ج ن ن

« Back to Glossary Index

ریشه ثلاثی „ج ن ن“ در قرآن ۲۰۱ بار در هشت شکل مختلف آمده است:

  • یک بار به صورت فعل ثلاثی مجرد „جَنَّ“ (پوشاندن)
  • یک بار به صورت اسم „أَجِنَّة“ (جنین‌ها)
  • ۲۲ بار به صورت اسم „جِنّ“ (جن)
  • ۱۴۷ بار به صورت اسم „جَنَّة“ (بهشت)
  • ۱۰ بار به صورت اسم „جِنَّة“ (جنون)
  • دو بار به صورت اسم „جُنَّة“ (سپر)
  • هفت بار به صورت اسم فاعل „جَآنّ“ (جن)
  • ۱۱ بار به صورت اسم مفعول „مَجْنُون“ (دیوانه)

جَنَّ:

(بفتح اوّل) پوشيدن. مستور كردن. در اقرب الموارد هست: «جنّه جنّا و جنونا: ستره» در مفردات آمده: «اصل الجنّ، ستر الشَّى‏ء عن الحاسَّة» فعل آن بنا بر تصريح اهل لغت هم لازم و هم متعدى بنفسه و هم متعدى به «على» ميايد. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ انعام: 76 چون ظلمت شب او را پوشيد و مستور كرد.

على هذا بقلب جنان گويند كه در ميان بدن پوشيده است، بسپر مجنّ و مجنّة گويند كه صاحب سپر را ميپوشاند، بباغ و مزرعه و چمن جنّت و جنّات گويند كه روى زمين را ميپوشانند و تفصيل آن در «تحت» گذشت بچّه را از آن جنين گويند كه شكم مادر او را پوشانده است و (جنين) بمعنى مجنون و پوشانده شده است إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ نجم: 32 آنگاه كه شما در شكم مادران جنين‏ها بوديد.

اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ (جُنَّةً) مجادله: 16 قسم‏هاى خود را سپر قرار دادند و در زير آن پوشانده شدند.

(مجنون) كسى است كه عقلش پوشانده شده باشد وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ذاريات: 39 گفت ساحر است يا ديوانه.

(جِنّه) بكسر اوّل بمعنى جنون و اسم مصدر است (صحاح) أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ مؤمنون: 70

جِنّ:

(بكسر اوّل) اين كلمه 22 بار در قرآن مجيد آمده است.

جنّ در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه باقتضاى طبيعتش از حواسّ بشر پوشيده ميباشد و مانند انسان مكلّف و مبعوث در آخرت و مطيع و عاصى و مؤمن و مشرك و … است، و خلاصه دوش بدوش انسان است تنها فرقشان آنست كه انسان محسوس و جنّ غير محسوس است و شايد بعض فرقهاى مختصر هم داشته باشند. جنّة بكسر اوّل بمعنى جنّ است مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ در صحاح و قاموس طائفة من الجنّ نيز گفته است.

نگارنده در كتاب سيرى در اسلام بحث مفصّلى درباره جنّ نگاشته‏ام و مطلبى از روزنامه اطلاعات در باره جهان ضدّ مادّه نقل كرده‏ام اينك مقدارى از آنرا در اينجا نقل ميكنم:

1- جنّ و انس دو موجود پر ارزش «ثقلان» روى زمين‏اند تأمّل در آيات سوره رحمن كه بيشتر از سى بار بصورت فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ جنّ و انس را مخاطب قرار داده اين مطلب را روشنتر ميكند و در آن سوره كه بارها بعد از ذكر نعمت‏ها و عذابهاى دنيا و آخرت آيه فوق تكرار شده مبيّن آنست كه دنيا و آخرت براى هر دو است در اين باره بآن سوره و معانيش توجّه فرمائيد و يك سوره در قرآن بنام سوره جنّ است و كاملا قابل دقّت ميباشد.

