ریشهٔ ثلاثی „ر ح م“ در قرآن ۳۳۹ بار در نه شکل مختلف آمده است: |
۲۸ بار به صورت فعل ثلاثی مجرد „رَحِمَ“ (به معنای رحم کرد) | 1 | ||
۱۲ بار به صورت اسم „أَرْحَام“ (جمع رحمها، به معنای رحمها) | 2 | ||
۴ بار به صورت اسم „أَرْحَم“ (به معنای مهربانتر) | 3 | ||
۱ بار به صورت اسم „رُحْم“ (به معنای رحم) | 4 | ||
۵۷ بار به صورت اسم „رَحْمَٰن“ (به معنای بخشنده، هستیبخش) | 5 | ||
۱. معانی واژه رَحْمَٰن (ar-Raḥmān) یکی از صفات خداوند در زبان عربی است و به معنی «بسیار مهربان»، «رحمت گسترده»، «دارای رحمت بیپایان» میباشد. این واژه بیشتر در قرآن کریم برای اشاره به رحمت فراگیر و بیحد و حصر خداوند به کار میرود و معمولاً همراه با واژه «رَحِيم» میآید (مانند: بسم الله الرحمن الرحیم).
۲. کاربرد واژه در زبان عربی
۳. ویژگیهای دستوری
۴. اطلاعات ریشهشناسی (اتیمولوژی)
۵. مترادفها و متضادها مترادفها در عربی:
مترادفها در فارسی:
متضادها در عربی:
متضادها در فارسی:
جمعبندی
| |||
۱۱۴ بار به صورت اسم „رَحْمَة“ (به معنای رحمت) | 6 | ||
۱۱۶ بار به صورت اسم „رَحِيم“ (به معنای مهربان) | 7 | ||
۱. معانی واژه:
۲. کاربرد واژه در زبان عربی:
۳. ویژگیهای دستوری (گرامری):
۴. اطلاعات ریشهشناسی (اتیمولوژی):
۵. مترادفها و متضادها: مترادفها (عربی):
مترادفها (فارسی):
متضادها (عربی):
متضادها (فارسی):
خلاصه: رَحِيم یکی از صفات مهم الهی و انسانی در زبان عربی است که معنای مهربانی شدید و شفقت را میرساند و در متون دینی و ادبی بهوفور به کار میرود. این واژه از ریشه „رَحِمَ“ گرفته شده و مترادفها و متضادهای متعددی در هر دو زبان عربی و فارسی دارد. | |||
۱ بار به صورت اسم „مَرْحَمَة“ (به معنای مهربانی) | 8 | ||
۶ بار به صورت اسم فاعل „رَاحِمِين“ (به معنای مهربانان) | 9 |
رحم: (بفتح أول وكسر دوم) رحم زن، محل رشد جنین است. جمع آن ارحام است: «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» (آل عمران: 6). «وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحامِ» (لقمان: 34). رحم به معنای فوق در قرآن همیشه جمع آمده است. قوم و خویش از آن جهت رحم و ارحام گفتهاند که آنها از یک رحم خارج شدهاند (مفردات)، یعنی ریشه همه یک رحم است. ذو رحم یعنی صاحب قرابت و ذوی الارحام یعنی صاحبان قرابت. «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ» (نساء: 1) یعنی از خدا و از ارحام بترسید و قطع رحم نکنید؛ مراد از ارحام، خویشان است. «وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (انفال: 75). نظیر این آیه، آیه ششم احزاب است که فرموده: «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُم مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا». بموجب این دو آیه، وارث شخص متوفی فقط ارحام او هستند، نه دیگران، و در میان ارحام هم برخی بر بعضی دیگر برتری دارند. با وجود ارحام نزدیک، ارحام دیگر ارث نمیبرند؛ مثلاً با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران، برادرزادگان ارث نمیبرند. مؤمنین و مهاجران و غیرهم با آنکه دوست و رفیق و برادر پیمانی شخصاند، باز حقّی در ارث ندارند مگر آنکه به طور احسان چیزی به آنها داده شود. همچنین اینکه رسول خدا صلیالله علیه و آله بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنیناند، اینها هیچیک سبب ارث نمیشوند و ترکه فقط مال ارحام است. در الميزان از درّ المنثور نقل میکند که ابن عباس گوید: رسول خدا صلیالله علیه و آله میان صحابه برادری افکند و گفت که بعضی از بعضی ارث ببرند تا این آیه نازل شد «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» و توارث با نسب برقرار گردید. در مجمع از امام باقر علیهالسلام نقل شده که با برادری ارث میبردند (تا آیه آن را نسخ کرد). الميزان ذیل آیه دوم میگوید: این آیه توارثی را که در صدر اسلام به وسیله هجرت و موالات در دین بود، نسخ میکند. اهل بیت علیهمالسلام با آیه «أُولُوا الْأَرْحامِ» آنطور که گذشت فتوا دادهاند. در صافى از کافى نقل میکند چون یکی از غلامان آزاد کرده علی علیهالسلام فوت میکرد و وارث داشت امام چیزی از ترکه او اخذ نمیکرد و میفرمود: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ». (رحمة): مهربانی «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» اسراء: ۲۴. بال تواضع را برای آنها از روی مهربانی بخوابان. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» روم: ۲۱. راغب میگوید: رحمت مهربانی و رقتی است که مقتضی احسان است نسبت به شخص مرحوم؛ گاهی فقط در مهربانی و گاهی فقط در احسان به کار میرود مثل: رحم الله فلانا. و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقت قلب؛ لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضل و از آدمیان رقت قلب و عاطفه است. در الميزان ذیل تفسیر بسمله میگوید: رحمت انفعال و تأثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج بر قلب عارض میشود و شخص را بر رفع احتیاج و نقص طرف وادار میکند. این معنی بحسب تحلیل به عطا و فیض برمیگردد و به همین معنی خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود. یعنی رحمت در خدا به معنی عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب، زیرا در ذات باری انفعال نیست. طبرسی در موارد بسیاری از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه 157 بقره، رحمت را نعمت معنی کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقت و انفعال توصیف نمیشود، پس مراد از رحمت نعمت و افضال است (نقل آزاد). زمخشری در تفسیر بسمله گوید: اگر گویی معنی توصیف خدا با رحمت یعنی چه؟ با آنکه رحمت به معنی عاطفه و مهربانی است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا به بندگانش، چون فرمانروا آنگاه که به مردم مهربان باشد، به آنها انعام و احسان میکند. کوتاه سخن آنکه رحمت به معنی مهربانی و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را با احسان و امیدارد ولی در خدا فقط به معنی احسان و نعمت است که خدا با رقت و انفعال توصیف نمیشود. در نهج البلاغه خطبه 177 فرموده «رحیم لا یوصَف بالرّقة». «مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ …» (انعام: 16). هر که آن روز عذاب از وی دفع شود، خدا احسانش کرده است. رحم (بر وزن قفل) در اکثر کتابهای لغت مثل «رحم» به معنی مهربانی است، چنانکه در قاموس، صحاح، اقرب، نهایت و غیره آمده است. لذا رحم در آیه به معنی مهربانی است، نه از رجم به معنی قرابت. معنای «أَقْرَبَ رُحْماً» یعنی نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه. بنا بر آنچه گذشت، همه نعمتهای خدا رحمت او هستند و بعضی از چیزها در قرآن مخصوصاً با کلمه رحمت توصیف شدهاند که ذیلاً به بعضی اشاره میشود: 1- بهشت: «وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ» (آل عمران: 107). 2- قرآن: «وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (الأعراف: 52). 3- تورات: «وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً» (هود: 17). 4- نبوّت: «يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً» (هود: 63). 5- پیغمبر: «وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا» (مریم: 21). «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» (الأنبياء: 107). 