ا-ل-ه

« Back to Glossary Index

ریشه‌ی ثلاثی (أ ل ه) در قرآن ۲۸۵۱ بار به کار رفته است، در سه شکل مشتق شده:

۱۴۷ بار به صورت اسم «إِلٰه» (خدا)

1

۲۶۹۹ بار به صورت اسم خاص «ٱللَّه» (الله)

2
معانی واژه

  • الله نام خاص خداوند در زبان عربی است و به معنای «خدای یکتا»، «خالق هستی»، «پروردگار مطلق» و «معبود حقیقی» می‌باشد. در اسلام، الله نام یگانه خداوند است که هیچ شریکی ندارد و همه صفات کمال را داراست.
  • در عرف لغوی، الله به موجودی اطلاق می‌شود که مستجمع جمیع صفات کمالیه بوده و هیچ نقصی در او راه ندارد.

کاربرد واژه در زبان عربی

  • واژه «الله» به صورت اسمی خاص فقط برای خدای یگانه به کار می‌رود و در جملات عربی معمولاً با تعریف (الـ) همراه است.
  • در دعاها، اذکار، آیات قرآن، و گفتار روزمره مسلمانان عرب‌زبان، کاربرد فراوان دارد؛ مانند: «إن شاء الله»، «الحمد لله»، «أستغفر الله».
  • در زبان عربی، هیچ واژه دیگری جایگزین «الله» برای اشاره به خدای اسلام نیست.

آیه‌ای از قرآن به عنوان مثال

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ
(سوره بقره، آیه ۲۵۵ – آیت الکرسی)

ترجمه: خداوند، هیچ معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است.


ویژگی‌های دستوری (گرامری)

  • الله اسم خاص و معرفه است (با الف و لام تعریف).
  • مذکر است و همیشه به صورت مفرد می‌آید.
  • در حالت‌های اعراب، معمولاً مرفوع، منصوب یا مجرور می‌شود (اللَّهُ، اللَّهَ، اللَّهِ).
  • از لحاظ صرفی، غیرقابل جمع و تثنیه است و فقط برای خداوند به کار می‌رود.

اطلاعات ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)

  • ریشه واژه «الله» از «الإله» است؛ «إله» به معنای معبود، و با اضافه شدن الف و لام تعریف، به صورت «الإله» در آمده است.
  • در تلفظ، همزه حذف شده و به صورت «الله» درآمده است.
  • برخی محققان واژه «إله» را از ریشه «أله» (به معنای پرستیدن، پناه بردن) دانسته‌اند.
  • این واژه در زبان‌های سامی دیگر نیز مشابهاتی دارد (مثلاً در عبری: Eloah، در آرامی: Alaha).

مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌های عربی

  • الإله (معبود)
  • الرب (پروردگار)
  • الخالق (آفریننده)
  • الصمد (بی‌نیاز)

مترادف‌های فارسی

  • خدا
  • پروردگار
  • یزدان
  • آفریدگار
  • معبود

متضادهای عربی

  • الشیطان (شیطان)
  • الوثن (بت)
  • الباطل (باطل)

متضادهای فارسی

  • شیطان
  • بت
  • باطل

نکته: واژه «الله» در زبان عربی و فارسی به عنوان اسم خاص خداوند به کار می‌رود و هیچ واژه‌ای معادل کامل آن در معانی و کاربرد ندارد.

 

پنج بار به صورت شکل خطاب «ٱللَّهُمَّ» (خدایا)

3
اله:

معبود. مصدر آن به معنی عبادت و حیرت آمده و اله مثل فعال مصدر به معنی مفعول (مألوه) است (قاموس). گویند: «اله يأله: عبد» از باب منع یمنع (مفردات) و گویند: اله الها: تحیّر» از باب علم یعلم (اقرب الموارد). پس اگر آن را از اله به معنی تحیّر بگیریم، خدا را از آن جهت اله گویند که عقول در درک ذات او متحیر است و اگر از اله به معنی عبادت بگیریم، از آن جهت اله گوئیم که او معبود است.