2- جنّ از آتش (نيرو و حرارت مخصوص) آفريده شده همچنانكه انس بتدريج از خاك.

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ. وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ حجر: 27 انسان را از گل خشك، از گل سياه بدبو و كهنه آفريديم و جنّ را پيشتر، از آتش نافذ آفريده‏ايم.

«سموم» بمعنى نافذ است و جنّ پيشتر از انسان بوجود آمده است در آيه ديگر هست وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ رحمن: 15 جنّ را از مخلوطى از آتش آفريد «مرج» بمعنى خلط است. گرچه حقيقت جنّ را نميدانيم ولى از آيات ميفهميم كه فى الجمله از نيرو و آتشى مجهول آفريده شده است.

3- جنّ مانند انسان مكلف باعمال است وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ذاريات: 56 روز قيامت بجنّ و انس گفته ميشود آيا پيامبران نيامدند؟ آيا شما را از اين روز بيم ندادند هر دو بر كفر خود گواهى دهندا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى‏ أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ‏ انعام: 130 آيه صريح است در اينكه جنّ مكلف و در پيش خدا مسئول‏اند و همچون انسان كافر ميشوند و پيامبرانى از خود دارندسُلٌ مِنْكُمْ‏.

از مراجعه بسوره جنّ و آيات 29- 32 احقاف و از آيات ديگر بدست ميايد و خواهيم گفت كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز براى آنها پيامبر است.

4- گناهكاران و كفّار جنّ همچون انسانها اهل جهنّم‏اند و در عذاب خواهند بود وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها … أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ اعراف: 179 و نظير آن است دو آيه ذيل … لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ هود: 119 حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ سجده: 13.

5- جنّ همچون انسان ميميرد و از بين ميرود و گروهى جاى گروهى را ميگيرند حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ فصلت: 25 كلمه «قد خلت» مبيّن آن است كه امّتهاى جنّ مانند گروههاى آدمى از بين رفته‏اند، نظير اين آيه است آيه أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ احقاف: 18 همچنين است آيه 38 از سوره اعراف.

6- جنّ ما را مى‏بينند ولى ما آنها را نمى‏بينيم در باره بر حذر داشتن بنى آدم از شيطان و اتباع او آمده است إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ اعراف: 27 او و همجنسانش شما را از جائى مى‏بينند كه شما آنها را نمى‏بينيد و بحكم آيه فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ كهف: 50 ابليس از جنّ است و جنس بخصوصى نيست. رجوع به «شيطان».

7- آنها مانند آدميان كار ميكنند و قدرت كار دارند حضرت سليمان كه آنها را بامر خدا مسخّر كرده بود براى او كار ميكردند كاخها، تمثالها، و كاسه‏هاى بزرگ ميساختند وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ … يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً سباء: 12- 13 در سوره نمل آيه 17 تا 39 لشگر كشى حضرت سليمان به مملكت سباء نقل شده و در آنجا هست كه عدّه‏اى از جنّ جزء لشگريان او بودند و عفريتى از جنّ بوى گفت: من تخت ملكه را پيش از آنكه از جاى خود حركت كنى نزد تو ميآورم در سوره انبياء آيه 82 نيز اين مطلب آمده است.

در اصول كافى ج 1 ص 394 طبع آخوندى بابى تحت عنوان (جنّ بمحضر ائمه عليهم السلام ميايند و مسائل دينى خود را ميپرسند …) منعقد است و در آن باره هفت حديث نقل شده از جمله از سدير صيرفى نقل ميكند كه امام باقر عليه السّلام در مدينه بمن سفارشهائى فرمود.