6- باران: «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (الروم: 50). أيضاً (الروم: 46). خداوند رحمت را بر خود حتمی فرموده و رحمتش به تمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است: ناگفته نماند که رحمت خدا دو گونه است: یکی رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است، چنانکه فرموده: و یکی رحمت خاص که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند، مثل: (رحمن): از نامهای خداوند سبحان است و غیر خدا با آن توصیف نمیشود و 169 بار در قرآن مجید آمده است؛ صد و سیزده بار در اوّل سورهها ضمن بسمله و پنجاه و شش بار در اثناء آیات. اکثریت قریب به اتفاق اهل لغت و تفسیر آن را کلمهای عربی و مشتق از رحمت گرفتهاند و احسانکننده و نعمتدهنده معنی کردهاند. در صحاح میگوید: رحمن و رحیم دو اسماند مشتق از رحمت مثل ندمان و ندیم و هر دو به یک معنیاند و چون صیغه دو اسم مختلف باشد تکرار آنها بر وجه تأکید جایز است چنانکه گفتهاند: جاد مجد تنها فرق آن است که رحمن مختص به خداست برخلاف رحیم. راغب نیز هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را کسی که رحمتش به هر چیز وسعت داده و رحیم را بسیار الرحمة معنی کرده است. ابن اثیر در نهایه گوید: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقاند مثل ندمان و ندیم و هر دو صیغه مبالغهاند و رحمن از رحیم رساتر است. رحمن اسم خاص خداست غیر خدا با آن توصیف نمیشود برخلاف رحیم. طبرسی فرموده: رحمن و رحیم برای مبالغهاند و هر دو از رحمت مشتق میباشند، جز آنکه وزن فعلان در مبالغه از فعیل رساتر است. همچنین است قول زمخشری و بیضاوی که هر دو را از رحمت گرفته و رحمن را در مبالغه از رحیم رساتر گفتهاند. المنار گوید: رحمن صیغه مبالغه است دلالت بر کثرت دارد و رحیم صفت مشبهه است دلالت بر ثبوت دارد و این دو تأکید هم نیستند بلکه هر یک معنی مستقل دارد. الميزان نیز مانند المنار رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه گرفته و گوید: لذا مناسب است که رحمن دلالت بر رحمت کثیره کند که بر مؤمن و کافر افاضه شده و آن رحمت عامّ است و در قرآن اکثراً در این معنی بهکار رفته… و لذا مناسب است که رحیم دلالت بر نعمت دائم و رحمت ثابت داشته باشد که بر مؤمن افاضه میشود، چنانکه فرموده «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (احزاب: ۴۳)… و برای همین است که گفتهاند: رحمن بر مؤمن و کافر عمومیّت دارد و رحیم خاصّ مؤمن است. صدوق رحمه الله در کتاب توحید بعد از ذکر معنای رحمن فرموده: رحمن برای جميع عالم و رحیم فقط برای مؤمنان است. خلاصه سخن آنکه: رحمن و رحیم هر دو از رحمت مشتقّاند و هر دو صیغه مبالغه و یا رحمن صیغه مبالغه و رحیم صفت مشبهه است. ناگفته نماند اگر هر دو از رحمت باشند بهتر است رحمن را صیغه مبالغه و رحیم را صفت مشبهه بگیریم تا تکرار لازم نیاید و نیز خیلی جالب است که گفته شود رحمن دلالت بر کثرت و رحیم دلالت بر دوام دارد. ناگفته نماند یکی از مختصات «رحمن» آن است که در قرآن هر جا کلمه رحمن آمده میشود به جای آن «اللّه» ذکر کرد و بالعکس، بر خلاف نامهای دیگر خدا. مثلاً در جای «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ» بقره: 163، میشود گفت «هو اللّه الرّحیم» و به جای «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ» رعد: 30، میشود گفت: «و هم یکفرون باللّه». «إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ»، «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْماً» مریم: 18-26، «إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمَنِ» مریم: 58. در آیات فوق نیز میشود به جای رحمن، اللّه گذاشت و خلاصه تمام موارد استعمال رحمن در قرآن چنین است. از طرف دیگر میشود به جای اللّه، رحمن گذاشت چنانکه آمده «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» بقره: 116، «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَداً» مریم: 88. هر یک به جای دیگری است. «إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ» انعام: 40 و 47، «إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ» مریم: 45. در این دو آیه نیز یکی به جای دیگری آمده