ع-ل-م

« Back to Glossary Index
ریشه ثلاثی «ع ل م»  در قرآن ۸۵۴ بار در ۱۴ صورت مشتق شده آمده است:

۳۸۲ بار به صورت فعل باب اول «عَلِمَ» (دانست)

1

عَلِمَ (فعل ثلاثی مجرد) در زبان عربی به معنای دانستن، آگاه بودن، فهمیدن، اطلاع یافتن، شناختن و مطلع شدن است. این فعل معمولاً برای بیان آگاهی یا فهم یک موضوع یا حقیقت به کار می‌رود.

  • دانست، فهمید
  • مطلع شد
  • آگاه شد
  • شناخت

کاربرد واژه در زبان عربی

واژه عَلِمَ در جملات مختلف عربی کاربرد دارد، از جمله:

  • عَلِمَ الطَّالِبُ الدَّرسَ.
    دانش‌آموز درس را فهمید/دانست.
  • هَلْ عَلِمْتَ الخَبَرَ؟
    آیا از خبر مطلع شدی؟
  • عَلِمَ بِوُجُودِهِ.
    از وجود او باخبر شد.

این فعل معمولاً با مفعول مستقیم یا با حرف اضافه „بـ“ برای بیان چیزی که دانسته شده، به کار می‌رود.


ویژگی‌های دستوری (گرامری)

  • نوع: فعل (ثلاثی مجرد)
  • ریشه: ع ل م
  • باب: فَعَلَ – یَفعَلُ (ماضی: عَلِمَ، مضارع: یَعْلَمُ)
  • مصدر: عِلْم
  • اسم فاعل: عَالِم
  • اسم مفعول: مَعْلُوم
  • متعدی: بله (معمولاً مفعول می‌گیرد)

صرف فعل در ماضی:

  • من: عَلِمْتُ (دانستم)
  • تو (مذکر): عَلِمْتَ (دانستی)
  • تو (مونث): عَلِمْتِ (دانستی)
  • او (مذکر): عَلِمَ (دانست)
  • او (مونث): عَلِمَتْ (دانست)
  • ما: عَلِمْنَا (دانستیم)
  • شما: عَلِمْتُمْ / عَلِمْتُنَّ (دانستید)
  • ایشان: عَلِمُوا / عَلِمْنَ (دانستند)

اطلاعات ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)

این واژه از ریشه ثلاثی «ع ل م» گرفته شده است که در زبان عربی به معنای نشانه، علامت و دانایی است. مشتقات زیادی از این ریشه ساخته شده‌اند، مانند: عِلْم (دانش)، عَلامَة (نشانه)، عَلَّمَ (آموخت)، تَعَلَّمَ (یاد گرفت).


مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌ها (در عربی و فارسی):

عربی:

  • دَرَى (دانست)
  • فَهِمَ (فهمید)
  • أَدْرَکَ (ادراک کرد)
  • شَعَرَ (احساس کرد/فهمید)

فارسی:

  • دانستن
  • آگاه بودن
  • شناختن
  • فهمیدن
  • مطلع شدن

متضادها (در عربی و فارسی):

عربی:

  • جَهِلَ (ندانست)
  • نَسِیَ (فراموش کرد)

فارسی:

  • ندانستن
  • بی‌اطلاع بودن
  • جاهل بودن
  • فراموش کردن

جمع‌بندی

عَلِمَ فعلی است با معانی دانستن و آگاه بودن، ریشه‌ای پرکاربرد در زبان عربی، با اشتقاق‌های فراوان و کاربردهای گسترده در متون دینی، علمی و روزمره. مترادف‌ها و متضادهای آن در هر دو زبان عربی و فارسی وجود دارد و شناخت آن برای فهم بهتر متون عربی اهمیت دارد.

 

۴۱ بار به صورت فعل باب دوم «عَلَّمَ» (یاد داد)

2

معنی واژه عَلَّمَ

عَلَّمَ (به عربی: عَلَّمَ) فعلی است از ریشه «ع ل م»، باب تفعیل، به معنای «آموختن»، «یاد دادن»، «آموزش دادن» یا «تعلیم کردن».


