ب ش ر

« Back to Glossary Index

ریشه ثلاثی „ب ش ر“ ۱۲۳ بار در قرآن آمده است، در ۱۱ شکل مشتق:

  • ۳۸ بار به صورت فعل باب دوم „بُشِّرَ“ (بشارت داده شد)
  • ۲ بار به صورت فعل باب سوم „بَاشِرُ“ (مباشرت کنید)
  • ۱ بار به صورت فعل باب چهارم „أَبْشِرُ“ (بشارت بده)
  • ۷ بار به صورت فعل باب دهم „يَسْتَبْشِرُ“ (بشارت می‌طلبند)
  • ۳۷ بار به صورت اسم „بَشَر“ (انسان)
  • ۳ بار به صورت اسم „بُشْر“ (مژده)
  • ۱۵ بار به صورت اسم „بُشْرَىٰ“ (بشارت)
  • ۹ بار به صورت اسم „بَشِير“ (بشیر)
  • ۱ بار به صورت اسم „مُبَشِّرَات“ (مژده‌دهندگان)
  • ۹ بار به صورت اسم فاعل باب دوم „مُبَشِّر“ (بشارت‌دهنده)
  • ۱ بار به صورت اسم فاعل باب دهم „مُّسْتَبْشِرَة“ (بشارت‌طلب)

بشر:

در اينجا در باره‏ ى بشارت و مشتقّات آن و همچنين در باره‏ ى بشر بمعنى انسان توضيح داده خواهد شد.

1- شك نيست كه بشر بمعنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت بفضائل و كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت بجسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر ميگويند.

در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و بانسان از آنجهت بشر گفته‏ اند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيواناتى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه از انسان جسد و شكل ظاهر مراد بوده لفظ بشر آورده است نحو «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» فرقان: 54، «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ» ص 71 … بنا  بر اين فرموده «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» فصّلت 6 يعنى مردم از حيث بشريّت برابراند و فرقشان در كمالات و اعمال است.

در قاموس بشر را انسان و ظاهر پوست بدن معنى كرده در اقرب الموارد گويد: بشره ظاهر پوست، جمع آن بشر است.

نا گفته نماند كلمه‏ ى بشر، 35 بار و كلمه ‏ى «بشرين» يكبار در قرآن مجيد بكار رفته و با مراجعه به المعجم المفهرس خواهيم ديد كه شكل ظاهر و بدن حاضر از آن مراد است قطع نظر از فضائل و كمالات. يكبار هم بمعنى بشره‏ها و ظاهر پوست بدن آمده نحو «لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ» مدثّر: 29، نه باقى ميگذارد و نه ترك ميكند متغيّر كننده بشره ‏هاست «بشر» در آيه‏ ى شريفه چنانكه از اقرب الموارد نقل شده، جمع بشره است.

طبرسى در مجمع البيان گويد:

بشر جمع بشره و آن ظاهر پوست است، انسان را از آن سبب بشر گويند كه پوستش ظاهر و مانند حيوانات از پشم و مو و كرك پوشيده نيست.

در آيه ‏ى «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» يوسف: 31، مراد زنان آن بود كه اين شكل و قيافه نميتواند بشر باشد بلكه فرشته است.

مباشرت

2- «وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ» بقره: 187، بزنان نزديكى نكنيد آنگاه كه در مساجد معتكف هستيد مباشرت بنا بر آنچه گفته شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) بهم ديگر است و آن در آيه‏ى شريفه كنايه از مقاربت با زنان است چنانكه راغب گفته است ابن اثير در نهايه بعد از نقل حديثى گويد مراد از مباشرت لمس بدن مرد با بدن زن است … و گاهى از آن مقاربت اراده كنند. مباشرت بكار نيز از اين معنى است.

3- بِشارت‏ و بشرى بمعنى خبر مسرّت بخش است طبرسى و راغب در وجه آن ميگويند: چون كسى خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشكار ميگردد.

 «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى‏ لَكُمْ» آل عمران: 126، خدا آنرا براى شما بشارت و خبر شادى بخش قرار داد. «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‏» هود: 69، «قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ» يوسف: 19، كلمه‏ى بشرى در اين آيات و نظائر آن بمعنى خبر مسرّت بخش است.

4- استبشار

بمعنى طلب شادى و يافتن و يا دانستن چيزى است كه شاد ميكند «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» آل عمران:170، در باره كسانى كه هنوز بآنها نپيوسته‏اند شادمانند كه بآنها خوفى نيست و محزون نميشوند يعنى شهداء از اينكه ميدانند براى مؤمنان كه در دنيا مانده‏اند بيمى و اندوهى در آخرت نيست شادى ميكنند و از اين حقيقت كه دانسته‏اند طلب شادى مينمايند «وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ» حجر: 67، اهل مدينه آمدند در حاليكه از شنيدن قضيّه‏ى ميهمانان لوط شادى ميجستند و شادمان بودند.

بشِّر

5- بشارت در خبر مسرّت بخش و اندوه بخش هر دو بكار رفته است نحو «بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بقره: 25، و نحو «بَشِّرِ الْمُنافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً» نساء: 138. طبرسى در ذيل آيه‏ ى اخير فرموده: اصل بشارت خبر مسرّت بخشى است كه بوسيله‏ ى آن، شادى در پوست صورت احساس ميگردد، و در خبر اندوه بخش نيز بكار ميرود عرب گويد: پاداش و تحيّت تو، كتك است. راغب آنرا يكنوع استعاره ميداند. از كلام طبرسى نيز بدست ميايد كه اين يكنوع تحكّم است يعنى مژده و پاداش ندارى مگر عذاب.

6- بَشير:

مژده ده، جمع آن بشر بر وزن (قفل) است «وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» فرقان: 48، او كسى است كه بادها را پيش از رحمت خود (باران) مژده دهنده فرستاده.

Nach oben scrollen