همراه با پرندگانی که جمع میشدند و هم برای داوود باز می گشتند (این جملات که ظاهرا نامفهوم است و بعضی مفسرین موهوماتی در تفسیر آن گفته اند، اشاره ایست مختصر از تاریخ مفصل داوود، که چگونه پس از اینکه گناه بزرگی مرتکب شد، بواسطه اینکه پادشاهی مورد توجه الله بود و الله، قدرتِ بزرگی را در اختیار او قرار داده بود، او را مجازات کرد و مجازاتش چنین بود، که بدست پسرش اِبشالوم از سلطنت رانده شد و داوود مجبور گردید، با لشکریانِ طرفدار خود به کوههای زیتون فرار کند، و چون قبلا داوود از طریقِ ناتانِ نبی، خبر یافته بود، که مورد توبيخ الله قرار خواهد گرفت، از فرارِ خود ناراحت نشد و صبر و حوصله نشان داد و به توبه پرداخت و چون آوازی خوش داشت و شعر نیز می گفت، در هر غروب و هر بامداد، اشعاری را که مضمونِ آنها، توبه و انابه داوود به درگاه الله بود، به طرز سوزناک و جالبی میخواند و دسته ارکستر او مطابقِ آن مینواختند و صدای زیبائی از آنها، در کوه می پیچید و گوئی کوهها نیز، توبه های او را که با تسبیح، یعنی پاک کردنِ الله از عيب ها، توام بود، تکرار میکردند و پرندگانِ خوش الحان نیز، با آنها هم صدا میشدند، تا پس از مدتی، توبه داوود بدرگاه الله پذیرفته شد، و داود که تا آنوقت به او وحی نرسیده بود، مورد وحى الله قرار گرفت، و به او اعلام شد که توبه اش پذیرفته شده و بزودی به سلطنت بر خواهد گشت و دشمنانش از بین میروند، و داوود با این جریانات، از این پس نبی و پیغام گیرِ الله معرفی شد، و زبورِ داوود، جملاتِ وحى الله بر داوود در کوه زیتون و از پس آن بوده، که خود داوود آن جملات را در سرودهائی که از خودش انشاء نموده بود، گنجانده است، و این سرودها را مزامير ِداوود میگویند، زیرا خودش آنها را میخواند و علاوه بر موسیقی دانانِ اطرافش، خودش نیز، آنها را با نی میزد) (۱۹) |
038-019-040-ص
« Back to Glossary Index