55 هود

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
سوره هود که در قرآنهای معمولی، سوره یازدهم میباشد، سوره ایست مکی که از یک واژه متشابه و 123 آیه محکم در ست شده، که خلاصه آیاتِ محکم آن این است: قرآن کتابیست که آیه های آن، از نزد پر حکمتی بس آگاه، هم محکم شده و هم توضیح داده شده، تا آورنده اش محمد، به مردم بگوید که جز از الله، اطاعت بنده وار نکنید و مرا از جانب او برای خود اعلام خطر کننده و مژده دهنده ای بدانید و از پروردگار خود آمرزش بخواهید و بسوی او باز گردید، تا در دنیا و آخرت، هم بهره ای خوب ببرید و هم هر کس باندازه فضيلتش بهره مند گردد و اگر این سخنان را نپذیرند، در زمانی بزرگ که در زمین آخرت بسوی الله بر میگردید، به عذابی دچار خواهید شد، ولی مردم دورو هستند و زنده شدن پس از مرگ را دروغ میدانند و به مسخره میگویند که، چرا به ما منکرین عذاب نمی رسد و جز نیکوکاران صدور همه نزدیک ببیند و تو ای پیغمبر، از آن ناراحت نباش که چرا ما به ایشان زور و پول نشان نمی دهیم، بلکه دلیل پیغمبری تو همین کافی است که آنان حتی با کمک بزرگترین دانای بشری، ده سوره به مانندِ سوره های کوچک در آن را نمی توانند از خود بسازند و به الله نسبت دهند، زیرا در جمله بندیهای قرآن علم وسیع الله نمودار است و دنیا خواهان باید بدانند که اگر برای آخرت قدم بر ندارند، در آخرت نصیبی جز آتش نخواهند داشت و دروغگویان مذهبیِ مردم فریب، که راه کج را بنام راه الله معرفی میکنند از هر ستمکاری ستمکارترند و اینان در دل، آخرت را قبول ندارند و اگر به نفوذ دنیائی خود در میان اکثریت مردم مينازند، در آخرت عذابشان چند برابر دیگران خواهد بود و کور و کر و از همه پست تر زندگی خواهند نمود و مومنین حقیقی دور اندیشان بینائی هستند که نتیجه ایمان و عمل خود را، در یک زندگی بهشتی بسیار طولانی، خواهند دید. نوح پیغمبر نیز همین راهنمائی ها پیغامش بود و همینگونه دلایل بر نبوت خود داشت و او نیز مانند تو، زندگی مرفهی داشت و مزدی از کسی نمی خو است و زحمتِ راهنمائی مردم و مسخره و اذیت دیدن را بر خود خریده بود، همچنین می گفت: من نه گنجی دارم که به کسی برای ایمان آوردن، چیزی ببخشم و نه از پنهان خبر دارم و نه خود را فرشته ای میدانم و نه ایمان آورندگانِ کم در آمد را برای خاطر ثروتمندان از خود میرانم. آنانکه پیغمبری او را نپذیرفتند، گفتند، تو با ما زیاد سخن میگوئی، اگر راست میگوئی، عذابی که وعده میدهی، زودتر نشان بده، او جواب داد، اختیار آن با الله است و من فقط مامور رساندن پیغام او میباشم و بیش از آنچه سزاوار باشید، از شما توقعی ندارم و پروردگار شماست که هر کار بخواهد میکند و باز گشت شما بسوی اوست و بالاخره وقتی کارش بجائی رسید که دیگر کسی لیاقت ایمان آوردن، به او را نداشت، به او گفتیم، آن کشتی معروف را بسازد، تا جز معدودی ایمان آورنده به او، بقیه غرق شوند، و وقتی آن طوفانِ معروف شروع شد، حتی پسر او که بی ایمان بود التماس نوح را نپذیرفت و به خیال اینکه، هر کس بالای کوه رود، از غرق شدن در امان میماند، بالای کوه رفت، تا بالاخره غرق شد و چون به رحمت ما، طوفان فرو نشست، به نوح گفتیم، از کشتی روی سلامتی و برکتی که ما در باره تو و پیروانت میخواهیم، فرود آی و این برکت در نسل تو و پیروانت تا مدتی میماند، تا کم کم آنان نیز دنیا خواه و فاسد شوند و دچار عذاب گردند. پیغمبری هود هم که مدتی بعد از نوح بسوی قوم عاد بود، مانند تو و نوح بود، او نیز می گفت، اطاعتِ بنده وار، جز از قوانین الله نکنید و خود را بندہ گمراه کنندگان نسازید، او را نیز تهدیدها کردند و او گفت: به الله که پرورنده من است، توکل کرده ام و از تهدید شما نمی ترسم و پیغام او را مجبورم به شما برسانم و شما عاقبت دچار عذاب خواهید شد. و پس از مدتی دچار هلاکت شدند. قوم ثمود نیز بعد از قوم عاد، مورد تبلیغ پیغمبرشان صالح قرار گرفتند و بر ایشان نیز شبیهِ آن گذشت که بر قوم نوح و عاد گذشت و هر پیغمبری علاوه بر وضع عمومی و مشابه فوق، یک وضع مخصوص به خودش و مزاجش و زمان و مكانش داشت، مثلا ابراهیم وقتی فهمید که خالق عالم فرشتگانی را مامور رساندنِ عذاب به قوم لوط کرده، به او در زمانی که با او به فرم مخصوصی مربوط شده بود، التماس میکرد که چرا میخواهد، قوم لوط را هلاک کند ( بر عکس ابراهيم، نوح و موسی و پیغمبر اسلام میخو استند که خالق عالم منکرین دین را زودتر هلاک کند) و شعیبِ پیغمبر نیز پیغامش بر اساس این بود که نباید جز الله، مقدسين را خدا، یعنی صاحب اختیار خود، بدانند و از روح یا مجسمه ایشان که قدرتی ندارند و زنده نیستند، حاجت بخواهند و گناه کنند و به شفاعتِ مقدسینِ خود امیدوار باشند، ولی قوم او ایمان نیاوردند، تا پس از مدتی دچار عذاب شدند و از پس او موسی مامور الله بسوی فرعون شده و فرعون و اطرافیانش با خصوصیتی که داشتند، به طرز خاصی به هلاکت رسیدند. تشابه وضع پیغمبرانِ الله دليل بزرگی است، بر اثبات آخرت و بهشت و دوزخ و راستی مطالب قرآن و اینکه از پس موسی و پیغام او تورات، پیغمبر اسلام و قرآن آمده، برای این است که دنیا خواهان عوام فریب، مطالب تورات را کم و زیاد و باعث پیدایش اختلاف مذهبی شده و پیغام اللاه را عوض نمودند و لازم بود که دوباره پیغام الله تجدید شود و به فسادکاران اعلام خطر گردد و اگر الله میخواست، بدون فرستادنِ پیغمبران میتوانست کاری کند که همه مردم بدون اختلاف در يک روش اجتماعی خوب باشند و بهشت و جهنمی هم لازم نبود که باشد، لیکن اساس خلقت را بر اختلاف منافع نهاد، تا آنکس که بهتر باشد، به کمال بهتری در زمین آخرت برسد و آنکس که پستی میخواهد، دچار پستی بیشتری گردد و دنیا به آخرت تکامل یابد . اینک ترجمه و تفسیر آیات سوره هود:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
الف، لام، راء (برای تفسیر این آیه به اول سوره قبل مراجعه شود) قرآن کتابیست که از نزدِ باحکمتی بس آگاه، تمام آیات آن محکم شده است. (حتى آیاتِ متشابه قرآن با اینکه تک تک، غیر محکم اند و بر سر 29 سوره قرآن قرار داده شده، تا با آیات محکم مخلوط نشوند، وضع آنها و فلسفه وجودی آنها در قرآن طوری توضیح داده شده که راه اشتباه فهمیدن آنها برای هر بیغرض که جوینده حق باشد، بسته میباشد و با اینحال وای بر آنانکه نخواسته اند به طور صحیحی، که اختلافاتِ تفسیری برطرف شود، قرآن مجید را با استفاده از خودش و قانون زبان عرب تفسیر نمایند) (1)الر ۚ كِتابٌ أُحكِمَت آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت مِن لَدُن حَكيمٍ خَبيرٍ11:1
 و این محکم کاریها در قرآن، برای این است که شما مردم، جز از الله، از کسی اطاعتِ بنده وار نکنید (وای بر مسلمانانی که قرآن را ظنی الدلاله و گمانی معرفی کرده اند و برایش 7 تا 70 بطن قائل شده اند و گویند، آنرا جز پیغمبر و امام کسانِ دیگر نمی فهمند و بجای اطاعت از متن قرآن، از روایات مختلف و ضد و نقیضی کورانه تقلید میکنند و در اختلافات مذهبی دچارند) و پیغمبر اسلام بتواند بگوید که، من از جانب الله، برای شما اعلام خطر کننده و مژده دهنده ای میباشم (افسوس که تفسیرهای خیالی روایتی باعث شده که مسلمين حتی در چگونگی این اعلام خطر که عذاب آخرت باشد و این بشارت که بهشت است، در اختلافاتی تفسیری گرفتارند) (2)أَلّا تَعبُدوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّني لَكُم مِنهُ نَذيرٌ وَبَشيرٌ11:2
و صلاح شما این است که برای رفع گناهان گذشته خود، از پروردگار خود آمرزش بخواهید و بسوی او باز گردید (بسوی پیغام او باز گردید و توجه خود را بسوى الله کنید) تا او، به بهره مندی نیکوئی شما را تا مدتی که زنده هستید، برخوردارتان کند و به هر کس باندازه ایکه فضیلت دارد، بهره دهد (لازمه ی حکومتِ قانونِ صحیح این است که هر کس باندازه كارش نتیجه میگیرد، ولی هر گاه حکومت بر اساس پارتی بازی و اطاعت بنده وار نسبت به اشخاص مختلف بود، صاحبان فضیلت کنار زده میشوند و فسادکاران به هر بهره ای میرسند) و اگر به این نصایح پشت کنید، میترسم دچار عذاب زمانی بس بزرگ شوید (این عذاب از نظر عمومی در دنیا آشوبهای ممتد اجتماعی و استعمار است و از آن مهمتر عذاب آخرت میباشد، ولی از لحاظ پیغمبر اسلام و مردم مکه جنگهائی بود که بعد از هجرت پیغمبر اسلام از مکه به مدینه برای مردم مکه پیش آمد که به پیروزی مسلمین در فتح مکه و کشته شدن تمام منکرین سوءاستفاده چی قریش در جنگهای اسلامی خاتمه یافت) (3)وَأَنِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُمَتِّعكُم مَتاعًا حَسَنًا إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤتِ كُلَّ ذي فَضلٍ فَضلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوا فَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ كَبيرٍ11:3
باز گشت شما بسوى الله است و او بر هر چیزی تواناست (4)إِلَى اللَّهِ مَرجِعُكُم ۖ وَهُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ11:4
بدانید که این مردم سینه های روحی خود را دوتا میکنند، تا حقیقت را از الله پوشیده دارند (سینه روحی انسان که میتواند دو روئی نشان بدهد، قسمت فعال تر روح انسان است که شامل قسمت اصلی روح انسان میشود همانطور که سینه استخوانی و گوشتی انسان شامل اعضای مهمی مانند قلب گوشتی و ریتین است) در صورتیکه باید بدانند، اگر خود را در لباس خود بپوشانند و در زیر لباس چیزی را درون خود پنهان دارند، الله هم آنچه را پنهان میدارند میداند و هم آنچه را که آشکار میکنند و او بدانچه در سینه هاست داناست (5)أَلا إِنَّهُم يَثنونَ صُدورَهُم لِيَستَخفوا مِنهُ ۚ أَلا حينَ يَستَغشونَ ثِيابَهُم يَعلَمُ ما يُسِرّونَ وَما يُعلِنونَ ۚ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدورِ11:5