راغب در مفردات گوید: حق آن بود که این کلمه جمع بسته نشود چون سوای خدا معبودی نیست، لیکن عرب به اعتقاد خود که معبودهایی هست آن را جمع بسته و گفته‌اند: آلهة.

اين كلمه در قرآن دو محلّ استعمال دارد: يكى در باره ذات بارى تعالى، مثل «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ» (بقره: 163)، ديگرى در باره معبودهاى دروغين كه همه‏ى آنها را در مقام ذم و انكار نقل كرده است، نظير «الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر: 96) و نظير «أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى‏» (انعام: 19). از آيه «وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ …» (مؤمنون: 91) روشن مى‌شود كه معبود بايد خالق باشد و جز خالق كسى حق ندارد معبود باشد، فلذا معبود يكى است.

اللَّه:

علم (اسم) خداوند تبارک و تعالى است. بعضى گویند اصل آن «اله» است، همزه‌اش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گردیده است. صاحب قاموس گوید: اصحّ آن است که علم غیر مشتقّ است.

باید دانست: در این کلمه صفت بخصوصی از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری است، ولی التزاماً بر جمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفته‌اند: اللَّه نام ذات واجب‌الوجودی است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مبارک مجموعاً دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجید آمده است: پنج بار «اللّهم» و بقیه «اللَّه» (المعجم المفهرس).

وجود حق تعالى و توحيد او، اساس دين مبين اسلام و تمام اديان آسمانى است. هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعريف نكرده و نشان نداده است.

خدائيكه قرآن تعريف ميكند

1: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»
بگو: او خداى بى‌همتاست، خدايى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده، هيچ‌كس همتاى او نيست. ناگفته نماند چنانكه در «احد» گذشت: اين كلمه فقط در ذات بارى به معنى وصفى استعمال گرديده است؛ بنابراين لازم است احد را در «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بى‌همتا معنى كنيم. در اين صورت، تمام سه آيه كه بعد از آيه اول آمده‌اند شرح احد مى‌باشند. يعنى بى‌همتاست زيرا كه مقصود همه است و زاييدن و زاييده شدن كه از خواصّ تمام موجودات است، در او نيست و بالاخره هيچ‌كس كفو و برابر او نيست. راجع به معناى صمد به آن ماده رجوع شود.

اين است خدایی که قرآن معرفی می‌کند، یعنی خود خدا معرفی می‌کند، زیرا قرآن کلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت فقط این خدا قابل قبول است، نه خدایان دروغین و نه خدایی که ادیان تحریف‌شده می‌گویند.

2: خدا خالق و آفریننده تمام اشیاء و تمام جهان و جهانیان و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفریده اوست.

«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (انعام: 102)

«قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (رعد: 16)

«اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكِيلٌ» (زمر: 62)

«ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» (غافر: 62)

«وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ» (انعام: 101).

۳- تربیت تمام اشیاء و موجودات به دست اوست و او مربّی همه‌ی مخلوقات است:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (فاتحه، ۲).

«فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (جاثیه، ۳۶).

کلمه‌ی «رَبِّ الْعالَمِينَ» ۴۲ بار در قرآن آمده است. خلاصه‌ی بند ۲ و ۳ این است که آفرینش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبیر دیگر چنین است: «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ» (اعراف: ۵۴)، یعنی بدان که آفریدن و تدبیر و دستور فقط برای اوست. بلندمرتبه است خداوند که پرورش‌دهنده‌ی مخلوقات است. در «ربب» خواهیم گفت که «ربّ» تربیت‌کننده است.

۴- خدا بر هر چیز قادر و تواناست و هیچ چیز از حیطه قدرت و توانایی او بیرون نیست و او بر کار خود پیروز است:

«تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (ملک: ۱)،

«وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (یوسف: ۲۱).

جمله «هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و «اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» مجموعاً ۳۴ بار در قرآن تکرار شده است.

۵- حیات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست که حیات می‌بخشد و می‌میراند:

«وَاللَّهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (آل عمران: ۱۵۶)،

«إِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ» (حجر: ۲۳). این دو تعبیر ۱۱ مرتبه در قرآن آمده است.