از مدينه بيرون رفتم، در ميان راه روحا (محلى است چهل يا سى ميلى مدينه) بودم كه مردى با لباس خود بمن اشاره كرد، بسوى او برگشتم و خيال كردم كه تشنه است ظرف آب را باو دادم گفت: بآبم نياز نيست، نامه‏اى بمن داد كه مركّب مهر آن خشك نشده بود، ملاحظه كردم مهر امام باقر عليه السّلام بود گفتم: اين نامه را كى بتو داد؟ گفت: الآن. در نامه دستور- هائى بود، چون متوجّه آن مرد شدم ديدم كسى نيست، بعد از آن ابو جعفر عليه السّلام (بمكّه) آمدند بحضرتش عرض كردم فدايت شوم مردى نامه شما را آورد كه مهرش خشك نشده بود فرمود: اى سدير ما خدمتكارانى از جنّ داريم چون خواهيم كارى بفوريت انجام پذيرد آنها را ميفرستيم.

8- در چند آيه در باره وصف حوريان بهشتى هست لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ رحمن: 56 و 74 حوريان بهشتى را قبل از شوهرانشان نه آدمى دست زده و نه جنّ، از اين آيه ميتوان حدس زد كه تكثير جنّ بوسيله مقاربت نر و ماده بوده باشد. در باره شيطان هست كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي … ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كهف: 50 آيه صريح است در اينكه ابليس از جنّ است و همچنين ذريّه دارد و خدا در خلقت آسمانها و زمين آنها را حاضر نكرده است، آيا ذرّيّه او بواسطه توالد و تناسل است؟.

9- جنّ برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايمان آوردند و چون ما سخن ميگويند و يكديگر را به نيكو كارى دعوت كرده و از عذاب خدا ميترسانند بآيات زير و ترجمه آنها توجّه فرمائيد: وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ، قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى‏ طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ احقاف: 29- 31.

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً … وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً …  وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى‏ آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً جنّ: 1- 15.

يعنى چون تنى چند از جنّ را سوى تو آورديم كه قرآن را بشنوند و چون نزد پيغمبر حضور يافتند، بهمديگر گفتند: گوش فرا دهيد، و چون قرآن خوانده شد سوى قومشان بازگشتند در حاليكه انذار كننده بودند، گفتند: اى قوم جنّ ما كتابى استماع كرديم كه بعد از موسى نازل شده و مصدّق كتابهاى پيش است، بحقّ و راه راست هدايت ميكند، اى قوم: داعى خدا را اجابت كنيد و بدو ايمان بياوريد تا گناهانتان را بيامرزد و از عذاب دردناك شما را برهاند.

بگو بمن وحى آمده كه گروهى از جنّ استماع قرآن كردند و گفتند: ما قرآنى شگفت آور شنيديم كه بكمال دعوت ميكند و بدان ايمان آورديم و هرگز كسى را بخداى خود شريك قرار نميدهيم … گروهى از ما شايستگانند و گروهى پست از آنها و ما فرقه‏هاى مختلفيم …

و ما چون هدايت را شنيديم بدان مؤمن شديم هر كه بپروردگارش ايمان آورد آنها قصد هدايت شدن داشته‏اند امّا ستمگران هيزم جهنّم ‏اند از اين آيات بدست ميايد كه جنّ قرآن را شنيده و بدان ايمان آورده ‏اند و آنها از حيث ايمان و كفر و غيره مثل مااند و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنها نيز پيغمبر است در گذشته از كلمهُ‏ سُلٌ مِنْكُمْ» استظهار كرديم كه آنها از جنس خود پيغمبر دارند، شايد هم از خود دارند و هم آنحضرت پيامبر آنهاست و در اين باره روايات داريم و در بند 7 اشاره كرديم كه پيش امامان اهل بيت نيز ميامدند و مسائل ميپرسيدند، و اينكه ميان خود گفتند: اين كتاب بعد از موسى نازل شده قهرا بموسى نيز اعتقاد داشته‏ اند ولى چرا بعد از عيسى نگفته ‏اند آيا آنها يهودى بوده ‏اند؟ و يا اينكه انجيل تتمّه تورات است لذا از آن نام نبرده ‏اند. احتمال دوّم بهتر است.

