داوود | |||
داود: عليه السلام از انبياء بنى- اسرائيل، پدر سليمان، نام مباركش شانزده بار در كلام اللَّه مجيد ذكر شده است. و كتابى داشته بنام زبور «وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً» نساء: 163 «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» انبياء: 105 با ملاحظه اين دو آيه ميدانيم كه زبور كتاب بوده است. احوال او در قرآن مجيد بشرح زير است. 1- او در جوانى از لشگريان طالوت بود و در ميدان جنگ فرمانده دشمن را كه جالوت نام داشت بكشت. خدا باو پادشاهى و حكمت داد و از آنچه ميخواست بوى تعليم كرد «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ» بقره: 251. 2- بهنگام ذكر خدا كوهها و پرندگان با او هم آواز ميشدند كه در «اوب» گذشت و خدا آهن را بر او نرم كرد و دستور داد كه از آهن زره هاى وسيع بسازد و حلقه زره را با اندازه و يك شكل گرداند و عمل صالح بكند كه خدا بعمل مردم آگاه است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ. أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» سباء: 10. 3- خدا او را در حكومت و قضاوت در زمين خليفه و جانشين خويش كرد كه در «خلف» گذشت و دستور داد كه در ميان مردم بحق قضاوت كند و تابع هواى نفس نشود. «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى …» ص:26. 4- او بنده خدا و در بندگى خدا و حكومت و علم و جنگ نيرومند بود و بخدا بيشتر متوجّه ميشد و بدرگاهش مىناليد، خدا كوه ها و پرندگان را مسخّر كرد كه در تسبيح با او هم آواز شوند و پادشاهى او را محكم گردانيد و باو حكمت و فصل خطاب عطا نمود. «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ. إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ. وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ. وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» ص 17- 20. 5- خداوند كتابى بنام زبور باو داده بود كه در ابتدا نقل كرديم. 6- كفّار بنى اسرائيل بزبان او و عيسى بن مريم لعنت شدند كه نا فرمانى كرده و طغيان ميورزيدند «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ» مائده: 78. 7- او از افضل انبياء بود و صاحب كتاب بود «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً» اسراء: 55. 8- دو واقعه در قرآن مجيد يكى در باره او و سليمان، ديگرى در باره خود او آمده كه ذيلا بررسى ميكنيم. 1- «وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ. فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ» (انبياء: 78- 80). نفش بقول طبرسى آنست كه گوسفند و شتر در شب وارد زرعى شوند و در آن بدون چوپان بچرند، كه گوسفندان گروهى شب هنگام در زرع ديگران چريدند. از آيه شريفه بدست ميايد كه اين قضاوت در يك واقعه بوده و الميزان احتمال داده كه سليمان بحكم مشاور داود وارد قضاوت ميشده و گر نه حكم از آن داود بود و شايد مشاوره از آنجهت بود كه زمينه خلافت و جانشينى سليمان فراهم گردد و از فقيه از جميل بن درّاج از زراره از حضرت باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود …: هر دو حكم نكردند بلكه مناظره و تبادل نظر ميكردند كه سليمان آنرا فهميد. در روايات شيعه و اهل سنت آمده كه داود حكم كرد گوسفندان از آن صاحب زرع باشد ولى سليمان حكم كرد كه خسارت در آنسال از شير و پشم و نتاج گوسفندان پرداخت گردد. نگارنده فكر ميكنم كه هر دو در باره حكم مشاوره ميكرده و داود رأى داده كه گوسفندان يا بعضى از آنها در عوض خسارت داده شوند ولى سليمان رأى داده كه از منافع آنها مستهلك گردد و داود نيز رأى او را پسنديده و حكم كرده است. و صلاح در اين بوده كه حكم مطابق رأى سليمان باشد زيرا در آنصورت هم صاحب زرع خسارت خويش را ميگرفت و هم گوسفندان در دست صاحبان خود مىماندند. در تفسير صافى و الميزان از تفسير قمى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه خلاصه آن چنين است حكم داود نيز مثل سليمان بود و فقط خواست به بنى اسرائيل بفهماند كه سليمان وصىّ و جانشين اوست و در حكم اختلاف نكردند و اگر اختلاف ميكردند ميفرمود: «وَ كُنَّا لِحُكْمِهِما شاهِدينَ». از روايت بدست ميايد كه معنى آيه آنست: داود و سليمان در باره حرث حكم ميكردند و داود حكم را ميدانست. خداوند آنرا بسليمان نيز فهماند تا بنى اسرائيل بدانند كه او وصىّ داود است. (واقعه دوّم) «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ. قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ. يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ …» ص: 21- 26. يعنى: آيا خبر و داستان خصومت كه اهل دعوى بر غرفه داود بالا رفتند بتو رسيده است؟ چون بر داود وارد شدند از ايشان بترسيد، گفتند: مترس دو صاحب دعواست كه بعضى از ما بر بعضى تجاوز كرده ميان ما حكم كن و جور مكن و ما را براه راست رهبرى كن. اين برادر من است نود و نه ميش دارد، من فقط يك ميش دارم ميگويد، آنرا بمن ده و كفيلم گردان و در گفتار بر من غلبه كرده. داود گفت: حقّا كه در خواستن ميش تو كه بر ميشهاى خود ضميمه كند با تو ستم كرده است و بسيارى از شريكان بهمديگر ستم ميكنند مگر آنانكه ايمان آورده و اعمال صالحه انجام داده اند و آنها كم اند، داود بدانست كه امتحانش كرده ايم، از پروردگار خويش آمرزش خواست. و بركوع افتاد و بر گشت. اين حادثه را بر او بخشيديم و براى او نزد ما تقرّب و باز گشت خوبى هست. اى داود ما تو را در زمين جانشين كرديم ميان مردم بحق داورى كن. از اين آيات چند مطلب بدست ميايد. 