ک-ت-ب

« Back to Glossary Index
ریشه ثلاثی «ک ت ب» (کاف، تاء، باء) در قرآن ۳۱۹ بار در هفت صورت مشتق به کار رفته است:

1. ۴۹ بار به صورت فعل ماضی باب اول «کَتَبَ» (نوشت)

2. یک بار به صورت فعل باب سوم «کاتِبُ» (کسی که می‌نویسد)

3. یک بار به صورت فعل باب هشتم «اِکتَتَبَ» (برای خود نوشت)

4. ۲۶۰ بار به صورت اسم «کِتاب» (کتاب)

  • کتاب در عربی به معنای «کتاب»، «نوشتار»، «دفتر»، «سند» و گاهی به معنای «حکم» یا «قانون» نیز به کار می‌رود.
  • در قرآن، این واژه هم به معنای کتاب آسمانی (مانند قرآن، تورات، انجیل)، هم به معنای نوشته، دستور و گاهی به معنای تقدیر و سرنوشت آمده است.

ریشه و کاربرد واژه در زبان عربی

  • ریشه این واژه: ک-ت-ب (ک ت ب)
  • این ریشه یکی از پرکاربردترین ریشه‌ها در زبان عربی است و به معنای «نوشتن» و هر چیزی که با نوشتن یا ثبت کردن مرتبط است، به کار می‌رود.
  • کاربرد: در زبان عربی، واژه‌های مختلفی از این ریشه ساخته شده‌اند که همگی با مفهوم نوشتن، ثبت کردن، کتابت و… در ارتباط‌اند.

همه واژه‌های مشتق‌شده از ریشه «ک ت ب» در قرآن

  1. کِتاب (کتاب)
  2. کَتَبَ (نوشت)
  3. یَکتُبُ (می‌نویسد)
  4. کُتِبَ (نوشته شد/واجب شد)
  5. مَکتوب (نوشته‌شده)
  6. مَکتَب (دفتر)
  7. کاتِب (نویسنده)
  8. مکتَبة (کتابخانه)
  9. کُتُب (کتاب‌ها)
  10. استکتب (درخواست نوشتن کرد)
  11. اکتب (بنویس!)
  12. مکتوبون (نوشته‌شدگان/ثبت‌شدگان)
  13. کتبنا (ما نوشتیم/مقرر کردیم)
  14. کتب علیکم (بر شما واجب شد/نوشته شد)
  15. کتب الله (خدا مقرر کرد/نوشت)
  16. کتبنا علیهم (بر ایشان نوشتیم/مقرر کردیم)

ویژگی‌های دستوری

  • نوع واژه: اسم (اسم جنس)
  • جنس: مذکر (در عربی)
  • جمع: کُتُب (کُتُبٌ)
  • مفرد: کتاب (کِتابٌ)
  • وزن: فِعال (وزن قیاسی برای اسم مصدر)

صورت اصلی واژه و معنای آن

  • صورت اصلی: کَتَبَ (فعل ثلاثی مجرد)
  • معنا: نوشت، نگاشت، ثبت کرد.

اطلاعات ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)

  • ریشه «ک ت ب» به معنای نوشتن و ثبت کردن است.
  • این ریشه در زبان‌های سامی دیگر نیز دیده می‌شود (مانند عبری: כָּתַב – کَتاب، به معنای نوشت).
  • در فارسی و زبان‌های دیگر اسلامی (اردو، ترکی عثمانی) نیز واژه «کتاب» وارد شده است.

مترادف‌ها و متضادها

مترادف‌های عربی:

  • دَفتَر (دفتر)
  • صَحیفة (صفحه/نامه)
  • مُصنَّف (تألیف)
  • سِفر (جلد/کتاب بزرگ)
  • مُجلَّد (کتاب/جلددار)

مترادف‌های فارسی:

  • کتاب
  • دفتر
  • نوشته
  • رساله
  • جلد

متضادهای عربی:

  • شَفَوی (شفاهی/گفتاری)
  • فَراغ (خالی بودن/بی‌کتاب بودن)
  • جَهل (نادانی/بی‌سوادی)

متضادهای فارسی:

  • شفاهی
  • نانوشته
  • بی‌کتاب
  • نادانی

5. یک بار به صورت اسم «کِتابی» (کتابی، متعلق به کتاب)

6. شش بار به صورت اسم فاعل «کاتِب» (نویسنده)

7. یک بار به صورت اسم مفعول «مکتوب» (نوشته شده)

Nach oben scrollen