018-021-071-كهف

« Back to Glossary Index
و چنان وضعی در ایشان باعث شد که ما مردم را بر ایشان آگاه ساختیم تا بدانند وعده الله برای زنده شدن مردگان حق است و در آن زمان رستاخیز معروف شکی نمی باشد (از مطالب بعد پیداست که آنان سیصد سال در آن غار به آن حالت بودند تا از خواب بیدار شدند و چون نماینده آنها برای خرید جنس به شهر سابق خود آمد از پول آنها که مال سیصد سال پیش بود تعجب کردند و با نماینده ایشان که سخنان عجیبی میگفت به غار آمدند و دیدند که معلوم است که او راست میگوید ولی یارانش و آن سگ در همانجا دوباره خفته و مردند و داستان مفصل آنها را از آن جوان که زنده بود شنیدند و عده ای به عقاید او ایمان آوردند و چند زمانی نگذشت که او را هم مرده یافتند) درباره اینکه این مردگان مقدس را چه کنند مردم آن شهر عقاید مختلفی اظهار کردند، گروهی گفتند که برای ایشان ساختمانی مجلل بسازیم (یعنی بر روی قبر ایشان گنبد و بارگاهی بسازیم) و چون پروردگار ایشان به ایشان داناتر بود (یعنی نمی خواست بنام ایشان قبر پرستی رواج یابد و بر روی ایشان بتی ساخته شود ) کاری کرد که برد با گروهی شد که گفتند بر روی ایشان مسجدی برای خود میسازیم (اینان طرفداران عقیده صحیح ایشان بودند که مسجدی ساختند تا قبر ایشان پشت سر نماز گذاران قرار گیرد و گویا روی همین قانون بود که بدن پیغمبر اسلام در کنار مسجد النبي دفن گردیده) (۲۱)
Nach oben scrollen