پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرود | أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ |
شرح مقدمات هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه تا هجرت و نزول سوره مطففين آنچه تا حال از قرآن مجید ترجمه و تفسیر شد، 89 سوره از 114 سوره قرآن مجید بود، که 89 سوره، همه مکی بودند، یعنی در 13 سالی نازل شدند، که پیغمبر اسلام پس از مبعوث شدن به پیغمبری در زادگاه خود مکه، مجبور به تبلیغ رسالت بوده. تبلیغات اولیه پیغمبر اسلام، که همراه با نشر ِفلسفه عالی مخصوص پیغمبران الله و پیشگوئی هائی بود، باعث شد که قليلی از مردم مکه، که حق جو و پرهیزکار و متفکر بودند، به او ایمان آورند و همین ها بودند که تربیت شدگان اولیه اسلام و بهترین مسلمانان شدند و در فداکاری و پاکدامنی و منطقِ صحیح، آزمایش های سختی را دادند و چون حاضر شدند، از تمام منافعِ محلی خود دست بکشند و با پیغمبر اسلام هجرت نمایند، بنام مهاجران معروف گشتند. کوشش پی گیرِ پیغمبر اسلام و این شاگردانِ فداکارِ اولیه، در نشر ِمطالب قرآن باعث گردید که بزودی شهرت نبوت پیغمبر اسلام در اطراف مکه و حتی تا حبشه برود و روزبروز بر مخالفت و دشمنی و کینه عوام فریبان مکه و فریب خوردگانِ ایشان افزوده شود، این دشمنی به جایی رسید، که در سوره پنجاه و سوم که نازل گردید یعنی در حدود هشت سال قبل از هجرت در سوره اسراء (یا بنی اسرائیل) این مطالب از جانب الله بر پیغمبر اسلام نازل شد: وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿ 76اسراء﴾ و منکرین پیغمبری تو میخواستند تو را از زمین مکه اخراج کنند، اگر چنین کنند جز اندک زمانی بعد از اخراج تو خودشان زندگی نخواهند کرد. از این زمان به بعد، هر چه بیشتر کفران کنندگانِ راهنمائی هایِ قرآن می دیدند، که نفرات بیشتری به پیغمبری پیغمبر اسلام ایمان می آورند، بیشتر به فکر اذیت آن حضرت بودند، لیکن چون خالق عالم پشتیبان او بود، اقدامات و حتی حیله های ایشان، نقش بر آب میشد، تا اینکه به زمانِ نزولِ سوره نحل رسید، این زمان در حدود چهار سال به هجرت پیغمبر اسلام مانده بود. از مطالب اول این سوره پیداست آنانکه پیغمبر اسلام را مسخره میکردند و میگفتند، چرا عذاب الله بر مخالفین نمی آید، عذابِ پیشگوئی شده ابرِ سنگینِ خفه کننده را به چشم دیده اند، که عده ای را به عذابِ نزدیک به مرگ و حتی مرگ دچار نمود. أَتَىٰ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿1 نحل﴾ در آیاتِ آخر این سوره نیز گفته شده، میتوانید کسانی را که شما را شکنجه میکنند، شکنجه نمائید، ولی بهتر است که باز کاری به آنان نداشته باشید و صبر کنید و از مکرهای ایشان ناراحت نشوید و بدانید الله با پرهیزکارانِ نیکوکار است. از این مطالب میتوان فهمید که مسلمانان نسبتاً قویتر از پیش شده اند که میتوانند سزای شکنجه کنندگان خود را بدهند، موضوع مهمی که در آیه 110 از سوره نحل می باشد این است که در این زمان، برای اول بار از مؤمنانی یاد شده که برای دور شدن از اذیتِ مردمِ خود به شهر دیگری غیر از وطن خود هجرت می کنند و در آنجا به کوشش های تبلیغی خود ادامه میدهند و در ناکامی ها صبر می نمایند: ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِن بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿11٠ نحل﴾ و این میرساند که یکی از اقدامات مسلمانان هجرت کردن است و عده ای به خرج و اختيار خود به شهرهای اطراف مکه رفته اند و به تبلیغِ مردمِ آن شهرها پرداخته اند، پیداست بوسیله این هجرت ها که بر طبق آنچه در روایات اسلامی گفته شده، تا به حبشه نیز هجرت کرده اند، عده ای از مردمِ شهرهای دیگر به اسلام گرویده اند، مخصوصاً مردم شهر مدینه، که هم به مکه نزدیک بودند و هم بواسطه وجود یهودیان و مسیحیانِ بیشتری در آن شهر، زمینه مساعدتری از حیث پیغمبر شناسی و توحید برای مسلمان شدن داشته اند، مضاف به اینکه در آیه 10 از سوره احقاف (سوره 68) قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين دیدیم یکی از دانایانِ دینی بنی اسرائیل که عبدالله بن سلام باشد و اهل مدینه بود، به قرآن و اسلام ایمان آورده بوده، لذا می بینیم بعد از نزول چهار سوره دیگر، پس از سوره نحل، در سوره رعد که سوره 77 می باشد، در آیه 31 خالق عالم به پیغمبرش محمد میفرماید: اگر چه ما نمی خواهیم روی ترس و تهدید و یا معجزه های فایده رسان همه مردم ایمان آورند، لیکن کفران کنندگانِ پیغام های ما بواسطه اعمال بدشان پی در پی سرکوبی هائی مختصر می شوند و تو بزودی از شهر ایشان به جائی نزدیک منزل خواهی گزید و آن وقت زمانِ وعده الله که سخت باید ایشان را دچار نماید و هلاک کند خواهد رسید: وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ 31 انتشار این مطالب در بین مردم مکه بوسیله مسلمانان از یک طرف بر مسخره کافران نسبت به مسلمین میافزود، و از طرف دیگر، بیشتر کافران را به دشمنی و کینه نسبت به پیغمبر اسلام و مسلمین وامیداشت و ضمناً حق جویانِ مستعد به ایمان را تشویق میکرد که کمتر از مخالفين بترسند و بیشتر ایمان آورند و حتی گروهی از مخالفينِ كم نفوذ را باعث میشد که روی نفع شخصی بخواهند، به این گروه مؤمن و فداکار که روز بروز پیشرفت بیشتری میکنند، بپیوندند، ولی از آیه 36 تا 42 از سوره معارج: فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ﴿٣٦﴾ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ ﴿٣٧﴾ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ ﴿٣٨﴾ كَلَّا ۖ إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿٤٠﴾ عَلَىٰ أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ﴿٤1﴾ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ﴿٤٢﴾ پیداست که پیغمبر اسلام بر خلاف روش پیغمبران دروغی و سیاست بازان به دستور الله، دستِ رد به سینه این دنیا خواهان میزند و کاری می کند، که آنان بیشتر کینه پیغمبر اسلام و مسلمین را در دل گیرند. همینطور زمان به پیش می رود تا به حدود یک سال قبل از هجرت می رسد، در این زمان از جانب الله در نزول سوره روم به پیغمبر اسلام و مسلمین گوشزد می شود، که پیروزی مسلمین بسیار نزدیک شده است و از 3 تا 9 سال آینده، این گروهِ قليلِ مؤمن، بر طبق وعده ای که از پیش، از جانب الله پی در پی داده شده بود، بر کافران مکه پیروز خواهند شد. همانطور که رومیانِ شکست خورده از ایرانیان نیز از 3 تا 9 سال آینده پیروز میشوند، بعد از سوره روم چنانکه دیدیم سوره عنکبوت نازل شد، که زمان نزول آن در حدود چند ماهی است به هجرت و در