۶- شروع آفرینش و اعادهٔ آن از او و به دست اوست؛ اوست که می‌آفریند و اوست که پس از ویرانی، نظم جدید برقرار کرده و آفرینش را از سر می‌گیرد: «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ» (انبیاء: ۱۰۴). روزی آسمان را می‌پیچیم و جمع می‌کنیم، همان‌طور که طومار نوشته‌ها را می‌پیچد و جمع می‌کند. پس از آن، همچون آفرینش اوّل، آفرینش را دوباره شروع می‌کنیم. این وعده بر ما حتمی است و ما آن را عملی خواهیم کرد. «قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» یونس: ۳۴.

۷- او نور آسمان‌ها و زمين است. زندگی و حركت و افاضه مطلقاً از اوست: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور: ۳۵).

۸- او شریک و همتایی ندارد، خدایی و معبودی جز او نیست، فرزندی ندارد، کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است:

«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ» (مؤمنون: ۹۱)،

«سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ» (نساء: ۱۷۱)،

«لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ» (اسراء: ۱۱۱).

۹- او هر روز در کاری است. همه از او می‌خواهند، از او استمداد می‌کنند و دست نیاز به سوی او دراز کرده‌اند، اگرچه عده‌ای متوجه نیستند. «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (رحمن: ۲۹) هر که در آسمان‌ها و زمین است حاجت خود را از او می‌خواهد، او هر روز در کار به خصوصی است.

آیه شریفه راجع به اصل احتیاج و استمداد از خداست، به حکم آیه «لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» لقمان: ۲۶ و آیه «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ» فاطر: ۱۵، بشر از خود چیزی ندارد، او مطلقا فقیر و محتاج است، در مقابل، هر چیز از خدا و ملک خدا و خدا غنیّ مطلق است، پس تمام مردم اعم از خداشناس و غیره که برای رفع حاجت خود به وسایل مادی متوسل می‌شوند، به وسایل خدا متوسل می‌شوند و از خدا می‌خواهند. این آیه نظیر آیه‌ی «وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ» ابراهیم: ۳۴ است. مردم همه چیز را از خدا نخواسته‌اند، بلکه خدا مطابق احتیاج واقعی آن‌ها وسایل زندگی را به وجود آورده است. این سؤال، سؤال فطری و واقعی است که همان احتیاج بوده باشد.

و اما «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»؛ خداوند ربّ العالمین است. معنای ربوبیت آن است که ربّ هر روز در کاری نظیر کار گذشته یا غیر آن بوده باشد؛ مثل بنّا که هر روز یک جور کاری در ساختمان، نظیر روز قبل یا غیر آن را می‌کند تا بنای آن سر آید. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

۱۰- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا کردن در دست اوست، او پادشاهی می‌دهد و پادشاهی را می‌ستاند، اختیار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل می‌کند و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد:

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ، بِیَدِکَ الْخَیْرُ … تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ» آل‌عمران: ۲۶-۲۷.

همان‌طور که تمام نعمت‌ها را خدا می‌دهد، پادشاهی و حکمرانی را نیز او عطا می‌کند. این دلیل نمی‌شود که پادشاه و حکمران هرچه خواهد بکند و بگوید: خدا به من داده است. چنان‌که یک نفر پرزور و قهرمان نمی‌تواند همه را زیر مشت و لگد بیندازد و بگوید: خدا این نیرو را به من داده است. نیکوکار و بدکار بودن شخص، به کارهایی است که انجام می‌دهد. پادشاه بودن یا مردم عادی بودن، دلیل عزت و ذلت و خوبی و بدی نیست. حساب عمل در میان است.

۱۱- هدايت و گمراهى در دست او و در اختيار اوست، اوست كه هدايت مى‌كند و گمراه مى‌گرداند، ولى گمراه نمى‌كند مگر فاسقان را. اگر مردم اراده گمراهى كردند، گمراه مى‌كند. او بر قلب كفّار مهر مى‌زند كه خود در اثر ادامه معاصى چنين خواسته‌اند:

«يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» (بقره: ۲۶)،

«إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ» (رعد: ۲۷)،

«وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ» (ابراهيم: ۲۷)،

«خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» (بقره: ۷).