و متعلق هر دو عذاب است. در آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ» اسراء: 110 نیز هر دو مساوی آمدهاند. «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ» مريم: 61. «أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» مريم: 78. نظير اين دو آيه چنين است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ … جَنَّاتِ عَدْنٍ» توبه: 72. «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا» بقره: 80. اين مطلب نشان ميدهد كه رحمن با اللّه مساوي و هر دو بيك معنا هستند، نه اينكه رحمن صفتی از صفات خدا باشد. اين مطلب كه گفته شد در صفات ديگر عموميّت ندارد؛ «مثلاً در جاى «وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» احزاب: 43 نميشود گفت «و كان بالمؤمنين اللَّه»، و در جاى «وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» بقره: 160 نميشود گفت «و أنا التواب اللَّه»؛ همچنين ساير أسماء حسنى كه دلالت بر معناى خاصّ دارند. از طرف دیگر رحمن مثل الله در همه جا آمده، نه فقط در موارد رحمت، مثلاً رحیم پیوسته در موارد رحمت به کار رفته ولی رحمن مثل الله در موارد رحمت و عذاب و سلطنت و غیره استعمال گردیده، مثل «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ» (رعد: ۳۰)، «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْماً» (مریم: ۲۶)، «إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ» (مریم: ۴۵)، «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَداً وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً» (مریم: ۹۱ و ۹۲). ملاحظه میشود که این موارد محل رحمت نیستند بلکه محل عذاب و اقتدار و کفراند. «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه: ۵)، «وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ …» (طه: ۹۰)، «وَ خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ» (طه: ۱۰۸)، «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيراً» (فرقان: ۲۶)، «وَ عِبادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» (فرقان: ۶۳). «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمَنُ ما عَبَدْناهُمْ» (زخرف: ۲۰)، «ما تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ» (ملك: ۳)، «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ» (نبأ: ۳۸). ملاحظه این آیات و غیره شک نمیگذارد در اینکه رحمن با الله مساوی است و همچون اوصاف دیگر خدا نمیباشد که به یک معنی خاص دلالت داشته باشد. آیین سخن مؤید آن است که رحمن مثل الله از نامهای خداست و وصف نیست و از رحمت مشتق نمیباشد و عربی نیست بلکه دخیل است. و در غیر لغت عربی به معنی الله و خدا و «گاد» انگلیسی میباشد. طریحی در مجمع البحرین ماده رهم سخنی از حضرت نوح نقل کرده که وقت نشستن کشتی گفت «رهمان اتقن» و گوید: معنایش آن است پروردگارا احسان کن. این جمله میرساند که رهمان در لغت نوح همان رحمن عربی است و به معنی الله میباشد. طبرسی رحمه الله گوید: از ثعلب حکایت شده که رحمن عربی نیست و از لغات دیگر است و با آیه «قالُوا وَ مَا الرَّحْمَنُ» که کفار مکه آن را انکار میکردند استدلال کرده ولی طبرسی آن را قبول نمیکند و میگوید: این لفظ در نزد عرب مشهور و در اشعار آنها موجود است. شنفرى گفته: الا ضربت تلك الفتاة هجينها الا قضب الرحمن ربی یمینها و سلامة بن جندل گفته است: و ما یشاء الرحمن یعقد و یطلق ولی فرمایش طبرسی رحمه الله سخن پیشین ما را که رحمن با الله مساوی استعمال شده است و مانند صفات دیگر خاص نیست رد نمیکند. دو شعر فوق در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه بسمله نیز نقل شده است و نیز ابن کثیر از ابن انباری از مبرّد نقل میکند که رحمن عبرانی است و عربی نیست و از زجاج از احمد بن یحیی نقل کرده که