و هیچ جنبندهای در زمین نیست، مگر آنکه روزی آن بر الله است (الله هر جنبنده ای را قانونی در خلقتش گذاشته که روزی خود را بشناسد و در محیطی او را جا داده که روزی او نیز در آنجا باشد و اگر روزیِ محیطی کم شد، خورنده آن نیز کم میشود و اگر زیاد باشد، خورنده آن نیز زیاد) و الله میداند هر جنبنده، کجا را محل قرار خود میکند و به کجا میرود و برمیگردد و تمام اینها در کتاب واضحی میباشد (تمام جهان كتاب الله است که امواج هر حرکتی در آن ثبت میگردد و بر اساس زنجيره علت و معلولها همه چیز در نزد الله که از مجموعه خلقت جدا نیست، میباشد و آنچه مورد مصلحت الله است از طرف الله انجام میشود ) (6)وَما مِن دابَّةٍ فِي الأَرضِ إِلّا عَلَى اللَّهِ رِزقُها وَيَعلَمُ مُستَقَرَّها وَمُستَودَعَها ۚ كُلٌّ في كِتابٍ مُبينٍ11:6
و او کسی است که آن آسمانها و زمین را در شش روز آفرید (مقصود هفت آسمانی است که در وسط هر یک زمینی هست و در آن زمین موجودات شبه بشر زندگی میکنند و آنها کرات ماه دار منظومه شمسی هستند و شرح آن در اول سوره فصلت میباشد.) و عرش الله (عرش یعنی تخت و پایتخت و مرکز عمل یک قدرتمند) بر آن آب بود تا شما را بیازماید که کدام شما نیکو کارترید (یعنی خالق عالم برای آنکه موجودات زنده ای در هفت سیاره از منظومه شمسی پدید آورد و آنها را به تکامل انسانی و شبه انسانی برساند، مرکزی را که اینها از آن پرتاب شدند از موادی درست کرد که بیشترش ایجاد کننده آب باشد، چنانکه علم امروز نیز ثابت کرده که گاز هیدروژن و اکسیژن که اصل آب میباشد، در کهکشان مربوط بیش از مواد دیگر است، تا اتمسفر هر زمین از بخار آب بسیاری باشد و مقدار مواد غير آبی زمین و آسمان هر یک از آن سیاره ها کمتر و بر آب آن تکیه کرده باشند و هیچ موجود با اراده و فعالی نمی تواند، بدون داشتن آب زیاد، فعالیت زندگی داشته باشد، اگر این موجود با اراده و فعال مادی باشد، آب آن نیز مادی است و اگر روحی باشد، آب آن نیز روحی است و ما میتوانیم بجای گفتن جسم و روح دو اسم ماده و انرژی را بکار بریم) و اگر تو به ایشان گفتی که، شما از پس مرگ به زندگی مخصوصی در خواهید آمد، کسانیکه راه کفران پیش گرفتند، خواهند گفت: این جز دروغی آشکار نمی باشد (مرگ عبارت است از جدا شدنِ روح از بدن خاکی و پس از این جدایی، روح انسان که گویی از لباس بدن، خود را بیرون میکند، شخصیت روحی خود را به طرزی که در زندگی برزخی برای او مقرر است، نشان میدهد، که این خود مقدمه رفتن به زمین آخرت و پوشیدن لباسی از جنس آب و خاک آخرت است تا زندگی آخرتی خود را در آنجا نشان بدهد) (7)وَهُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ في سِتَّةِ أَيّامٍ وَكانَ عَرشُهُ عَلَى الماءِ لِيَبلُوَكُم أَيُّكُم أَحسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلتَ إِنَّكُم مَبعوثونَ مِن بَعدِ المَوتِ لَيَقولَنَّ الَّذينَ كَفَروا إِن هٰذا إِلّا سِحرٌ مُبينٌ11:7
و هرگاه عذابِ دنیائی را روی مصلحتی به چند زمانِ دیگر عقب اندازد و آنان به تصور اینکه، به ایشان عذاب نخواهد رسید، میگویند، پس چرا آن به ما نرسید؟ باید بدانند، زمانی که عذاب به ایشان آید از ایشان نمیگذرد، بلکه این مسخره کردن های ایشان، ایشان را در خود خواهد گرفت (8)وَلَئِن أَخَّرنا عَنهُمُ العَذابَ إِلىٰ أُمَّةٍ مَعدودَةٍ لَيَقولُنَّ ما يَحبِسُهُ ۗ أَلا يَومَ يَأتيهِم لَيسَ مَصروفًا عَنهُم وَحاقَ بِهِم ما كانوا بِهِ يَستَهزِئونَ11:8
و اگر به چنین انسانی، رحمتی از خود بچشانیم و از پس آن، آنرا از او برداریم، او کفران کننده ای میشود، ناامید (یعنی این شخص که به مسخره میگفت اگر عذاب بیاید از کفران دست بر نمیدارد و حاضر نیست راهی پیش بگیرد که به الله و آینده امیدوار باشد زیرا فرم رسیدن عذاب ما بر او طوریست که میتواند بگوید این از الله نبود بلکه از طبیعت بود ) (9)وَلَئِن أَذَقنَا الإِنسانَ مِنّا رَحمَةً ثُمَّ نَزَعناها مِنهُ إِنَّهُ لَيَئوسٌ كَفورٌ11:9
و اگر بعد از بدبختی، او را به نعمتی برسانیم، خواهد گفت: دیگر بدی ها از من دور شد و او به شادی و افتخار به خود میپردازد (یعنی نمی خواهد تصور کند که باز ممکن است، بد بخت شود و نمیخواهد بداند که قدرت الله نیز در قوانین مادی گاهگاهی دخالت میکند) (10)وَلَئِن أَذَقناهُ نَعماءَ بَعدَ ضَرّاءَ مَسَّتهُ لَيَقولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنّي ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخورٌ11:10
فقط صبوران نیکوکار هستند که نه در بدبختی مایوسند و نه در خوشبختی مغرور و همه چیز را در تغییر میدانند و به الله امیدوارند، برای ایشان آمرزش و مزد بزرگی خواهد بود (11)إِلَّا الَّذينَ صَبَروا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولٰئِكَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَأَجرٌ كَبيرٌ11:11
و از اینکه میگویند، چرا بر او گنجی فرو فرستاده نشد و یا به کمک او فرشته ای نیامد، چنان ناراحت شده ای که میخواهی، بعضی از آنچه را بسویت وحی میشود، رها کنی (پیغمبر اسلام توقع داشت که خالق عالم گنجی فرو فرستد و یا فرشته گان را به کمک او برای عذاب کردن مخالفينش بفرستد تا بوسیله پول و زور دشمنانش تسلیم شوند و برای اینکه الله را به اینکار مجبور کند، از ابلاغ بعضی آیات تهدید آمیز و تحریک کننده کافران اهمال میکرد و لذا می بینیم از دو سوره گذشته تا هشت سوره آینده پی در پی به او نصیحت میشود که باید صبور باشد و چنین توقعی که خلاف مصلحت الله است، نداشته باشد و بداند که جز قلیلی از مردم سزاوار این مکتب عالی تربیتی نیستند و نباید به زور و یا پول ایمان آورند و باید آنانکه روی تصور باطل خود معتقدند که پیغمبران هیچ گناه کوچکی هم نمی کنند، به اینگونه آیات که در قرآن بسیار است و خود دلیل پیغمبری پیغمبران میباشد، دقت نمایند) بدان که تو فقط ماموری میباشی، برای اعلام کردنِ خطرِ آخرت و الله است که مواظب هر چیز است (12)فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعضَ ما يوحىٰ إِلَيكَ وَضائِقٌ بِهِ صَدرُكَ أَن يَقولوا لَولا أُنزِلَ عَلَيهِ كَنزٌ أَو جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّما أَنتَ نَذيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ وَكيلٌ11:12
آیا میگویند، محمد این قرآن را از خودش ساخته و به الله نسبت میدهد؟! بگو اگر راست میگوئید، ده سوره مانند آنرا، شما به کمک هر کس غیر از الله میتوانید، بسازید و بیاورید و بگوئید از الله است (در سوره قبل گفته شده بود، یک سوره اگر میتوانید بیاورید و معلوم بود که منظور سوره های هدایتی قرآن است، نه سوره های کوچک مانند ابی لهب و کوثر که غير هدایتی است، ولی کفار گفتند، می توانیم سوره ای به مانند سوره ابی لهب و کوثر آوریم، لذا خالق عالم میفرماید، از این قبیل سوره ها، ده سوره آورید، زیرا بیش از چهار پنج سوره کوچک قرآن، سوره غير هدایتی نیست و اگر ده سوره کوچک نیز بیاورند، مجبورند پنج سوره را هدایتی آورند و حتی یک سورۂ کوچک هدایتی مانند قرآن را نخواهند آورد، زیرا در هدایت های قرآن نیستند که بتوانند سوره ای هدایتی آورند) (13)أَم يَقولونَ افتَراهُ ۖ قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ مُفتَرَياتٍ وَادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللَّهِ إِن كُنتُم صادِقينَ11:13
پس اگر در مقابل شما مؤمنین، آنان نتوانستند چنین کنند، بدانید که قرآن، به يقين بوسیله علم الله ساخته و فرو فرستاده شده، نه معلومات بشری، و اعلام قرآن که میگوید، جز خالق عالم صاحب اختیاری نیست (خدائی نیست) پس از این دلیل محکم، آیا شما مردم حاضرید، تسليم مطالب قرآن شوید؟ (حاضرید مسلمان حقیقی شوید ؟) (14)فَإِلَّم يَستَجيبوا لَكُم فَاعلَموا أَنَّما أُنزِلَ بِعِلمِ اللَّهِ وَأَن لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۖ فَهَل أَنتُم مُسلِمونَ11:14
هر کس، زندگی دنیا و آرایش های آنرا بخواهد، به اندازه ای که برای بدست آوردن آن کوشش کند، بر اساس قوانین ما از دنیا بدست خواهد آورد و در دنیا کمتر از عملش به او داده نمی شود (15)مَن كانَ يُريدُ الحَياةَ الدُّنيا وَزينَتَها نُوَفِّ إِلَيهِم أَعمالَهُم فيها وَهُم فيها لا يُبخَسونَ11:15
لیکن برای اینگونه اشخاص در آخرت، جز آن محیط پر آتش نیست و حتی ساخته ها و کارهای دنیائی آنان تباہ و باطل میشود (16)أُولٰئِكَ الَّذينَ لَيسَ لَهُم فِي الآخِرَةِ إِلَّا النّارُ ۖ وَحَبِطَ ما صَنَعوا فيها وَباطِلٌ ما كانوا يَعمَلونَ11:16
پس آیا شما درباره کسانی که بر دلیلِ روشنی از پروردگار خود هستند (دلایلی در قرآن است که ثابت میدارد محمد پیغام آور الله است) و پی در پی گواه دهنده ای از پروردگار خود، بر راستی صاحبِ آن دلایل که قرآن است می بینند (یعنی در سوره های بعد قرآن که نازل میشود، نیز دلیل هائی بیشتر می بینند) و می بینند که پیش از قرآن کتاب موسی نیز که رهبر و رحمتی برای مردم بوده، راستی آنرا تایید میکند، آیا شما درباره آنان چه فکر میکنید؟ آری آنان هستند که بحق به قرآن ایمان می آورند (نه هر نادان بیخبری و یا هر مغرض فساد کاری) و از تمام دسته های مختلف بشری، هر کس به چنین چیز مفید و پر دلیلی کفران ورزد، وعده گاهش آن محیط پر آتش خواهد بود (آتش دوزخ) پس تو ای محمد، از اینکه پول و زوری همراهت برای بیشتر ایمان آوردن مردم نیست، تردیدی به خود راه مده و بدان که قرآن بواسطه این دلایل حق است و از پرورنده ات به تو رسیده، ولی بیشتر مردم نمی خواهند ایمان آورند (زیرا سزاوار نیستند) (17)أَفَمَن كانَ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ وَيَتلوهُ شاهِدٌ مِنهُ وَمِن قَبلِهِ كِتابُ موسىٰ إِمامًا وَرَحمَةً ۚ أُولٰئِكَ يُؤمِنونَ بِهِ ۚ وَمَن يَكفُر بِهِ مِنَ الأَحزابِ فَالنّارُ مَوعِدُهُ ۚ فَلا تَكُ في مِريَةٍ مِنهُ ۚ إِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّكَ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يُؤمِنونَ11:17
