002-206-091-بقرة

« Back to Glossary Index
هرگاه به چنین کسی گفته شود از الله بترس، نشان می‌دهد که عزتش بر گناه است؛ پس او سزاوار دوزخ است که مکان آرامش بسیار بدی می‌باشد. (206)
و هنگامی که به او گفته می‌شود: «از خدا بترس»، غرور او را به گناه می‌کشاند؛ پس جهنم برای او کافی است، و چه بد جایگاهی است!
آیه:
وَإِذا قیلَ لهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ ۚ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئسَ المِهادُ


جملات:

  1. وَإِذا قیلَ لهُ اتَّقِ اللَّهَ
    „و هنگامی که به او گفته شود از خدا بترس“
  2. أَخذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ
    „عزت و غرور به خاطر گناه او را می‌گیرد“
  3. فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ
    „پس جهنم برای او کافی است“
  4. وَلَبِئسَ المِهادُ
    „و چه بد جایگاهی است“

تحلیل دستوری جملات:

  1. وَإِذا قیلَ لهُ اتَّقِ اللَّهَ
  • وَ: حرف عطف
  • إِذا: حرف شرط زمانی
  • قیلَ: فعل ماضی مجهول (گذشته، گفته شد)
  • لهُ: ضمیر مفعولی به معنی „به او“
  • اتَّقِ: فعل امر (از ریشه و-ق-ی) به معنی „بپرهيز“
  • اللَّهَ: مفعول امر، یعنی „خدا“

نوع جمله: شرطی + امری
معنی: وقتی به او گفته شود که از خدا بترس.

  1. أَخذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ
  • أَخذَ: فعل ماضی (گرفت)
  • تهُ: ضمیر مفعولی به معنی „او را“
  • العِزَّةُ: فاعل جمله (عزت، غرور)
  • بِالإِثمِ: حرف اضافه + اسم مجرور (به خاطر گناه)

نوع جمله: خبری
معنی: غرور او را به خاطر گناه می‌گیرد.

  1. فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ
  • فَ: حرف عطف نتیجه
  • حَسبُهُ: مبتدا + ضمیر مفعولی (برای او کافی است)
  • جَهَنَّمُ: خبر مبتدا (جهنم)

نوع جمله: خبری نتیجه‌ای
معنی: پس جهنم برای او کافی است.

  1. وَلَبِئسَ المِهادُ
  • وَ: حرف عطف
  • لَبِئسَ: فعل مضارع ناقص + نکره + تأکید (چه بد است)
  • المِهادُ: فاعل (جایگاه، بستر)

نوع جمله: خبری توصیفی
معنی: و چه بد جایگاهی است.


نوع کلی جمله:

این متن ترکیبی از جملات شرطی، خبری و امری است که درباره واکنش انسان به توصیه تقوا صحبت می‌کند و نتیجه‌ای تلخ را بیان می‌کند.

Das arabische Verb أخذ (ʾakhadha) bedeutet grundsätzlich „nehmen“. In Verbindung mit der Präposition بـ (bi-) verändert sich die Bedeutung, abhängig vom Kontext. Hier sind die wichtigsten Bedeutungsnuancen:


1. Mit etwas anfangen / beginnen

  • أخذ بـ (ʾakhadha bi-) + Verb im Präsens
  • Bedeutet: „anfangen zu …“, „beginnen mit …“
  • Beispiel:
    • أخذ بالقراءة→ Er begann zu lesen.

2. etwas ergreifen / zu etwas greifen

  • Im Sinne von „zu etwas greifen“, „etwas ergreifen“ (physisch oder metaphorisch)
  • Beispiel:
    • أخذ بيده→ Er nahm ihn an der Hand.

3. beibehalten / festhalten an

  • Kann auch bedeuten: sich an etwas halten, etwas beibehalten (z. B. eine Methode, Sitte, Meinung)
  • Beispiel:
    • أخذ بالرأي→ Er folgte der Meinung / nahm die Ansicht an.