آیه 55 تا 62 این سوره می بینید که به مسلمین گوشزده شده که از گرسنگی و مرگ نترسند و به شهرهای دیگر هجرت کنند و امروزه ما از اینگونه آیات متوجه میشویم که در پشت پرده بدون آنکه پیغمبر اسلام و مسلمانان بدانند خالق عالم میخواسته هجرتِ کلی مسلمین را از مکه به مدینه فراهم کند و حتی از متن سوره قریش که سوره 30 میباشد و در سال های اول بعثت نازل شده میتوان فهمید که اعلام خطری که در آن سوره به قبائلِ با نفوذِ مکه شده که اگر به دین اسلام نگروند، حوادثی پیش خواهد آمد که از کوچ کردن های زمستانی و تابستانی ایشان و زندگی آرام شان جلوگیری خواهد شد یک پیشگوئی حقیقی بود. هر گاه آیات قرآنی فوق و مطالب سوره های مدنی بقره آیه 191 و توبه آیه 13 و 40 و ممتحنه (آیه 1 و 8 و 9) و محمد ( آیه 13) که در آنها اعلام شده کافران مکه پیغمبر اسلام و شاگردان فداکارش را مجبور کرده اند تصمیم به هجرت و جلای وطن بگیرند با متن تاریخ هجرت پیغمبر اسلام بسنجیم و دروغهای این تاریخ را که از روایات دروغ سرچشمه گرفته حذف کنیم، اینطور نتیجه میگیریم که در اثر فشار و تهدیدهای گوناگون با نفوذان مکه و هم چنین وظیفه تبلیغی که تربیت شدگان پیغمبر اسلام داشتند از پنج شش سال قبل از هجرت، عده ای از مسلمانان برای تبلیغ مردم مدینه به این شهر آمده اند و کم کم گروهی از مردم مدینه را مسلمان کرده اند و از این مسلمان شدگان، آنانکه ثروت و شخصیتی داشتند هر سال در هنگام حج و غير آن به مکه برای ملاقاتِ پیغمبر اسلام می آمدند و به تبلیغ بیشتر دیگران تشویق میشدند و مهمترین این افراد از رؤسای دو قبیله خَزرَج و اوس بودند که زمینه فکری و ایمانی ایشان بیش از قبائل دیگر مدينه بود، زیرا اینان از مهاجران یمن بودند که پس از خراب شدن سد پر نعمت مأرب و بی آب شدن شهرشان به مدینه آمده و سکونت گرفته بودند (متن سوره سباء نیز به مسلمان شدنِ ایشان کمک کرده است) روشنفکری و اجتماع خواهی آنان به حدی بود که یکی از بزرگان خود را بر مدینه حاکم نمایند. باری، طرفداران جدی و غیر جدی پیغمبر اسلام در اکثر قبائل مدینه کم کم افزایش یافت و کار ایشان به جایی رسید که گروهی از قبیله خزرج و تعداد کمتری از قبیله اوس یکی دو سال قبل از هجرت در هنگام حج به مکه آمدند و از پیغمبر اسلام خواستند که او و یاران فداکارش که موردِ آزار مردم مکه هستند به مدینه آیند و آنان حاضرند از ایشان پذیرائی کنند و در پیشرفت دین اسلام تا حد فداکاری بکوشند. پیغمبر اسلام به دستور الله پیشنهاد ایشان را پذیرفت و تصمیم گرفت ابتدا کم کم عده ای از شاگردان خود را بفرستد تا وقتی که زمینه، بیشتر آماده گردد، خودش نیز هجرت فرماید. پس از این تصمیم در حدود 30 نفر از یاران فداکار پیغمبر اسلام به مرور بسوی مدینه هجرت کردند. با اینکه کوشش شد این جریان حتی المقدور از مردم مکه مخفی بماند آنان اندک اندک فهمیدند و از آن خوشحال شدند که فشارهای ایشان به نتیجه رسیده و مسلمانان مجبور به هجرت شده اند و از این پس قدرت پیغمبر اسلام کمتر می شود و آنان میتوانند فشار بیشتری وارد آورند و شاید بتوانند قبل از اینکه پیغمبر فرصت یابد که هجرت کند او را به قتل برسانند و آسوده شوند. گویند سران مخالف پیغمبر اسلام پنهان از طرفداران پیغمبر اسلام یک جلسه مشورتی (دارالندوة) تشکیل