10- در سوره رحمن كه پيشتر اشاره شد سى و يك دفعه بجنّ و انس بلفظ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ خطاب شده است و در خصوص هر دو آمده كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ و سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ رفيق دانشمندم آقاى محمد امين رضوى سلدوزى احتمال داده كه مراد از تثنيه آوردن رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ شايد شرق و غرب جنّ و انس بوده باشد همچنين بهشت‏ ها و چشمه‏ ها دو تا دو تا آمده است و آنها همه قابل دقّت ميباشد.

11- در باره نر و ماده بودن جنّ آيات زير قابل دقّت است سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ يس: 36 يعنى منزّه است آنكه همه جفت‏ها را بيافريد از آنچه زمين ميروياند و همچنين از انسانها و از چيزهائيكه نميدانند.

آيه ميگويد نبات و انسانها نر و ماده دارند و نيز چيزهائيكه ما آنها را نميدانيم نر و ماده دارند جمله «وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ» جنّ را نيز شامل است و ميشود گفت: نر و ماده دارند ولى ما كيفيّت آنرا نميدانيم اين در صورتى است كه مراد از «الازواج» در آيه اصناف نباشد. رجوع شود به «زوج».

روشنتر از اين آيه، آيه وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ذاريات: 49 است اين آيه صريح است در اينكه نر و مادگى در تمام اشياء عموميّت دارد و جمله «كُلِّ شَيْ‏ءٍ» بطور حتم جنيّان را نيز شامل است.

و در سوره جنّ از قول آنها نقل شده كه ميگفتند وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ جنّ: 6 يعنى مردانى از آدميان بمردانى از جنّ پناه ميبردند «رجالٌ من الجنّ» مبيّن آنست كه جنيّان مردانى دارند (و اللّه العالم).

12- در باره تجسّم و ديده شدن جنّ از قرآن چيزى بدست نياورديم ممكن است از قصّه سليمان بدست آورد كه مجسّم ميشوند زيرا در آن هست قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ نمل: 39 و ظهور آن در تجسّم است و اينكه براى سليمان كار و غوّاصى ميكردند ظاهر آنست كه مجسّم شده و آن كارها را ميكرده‏اند.

ولى تجسّم ملك و بصورت بشر در آمدنش در قرآن مجيد صريح است مثل تجسّم ملك بر مريم كه مريم پنداشت جوانى است و ميخواهد باو دست اندازد فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا مريم: 17 و مثل آمدن ملك‏ها پيش ابراهيم و لوط در قضيّه بشارت باسحق و عذاب قوم لوط.

در «بلس» گذشت و در «شطن» خواهد آمد كه جنّ هم مجسّم و مرئى ميشود اين از لحاظ قرآن ولى از لحاظ اخبار جنّ بطور حتم مجسّم و ديده ميشود در كافى ج 1 ص 394 هست كه سعد- اسكاف آنها را بصورت مردانى زاهد ديد و امام باقر عليه السّلام فرمود: آنها جنيّان‏ اند و نيز ابن جبل بصورت هندى‏ ها و ديگران بصور ديگر ديده ‏اند و در اين باره روايات و نقلها زياد است.

رانده شدن جنّ‏

رانده شدن جنّ از آسمان نيز يكى از مطالب قابل دقّت قرآن است. ما ابتدا آيات آنرا نقل و سپس خلاصه آنرا خواهيم گفت.

بايد دانست كه در اين مسئله جنّ و شياطين هر دو يكى است چنانكه از آيات روشن خواهد شد و تنها فرقيكه ميتوان قائل شد اين است كه شياطين متمردان جنّ‏ اند و جنّ بطور اطلاق هر دو را شامل است اينك آيات:

1- «وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً. وَ أَنَّا لا نَدْرِي  أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً جنّ: 8- 10.