4. veranlassen / anwenden

  • Im Sinne von „anwenden“, „übernehmen“, z. B. ein Gesetz, eine Methode
  • Beispiel:
    • أخذ بالقانون→ Er wandte das Gesetz an.

Zusammenfassung als Tabelle

AusdruckBedeutungBeispielÜbersetzung
أخذ بـ (etwas)ergreifen, nehmenأخذ بيدهan der Hand nehmen
أخذ بـ (etwas)beginnen mitأخذ بالقراءةzu lesen beginnen
أخذ بـ (Meinung, Rat)sich halten an, übernehmenأخذ بالرأيeine Meinung übernehmen
أخذ بـ (Methode/Rat)anwenden, praktizierenأخذ بالقانونein Gesetz anwenden

Der Satz
أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ

bedeutet wörtlich:
„Der Stolz ergriff ihn zur Sünde“ oder „Der Stolz erfasste ihn zur Sünde“.

Eine gute idiomatische Übersetzung ins Deutsche wäre:

„Sein Stolz trieb ihn zur Sünde.“

Erklärung:

  • أخذته = „er wurde ergriffen von“ / „ihn ergriff“
  • العزة = „der Stolz“
  • بالإثم = „zur Sünde“ / „im Bezug auf die Sünde“

Das heißt, dass jemand aus Stolz sündigt oder sich aus Überheblichkeit zu einer Sünde hinreißen lässt.

فعل عربی أخذ (ʾakhadha) به طور کلی به معنی «گرفتن» است. وقتی با حرف اضافه بـ (bi-) می‌آید، معنای آن بسته به زمینه تغییر می‌کند. در اینجا مهم‌ترین تفاوت‌های معنایی آن آمده است:

  1. شروع کردن / آغاز کردن أخذ بـ (ʾakhadha bi-) + فعل مضارع
    معنی: «شروع به … کردن»، «آغاز کردن …»
    مثال:
    أخذ بالقراءة → او شروع به خواندن کرد.
  2. گرفتن چیزی / چنگ زدن به چیزی به معنای «دست گرفتن چیزی»، «چیزی را گرفتن» (به صورت فیزیکی یا استعاری)
    مثال:
    أخذ بيده → او دستش را گرفت.
  3. پایبند بودن / حفظ کردن همچنین می‌تواند به معنای پایبند بودن به چیزی، حفظ کردن چیزی (مثلاً یک روش، سنت، نظر) باشد
    مثال:
    أخذ بالرأي → او نظر را پذیرفت / از آن پیروی کرد.
  4. به کار بردن / اجرا کردن به معنای «به کار بردن»، «اجرا کردن»، مثلاً یک قانون یا روش
    مثال:
    أخذ بالقانون → او قانون را به کار برد.

خلاصه به صورت جدول:

عبارتمعنیمثالترجمه مثال
أخذ بـ (چیزی)گرفتن، چنگ زدنأخذ بيدهدست کسی را گرفتن
أخذ بـ (چیزی)شروع کردن بهأخذ بالقراءةشروع به خواندن کردن
أخذ بـ (نظر/مشورت)پایبند بودن، پذیرفتنأخذ بالرأيیک نظر را پذیرفتن
أخذ بـ (روش/قانون)به کار بردن، اجرا کردنأخذ بالقانونقانون را اجرا کردن

جمله
أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ

به صورت تحت‌اللفظی یعنی:
«غرور او را به سوی گناه گرفت» یا «غرور او را به سوی گناه کشاند».

ترجمه روان و اصطلاحی به فارسی:

«غرورش او را به گناه کشاند.»

توضیح:

  • أخذته = «او را فرا گرفت» / «او را گرفت»
  • العزة = «غرور»
  • بالإثم = «به سوی گناه» / «در رابطه با گناه»

یعنی کسی از روی غرور مرتکب گناه می‌شود یا از سر تکبر به گناه کشیده می‌شود.

Nach oben scrollen