دادند و در آن تصمیم گرفتند از هر یک از قبائل مخالف پیغمبر اسلام شمشیر زنی را انتخاب کنند تا با شرکت هم، شبانه، به خانه پیغمبر بریزند و او را بکشند تا قبيله محمد نتواند به خونخواهی او با آنان بجنگد. خالق عالم از طریق وحی تصمیم آنان و شب موعود ایشان را به پیغمبرش باز گفت و به او دستور داد قبل از اینکه به او دست یابند به مدینه هجرت کند لذا پیغمبر اسلام خود را آماده هجرت نمود و روز قبل از آن شب، مخفیانه به خانه ابوبکر رفت. گویند روز پنجشنبه اول ربیع الاول سال سیزدهم بعثت بود و با او بدون آنکه کسی بفهمد در زمانی که شدت گرمای روز همه را در خانه به استراحت وادار کرده بود از خانه بیرون آمد و بسوی غار ثور که نزدیک مکه و در میان راه مکه به مدینه بود رفت تا در آنجا سه شبانه روز بمانند و پس از آنکه مخالفین یقین کردند نمی توانند آنها را پیدا کنند، غلامِ آزاد شده ابوبکر با یک راهنمای مورد اطمینان، دو شتر از شتران ابوبكر را بر در غار آورد تا آن دو سوار شوند و از راهی غیر معمول به مدینه روند، در این سه شبانه روز مقرر شده بود که عبدالله بن ابوبکر روزها دقت کند که مخالفین درباره فرار آن دو، چه میگویند و چه میکنند و شبها خبر آنها را به آن دو برساند. چون شب موعود رسید آنان که قصد قتل پیغمبر اسلام را داشتند هنوز صبح نشده بود در اطراف خانه پیغمبر اسلام کمین کردند تا چون پیغمبر اسلام از خواب برمیخیزد که نماز صبح بجای آورد بر او حمله نمایند او را در تاریکی صبح بکشند ولی برخلاف انتظار خود دیدند علی بن ابیطالب برای خواندن نماز برخاسته است و از محمد خبری نیست. آنان علی (ع) را می گیرند و او میگوید که پیغمبر دیروز بسوی مدینه رفته است آنان از آنجا بسوی خانه ابوبکر میروند تا مبادا او در آنجا باشد متوجه میشوند که پیغمبر اسلام با ابوبکر رفته است، گروهی را به تفحص در اطراف مکه و به راههای مدینه می فرستند و از آن دو اثری نمی یابند. میگویند چند نفر از این جستجو گران به نزدیک غار میرسند ابوبکر از نزدیک شدن آنان به غار سخت اندوهگین میشود که مبادا جستجوگران آن دو را بیابند پیغمبر اسلام که از طریق وحی خبر داشت که چنین خطری پیش نخواهد آمد به ابوبکر میگوید نترس که الله با ماست و این در قرآن در آیه 40 از سوره توبه به این صورت نوشته شده است: ای تازه مسلمان شدگانی که حاضر به شرکت فداکارانه در جنگهای اسلامی برای کمک به پیغمبر الله نیستید، بدانید که کمک کردن و نکردن شما تاثیری در پیروزی های پیغمبر الله ندارد، زیرا کمک کننده او، الله است چنانکه او را در زمانی کمک کرد که کافران مکه او را از وطنش اخراج کردند، او دومی از دو نفر بود و این هر دو در آن غار بودند، او به رفیقش میگفت اندوهگین مباش که الله با ماست، در آن زمان الله بود که آرامشی از خودش را بر او فرود آورد که فقط در آن زمان بلکه از آن پس نیز در پیش آمدهای خطرناک دیگر (اشاره به جنگ بدر و جنگ احد و جنگ احزابست که روی قواعد ظاهریِ جنگ باید پیغمبر اسلام و مسلمین همه شکست بخورند و کشته و نابود شوند ولی معجزه آسا روی کمک های غیبی بر کافران پیروز شدند) آری او را الله بوسيله لشگریانی کمک کرد که شما آنها را ندیدید و با این کمک ها بود که گفتار کسانی را که کفران کردند پست کرد و می بینید که گفتار