و ستمکارتر از کسی که بر الله دروغی را ببندد، چه کسی میتواند باشد؟ چنین کسانی بر پروردگار خود عرضه میشوند (یعنی در پیشگاه نموداری از الله در آخرت آورده میشوند) و گواهانی که اطراف ایشان بودند، خواهند گفت: اینان کسانی هستند که بر پروردگار خود دروغ بستند (این گواهان اول کتاب آسمانی هر قومی میباشد و دوم پند دهنده گان ایشان و سوم پرونده اعمال هر کس و چهارم حالات دست و پا و بدن هر کس که در دست و پای بدن روحی اوست، نقش بسته و پنجم مردمی که اعمال دیگران بوسیله آنها دیده شده یا در آنها مؤثر بوده) به يقين نفرت الله بر اینگونه ستمکاران خواهد بود (18)وَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَرىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ۚ أُولٰئِكَ يُعرَضونَ عَلىٰ رَبِّهِم وَيَقولُ الأَشهادُ هٰؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبوا عَلىٰ رَبِّهِم ۚ أَلا لَعنَةُ اللَّهِ عَلَى الظّالِمينَ11:18
که مردم را از راه الله باز میدارند و کجی ها را، راه الله معرفی می کنند و اینان کسانی هستند که آخرت را منکرند (متاسفانه اکثر مردم، این فریب کاران مذهبی را رهبران خود می دانند و تصور میکنند اینها با ایمان تر از دیگران به آخرت هستند در صورتی که خالق عالم اینها را ستمکارتر از هر ستمکاری معرفی میکند، زیرا کارشان دروغ بستن به الله و پیغمبر اوست) (19)الَّذينَ يَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللَّهِ وَيَبغونَها عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُم كافِرونَ11:19
اینها که تصور می کنند بر عليه حق قدرتی دارند، در زمین کسی را ناتوان نخواهند کرد (زیرا حق را نمی توانند پایمال کنند و مانع حق جوئی و ایمان مؤمن حقیقی نیز نمی توانند بشوند) و غیر از الله برای ایشان دوست مطمئنی نخواهد بود و برای ایشان عذاب الله چند برابر میشود، زیرا نه میتوانستند حقیقت را بشنوند و نه بینش میداشتند (20)أُولٰئِكَ لَم يَكونوا مُعجِزينَ فِي الأَرضِ وَما كانَ لَهُم مِن دونِ اللَّهِ مِن أَولِياءَ ۘ يُضاعَفُ لَهُمُ العَذابُ ۚ ما كانوا يَستَطيعونَ السَّمعَ وَما كانوا يُبصِرونَ11:20
و معلوم خواهد شد که اینان کسانی بودند که به خودشان ضرر زدند و از ایشان افتراهائی که زده بودند، گم خواهد شد (یعنی خود را دور از امام و پیغمبری خواهند دید که خود را وابسته به آن معرفی میکردند) (21)أُولٰئِكَ الَّذينَ خَسِروا أَنفُسَهُم وَضَلَّ عَنهُم ما كانوا يَفتَرونَ11:21
و به ناچار ایشان در آخرت از همه پست تر خواهند بود (22)لا جَرَمَ أَنَّهُم فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخسَرونَ11:22
و اما کسانی که متن پیغامهای الله را پذیرفتند و کارهای خوب مربوطه را کردند و به پروردگار خود دل بستند، بهشتیان اینانند که در آن جاوید میمانند (23)إِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَأَخبَتوا إِلىٰ رَبِّهِم أُولٰئِكَ أَصحابُ الجَنَّةِ ۖ هُم فيها خالِدونَ11:23
مَثلِ این دو گروه، به مانند دو شخص است که یکی کور و کر باشد و دیگری بینا و شنوا، آیا این دو مساوی میباشند؟ چرا پند نمی گیرید؟ (24)مَثَلُ الفَريقَينِ كَالأَعمىٰ وَالأَصَمِّ وَالبَصيرِ وَالسَّميعِ ۚ هَل يَستَوِيانِ مَثَلًا ۚ أَفَلا تَذَكَّرونَ11:24
نوح را نیز به مانند تو، بسوی قومش، رساننده ی پیغام خود کردیم و به او گفتیم، بگوید، من برای شما به یقین اعلام خطر کننده آشکاری میباشم (25)وَلَقَد أَرسَلنا نوحًا إِلىٰ قَومِهِ إِنّي لَكُم نَذيرٌ مُبينٌ11:25
و اساس پیغامم این است که جز الله را اطاعت بنده وار نکنید و بر شما از عذاب روزی دردناک میترسم (با اینکه تمام پیغمبران گفته اند، بشر نباید سخن غير الله را بی دلیل بپذیرد و نباید خود را بنده بی جیره و مواجب دیگران کند، اکثر مردم، حتی به نام دین، از بنده و غلام بدتر، مقلدِ رهبران سوء استفاده چی خود میشوند، یعنی قلاده و افساری از خود به آنان میسپارند و حال آنکه اگر هم جاهل و نادانند، باید شاگردِ داناتر از خود باشند، نه مقلد، زیرا شاگرد حق دارد، برای فهمیدن خود از استاد دلیل بخواهد ولی مقلد حق دلیل خواستن ندارد و چون میمون و یا طوطی تقلید میکند) (26)أَن لا تَعبُدوا إِلَّا اللَّهَ ۖ إِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ أَليمٍ11:26
پس بزرگانی از قوم نوح که کفران پیغام او را کردند، به او گفتند، تو را جز بشری به مانند خود نمی بینیم و جز عده ای که نسبت به ما پست می باشند و روی ظاهر بینی، از تو تبعیت کرده اند، شخصیتی در تو مشاهده نمی کنیم و دسته ی شما را در چیزی برتر از خود نمی دانیم و تصور می کنیم که شما دروغ میگوئید (یعنی تصور میکنیم شماها با یکدیگر قرار گذارده اید که بنام دین در میان ما نفوذی پیدا کنید) (27)فَقالَ المَلَأُ الَّذينَ كَفَروا مِن قَومِهِ ما نَراكَ إِلّا بَشَرًا مِثلَنا وَما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذينَ هُم أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأيِ وَما نَرىٰ لَكُم عَلَينا مِن فَضلٍ بَل نَظُنُّكُم كاذِبينَ11:27
نوح گفت: ای قوم من، وقتی من بر دليل روشن از پروردگارم باشم و ببینم که او به من رحمتی از نزد خودش داده، ولی آن دلیل روشن به نظر شما نیاید (یعنی ندانید وحی چیست) در حالی که شما نخواهید آنرا بپذیرید، آیا سزاوار است که ما شما را بر آن وادار کنیم؟ (یعنی روش دین حق آن نیست که کسی را مجبور به ایمان آوردن کنند و این سخن گوشزدی است به پیغمبر اسلام که نباید از الله بخواهد که با پول و زور مردم مکه را وادار به ایمان نماید) (28)قالَ يا قَومِ أَرَأَيتُم إِن كُنتُ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبّي وَآتاني رَحمَةً مِن عِندِهِ فَعُمِّيَت عَلَيكُم أَنُلزِمُكُموها وَأَنتُم لَها كارِهونَ11:28
و ای قوم من، من از شما بر این مکتب هدایتی مالی تقاضا نکرده ام، زیرا مزد من، جز بر الله نیست و کسی نیستم که آن ایمان آورندگان را از خود برانم، زیرا آنان پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد و بلکه شما را قومی می بینم که خود را به نادانی میزنید (پیغمبران الله همه ثروتمند بودند و از کسی برای تبلیغ پیغام الله مزدی نمی خواستند، در صورتی که پیغمبران باطل و یا پیشوایان سوء استفاده چی مذاهب کسانی هستند که کار و ثروت معلومی نداشتند و راه دینی خود را برای سوء استفاده بوجود آورده بودند و لذا همیشه روی دروغ و تطمیع و فریب مردم را به دین و مذهب خود میخواندند، نه روی استدلال محکم و صحیح) (29)وَيا قَومِ لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ مالًا ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَى اللَّهِ ۚ وَما أَنا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنوا ۚ إِنَّهُم مُلاقو رَبِّهِم وَلٰكِنّي أَراكُم قَومًا تَجهَلونَ11:29
و ای قوم من، اگر من مؤمنین را که فهم عالی دارند (نه مانند شما مال و لباس خوب) از خود برانم، مورد غضب الله قرار میگیرم و کسی نیست که مرا از غضب الله یاری نماید، شما چرا بدون توجه به این حقایق چنین سخنان جاهلانه میگوئید؟ (30)وَيا قَومِ مَن يَنصُرُني مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُهُم ۚ أَفَلا تَذَكَّرونَ11:30
و من هرگز به مانندِ فریبکاران مذهبی به شما نمی گویم که گنجهای الله نزد من است و از پنهان نیز خبر ندارم و نمیگویم، من آدم نیستم بلکه فرشته ام و درباره کسانی که به چشم شما خوار میآیند نمیگویم، الله هرگز به ایشان خیر و خوبی نخواهد داد و الله است که میداند در دلهای ایشان چیست و سزاوار چه میباشند، اگر من چنان اظهاراتی کنم از ستمکاران میباشم( با بودن چنین آیاتی در قرآن برای عموم پیغمبران، به عوام الناس مسلمان، به مانند مسیحیان تلقين شده است که پیغمبران و امامان هر چه برای هر کس بخواهند میشود و میتوانند از غیب به مردم مال و ثروت برسانند و از هر پنهانی نیز با خبرند و این افتراها باعث شده که عوام الناس درباره پیغمبران و امامان همان عقایدی را معتقد شوند که بت پرستان برای بتهای خود معتقد بوده اند، یعنی آنها را باب الحوائج و شفيع و پارتی خود در مقابل الله میدانند) (31)وَلا أَقولُ لَكُم عِندي خَزائِنُ اللَّهِ وَلا أَعلَمُ الغَيبَ وَلا أَقولُ إِنّي مَلَكٌ وَلا أَقولُ لِلَّذينَ تَزدَري أَعيُنُكُم لَن يُؤتِيَهُمُ اللَّهُ خَيرًا ۖ اللَّهُ أَعلَمُ بِما في أَنفُسِهِم ۖ إِنّي إِذًا لَمِنَ الظّالِمينَ11:31
گفتند، ای نوح با ما زیاد به گفتگو پرداخته ای، اگر از پیغمبران راست هستی، عذابی را که به ما وعده داده ای بیاور (32)قالوا يا نوحُ قَد جادَلتَنا فَأَكثَرتَ جِدالَنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقينَ11:32
نوح گفت، هر زمان الله خواست، آنرا بر شما خواهد آورد و شما جلوی قدرت او را نتوانید بگیرید (33)قالَ إِنَّما يَأتيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شاءَ وَما أَنتُم بِمُعجِزينَ11:33