1- اهل مخاصمه دو نفر بوده اند ولى چند نفر نيز با آنها آمده اند زيرا «تَسَوَّرُوا» و «دَخَلُوا» جمع اند و هيچ مانعى ندارد كه آنها چند نفر را همراه آورده باشند. 2- اهل دعوى بر غرفه داود بالا رفته و از محل معمولى وارد نشده اند و داود از آنوضع بهراس افتاده است. ميشود گفت كه دربانان اجازه ورود نداده اند و يا موقع ورود ديگران بمحضر او نبوده و در بسته بود و اهل دعوى چارهاى نداشته اند جز آنكه از ديوار بالا بروند و اگر محراب بمعنى معبد باشد، اين احتمال قوى ميشود كه وقت عبادت و مناجات داود بوده نه وقت پذيرائى. در قصص قرآن نوشته محمد احمد جاد المولى ترجمه آقاى سيد محمد باقر موسوى در جمله «تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ» دو احتمال داده يكى آنكه از ديوار بالا رفتند و ديگرى آنكه در اطرف داود چون ديوار حلقه زدند يعنى حلقه زدند گوئى در اطراف داود در محراب ديوارى تشكيل داده اند. در اين صورت ترس داود ظاهرا از بى موقع وارد شدن آنهاست. 3- ظاهر آنستكه اهل دعوى مردم عادى بوده اند نه ملك يكى از بزرگان فرمايد: اكثر مفسّران به پيروى از روايات گفته اند اهل دعوى كه بر داود وارد شدند چند نفر ملك بوده اند خدا آنها را فرستاد و خواست داود را امتحان كند … بعد فرموده: خصوصيات قصّه مثل بالا رفتن بر ديوار و ورود غير عادى كه او را ترساندند، و كذا توجّه داود كه اين امتحان خدائى است نه قضيّه عادى و سپس فرمود: ميان مردم بحق داورى كن و پيرو هواى نفس مباش و ظهورش در آنست كه خدا امتحانش كرده تا او را در خلافت و قضاوت محكم و متوجّه كند. همه اينها مؤيّداند كه وارد شدگان ملك بوده و بصورت بشر در آمدهاند، على هذا قصّه تمثّل است كه چند نفر ملك در صورت اهل دعوى ممثّل شده و قضاوت خواسته اند و حكم داود كه گفت: «لَقَدْ ظَلَمَكَ …» اگر حكم منجز باشد حكمى است در ظرف تمثّل مثل آنكه آنها را در خواب ديده و آن حكم را كرده است و معلوم است كه در ظرف تمثّل تكليف نيست مانند عالم رؤيا، تكليف فقط در عالم شهود و مادّه است و در عالم شهود واقعهاى اتفاق نيافتاده و نه در آن اهل خصومت و ميش و ميشها بوده است. آنگاه خطاى داود را مثل خطاى آدم در بهشت قبل از آمدن زمان تكليف دانسته است. نا گفته نماند در جواب اين مطلب ميشود گفت: چرا ملكها آنطور وارد شده و پيامبر خدا را ترسانده اند؟! و چرا قضيّه ميش و ميشها را جعل كرده اند در حاليكه واقعيّت نداشته آيا آن يك دروغ حسابى نبود؟!! آيا خدا نميتوانست آنحضرت را با وضع ديگرى كه در نظر شنونده طبيعى باشد امتحان كند؟. اگر روايات متواتر و قطعى داشته باشيم كه اهل دعوى ملك بوده اند ناچار قبول ميكنيم و گر نه حمل بر معناى عادى از هر چيز بهتر است و روايات متواتر از كجا ميتوان يافت در تفسير برهان فقط دو روايت در اين باره آمده است آنهم لازم است در اسنادش دقّت و تحقيق شود. وانگهى مطلب را مثل قضيّه آدم دانستن و بخواب تشبيه كردن و نظير قضاوت در خواب دانستن و … بنظر نگارنده بسيار ضعيف است و قضيّه را از مسير اصلى منحرف ميكند. و ظاهر آيات با آن سازگار نيست و همان نيكوست كه آيات را در ظهور اوّلى بگذاريم كه قبلا گفته شد. 4- اشكال مسئله در آن است كه حضرت داود بى آنكه بسخن مدّعى عليه گوش بدهد و از او توضيح بخواهد و يا از مدّعى شاهد بطلبد فورى قضاوت كرده و گفته «لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ» و چون پيامبران معصوم اند چنين كارى از داود سر نمى زد پس آنها ملك بوده و قضاوت امتحانى و در عالم تمثّل ملك بوده است. ولى اينكه حضرت داود در سخن گفتن بدون تحقيق از مدّعى عليه و طلب شهود از مدّعى، عجله كرد حتمى است و بدنبال آن استغفار كرد و ركوع نمود و بخدا برگشت و دانست كه اين واقعه و سخن گفتن بصورت امتحان در آمد در اينها نيز نبايد ترديد كرد. امّا آيات نميگويد كه او قضاوت نا حق كرد و اهل دعوى پس از قضاوت او براه خود رفتند بلكه فقط گفت: برادرت با تو ستم كرده است و شايد بعد از گفتن اين سخن كه در حال تأثر گفته فورا متوجّه شده و استغفار كرده و آنوقت شروع بتحقيق نموده و قضاوت بحق كرده است. و دانسته كه آن عجله يك امتحانى بود كه پيش آمد و فورا آنرا با استغفار جبران نموده است اين عجله در سخن گفتن چندان مهمّ نيست مخصوصا آنگاه كه امتحان خدائى در بين بوده باشد نظير اين كار را در حالات حضرت موسى عليه السّلام در قرآن كريم ميخوانيم: «وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً. قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» اعراف: 150- 151 آيه صريح است در اينكه موسى از موى سر برادرش گرفت و او را بسوى خود ميكشيد بگمان اينكه در كار خويش كوتاهى كرده تا جريان گوساله پيش آمده است چنانكه در سوره طه آمده كه به هارون گفت: «چه چيز تو را مانع شد آنگاه كه ديدى گمراه شدند از من پيروى كنى آيا مخالفت فرمان من كردى؟ هارون گفت … ترسيدم كه بگوئى ميان بنى اسرائيل اختلاف افكندى و قول مرا رعايت ننمودى» در آيه فوق نيز گفت: پسر مادرم قوم مرا ضعيف كردند و نزديك بود بكشندم مرا در رديف ستمگران قرار مده. موسى پس از شنيدن عذر هارون گفت: پروردگارا مرا و برادرم را ببخش و برحمت خويش داخل كن تو ارحم الراحمينى. موضوع استغفار نشان ميدهد كه عجله اى در كار بوده و موسى متوجّه شده كه نمى بايست عجله نمايد لذا آنرا جبران كرده است در الميزان ذيل اين آيه فرموده: ظاهر سياق آيه و آنچه در سوره طه است نشان ميدهد كه موسى بر هارون نيز خشم گرفته بگمان آنكه در جريان گوساله و منع بنى اسرائيل و در اين فكر كه مقاومت صلاح نيست كوتاهى كرده است. اين مقدار اختلاف سليقه و كار ميان دو پيغمبر معصوم دليلى بر منع آن نيست عصمت فقط در احكام خدائى است نه در سليقه ها و راههاى زندگى. هكذا گرفتن موسى موى سر هارون را … تأديب در امر ارشادى است نه عقوبت در امر مولوى هر چند حق با هارون بود و لذا چون هارون مطلب را گفت موسى او را معذور داشت و گفت «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي الخ». نگارنده گويد: چه مانعى دارد جريان داود را نيز مانند جريان موسى بدانيم كه عجله در سخن گفتن كرد بعد استغفار نمود. بعيد نيست كه گفته شود عجله داود در اثر فزعى بود كه از ورود خصم پيش آمده و گر نه عجله نمي كرد و شايد در نقل «فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ» خدا خواسته است علّت عجله داود را روشن فرمايد و اينگونه استغفارها در كلمات انبياء عظام يافت ميشود در حالات حضرت ابراهيم عليه السلام آمده «وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ» شعراء: 82. توجّه طبرسى در مجمع ميگويد: گفته اند داود بسيار نماز ميخواند گفت: خدايا ابراهيم را بر من فضيلت داده و او را خليل خويش گرفته اى هكذا موسى را كه با او سخن گفته اى، ندا آمد ما آنها را امتحان كردهايم بچيزيكه تو را امتحان ننموديم اگر بخواهى امتحانت كنم گفت امتحانم فرما. داود روزى در محراب خود بود كه كبوترى در آن افتاد، داود خواست آنرا بگيرد، پريد بروزنه محراب، داود در دنبال آن بروزنه رفت، از آنجا نگاه كرد ديد زن اوريا پسر حيّان غسل ميكند باو عشق ورزيد خواست تزويجش كند، اوريا را بدنبال بعضى از لشگريان فرستاد و گفت كه در پيش تابوت سكينه باشد. اوريا كشته شد و چون عدّه وفات منقضى گرديد داود زن او را گرفت و با او هم بستر شد و از او سليمان بدنيا آمد. داود روزى در محراب مشغول خواندن ذكر بود ديد دو نفر وارد شدند و طرح دعواى ميش و ميشها را كردند داود گفت: او با تو ستم كرده است … يكى از آندو بديگرى نگاه كرد و خنديد داود بدانست كه آندو ملكاند و خدا بشكل دو خصم فرستاده تا در باره گناهش مغلوبش كنند داود توبه كرد و آنقدر گريست كه از اشك چشمش علف روئيد. نگارنده گويد: بنظر ميايد منظور از اين جريان آن بود كه: داود تو با اينهمه زنها كه دارى چرا زن اوريا را هم گرفتى و او را بكشتن دادى؟! ميشها بجاى زنان داود و ميش بجاى زن اورياست. طبرسى پس از نقل اين قضيّه فرموده: اين سخن بى شك فاسد و نا صحيح است اين عمل بر خلاف عدالت است چطور رواست پيامبران خدا كه امناء وحى و سفراء خدا بين خلق و خدايند در صفت كسى باشند كه، شهادتش مورد قبول نيست و در وصفى باشند كه شنيدنش تنفر آور است انبياء اللَّه از آن پاكاند از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمود: اگر مردى پيش من آيد و بگويد: داود زن اوريا را بزنى گرفت. او را دو حدّ خواهم زد يكى حدّ براى نبوّت كه به پيامبر خدا چنين نسبت داده و ديگرى حدّ براى اسلام. نا گفته نماند اصل افسانه در تورات است و در كتاب دوّم سموئيل باب يازدهم و دوازدهم اين افسانه بقدرى شرم آور نقل شده كه سبب حيرت هر بيننده است يا للعجب نويسنده تورات به پيامبران خدا با چه نظرى مينگريسته است. آنچه در تورات آمده كار يكنفر ستمگر عيّاش است. نه كار يك پيغمبر، در بند 4 و 5 باب يازدهم آن كتاب ميگويد: داود بمحض ديدن زن اوريا كسانى فرستاد او را گرفته و آوردند، داود بلا فاصله با او همبستر شد و زن حامله گرديد و حمل خود را باطلاع داود رسانيد. (العياذ باللَّه). هاكس امريكائى در قاموس خود ذيل كلمه داود ميگويد: بگناهان قبيح افتاد مثل ديگران در آن زمان زنان متعدّد ميداشت … گناهان او در ماجراى اوريا و بت شبع بسيار قوى بود. رجوع شود بكلمه «تورات» در اين كتاب. راستى اگر قرآن مجيد نبود قدس و پاكى پيامبران را از كجا بدست مياورديم. قرآن حامى پيامبران خدا و حافظ نام پاك و عمل پاك آنهاست اوّل اين فصل را مطالعه كنيد آنگاه فرق قرآن و تورات را بنظر آوريد گر چه اين مقايسه از ساحت قرآن بدور است ببين تفاوت ره …. در صافى بعد از نقل حديث على عليه السلام در باره دو حدّ زدن ميگويد: روايت شده كه آنحضرت فرمود: هر كه حديث داود را آنطور كه داستانسرايان ميگويند، بگويد صد و شصت تازيانه باو خواهم زد. مجلسى رحمه اللَّه در بحار ج 14 ص 29 طبع جديد از زيد شحّام از امام صادق عليه السلام نقل ميكند كه فرمود: اگر كسى را بگيرم كه ميگويد داود دست خود را بر آن زن نهاد، او را دو حدّ ميزنم يكى براى تهمت بپيامبر خدا و ديگرى براى نسبتى كه باو داده. سپس فرموده اهل سنت نظير اين سخن را از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده اند. |