الله چه بس بلند پایه جلوه میکند و این نشانه آن میباشد که الله قدرتمندی است با حکمت. بر طبق آیات بالا جستجو گران به خواست الله به این فکر نمی افتند که شاید محمد و یارش ابوبکر در این غار باشد و از آنجا میگذرند و پس از یکی دو روز تحقیق، کافران یقین میکنند که پیغمبر اسلام و یارش نیز مانند مسلمانانِ هجرت کنندهِ دیگر به مدینه رسیده اند و از کشته شدن نجات یافتند. همانطور که مقرر بود پس از سه شبانه روز پیغمبر اسلام و ابوبکر با غلامِ آزاد شده ابوبکر و یک راهنما سوار دو شتر میشوند و با وسائل لازم پس از 9 روز راهپیمائی به نزدیک مدینه میرسند و کسی را که در بیابان میابند به مدینه میفرستند تا طرفداران خود را به آمدن خود آگاه سازند و آنان با شادی به استقبال پیغمبر میآیند و پیغمبر و ابوبکر را با تجلیل و احترام به محله قبا که محل یکی از سران مسلمان شده اهل مدينه بود میبرند و در آنجا خانه هائی برای سکونت و جلسات دینی و پذیرائی مردم در اختیار آنان میگذارند تا پس از چند روز استراحت در آنجا با تجلیل هر چه بیشتر وارد مدینه شوند و به قبایلی که مسلمان شده اند سر بزنند و در جای مناسبتری برای همیشه در مدینه سکونت اختیار کنند (در محله قبا به دستور پیغمبر اسلام مسجدی ساخته میشود که به مسجد قُبا معروف است). پس از آن پیغمبر اسلام و ابوبکر برای دیدار قبایل مسلمان شده مدینه و سکونت در جای اصلی خود با تجلیل و احترام هر چه بیشتر از محله قبا بسوی مدینه حرکت میفرمایند. در مدینه پیغمبر اسلام و ابوبکر را در خانه ابو ایوب انصاری منزل میدهند تا زمین وسیعی که بدان خانه نزدیک بود و مسلمان شدگانِ مدینه در آن به سرپرستی یکی از انصار نماز جماعت میخواندند بصورتی در آورند که هم مسجد وسیعی باشد که هم پیغمبر اسلام و مسلمین در آن نماز بخوانند و هم اطراف آن خانه هائی برای پیغمبر و یاران مهاجر نزدیکترش و هم مهاجرانی باشد که از مکه آمده و یا خواهند آمد و فقیر میباشند و احتیاج به کمک دارند. پس از هفت ماه این زمین با خانه های مورد لزوم ساخته میشود و پیغمبر اسلام و ابوبکر در خانه اختصاصی خودشان جای میگیرند و نفراتی را به مکه میفرستند تا زن و فرزند و سایر متعلقانِ پیغمبر اسلام و ابوبکر به مدینه آیند و نیز در این زمان طلحه و زبیر و عده ای دیگر از مسلمانان جدّی که در مکه بودند بسوی مدینه هجرت مینمایند و در خانه هائی در اطراف این مسجد که تا امروز به مسجد النبی معروف است و تا حال آنرا چندین بار وسعت داده اند جای میگیرند. هجرت و مبدأ تاریخ اسلام چون هجرت پیغمبر اسلام بزرگترین موفقیت برای مسلمانان به شمار می آمد و پس از هجرت، روز به روز بر ترقی و پیشرفت مسلمین افزوده گردید تا مسلمانان، موفق به فتح مکه و از پس آن فتحِ تمام عربستان و بلکه تمام خاورمیانه شدند و چون شروعِ تصمیمِ هجرت پیغمبر اسلام بعد از دهم ذیحجه ای بود که عده ای از مسلمان شدگانِ با نفوذِ مدینه یعنی انصار به نمایندگی از جانب تمام مسلمان شدگانِ مدينه ظاهرا برای حج به مکه آمده بودند، مامور بودند در پنهان پیغمبر اسلام و یاران او را که در مکه مورد آزار اهل مكه اند به هجرت و سکونت در مدينه دعوت نمایند. عُمَر در سالِ سومِ حکومت خود یعنی شانزده سال بعد از هجرت مقرر کرد که تاریخ اسلام به نام هجرت معروف گردد