ریشهٔ ثلاثی (أ و ب) در قرآن ۱۷ بار در چهار شکل مشتق شده آمده است: یک بار به صورت فعل باب دوم «أَوِّبِ» به معنای «بازگردان» |
بازگشت «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ» غاشيه: 25 يعنى راستى بازگشت آنها بسوى ماست، مَأب مصدر ميمى بمعنى بازگشت و اسم زمان، (زمان بازگشت) و اسم مكان، (مكان بازگشت) آمده است مثل «إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ» رعد: 36 كه بقرينه «الى» بمعنى مصدر است و مثل «إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً، لِلطَّاغِينَ مَآباً» نباء:21- 22، كه بقرينه «جهنم» بمعناى مكان بازگشت است. اوّاب: صيغه مبالغه است يعنى بسيار رجوع كننده «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» ص 44 اين كلمه پنج بار در قرآن آمده است، و آن صفت كسانى است كه پيوسته باطاعت و استغفار و دعا و ترك معاصى بسوى خدا رجوع ميكنند، اوّابين جمع اوّاب است «فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً» اسراء: 25. در حالات حضرت داود هست «يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ» سباء:10 يعنى اى كوهها و اى پرندهها با او تسبيح برگردانيد و هم آواز شويد، در جاى ديگر هست «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ» ص 18- 19 ما كوهها را مسخّر كرديم كه با او صبح و شام تسبيح مىكردند و پرندگان را نيز مسخّر كرديم كه دسته جمعى با او هم آواز بودند از اين آيات روشن ميشود كه كوهها و پرندگان در تسبيح، خدا با داود هم صدا ميشدند، تمام موجودات خدا را تسبيح ميكنند لكن ما تسبيح آنها را نمىفهميم «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» اسراء: 44، كوهها و پرندگان كه در تسبيح با او هم صدا ميشدند آيا ديگران نيز مىشنيدند و مىفهميدند؟ خدا ميداند. در مفردات گويد: فرق اوب و رجوع آنست كه اوب بمعنى رجوع با اراده و اختيار است و رجوع اعمّ ميباشد. ولى در قاموس هست: آبت الشمس يعنى آفتاب غروب كرد و در نهايه هست: «شَغَلُونا مِنَ الصَّلوةِ حَتّى آبَتِ الشَّمْسُ» و در قرآن مجيد آمده «يا جِبالُ أَوِّبِي» ميدانيم كه آفتاب و كوهها صاحب اراده نيستند ولى اوب در آنها بكار رفته است. امّا نا گفته نماند قول راغب قوى بنظر ميرسد زيرا اثبات ترادف ميان اوب و رجوع مشكل است، در باره «يا جِبالُ أَوِّبِي» بايد گفت آنها نسبت به تسبيح و فرمان خدا ذى شعور و صاحب ارادهاند هر چند نسبت بما جامد باشند، و در اقرب الموارد گويد: آبت، لغتى است در «غابت» يعنى گاهى بجاى «غابت الشمس» ميگويند «آبت- الشمس» پس آبت عبارت ديگر غابت است و بمعنى اوب نيست. |