اين آيات صريح‏ اند در اينكه جنّ قبلا محلهائى در آسمان براى استراق سمع داشته ‏اند و سپس ديده‏اند كه آسمان پر از نگهبان و شهاب است و شهاب در كمين آنها است كه استراق سمع ميكنند پيش خود گفتند: نميدانيم آيا خداوند در اثر اين تحوّل رشد و كمالى براى اهل زمين اراده كرده و يا بلائى بآنها خواهد رسيد.

در روايات اهل بيت عليهم السّلام منقول است كه اين تحوّل بعد از ولادت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اتفاق افتاد و از اهل سنت آنرا در وقت بعثت آنحضرت گفته‏اند و آنرا در مجمع ذيل آيه 18 سوره حجر از ابن عباس و در سوره جنّ از بلخى نقل كرده است. در صافى در سوره جنّ از احتجاج از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده: اين ممنوعيت براى آن بود كه در زمين چيزى مانند وحى از خبر آسمان نباشد و آنچه از جانب خدا آمده ملتبس نگردد …

نا گفته نماند: اين آيات دالّ بر آنند كه در آسمان محلّى براى دانستن اسرار خلقت و كارهاى آينده روى زمين وجود دارد كه جنّ بآنجاها نزديك ميشده ‏اند آيا مراد شنيدن كلمات ملائكه بود؟! آيا سخن گفتن ملائكه مثل ماها ميباشد؟!.

2- إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ. وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ. لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ صافّات: 6- 10 «حِفْظاً» چنانكه در مجمع فرموده مفعول فعل مقدّر است يعنى «حفظناها حفظا» و معنى آيه چنين ميشود: ما آسمان نزديك را با زينتى كه كواكب باشد زينت داديم و از هر شيطان متمرد و بى فايده محفوظش نموديم. على هذا كواكب فقط زينت‏اند نه موجب حفظ. يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ روشن ميكند كه حفظ بوسيله قذف است كه حقيقت و كيفيّت آن شناخته نيست. و ظهور آيه زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ ملك: 5 و إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ ميرساند كه متخلفين بوسيله تيرهاى شهاب طرد ميشوند آنها هم مصابيح‏اند و هم رجوم. وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ، إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ حجر:16- 18.

ظاهرا مراد از كواكب سيارات منظومه شمسى و مراد از السَّماءَ الدُّنْيا در آن آيات نزديكترين آسمانهاى عالم بزمين است كه آسمان منظومه شمسى باشد و مراد از آن در آيه 5 سوره ملك نزديكترين آسمانهاى هفتگانه زمين است يعنى اوّلين طبقه جوّ. چنانكه در «سماء» بند هفتم توضيح داده شده است و نيز در «رجم» بطور تفصيل آمده است.

لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ نشان ميدهد كه شياطين نمى ‏توانند بملاء اعلى گوش بدهند و إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ … مبيّن آن است كه اگر كسى از آنها تخلف كرده و بملاء اعلى نزديك شود فورا شعله‏ اى آشكار و نورانى او را تعقيب ميكند. ولى با وجود اين ممكن است جسته و گريخته چيزهائى بشنوند زيرا در آيات ديگر آمده وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ. وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ … هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى‏ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ تَنَزَّلُ عَلى‏ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ. يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ شعراء: 210- 223.

در اين آيات ابتدا فرموده قرآن را شياطين نازل نكرده‏اند … كه آنها از سماع (ظاهرا شنيدن گفتگوى ملاء اعلى) معزول‏اند …سپس فرموده: آنها بر هر دروغگوى مجرم نازل شده و مسموع خويش را القا ميكنند و بيشترشان دروغگواند.

اين سخن ميرساند: با وجود تعقيب تيرهاى شهاب باز بعضى از آنها جان بدر برده و چيزهائى مياورند. و بر دروغگويان القا ميكنند.