///////////////////
تسخیر کوهها، گناه داود، خلیفه |
38 سورة ص |
17. اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ بر آنچه می گویند صبور باش، و بنده ما داوود را، که دارای آن قدرتها بود، بیاد آور، که چگونه با حوصله بسیار بسوی ما بازگشت (این جمله درباره داوود، مختصری است از مفصلی که در بابهای ۱۱ تا ۱۹ از کتاب دوم سموئیل، یکی از کتب تاریخی یهود که جزء کتب مقدسه یهود است، می باشد ) (۱۷) 18. إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ما آن کوهها را در اختیار او قرار دادیم، که با او در ابتدای شب و ابتدای روز، ما را تسبیح میکردند (۱۸) 19. وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ همراه با پرندگانی که جمع میشدند و هم برای داوود باز می گشتند (این جملات که ظاهرا نامفهوم است و بعضی مفسرین موهوماتی در تفسیر آن گفته اند، اشاره ایست مختصر از تاریخ مفصل داوود، که چگونه پس از اینکه گناه بزرگی مرتکب شد، بواسطه اینکه پادشاهی مورد توجه الله بود و الله، قدرتِ بزرگی را در اختیار او قرار داده بود، او را مجازات کرد و مجازاتش چنین بود، که بدست پسرش اِبشالوم از سلطنت رانده شد و داوود مجبور گردید، با لشکریانِ طرفدار خود به کوههای زیتون فرار کند، و چون قبلا داوود از طریقِ ناتانِ نبی، خبر یافته بود، که مورد توبيخ الله قرار خواهد گرفت، از فرارِ خود ناراحت نشد و صبر و حوصله نشان داد و به توبه پرداخت و چون آوازی خوش داشت و شعر نیز می گفت، در هر غروب و هر بامداد، اشعاری را که مضمونِ آنها، توبه و انابه داوود به درگاه الله بود، به طرز سوزناک و جالبی میخواند و دسته ارکستر او مطابقِ آن مینواختند و صدای زیبائی از آنها، در کوه می پیچید و گوئی کوهها نیز، توبه های او را که با تسبیح، یعنی پاک کردنِ الله از عيب ها، توام بود، تکرار میکردند و پرندگانِ خوش الحان نیز، با آنها هم صدا میشدند، تا پس از مدتی، توبه داوود بدرگاه الله پذیرفته شد، و داود که تا آنوقت به او وحی نرسیده بود، مورد وحى الله قرار گرفت، و به او اعلام شد که توبه اش پذیرفته شده و بزودی به سلطنت بر خواهد گشت و دشمنانش از بین میروند، و داوود با این جریانات، از این پس نبی و پیغام گیرِ الله معرفی شد، و زبورِ داوود، جملاتِ وحى الله بر داوود در کوه زیتون و از پس آن بوده، که خود داوود آن جملات را در سرودهائی که از خودش انشاء نموده بود، گنجانده است، و این سرودها را مزامير ِداوود میگویند، زیرا خودش آنها را میخواند و علاوه بر موسیقی دانانِ اطرافش، خودش نیز، آنها را با نی میزد) (۱۹) 20. وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ و از پس آن، سلطنت داوود را استوار کردیم، و به او حکمت دادیم و خوب قضاوت کردنش، آموختیم (۲۰) 21. وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ و ای پیغمبر، آیا داستان آن منازعه کنندگان، به هنگامی که از دیوار به مجلس داوری عمومی داوود پائین آمدند، به تو رسیده؟ (۲۱) 22. إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ وقتی آنان بر داوود، به این طریق داخل شدند، از ایشان سخت بترسید، گفتند، نترس، زیرا ما صاحبِ دعوا هستیم که یکی بر دیگری زور گفته و تو لازم است، میان ما بحق قضاوت نمائی و نباید ناروا گوئی و بلکه ما را به راه راست هدایت نما( ۲۲ ) 23. إِنَّ هَٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ این مرد برادر من است، که دارای ۹۹ میش است، و من فقط یک میش دارم، و او بمن گفته، نگهداری آن یک میش را هم، بمن واگذار و در چنین تقاضائی، او سخت بمن فشار آورده است (۲۳) 24. قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ ۖ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ ۗ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ داوود گفت، که کاملا روشن است، که او به تو ستم کرده است، که میگوید، آن یک میش را هم به میش هایش اضافه نما و يقين است که بسیاری از اینگونه شریکان، بچنین شریکِ ضعیفِ خود ستم خواهند نمود، مگر شریکهائی که به آخرت مؤمن باشند و تصمیم داشته باشند، کارهای نیک را انجام دهند، و این گونه شریکان نیز بسیار کم می باشند، در این زمان داوود بیادش آمد، که این صحنه آزمایشی از ما، درباره گناه خودش بود (زیرا همراه آن دو نفری که صبح زود با آن وضعِ غیر طبیعی بر او داخل شدند، ناتان نبی بود، که داوود او را خوب می شناخت و مورد احترام داوود بود) لذا از پروردگار خود طلبِ چشم پوشی از گناه خودش را کرد، و به فروتنی افتاد و توبه نمود (۲4) 25. فَغَفَرْنَا لَهُ ذَٰلِكَ ۖ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ پس ما آن گناهش را بخشیدیم، و برای او به يقين نزد ما، تقربی و باز گشت خوبی خواهد بود (باید دانست که چون داوود متوجه توبيخِ خالق عالم شد و توبه نمود، الله بوسیله ناتان نبی گفت، بزودی از سلطنت رانده خواهی شد و در دنیا به مجازات شدیدی میرسی، ولی چون توبه کردی، دوباره به سلطنت باز گشت خواهی نمود، و چیزی نگذشت که بواسطه شورش پسرش، از سلطنت رانده شد و بکوه های زیتون پناه برد، و در آنجا به طرزی که در بالا گفته شد، مورد لطف پروردگار عالم قرار گرفت، و خالق عالم کاری کرد که هم بمقام نبوت