و برای او، این مردم از نوکرانش کسانی را جزئی از او قرار دادند و انسان حقیقتاً چه کفران کننده آشکاریست (از آیه بعد پیداست که مقصود از جزء در این آیه، جزء منفصلی مانندِ اجزاء کله قند با قطرات آب دریاست که مسیحیان و دراویش و عرفان بافان در وحدت وجود خود قائلند که روی آن نسبتهای خدائی و یا پسر خدائی و امثال آن به پیغمبران و امامان و اقطاب خود میدهند، نه جزء متصلی که اساس وحدت وجود پیغمبران است و مانند دست انسان تصور شود، برای انسان، که کار انسان را به تنهایی نمی تواند بکند و لطمه ای به توحید خالق عالم در صاحب اختیاری نمیزند) (۱۵) |
043-015-065-زخرف
« Back to Glossary Index