و اگر الله خواسته باشد شما را به فساد کشانده باشد (یعنی اگر بر طبق قوانین فساد خواهی که خالق عالم نهاده شما بخواهيد فساد کنید) هر چه من بخواهم شما را نصیحت کنم نصيحتهای من به شما فایده نمیدهد، زیرا تربیت کننده شما اوست (روی قوانین تربیت بد) و بسوی اوست که باز گردانده میشوید (یعنی باید شما طوری تربیت شوید که سزاوار دوزخ باشید) (34)وَلا يَنفَعُكُم نُصحي إِن أَرَدتُ أَن أَنصَحَ لَكُم إِن كانَ اللَّهُ يُريدُ أَن يُغوِيَكُم ۚ هُوَ رَبُّكُم وَإِلَيهِ تُرجَعونَ11:34
آیا میگویند محمد اینها را به الله افترا زده است؟ بگو اگر من آنها را از خود ساخته باشم و به الله نسبت داده باشم به گناه خودم دچار خواهم شد و من نیز از گناهان شما بری هستم (35)أَم يَقولونَ افتَراهُ ۖ قُل إِنِ افتَرَيتُهُ فَعَلَيَّ إِجرامي وَأَنا بَريءٌ مِمّا تُجرِمونَ11:35
باری، عاقبت به نوح وحی شد که دیگر قوم تو، بیشتر از آنها که قبلا ایمان آوردند، به تو ایمان نخواهند آورد، پس به اعمال بدی که آنان انجام میدهند تاسف مخور (36)وَأوحِيَ إِلىٰ نوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ إِلّا مَن قَد آمَنَ فَلا تَبتَئِس بِما كانوا يَفعَلونَ11:36
و آن کشتی را در پیش چشمان ما و به دستور وحی ما بساز و از من به نفع کسانی که ستم کردند، چیزی مخواه، زیرا آنان باید غرق شوند (37)وَاصنَعِ الفُلكَ بِأَعيُنِنا وَوَحيِنا وَلا تُخاطِبني فِي الَّذينَ ظَلَموا ۚ إِنَّهُم مُغرَقونَ11:37
و او به ساختن آن کشتی مشغول بود و هر زمان گروهی از قوم او بر او میگذشتند، کارش را مسخره میکردند، نوح به ایشان میگفت: اگر شما به کار من و طرفدارانم مسخره میکنید، ما نیز به مانند شما، به شما مسخره میکنیم (38)وَيَصنَعُ الفُلكَ وَكُلَّما مَرَّ عَلَيهِ مَلَأٌ مِن قَومِهِ سَخِروا مِنهُ ۚ قالَ إِن تَسخَروا مِنّا فَإِنّا نَسخَرُ مِنكُم كَما تَسخَرونَ11:38
و شما به زودی خواهید دانست، عذابی رسوا کننده به چه کسی خواهد آمد و بر چه کسی عذابی پایدار میرسد (39)فَسَوفَ تَعلَمونَ مَن يَأتيهِ عَذابٌ يُخزيهِ وَيَحِلُّ عَلَيهِ عَذابٌ مُقيمٌ11:39
اینگونه گفتگوها ادامه داشت، تا اینکه فرمان ما آمد و از آن تنور که به عنوان علامت شروع عذاب پیشگوئی شده بود، آب جوشید، به نوح گفتیم از هر حیوانی که لازم داری دو نوع (یکی نر و یکی ماده) در کشتی سوار کن، همراه با کسانت و کسانی که به تو ایمان آوردند، به استثنای خویشانی از خودت که بواسطه عدم ایمان لازم است غرق شوند و با نوح جز اندکی به پیغامش ایمان نیاوردند (40)حَتّىٰ إِذا جاءَ أَمرُنا وَفارَ التَّنّورُ قُلنَا احمِل فيها مِن كُلٍّ زَوجَينِ اثنَينِ وَأَهلَكَ إِلّا مَن سَبَقَ عَلَيهِ القَولُ وَمَن آمَنَ ۚ وَما آمَنَ مَعَهُ إِلّا قَليلٌ11:40
و نوح به ایشان گفت، بنام الله در کشتی سوار شوید که اختیار زمان حرکت و زمان لنگر انداختن آن، با الله است و او که پرورنده من به پیغمبری است، نسبت به شما آمرزنده ای مهربان میباشد (41)وَقالَ اركَبوا فيها بِسمِ اللَّهِ مَجراها وَمُرساها ۚ إِنَّ رَبّي لَغَفورٌ رَحيمٌ11:41
پس از سوار شدن ایشان باران و سیل شديد (طوفان) شروع شد و آن کشتی با سرنشینانش بروی موجهائی چون کوه ها حرکت میکرد و نوح که دید پسرش در پناهگاهی از کوه کنار کشتی دیده میشود، او را صدا زد که ای فرزند من بیا با ما سوار شو و با کفران کنندگان مباش (42)وَهِيَ تَجري بِهِم في مَوجٍ كَالجِبالِ وَنادىٰ نوحٌ ابنَهُ وَكانَ في مَعزِلٍ يا بُنَيَّ اركَب مَعَنا وَلا تَكُن مَعَ الكافِرينَ11:42
پسرش گفت: به کوهی پناه خواهم برد، تا مرا از غرق شدن در آب نگه دارد، نوح گفت: امروز از فرمان الله کسی در امان نمیماند، مگر مورد ترحم الله قرار گرفته باشد و بین نوح و فرزندش آن موج بزرگ فاصله شد و پسرش با دیگران غرق گردید (43)قالَ سَآوي إِلىٰ جَبَلٍ يَعصِمُني مِنَ الماءِ ۚ قالَ لا عاصِمَ اليَومَ مِن أَمرِ اللَّهِ إِلّا مَن رَحِمَ ۚ وَحالَ بَينَهُمَا المَوجُ فَكانَ مِنَ المُغرَقينَ11:43
پس از آن الله، به زمین گفت، آب خود را فرو خور و به آسمان گفت دست از باران بدار و آبها کم شدند و فرمان الله عملی شد و کشتی بر کوه جودی (که شمال شرقی سوریه است و از کوه آرارات کوتاهتر میباشد) قرار گرفت و همه میگفتند آن قوم ستمکار چه از زندگی دور شدند! (44)وَقيلَ يا أَرضُ ابلَعي ماءَكِ وَيا سَماءُ أَقلِعي وَغيضَ الماءُ وَقُضِيَ الأَمرُ وَاستَوَت عَلَى الجودِيِّ ۖ وَقيلَ بُعدًا لِلقَومِ الظّالِمينَ11:44
و نوح به فکر پسر غرق شده اش بود و پروردگار خود را آواز داد، که ای پروردگار من، پسر من از کسان من بود و تو به من وعده داده بودی، کسان مرا نجات دهی و وعده تو دروغ نمیشود و خودت بهترین قضاوت کننده میباشی (45)وَنادىٰ نوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابني مِن أَهلي وَإِنَّ وَعدَكَ الحَقُّ وَأَنتَ أَحكَمُ الحاكِمينَ11:45
خالق عالم به او وحی کرد، ای نوح، پسر تو از کسان حقیقی تو نبود، زیرا اعمالی غیر نیکو داشت و تو نباید چیزی را که خوب نمیدانی از من سئوال کنی و این سئوال تو جاهلانه است و من پندت میدهم که نباید از جاهلان باشی (46)قالَ يا نوحُ إِنَّهُ لَيسَ مِن أَهلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صالِحٍ ۖ فَلا تَسأَلنِ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ۖ إِنّي أَعِظُكَ أَن تَكونَ مِنَ الجاهِلينَ11:46
نوح پس از این پند، به توبه برخاست و گفت پروردگارا، از تو میخواهم که دیگر فراموش نکنم و چیزی را که درست نمیدانم از تو باز خواست نکنم و اگر تو مرا، از این باز خواستم، در نگذری و به من رحم نکنی، از زیان دیدگان خواهم بود (47)قالَ رَبِّ إِنّي أَعوذُ بِكَ أَن أَسأَلَكَ ما لَيسَ لي بِهِ عِلمٌ ۖ وَإِلّا تَغفِر لي وَتَرحَمني أَكُن مِنَ الخاسِرينَ11:47
به نوح گفته شد که با رستگاریِ رسیده از ما و برکتهائی که بر تو و بر نفراتی که با تو هستند، روا خواهیم داشت، از کشتی فرود آی و بدان که این رستگاری و برکت به نفرات بعد از شما نیز خواهد رسید، تا زمانی که آنان بد شوند و آن زمانی است که از ما باز عذاب دردناکی به ایشان می رسد (48)قيلَ يا نوحُ اهبِط بِسَلامٍ مِنّا وَبَرَكاتٍ عَلَيكَ وَعَلىٰ أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ ۚ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُم ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنّا عَذابٌ أَليمٌ11:48
و ای محمد، این داستان نوح یکی از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم و آنرا، نه تو و نه قوم تو، قبل از این نمی دانستند، پس تو نیز به مانند نوح در مقابل کافران که تو را مسخره میکنند و سود و زور میخواهند، صبور باش و بدان که عاقبت کار به رستگاری پرهیزکاران تمام خواهد شد (49)تِلكَ مِن أَنباءِ الغَيبِ نوحيها إِلَيكَ ۖ ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ وَلا قَومُكَ مِن قَبلِ هٰذا ۖ فَاصبِر ۖ إِنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقينَ11:49
و بسوی قوم عاد ( که آرامیها بودند) برادرشان هود را به پیغمبری فرستادیم (یکی از برادرانِ یک قوم، فردی از قبیله خودشان میباشد) او نیز به مانند تو و نوح گفت: ای قوم من، الله را اطاعت بنده وار کنید، زیرا برای شما غیر از او در دین خدائی نیست (خدا یعنی صاحب اختیار و هر کس از غير الله در دین اطاعت بنده وار کند، یعنی مقلد او شود او را صاحب اختیار و خدای خود گرفته) و شما، جز افترا زنندگانی به الله نیستید (همه بت پرستان دنیا کسانی هستند که به نام روایاتی دینی که به الله و یا پیغمبرش می بندند، نفراتی را خدا، یعنی صاحب اختیار دینی خود تصور میکنند) (50)وَإِلىٰ عادٍ أَخاهُم هودًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ إِن أَنتُم إِلّا مُفتَرونَ11:50
ای قوم من، من بر این تبلیغات صحیح و آموزنده، مزدی از شما نمی خواهم و مزد من، جز بر آفریننده من نیست، آیا این موضوع نباید شما را به عقل آورد که فریب دکانداران مذهبی خود را نخورید؟ (51)يا قَومِ لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَى الَّذي فَطَرَني ۚ أَفَلا تَعقِلونَ11:51
و ای گروه من، اگر خود را گناهکار می یابید، از پرورنده خود آمرزش بخواهید و بسوی او باز گردید، اگر چنین کنید، الله ابرِ پر باران به نفع شما می فرستد و بر قدرت شما می افزاید و با گناه خود به این نصایح پشت نکنید (52)وَيا قَومِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارًا وَيَزِدكُم قُوَّةً إِلىٰ قُوَّتِكُم وَلا تَتَوَلَّوا مُجرِمينَ11:52
گفتند: ای هود، تو آن دلایلی را که ما از تو میخواهیم (یا پول و یا زور) برای ما نیاورده ای و لذا ما به صرف نصایح تو، خدایان خود را رها نمی کنیم و به نفع تو، به تو ایمان نمی آوریم (53)قالوا يا هودُ ما جِئتَنا بِبَيِّنَةٍ وَما نَحنُ بِتارِكي آلِهَتِنا عَن قَولِكَ وَما نَحنُ لَكَ بِمُؤمِنينَ11:53
بلکه فقط می توانیم بگوئیم که تو، بواسطه بعضی از خدایان ما به غضب دچار شده ای (یعنی آنان میخواهند که ما تو را که مخالف آنها هستی، اذیت کنیم و بکشیم) هود گفت: من فقط الله را گواه میگیرم (زیرا او میبیند که من پیغام او را به شما رسانده ام) و شما هم گواه باشید که من از عقاید شما بیزارم که کسان دیگری را شریک الله قرار داده اید (54)إِن نَقولُ إِلَّا اعتَراكَ بَعضُ آلِهَتِنا بِسوءٍ ۗ قالَ إِنّي أُشهِدُ اللَّهَ وَاشهَدوا أَنّي بَريءٌ مِمّا تُشرِكونَ11:54
و تمامی شما هر حیله ای برای اذیت کردن من میتوانید بکار برید و بمن مهلت ندهید (55)مِن دونِهِ ۖ فَكيدوني جَميعًا ثُمَّ لا تُنظِرونِ11:55
و من به يقين، بر الله که پروردگار من و شماست، تکیه کرده ام و هیچ جنبند های نیست، مگر زلفِ آن در مشت الله است و پرورنده من بر راهی است مستقیم (56)إِنّي تَوَكَّلتُ عَلَى اللَّهِ رَبّي وَرَبِّكُم ۚ ما مِن دابَّةٍ إِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها ۚ إِنَّ رَبّي عَلىٰ صِراطٍ مُستَقيمٍ11:56