آيات گذشته روشن ميكنند حوادث آينده روى زمين در آسمان و در اختيار ملائكه است و شايد اسرار خلقت نيز. و شياطين قدرت ورود بآنجاها ندارند وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ- … وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ ولى پيش از ولادت يا بعثت آنحضرت بجاهائى از آسمان ميرفتند و از آنجا سرقت سمع ميكردند نه اينكه بخود آن مجمع وارد شوند كه گفته‏ اند «وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ» با ولادت يا بعثت آنحضرت از آن هم محروم شدند.

اين است ظهور آيات گذشته و خدا بواقع داناتر است. بعضى از بزرگان رانده شدن با شهاب و غيره را حمل بر تشبيه عالم واقع بمحسوسات فرموده كه كلامش در «شهب» نقل و بررسى شده است.

در «سماء» زير عنوان (موجودات زنده در آسمان) مشروحا بيان شده كه در آسمان موجودات زنده غير از ملائكه وجود دارند و آيات آن بررسى شده است.

عدّه ‏اى از دانشمندان مسلّم گرفته ‏اند كه پيامهاى مرموزى بطور مرتّب و موجهاى منظم از آسمان بزمين ارسال ميگردد و آنرا (بى سيم كيهانى) نام گذاشته‏ اند كارل جانسكى بسال 1932 ميلادى 8 ماه مراقب گرفتن اين پيامها با بى‏سيم خود شد و ديد هر شب چهار دقيقه از شب قبلى زودتر ارسال ميگردند و آن بواسطه اين بود كه گردش زمين بدور خورشيد موجب ميشود غروب و طلوع ستارگان هر روز چهار دقيقه زودتر از روز قبل باشد.

در پايان سال 1933 ميلادى سمينارى از متخصصين اين علم منعقد شد. جانسكى در اين سمينار طىّ بيانيّه‏ اى از مشاهدات خود پرده  برداشت و متذكّر شد كه در ستارگان موجوداتى ميباشند كه قادر بتكلّم هستند و اين پيامهاى آسمانى كه با تلسكوپهاى بى سيم قابل دريافت هستند انسانرا در شناخت هر چه بيشتر جهان كمك ميكند … در فوريّه سال 1942 دلائلى بر صحت نظر جانسكى اضافه شد.

زيرا ديده شد كه يك سلسله پيامهاى فضائى كار جهت يابى رادارى را كه در انگلستان بكار گذاشته شده بود متوقّف كرد دانشمندان پس از كوشش فراوان بالاخره دريافتند كه اين وقفه در اثر يك سرى پيامهاى تلگرافى است كه از يك سوى ناشناخته از ماوراى افق بوده است (نقل از كتاب قرآن بر فراز اعصار تأليف عبد الرزاق نوفل ترجمه بهرام پور و شكيب).

فعلا اين مطلب را دانشمندان تقريبا مسلّم گرفته ‏اند ولى از نظر قرآن مجيد چنانكه در سابق اشاره شد اين مطلب مسلّم و حتمى است.

نويسنده كتاب فوق عقيده دارد كه جنّ براى شنيدن چنين اصواتى بآسمان نزديك ميشدند نه براى شنيدن وحى زيرا وحى را جز كسيكه باو وحى ميشود كسى نميشنود. و «ملاء اعلى» همانهاست نه مجمع ملائكه.

ولى آيات گذشته مخصوصا إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ با ملاحظه ما قبل و ما بعد آن، خلاف اين مطلب را مى‏ رساند. و خلاصه آيات گذشته روشن ميكند كه جنيّان ميكوشيدند تا آسمانرا رصد كنند و اسرار آنرا بدست آورند تا از اسرار خلقت و حوادث آينده مطلع شوند

جانّ:

لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ رحمن: 39 جانّ هفت بار در قرآن آمده است دو دفعه در باره عصاى موسى و پنج بار در مقابل انسان و انس. در قاموس و اقرب گويد: جانّ اسم جمع جنّ است. لذا هر دو يكى‏ اند.

