مرد تضمینی نسبت بهم نداشته باشند و هر زمان بخواهند بسوی همسر بهتری متمایل شوند و این نتیجه تمایل مردم به آزادی از قیود قوانین صحيح مذهبی است) (51)تُرجي مَن تَشاءُ مِنهُنَّ وَتُؤوي إِلَيكَ مَن تَشاءُ ۖ وَمَنِ ابتَغَيتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَيكَ ۚ ذٰلِكَ أَدنىٰ أَن تَقَرَّ أَعيُنُهُنَّ وَلا يَحزَنَّ وَيَرضَينَ بِما آتَيتَهُنَّ كُلُّهُنَّ ۚ وَاللَّهُ يَعلَمُ ما في قُلوبِكُم ۚ وَكانَ اللَّهُ عَليمًا حَليمًا33:51
برای تو پس از آنچه ذکر شد، ازدواج با زن دیگری حلال نیست و حتی اگر زیبائی زنانی تو را به عجب اندازد تو حق نداری برای گرفتن همسری دیگر، همسری را که داری طلاق دهی تا به عوض آن باشد و از طریق ملک یمین اگر زنی نصیب تو شد، عیب نیست (ملک یمین یعنی گرفتن کنیز یا بصورت اسیر یا زرخرید یا کسی هدیه نماید) و الله مواظب هر چیزی میباشد (52)لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِن بَعدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِن أَزواجٍ وَلَو أَعجَبَكَ حُسنُهُنَّ إِلّا ما مَلَكَت يَمينُكَ ۗ وَكانَ اللَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ رَقيبًا33:52
ای مؤمنان تا به شما اجازه داده نشود، به خانه های پیغمبر، برای خوردن غذائی نروید و زودتر از موقع غذا نیز داخل آن خانه ها نشوید که منتظر وقت غذا شوید، بلکه هر زمان شما را خواندند، داخل شوید و چون غذا خوردید از آنجا به خارج پراکنده گردید، و گوش به سخنی ندهید، این کارهای شما آن نبی را اذیت میکند و او از شما خجالت میکشد، و الله از گفتن حقیقت شرمی نخواهد داشت ،و هنگامیکه از زنانِ خانه پیغمبر مالی تقاضا داشتید، از ایشان از پشت پوششی تقاضا کنید (یعنی از پشت درب یا دیوار و یا پرده ای) اینکار باعث پاکیزه شدن دلهای شما و دلهای ایشان میگردد و سزاوار شما نیست که رسول الله را اذیت نمائید و بعد از او هرگز نباید همسران او را به زناشوئی خود در آورید و این کار شما نزد الله بسی بد میباشد (53)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَدخُلوا بُيوتَ النَّبِيِّ إِلّا أَن يُؤذَنَ لَكُم إِلىٰ طَعامٍ غَيرَ ناظِرينَ إِناهُ وَلٰكِن إِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَإِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا وَلا مُستَأنِسينَ لِحَديثٍ ۚ إِنَّ ذٰلِكُم كانَ يُؤذِي النَّبِيَّ فَيَستَحيي مِنكُم ۖ وَاللَّهُ لا يَستَحيي مِنَ الحَقِّ ۚ وَإِذا سَأَلتُموهُنَّ مَتاعًا فَاسأَلوهُنَّ مِن وَراءِ حِجابٍ ۚ ذٰلِكُم أَطهَرُ لِقُلوبِكُم وَقُلوبِهِنَّ ۚ وَما كانَ لَكُم أَن تُؤذوا رَسولَ اللَّهِ وَلا أَن تَنكِحوا أَزواجَهُ مِن بَعدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذٰلِكُم كانَ عِندَ اللَّهِ عَظيمًا33:53
اگر شما چیزی را آشکار سازید یا پنهانش بداريد، الله حتما به هر چیزی داناست (54)إِن تُبدوا شَيئًا أَو تُخفوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمًا33:54