قرآن همه چیز را از خدا و در دست خدا می‌داند و بی‌پروا می‌گوید که عزت و ذلت و ضلالت و هدایت از خداست، اما معین می‌کند که کارهای خدا گزاف نیست و این‌ها روی نظم و حساب دقیقی است؛ چنانکه فرمود: «یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ» (ابراهیم: ۲۷)، «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» (بقره: ۲۶). آن‌ها که ستم‌پیشه کرده‌اند، گمراهشان می‌کند. مشروح سخن در «ضلال» دیده شود.

۱۲- او دانه را می‌شکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بیرون می‌آورد (از تخم بی‌حرکت و دانه مرده و بی‌حرکت، درختان و بوته‌ها و علف‌های زنده بیرون می‌آورد؛ دوباره از آن‌ها، تخم‌ها و دانه‌های مرده و بی‌حرکت خارج می‌کند). فقط او می‌گریاند، می‌خنداند، می‌میراند، زنده می‌کند؛ نر و ماده را او آفریده، خلقت آخرت نیز در دست اوست. او بی‌نیاز می‌کند، او عطا می‌کند، او غذا می‌دهد، او مریض را شفا می‌بخشد. انعام: ۹۰؛ نجم: ۴۳-۴۸؛ شعراء: ۷۹-۸۱.

۱۳- روزیِ موجودات از او و در دست اوست، او رزّاق مطلق است:

«إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» (ذاریات، ۵۸)،

«وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَ إِيَّاكُمْ» (عنکبوت: ۶۰)،

«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود: ۶).

۱۴- او به اندازه قدرت و توانایی انسان و جن، تکلیف می‌کند و این قاعده کلی تکلیف است: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» (بقره: ۲۸۶). این حقیقت پنج بار به این صورت در قرآن تکرار شده است.

۱۵- بازگشت همه به سوی اوست؛ خوبان و بدان، همه به سوی او برمی‌گردند: «کُلٌّ إِلَینا راجِعُونَ» (انبیاء: ۹۳)

۱۶- کسانی و کارهایی که خدا دوست ندارد و از آن‌ها بیزار است به قرار ذیل‌اند:
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» (بقره: ۱۹۰)
«وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ» (بقره: ۲۰۵)
«وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ» (بقره: ۲۷۶)
«فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ» (آل عمران: ۳۲)
«وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» (آل عمران: ۵۷)
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُوراً» (نساء: ۳۶)
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً» (نساء: ۱۰۷)
«وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (مائده: ۶۴)
«إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» (اعراف: ۳۱)
«إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» (نحل: ۲۳)
«إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص: ۷۶)

۱۷- آنان که خدا دوستشان دارد به قرار زیراند:

نیکوکاران: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (بقره: ۱۹۵)،

توبه‌کاران: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» (بقره: ۲۲۲)،

پاکیزه‌ها: «وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» (بقره: ۲۲۲)،

پرهیزکاران: «فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (آل عمران: ۷۶)،

بردباران: «وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» (آل عمران: ۱۴۶)،

توکل‌کنندگان: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران: ۱۵۹)،

دادگران: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (مائده: ۴۲)،

جنگجویان در راه خدا: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ» (صف: ۴).

۱۸- قرآن در باره اثبات وجود خدا و توحید او، بیشتر برهان نظم را که دلیل قطعی شعور و درک و عقل است، پیش می‌کشد. آری، برای اثبات حق تعالی و یگانگی او، برهان نظم بهترین برهان و مورد فهم عموم است.

۱۹- اسمای حسنی را که نام‌های مخصوص خدا باشند، در «حسنی» مطالعه فرمایید.

اللَّهمَّ:

اصل آن یا اللَّه است، حرف نداء از اوّلش حذف شده و ميم مشدّد در آخر جای آن را گرفته است. در قرآن فقط در معنای نداء به کار رفته است. در زبان عربی به معنای تمکین، جواب و استثناء نیز استعمال شده است، و در قرآن مجید فقط پنج بار آمده است.