پس اگر شما به این پیغامها پشت کرده اید، من خوشحالم که ماموریت خود را نسبت به شما ابلاغ کردم و یقین بدانید که پروردگار من از پس شما، قوم دیگری بجای شما خواهد آورد (یعنی، حتما شما بزودی دچار عذاب الله میشوید و من و طرفداران من بر شما پیروز شده و جای شما را میگیریم و شما ضرری به الله نخواهید زد و پروردگار من مواظب همه چیز است (57)فَإِن تَوَلَّوا فَقَد أَبلَغتُكُم ما أُرسِلتُ بِهِ إِلَيكُم ۚ وَيَستَخلِفُ رَبّي قَومًا غَيرَكُم وَلا تَضُرّونَهُ شَيئًا ۚ إِنَّ رَبّي عَلىٰ كُلِّ شَيءٍ حَفيظٌ11:57
و زمانیکه فرمانِ ما آمد، هود و کسانی را که با او به پیغام ما ایمان آورده بودند، بوسيله رحمتی از خودمان نجات دادیم و از عذابی سخت آنان را رهاندیم (58)وَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا هودًا وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَنَجَّيناهُم مِن عَذابٍ غَليظٍ11:58
و داستان قوم عاد که انکار مطالب مستدل پروردگار خود را کردند و پیغام پیغمبران او را نافرمانی نمودند، چنین بود، آری آنان فرمانِ هر زورگوی دشمنِ ما را تبعیت کردند (59)وَتِلكَ عادٌ ۖ جَحَدوا بِآياتِ رَبِّهِم وَعَصَوا رُسُلَهُ وَاتَّبَعوا أَمرَ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ11:59
و در دنبالِ خود، هم در این دنیا بدنامی ای برای خود بوجود آوردند و هم در روزگار قيامتِ مرده گان، بدانید که قوم عاد به پروردگار خود کفران ورزیدند و برای فوم عاد که پیغمبرشان هود بود، دوری از درگاه ما خواهد بود (داستان مفصل قوم عاد، تکه تکه در سوره های اعراف و شعراء و قمر و احقاف و الحاقه و فجر یاد آوری شده و مکان ایشان در احقاف یعنی تپه هائی از ریگ بوده، نزدیک کوه جودی، نه احقاف عربستان و آنان مردمی پرقدرت بودند که ستونها و عمارات مرتفعی از سنگ میساختند و بواسطه نافرمانی از پیغمبرشان، گرفتار تند بادی بس سرد شدند که هشت روز و هفت شب ادامه داشت و همه را جز طرفداران هود بکشت) (60)وَأُتبِعوا في هٰذِهِ الدُّنيا لَعنَةً وَيَومَ القِيامَةِ ۗ أَلا إِنَّ عادًا كَفَروا رَبَّهُم ۗ أَلا بُعدًا لِعادٍ قَومِ هودٍ11:60
و بسوی قوم ثمود برادرشان صالح را به پیغمبری فرستادیم، او نیز گفت، ای قوم من فقط الله را اطاعت بنده وار کنید، زیرا برای شما غیر از او خدائی نیست (صاحب اختیاری نیست) او بوده که شما را از زمین پدید آورد و خواست که در زمین زندگی کنید، پس از او آمرزش گناه خود را بخواهید و بسوی او توبه نمائید و بدانید که پرورنده من به پیغمبری کسی است که بشما بسیار نزدیک است و آنچه را از او بخواهید به شما میدهد، هم از طریق قوانینش و هم اراده مُستقیمَش، اگر مصلحت باشد) (61)وَإِلىٰ ثَمودَ أَخاهُم صالِحًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي قَريبٌ مُجيبٌ11:61
گفتند: ای صالح تو قبل از این، مورد امید ما بودی (تمام پیغمبران قبل از اینکه پیغمبر شوند، نیکوکارانی بودند، موردِ اعتماد مردم و از خود مردم و مخالفِ ظاهری عقاید بت پرستانه ی ایشان نبودند و از روزی که بواسطه ماموریت خود با عقاید مردم مخالفت می کنند، مردم به بد گوئی ایشان میپردازند) آیا حالا ما را از اطاعت بنده وار (از تقلید) نسبت به چیزهائی که پدران ما از آنها اطاعتِ بنده وار میکردند، نهی میکنی؟ و ما در آنچه ما را بدان میخوانی در چیزی تردید آور میباشیم (یعنی اگر کار ما بد است، چرا قبلا چیزی به ما نمی گفتی) (62)قالوا يا صالِحُ قَد كُنتَ فينا مَرجُوًّا قَبلَ هٰذا ۖ أَتَنهانا أَن نَعبُدَ ما يَعبُدُ آباؤُنا وَإِنَّنا لَفي شَكٍّ مِمّا تَدعونا إِلَيهِ مُريبٍ11:62
پاسخ داد، ای قوم من خوب دقت کنید، اگر من بر دلیل روشنی از پروردگارم باشم و او رحمتی از نزد خودش به من داده باشد (یعنی اگر من ببینم که مورد وحى الله قرار گرفته ام و مامور رساندن پیغامش شده باشم و با اینحال اگر نافرمانی او را بکنم چه کسی می تواند از عذاب الله مرا یاری نماید؟ آیا جز اینکه شما باعث ضرر رسیدن به من شوید، چیزی بر من میافزائید؟ (63)قالَ يا قَومِ أَرَأَيتُم إِن كُنتُ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبّي وَآتاني مِنهُ رَحمَةً فَمَن يَنصُرُني مِنَ اللَّهِ إِن عَصَيتُهُ ۖ فَما تَزيدونَني غَيرَ تَخسيرٍ11:63
و ای قوم من، الله این ماده شتر شیر دهنده را به نفع شما بمن داده است، تا نشانه ای روشن برای شما باشد (یک ماده شتر از جانب الله برای صالح پیغمبر پیدا شد که مقرر شد، آن باید آزاد باشد و در زمان مخصوص از آب قوم ثمود بیاشامد و در بیابان بچرد و کسی آنرا اذیت نکند و آن شیر بسیاری میداد که میان فقيران قسمت میشد و اعلام شد، هر زمان آنرا بکشند، منکرین نبوت صالح دچار عذابی آسمانی میشوند) پس آنرا بگذارید در زمین الله بچرد و به او بد نرسانید که چیزی نمی گذرد که عذابی به شما خواهد رسید (64)وَيا قَومِ هٰذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُم آيَةً فَذَروها تَأكُل في أَرضِ اللَّهِ وَلا تَمَسّوها بِسوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابٌ قَريبٌ11:64
پس پاهای آن ماده شتر را بریدند، پس صالح از روی وحیِ الله به ایشان گفت، پس از سه روز آن عذاب خواهد رسید و این وعده ای دروغ نخواهد بود (65)فَعَقَروها فَقالَ تَمَتَّعوا في دارِكُم ثَلاثَةَ أَيّامٍ ۖ ذٰلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذوبٍ11:65
چون فرمان ما آمد، بوسيله رحمتی از خودمان صالح و هم عقیده های مؤمنِ او را از عذاب آن روز نجات دادیم به يقين پرورنده تو ای محمد، آن پر قدرتِ مسلط بر همه میباشد (66)فَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا صالِحًا وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَمِن خِزيِ يَومِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ القَوِيُّ العَزيزُ11:66
و آن عذاب که آن صدای سخت کشنده بود، ستمکاران را فرو گرفت، بطوریکه همه در خانه های خود بیجان افتادند (67)وَأَخَذَ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحوا في دِيارِهِم جاثِمينَ11:67
گوئی اصلا در آنجا زندگی نکرده بودند، بدانید که قوم ثمود نیز راهنمائی پروردگار خود را کفران کردند و برای قوم ثمود، دوری از درگاه الله خواهد بود (داستان مفصل قوم ثمود که مردان پر قدرتی در زمین کوهستانی حجر بودند، بطور تکه تکه در سوره های اعراف و حجر و قمر و شعراء و نمل میباشد که وقتی آن شتر را کشتند و شنیدند که پس از سه روز دچار عذاب میشوند، 9 نفر از 9 قبيله مامور شدند که صالح را هم بکشند و در همان زمان عذابی که صدائی سخت و کوبنده بود، همراه با زلزله ای شدید، تمام مردم را بگرفت و به توصیه خالق عالم صالح و مؤمنین به او درجائی امن نجات یافتند) (68)كَأَن لَم يَغنَوا فيها ۗ أَلا إِنَّ ثَمودَ كَفَروا رَبَّهُم ۗ أَلا بُعدًا لِثَمودَ11:68
و ماموران ما با آن مژده به نزد ابراهیم آمدند (سه فرشته بودند به صورت سه انسان که ابراهیم گمان میکرد که سه انسان از راه دور رسیده اند و آنان میخواستند ضمن اینکه برای خراب کردن شهر لوط مأموریت داشتند به ابراهيم مژده دهند که از ساره برایش پسری متولد خواهد شد) سلام کردند و ابراهیم جواب سلام داد و پس از اندک مدتی، یک گوساله بریان نزد ایشان آورد (69)وَلَقَد جاءَت رُسُلُنا إِبراهيمَ بِالبُشرىٰ قالوا سَلامًا ۖ قالَ سَلامٌ ۖ فَما لَبِثَ أَن جاءَ بِعِجلٍ حَنيذٍ11:69
وقتی دید که دست ایشان بسوی آن دراز نمی شود، چگونگی ایشان را نشناخت (در تورات تحریف شده نوشته شده که آنها غذای ابراهیم را خوردند و از ایشان ترسید (تصور کرد که برای دزدی و دشمنی آمده اند و غذای او را نمی خورند تا نمک گیر نشوند) آنان به او گفتند نترس، زیرا ما ملكهائی هستیم که از جانب الله مامور شده ایم بسوی قوم لوط برویم (70)فَلَمّا رَأىٰ أَيدِيَهُم لا تَصِلُ إِلَيهِ نَكِرَهُم وَأَوجَسَ مِنهُم خيفَةً ۚ قالوا لا تَخَف إِنّا أُرسِلنا إِلىٰ قَومِ لوطٍ11:70
و زن ابراهیم، ساره آن نزدیک ایستاده بود و از سخن ایشان خنده کرد، پس بوسیله ایشان به آن زن، تولد اسحق را مژده دادیم و گفتیم فرزند اسحاق يعقوب خواهد بود (71)وَامرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَت فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَمِن وَراءِ إِسحاقَ يَعقوبَ11:71
آن زن گفت: وای بر من، آیا با این پیری و این شوهر بسیار پیر، صاحب فرزند میشوم؟! این حقا چیز عجیبی است (72)قالَت يا وَيلَتىٰ أَأَلِدُ وَأَنا عَجوزٌ وَهٰذا بَعلي شَيخًا ۖ إِنَّ هٰذا لَشَيءٌ عَجيبٌ11:72
گفتند: ای زن، آیا از فرمان الله تعجب میکنی؟ رحمت الله و برکت های او بر شما میباشد، ای اهل بیت (اهل بیت یعنی اهل خانه و مقصود اهل خانه ابراهیم پیغمبر است که اهل آن عبارت بودند از خود ابراهیم و زن او ساره و لذا با اینکه ساره مؤنث بود و در جمله قرآن برای ساره ضمير مؤنث آمده برای اهل بیت ضمیر جمع مذکر آمده، به اعتبار اینکه یکی از آن اهل بیت خود ابراهیم است و این آیه دلیل محکمی است که اهل بیت پیغمبر اسلام نیز همانطور که در آیات 31 تا 3۶ از سوره احزاب تصریح شده، زنان پیغمبر اسلام میباشند و ضمير «کُم» در میان ضمیرهای مؤنث دلیل نیست که اهل خانه، زنان پیغمبر اسلام نباشند) به يقين الله صاحب تمام خوبیها و کرم و بزرگی است (73)قالوا أَتَعجَبينَ مِن أَمرِ اللَّهِ ۖ رَحمَتُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيكُم أَهلَ البَيتِ ۚ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ11:73