و بر زنان پیغمبر درباره پدر و پسر و برادر و پسر برادر و پسر خواهر و یا زنان مورد اعتماد خود و غلام خود، مراعات چنین تشریفاتی لازم نیست، و باید زنان پیغمبر در رفتار خود از الله بترسند و بدانند که الله بر هر چیزی گواه است (این آیه زنان پیغمبر را متوجه میکند که مواظب باشند با زنان غیر مطمئن رفت و آمد و گفتگو نکنند و تا زنی را کاملا اطمینان نکنند به منزل خود راه ندهند، مبادا خطری از جاسوسی آنان برای پیغمبر اسلام و مسلمین پیش آید) (55)لا جُناحَ عَلَيهِنَّ في آبائِهِنَّ وَلا أَبنائِهِنَّ وَلا إِخوانِهِنَّ وَلا أَبناءِ إِخوانِهِنَّ وَلا أَبناءِ أَخَواتِهِنَّ وَلا نِسائِهِنَّ وَلا ما مَلَكَت أَيمانُهُنَّ ۗ وَاتَّقينَ اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ شَهيدًا33:55
الله و قدرت هائی که در تملک و اختيار الله میباشند، بر پیغامگیر توجه میکنند، ای کسانی که ایمان آورده اید، شما نیز بر او توجه کنید و به طرز شایسته ای تسلیم دستوراتش شوید (این آیه با اینکه معنای روشنی دارد و هیچ ربطی به صلوات فرستادنی که بعضی مسلمانان، بی توجه میفرستند ندارد، و با اینکه در آیه 43 از همین سوره، نحوه توجه ی الله و ملکهایش به مؤمنان و هم پیغمبر، معلوم گردیده، هر زمان کسی این آیه را میخواند، مسلمانانی که نمی دانند، دسته جمعی با صدای بلند میگویند، الهم صل على محمد و آل محمد، در حالی که هم معنای آیه مزبور را میدانند و هم معنای صلواتی که میفرستند، و اگر از باسوادترینِ این افراد و یا پیشوایانشان بپرسید، که چه رابطه ای میان آن آیه قرآن و این صلوات است، میگویند، در آیه مذکور گفته شده «الله و ملائکه او بر پیغمبر صلوات میفرستند و شما مؤمنان نیز، بر پیغمبر صلوات بفرستید!!» و اگر بپرسید، معنای صلوات چیست، میگویند، یعنی خدایا بر محمد و آلش درود بفرست، در حالی که معنای درود را، که یک اسم فارسی قدیمی بی معناست، نمی دانند و آنرا بجای سلام که بمعنای شاد باش است، استعمال میکنند و آنچه يقين است، صلوات بمعنای سلام و درود نیست، و موضوع سلام دادنِ الله به پیغمبرش نیز معنا ندارد، و اگر هم در آیاتی از قرآنست که سلامِ مخصوصی بر پیغمبران میباشد، یعنی پیغمبران همیشه در آخرت، بوسیله الله شاد و رستگار خواهند بود و اینکه بعضی ها گفته اند، جبرئیل سلام الله را به پیغمبرش هنگام ورود میفرستاد، سخنی است موهوم و بی ربط و هرگز تعلیمات اسلام بر اساس نشرِ موهومات و سخنانی بی معنا نیست .حقیقت این است که بر طبق آیه 31 و 32 از سوره قیامت، لفظِ صلاة به معنای توجه کردن و رو آوردن است، نه سلام کردن و یا صلوات فرستادن و روایاتی که از قول پیغمبر اسلام گفته شده در مقابل فرمان الله، که فرموده، یا ایها الذين آمنوا صلو علیه، شما مسلمانان بگوئيد، الهم صل على محمد و آل محمد، روایتی است، ساختگی که میرساند پیغمبر اسلام هم عربی نمی دانست و هم از متن قرآن بی خبر بود. حتی باید گفت، اگر چه بعد از گفتن یا شنيدن یا نوشتنِ نام رسول الله محمد، خوبست، جمله، صلى الله عليه و آله، گفته شود، هرگز نباید گفت، الهم صل على محمد، و با توجه به اینکه بعد از این جمله میگویند، كما صليت على ابراهيم، معلوم میشود، که اینگونه روایات، ساخته یهودیان است، برای اهانت به پیغمبر اسلام، تا بگویند، چون محمد شک داشت، که مورد توجه الله است، تقاضای توجه الله را به مسلمانان، در روایات فوق تعلیم داده و تایید اسرائیلی بودن این روایات، یکی این است که روایتی هم هست، که هر کس صلوات بفرستد، گناهانش بخشیده میشود) (56)إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا صَلّوا عَلَيهِ وَسَلِّموا تَسليمًا33:56