و محرم اولین ماه در سال از سالهای مسلمین شود و لذا اکثر ممالک اسلامی اول محرم هر سال را به نام عید اولِ سال اسلامی به جشن و سرور میپردازند و خاطره هجرت پیغمبر اسلام و مهاجرین را زنده میکنند . سوره مطففین که در قرآنهای معمولی سوره 83 است، اولین سوره ایست که بعد از هجرت پیغمبر اسلام از مکه، در مدینه نازل شده، مطففین یعنی کم فروشان، و از مطالب این سوره پیداست، اولین برخوردِ هجرت کنندگان با فروشندگان، مشاهده کم فروشی بعضی از ایشان بوده که باعث نزول این سوره گردیده و اینک به ترجمه و تفسیر آن توجه فرمائید : |
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ |
وای بر کم فروشانی (1) | وَيلٌ لِلمُطَفِّفينَ | 83:1 |
که چون از مردم مالی میخرند آنرا با کیل و وزنهای تمام میگیرند (2) | الَّذينَ إِذَا اكتالوا عَلَى النّاسِ يَستَوفونَ | 83:2 |
ولی وقتی به مردم چیزی می فروشند با کیل و وزنهای کم می فروشند (3) | وَإِذا كالوهُم أَو وَزَنوهُم يُخسِرونَ | 83:3 |
آیا اینان تصور نمی کنند که دوباره زنده می شوند؟ (4) | أَلا يَظُنُّ أُولٰئِكَ أَنَّهُم مَبعوثونَ | 83:4 |
برای زمانی بس بزرگ (5) | لِيَومٍ عَظيمٍ | 83:5 |
در زمانی زنده میشوند که مُردگان برای فرمان پروردگار مردم بر میخیزند (6) | يَومَ يَقومُ النّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ | 83:6 |
آنزمان از کار بد گذشته خود پشیمان خواهند شد زیرا پرونده ثابت این گناهکاران در جایی است که مطالب آن نزد همه آشکار است (7) | كَلّا إِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفي سِجّينٍ | 83:7 |
و تو چه میدانی جای آشکار چیست؟ (8) | وَما أَدراكَ ما سِجّينٌ | 83:8 |
پرونده ثابتی است که به طرز مخصوصی نوشته شده است (9) | كِتابٌ مَرقومٌ | 83:9 |
در آنزمان وای بر انکار کنندگان (10) | وَيلٌ يَومَئِذٍ لِلمُكَذِّبينَ | 83:10 |
انکار کنندگانی که زمان مجازات دینی را انکار میکنند (11) | الَّذينَ يُكَذِّبونَ بِيَومِ الدّينِ | 83:11 |
و آنرا جز هر تجاوزکارِ گناه کاری انکار نمی کند (12) | وَما يُكَذِّبُ بِهِ إِلّا كُلُّ مُعتَدٍ أَثيمٍ | 83:12 |
وقتی بر چنین کسی مطالب مستدل و روشن ما خوانده میشود گویند اینها افسانه های پیشینیان است (13) | إِذا تُتلىٰ عَلَيهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الأَوَّلينَ | 83:13 |
این سخن باطل ایشان از آنروست که اعمال بد ایشان سخت بر فهم صحیح روحی ایشان مسلط شده (14) | كَلّا ۖ بَل ۜ رانَ عَلىٰ قُلوبِهِم ما كانوا يَكسِبونَ | 83:14 |
و در آن روز آنان از پروردگار خود در حجاب و پوششی خواهند بود (یعنی آنان از لذت و لطف دیدار الله در قیامت محروم خواهند شد با اینکه صدای الله را بصورت توبیخ میشنوند) (15) | كَلّا إِنَّهُم عَن رَبِّهِم يَومَئِذٍ لَمَحجوبونَ | 83:15 |
پس از این زمان که زمان معلوم شدن اندازه گناه هر گناهکاری است این انکار کنندگان به دوزخ در آیند (16) | ثُمَّ إِنَّهُم لَصالُو الجَحيمِ | 83:16 |
سپس به ایشان گفته میشود این همان چیزیست که انکارش میکردید (17) | ثُمَّ يُقالُ هٰذَا الَّذي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبونَ | 83:17 |