کاربرد واژه در زبان عربی

این فعل برای بیان عمل آموزش دادن یا یاد دادن به کسی به کار می‌رود. معمولاً مفعول دارد (یعنی کسی را یا چیزی را به کسی یاد می‌دهد). به عنوان مثال:
عَلَّمَ الوالدُ ابنهُ القراءةَ.
(پدر به پسرش خواندن را یاد داد.)


نمونه قرآنی

آیه ۴ سوره علق:
الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
(همان کسی که با قلم تعلیم داد.)


ویژگی‌های دستوری

  • نوع کلمه: فعل
  • باب: تفعیل (باب دوم)
  • ماضی ثلاثی مزید
  • مصدر: تعلیم (تَعلِیم)
  • مضارع: یُعَلِّمُ
  • اسم فاعل: مُعَلِّم
  • اسم مفعول: مُعَلَّم
  • لازم یا متعدی: متعدی (نیاز به مفعول دارد)

اطلاعات ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)

این واژه از ریشه «ع ل م» گرفته شده که به معنای «دانستن» و «شناختن» است.
در باب تفعیل، معنای «یاد دادن» و «آموختن» به خود می‌گیرد.
در زبان‌های سامی دیگر نیز ریشه مشابهی با همین معنا وجود دارد.


مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌ها (عربی و فارسی):

  • عربی: دَرَّسَ، بَلَّغَ، أَخبَرَ، أَفْهَمَ
  • فارسی: آموزش دادن، یاد دادن، تعلیم کردن، تدریس کردن

متضادها (عربی و فارسی):

  • عربی: جَهِلَ (نادان بودن)، أَخْفَى (پنهان کردن)
  • فارسی: نادان کردن، مخفی کردن، پنهان کردن، جهل ورزیدن

خلاصه

  • عَلَّمَ یعنی یاد دادن یا آموزش دادن.
  • در قرآن نیز با همین معنا آمده است.
  • فعلی متعدی از باب تفعیل است.
  • ریشه آن «ع ل م» به معنای دانستن است.
  • مترادف: آموزش دادن؛ متضاد: نادان کردن.
 
عَلَّمَ با حرف اضافه ب
(به معنی «یاد دادن»، «آموختن») یک فعل متعدی در زبان عربی است و به معنای «چیزی را به کسی یاد دادن/آموختن» می‌باشد. این فعل معمولاً با ساختارها و حروف اضافه زیر به کار می‌رود:۱. مفعول اول (مفعول مستقیم اول: چه کسی؟)شخصی که چیزی را یاد می‌گیرد (شاگرد):

  • عَلَّمْتُ الطِّفْلَ(من کودک را آموزش دادم.)

۲. مفعول ثانی (مفعول مستقیم دوم: چه چیزی؟)

چیزی که آموزش داده می‌شود (موضوع):

  • عَلَّمْتُ الطِّفْلَ القِرَاءَةَ(من به کودک خواندن را یاد دادم.)

۳. حرف اضافه بِـ (bi-) زمانی که با یک وسیله چیزی آموزش داده می‌شود:

  • عَلَّمْتُهُ بِالكِتَابِ(من با کتاب او را آموزش دادم.)

۴. حرف اضافه عَلَى (ʿalā) — به ندرت، بیشتر به معنی «یاد دادن اینکه چگونه کاری را انجام دهد»:

  • عَلَّمْتُهُ عَلَى القِيَادَةِ(به او رانندگی یاد دادم.)(یعنی یاد دادم چگونه رانندگی کند)

تفاوت معنایی با توجه به حروف اضافه

حرف اضافهمثالتوضیح معنایی
بدونعَلَّمْتُهُ القِرَاءَةَ«آموختن چیزی به کسی»
بِـعَلَّمْتُه بِالقَلَمِ«با … آموزش دادن» (وسیله/ابزار)
عَلَىعَلَّمْتُهُ عَلَى السِّبَاحَةِ«یاد دادن انجام کاری»

توجه:
الگوی استاندارد بدون حرف اضافه است:
عَلَّمَ + شخص (مفعول) + چیز (مفعول)

مثال‌ها

۱. عَلَّمْتُ الطَّالِبَ النَّحْوَ

  • من به دانش‌آموز نحو یاد دادم.

۲. عَلَّمَ الأُسْتاذُ البناتِ الكِتابَةَ

  • معلم به دختران نوشتن یاد داد.