رحیم عربی و رحمن عبرانی است لذا میان آن دو در (بسمله) جمع شده است. حبيب الله نوبخت در كتاب ديوان دين ص ۱۰۳ از كتاب المزهر و اتقان سيوطى نقل نموده كه رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص ۱۲۹ ميگويد: كلمه رحمن چنانكه در كتاب المزهر آمده و نيز در ضمن معربات ابن نقيب، لغتى است معرّب و عبرى و نظير رخمان. آيه ۶۰ سوره فرقان نيز مؤيد و يا دليل اين مطلب است: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً». كلمه «وَ مَا الرَّحْمنُ» اگر از روى عناد نباشد، میرساند كه آنها از رحمن بياطلاع بودند و نمیدانستند كه رحمن از نامهاى خداست. در مجمع از زجاج نقل میکند كه رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آن را از نامهاى خدا نمیدانستند؛ به آنها گفته شد كه رحمن از نامهاى خداست. در جريان صلح حديبيه نقل شده كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: بنويس «بسم الله الرحمن الرحيم». سهيل بن عمرو و مشركان گفتند: ما رحمن را نمیشناسيم مگر صاحب يمامه (مسيلمه كذاب)، بنويس: «بسمك اللهم». اين سخن نيز حاكى از عدم شناسائى آنها از رحمن است. ابن كثير در تفسير بسمله گويد: اين سخن را از روى عناد و لجاجت گفتهاند و گرنه رحمن در اشعارشان مذكور است. آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. الميزان گويد: «وَمَا الرَّحْمَنُ» سؤال از هويت و ماهيت است و اين از آنها مبالغه در تجاهل و استكبارى است نسبت به خداوند. و خلاصه آنكه: لفظ رحمن يا غير عربى است و به معنى اللّه مىباشد و از اين جهت هر يك در جاى ديگرى واقع مىشوند و معنى بسم اللّه الرحمن الرحيم چنين مىشود: بنام خدا، خدائى كه مهربان است. و يا به واسطه دلالت بر رحمت عامه در جاى اللّه بكار مىرود ولى اين اشكال مىماند كه در قرآن پيوسته در مواقع رحمت بكار نرفته است. (رحيم): مهربان. از اسماي حسني است و دویست و بیست و هفت بار در قرآن به کار رفته است؛ صد و سیزده بار در ضمن بسمله و صد و چهارده بار در اثناء آیات، و آن بر خدا و غیر خدا اطلاق میشود. چنانکه درباره حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (توبه: ۱۲۸). در تمام قرآن فقط یک مورد فوق آمده و در موارد دیگر صفت پروردگار سبحان واقع شده است و آن، برخلاف رحمن، فقط در موارد رحمت به کار رفته است. وصف رحيم مخصوص برای آخرت نیست بلکه بیشتر آیات عمومیت آن را میرساند: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (بقره: ۱۷۳)، «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» (فصلت: ۲) و دهها آیه دیگر. اگر بگوییم رحيم یعنی خدایی که فقط برای مؤمنان رحیم است، آن هم در قیامت، این سخن را قرآن تصدیق نمیکند. در دعای ۵۴ صحیفه سجادیه آمده است: «یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما»؛ چنانکه ملاحظه میشود، هر دو درباره دنیا و آخرت به کار رفته است. رحيم چون بر خدا اطلاق شود، مراد از آن نعمتدهنده و احسانکننده است و چون بر غیر خدا گفته شود، مقصود از آن مهربانی و رقت قلب است. محال است در خداوند تأثر و انفعال بوده باشد. مولی امیرالمؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه در خطبه ۱۷۷ نهج البلاغه در وصف خدا فرموده است: «بصير لا يوصف بالحاسّة رحيم لا يوصف بالرّقّة»، یعنی خدا بیناست ولی نمیشود گفت چشم دارد؛ رحيم است ولی با رقت و تأثر و انفعال توصیف نمیشود. صدوق رحمه اللّه در توحید در معنی رحيم فرموده است: معنی رحمت نعمت است و راحم به معنی منعم است… معنای رحمت (در خدا) رقت نیست که آن از خدا منتفی است؛ فقط به شخص رقیق القلب رحيم گویند که بسیار رحمکننده باشد. مرحمت نیز به معنی رحمت است: «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ» (بلد: ۱۷). جمع رحيم در قرآن رحماء آمده است: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» (فتح: ۲۹). |