دقّت در قرآن نشان ميدهد كه آندو غير هم نيستند زيرا جانّ و انس مقابل هم آمده‏ اند انس يكنوع بيش نيست هكذا جانّ و جنّ. فرق همان است كه گفته شد مثلا فرموده لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ اسراء: 88 و نيز آمده لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ رحمن: 56 على هذا آنچه در مجمع و كشاف و نهايه و غيره آمده: جانّ پدر جنّ است و آنچه راغب گفته: جانّ نوعى از جنّ، مدرك صحيحى ندارد.

در باره عصاى موسى آمده فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً … نمل: 10- قصص 31 در اقرب الموارد گويد: جانّ مار سفيد و سياه چشمى است بى آزار اغلب در خانه‏ ها يافت ميشود عبارت قاموس نيز چنين است و فقط قيد (سفيد) را ندارد، صحاح مطلق مار و مجمع مار كوچك گفته و علت اين تسميه شايد مخفى بودن آن باشد معناى آيه اين است چون آنرا ديد مانند مار حركت ميكند برگشت گريزان.

نا گفته نماند در باره عصاى موسى كه در طور هنگام بعثت مبدّل بمار شد يكدفعه حيّة و دو دفعه جانّ نقل شده است مثل قالَ أَلْقِها يا مُوسى‏. فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‏ طه: 20 ميدانيم كه حيّه، مار معمولى و جانّ بمعنى مار كوچك و يا مار معمولى است.

ولى هنگام نشان دادن معجزه در پيش فرعون ثعبان گفته شده كه بمعنى اژدهاست مثل فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ اعراف: 107 شعراء: 32

اين دو چگونه جمع ميشود؟

بنظر نگارنده: هنگام بعثت مار شدن كافى بود زيرا همين لازم بود كه موسى متوجّه اين حقيقت بشود ولى در نزد فرعون براى ارعاب و اتمام حجّت لازم بود كه باژدها مبدل شود مخصوصا موقع بلعيدن ابزار ساحران.

مجمع البيان و الميزان معتقد است كه موقع بعثت نيز عصا باژدها مبدّل شده و در سوره نمل و شعراء كه جانّ نقل شده نظر بحركت آن است نه بزرگى جثّه‏اش. آنجا كه فرمود رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ عصا در اهتزاز بجانّ تشبيه شده و گرنه در واقع اژدها بود. نا گفته نماند در سوره طه چنانكه گذشت «حيّة» آمده است و از اهتزاز و غيره خبرى نيست و اگر موقع وحى اژدها بود لازم بود گفته شود «فاذا هى ثعبان» چنانكه در اعراف و شعراء هست. على هذا آنچه ما گفتيم مقرون بصحّت است و در سوره نمل و قصص اگر جانّ مشبّه به واقع شود تشبيه شى‏ء بنفسه لازم نميايد زيرا ضمير «كانّها» بعصا راجع است.

جنّت:

باغ. بهشت. كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ … بقره:265 همچون باغيكه در بلندى است و باران تند و درشت دانه بآن رسيده. جمع آن جنّات است مثل كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ …دخان: 25.

جنّت آخرت‏

نا گفته نماند از بهشت و محلّ زندگى اتقيا در قيامت بلفظ جنّت و جنّات تعبير آمده و بيشتر از هر صفت در باره آن تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذكر شده است.

بنظر ميايد كه اين تعبير و نامگذارى براى تشبيه به جنّات دنياست كه تفهيم آن آسان شود و گر نه جنّات آخرت را نميتوان با باغات دنيا مقايسه كرد، قابل دقّت است كه «جنّات» در باره آخرت هميشه نكره آمده است يعنى: جنّات بخصوصى. و تنها در آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ …شورى: 22 معرّف با الف و لام آمده است ولى «الجنّة» با الف و لام عهد در باره بهشت زياد است.

لازم نيست در باره علم بغلبه بودن و يا وصف بودن آن، براى بهشت بحث شود، امّا لازم است به بينيم قرآن بهشت آخرت را چگونه معرّفى ميكند.

1- مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ. وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ و مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ … محمد: 15 وصف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده شده چنين است: در آن نهرهائى است از آب تغيير ناپذير، و نهرهائى از شير كه طعم آن تغيير نيافته و نهرهائى از خمر كه براى نوشندگان لذّت است و نهرهائى از عسل صاف شده و براى آنهاست در آن جنّت از همه ميوه‏ها و چاره‏سازى از پروردگارشان.

آب و شير بى تغيير و هميشه تازه ميرساند كه جنّت آخرت داراى تغيير و تبديل و فساد نيست باكترى و مخمّرها در آن وجود ندارند و از كهولت خبرى نيست و شير و عسل و خمر، نهر نهر است و از تمام ميوه‏ ها در اختيار آنان گذاشته شده است، پيداست كه اين با جنّات دنيا قابل مقايسه نميباشد.

2- وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ آل عمران: 133 سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ …حديد: 21.

در اين دو آيه وسعت بهشت وسعت آسمانها و زمين ذكر شده، بمضمون آيه اوّل روز قيامت آسمانها و زمين همه تبديل به بهشت شده و جزء آن خواهند بود پس بهشت يا نامتناهى است و يا عرض و طول آنرا جز خدا كسى دانا نيست.

3- مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ رعد: 35 قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ … لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‏ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا فرقان: 15- 16 نظير اين آيات در قرآن مجيد بسيار است، اين آيات مبيّن آنست كه خوردنى بهشت دائمى است و تمام شدنى نيست و بهشت هميشگى است و اهل بهشت هر چه بخواهند در اختيار دارند جمله لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ- … لَهُمْ ما يَشاؤُنَ پنج بار در باره بهشت  تكرار شده و يازده بار جَنَّاتِ عَدْنٍ (بهشت‏هاى جاودان) آمده است.

4- فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ. قُطُوفُها دانِيَةٌ حاقّة:22 فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ. لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ، فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ غاشية: 10- 16 آيات شريفه در تعريف بهشت آخرت و نعيم آنست و از عيش پسنديده آن خبر ميدهند.

5- يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ توبه: 21 اين آيه از دوام نعمت بهشتى خبر ميدهد و اينكه نعمت آن وافر و هميشگى است. مخفى نماند اگر بخواهيم راجع به جنّت آخرت بطور تفصيل سخن بگوئيم بايد صدها آيه نقل و ترجمه نمائيم، فرق بسيار اهمّ نعمت و لذّت دنيا و آخرت آنست كه نعمتهاى دنيا فانى و نا پايدار و زود گذر است و با ادامه آن و عادت شدن موقعيّت خود را از دست ميدهد ولى نعمت آخرت ابدى است و اصلا نقصان و تغيير در آن نيست، اين است فرق اساسى اين سرا و آن سرا.

در تعريف زندگى آخرت ميخوانيم ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ اعراف:49 دنيائى فرض كنيد كه در آن اندوه فعلى و خوف از آينده وجود نداشته باشد، اين زندگى در دنيا ميسّر نيست زيرا آدمى همواره نقصان فعلى دارد كه سبب اندوه اوست و ترس از آينده و زوال نعمت و مرگ و تصادف‏ها دارد و آن باعث خوف اوست. تنها زندگى آخرت است كه در آن از لحاظ حال نقصان و اندوه و از لحاظ آينده خوف و زوال و كم شدن نيست جمله فوق چندين بار در قرآن تكرار شده است آنچه راجع بدنيا باشد مشروط است زيرا در دنيا از خوف و حزن فرارى نيست و آنچه در باره آخرت است مطلق و بى‏قيد ميباشد زيرا در بهشت مطلقا اندوه و ترسى وجود ندارد و ممكن است تمام آنها را كه جمعا چهارده بار است راجع بآخرت دانست به المعجم المفهرس «خوف» رجوع شود ايضا رجوع شود به «قيامت».

Nach oben scrollen