و-ل-ی

« Back to Glossary Index
ریشه ثلاثی «و ل ی» در قرآن ۲۳۲ بار در ۱۲ قالب صرفی مختلف آمده است:

یک بار به صورت فعل باب اول «یَلُ» (یَلُو، می‌گردد/می‌شود)

1

۳۰ بار به صورت فعل باب دوم «وَلَّىٰ» (برگرداند، روی گرداند، واگذار کرد)

2

معنی واژه وَلَّىٰ

وَلَّىٰ (ولّى) یک فعل عربی است که ریشه آن „و ل ی“ است و در زبان عربی معانی مختلفی دارد که بسته به سیاق جمله ممکن است متفاوت باشد.

معانی اصلی:

  1. برگشتن، پشت کردن

    مثال: وَلَّى مُدْبِرًا (پشت کرد و رفت)

  2. روی آوردن، رو کردن به چیزی

    مثال: وَلَّى وَجْهَهُ شَطْرَ المَسْجِدِ (روی خود را به سمت مسجد گرداند)

  3. واگذار کردن، سپردن

    مثال: وَلَّاهُ الْأَمْرَ (او را به کار گماشت)

  4. فرار کردن

    مثال: وَلَّى هَارِبًا (فرار کرد)

  5. دوست گرفتن، سرپرست قرار دادن

    مثال: وَلِيُّ اللهِ (دوست یا سرپرست خدا)


کاربرد واژه در زبان عربی

واژه „وَلَّىٰ“ بیشتر به صورت فعل ماضی (گذشته) به کار می‌رود و در قرآن کریم نیز بارها آمده است.
در زبان عربی کلاسیک و معاصر، این واژه در معانی بالا در متون ادبی، دینی و روزمره استفاده می‌شود.


ویژگی‌های دستوری (صرفی و نحوی)

  • نوع کلمه: فعل (ماضی، ثلاثی مزید)
  • باب: تفعیل (وَلَّى، یُوَلّی، تَولِیَة)
  • مصدر: تَولِیَة
  • ضمائر: با توجه به فاعل صرف می‌شود (وَلَّىٰ، وَلَّیتُ، وَلَّوْا و…)
  • لازم و متعدی: گاه لازم و گاه متعدی است؛ بسته به معنا و جمله

اطلاعات ریشه‌شناسی

  • ریشه: و-ل-ی
  • این ریشه در عربی معانی نزدیکی، دوستی، سرپرستی و پشت سر بودن را می‌دهد.
  • واژه‌های مشتق: وَلِیّ (دوست، سرپرست)، وَلایَة (ولایت، سرپرستی)، تَوَلّی (پذیرفتن کاری)، مَوْلًى (سرپرست، آقا، دوست)

مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌ها (در عربی):

  • أَدْبَرَ (پشت کرد)
  • أَعْرَضَ (روی گرداند)
  • هَرَبَ (فرار کرد)
  • نَصَّبَ (گماشتن)
  • وَلِیَ (دوست شد، سرپرست شد)

مترادف‌ها (در فارسی):

  • پشت کردن
  • رو برگرداندن
  • واگذار کردن
  • منصوب کردن
  • فرار کردن

متضادها (در عربی):

  • أَقْبَلَ (روی آورد)
  • تَقَدَّمَ (پیش آمد)

متضادها (در فارسی):

  • رو آوردن
  • پیش آمدن

جمع‌بندی

واژه „وَلَّىٰ“ از افعال پرکاربرد عربی است که معانی متعددی دارد و در قرآن و متون عربی بسیار دیده می‌شود. این واژه هم در معنای فیزیکی (پشت کردن، رفتن) و هم معنای انتصابی (واگذار کردن، سرپرست کردن) کاربرد دارد. ریشه آن در بسیاری از واژگان مشابه عربی و حتی فارسی نیز به کار رفته است

 

۷۸ بار به صورت فعل باب پنجم «تَوَلَّىٰ» (پشت کرد، روی برگرداند، سرپرستی کرد)

3

۱۱ بار به صورت اسم «أَوْلَىٰ» (شایسته‌تر، سزاوارتر)

4

یک بار به صورت اسم «أَوْلَیان» (دو نفر شایسته‌تر)

5

یک بار به صورت اسم «مَوَالِی» (سرپرستان، دوستان، موالی)

6

دو بار به صورت اسم «مَوَالِى» (سرپرستان، دوستان، موالی)

7

۱۸ بار به صورت اسم «مَوْلَىٰ» (سرپرست، دوست، آقا، مولی)

8

دو بار به صورت اسم «وَلایَت» (سرپرستی، ولایت)

9

۸۶ بار به صورت اسم «وَلِیّ» (سرپرست، دوست، ولی)

10

یک بار به صورت اسم فاعل «وَال» (برگرداننده، روی‌گرداننده)

11

یک بار به صورت اسم فاعل باب دوم «مُوَلِّی» (کسی که روی می‌گرداند یا واگذار می‌کند)

12
Nach oben scrollen