پس وقتی از ابراهیم آن ترس برفت و آن مژده برایش آمد، با ما به گفتگو درباره قوم لوط پرداخت (74)فَلَمّا ذَهَبَ عَن إِبراهيمَ الرَّوعُ وَجاءَتهُ البُشرىٰ يُجادِلُنا في قَومِ لوطٍ11:74
به یقین ابراهیم مردی بود صبور که زیاد التماس کرد و خود را وکیل قوم لوط کرده بود (این سخن اشاره مختصری است از شرح مفصلی که در سفر پیدایش تورات نوشته شده که ابراهیم با پرگوئیهای زیاد به الله میگفت قوم لوط را عذاب نکند، زیرا ممکن است میان آنان پنجاه نفر یا کمتر یا حتی پنج نفر نیکو کار باشد و ذکر این مطالب در قرآن برای این است که به پیغمبر اسلام گوشزد شود، میان ابراهیم که زیاده از حد دلسوز بود با پیغمبر اسلام که میخواست زودتر بر مخالفينش عذاب برسد، چقدر فرق است و این هر دو حالت خوب نیست) (75)إِنَّ إِبراهيمَ لَحَليمٌ أَوّاهٌ مُنيبٌ11:75
ما به ابراهیم گفتیم از این سخنان در گذر، زیرا فرمان پروردگار تو از پیش صادر شده و آنان دچار عذابی برطرف نشدنی خواهند شد (در قرآن در بعضی سوره ها تکرار شده که اگر صدائی از فرشته ای به گوش پیغمبری برسد آن فرشته بواسطه اینکه بلند گوی الله است، مانند خود الله است و لذا پیغمبران به صاحب صدا پروردگار خطاب میکنند و به مانند اینکه با الله سخن میگویند، با آن ملک یا فرشته گفتگو مینمایند، اگر چه آن فرشته بصورت انسانی در آید و سخن گوید) (76)يا إِبراهيمُ أَعرِض عَن هٰذا ۖ إِنَّهُ قَد جاءَ أَمرُ رَبِّكَ ۖ وَإِنَّهُم آتيهِم عَذابٌ غَيرُ مَردودٍ11:76
و هنگامی که آن 3 فرشته که مامور ما بودند، از نزد ابراهیم بسوی لوط آمدند، لوط از آمدن ایشان که بصورت سه جوانمرد زیبای بشری بودند، اندوهناک شد و خود را در دفاع از ایشان بس ناتوان دید (آنان بصورت سه میهمان غریب خود را به لوط معرفی کردند) و با خود گفت، امروز بر من روز دشواری خواهد بود (زیرا مردم فاسد شهر لوط هر مرد جوان و زیبائی را که می دیدند، برای آن کار زشت به او حمله میکردند) (77)وَلَمّا جاءَت رُسُلُنا لوطًا سيءَ بِهِم وَضاقَ بِهِم ذَرعًا وَقالَ هٰذا يَومٌ عَصيبٌ11:77
قوم لوط که از پیش آن بدیها را میکردند، بسرعت نزد لوط آمدند (نزد لوط آمدند که سه میهمان او را نزد خود برای کار زشت ببرند) او به ایشان گفت، من حاضرم این دخترانم را که برای شما پاکیزه تر میباشند، بجای میهمانانم در اختیار شما گذارم، پس شما از الله بترسید و درباره میهمانان من کاری نکنید که باعث سرشکستگی من شود، آیا میان شما مردی راه حق یافته نمیباشد؟ (78)وَجاءَهُ قَومُهُ يُهرَعونَ إِلَيهِ وَمِن قَبلُ كانوا يَعمَلونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قالَ يا قَومِ هٰؤُلاءِ بَناتي هُنَّ أَطهَرُ لَكُم ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخزونِ في ضَيفي ۖ أَلَيسَ مِنكُم رَجُلٌ رَشيدٌ11:78
پاسخ دادند که خودت بهتر میدانی که ما را علاقه ای، به دختران تو نیست و خوب میدانی، ما اهل چه کاری هستیم (یعنی به زنان علاقه ای نداریم، بلکه اهل مراوده با همجنس هستیم) (79)قالوا لَقَد عَلِمتَ ما لَنا في بَناتِكَ مِن حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعلَمُ ما نُريدُ11:79
لوط که تصور کرد، آنان به زور میهمانان او را خواهند گرفت، گفت: چه میشد که زورم بر شما میچربید و یا یک پناه پر زوری میداشتم، تا شما نمیتوانستید اقدامی بکنید (80)قالَ لَو أَنَّ لي بِكُم قُوَّةً أَو آوي إِلىٰ رُكنٍ شَديدٍ11:80
در این زمان میهمانان لوط به او گفتند: ما مامور پروردگار تو هستیم و آنان کاری به تو نمی توانند بکنند (بر طبق مطالبی که در سوره قمر میباشد، فرشتگان کاری کردند، مردمی که به خانه لوط هجوم آورده بودند، همه کور شدند و مجبور به بازگشت شدند) پس از بازگشت هجوم آورندگان، فرشتگان به لوط گفتند: ما ماموریم که تمام مردم این نواحی را به عذابی از جانب الله دچار کنیم، پس تو باید در آخرهای شب با کسان خودت از اینجا بروی (بر طبق مطالب تورات تحریف شده که در دست یهود است، آنان مردم دو شهرِ نزدیک به هم، بنام سدوم وعموره بودند و مقرر شد که لوط با کسانش به مکان کوچکی که از این دو شهر دور بود و صوغر نامیده شده بروند) و هیچیک از شما صورت خود را نباید برگرداند، ولی زن تو برمی گرداند، زیرا او سزاوار است دچار آن عذابی شود که قوم تو باید دچار شوند (چون زن لوط به پیغمبری لوط ایمان نداشت، اعلام عذاب فرشتگان را که از زبان لوط گفته شد باور نکرد و در هنگام حرکت لوط و کسانش او در فکر خانه و زندگی خود بود و بسوی خانه خود برگشت و عذاب دید) و این عذاب برای آنها در صبح خواهد آمد و صبح آیا نزدیک نیست (81)قالوا يا لوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلوا إِلَيكَ ۖ فَأَسرِ بِأَهلِكَ بِقِطعٍ مِنَ اللَّيلِ وَلا يَلتَفِت مِنكُم أَحَدٌ إِلَّا امرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصيبُها ما أَصابَهُم ۚ إِنَّ مَوعِدَهُمُ الصُّبحُ ۚ أَلَيسَ الصُّبحُ بِقَريبٍ11:81
پس وقتی در صبح فرمان عذاب ما برای قوم لوط آمد و ساختمانهای عالی شهرشان را فرو ریختیم و سنگهائی که از گلِ سنگ شده، پدید آمده بود و بهم فشرده شده بود، بر ایشان باراندیم (چون در سوره حجر گفته شده صدای شدیدی نیز در هنگام عذاب بود و همچنین چون در آن سوره مکان آن در تپه هائی کنار جادهای که از مکه به شام میرفت تعیین شده با در نظر گرفتن خصوصیاتی که در تورات هست، باستان شناسان میتوانند به آسانی مکان آنرا پیدا کنند و به علت و چگونگی عذاب قوم لوط پی ببرند) (82)فَلَمّا جاءَ أَمرُنا جَعَلنا عالِيَها سافِلَها وَأَمطَرنا عَلَيها حِجارَةً مِن سِجّيلٍ مَنضودٍ11:82
و آن سنگها در نزد پروردگار تو، برای چنان عذابی مشخص شده بود و اینگونه عذابها از مردم ستمکار دور نیست (چنانکه بر اصحاب فیل نیز بر طبق سورۂ فیل، شبيه آن بصورت دیگری آمد، در سوره اعراف و شعرا نیز تکه هائی راجع به لوط و قومش میباشد) (83)مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ ۖ وَما هِيَ مِنَ الظّالِمينَ بِبَعيدٍ11:83
و بسوی مردم مدین نیز برادرشان شعیب را مامور پیغمبری کردیم (شهر مدین در کنار شرقی مصر شمالی و جزء قسمت شبه جزیره سینا بود که حضرت موسی نیز پس از فرار از مصر به آنجا رفت و شعیب مدتها قبل از موسی پیغمبر شده بود و ربطی به پدر زن موسی که نامش يترون بود ندارد) او نیز گفت، ای قوم من، الله را اطاعت بنده وار کنید، زیرا برای شما جز او خدائی نیست (آنان بجای اطاعت بنده وار از الله و اطاعت از متن پیغام پیغمبرِ قبل از شعیب که ابراهیم بود، با اینکه پیغمبری ابراهیم را قبول داشتند، تقلید عوام فریبان مذهبی خود را میکردند و آنها را خدا یعنی صاحب اختیار خود میدانستند و به اتکای عقاید موهوم آنان مقدسینی از خود را شفیع گناهان خود میدانستند و لذا از گناه و فسادکاری باکی نداشتند) و در پیمانه و ترازو کم فروشی نکنید و من خیر شما را میبینم و اگر پند مرا نپذیرید، بر شما از عذاب روزی میترسم که همه را فرا خواهد گرفت (مقصود عذاب دنیائی آنهاست) (84)وَإِلىٰ مَديَنَ أَخاهُم شُعَيبًا ۚ قالَ يا قَومِ اعبُدُوا اللَّهَ ما لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيرُهُ ۖ وَلا تَنقُصُوا المِكيالَ وَالميزانَ ۚ إِنّي أَراكُم بِخَيرٍ وَإِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ مُحيطٍ11:84
و ای قوم من، در پیمانه و ترازو عدالت را کاملا مراعات نمائید و مالهای مردم را کمتر از حق ایشان ندهید و در زمین فساد مکنید (85)وَيا قَومِ أَوفُوا المِكيالَ وَالميزانَ بِالقِسطِ ۖ وَلا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم وَلا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ11:85
اگر به این پیغامها مؤمن باشید، آنچه را الله باقی میگذارد، برای شما بهتر از کم فروشی خواهد بود (3 سطر بالا را که شعیب پیغمبر به قومش گفته بود، درباره نفع مشروعی است که برای فروشنده باقی می ماند و عربی آن «بقيه الله خير لكم» می باشد، مردم عوام به تلقين بعضی پیشوایان نادان خود عربی آنرا به غلط شعاری کرده اند برای عقیده ای از خود) و من برای جلوگیری آن عذاب، نگهبان شما نمی باشم (86)بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمِنينَ ۚ وَما أَنا عَلَيكُم بِحَفيظٍ11:86
گفتند ای شعیب، آیا نمازهائی که تو میخوانی تو را وادار میکند که ما را از آنچه پدرانمان اطاعت بنده وار میکردند، بازداری، یا ما را آزاد بگذاری که در اموال خود هر چه میخواهیم بکنیم؟ و تو همان مرد بردبار فهیم مگر نبودی؟ (شعيب قبل از اینکه پیغمبر شود، مردی زاهد و عابد بود و از مردم کناره گیری کرده بود و به اعمال بد مردم کاری نداشت و لذا مورد احترام همه بود و مردم ناگهان دیدند که شعیب خود را پیغمبر الله معرفی میکند و به کارهای مردم کار دارد و آنان را بدگوئی مینماید و به عذاب الله تهدیدشان میکند) (87)قالوا يا شُعَيبُ أَصَلاتُكَ تَأمُرُكَ أَن نَترُكَ ما يَعبُدُ آباؤُنا أَو أَن نَفعَلَ في أَموالِنا ما نَشاءُ ۖ إِنَّكَ لَأَنتَ الحَليمُ الرَّشيدُ11:87
پاسخ داد، ای قوم من آیا فکر کرده اید که اگر من بر دلیل روشنی از پروردگار خود باشم (یعنی پیغمبر شده باشم) و قبلا او بمن روزی خوبی نصیب کرده باشد (یعنی آیا اگر من با اینکه از الله ثروتی یافته ام و محتاج شما نیستم مورد پیغام رسانی الله قرار گرفته باشم، آیا سزاوار است کفران نعمت او را بکنم و ماموریت او را عمل ننمایم) آیا نباید پیغام او را بشما برسانم؟ به اراده من نیست که با شما نسبت به اعمال بد شما مخالفت مینمایم بلکه روی ماموریتی که بمن داده شده، جز این نمی خواهم که تا می توانم در اصلاح شما کوشش کنم و انتظار موفقیتی جز به خواست الله ندارم و تکیه گاهم اوست و توجهم به او میباشد (88)قالَ يا قَومِ أَرَأَيتُم إِن كُنتُ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِن رَبّي وَرَزَقَني مِنهُ رِزقًا حَسَنًا ۚ وَما أُريدُ أَن أُخالِفَكُم إِلىٰ ما أَنهاكُم عَنهُ ۚ إِن أُريدُ إِلَّا الإِصلاحَ مَا استَطَعتُ ۚ وَما تَوفيقي إِلّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وَإِلَيهِ أُنيبُ11:88
