و ای پیغمبر بیاد آور هنگامی را که به آن مرد که هم الله، نعمتِ عالیترین درجه ایمان به او عنایت کرد و هم تو، به او نعمت کردی (که هم او را پسر خوانده خودت دانستی و هم دختر عمه خودت، زینب بنت جَحش را به همسری او در آوردی) به او میگفتی، از الله بترس و همسر خودت را برای خود نگه دار ،و تو در آن زمان چیزی را که الله برای تو آشکار کرده بود، در دلت مخفی میداشتی و این مخفی داشتن و اصرار تو به نگهداری همسرش از آنرو بود که از مردم میترسیدی و حال آنکه، بهتر آن بود که از الله بترسی، پس حال که زید از آن زن، مدت امکان تمایل خود را تمام کرده (یعنی زمان عده طلاق او که بیش از سه ماه است تمام شده) ما آن زن را همسر تو کردیم تا بر سایر مؤمنان هیچ باکی نباشد که چنین رفتاری را درباره همسران پسر خوانده خود، انجام دهند به شرطی که پسر خوانده ها از همسران خود قطع علاقه معمولی را کرده باشند (یعنی زمان عده طلاقشان گذشته باشد) و فرمان الله شدنی است (این زید که پسر خوانده پیغمبر اسلام بود، معروف به زید بن حارثه است و او غلام آزاده شده پیغمبر اسلام بود و یکی از فداکاران و از مهاجران است، همسرش زینب که دختر عمه پیغمبر اسلام بود راضی نبود، پیغمبر اسلام او را که در حکم دختر پیغمبر بود، به غلام آزاد شده ای داده باشد و لذا پی در پی در خانه با شوهرش بد رفتاری میکرد، بطوریکه زید مجبور شد او را طلاق دهد و پیغمبر اسلام با اینکه از طریق وحی فهمیده بود او زنش را طلاق خواهد داد و از جانب الله مجبور میشود، آن زن را به همسری خود انتخاب کند، چون بهیچوجه علاقه ای به زناشوئی با او نداشت، میخواست کاری کند که زید همسرش را طلاق ندهد تا پیغمبر اسلام مجبور نشود، چنین زنی را که از هر نظر ارزش زناشویی با او را نداشت به همسری خود انتخاب کند و لذا پی در پی، حتی با تهدید (از الله بترس) به زید میگفت زن خود را طلاق ندهد و صبور باشد) (۳۷) |
033-037-104-أحزاب
« Back to Glossary Index