۳. عَلَّمْتُهُ بِالصُّوَرِ

  • من با تصویرها به او یاد دادم.

۴. عَلَّمْتُ ابني عَلَى الرُّكُوبِ

  • من به پسرم سواری کردن یاد دادم.

خلاصه:

  • معمولاً بدون حرف اضافه:عَلَّمَ + شخص (مفعول) + چیز (مفعول)
  • با بِـ برای ابزار یا وسیله
  • با عَلَى برای «یاد دادن انجام کاری» (کمتر رایج)
 

۲ بار به صورت فعل باب پنجم «یَتَعَلَّمُ» (می‌آموزد)

3

۲ بار به صورت اسم «أَعْلَام» (نشانه‌ها)

4

۴۹ بار به صورت اسم «أَعْلَم» (داناتر)

5

۷۳ بار به صورت اسم «عَالَمین» (جهانیان)

6
عالمین (عَالَمین) جمع واژه «عالم» است و به معنای «جهان‌ها»، «موجودات»، «مجموعه آفریده‌ها» و گاهی «تمام مخلوقات» به کار می‌رود. این واژه به همه آنچه غیر از خداوند است، اشاره دارد و گستره آن شامل انسان‌ها، حیوانات، جن، فرشتگان و سایر موجودات است.


کاربرد واژه در زبان عربی

در زبان عربی، «عالمین» غالباً در ساختارهای دینی و ادبی به معنای «تمام جهان‌ها» یا «همه مخلوقات» استفاده می‌شود. در متون اسلامی، این واژه معمولاً برای تأکید بر فراگیری و شمولیت قدرت یا رحمت خداوند نسبت به همه موجودات به کار می‌رود.

آیه مشهور سوره فاتحه، آیه ۲:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
ستایش مخصوص خداوند است که پروردگار جهانیان است.

در این آیه، «العالمین» به معنای همه مخلوقات و موجودات جهان است.


ویژگی‌های دستوری

  • نوع کلمه: اسم جمع (جمع مکسر)
  • مفرد: عالَم (جهان)
  • جنس: مذکر
  • اعراب: منصوب، مرفوع، مجرور قرار می‌گیرد (بسته به موقعیت در جمله)
  • استفاده: اغلب با الف و لام (العالمین) برای معرفه‌سازی به کار می‌رود.

ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)

واژه «عالم» از ریشه ع-ل-م (علم) به معنای دانستن و شناختن گرفته شده است. عالم به معنای آن چیزی است که با آن می‌توان شناخت حاصل کرد (نشانه‌ها و آیات خداوند). «عالمین» جمع مکسر آن است و به مجموعه جهان‌ها یا موجودات اشاره دارد.


مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌ها

  • در عربی:
    • المخلوقات (مخلوقات)
    • الکائنات (موجودات)
    • الوجود (هستی‌ها)
  • در فارسی:
    • جهان‌ها
    • هستی‌ها
    • موجودات

متضادها

  • در عربی:
    • العدم (نیستی)
    • اللاشیء (هیچ چیز)
  • در فارسی:
    • نیستی
    • عدم

خلاصه:
عالمین به معنای تمام جهان‌ها و موجودات است و در قرآن و متون عربی برای اشاره به گستره آفریده‌های الهی به کار می‌رود. این واژه جمع مکسر از عالم است و ریشه آن به معنای دانستن و شناختن می‌باشد. مترادف‌هایی مانند مخلوقات و کائنات و متضادهایی چون عدم و نیستی دارد.

 

۴ بار به صورت اسم «عَلَّام» (بسیار دانا)

7

۱ بار به صورت اسم «عَلَامَات» (نشانه‌ها)

8

۱۰۵ بار به صورت اسم «عِلْم» (دانش)

9

۱۶۳ بار به صورت اسم «عَلِیم» (دانا)

10

۲ بار به صورت صفت «مَعْلُومَات» (دانسته‌ها)

11

۱۸ بار به صورت اسم فاعل «عَالِم» (دانشمند)

12

۱۱ بار به صورت اسم مفعول «مَعْلُوم» (دانسته)

13

۱ بار به صورت اسم مفعول باب دوم «مُعَلَّم» (آموخته شده)

14
Nach oben scrollen