و ای قوم من، مبادا مخالفت شما با من شما را به کاری بکشاند که دچار چیزی به مانند عذاب قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح شوید و قوم لوط نيز از شما دور نیست (89)وَيا قَومِ لا يَجرِمَنَّكُم شِقاقي أَن يُصيبَكُم مِثلُ ما أَصابَ قَومَ نوحٍ أَو قَومَ هودٍ أَو قَومَ صالِحٍ ۚ وَما قَومُ لوطٍ مِنكُم بِبَعيدٍ11:89
و بهتر آن است که از پروردگار خود آمرزش گناه گذشته خود را بخواهید و بسوی او رو آورید و بدانید، پرورنده من مهربانی است دوستدار شما (90)وَاستَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا إِلَيهِ ۚ إِنَّ رَبّي رَحيمٌ وَدودٌ11:90
گفتند ای شعیب، بسیاری از آنچه را تو میگوئی ما نمی فهمیم (فساد کاران و تربیت شدگان سوء استفاده چیان مذهبی حرف حساب و عاقلانه ای که به نفع دنیای نزدیک ایشان نباشد را نمی خواهند، بفهمند) و تو را نیز در میان خود مردی ناتوان می بینیم (انسانها همیشه سخن زورمندان را می پذیرند، اگر چه آن سخنان به ضرر خودشان باشد و از مردان پاک نصیحت نمی پذیرند، زیرا آنان را بی زور و پول مشاهده میکنند) و اگر ملاحظه فامیل تو نبود، تو را سنگسار کرده بودیم و تو بر ما غلبه ای نخواهی داشت (91)قالوا يا شُعَيبُ ما نَفقَهُ كَثيرًا مِمّا تَقولُ وَإِنّا لَنَراكَ فينا ضَعيفًا ۖ وَلَولا رَهطُكَ لَرَجَمناكَ ۖ وَما أَنتَ عَلَينا بِعَزيزٍ11:91
شعيب گفت: ای قوم من آیا فامیل من قدرتش بر شما بیشتر از الله است و آیا شما او را به فراموشی پشت سر گرفته اید؟ یقین بدانید پرورنده من از همه طرف مواظب اعمال شماست (92)قالَ يا قَومِ أَرَهطي أَعَزُّ عَلَيكُم مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذتُموهُ وَراءَكُم ظِهرِيًّا ۖ إِنَّ رَبّي بِما تَعمَلونَ مُحيطٌ11:92
و حال که چنین، خیره سری نشان میدهید با تمام قدرت خود هر چه میخواهید بکنید و من نیز به کار خودم ادامه خواهم داد و چیزی نمی گذرد که بدانید عذابی پست کننده به چه کسی خواهد رسید و معلوم خواهد شد من دروغگو هستم یا شما و منتظر چنین زمانی باشید و من نیز با شما منتظر میباشم (93)وَيا قَومِ اعمَلوا عَلىٰ مَكانَتِكُم إِنّي عامِلٌ ۖ سَوفَ تَعلَمونَ مَن يَأتيهِ عَذابٌ يُخزيهِ وَمَن هُوَ كاذِبٌ ۖ وَارتَقِبوا إِنّي مَعَكُم رَقيبٌ11:93
و هنگامیکه فرمان ما آمد، شعیب و کسانی را که با او به پیغامش ایمان آورده بودند روی رحمت خودمان نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، آن صدای پر عذاب بگرفت، بطوریکه همه در خانه های خودشان بیجان افتادند (94)وَلَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا شُعَيبًا وَالَّذينَ آمَنوا مَعَهُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَأَخَذَتِ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأَصبَحوا في دِيارِهِم جاثِمينَ11:94
گوئی در آن خانه ها زنده نبودند، آگاه باشید که دوری از درگاه ما سزاوار مردم مدین بود، همانطور که قوم ثمود از درگاه ما رانده شدند (داستان مفصل پیغمبری شعیب تکه تکه در سوره های اعراف و حجر و شعراء نیز هست و در آنها تذکر داده شده که شهر مدین شهری پر درخت و دارای جنگل بود و مردمش مردانی قوی هیکل بودند و علاوه بر کم فروشی به راهزنی نیز می پرداختند و قافله های مصر و شام و فلسطین که از کنار شهر ایشان میگذشتند لخت میکردند و شعیب از طرف الله به ایشان گفته بود که اگر از فساد دست بر ندارند و پیغام الله را کفران کنند، دچار عذابی آسمانی بصورت ابرهائی خفه کننده میشوند و عذابی که آمد ابر تاریکی بر روی سطح زمین بود که با صدای مهیب و زلزله و گازهای خفه کننده همراه بود و همه بجز طرفداران شعیب از آن عذاب مردند و مکان ایشان در تپه های کنار جاده مردم مکه که بسوی شام میرفتند بود) (95)كَأَن لَم يَغنَوا فيها ۗ أَلا بُعدًا لِمَديَنَ كَما بَعِدَت ثَمودُ11:95
و موسی را نیز با نشانه های روشنی از خود و قدرتی آشکار(96)وَلَقَد أَرسَلنا موسىٰ بِآياتِنا وَسُلطانٍ مُبينٍ11:96
بسوی فرعون و با نفوذان اطرافش فرستادیم (این فرعون آخرین فرعون از سلسله هیکسس ها بود که نامش آپوفيس یا آآکنن رع بوده) طرفداران فرعون بجای پذیرفتن پیغام ما، از فرعون تبعیت کردند و فرمان فرعون بيراه ه بود (97)إِلىٰ فِرعَونَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعوا أَمرَ فِرعَونَ ۖ وَما أَمرُ فِرعَونَ بِرَشيدٍ11:97
و در روز قیامت فرعون پیشاپیش قومش خواهد بود و ایشان را به آن آتش وارد خواهد نمود و چه بسیار بد ورودیست و چه بد وارد شده ای (98)يَقدُمُ قَومَهُ يَومَ القِيامَةِ فَأَورَدَهُمُ النّارَ ۖ وَبِئسَ الوِردُ المَورودُ11:98
آنان هم در این دنیا بدنامی در دنبال خود دارند و هم در زمان زنده شدن مرده گان، چه بد تکیه گاهی بود که بدان تکیه داشتند (99)وَأُتبِعوا في هٰذِهِ لَعنَةً وَيَومَ القِيامَةِ ۚ بِئسَ الرِّفدُ المَرفودُ11:99
آنچه یاد آوری شد از خبرهای آن شهرهائی بود که گوینده داستان آنها بر تو ما میباشیم ( یعنی صد در صد حقیقت آنها را گفته ایم) بعضی از آن شهرها هنوز بر پا هستند و برخی درو شده اند (شهرهای فرعون و تاریخ آن هنوز هست و شهرهای لوط و نوح و هود و صالح در زیر خاک رفته و از طریق اکتشاف باستان شناسی صحت مطالب قرآن اثبات خواهد شد) (100)ذٰلِكَ مِن أَنباءِ القُرىٰ نَقُصُّهُ عَلَيكَ ۖ مِنها قائِمٌ وَحَصيدٌ11:100
و ما به ایشان در هنگامیکه دچار عذاب آسمانی شدند، ستم نکردیم، بلکه خودشان به خود ستم کردند و هنگامیکه فرمان پروردگارت برای عذاب ایشان آمد، خدایان ایشان (خدایان یعنی صاحب اختیاران) که آنها را همیشه به مانند خواندنِ الله برای رفع گرفتاریهای خود میخواندند، چیزی از بدبختی ایشان را بر نداشتند و جز تباهی چیزی بر ایشان نیفزودند (بطور مسلم کسی که بجای اطاعت از قوانین الله از مقدسین مرده خود، رفع حاجت بخواهد و مثلا برای معالجه بیمار خود، بجای استفاده از پزشک و دارو به دخیل بستن و ورد خواندن بپردازد، از عقاید موهوم مذهبی خود بجز بدبختی نخواهد دید) (101)وَما ظَلَمناهُم وَلٰكِن ظَلَموا أَنفُسَهُم ۖ فَما أَغنَت عَنهُم آلِهَتُهُمُ الَّتي يَدعونَ مِن دونِ اللَّهِ مِن شَيءٍ لَمّا جاءَ أَمرُ رَبِّكَ ۖ وَما زادوهُم غَيرَ تَتبيبٍ11:101
و هنگامیکه پروردگار تو بخواهد، اینگونه شهرها را که مردم آن ستمکارند، بگیرد، به مانند آنچه گفتیم، میگیرد و گرفتن او دردناک و سخت میباشد (102)وَكَذٰلِكَ أَخذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ القُرىٰ وَهِيَ ظالِمَةٌ ۚ إِنَّ أَخذَهُ أَليمٌ شَديدٌ11:102
به يقين در این تذکرات، نشانه ای میباشد برای کسی که از عذاب آخرت ترسیده و آخرت زمانی است که علامات و زمان آن و اثبات آن در پیغامهای الله معلوم شده است (103)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً لِمَن خافَ عَذابَ الآخِرَةِ ۚ ذٰلِكَ يَومٌ مَجموعٌ لَهُ النّاسُ وَذٰلِكَ يَومٌ مَشهودٌ11:103
و ما آنرا جز برای زمان شمرده شده ای به عقب نیانداخته ایم (کتاب معجزات علمی قرآن حاکیست که هم تاریخ دقیق متلاشی شدن زمین در قرآن و تورات و انجیل هست و هم زمان دقیق فاصله میان متلاشی شدن زمین و زنده شدن دوباره انسانها در زمین آخرت) (104)وَما نُؤَخِّرُهُ إِلّا لِأَجَلٍ مَعدودٍ11:104
زمانی که آن آید، هیچکس جز به اجازه کسی که پیغمبران را فرستاده، سخن نخواهد گفت، پس در آنزمان گروهی از مردم بد بخت اند و گروهی خوشبخت (105)يَومَ يَأتِ لا تَكَلَّمُ نَفسٌ إِلّا بِإِذنِهِ ۚ فَمِنهُم شَقِيٌّ وَسَعيدٌ11:105
پس آنانکه در دنیا راه بدبختی را پیمودند (متن پیغامهای الله را نپذیرفتند) در آن آتش خواهند بود که برای ایشان در آن از شدت گرما، اول با حالتی طولانی نفس بیرون میدهند و بعد از آن به سرعت نفس میکشند (به مانند زمان نفس کشیدن در عرعر زدن الاغ) (106)فَأَمَّا الَّذينَ شَقوا فَفِي النّارِ لَهُم فيها زَفيرٌ وَشَهيقٌ11:106
در چنان محیطی همیشه خواهند بود، تا زمانی که آسمانها و زمین آنجا دوام داشته باشد (این عبارت که منحصرا در این سوره از قرآن میباشد، تفسیر کننده آیات بسیاری از قرآن است که در آنها گفته شده دوزخيان بطور جاوید در دوزخ میباشند و این میرساند که زمین آخرت نیز مانند زمین دنیا یکی از کرات منظومه ایست که هر یک دارای آسمانی میباشند و در هر یک بهشت و جهنمی خواهد بود، برای موجودات شبه بشری که در کهکشان مربوطه بوده اند و این آیه میرساند که در جهان آسمان ها و زمین های بسیار است و نفوس شبه بشر نیز، در بسیاری از کرات علاوه بر هفت زمین از منظومه شمسی هست) مگر پروردگار تو چیزی را بخواهد، زیرا پرورنده ی تو آنچه را بخواهد میکند (این عبارت میرساند که ممکن است بعضی از دوزخیان بعد از متلاشی شدن زمین آخرت نیز روحشان بماند و گرفتار عذابی در جهان بعد از آن شود) (107)خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ إِلّا ما شاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعّالٌ لِما يُريدُ11:107
و آنانکه خوشبخت شدند، در بهشت خواهند بود و در آن جاوید میمانند، تا زمانی که آسمانها و زمین آنجا بر پا باشد، مگر چیزی را پرورنده تو بخواهد و زندگی خوش بهشتی، بخششی است از پروردگار تو که در زمان خودش قطع شدنی نیست (ممكن است بعضی از بهشتيان بواسطة لياقتی که دارند در جهان بعد از جهان آخرت نیز در خلقت ماموریتی داشته باشند و نابود نگردند) (108)وَأَمَّا الَّذينَ سُعِدوا فَفِي الجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ إِلّا ما شاءَ رَبُّكَ ۖ عَطاءً غَيرَ مَجذوذٍ11:108