و برخلاف تصور ایشان پرونده ثابت نیکوکاران مؤمن در جاهای بس والاى مقربان است (18) | كَلّا إِنَّ كِتابَ الأَبرارِ لَفي عِلِّيّينَ | 83:18 |
و تو چه میدانی آن جاهای بس والا چیست؟ (19) | وَما أَدراكَ ما عِلِّيّونَ | 83:19 |
جاهای ثابتی است نوشته شده به طرزی مخصوص (20) | كِتابٌ مَرقومٌ | 83:20 |
آنانکه مقربان درگاه ما هستند آن نوشته ها را مشاهده خواهند نمود (21) | يَشهَدُهُ المُقَرَّبونَ | 83:21 |
و آن نیکوکاران در فراوانی ای خواهند بود (22) | إِنَّ الأَبرارَ لَفي نَعيمٍ | 83:22 |
بر آن تختهای سلطنت همه جا و همه کس را می بینند (با وسائلی و خلقتی که دارند در همان مکان خود بر قسمت وسیعی از زمین آخرت حکومت میکنند و دستور میدهند و نظارت مینمایند) (23) | عَلَى الأَرائِكِ يَنظُرونَ | 83:23 |
در صورتهای ایشان شادی و طراوت آن زندگی فراوان و خوش را خواهی شناخت (24) | تَعرِفُ في وُجوهِهِم نَضرَةَ النَّعيمِ | 83:24 |
به ایشان از شرابی ناب و معطر مینوشانند که مهر کرده شده (25) | يُسقَونَ مِن رَحيقٍ مَختومٍ | 83:25 |
مهر آن از مشک معطر است (سر ظرفهای چنین شرابی را با مشک بسته اند تا دست نخورده بدست نیکوکاران برسد) و برای زندگی در چنین وضعی آنانکه بدان علاقه دارند باید واقعا علاقه نشان بدهند (26) | خِتامُهُ مِسكٌ ۚ وَفي ذٰلِكَ فَليَتَنافَسِ المُتَنافِسونَ | 83:26 |
و از چیزی که باعث کف کردن و بالا آمدن شود در آن شراب مخلوط است (27) | وَمِزاجُهُ مِن تَسنيمٍ | 83:27 |
و در آنجا چشمه آبی است که مقربان درگاه ما از آن می نوشند (مقربان رهبران بزرگ نیکوکاران فوق میباشند که حق دارند از سر چشمه آب زلال آنجا بنوشند) (28) | عَينًا يَشرَبُ بِهَا المُقَرَّبونَ | 83:28 |
این فراوانی و شادکامی ها برای چنین نیکوکارانی از آن روست که گناهکاران در دنیا به چنین مؤمنانی می خندیدند (29) | إِنَّ الَّذينَ أَجرَموا كانوا مِنَ الَّذينَ آمَنوا يَضحَكونَ | 83:29 |
و چون به ایشان میگذشتند با چشم خود بطور مسخره آمیز به ایشان اشاره میکردند (30) | وَإِذا مَرّوا بِهِم يَتَغامَزونَ | 83:30 |
و هنگامیکه بسوی کسان خود برمیگشتند از کارهای فاسد خود شاد و خندان بودند (31) | وَإِذَا انقَلَبوا إِلىٰ أَهلِهِمُ انقَلَبوا فَكِهينَ | 83:31 |
و وقتی نیکوکاران پاکدامن مؤمن را میدیدند میگفتند اینان چه ساده های گمراهی هستند (32) | وَإِذا رَأَوهُم قالوا إِنَّ هٰؤُلاءِ لَضالّونَ | 83:32 |
که تصور میکنند در پنهان از طرف الله نگهبانانی مواظب اعمال بد ایشان است (امروزه نیز می بینیم عوام فریبان و فساد کاران دنیا خواه نیکوکاران دانا و مؤمن را مسخره میکنند و خود خوشحالند که مانند آنان أمل نیستند و هر ظلمی باشد برای بدست آوردن زندگی ای بهتر انجام میدهند) (33) | وَما أُرسِلوا عَلَيهِم حافِظينَ | 83:33 |
پس در چنان زمانی کسانیکه به پیغامهای ما ایمان آوردند از دیدن کفران کنندگان فوق به خنده میافتند (34) | فَاليَومَ الَّذينَ آمَنوا مِنَ الكُفّارِ يَضحَكونَ | 83:34 |
و خود بر تختهای خود این کفران کنندگان را در دوزخ و در کارهای پر عذابشان میبینند (35) | عَلَى الأَرائِكِ يَنظُرونَ | 83:35 |
و در آنزمان به کفران کنندگان گفته خواهد شد، آیا کفران کنندگان، نتیجه ی کارهای بد خود را ندیدند؟(36) | هَل ثُوِّبَ الكُفّارُ ما كانوا يَفعَلونَ | 83:36 |