به یقین کسانی که الله و پیغمبرش را اذیت میکنند، الله در دنیا و آخرت ایشان را از خود رانده است و برای ایشان عذابی پست کننده آماده کرده (اینکه مسلمانان جاهل و نادان، روی تبلیغات پیشوایان سوءاستفاده چی خود هر کس را که مخالف خودشان باشد میگویند، لعنت بر او باد، نمی دانند که گفتن این جمله نیز جاهلانه و موهوم است، زیرا لعن به معنای راندن و نفرت کردن است و ما حق نداریم نسبت به کسی که نمی دانیم خالق عالم نسبت به او نفرت دارد یا ندارد، از جانب الله بگوئیم لعنت بر او باد و اگر منظور از لعنت، نفرت خود اوست، وقتی نسبت به او نفرت نشان داد او را لعن کرده است و لعن یک عمل است نه یک گفتن) (57)إِنَّ الَّذينَ يُؤذونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُم عَذابًا مُهينًا33:57
و کسانی که مردان و زنان مؤمن را که کار بدی نکرده اند، با سخنانی بد می رنجانند، در پرونده خود نسبتِ دروغ دادن و گناهِ روشنی را گذاشته اند (58)وَالَّذينَ يُؤذونَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ بِغَيرِ مَا اكتَسَبوا فَقَدِ احتَمَلوا بُهتانًا وَإِثمًا مُبينًا33:58
ای نبوت کننده، برای همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو، قسمتهایی از لباس روی خود را که از هم باز میشود و عقب رونده میباشد، بهم نزدیک کنند و این نزدیکترین راه است که به عفاف، بهتر شناخته میشوند و کسی آنان را اذیت نمی کند و الله چشم پوشی است مهربان (از اینکه روی حساب دقیق تاریخی، معلوم شده سوره احزاب در حدود دو ماه بعد از سوره نور نازل گرديده، معلوم میشود آیه فوق تکمیل کننده آیه 32 از سوره نور است و میرساند که زنان مؤمن، لباسی که برای بیرون منزل دارند، مانند روپوش و مانتو و پالتو و چادر و عبا، باید دگمه باز یا کناره باز نباشد تا معلوم گردد، زن سنگین بیرون آمده و عفیف است، نه لوس و خودنما و غير عفيف و معمولا مردان به زنانی متلک میگویند که لباس جلف و خودنما بپوشند. البته این مطالب و نصایح برای مردمی است که در یک جامعه تربیت شده هستند، نه جامعه فعلی که جز شهوترانی تربیتی ندارند و لخت تر بودن زنان و دختران را در خارج خانه دلیل روشنفکری تصور میکنند و باید دانست قسمت آخر آیه اشاره بر این است که خالق عالم از اینکه زن صورتش پیدا میشود و یا با مراعات این دستورات نیز ممکن است برای بعضی مردان شهوت انگیز باشد چشم پوش خواهد بود (59)يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزواجِكَ وَبَناتِكَ وَنِساءِ المُؤمِنينَ يُدنينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلابيبِهِنَّ ۚ ذٰلِكَ أَدنىٰ أَن يُعرَفنَ فَلا يُؤذَينَ ۗ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا33:59
اگر دورویان و کسانی که در دلهاشان بیماری ای هست (بیماری روحی اذیت مردم و فساد) و هم کسانیکه در شهر، خبرهای دروغ پخش میکنند، از اعمال خود دست برندارند، ما تو را بر علیه ایشان بر میانگیزانیم تا کاری کنی که از اینگونه اشخاص جز بسیار کمی در شهر و در نزدیک تو نباشند (60)لَئِن لَم يَنتَهِ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ وَالمُرجِفونَ فِي المَدينَةِ لَنُغرِيَنَّكَ بِهِم ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها إِلّا قَليلًا33:60
بلکه همه رانده شوند، بطوریکه هرجا یافت شوند، آنان را بگیرند و به طرز بدی ایشان را بکشند (61)مَلعونينَ ۖ أَينَما ثُقِفوا أُخِذوا وَقُتِّلوا تَقتيلًا33:61
و این روش الله بوده، در شبیه های ایشان که در زمانهای حکومتهای دینی گذشته بودند و هرگز برای روش الله عوض شدن نخواهی یافت (62)سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا33:62
مردم از تو می پرسند که زمان چنین تهدیدی، چه وقت است، بگو دانشِ آن نزد الله است و تو چه میدانی شاید به همین زودی، آن زمان برسد (قطعی است که اگر نفرات فوق از تهدید فوق نترسیده باشند، حتما یکی دو ماه پس از این تهدید، خالق عالم اجرای آنرا دستور داده و مؤمنان حقیقی بدستور پیغمبر اسلام عده ای را اخراج بلد کرده و یا سرسختان آنها را کشته اند و آنانکه این آیه را درباره زمان قیامت میدانند اشتباه زیادی کرده اند) (63)يَسأَلُكَ النّاسُ عَنِ السّاعَةِ ۖ قُل إِنَّما عِلمُها عِندَ اللَّهِ ۚ وَما يُدريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ تَكونُ قَريبًا33:63
به يقين الله کفران کنندگان این مکتب تربیتی را از خود رانده است و برای ایشان آتش سوزان آماده کرده (64)إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الكافِرينَ وَأَعَدَّ لَهُم سَعيرًا33:64
تا در آن همیشه بمانند و آنان نه ولی ای برای خود خواهند یافت و نه یاوری (65)خالِدينَ فيها أَبَدًا ۖ لا يَجِدونَ وَلِيًّا وَلا نَصيرًا33:65
این کفران کنندگان در زمانیکه با صورتهاشان در آتش سرنگون میشوند خواهند گفت، کاش ما، از الله و از چنین پیغمبری اطاعت می کردیم (66)يَومَ تُقَلَّبُ وُجوهُهُم فِي النّارِ يَقولونَ يا لَيتَنا أَطَعنَا اللَّهَ وَأَطَعنَا الرَّسولا33:66
و خواهند گفت: ای پروردگار ما، ما همانهائی بودیم که از رؤسا و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنان ما را (بوسیله روایاتی دروغ) به بیراهه کشاندند (67)وَقالوا رَبَّنا إِنّا أَطَعنا سادَتَنا وَكُبَراءَنا فَأَضَلّونَا السَّبيلا33:67
پروردگارا، آنان را از عذاب دوزخ دو برابر نصيبشان گردان و به نفرت و راندنِ بزرگی مورد تنفر و دوری خود قرار ده (اکثر انسانها در دنیا بجای آنکه فکر و دور اندیشی و حق جوئی خود را بکار اندازند، کار آینده خود را در دنیا و آخرت بسیار آسان میگیرند و در امور دینی و مذهبی از بانفوذان دینی خود اطاعت میکنند و تصور میکنند، با نفوذ بودن آنان دلیل حقانیت آنان است و حال آنکه اگر اندک فکری کنند، متوجه میشوند که اکثر با نفوذان دنیا از طریق فریب مردم و تبعیت از باطل و سوءاستفاده ها به مقام و نفوذ رسیده اند و حق گویان همیشه مورد توجه اندکی از مردم هستند و کمتر میتوانند نظر اکثریت را بسوی خود جلب کنند) (68)رَبَّنا آتِهِم ضِعفَينِ مِنَ العَذابِ وَالعَنهُم لَعنًا كَبيرًا33:68
