پس ابراهیم گفت، من بیمارم (با در نظر گرفتن آیات سوره انعام، ابراهیم بعد از اینکه از پدرش، پیش از آزمایش خورشید، شنید که خالق عالم نیز بمانند ستاره و ماه، ظاهراً از خود اختیار نشان نمیدهد، از الله خواست که خالق عالم اختیاری از خودش را به ابراهیم نشان بدهد، تا در مقابل سخن پدرش محکوم نگردد و لذا از جانب الله به او وحی شد که پیغمبر اوست و مستقیما پی در پی، پیغام الله به او خواهد رسید و لذا در سوره انعام دیدیم، ابراهیم مردم را برای آزمایش اختیار نداشتن خورشید دعوت کرد و از موقعیت استفاده نمود و اعلام پیغمبری خود را کرد و پیغامهائی را که از الله به او روز قبل رسیده بود، ابلاغ کرد و گفت، الله اختیار خودش را به ابراهیم نشان داده و در آینده به مردم هم از طریق پشتیبانی ابراهیم از خطرها نشان خواهد داد و چون مردم پیغمبری او را نپذیرفتند و در مقابلِ بد گوئی های ابراهیم، نسبت به بتها و عقاید مردم، دشمنی نشان میدادند، ابراهیم از طرف الله مامور شد که در روزی که مردم به صحرا برای جشن میروند، او نرود و از فرصت استفاده کند و خود را به بتها برساند و آنها را بشکند و لذا در صبح روز جشن به اطرافیان خود گفت، که من بیمار هستم، نمیتوانم به جشن در بیابان آیم) (۸۹) |
037-089-059-صافات
« Back to Glossary Index