019-050-047-مريم

« Back to Glossary Index
تبصره: این آیات در باره ابراهيم، بسیار فشرده و مختصر است و برای شرح مفصل آن باید به سوره انعام از آیه 74 و سوره انبیاء از آیه ۵۱ و سوره شعرا از آیه 6۹ و سوره صافات از آیه ۸۳ و کتاب اول تورات از باب ۱۱ تا ۲۵ مراجعه شود و مختصرِ داستانش این است که ابراهیم، پس از گفتگوی فوق با پدرش، مأمور می شود که بتها را بشکند و در روزِ یک جشن ملی، خود را مخفیانه به بت خانه میرساند و بتها را می شکند، جز بت بزرگ را و مردم که از جشن بر می گردند، از خرد شدنِ بت های خود ناراحت میشوند و ابراهیم را می آورند و ابراهیم آنان را متوجه میکند که اگر این بتها کاره ای هستند، باید از خودشان دفاع میکردند و بدست ابراهیم خرد نمی شدند، پیشوایانِ مذهبی، شکایت از ابراهیم به نمرود، پادشاه شهر ابراهیم که به نام اورکلدانیان معروف است بردند. و نمرود که حمورابی انتقام ابراهیم را از او گرفت و ابراهیم را در آتش انداخت و آتش به امر الله، بر او سرد و سلامت شد و بت پرستان، مرعوب ابراهیم شدند و او را آزاد کردند و ابراهیم با چند نفر از پیروانش از شهر اور بسوی کنعان هجرت کرد و پدر او نیز با اینکه روی منافع مادی خود از شهر اور با ابراهیم بیرون آمد، در حران از ابراهیم جدا شده و ابراهیم خود را به کنعان و مصر و دوباره به کنعان برای ماموریتهای دینی رساند و کم کم در کنعان به قدرتی نزدیک به سلطنت رسید و مورد احترام حمورابی، امپراطور زمان و پادشاه مصر و تمام پادشاهان زمان خود گردید و در پیری از زن نازای خود ساره پسری به نام اسحاق، روی رحمت الله آورد و حتی پسر اسحاق يعقوب را هم دید. به کتابی که درباره داستان ابراهيم و يوسف و موسی نوشته ام مراجعه شود. (۵۰)
Nach oben scrollen