برسد و هم دوباره بسلطنت خویش برگردد) (۲۵) 26. يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ای داوود، ما تو را در زمین بحکومتی برگزیدیم، پس میان مردم، آنطور که سزاوار است، قضاوت نما و تبعیت از هوسها مکن، زیرا تو را از راه الله کنار میبرد، و کسانیکه از راه الله کنار روند، بواسطه اینکه روز حساب را فراموش کرده اند، عذاب شدیدی خواهند داشت (گناه بزرگِ داوود، قبل از اینکه از سلطنت رانده شود و به مقام نبوت رسد، این بود که بر طبق آنچه در باب یازدهم از کتابِ دوم سموئیل نوشته شده، داوود زن اوریای حتّی را، که یکی از شجاعان لشگرش بود، می بیند و عاشق او میشود، و برای اینکه آن زن را برای خود بگیرد، به سردار جنگ خود که با بنی عمون جنگ میکرد، پیغام داد، که اوریای شجاع را به جائی از لشگر بگذارد، که دشمن قوی باشد و او کشته شود و به اینطریق اوریا در جنگ کشته شد و داوود توانست زن او را برای خود بگیرد. مادر سلیمان نیز همین زن بود.) (۲6) 27. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ و ما آسمان و زمین و میان آن دو را به باطل نیافریدیم، کسانیکه کفران کردند، چنان تصوری می کنند، پس وای بر کفران کنندگان، از آن آتش (۲۷) 28. أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ آیا با مؤمنینِ نیکوکار، به مانند فسادکارانِ در زمین رفتار میکنیم؟ و آیا ممکن است، پرهیزکاران را بجای گناهکاران گذاریم؟ (۲۸) 29. كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ این مطالب کتابیست (کتاب یعنی مطالب لازم و واجب و مستدل) پر برکت، که برای تو فرو میفرستیم، تا در مطالب دقیق آن بیاندیشند، و خردمندان در یاد گیرند (۲۹) 30. وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ و به داوود سلیمان را بخشیدیم، که بنده ای خوب بود، و او نیز توبه نمود (۳۰) |
قضاوت داوود و سلیمان / طرز زره ساختن |
21 سورة الأنبياء |
78. وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ و داوود و سلیمان وقتی هر دو درباره آن مزرعه قضاوت کردند، مزرعه ایکه گوسفندانِ آن مردم، شبانه بی چوپان در آن به چرا پرداختند، ما شاهد قضاوت هر دو بودیم (۷۸) 79. فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ ۚ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ ۚ وَكُنَّا فَاعِلِينَ پس قضاوتِ صحیح را ما به سليمان فهماندیم و به هردو هم فرمانی دادیم و هم دانشی، آری آن کوهها و آن پرندگان را وادار کردیم که با داوود، زبان به پاک و بزرگ شمردنِ ما باز کنند و کننده آن کار ما بودیم (یعنی قانون ما باعث شد که وقتی داوود در زمان پناه بردن خود به کوه زیتون با آواز خوش و وسائل موسیقی به درگاه ما بوسیله اشعارش توبه کند هم انعکاس صدای او از کوه دوباره شنیده میشد و هم پرندگان خوش آواز، گرداگرد آواز او بودند و با آواز او چهچه میزدند و گونی صدای او را تکرار میکردند و در مورد قضاوت، گویا سلیمان گفته بود خسارت کشت را صاحبان گوسفند از منافع گوسفندان بدهند ولی داوود گفته بود هر اندازه صاحب مزرعه خسارت دیده باید بطور نقد از گوسفندان صاحب گوسفند بگیرد و این مطالب قرآن میرساند که امکان دارد حتی پیغمبران در جاهائی که وحی به ایشان کمک نکند اشتباه کنند و یا بعضی پیغمبران از برخی فهیم تر باشند و یا پاره ای پیغمبر کوچکی باشند که پیغامِ پیغمبرِ بزرگتر را تبلیغ نمایند و بعضی چون سلیمان و داوود پیغام رسان به مردم نباشند بلکه فقط پیغام و توصيه هائی از الله برای راهنمائی های خصوصی خودشان به ایشان رسیده باشد و ضمنا باید دانست که داوود برطبق مطالب سوره صاد و تاریخ یهود، ابتدا پادشاه بنی اسرائیل بود پادشاهی دیندار و نیکوکار ولی چون به اوج قدرت خود رسید گناهی بزرگ نسبت به زن سرداری از خود بنام اوریای حتی مرتکب شد و با یک کلاه شرعی آن سردار را به کشتن داد تا آن زن را تصاحب کرد و لذا از جانب الله سرزنش گردید و چون اظهار پشیمانی و توبه نمود مقرر شد که مجازات ببیند تا توبه اش پذیرفته شود و مجازات او این بود که بوسیله شورش یکی از پسرانش از سلطنت رانده شد و به کوه زیتون فرار کرد و پسر او همان کار زشت را با زنان داوود کرد لیکن چون داوود خود را سزاوار این بدبختیها دانست در کوه زیتون سخت به توبه و تضرع پرداخت و آوازهائی سوزناک به درگاه الله میخواند و بدیهای خود و توبه خود را نزد اطرافیان بازگو میکرد و تقاضا مینمود که دوباره به سلطنت بر گردد و این کار او باعث شد که الله با او رابطه وحی و نبوت برقرار نمود و به او ضمن نصایحی گفت که بزودی به سلطنت قویتری باز میگردد و لذا وقتی پسرش ابشالوم تصمیم گرفت که پدرش را از کوه زیتون نیز براند از لشکریانِ کوچک داوود شکست خورد و داوود دوباره به سلطنت رسید ) (۷۹) 80. وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ ۖ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ و ما به داوود طرز زره ساختن را تعلیم دادیم تا از آن پس شما انسانها را زره از ضربات جنگ در امان دارد آیا شما شكرِ امثال این نعمتها را میگذارید؟ (برطبق تذکرات قرآن داوود از جانب الله راهنمائی شد که برای افزون کردن قدرت حکومتی خود سنگ آهن را ذوب کند و وسائل جنگی بسازد و از جمله مفتولهائی از آهن نرم درست کند و با آن زره بسازد و داوود طبق تعلیماتی که در این باره گرفت دستور داد متخصصینی در این کارها تربیت شوند و این کارها را انجام دهند و به نظر می آید که قبل از داوود چنین کارهائی سابقه نداشته باشد ) (۸۰) 81. وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا ۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ و ما برای سلیمان مقرر کردیم که آن باد تندرو به فرمان سليمان بسوی آن زمینی که در آن برکت ها نهادیم روان گردد و ما به هر چیزی دانا بودیم (این آیه اشاره به این است که چون بدستور الله سليمان تصمیم گرفت خانه بزرگی برای الله بسازد بیت المقدس را با تشریفات خاصی که شرح آن در باب ششم از کتاب اول پادشاهان یهود است در عرض هفت سال ساخت و مجبور بود برای آوردن چوبهای جنگلی از لبنان و جواهرات از ممالک همجوار دیگر در دریای مدیترانه از کشتی استفاده کند و خالق عالم کاری کرد که بوسیله سلیمان بر طبق آنچه در سوره سباء یاد آوری شده فاصله یکماه راه را در یک نصف روز میرفتند چه در رفتن و چه در باز گشتن کشتی) (۸۱) 82. وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ و کسانی از شیطنت کاران برای سلیمان غواصی دریا میکردند و غیر از این کارهای دیگری نیز انجام میدادند و ما نگهبان آنان بودیم (برطبق آنچه در سوره سباء یاد آوری شده این شیطنت کاران علاوه بر اسیران جنگی از جنس بشر نفراتی از جنهای شیطنت کار بودند که روی قوانینی از الله که بتوان جنها را به کار واداشت به فرمان الله مجبور بودند برای سلیمان کارهائی که از دست بشر آن روز ساخته نبود انجام دهند مانند دیگهای مس بسیار بزرگ و سنگین و حوضهای سنگی بزرگ و مجسمه ها برای ساختمان آن معبد بزرگ و اینکه باستان شناسان آثاری از این قبیل در اهرام مصر و يا فلسطين و محل قدیمی بیت المقدس دیده اند بطور مسلم کار جنهاست که نمونه ای از آن در این آیات گوشزد شده است) (۸۲) |
توبه کوهها و پرندگان همراه داود, ما برای او آهن را نرم کردیم |
34 سورة سبإ |
10. وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ یکی از این بندگانِ توبه کننده، داوود بود که ما از طرف خودمان به او فضیلتی دادیم و آن زمانی بود که به کوهها گفتیم، همراه او توبه کنید و به آن پرندگان نیز گفتیم با او توبه کنند (این مطلب کوتاه، اشاره ایست از مطالبی که در سوره انبیاء و ص نیز هست و در کتاب دوم سموئیل باب ۱۱ تا ۱۹ که تاریخی از تواریخ یهود میباشد، مفصل نوشته شده که داوود در وقتی که پادشاه بود و هنوز مورد وحی و نبوتِ خالق عالم قرار نگرفته بود، چون مرتکب گناه بزرگی نسبت به زن سردارش شد، مورد غضب الله قرار گرفت و بوسیله شورش یکی از پسرانش، بنام اَبشالوم از شهر فراری شد و به کوههای زیتون پناه برد و در آنجا مدتی با عده ای از طرفدارانش بود و هر صبح و هر عصر، اشعاری که خودش ساخته بود و حاکی از توبه و انابه او بدرگاه الله بود، با صوتِ داوودی که مشهور است، بسیار سوزناک میخواند و حتی عده ای موسیقی دان همراه داشت که مطابقِ خواندن داوود با انواع وسائل موسیقی مینواختند و انعکاسِ صدای زیبای او در کوه ها می پیچید و بسوی داوود برمیگشت و پرندگان خوش صدا نیز با او به چهچه میپرداختند) و ما برای او آهن را نرم کردیم (۱۰) 11. أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ ۖ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ و گفتیم زره هائی گشاد بساز و اندازه های لازم را در حلقه های آنها مراعات کن و تو و اطرافیانت، نیکوکاری نمائید و بدانید که من بدانچه میکنید، بینا میباشم (این مطلب اشاره به مطالبِ مفصلی است که در دو کتاب یهود نوشته شده که داوود پس از این توبه ها مورد وحی و نبوت الله قرار گرفت و مژده یافت که به زودی به سلطنت بر میگردد و در سلطنت دوباره خود باید به کمک دانشمندان و هنرمندان مربوطه آهن را ذوب کند و دستور دهد مفتولهای آهنی بریزند و از آنها زره هائی بسازند تا بوسیله قدرتهای جنگی، حکومتِ پر قدرتی برای بنی اسرائیل بوجود آورد، در سایه ایمان به متن تورات و اعمال خوبی که او و اطرافیان او باید انجام دهند) (۱۱) 12. وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ ۖ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ ۖ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ و برای سلیمان مقرر داشتیم که باد در هر صبح، یکماه عمل کند و در هر عصر نیز یکماه و به نفع او آن چشمه مس خالص را جاری کردیم (مقداری از داستان سلیمان در سوره های انبیاء و ص و نمل نیز هست و تاریخ مفصل او در کتاب اول پادشاهان یهود میباشد و معنای این آیه این است که چون میخواستیم، سليمان عبادتگاه معروف به بیت المقدس یا هیکل را بسازد، کاری کردیم که کشتی های سلیمان برای آوردن چوبهای جنگلی و طلا و جواهرات از لبنان و شهرهای بندری دورتر، یک ماه راه رفتن از خشکی را در عرض یک صبح و یا یک عصر بوسیله باد بروند و برگردند و نیز برای سلیمان، معادنِ مس خالصی پیدا شد و او دستور داد که مس را ذوب کنند و در قالبهائی بزرگ برای ساختن ظرفهائی غیر قابل حمل بریزند) و بعضی از جن ها، به اجازه پروردگار سلیمان، در جلوی سلیمان کارگری میکردند و مقرر کردیم هر یک از جن ها که بخواهد از فرمان ما