ای کسانیکه گرویدید، بمانند کسانی نباشید که موسی را با تهمت های خود اذیت کردند، پس الله او را از تهمت هائی که زدند، پاک کرد و او نزد الله آبرومند بود (این جملات اشاره به مطالب مفصل باب 16 از سفر اعداد تورات است که در آن نوشته شده، پسر عموی موسی که نامش قُورَح بود، پس از خروج بنی اسرائیل از مصر به بیابان سینا با 250 نفر از بنی اسرائیل همدست شد و به موسی تهمت هائی زد و گفت، تو پیغمبر الله نیستی، بلکه با زور بر بنی اسرائیل مسلط شدی، خالق عالم بوسیله موسی اعلام کرد، تهمت زنندگان به بیابان در جای مخصوصی جمع شوند و موسی و آنها از الله مجازات دروغگو را بخواهند تا بوسيله الله دروغگو، عذاب شود و چنین شد و قورح به زمین فرو رفت و آتشی پیدا شد و دستیارانش را سوزانید) (69)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَكونوا كَالَّذينَ آذَوا موسىٰ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمّا قالوا ۚ وَكانَ عِندَ اللَّهِ وَجيهًا33:69
ای کسانی که ایمان آوردید، باید از الله بترسید و سخن را محکم و مستدل بگوئید (70)يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقولوا قَولًا سَديدًا33:70
تا الله به نفعِ شما کارهای شما را اصلاح کند و گناهان شما را بیامرزد و هر کس از الله و پیغمبرش اطاعت نماید، به موفقیت بس بزرگی رسیده (از این جمله پیداست که دستورات الله و پیغمبرش که عبارت باشند از قرآن و سنت، محکم و مستدل میباشند و هر تفسیرِ موهوم و غیرِ مستدل که برای آیات قرآنی شده، و باعثِ اختلافهای مذهبی گشته، باطل است و سنتِ پیغمبر اسلام نیز باید معلوم و غیر قابل اختلاف باشد، تا محکم و مستدل باشد، و بعلاوه غیر از اطاعت قرآن و سنت پیغمبر اسلام، هیچ چیزِ دیگری راه رستگاری نیست و آنانکه تبعیت از امام های مختلفِ خود را با اجتهادهای اختلافی، رستگاری میدانند، باید بدانند پیشوائی، حقاً امام است که خلاف قرآن و سنتِ معلومه پیغمبر اسلام چیزی نگفته باشد) (71)يُصلِح لَكُم أَعمالَكُم وَيَغفِر لَكُم ذُنوبَكُم ۗ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسولَهُ فَقَد فازَ فَوزًا عَظيمًا33:71
ما چنین امانتی را بر آسمانها و بر زمین و کوه ها عرضه کردیم، طبیعت آنها بر آن بود که از پذیرفتن چنین امانتی سر باز زنند، و از پذیرفتن آن بترسند، ولی انسان بواسطه ی انسانیتِ خود، آن امانت را پذیرفت و همراه خود گرفت و او چه ستمکار و نادانی میباشد (این امانت عبارت است از استعداد طبیعی به تقوای مورد بحث پیغمبران حق که در آیه 70 بصورت ترس از الله و لزومِ مستدل گوئی بیان شده که از امتیازات انسان است که متأسفانه با اینکه هر انسانی به داشتنِ چنین قوه ای مینازد و بواسطه آن خود را اشرفِ مخلوقات دیگر معرفی میکند، در عمل اكثر انسانها روی منافعِ خصوصی هوسرانانه و زود گذر خود نمی خواهند، از این قوه ی خود به نفعِ جامعه بشری استفاده کنند بلکه هر کجا نفعِ نزدیکی برای خود می بینند، عقل خود را برای سوءاستفاده و فریب دادنِ مردم و ستم کردن بکار میاندازند و هر کجا فایده ای از دانش برای خود نبینند، خود را به نادانی میزنند و کارشان به جایی رسیده که اکثر دانشمندانشان با اینکه در همه چیز، قدرت الله را می بینند، خجالت میکشند که خود را طرفدار الله معرفی نمایند و بلکه چنان مشهور کرده اند که دانشمندان باید بی دین باشند و بجای اینکه همه چیز را از قوانین طبیعی الله بدانند، میگویند همه چیز از طبیعت است و حال آنکه اگر به این جمله دقت علمی نمایند، متوجه میشوند جمله بسیار موهومی میگویند زیرا خود بهتر میدانند که طبیعت یک واحد مشخص نیست، بلکه عبارتست از مجموع طبيعت های اشیاء و خاصیت های آنها، آیا هیچ عقلی می پذیرد که اشياء از خاصیت های آنها درست شده باشد و درست کننده ای ما فوقِ آنها نباشد؟ آری با اینکه تمام مردم به انسانیت و داشتن قوه تمیز و تعقل و محکم گوئی مینازند، جز قلیلی از آنان که حقا به متن كتاب الله آشنا هستند بقیه راه ستمکاری و راه جاهلان را انتخاب میکنند با اینکه بدی این دو راه را میدانند و خود برای دیگران نیز میگویند) (72)إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَأَشفَقنَ مِنها وَحَمَلَهَا الإِنسانُ ۖ إِنَّهُ كانَ ظَلومًا جَهولًا33:72
و برای وجود چنین امانتی در انسان و پشت گوش انداختن آن است که الله هر مرد و زن دورو، یا هر مرد و زن مشرک را در آخرت عذاب خواهد کرد و توبه هر مرد و زن مؤمن را میپذیرد، آری، الله نسبت به هر کس که حقیقتا به انسانیت و امانتش عمل کند چشم پوش و مهربان خواهد بود (آسمانها و زمین و کوهها اشاره به تمام جمادات مختلف کوچک و بزرگند و میدانیم، در میان جمادات و انسان که اولی ها هیچ عقل و قوه تمیز خوب و بد ندارند و دومی ها چنین قوه ای را بطور کامل دارند، نباتات و حیوانات مختلف قرار گرفته اند که به نسبتهای کمتری چنین قوه ای را دارند و مثل انسان نیستند که خلاف آنچه را دارند، نشان دهند و دورو باشند و لذا خالق عالم از این موجودات میانی سخنی نفرموده. اینگونه آیات آموزنده فلسفی و اجتماعی است که بلند پایگی و از الله بودن قرآن و اسلام را میرساند و افسوس که مفسران دیگر قرآن، در اغلب فرقه های مختلف اسلام بجای این توضیحات ساده و روشن تا توانسته اند موهوماتی را نوشته اند و لذا بر مسلمانان فهيم واجب است که با تبلیغات وسیعِ خود موهومات را از دامن اسلام و قرآن پاک سازند)تبصره: پس از اینکه در ذیقعده سال پنجم هجری از یک طرف کافران مکه در جنگ احزاب فراری شدند و از طرف دیگر یهودیان بنی قریضه که به مسلمانان خیانت کرده بودند، نابود گردیدند، حکومت مسلمانان در مدینه چنان قدرتی بدست آورد که ملجاء محکمی برای کلیه حق خواهان گردید و لذا می بینیم از این پس، هجرتِ حق جویان چه مرد باشند و چه زن، از مکانهای اطراف بسوی مسلمانان مدينه شروع میشود و آن در سوره ممتحنه یاد آوری شده است. (73)لِيُعَذِّبَ اللَّهُ المُنافِقينَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِكينَ وَالمُشرِكاتِ وَيَتوبَ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَكانَ اللَّهُ غَفورًا رَحيمًا33:73
Nach oben scrollen