پس تو در بُطلان بندگی های این مردم شکی نداشته باش، این مردم مکه در اطاعت بنده وار نسبت به مقدسین خود به مانند پدران پیشین خودشان میباشند (امروزه نیز می بینیم که تمام صاحبان مذاهب مختلف مقلد پدران خود هستند و اکثر مردم هر مذهبی بجای اطاعت بنده وار از متن پیغام الله از روایات موهوم ضد آن اطاعت بنده وار میکنند و مقلد پیشوایان طرفدار روایات هستند) و ما آنچه را نصیب ایشان است بی کم و کاست به ایشان خواهیم رساند (109)فَلا تَكُ في مِريَةٍ مِمّا يَعبُدُ هٰؤُلاءِ ۚ ما يَعبُدونَ إِلّا كَما يَعبُدُ آباؤُهُم مِن قَبلُ ۚ وَإِنّا لَمُوَفّوهُم نَصيبَهُم غَيرَ مَنقوصٍ11:109
و ما با اینکه به موسی آن کتاب جامع و محکم را دادیم (تورات اصلی را) در آن اختلاف شد (یعنی علمای یهود ابتدا بوسیله روایاتی در تفسیر آیات آن اختلاف کردند و سپس از روی تفسیرهای غلط، توراتی را که فعلا در دست ایشان است، به طرزی که خودشان خواستند بوجود آوردند) و اگر قبلا سخن لزوم مهلت درباره این خرابکاران مذهبی از پروردگارت گفته نشده بود، در همان زمانِ خرابکاری، میان ایشان قضاوت میشد و بواسطه ی همین اختلافات، حتی خودشان در شک میباشند که آیا توراتی از جانب الله بوده یا نبوده؟ (افسوس که مسلمین نیز درباره تفسیر آیات قرآنی گرفتار تفسیرهای مختلف روی تقلید از روایت مختلف شده اند، با اینکه متن قرآن دست نخورده مانده و چون دین اسلام بوسیله قرآن خاتم ادیان است، امید میرود که به کوشش مسلمانان حقیقی راه اختلافات در میان مذاهب اسلام بسته شود) (110)وَلَقَد آتَينا موسَى الكِتابَ فَاختُلِفَ فيهِ ۚ وَلَولا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِيَ بَينَهُم ۚ وَإِنَّهُم لَفي شَكٍّ مِنهُ مُريبٍ11:110
و به يقين پروردگار تو نتیجه کار این خرابکاران را بی کم و کاست به ایشان خواهد چشاند و او بدانچه میکنند آگاه است (111)وَإِنَّ كُلًّا لَمّا لَيُوَفِّيَنَّهُم رَبُّكَ أَعمالَهُم ۚ إِنَّهُ بِما يَعمَلونَ خَبيرٌ11:111
پس تو همانطور که دستور گرفته ای، در تبلیغ پیغام الله با استقامت باش و هم کسانیکه از گمراهی باز گشتند و با تو شده اند و هیچکدامتان از متن پیغام الله تجاوز نکنید و یقین بدانید او بدانچه میکنید، بیناست (112)فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ11:112
و به کسانیکه ستم کردند، تکیه نکنید که آن آتش به شما خواهد رسید و برای شما غیر از الله، دوستان مورد اعتماد نخواهد بود و از طریق غير الله یاری نخواهید شد (113)وَلا تَركَنوا إِلَى الَّذينَ ظَلَموا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ وَما لَكُم مِن دونِ اللَّهِ مِن أَولِياءَ ثُمَّ لا تُنصَرونَ11:113
و تو ای محمد در دو طرف روز و در قسمتهایی از شب، نماز مقرره را بخوان و بدان که کارهای نیکو، کارهای بدِ متناسب با خود را از بین میبرد و این تذکر نه فقط برای تو، بلکه برای هر پند پذیری میباشد (تا قبل از نزول این سوره بواسطه آیاتی که در سوره طه و اسراء نازل شده، مسلمین فقط چهار نماز صبح و عصر و مغرب و ظهر را میخواندند و بعد از نماز مغرب دیگر نماز عشا نمی خواندند. تا اینکه آیه فوق نازل شد و ضمن اینکه در آن وقت دقيق نماز مغرب به مانند آنچه در سوره اسراء تشريح شده بود، تشریح شد، معلوم گردید که بعد از یک ساعت و نیم که از غروب گذشت، مسلمانان باید نماز عشاء را بخوانند و حتی المقدور آنرا در جلوی شب بخوانند و به وسط و آخر شب نیندازند و اینکه میگوئیم بعد از یک ساعت و نیم از غروب، از آنروست که خالق عالم فرموده دو طرف روز و چون یک طرف روز معلوم است که بین الطلوعین است، طرف دوم روز، بین الغروبین میباشد، یعنی میان غروب آفتاب و آخرین اثر سفیدی روز در افق مغربی و این تفسیرِ روشن در آیه موجود در سوره اسراء نیز عیناً بیان شده، زیرا در آنجا خالق عالم فرموده «لدلوك الشمس الى غسق الليل» یعنی برای غروب خورشید تا تاریکی کامل شب و تشابه این دو تفسیر در دو آیه قرآن، دلیل محکمی است که اولا دلوک شمس غروب خورشید است به زوال ظهر و ثانیا میزان وقت نماز مغرب، باندازه وقت نماز صبح است، همانطور که برای نماز عصر نیز در سوره طه یکساعت و نیم قبل از غروب تا غروب تعیین شده و اینکه میگوئیم یک ساعت و نیم، بطور تقریب میگوئیم، زیرا نماز صبح وقتش در تابستان در حدود دو ساعت و در زمستان یکساعت و نیم است و خلاصه هر چه زمان نماز صبح است باید برای نماز عصر و مغرب نیز همان زمان را در نظر داشت، با در نظر گرفتنِ زمان دقیق بین الطلوعین و بین الغروبین و چه خوب بود، صاحبان اختلافات فقهی در اسلام بجای تقلید از روایات مختلف به این طرز ترجمه و تفسیر توجه میکردند تا متوجه میشدند، چگونه متن قرآن رفع کننده اختلافات است) (114)وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيلِ ۚ إِنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذٰلِكَ ذِكرىٰ لِلذّاكِرينَ11:114
و صبور باش و بدان که الله مزد اینگونه نیکوکاران را ضایع نمی گرداند (115)وَاصبِر فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجرَ المُحسِنينَ11:115
پس چرا وقتی مردم زمانهای گذشته که پی در پی می آیند و میروند، نفراتی که از ایشان میماند، حاضر نیستند که با اعلام آنچه فسادکاران گذشته در زمین دیدند، دیگران را که می آیند، از فسادشان باز دارند و همیشه فقط عده ای کم از این باقیماندگان، چنین نصایحی میکنند و این اندک از نسل کسانی هستند که چون فاسد نبودند، از عذاب مربوط به فسادکاران نجات یافتند (این آیه میرساند که وقتی عذاب بر فسادکاران میآید، عده ای کم، از فسادکاران نیز ممکن است، در اثر کمی عذاب از نابودی نجات یابند و این نجات یافته گان حتی اگر نتوانند به فساد قبل خود ادامه دهند، حاضر نیستند که دیگران را از فساد باز دارند) آری آنان که ستم کردند از چیزی تبعیت کردند که آنان را به فساد کشاند و این از آنروست که در عمل گناهکار بودند (116)فَلَولا كانَ مِنَ القُرونِ مِن قَبلِكُم أُولو بَقِيَّةٍ يَنهَونَ عَنِ الفَسادِ فِي الأَرضِ إِلّا قَليلًا مِمَّن أَنجَينا مِنهُم ۗ وَاتَّبَعَ الَّذينَ ظَلَموا ما أُترِفوا فيهِ وَكانوا مُجرِمينَ11:116
و پروردگار تو هرگز شهرها را، اگر مردمش نیکوکار باشند، بواسطه ستمی به هلاکت نمی رساند (117)وَما كانَ رَبُّكَ لِيُهلِكَ القُرىٰ بِظُلمٍ وَأَهلُها مُصلِحونَ11:117
و اگر پرورنده تو میخواست، تمام مردم را به یک روش وادار میکرد، ولی خواست که مختلف باشند (118)وَلَو شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ أُمَّةً واحِدَةً ۖ وَلا يَزالونَ مُختَلِفينَ11:118
مگر کسانی از ایشان که پرورنده تو بایشان رحمت کرده باشد (یعنی پیغام الله در ایشان اثر تربیتی کرده باشد و از رحمت دین حقیقی برخوردار شده باشند) آرى الله مردم را برای همین آفریده (یعنی جز یک اقلیت خوش فکر و بیغرض، مطيع پیغام الله، بقيه لازم است در اختلاف باشند تا هم در دنیا از اختلاف ضرر ببینند و هم در آخرت و ضمنا کلیه پیشرفتهای بشری بوجود آید) و آخر سخن پروردگارت این است که دوزخ را از تمام جن و انس پر خواهم نمود (غیر از قلیلی از جن و انس که روی تربیت بوسیله پیغام الله باید در یک زندگی بهشتی حاکم در حکومت آخرت بر همجنسان خود باشند) (119)إِلّا مَن رَحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذٰلِكَ خَلَقَهُم ۗ وَتَمَّت كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاسِ أَجمَعينَ11:119
و این همه که ما از خبرهای پیغمبران گذشته بر تو داستان میکنیم، چیزهائی هستند که بوسیله آن توجه ی روح تو را از تزلزل به ثبات وا میداریم و آنچه در این مورد برای تو آمد، حق است و آن پند و تعلیمی است، برای مؤمنین حقیقی (این مطالب بر پیغمبر اسلام از آنرو نازل میشده که پیغمبر اسلام پس از آنکه کافران از او خواسته بودند، چرا الله به پشتیبانی از پیغام تو پول و زوری نشان نمی دهد، پیغمبر اسلام مایل بود که خالق عالم از طریق پول و زور او را کمک کند، تا بیشتر مردم به او ایمان آورند و چون این توقع بیجائی بود از پیغمبر اسلام، داستان پیغمبران گفته شد، تا او بفهمد که پیغمبران دیگر بوسیله پول و یا زور پشتیبانی نشده اند و آنان نیز در راه تبلیغ مانند پیغمبر اسلام زحمتها دیده اند) (120)وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ ۚ وَجاءَكَ في هٰذِهِ الحَقُّ وَمَوعِظَةٌ وَذِكرىٰ لِلمُؤمِنينَ11:120
و برای آنان که ایمان نمی آورند بگو، هر کاری می توانید بکنید و ما نیز کاری که باید بکنیم، می کنیم (121)وَقُل لِلَّذينَ لا يُؤمِنونَ اعمَلوا عَلىٰ مَكانَتِكُم إِنّا عامِلونَ11:121
و بگو منتظر دیدن نتایج کار خود باشید که ما نیز منتظریم (122)وَانتَظِروا إِنّا مُنتَظِرونَ11:122
و حقیقت این است که پنهان های آسمانها و زمین در اختيار الله است و باز گشت هر کاری بسوی اوست (یعنی پیغمبران جز ماموریتی که دارند، از غيب ها، جز آنچه الله به ایشان خبر دهد، خبر ندارند و کارهای الله به ایشان مربوط نیست) پس تو ای محمد، مطیع بنده وار او باش و بر او توکل نما و بدان که پرورنده تو به پیغمبری از اعمال تو و مخالفین تو غافل نیست( 123)وَلِلَّهِ غَيبُ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَإِلَيهِ يُرجَعُ الأَمرُ كُلُّهُ فَاعبُدهُ وَتَوَكَّل عَلَيهِ ۚ وَما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ11:123
Nach oben scrollen