سرپیچی کند، از عذاب آتش سوزان مخصوصی بچشانیمش (جنها اسیر قوانینی شده بودند که ما از آنها اطلاعی نداریم و مجبور بودند برای سلیمان کارهایی انجام دهند که از دستِ قدرتِ بشر خارج بود، بعضی بشرها بطور استثناء میتوانند جنها را ببینند و سلیمان یکی از آنها بود که تحت نظر او جن های اسیر شده، برای ساختمان مسجد بیت المقدس یا اورشلیم کارگری میکردند) (۱۲) 13. يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ آنان برای سلیمان، محل هائی از مسجد را که لازم بود زیبا و پر کار ساخته شود، میساختند و همچنین مجسمه ها و یا کاسه های بزرگ، چون حوض ها و دیگ هائی غیر قابل انتقال ساختند، ای طرفداران داوود، شکر گزار من باشید و بدانید که از بندگان من اندکی هستند که شکر گزارند (۱۳) |
برای ما پادشاهی برگزین, طالوت, تشنه شدن, داوود جالوت را کشت |
2 سورة البقرة |
246. أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ آیا بسوی آن گروهی از بنی اسرائیل که از پس موسی به پیغمبر خود گفتند، برای ما پادشاهی برگزین، دقت نکرده ای، گفتند پادشاهی برگزین تا بدستور او در راه الله بجنگیم، پیغمبرشان گفت آیا چنین نخواهد شد که اگر بر شما جنگ واجب شود نجنگید؟ جواب دادند، چگونه ممکن است در راه الله نجنگیم و حال آنکه دیده ایم چگونه دشمن ما را از شهرها و از فرزندانمان بیرون راند، با اینکه چنین گفته بودند وقتی بر ایشان جنگ کردن واجب شد جز اندکی از ایشان اکثرشان پشت کردند و الله به آن ستمکاران دانا بود (۲46) 247. وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ و پیغمبر ایشان، برای ایشان گفت که الله طالوت را به عنوان پادشاهی برای شما برگزیده، گفتند، چگونه او سزاوار است که پادشاه ما شود با اینکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم، زیرا به او مال فراوان داده نشده! پیغمبرشان گفت، او را الله بر شما برگزیده و به او هم دانشِ سلطنت فراوان داده و هم قدرت بدنی، و الله سهمی از قدرت خودش را بهر کس صلاح بداند، میدهد و الله زیاد دهنده ایست دانا (پیغمبری که در این آیات بنی اسرائیل از او خواسته بودند پادشاهی برگزیند بر طبق مطالب مفصلی که از باب هشتم تا هجدهم کتاب اول سموئیل از کتب مقدسه یهود است سموئیل نام داشت و در زمان او بواسطه اینکه بنی اسرائیل در حکومت داوران زندگی میکردند و از طرف حکومت فشاری بر آنها نبود از آزادیهای فردی سوءاستفاده کردند و به هوسها و بی دینی ها کشیده شدند و لذا فلسطینیان قدرتی گرفتند و پی در پی بنی اسرائیل را که در زمان يوشع شهرهائی از فلسطينيان را اشغال کرده و در آنها سکونت نموده بودند از این شهرها بیرون میراندند، تا اینکه خالق عالم طالوت را که در کتاب سموئیل به نام شائول نوشته شده به پادشاهی ایشان انتخاب کرد. و در این مورد شرح آموزنده ای در کتاب سموئیل است که دانستن آن از نظر جامعه شناسی بسیار مفید است، در آن کتاب نوشته شده خالق عالم ابتدا فرمود خوب است بزرگان بنی اسرائیل یکنفر که لایق تر است، انتخاب نمایند چون آنان روی خود خواهی حاضر نبودند یکی برتر از خود را انتخاب نمایند، معلوم شد که لیاقت یک حکومت جمهوری صحیح را ندارند و لذا خالق عالم فرمود، اگر بر شما از طرف غیر شما پادشاهی انتخاب شود او مجبور است شما را با زور به راهی که خودش صلاح میداند، بکشاند و خواهی نخواهی در فشارهائی قرار خواهید گرفت، آنان پذیرفتند، و لذا طالوت که مردی دارای شجاعت و زور بازو بود و عقل و شعور حکومتی نیز داشت، از طرف الله به پادشاهی انتخاب گردید، در حالی که بزرگان بنی اسرائیل که به مال بیشتر مینازیدند، ناراضی بودند، تا اینکه دیدند او توانست دشمنان را مغلوب کند و این موضوع و در نظر گرفتن انواع حکومتهای خوب و بدی که در بنی اسرائیل و همچنین در اسلام پدید آمد، میرسانند که خالق عالم و دینش نظری به فرم حکومت که حتما جمهوری باشد یا مشروطه یا استبداد ندارد بلکه برای هر قومی و ملتی آن حکومت را میخواهد که سزاوار آن میباشند و عملا هم دیده ایم هم حکومت بد و خوب در جمهوری هست و هم در مشروطه و هم در استبداد و تمام آنها مربوط به خوبی و بدی تربیت ملتها و زمامداران ایشان است و تا ملتی از نظر فکری تربیت صحیح نشود از یک حکومت صد در صد خوب استفاده نخواهد کرد و اضطرابهای داخلی بر زمامدارانش فرصت ترقی سریع نخواهد داد) (۲4۷) 248. وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ برای بزرگان بنی اسرائیل پیغمبرشان گفت، دلیل اینکه این انتخاب صحیح است، نتیجه کار این پادشاه است که آن تابوت را که دشمنان شما از شما گرفته و برده اند، برای شما میآورد، وجود آن در میان شما آرامشی از جانب پروردگار شما برای شماست و آن باقيمانده ای است از آنچه طرفداران جدّی موسی و هارون از خود باز گذاشته اند که آنرا فرشتگان مخصوص حرکت میدهند و در این موضوع برای شما نشانه ای است بشرطی که مؤمن به تورات باشید (فلسطينيان بواسطه اینکه خالق عالم پشتیبان بنی اسرائیل فاسدِ شده، نبود تابوتی که الواح مقدس تورات در آن بود و به کمک قوه هائی غیبی حرکت میکرد و بر ضرر دشمنان و به نفع یهود بود از ایشان گرفتند و بردند و در دنبال آن بدبختیهای مختلفی به بنی اسرائیل رسید تا اینکه طالوت با قدرتی که از مؤمنان