نوح : 23   وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً
الأنعام : 74   وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ
الأعراف : 138   وَ جاوَزْنا بِبَني‏ إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
طه : 88   فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِيَ
مريم : 81   وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا
الفرقان : 3   وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً
يس : 74   وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ
الإسراء : 42   قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبيلاً
الأنبياء : 22   لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
المؤمنون : 91   مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
التوبة : 31   اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
النحل : 2   يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ
المائدة : 73   لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ
النساء : 171   يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في‏ دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً
المائدة : 116   وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني‏ وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي‏ بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في‏ نَفْسي‏ وَ لا أَعْلَمُ ما في‏ نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ
الأنبياء : 29   وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمينَ
طه : 97   قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى‏ إِلهِكَ الَّذي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً
الفرقان : 43   أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً
الجاثية : 23   أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ
۱. معانی واژه „اللَّه“:

واژه „اللَّه“ به معنای خداوند یکتا و معبود مطلق است که در اسلام به عنوان نام خاص خداوند به کار می‌رود. این کلمه بیانگر ذات الهی است که صفات کمال، قدرت مطلق، علم بی‌پایان، و رحمت را در خود دارد.

۲. ریشه واژه „اللَّه“:

ریشه این واژه از فعل ثلاثی مجرد „أله“ (ʾ-l-h) گرفته شده است. این ریشه در زبان عربی دارای معانی زیر است:

  • پرستش کردن
  • به سوی چیزی یا کسی پناه بردن
  • عشق و ارادت ورزیدن

از این ریشه، مفهوم „اللَّه“ به معنای معبودی که شایسته پرستش است، استخراج شده است.

۳. ویژگی‌های دستوری „اللَّه“:

  • نوع کلمه: اسم خاص
  • جنس: مذکر (در زبان عربی، اسم‌های غیرجاندار یا مفاهیم انتزاعی معمولاً مذکر فرض می‌شوند)
  • حالت اعرابی: این کلمه در جملات می‌تواند در حالت‌های رفع (اللَّهُ)، نصب (اللَّهَ)، و جر (اللَّهِ) ظاهر شود.
  • تعریف: این کلمه معرفه است و به هیچ صورت نکره نمی‌شود.

۴. ساختار و شکل واژه:

کلمه „اللَّه“ از ترکیب „ال“ (حرف تعریف) و „إله“ (به معنای معبود) ساخته شده است. در این ترکیب، حرف همزه در „إله“ حذف شده و به صورت همزه وصل درآمده است.

۵. معنای „إله“:

کلمه „إله“ به معنای معبود یا کسی که مورد پرستش قرار می‌گیرد، است. این واژه خود از ریشه „أله“ می‌آید.

۶. اطلاعات ریشه‌شناسی (اتیمولوژی):

  • واژه „اللَّه“ در زبان عربی پیش از اسلام نیز وجود داشته و توسط عرب‌های جاهلی برای اشاره به خدای یکتا استفاده می‌شده است. با این حال، با ظهور اسلام، این واژه معنای دقیق‌تر و مشخص‌تری پیدا کرد و به عنوان نام خاص خداوند در قرآن و آموزه‌های اسلامی به کار رفت.
  • برخی محققان بر این باورند که این واژه با کلمات مشابه در زبان‌های سامی دیگر مانند عبری و آرامی مرتبط است. برای مثال، کلمه „אלוה“ (اِلوه) در عبری و „ܐܠܗܐ“ (اَلها) در آرامی نیز به معنای خداوند است.

۷. کاربرد در زبان عربی:

  • „اللَّه“ به عنوان نام خاص خداوند در قرآن کریم ۲۶۹۹ بار تکرار شده است.
  • این واژه در دعاها، اذکار، و همچنین در ترکیبات مختلف مانند „بسم اللَّه“، „الحمد للَّه“، و „إن شاء اللَّه“ به کار می‌رود.

۸. ساختار بلاغی:

کلمه „اللَّه“ به دلیل تقدس و معنای عمیق آن، در ادبیات عربی و اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد و در بسیاری از متون به عنوان نماد قدرت مطلق و یگانگی خداوند استفاده می‌شود.

Nach oben scrollen