حقیقی یهود بوجود آورد آنرا از دشمن باز گرفت و چنانکه از آیات مختلف قرآن و تورات بدست می آید، این تابوت بوسیله رادیواکتیویته مخصوصی که از قدرت الله در نوشته شدن ده فرمان در الواح سنگی پدید آمده بود و پی در پی از خود قوه هائی بیرون میداد ،حرکت میکرد، و قدرت توکل و ایمان بنی اسرائیل نیز باعث میشد که قدرتهای مرموز دیگری از جانب الله آنرا تقویت نماید و هر زمان ایمان بنی اسرائیل کم میشد این قدرت مرموز نیز میرفت و قدرت اصلی الواح نیز به مرور ایام کم میشد تا اینکه حتی تابوت و الواح اصلی تورات و حتی خود تورات بوسیله سوءاستفاده چیان مذهبی یهود گم و گور گردید و امروزه اثری از آن نیست و یک کتاب مقدسی که عبارت از کم و زیاد شده کتب مقدس اصلی است همراه با موهوماتی در نزد یهود مانده است و قرآن مجید تذکراتی دارد که میتواند این انحرافات و موهومات را از دامن کتب مقدسه یهود پاک سازد) (۲4۸) 249. فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ پس وقتی طالوت با لشگریان از شهر خارج شد به آنان گفت الله شما را به نهری از آب آشامیدنی می آزماید، هر کس پس از تشنه شدن از آن آب خورد، از من نیست، و هر کس از آن نچشید از من است و آنانکه فقط مشتی از آن خوردند میان این دو محسوب میگردند پس همه از آن خوردند جز اندکی از ایشان (آنانکه هیچ از آن نهر نخوردند رؤسای لشگر شدند و آنانکه بیش از مشتی آب خوردند بسوی شهر روانه شدند، زیرا ارزش اطاعت از رؤسای خود را نداشتند و آنانکه مشتی آب خوردند جزو لشگران محسوب شدند تا زیر دست رؤسای فداکار آنها بجنگند، زیرا معلوم شد که سر کش نیستند و لذا در کتاب سموئیل دیده میشود که از سیصد هزار نفر از لشگریانِ اولیه فقط سی هزار نفر انتخاب شده اند و در این کتاب نه راجع به این آزمایش چیزی نوشته شده و نه تابوت را در نزد دشمنان یهود میداند و در این کتاب موهوماتی هم هست که میرساند حقيقت آن بوده که در قرآنست و علمای يهود آنرا عوض کرده بودند و قرآن مصحح آن میباشد) پس هنگامیکه طالوت و همراهيان مؤمن او از آن نهر گذشتند اکثر آنها گفتند امروز برای ما بر علیه جالوت و لشگریانش توانائی نخواهد بود (اینرا آنهائی گفتند که از آب کمی خورده بودند) ولی آن عده قليلی که یقین داشتند الله را ملاقات خواهند کرد (یعنی چنان سخت به آخرت ایمان داشتند که زحمت های دنیا را نادیده میگرفتند و همین باعث شجاعت ایشان شده بود و لذا لیاقت ریاست بر دیگران را داشتند) گفتند بسا گروه های قلیلی که بفرمان الله بر گروه های کثیری غلبه کرده اند و الله همیشه با کسانی است که صبور و با تحمل باشند (معلوم میشود که اینان رؤسای لشگر بودند و این سخنان را برای لشگریان خود گفتند تا آنانرا تقویت روحی نمایند) (۲4۹) 250. وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ و وقتی چنین لشگری در مقابل جالوت و لشگریانش ظاهر شدند به پروردگار خود گفتند بر ما تحمل انداز و قدمهای ما را ثابت دار و ما را بر این قوم کفران کننده پیروز گردان (جالوت که در کتاب سموئیل بنام جليات نوشته شده قویترین مرد جنگی فلسطینیان بود که بوسیله سنگ قلابِ داوود کشته شد، در زمانی که داوود پسری بیش نبود و ملاحظه میکنید که یک لشگر مؤمن به آخرت علاوه بر آنانکه مطيع کامل رؤسای مؤمنی مانند خود میباشد همیشه روح خود را بوسیله توکل به الله تقویت میکند و از همه مهمتر از کشته شدن نیز نمیترسد و مسلمانان صدر اسلام در زمان پیغمبر اسلام و خلفای بعد از آن حضرت چنین بودند که توانستند بزرگترین لشگریان آن زمان را از پای در آورند و بزرگترین اصلاح اجتماعی را به تمام عربستان و خاورمیانه و ایران و روم برسانند) (۲۵۰) 251. فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ پس به فرمان الله فلسطینیان را شکست دادند و داوود جالوت را کشت و الله به این داوود آن سلطنت و حکمت معروف را داد و او را از هر چه صلاح میدانست تعلیم داد (اشاره به پادشاه شدن داوود بعد از طالوت است که شرح مفصل آن در تاریخ یهود است) و اگر (طبق نمونه ایکه ذکرشد) الله بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر از فساد کاریها باز نمیداشت، زمین به فساد کامل میرسید ولی الله (بوسیله اینگونه قوانینش برای رفع فساد) بر مردم جهان لطف و بخششی عالی دارد (۲۵۱) 252. تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ ۚ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ آنچه گفته شد مطالب مستدل و روشن ماست که آن یگانه صاحب اختیار جهان میباشیم (در اینجا الله به یگانه صاحب اختیار جهان ترجمه شده) و آنها را بر تو روی سزاواری میخوانیم و به یقین تو از پیغام رسانان حقیقی هستی (۲۵۲) |
النساء : 163 إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً |
المائدة : 78 لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني إِسْرائيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ |
الأنعام : 84 وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ |
الإسراء : 55 وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً |
النمل : 15 وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ |
النمل : 16 وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ |