طا سین میم (این آیه که در قرآنها بصورت طسم نوشته میشود یکی از 29 آیه متشابه قرآن است که بر طبق آنچه در آیه 7 سوره آل عمران است، معنا و تاویل آنرا کسی جز الله نمی داند، زیرا بصورت رمز است و کلید رمز آنرا الله به کسی حتی پیغمبر اسلام نداده تا هر کسی آنرا تأويل کند، خود را بشناساند که خیال باف است و فایده وجود آیات متشابه در قرآن، شناخته شدنِ پیشوایان سوء استفاده چی از پیشوایان بی غرض دینی است. برای توضیح بیشتر به آیه اول سوره مریم مراجعه شود و این آیات در قرآن برای آن بوده که مسلمانان کنجکاو، فریب تفسیر کنندگان خیال باف را نخورند و از فتنه ی اختلافاتِ مذهبی این کج دلانِ تاویلِ متشابه کننده، در امان بمانند) (1) | طسم | 28:1 |
آنچه از قرآن گفته شد و گفته میشود، نشانه هائی از آن مجموعه مطالبی که ثبوت و حقیقت آن (کتابیت آن) واضح است (2) | تِلكَ آياتُ الكِتابِ المُبينِ | 28:2 |
و ما مقداری از خبر موسی و فرعون را چنانچه سزاوار است، بر تو میخوانیم (سخن الله است به پیغمبرش محمد) تا برای مردمی باشد که ایمان می آورند (3) | نَتلو عَلَيكَ مِن نَبَإِ موسىٰ وَفِرعَونَ بِالحَقِّ لِقَومٍ يُؤمِنونَ | 28:3 |
به يقين، فرعون در سرزمین مصر، خود را بالا گرفت و اهل آنرا به دسته هائی که هر دسته، پیرو شخصی باشند، تقسیم نمود و یک دسته از این دسته ها را (که بنی اسرائیل باشند) ضعیف میکرد، پسران ایشان را سر میبرید و زنان ایشان را زنده میگذاشت (تا قدرت مردانشان کم شود و از زنانشان استفاده کلفتی ببرند) و به راستی از فسادکاران بود (این فرعون که حضرت موسی در زمان او تولد یافت، غیر از فرعونی است که حضرت موسی مامور رساندن پیغام الله به او شد و این هر دو فرعون، ستمکار و فساد کار بودند و فرعون غرق شده شوهر دختر فرعون قبل بود که شاید برادر زاده اش باشد و نامش معلوم نیست که چیست، ولی فرعون غرق شده بر طبق تحقیقاتی که شده است، آخرین فرعونِ سلسله هیکسسها یعنی فراعنه غير ملی مصر بوده که اسمش آآکنن رع یا آپوفیس بود، شرح کامل این تحقیقات در کتابی که بنام داستان حقیقی یوسف و ابراهیم و موسی اخیرا منتشر شده میباشد) (4) | إِنَّ فِرعَونَ عَلا فِي الأَرضِ وَجَعَلَ أَهلَها شِيَعًا يَستَضعِفُ طائِفَةً مِنهُم يُذَبِّحُ أَبناءَهُم وَيَستَحيي نِساءَهُم ۚ إِنَّهُ كانَ مِنَ المُفسِدينَ | 28:4 |
و ما خواستیم بر آن ضعیف شدگان، در آن سرزمین منّت گذاریم و ایشان را پیشوایانی کنیم و وارث دیگرانشان نمائیم (5) | وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ | 28:5 |
و در زمین کنعان، همانطور که قبلا وعده داده بودیم، برای ایشان امکاناتی بوجود آوریم و به فرعون و هامان و لشگریان ایشان همان را که از آن میترسیدند، نشان دهیم (هامان پیشوای مذهبی خورشید پرستان مصر بود که آمون یا خورشید را می پرستیدند و این شخص که خود اهل مصر بود، روی نفع شخصی و تقرب به فرعون غير ملی غاصب که بر قسمت شمالی مصر حکومت ظالمانه داشت، از طریق تبلیغات مذهبی مردم مصر را طرفدار فرعون کرده بود و سمت وزارت فرعون را در دربار مصر شمالی داشت و اسم هامان بر او در قرآن از لحاظ مذهب آمون پرستی اوست و چون در مصر از بعد از یوسف شهرت داشت که بنی اسرائیل بزودی از ذلت نجات خواهند یافت، فرعونيان از قیام آنان می ترسیدند و لذا در پی ذلیل کردنِ بیشتر ایشان بودند، ولی نمی دانستند آنچه را الله بخواهد، هیچ قدرت مخالفی کاری نمی تواند، خلاف اراده الله، انجام دهد ) (6) | وَنُمَكِّنَ لَهُم فِي الأَرضِ وَنُرِيَ فِرعَونَ وَهامانَ وَجُنودَهُما مِنهُم ما كانوا يَحذَرونَ | 28:6 |
و به مادر موسی وحی کردیم که از هیچ پیش آمدى، نترس و فرزند تازه تولد یافته خود را شیر ده و چون حس کردی که میخواهند، فرزند تو را پیدا کنند و بکُشند، او را در سبدی، در رود نیل انداز و ترس و اندوهی نداشته باش، زیرا کاری میکنیم که او دوباره به سویت برگردد، زیرا می خواهیم او را از پیغمبران خود قرار دهیم (فرق وحی با الهام این است که، وحی مطالب روشنی است که به انسان در بیداری یا در خواب، از غیب میرسد و انسان یقین میکند که آن راست است و بدان عمل میکند، ولی الهام، چیزهائی است که به دل انسان میافتد و بر طبق آن عمل میکند، بدون آنکه یقین داشته باشد، حتما راست است و این دومی شبیه به خیال است و تا راستی آن معلوم نشود، نمی توان آنرا غیر خیال و از غیب دانست، البته گاه نیز میشود که انسان صدا یا مطلبی از غیب میشنود و یقین می کند وحی است، در صورتی که بعدا معلوم میشود که یا شیطانی و برای فریب انسان بود و یا اصلی نداشت و روی حالتِ مخصوصی در شخص بود) (7) | وَأَوحَينا إِلىٰ أُمِّ موسىٰ أَن أَرضِعيهِ ۖ فَإِذا خِفتِ عَلَيهِ فَأَلقيهِ فِي اليَمِّ وَلا تَخافي وَلا تَحزَني ۖ إِنّا رادّوهُ إِلَيكِ وَجاعِلوهُ مِنَ المُرسَلينَ | 28:7 |
پس موسی را کسانِ فرعون از آب گرفتند، تا روی خواست ما، برای ایشان یک دشمن شود و اندوهی برای ایشان ایجاد کند، زیرا فرعون وهامان و لشکریانِ آن دو، خطا کار بودند (8) | فَالتَقَطَهُ آلُ فِرعَونَ لِيَكونَ لَهُم عَدُوًّا وَحَزَنًا ۗ إِنَّ فِرعَونَ وَهامانَ وَجُنودَهُما كانوا خاطِئينَ | 28:8 |
و زن فرعون به فرعون گفت: او را نکشید، زیرا زیباست و باعثِ روشنی چشم من و تو خواهد بود و ممکن است به ما سودی برساند و یا او را به فرزندی خود بگیریم و نمی دانستند این محبت ها از کجا به ایشان تلقین میشود و برای چیست (در باب دوم از سفر خروج از کتاب دوم تورات نوشته شده که کنیزانِ دختر فرعون، صندوقی از نی بر روی آب دیدند و آنرا نزد دختر فرعون آوردند، اگر مطالب تورات را هم با مطالب قرآن در نظر بگیریم، نتیجه میگیریم که دختر فرعون بچه را به مادر خود که زن فرعون است، نشان میدهد و مادرش نیز مانند دختر، از بچه خوشش می آید و میفهمند که این بچه، اسرائیلی است و از ترس کشته شدن به آب افکنده شده، آنرا نزد فرعون میبرند و فرعون چون میخواهد دستور دهد، او را بکشند، زن فرعون مانع میشود) (9) | وَقالَتِ امرَأَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَينٍ لي وَلَكَ ۖ لا تَقتُلوهُ عَسىٰ أَن يَنفَعَنا أَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُم لا يَشعُرونَ | 28:9 |
و دلِ مادر موسی مضطرب شد و اگر ما از طریق وحی به او تسلّی قابل اعتمادی نمیدادیم، نزدیک بود این اضطراب، موضوع را آشکار کند ولی وحی و تسلی ما باعث شد (10) | وَأَصبَحَ فُؤادُ أُمِّ موسىٰ فارِغًا ۖ إِن كادَت لَتُبدي بِهِ لَولا أَن رَبَطنا عَلىٰ قَلبِها لِتَكونَ مِنَ المُؤمِنينَ | 28:10 |
که مادر موسی به خواهر موسی گفت: از پی موسی رود و از دور به طرزی که مردم نفهمند مواظب موسی باشد (11) | وَقالَت لِأُختِهِ قُصّيهِ ۖ فَبَصُرَت بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُم لا يَشعُرونَ | 28:11 |
و قبل از اینکه خواهر موسی، برای یافتن موسی برود، ما پستان هر شير دهنده ی دیگری را بر او حرام کرده بودیم، تا اینکه خواهر موسی به ایشان گفت: آیا میخواهید من شما را به اهل خانه ای دلالت کنم که پرورش این بچه را برای شما به عهده گیرند و خیر خواه او باشند؟ (این جملات میرساند که خواهر موسی از دور میدید که موسی را نزد چند زن برده اند که دایه او شود، ولی موسی پستان آنها را نمی گرفت و لذا چون آنها از مردم جویای دایه ای مناسب میشدند، خواهر موسی رفت و گفت که من زنی را برای دایگی سراغ دارم و باینطریق آنها را نزد مادرش برد) (12) | وَحَرَّمنا عَلَيهِ المَراضِعَ مِن قَبلُ فَقالَت هَل أَدُلُّكُم عَلىٰ أَهلِ بَيتٍ يَكفُلونَهُ لَكُم وَهُم لَهُ ناصِحونَ | 28:12 |
پس به این وسیله ما موسی را بسوی مادرش برگرداندیم تا چشمش روشن شود و دیگر غصه نخورد و بداند، وعده الله راست است ولی بیشتر مردم این موضوعات را نمی دانند (13) | فَرَدَدناهُ إِلىٰ أُمِّهِ كَي تَقَرَّ عَينُها وَلا تَحزَنَ وَلِتَعلَمَ أَنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ | 28:13 |
و چون موسی به رشد خودش رسید و از هر جهت آماده شد (یعنی به حدود بیست سالگی رسید) مردی نیکوکار بود و ما هم به پاداشِ نیکوکاری، حس قضاوت کردن خوب و دانشی صحیح دینی به او دادیم (یعنی فهمید که دین پدرانش يوسف يعقوب و ابراهیم چه بوده و دین مصریان چیست و چه اندازه عقاید مصریان باطل است و چرا باید فرعون و هامان با عوام فریبی ها، راه ستمکاری پیش بگیرند و کوشش میکرد، در دربار فرعون، جلوی بعضی ستمکاریها را روی شخصیت خودش بگیرد) (14) | وَلَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاستَوىٰ آتَيناهُ حُكمًا وَعِلمًا ۚ وَكَذٰلِكَ نَجزِي المُحسِنينَ | 28:14 |
و در زمانی که مردم شهر، کمتر در شهر بودند (شاید عید بود و مردم بیرون شهر رفته بودند) موسی از دربار به شهر داخل شد، در شهر دو مرد را دید که با یکدیگر میجنگیدند و شناخت که یکی از گروه خود او، یعنی عبرانی است و دیگری از فرعونیان، دشمن عبرانیان، پس آن مرد عبرانی از موسی بر علیه دشمنش کمک خواست و موسی نیز مشتی بر دشمن زد و او را کشت و موسی که نمی خواست چنین شود، با خود گفت، این از کار شیطان است (یعنی یک فکر ناگهانی شیطانی در من ایجاد شد که چنین کردم) و شیطان دشمنی است، برای بشر که گمراه کننده ای آشکار است (شیطان در اصطلاح کتاب های آسمانی مانند انسان اسم جنس است که از زمانی که انسان بر روی زمین پیدا شد، روح شیطانی نیز با انسانها هست، همانطور که روح انسانی از انسان اولیه به تمام سلولهای انسان از طریق نسل منتقل میشود و لذا هر کجا انسان، کار بدی به اختیار خودش، یا بی اختیار انجام میدهد، چه منشاء داخلی داشته باشد و چه منشاء خارجی، به شیطان نسبت داده میشود که باید آنرا قانون شیطنت کاریها دانست که جزء قوانین زندگی بشر است، تا تضادی میان قوانین خوب و قوانین بد، در افراد و جوامع پدید آید و در این تضاد معلوم شود که چه کسی بسوی خوب میخواهد برود و چه کسی بسوی بد، و این تضاد بر طبق تذکر قرآن، از برخورد تضادی که میان ماده و ضد ماده بوجود آمده سرچشمه گرفته و لذا سرچشمه بدیها از شیطان است که از جنس جن، یعنی انسانی از جنس ضد ماده بوده و میباشد و انسان های روی زمین از عمل هر دو جنسِ روحی بالا، بوسیله انتقال نسل سهم برده اند، تا معلوم گردد، در مبارزه درونی خود آیا بیشتر بطرف بدی میروند یا بطرف خوبی و اصل این است که اکثر مردم، بطرف بدی و منفعت جوئی میروند و جز قلیلی که آنان تربیت شدگانِ مکتب پیغمبرانند، حقیقتا بسوی خوبی نمی آیند، زیرا این راه آزمایشی سختِ مسابقه وار دارد و موفقیت در چنین آزمایشی، کار هر هوسرانی نیست) (15) | وَدَخَلَ المَدينَةَ عَلىٰ حينِ غَفلَةٍ مِن أَهلِها فَوَجَدَ فيها رَجُلَينِ يَقتَتِلانِ هٰذا مِن شيعَتِهِ وَهٰذا مِن عَدُوِّهِ ۖ فَاستَغاثَهُ الَّذي مِن شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِن عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ موسىٰ فَقَضىٰ عَلَيهِ ۖ قالَ هٰذا مِن عَمَلِ الشَّيطانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبينٌ | 28:15 |
موسی که سخت از کار خود پشیمان بود گفت: پروردگارا من از اینکار بخود ستم کرده ام و از تو میخواهم از گناهم در گذری، این توبه موسی باعث شد که پروردگارش از طریق وحی به او گفت که گناهش را بخشیده، زیرا آن گناه بخشی که مقرر کرده است، به مطيعان در گاهش مهربانی نماید، اوست (16) | قالَ رَبِّ إِنّي ظَلَمتُ نَفسي فَاغفِر لي فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الغَفورُ الرَّحيمُ | 28:16 |
موسی پس از این وحی به پروردگار خود گفت، پروردگارا بر اساس چنین نعمتی که بر من کردی، از تو میخواهم، دیگر نسبت به گناهکاران پشتیبان نباشم (معلوم میشود موسی بدون اینکه یقین کند، آن مرد عبرانی گناهکار است یا آن فرعونی، روی تعصب به مردِ عبرانی گناهکار کمک کرد و فرعونی را کشت) (17) | قالَ رَبِّ بِما أَنعَمتَ عَلَيَّ فَلَن أَكونَ ظَهيرًا لِلمُجرِمينَ | 28:17 |
موسی پس از اینکار به خوابگاه خود رفت و صبح که شد با ترس به شهر آمد و مراقب و منتظر حوادث بود که ناگهان ديد، همان اسرائیلی که دیروز از موسی یاری خواسته بود، از او بر علیه اسرائیلی دیگر، با فریاد کمک میطلبد، موسی به او گفت: معلوم میشود که تو یک هوسخواه آشکاری میباشی (18) | فَأَصبَحَ فِي المَدينَةِ خائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي استَنصَرَهُ بِالأَمسِ يَستَصرِخُهُ ۚ قالَ لَهُ موسىٰ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبينٌ | 28:18 |
و تا خواست، آن غیر اسرائیلی را که در جامعه آنروز هم دشمن شخص موسی و هم دشمن آن اسرائیلی بود، با خشم بگیرد، آن شخص فریاد بر آورد، که ای موسی، آیا میخواهی مرا نیز بمانندِ مرد دیروز بکشی و معلوم میشود تو نیز میخواهی در زمین ستمکار و زورگو باشی و اینکه میگویند، تو اصلاح طلب هستی، چنین نیست (از این عبارت پید است که موسی را مردم شناخته بودند که جوانی است، اصلاح طلب و مخالف ستمکاریها و چون او در حکمِ پسرِ فرعون بود، هم فرعون از کارهای او خوشش میآمد، زیرا زمینه جانشینی او که پسری جز موسی نداشت فراهم میشد و هم مردم او را دوست میداشتند، ولی حالا عملی از او سرزده که ممکن است، فرعون متوجه شود، موسی بر عليه فرعون و فرعونیان است و شاید آن قیام پیشگوئی شده بوسیله يوسف، بوسیله موسی برای نجات بنی اسرائیل عملی شود) (19) | فَلَمّا أَن أَرادَ أَن يَبطِشَ بِالَّذي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا موسىٰ أَتُريدُ أَن تَقتُلَني كَما قَتَلتَ نَفسًا بِالأَمسِ ۖ إِن تُريدُ إِلّا أَن تَكونَ جَبّارًا فِي الأَرضِ وَما تُريدُ أَن تَكونَ مِنَ المُصلِحينَ | 28:19 |
و در این زمان، مردی دوان دوان از دورترین جای شهر آمد و به موسی گفت، اطرافيان فرعون درباره تو مشورت میکنند که تو را بکشند و من یکی از خیرخواهان تو میباشم و تو باید از شهر خارج شوی (از مطالب قرآن پیداست که موسی در دربار فرعون، طرفدارانی داشته و آنان این مرد را مامور کرده بودند تا موسی را فراری دهد) (20) | وَجاءَ رَجُلٌ مِن أَقصَى المَدينَةِ يَسعىٰ قالَ يا موسىٰ إِنَّ المَلَأَ يَأتَمِرونَ بِكَ لِيَقتُلوكَ فَاخرُج إِنّي لَكَ مِنَ النّاصِحينَ | 28:20 |
لذا موسی ترسان، در حالی که مراقب بود، از شهر خارج شد و گفت: پروردگارا مرا از این قوم ستمکار نجات ده (21) | فَخَرَجَ مِنها خائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ | 28:21 |
و چون بطرف مدین ( که قصبه ای در مرز شرقی مصر بود) رفت، با خود گفت، از این راه میروم و امیدوارم، پروردگار من، مرا به راهی که به نفع من راست باشد، راهنمائی نماید (22) | وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَديَنَ قالَ عَسىٰ رَبّي أَن يَهدِيَني سَواءَ السَّبيلِ | 28:22 |
او همی رفت، تا به آب مردم مدین رسید، بر آن گروهی از مردم را دید که گوسفندان خود را آب میدادند، موسی دید، در پشت آن مردم، دو زن هستند که مانع جلو رفتن گوسفندان خود میشوند، او به آن دو گفت، شما میخواهید چه کنید، آن دو گفتند، ما تا چوپانان گوسفندان خود را نبرند، نمی توانیم گوسفندان خود را آب بدهیم و پدری داریم که پیرمردی است، پر سن (23) | وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَديَنَ وَجَدَ عَلَيهِ أُمَّةً مِنَ النّاسِ يَسقونَ وَوَجَدَ مِن دونِهِمُ امرَأَتَينِ تَذودانِ ۖ قالَ ما خَطبُكُما ۖ قالَتا لا نَسقي حَتّىٰ يُصدِرَ الرِّعاءُ ۖ وَأَبونا شَيخٌ كَبيرٌ | 28:23 |
پس موسی برای آن دو زن گوسفندان ایشان را آب داد و از پس آن به سایه پناه برد و به پروردگار خود گفت: من خیلی محتاج تو هستم، تو خودت بسوی من خیری برسان (24) | فَسَقىٰ لَهُما ثُمَّ تَوَلّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنّي لِما أَنزَلتَ إِلَيَّ مِن خَيرٍ فَقيرٌ | 28:24 |
چیزی نگذشت که دید، یکی از آن دو زن با حالتی شرمگین نزد او می آید، به موسی گفت: پدرم تو را نزد خود میخواند، تا مزدِ آب دادنی را که به نفع ما، به گوسفندان ما دادی، به تو بدهد، چون موسی نزد پدر آن زن آمد و سرگذشت خود را برای او گفت، پیرمرد به او گفت: نترس و بدان که از آن قوم ستمکار نجات یافتی (25) | فَجاءَتهُ إِحداهُما تَمشي عَلَى استِحياءٍ قالَت إِنَّ أَبي يَدعوكَ لِيَجزِيَكَ أَجرَ ما سَقَيتَ لَنا ۚ فَلَمّا جاءَهُ وَقَصَّ عَلَيهِ القَصَصَ قالَ لا تَخَف ۖ نَجَوتَ مِنَ القَومِ الظّالِمينَ | 28:25 |
یکی از آن دو زن گفت: ای پدر، این جوان را اجیر کن، زیرا از حیث قوت و امانت بهترین مزدوری میباشد که تا حال اجیر کرده ای (26) | قالَت إِحداهُما يا أَبَتِ استَأجِرهُ ۖ إِنَّ خَيرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِيُّ الأَمينُ | 28:26 |
پیرمرد گفت: من میخواهم یکی از این دو دختر را به همسری تو در آورم، به شرطی که هشت سال مزدور من باشی و به اختیار خودت واگذار می کنم، تا اگر خودت خواستی، این هشت سال را، به ده سال کامل گردانی و من نمی خواهم بر تو سخت گیرم و اگر الله بخواهد، تو مرا از نیکوکاران خواهی یافت (انسان باید در تمام کارها در عین حال که تصمیم میگیرد، متوجه باشد که ممکن است، قوانینی از الله مانع تصميم او شود و لذا باید از الله نیز بخواهد تا بخواست الله از قوانینش به نفع انسان بكار افتد) (27) | قالَ إِنّي أُريدُ أَن أُنكِحَكَ إِحدَى ابنَتَيَّ هاتَينِ عَلىٰ أَن تَأجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِن أَتمَمتَ عَشرًا فَمِن عِندِكَ ۖ وَما أُريدُ أَن أَشُقَّ عَلَيكَ ۚ سَتَجِدُني إِن شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّالِحينَ | 28:27 |
موسی گفت: این قرار داد را پذیرفتم و از تو میخواهم، هر یک از این دو مدت را که من خواستم، تو نیز به من زور نگوئی و در قراردادِ خود، الله را همه کاره خود میدانیم (28) | قالَ ذٰلِكَ بَيني وَبَينَكَ ۖ أَيَّمَا الأَجَلَينِ قَضَيتُ فَلا عُدوانَ عَلَيَّ ۖ وَاللَّهُ عَلىٰ ما نَقولُ وَكيلٌ | 28:28 |
پس چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و کسان خود را از پیشِ پدر زن خود برد، از طرف آن کوه، آتشی را حس کرد، لذا به کسان خود گفت: در اینجا بمانید، زیرا من آتشی دیدم، میروم تا از آن برای شما خبری آورم، یا گیرانه ای از آن آتش برای گرم شدنِ شما بیاورم (در باب دوم از کتاب دوم تورات موجود نوشته شده که این پیرمرد نامش پيترون یا رعوئیل بود و او پیشوای مذهبی مردم مدین بود و اینکه مشهور است، او شعیب پیغمبر بود، صحت ندارد، ولی ممکن است از نسل شعیب باشد و مطالب تورات با مطالب قرآن اختلافاتی دارد، مثلا دو زن، در تورات، هفت زن ذکر شده و در تورات سخن از هشت سال یا ده سال اجیر شدنِ موسی نیست و در تورات سخنانی که آموزنده دینی باشد، در این داستان یافت نمی شود و از مطالب توراتِ موجود پیداست که این تورات تحریف و کم زیاد شده ایست از تورات اصلی، همانطور که تفسیرهای موجود قرآن کم زیاد شده هائی هستند از متن مطالب قرآن بوسیله بعضی سوء استفاده چیان مذهبی) (29) | فَلَمّا قَضىٰ موسَى الأَجَلَ وَسارَ بِأَهلِهِ آنَسَ مِن جانِبِ الطّورِ نارًا قالَ لِأَهلِهِ امكُثوا إِنّي آنَستُ نارًا لَعَلّي آتيكُم مِنها بِخَبَرٍ أَو جَذوَةٍ مِنَ النّارِ لَعَلَّكُم تَصطَلونَ | 28:29 |
پس چون بجای مذکور آمد، از کنار آن جاده کوهستانی که طرف راست او بود، در آن قطعه زمین پر برکت و از آن درخت، صدائی او را بخواند که ای موسی، منم آن یگانه خدا که پروردگار جهانیان میباشم (30) | فَلَمّا أَتاها نودِيَ مِن شاطِئِ الوادِ الأَيمَنِ فِي البُقعَةِ المُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يا موسىٰ إِنّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ العالَمينَ | 28:30 |
و چوبدست خودت را بیافکن، چون موسی چوبدست افتاده خود را دید مانندِ ماری می جنبد، به پشت فرار کرد و نخواست آن را دوباره بگیرد، صدایی شنید که ای موسی پیش بیا و نترس، زیرا این مار به تو کاری ندارد (31) | وَأَن أَلقِ عَصاكَ ۖ فَلَمّا رَآها تَهتَزُّ كَأَنَّها جانٌّ وَلّىٰ مُدبِرًا وَلَم يُعَقِّب ۚ يا موسىٰ أَقبِل وَلا تَخَف ۖ إِنَّكَ مِنَ الآمِنينَ | 28:31 |
و دست خود را نیز در گریبانت فرو ببر تا وقتی بیرون می آید، از هر سفید، سفید تر جلوه کند، بدون آنکه به بیماری ای مبتلا شده باشد و بازوی خودت را به خودت بچسبان، تا ترس تو فرو نشیند (دست بسیار سفید موسی، برای خودش نیز ترس آور بود) و این دو چیز عجیب، دو دلیل هستند از پروردگارت، تا با آنها بسوى فرعون و درباریانش بروی، زیرا آنان قومی متجاوزند (32) | اسلُك يَدَكَ في جَيبِكَ تَخرُج بَيضاءَ مِن غَيرِ سوءٍ وَاضمُم إِلَيكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهبِ ۖ فَذانِكَ بُرهانانِ مِن رَبِّكَ إِلىٰ فِرعَونَ وَمَلَئِهِ ۚ إِنَّهُم كانوا قَومًا فاسِقينَ | 28:32 |
موسی گفت: پروردگارا من یکی از ایشان را کشته ام، می ترسم مرا بکشند (اینکه میگویند پیغمبران و امامان باید معصوم از گناه و خطا باشند، موضوعی است که قرآن خلاف آنرا بارها درباره یونس پیغمبر و موسی و ابراهیم تذکر داده است، مگر آنکه بگوئیم پیغمبران و امامان حقیقی هرگز از روی اراده خود با فهم به اینکه آن کار حتما خطا و گناه شدید است، کار زشت نمی کنند و اینکه مسیحیان میگویند، مسیح یگانه کسی است که کوچکترین خطائی نکرده از روی خودخواهی است و گناهان کوچک چیزی نیستند که کسی بتواند در کسی حتما ببیند و هیچ آدم خوبی نیز صحیح نیست که به خود ببالد که هیچ گناه نکرده) (33) | قالَ رَبِّ إِنّي قَتَلتُ مِنهُم نَفسًا فَأَخافُ أَن يَقتُلونِ | 28:33 |
و برادرم هارون، زبانش از من خوش بیان تر است (در اول سوره شعرا یاد آوری شده که موسی ابتدا گفت: که برادر من برای پیغمبری سزاوارتر است و معایب مرا ندارد و پروردگار به او گفت: خير، باید تو پیغمبر من شوی) موسی گفت: پس هارون را مامور کن تا با من کمک کند و پیغمبری مرا تصدیق نماید، زیرا می ترسم همه مرا پیغمبری دروغین بدانند (34) | وَأَخي هارونُ هُوَ أَفصَحُ مِنّي لِسانًا فَأَرسِلهُ مَعِيَ رِدءًا يُصَدِّقُني ۖ إِنّي أَخافُ أَن يُكَذِّبونِ | 28:34 |
پاسخ آمد که بازوی تو را به برادرت توانا خواهیم کرد و برای شما دو تا، قدرتی قرار میدهیم که بوسیله نشانه های ما، آنان نتوانند به شما دست یابند، و شما و هر کس که از شما تبعیت کند، بر ایشان غلبه خواهید کرد (هارون چند سال از موسی بزرگتر بود) (35) | قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخيكَ وَنَجعَلُ لَكُما سُلطانًا فَلا يَصِلونَ إِلَيكُما ۚ بِآياتِنا أَنتُما وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الغالِبونَ | 28:35 |
پس چون موسی با نشانه های واضحی از ما نزد فرعونيان آمد، گفتند، این جز دروغی نیست که موسی به الله بسته و ما، در پدران پیشین خود چنین پیش آمدی را نشنیده ایم (با اینکه فرعونيان از پدران خود شنیده بودند که بزودی نجات دهنده ای برای بنی اسرائیل خواهد آمد، آنرا بصورتی توجیه میکردند که با آمدن موسی بطریقی که آمده جور نباشد، همانطور که پیغمبر اسلام را می گفتند آن شخص پیشگوئی شده بوسیله حضرت عیسی نیست) (36) | فَلَمّا جاءَهُم موسىٰ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالوا ما هٰذا إِلّا سِحرٌ مُفتَرًى وَما سَمِعنا بِهٰذا في آبائِنَا الأَوَّلينَ | 28:36 |
و موسی گفت: پرورنده ی من بهتر میداند، چه کسی آن راهنمائی صحیح را از نزدش آورده و او بهتر میداند، در این سرای، چه کسی خوش عاقبت تر است و حقیقت این است که ستمکاران رستگار نمی شوند (مفهوم این عبارت این است که اگر من پیغمبری خود را به دروغ، به الله بسته باشم، ستمکار خواهم بود و در این راه موفقیتی نصیب من نمی شود و بلکه مغلوب دیگران میشوم) (37) | وَقالَ موسىٰ رَبّي أَعلَمُ بِمَن جاءَ بِالهُدىٰ مِن عِندِهِ وَمَن تَكونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ ۖ إِنَّهُ لا يُفلِحُ الظّالِمونَ | 28:37 |
و فرعون گفت: ای درباریان برای شما، من جز خودم، صاحب اختیاری نشناخته ام (صاحب اختیار ترجمه الاه است که به معنای خدا و صاحب اختیار میباشد، نه خالق) پس ای هامان از خشت، بوسیله آتش آجرها بساز و با آنها برای من قصر بلندی درست کن، شاید به خدای موسی مطلع شوم و من گمان میکنم او از دروغگویانست (این مطالب پس از مطالب دیگری است که در گفتگوی موسی و فرعون در سوره های اعراف و طه و شعرا و مؤمن ذكر شده و آن مدتها پس از شکست جادوگرانِ فرعون از موسی بوده و پس از زمانی بوده که حتی در میان درباریان فرعون عده ای مخفی و آشکار حق را به موسی میدادند و فرعون نیز اندکی نرم شده بود و فقط هامان که پیشوای مذهبی مصریان بود، میخواست که فرعون بر علیه موسی شدت عمل و مخالفت نشان دهد) (38) | وَقالَ فِرعَونُ يا أَيُّهَا المَلَأُ ما عَلِمتُ لَكُم مِن إِلٰهٍ غَيري فَأَوقِد لي يا هامانُ عَلَى الطّينِ فَاجعَل لي صَرحًا لَعَلّي أَطَّلِعُ إِلىٰ إِلٰهِ موسىٰ وَإِنّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الكاذِبينَ | 28:38 |
و فرعون و لشکریانش در آن سرزمین (که مصر شمالی بود) به ناحق، راه نخوت و خود بزرگی پیش گرفتند و گمان کردند که پس از مرگ بسوی ما باز گردانده نمی شوند (این مطلب اشاره به سخنان غرور آمیز فرعون و طرفدارانش میباشد که چگونه برای منافع دنیائی خود، الله و پیغمبرش را مسخره میکردند و می گفتند : باید قصر بزرگی بسازی و بر آن بالا روی و درون آسمان را از نزدیک ببینی، خدای موسی که میگوید در آسمان است، در کجای آسمان است، فرعون دستور داد این قصر را عملا بسازند تا وسیله شود هم در ساختن آن عده زیادی از اسرائیلیان را به کارهائی سخت ساختمانی وادار کنند و هم کار موسی را به عقب اندازد که به شدت عملی نسبت به موسی انجام دهد که بعضی طرفدارنش مخالفت نمایند و نه هامان را که طرفدار شدت عمل بود، ناراضی کرده باشد ) (39) | وَاستَكبَرَ هُوَ وَجُنودُهُ فِي الأَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ وَظَنّوا أَنَّهُم إِلَينا لا يُرجَعونَ | 28:39 |
پس کار فرعون به جائی رسید که او و لشکریانش را بگرفتیم و همه را در آن دریا افکندیم و تو خوب دقت کن که عاقبت ستمکاران چگونه بوده است (این عبارت خلاصه ایست از مطالبی که تکه تکه در سوره های مختلف قرآن یاد آوری شده و مقداری از آن در تورات تحریف شده فعلی است) (40) | فَأَخَذناهُ وَجُنودَهُ فَنَبَذناهُم فِي اليَمِّ ۖ فَانظُر كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمينَ | 28:40 |
و ما فرعونيان را پیشوایانی کرده ایم که مردم را بسوی آن آتش (آتش دوزخ) میخوانند و در زمان زنده شدن مردگان، کسی ایشان را یاری نخواهد کرد (41) | وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً يَدعونَ إِلَى النّارِ ۖ وَيَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرونَ | 28:41 |
و ما در این دنیا، نفرتی را در دنبال ایشان نهاده ایم (این مطلب اشاره به بدنامی بسیار زیاد سلسلة غاصب پادشاهان مصر شمالی است که بدنام ترین و آخرین آنها در تاریخ مصر، بنام هیکسسها معروفند آآکنن رع یا آپوفیس نام داشت که بوسیله معجزة الله در زمان موسی او و طرفدارانش در دریا غرق شدند، برای اطلاع بیشتر به کتاب تحقیقی فرعون موسی مراجعه شود) و آنان در روز قیامت نیز (روز قیام و زنده شدن دوباره مردگان) از آن ناراحتانِ زشت خواهند بود (42) | وَأَتبَعناهُم في هٰذِهِ الدُّنيا لَعنَةً ۖ وَيَومَ القِيامَةِ هُم مِنَ المَقبوحينَ | 28:42 |
و پس از آنکه ما، آن مردم زمانهای پیشین را هلاک کردیم، به موسی آن کتاب را دادیم، تا برای مردم بینش ها و راهنمائی و رحمتی باشد، شاید به خاطر سپارند (اشاره به اینست که کتاب تورات، بعد از غرق شدن فرعونيان بر موسی نازل گردید و آن به مانند قرآن بود، ولی سوء استفاده چیان مذهبی یهود، آنرا کم و زیاد و بصورت تاریخش در آوردند و از راهنمائی حقیقی آن دور شدند) (43) | وَلَقَد آتَينا موسَى الكِتابَ مِن بَعدِ ما أَهلَكنَا القُرونَ الأولىٰ بَصائِرَ لِلنّاسِ وَهُدًى وَرَحمَةً لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ | 28:43 |
و تو ای محمد، در هنگامی که موسی را پیغمبر خود کردیم، در کنار غربی کوه سینا، شاهدِ وحی ما نبودی (44) | وَما كُنتَ بِجانِبِ الغَربِيِّ إِذ قَضَينا إِلىٰ موسَى الأَمرَ وَما كُنتَ مِنَ الشّاهِدينَ | 28:44 |
بلکه از پس آن، ما بودیم که نسلهائی پدید آوردیم و عمرهای درازی، بر ایشان تا به امروز مقرر کردیم و تو که امروز نشانه های ما را بر مردم میخوانی و از رفتن موسی به مدین سخن میگوئی، در میان مردم مدین مقیم نبودی که بتوانی داستان حقیقی موسی را بگوئی، بلکه ما فرستنده تو میباشیم (این تذکرات نشان میدهد که داستان حقیقی موسی و سایر پیغمبران را کسی میتواند صحیح بگوید که یا خودش دیده باشد و یا پیغمبر از جانب الله باشد و الّا داستانی که سالیان دراز، در نسلها از صورتِ حقیقی خودش خارج شده و بصورت روایات و نقل قولها در آمده و دستخوش کم و زیاده هائی از علمای یهود شده و بصورت تورات زمان پیغمبر اسلام و بعد از آن در آمده، قابل اعتماد نیست، همانطور که تمام تاریخهای گذشته ملل جهان، قابل اعتماد نیستند و چون قرآن مجید با دلایل روشنی که در دست است، پیغام الله است، تمام جملاتش مورد اعتماد است) (45) | وَلٰكِنّا أَنشَأنا قُرونًا فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ العُمُرُ ۚ وَما كُنتَ ثاوِيًا في أَهلِ مَديَنَ تَتلو عَلَيهِم آياتِنا وَلٰكِنّا كُنّا مُرسِلينَ | 28:45 |
در وقتی که ما موسی را بطرز مخصوصی، آواز دادیم، تو در کنار آن کوه نبودی، بلکه این سخنان دقیق که در تورات موجود، با این دقت نیست، رحمتی است از پروردگار تو، بر تو، تا بتوانی اعلام خطر به قومی کنی که قبل از تو برای ایشان اعلام خطر کننده ای نیامد، شاید آنان پند گیرند (قبل از پیغمبر اسلام نه در بین مردم مکه که خود را تابع دین ابراهیم و اسمعیل میدانستند، تعليمات صحیح و غیر آلوده ای برای اعلام خطر صحیح مردم به آخرت بود و نه در بین یهودیان مکه و مدینه و نه در بین مسیحیان، زیرا حتی دین و کتاب دینی عیسی که نزدیکترین پیغمبر به پیغمبر اسلام بود، از صورت اصلی خودش به طرز مبتذلی که امروزه می بینیم، به وسیله سوء استفاده چیان مذهبی، تغییر یافته بود، چه رسد به دین موسی و ابراهیم و اسمعیل و خوشبختانه بعد از پیغمبر اسلام بواسطه اینکه خط و سواد و تعليم قرآن هیچوقت در انحصار پیشوایان مذهبی نبود، متن قرآن تغییر نکرده است و بهمین دلیل خدای ما مقرر فرموده است، دین اسلام آخرین ادیان باشد و روی همین اصل است که هر جوینده بی غرضی، پس از گذشت چهارده قرن از زمان پیغمبر اسلام میتواند، تمام حقایق دین اسلام را از متن قرآن مجید و سنت پیغمبر اسلام که مانند قرآن متن آن موجود و معلوم است بدست آورد) (46) | وَما كُنتَ بِجانِبِ الطّورِ إِذ نادَينا وَلٰكِن رَحمَةً مِن رَبِّكَ لِتُنذِرَ قَومًا ما أَتاهُم مِن نَذيرٍ مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ | 28:46 |
و فرستاده شدنِ تو برای پند و اعلامِ خطرِ ایشان، از آن روست که لازم است، بواسطه آنچه کرده اند عذابی ببینند و در هنگام عذاب نگویند، چرا بسوی ما پیغمبری نفرستادی و نگویند، اگر میفرستادی، از پیغامهای تو تبعیت میکردیم و از مؤمنین میشدیم (47) | وَلَولا أَن تُصيبَهُم مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَت أَيديهِم فَيَقولوا رَبَّنا لَولا أَرسَلتَ إِلَينا رَسولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَنَكونَ مِنَ المُؤمِنينَ | 28:47 |
ولی وقتی آن پیغام راست از نزد ما برای ایشان آمد به بهانه گفتند: چرا به مانند آنچه به موسی داده شد، به این پیغام آور داده نشد؟ (از آنجا که هیچ پیغمبری غیر از طرز راهنمائی و پیغامش، در چیزِ دیگر، مشابه پیغمبر دیگر نیست، مردم بهانه گیر روی عادت به آنچه درباره معجزات پیغمبران قبل شنیده اند، هر پیغمبر جدیدی را نافرمانی میکنند، به بهانه اینکه چرا این در همه چیز، به مانند پیغمبر قدیمی نیست، در صورتیکه حالات هیچ دو نفری مثل هم نیست و اگر پیغامِ پیغمبر قبل کم و زیاد و باطل نشده باشد، احتیاجی نیست که پیغمبر جدیدی بیاید) آیا در قبل که موسی آمد، پیغام و معجزات او را نیز کفران نکردند؟ این بهانه گیران گفتند، قرآن و تورات که پشتیبان هم اند، دو دروغ و افترا بر الله اند و گفتند، ما انکار کننده ی هر دو میباشیم (48) | فَلَمّا جاءَهُمُ الحَقُّ مِن عِندِنا قالوا لَولا أوتِيَ مِثلَ ما أوتِيَ موسىٰ ۚ أَوَلَم يَكفُروا بِما أوتِيَ موسىٰ مِن قَبلُ ۖ قالوا سِحرانِ تَظاهَرا وَقالوا إِنّا بِكُلٍّ كافِرونَ | 28:48 |
به این مردم بگو، اگر راست میگوئید، مطالب ثابت و صحیحی، راهنماتر از تورات و قرآن که از نزد الله باشد، آورید تا من نیز از آن پیروی نمایم (در تایید این آیه، تمام مدعیان پیغمبری که بعد از پیغمبر اسلام آمدند، یک صدم راهنمائیهای تربیتی قرآن را نداشته اند و حتی از راهنمائیهای تورات فعلی نیز که کم و زیاد شده ای از تورات اصلی است، راهنمائیهای پست تری دارند و بجای راهنمائیهای صحیح فقط ادعا و خودخواهی و لزوم کُرنش نسبت بخود را تحویل مردم میدهند، چه رسد به مدعیانی که آلت فعل سیاست بوده اند و قصدی جز ایجاد نفاق نداشته اند) (49) | قُل فَأتوا بِكِتابٍ مِن عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهدىٰ مِنهُما أَتَّبِعهُ إِن كُنتُم صادِقينَ | 28:49 |
پس اگر به تو پاسخِ صحیحی ندادند، بدان که آنان فقط هوسهای خود را پیروی می کنند و گمراه تر از کسی که بدون هیچ دلیلی که از جانب الله داشته باشد، از هوس خود پیروی میکند، چه کسی میتواند باشد؟ به يقين اینگونه اشخاص ستمکارند و الله هرگز ستمکاران را راهنمایی نخواهد کرد (50) | فَإِن لَم يَستَجيبوا لَكَ فَاعلَم أَنَّما يَتَّبِعونَ أَهواءَهُم ۚ وَمَن أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لا يَهدِي القَومَ الظّالِمينَ | 28:50 |
آری ما برای مردم آن سخنِ معروف را پی در پی گفته ایم، شاید به خاطر سپارند (آن سخن لزوم اطاعت بنده وار فقط از الله است که اساس پیغام تمام پیغمبران میباشد، تا بشر همیشه مطيع قوانين الله باشد نه مقلد عوام فریبان مذهبی و غیر مذهبی، ولی افسوس که اکثر نزدیک به تمام انسانها همیشه میخواستند، مطیع کورانه عوام فریبان باشند و به بت پرستیها بیشتر از اطاعت قانون الله علاقه دارند) (51) | وَلَقَد وَصَّلنا لَهُمُ القَولَ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ | 28:51 |
و کسانی که پیش از قرآن به ایشان مطالب صد در صد درست دینی دادیم (کتاب یعنی مطالب صد در صد درست) به قرآن نیز ایمان می آورند (یعنی کسانی لیاقت و استعداد ایمان آوردن به قرآن را دارند که بتوانند مطالب صد در صد درست را از مطالب مشکوک تشخیص بدهند و اینگونه اشخاص چون از مطالعه تورات و انجیل تحریف شده میفهمند، چه قسمتهائی از آنها مال الله است و چه قسمتهائی دست خورده میباشد، قبل از برخورد با قرآن نیز مؤمن حقیقی میباشند و چون به قرآن برخورد کنند، از آن بسیار خوشحال میشوند و ایمان می آورند) (52) | الَّذينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ يُؤمِنونَ | 28:52 |
وقتی بر اینگونه اشخاص قرآن خوانده میشود، میگویند، بدان ایمان آوردیم، زیرا آن حق است و از پروردگار ماست و ما قبل از اطلاع بر این نیز تسلیم اینگونه مطالب بودیم (مسلمان و مسلم نیز به معنای تسلیم شونده به اینگونه مطالب است نه تسلیم و مقلد خرافاتی بنام اسلام) (53) | وَإِذا يُتلىٰ عَلَيهِم قالوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا إِنّا كُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمينَ | 28:53 |
اینگونه اشخاص، بواسطه صبر و دقت هائی که کرده اند، به دو برابر مزد میرسند و اینان همیشه بدیهای خود را بوسیله خوبیها برطرف میکنند و مقداری از آنچه را ما به ایشان روزی کرده ایم، در راه الله خرج مینمایند (54) | أُولٰئِكَ يُؤتَونَ أَجرَهُم مَرَّتَينِ بِما صَبَروا وَيَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمّا رَزَقناهُم يُنفِقونَ | 28:54 |
و آنان هر زمان موهومات را شنیدند، از آن دوری میکنند و به طرفداران موهومات میگویند، اعمال ما سزاوار ماست و اعمال شما سزاوار شما و شما را به سلامت و ما را با جاهل، کاری نیست (55) | وَإِذا سَمِعُوا اللَّغوَ أَعرَضوا عَنهُ وَقالوا لَنا أَعمالُنا وَلَكُم أَعمالُكُم سَلامٌ عَلَيكُم لا نَبتَغِي الجاهِلينَ | 28:55 |
و تو ای محمد، چنان نیست که هر کس را مایل باشی، بتوانی هدایت کنی، بلکه الله است که هر کس را بخواهد هدایت میکند، زیرا او یابندگان هدایت را (مهتدیان را) بهتر میشناسد (این جمله به معنای اینست که هدایت و گمراهی اشخاص روی قوانین مخصوص و استعداد ها و شرایطی است که بدون آن، هدایت و گمراهی کسی ممکن نیست و یکی از مهمترینِ این شرایط، هدایت خواهی انسان میباشد و اگر کسی نخواست هدایت شود، نه الله او را هدایت خواهد نمود و نه پیغمبر او میتواند با دلیل و برهان چنین کسی را هدایت کند) (56) | إِنَّكَ لا تَهدي مَن أَحبَبتَ وَلٰكِنَّ اللَّهَ يَهدي مَن يَشاءُ ۚ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدينَ | 28:56 |
و به تو گفتند، اگر راهنمائی های تو را تبعیت کنیم و با تو باشیم از محل زندگی خود رانده میشویم (این سخن کسانی است که میفهمند، راه قرآن راه رستگاری است، ولی از مزاحمت مردم نادان میترسند و جرئت نمیکنند همبستگی خود را با طرفداران جدی قرآن ابراز دارند و این خود شرطی است، برای عدم لیاقت بعضی از مردم به ایمان حقیقی) به ایشان بگو، آیا الله مسجد الحرام را که نزد همه حریمی است، محترم قرار نداده و نمی بینید که هر نوع امکانی برای زندگی شما در آن هست و هر نوع جنسی بسوی آن آورده میشود؟ (در مسجد الحرام که اطراف خانه کعبه بود، محلی وسیع بود که هر کس هر نوع مخالفتی با مردم میکرد، اگر در آنجا می آمد از آزار دیگران در امان بود) و این نیز برای رفع بهانه آنان از نزد ماست، ولی بیشتر مردم نمی خواهند اینرا بدانند (57) | وَقالوا إِن نَتَّبِعِ الهُدىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّف مِن أَرضِنا ۚ أَوَلَم نُمَكِّن لَهُم حَرَمًا آمِنًا يُجبىٰ إِلَيهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيءٍ رِزقًا مِن لَدُنّا وَلٰكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمونَ | 28:57 |
علاوه بر این، مگر این زندگی خوش برای آنان همیشه باقی است؟ و مگر بسیاری از مردم شهرهائی را که به زندگی خود میبالیدند، مردمش را هلاک نکردیم و مگر خرابه های مسکنهای قوم عاد و ثمود و لوط را در اطراف خود نمی بینند که چنان ویران شده که جز قلیلی نمی توانند در آن زندگی نمایند؟ آری همه رفتند و میروند و وارث همه ما میباشیم (58) | وَكَم أَهلَكنا مِن قَريَةٍ بَطِرَت مَعيشَتَها ۖ فَتِلكَ مَساكِنُهُم لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إِلّا قَليلًا ۖ وَكُنّا نَحنُ الوارِثينَ | 28:58 |
و پروردگار تو این شهرها را خراب نکرد، مگر بعد از اینکه در مرکز آنها پیغمبری را مامور نمود، تا راهنمائیهای ما را بر ایشان بخواند و ما آن شهرها را زیر و زبر نکردیم، مگر برای اینکه مردم آنها ستمکار بودند (59) | وَما كانَ رَبُّكَ مُهلِكَ القُرىٰ حَتّىٰ يَبعَثَ في أُمِّها رَسولًا يَتلو عَلَيهِم آياتِنا ۚ وَما كُنّا مُهلِكِي القُرىٰ إِلّا وَأَهلُها ظالِمونَ | 28:59 |
چیزهائی که به شما داده شده، فقط برخورداریهای این زندگی پست تر است (زندگی دنیا در مقابل زندگی وسیع و عالی آخرت، بسیار زندگی پستی است) و آن جز آرایشهائی نیست و آن زندگی که نزد الله است، هم بهتر است و هم پایدارتر و چه خوب است در این باره عقل خود را بکار اندازید (متاسفانه اکثر نزدیک به تمام مردم در این مورد هوسهای زود گذر و احساسات خود را بکار میاندازند، نه عقل خود را و لذا زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند) (60) | وَما أوتيتُم مِن شَيءٍ فَمَتاعُ الحَياةِ الدُّنيا وَزينَتُها ۚ وَما عِندَ اللَّهِ خَيرٌ وَأَبقىٰ ۚ أَفَلا تَعقِلونَ | 28:60 |
آیا کسی که به وعده راست و خوب ما دلخوش است و به آن خواهد رسید، به مانند کسی است که ما در زندگی دنیا او را برخوردار کرده ایم؟ این دومی چیزی بر او نمی گذرد که در زمان زنده شدنِ مردگان، او را خواهی نخواهی در پیشگاه ما احضار میکنند (61) | أَفَمَن وَعَدناهُ وَعدًا حَسَنًا فَهُوَ لاقيهِ كَمَن مَتَّعناهُ مَتاعَ الحَياةِ الدُّنيا ثُمَّ هُوَ يَومَ القِيامَةِ مِنَ المُحضَرينَ | 28:61 |
و در آن زمان، الله ایشان را آواز میدهد، آن شريکهائی را که شما برای من گمان میکردید دارید، کجا هستند؟ (62) | وَيَومَ يُناديهِم فَيَقولُ أَينَ شُرَكائِيَ الَّذينَ كُنتُم تَزعُمونَ | 28:62 |
در پاسخ او، بدترین آنان که مبلغین شرک و بت پرستی ها برای ایشان بودند و باید به سخت ترین عذاب دچار شوند میگویند، پروردگارا چون ما خودمان راه کج میرفتیم، برای نفع شخصی خود بود که این مریدان خود را به راه کج کشاندیم و ما در همان زمان، به تو اقرار میکردیم که از عقاید ایشان بیزاریم و آنان نیز واقعا مقلد ما نبودند (امروزه نیز می بینیم که پیشوایان سوء استفاده چی مذهبی مردم، وقتی تنها هستند، از عقاید باطلی که به مردم تبلیغ میکنند، بیزاری میجویند و میگویند، مردم خریدار این موهوماتند که ما به آنان تحویل میدهیم و مردم نیز میدانند که راه موهوم میروند و میدانند که پیشوایان ایشان فریبکارانی بیش نیستند، ولی برای سوء استفاده هائی که بنام دینداری و بوسیله آنان میکنند، خود را مرید و مقلد پیشوایان با نفوذ مذهبی خود جلوه میدهند و الا در باطن ایمانی به پیشوایان خود ندارند) (63) | قالَ الَّذينَ حَقَّ عَلَيهِمُ القَولُ رَبَّنا هٰؤُلاءِ الَّذينَ أَغوَينا أَغوَيناهُم كَما غَوَينا ۖ تَبَرَّأنا إِلَيكَ ۖ ما كانوا إِيّانا يَعبُدونَ | 28:63 |
و در آنزمان به کسانی که برای الله شریکانی می پنداشتند، گفته میشود، شریکان مورد عقیده خود را بخوانید، پس آنان آنها را خواهند خواند، ولی جوابی به نفع ایشان نخواهد آمد (افسوس که از این قبیل موهوم پرستان در میان مسلمانان نیز بسیار است) و لذا آن عذاب را خواهند دید و پی در پی بخود میگویند، کاش مهتدی بودند (مهتدی یعنی کسی که جوینده راه حق باشد و هدایت مکتب پیغمبران را یافته باشد) (64) | وَقيلَ ادعوا شُرَكاءَكُم فَدَعَوهُم فَلَم يَستَجيبوا لَهُم وَرَأَوُا العَذابَ ۚ لَو أَنَّهُم كانوا يَهتَدونَ | 28:64 |
و در آن زمان که الله به آواز از مشرکان میپرسد که به پیغمبران من، چه پاسخ دادید؟ (65) | وَيَومَ يُناديهِم فَيَقولُ ماذا أَجَبتُمُ المُرسَلينَ | 28:65 |
در آنزمان بر ایشان، آن خبرهای پیغمبران، روی بی توجهی کور می آید و از یکدیگر هم نمی خواهند، بپرسند (آیا بیشتر مسلمانان امروز حتی آنهایی که خود را دینی میدانند از معنای قرآن که آخرین پیغام الله است، اطلاعی دارند ؟ آیا نه این است که در تفسیر قرآن به روایات دروغ ضد قرآنی بیشتر اهمیت میدهند؟ هر کجا متن قرآن با عقاید باطل ایشان جور نبود، متن قرآن را یا متشابه میدانند و یا بسود عقیده خود تاویل باطل میکنند. آیا حتی معنای نماز خود را که خلاصه قرآن است، میدانند و آیا بر خود واجب میدانند که در موقع نماز به معنای آن توجه کنند؟) (66) | فَعَمِيَت عَلَيهِمُ الأَنباءُ يَومَئِذٍ فَهُم لا يَتَساءَلونَ | 28:66 |
پس ای شنوندگانِ این مطالب، بدانید هر کس از گذشته بد خود توبه نمود و به این مطالب ایمان آورد و از این پس به نیکوکاری پرداخت، میتواند امید داشته باشد که از رستگاران خواهد بود (67) | فَأَمّا مَن تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحًا فَعَسىٰ أَن يَكونَ مِنَ المُفلِحينَ | 28:67 |
و ای محمد کسی که تو را به پیغمبری پرورده، آنچه را بخواهد، هم می آفریند و هم اختیار میکند و اختیار کارهای خود را بدست کسی نداده و الله از دادن اختیار به آنچه مردم آنها را شریک الله تصور میکنند، پاک و بس بالاست (68) | وَرَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَيَختارُ ۗ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ ۚ سُبحانَ اللَّهِ وَتَعالىٰ عَمّا يُشرِكونَ | 28:68 |
و پروردگار توست که میداند، مردم چه چیزها را در سینه های خود پنهان میکنند و چه را آشکار میسازند (چنانکه بارها گوشزد کرده ایم، مقصود از سینه، سینه روحی است که شامل روحهای سلولهای دستگاههای رئیسه انسان، مانند قلب و ریه و مغز کوچک و مغز بزرگ و گوش و چشم و رابطه عصبی آنها میگردد که مرکز این مجموعه بنام قلب روحی خوانده شده که عامل توجه و دقت و قضاوت و تدبیر انسان است که تا روح انسان به حقیقت شناخته نشود سینه و قلب روحی نیز قابل شناخت کامل نیست) (69) | وَرَبُّكَ يَعلَمُ ما تُكِنُّ صُدورُهُم وَما يُعلِنونَ | 28:69 |
و چنین کسی، همان خدای حقیقی است که الله نامیده میشود و جز او خدائی نیست (خدا به معنای صاحب اختیار است نه به معنای خالق) هم در زندگی دنیا، که زندگی ابتدائی محسوب است و هم در زندگی دیگر، که زندگی وسیع آخرت است، آن مدح و ثنای مخصوص، مخصوصِ اوست (مدح و ثنای مخصوص که ترجمه الحمد است، اشاره به اسماء و صفات مخصوصه الله است که نباید آنها را در مدحِ پیغمبر و امام و سایر مردم بکار برد، مثلا نباید پیغمبر اسلام را همه چیز دان و همه کار توان و همه جا حاضر و صاحب اختیار در دنیا یا در آخرت دانست) و فرمان هر چیز در اختیار اوست و تمامی شما را بسوی او بر میگردانند (یعنی ارواح تمامی مردم را مامورین غیبی الله و قوانین او پس از مرگ و پس از متلاشی شدن زمین، بسوی محل تجلى الله در زمین آخرت بر میگردانند) (70) | وَهُوَ اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۖ لَهُ الحَمدُ فِي الأولىٰ وَالآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الحُكمُ وَإِلَيهِ تُرجَعونَ | 28:70 |
بگو آیا دقت کرده اید، اگر الله کاری میکرد که تا زمان قيام مرده گان در آخرت، همیشه برای شما شب بود، غیر از الله چه خدائی میتوانست، برای شما نوری آورد؟ پس چرا گوش شنوا نشان نمی دهید؟ (یعنی فقط الله است که میتواند حرکت وضعی زمین را از بین ببرد و شما را همیشه در تاریکی گذارد تا کره زمین متلاشی گردد، همانطور که در بعضی کرات آسمانی چنین کرده) (71) | قُل أَرَأَيتُم إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيكُمُ اللَّيلَ سَرمَدًا إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ مَن إِلٰهٌ غَيرُ اللَّهِ يَأتيكُم بِضِياءٍ ۖ أَفَلا تَسمَعونَ | 28:71 |
بگو آیا توجه نموده اید، اگر الله تا زمان قیامت همیشه برای شما روز میگذاشت، کدام خدا و صاحب اختیاری میتوانست، برای آرامش شما شب را آورد؟ پس چرا بینش خود را بکار نمی اندازید؟ (72) | قُل أَرَأَيتُم إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيكُمُ النَّهارَ سَرمَدًا إِلىٰ يَومِ القِيامَةِ مَن إِلٰهٌ غَيرُ اللَّهِ يَأتيكُم بِلَيلٍ تَسكُنونَ فيهِ ۖ أَفَلا تُبصِرونَ | 28:72 |
آری، مقداری از رحمت او بر شما، قرار دادن شب و روز است، برای شما تا در شب آرام گیرید و در روز در پی مقداری از فضل او بروید و شاید سپاس گذارید (ملاحظه میکنید که تعلیمات پیغمبر الله، همه بر اساس توجه دادن انسانها به قوانین مادی و طبیعی است، تا انسانها خالق عالم را صاحب اختیار قوانین طبیعی بدانند و از موهومات مذهبی که ساخته سوء استفاده چیان مذهبی است و مردم را به ورد و جادو و نذر و نیاز و توسل به مرده گان میخوانند، دوری جویند) (73) | وَمِن رَحمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ وَالنَّهارَ لِتَسكُنوا فيهِ وَلِتَبتَغوا مِن فَضلِهِ وَلَعَلَّكُم تَشكُرونَ | 28:73 |
و این خدای پر قدرت، هنگامیکه در آخرت آواز خواهد داد، خواهد گفت: آن شریکانی که شما برای من تصور کرده بودید کجا هستند؟ (74) | وَيَومَ يُناديهِم فَيَقولُ أَينَ شُرَكائِيَ الَّذينَ كُنتُم تَزعُمونَ | 28:74 |
در آن زمان، از میان هر دسته از مردم، گواه دهنده ای را بر علیه ایشان، بر پا میداریم و میگوئیم، با چه دلیلی، این عقاید شرک آمیز را میداشتید و در آنزمان مردم خواهند دانست که فقط راهنمائیهای بر اساس تعلیمات الله، حق و برای الله است و اثری از آنچه (بنام دین و خدا و پیغمبر و امام) به دروغ ساخته بودند، نخواهند دید (بر طبق آیاتی دیگر از قرآن، این گواه دهنده، برای مسیحیان عیسی و مریم و سایر مقدسین حقیقی ایشان است که خواهند گفت: ما به عیسویان نگفته بودیم، ما را خدا یا شفیع گناه و یا باب الحوائج بدانند و یا از ما رفع بدبختیهای خود را بخواهند و این میرساند که پیغمبران دیگر و سایر پیشوایان ادیان مختلف نیز می آیند و شهادت خواهند داد که هنگامیکه زنده بودند، جز تبلیغ راه الله کاری نکرده اند و هرگز به مردم نگفته اند که آنها را در ردیف الله بدانند و یا از روح آنها که پس از مرگ در دنیا نیستند و در بهشتند، چیزی بخواهند و این مقدسین حقیقی پیشوایان سوء استفاده چی را که بنام آنان، مردم را فریب میدادند، دشمن خود و گرگانی در لباسِ میش معرفی میکنند. در انجيل متى، باب هفتم و همچنین باب سیزدهم از کتاب تثنیه که یکی از کتب پنجگانه تورات است نیز این سخنان هست و با اینحال می بینیم که بسیاری از دین داران، دچار این عقاید شرک آمیز شده اند و عین عقاید بت پرستان مکه را دارند) (75) | وَنَزَعنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهيدًا فَقُلنا هاتوا بُرهانَكُم فَعَلِموا أَنَّ الحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنهُم ما كانوا يَفتَرونَ | 28:75 |
کسانیکه برای بدست آوردنِ ثروت و نفوذ به فریب دادنِ مردم از راههای مذهبی و غیر مذهبی میپردازند، به مانند قارون هستند و قارون در مصر از قوم بنی اسرائیل بود که به نفع فرعونِ غاصب و فسادکار بر عليه بنی اسرائیل که ملت خودش بود کار کرد و ما به او صندوق های پول و جواهر داده بودیم که عده ای پر زور، به سختی آنها را می توانستند، حمل کنند وقتی قوم او به او گفتند: زیاد به آنچه داری خوش نباش و بدان که الله اینگونه خوشحالان را دوست ندارد (76) | إِنَّ قارونَ كانَ مِن قَومِ موسىٰ فَبَغىٰ عَلَيهِم ۖ وَآتَيناهُ مِنَ الكُنوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنوءُ بِالعُصبَةِ أُولِي القُوَّةِ إِذ قالَ لَهُ قَومُهُ لا تَفرَح ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الفَرِحينَ | 28:76 |
وقتی او را گوشزد کردند که بوسیله مال و ثروتی که الله به تو داده (هر چه را هر کس از هر راه بدست می آورد، قانون الله است که به او میدهد) در پی زندگی آخرتت باش و در عین اینکه زندگی خوبی در دنیا میگذرانی، به مردم نیز خوبی کن، همانطور که الله به تو خوبی کرده و در زمین دنبال فساد مرو و بدان که الله فسادکاران را دوست ندارد (77) | وَابتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدّارَ الآخِرَةَ ۖ وَلا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا ۖ وَأَحسِن كَما أَحسَنَ اللَّهُ إِلَيكَ ۖ وَلا تَبغِ الفَسادَ فِي الأَرضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُفسِدينَ | 28:77 |
او پاسخ میداد، من این ثروت را روی دانش و زرنگی ای که داشتم، بدست آوردم، با اینکه میدانست، مردمان زیادی قبل از او بودند که از او هم قدرت و نفوذ بیشتری داشتند و هم مال بیشتری اندوخته بودند و الله آنان را به هلاکت رساند و حتی در هنگام هلاکت، کسی از اینگونه گناهکاران نپرسید که به چه گناهی هلاک شدید (یعنی قارون و تمام با نفوذانِ فسادکارِ ظاهرأ پر طرفدار، میدانند که وقتی ورق برگردد و خطری حتمی برای ایشان پیش آید، مجبور میشوند، هر چه ثروت دارند، بگذارند و بروند و کسی هم نیست که بپرسد، چرا ایشان بد بخت و نابود شدند) (78) | قالَ إِنَّما أوتيتُهُ عَلىٰ عِلمٍ عِندي ۚ أَوَلَم يَعلَم أَنَّ اللَّهَ قَد أَهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرونِ مَن هُوَ أَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَأَكثَرُ جَمعًا ۚ وَلا يُسأَلُ عَن ذُنوبِهِمُ المُجرِمونَ | 28:78 |
پس قارون، روزی برای خود نمائی، از جلوی قوم خودش که بنی اسرائیل بودند، غرق آرایش هائی که داشت، بگذشت، دنیا خواهان چون او را دیدند، گفتند: کاش آنچه به قارون داده شده، مال ما بود و واقعا او چه بهره بس بزرگی از زندگی خوش دارد! (79) | فَخَرَجَ عَلىٰ قَومِهِ في زينَتِهِ ۖ قالَ الَّذينَ يُريدونَ الحَياةَ الدُّنيا يا لَيتَ لَنا مِثلَ ما أوتِيَ قارونُ إِنَّهُ لَذو حَظٍّ عَظيمٍ | 28:79 |
و کسانیکه به آخرت دانش داشتند، به آن دنیا خواهان گفتند: وای بر شما که نمی خواهید بدانید، برای کسی که به آخرت ایمان آورده باشد و اعمال خوب کند، مزد الله بهتر است و این نیز فقط نصيب کسی میشود که بتوانند خود را در مقابل هوس های نامشروع دنیا نگهدارد (80) | وَقالَ الَّذينَ أوتُوا العِلمَ وَيلَكُم ثَوابُ اللَّهِ خَيرٌ لِمَن آمَنَ وَعَمِلَ صالِحًا وَلا يُلَقّاها إِلَّا الصّابِرونَ | 28:80 |
پس عاقبت، ما او را با خانه اش، به زمین فرو بردیم و جز الله که او را فرو برد، برای او هیچ دسته ای نبود که کمکش نماید و هیچ دفاعی نسبت به او نشد (81) | فَخَسَفنا بِهِ وَبِدارِهِ الأَرضَ فَما كانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرونَهُ مِن دونِ اللَّهِ وَما كانَ مِنَ المُنتَصِرينَ | 28:81 |
و کسانی که دیروز آرزو میکردند، بجای او بودند، با تعجب میگفتند: به يقين، الله است که برای هر کسی از بندگانش بخواهد، روزی زیاد میکند و یا تنگ میگیرد (یعنی هر چیزی، روی قانون معینی است از الله که گاه اراده مخصوصی از الله نیز در آن دخالت دارد و اگر الله بر ما منت نگذاشته بود، ما را نیز بزمین فرو میبرد و حقیقت این است که چنین ناسپاسانی، رستگار نخواهند شد (82) | وَأَصبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوا مَكانَهُ بِالأَمسِ يَقولونَ وَيكَأَنَّ اللَّهَ يَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وَيَقدِرُ ۖ لَولا أَن مَنَّ اللَّهُ عَلَينا لَخَسَفَ بِنا ۖ وَيكَأَنَّهُ لا يُفلِحُ الكافِرونَ | 28:82 |
آن زندگی خوشی را که در آخرت است، نصیب کسانی خواهیم کرد که در زمین نخواهند، با فساد به بزرگی برسند و آن عاقبتِ خوب، مخصوصِ آن پرهیزکنندگان از بدی هاست (83) | تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ | 28:83 |
هر کس با آن چیزِ نیکو آمد (یعنی با پرونده پرهیزکاری موردِ توصیه کتابهای آسمانی آمد) نصیبش بهتر از آن خواهد بود و هر کس با آن پرونده بد آمد، بد کاران همان را پاداش می بینند که میکردند (84) | مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِنها ۖ وَمَن جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجزَى الَّذينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلّا ما كانوا يَعمَلونَ | 28:84 |
و تو ای محمد، یقین بدان کسی که این خواندنی را بر تو واجب کرده (یعنی بر محمد نیز واجب است دستورات قرآن را شدیدتر از سایرین عمل نماید) تو را به همانجائی برمیگرداند که محل بازگشتِ مخصوصی است (یعنی به مکه در فتح مکه و پس از مرگ تو را به بهشت برمیگرداند که روح انسان در ابتدای خلقت از آنجا آمده و از طریق نسل آدم به هر انسانی، سهمی از آن روح رسیده) و به مردم بگو، پرورنده من بهتر میداند، چه کسی آن راهنمائیهای حقیقی را با خود دارد و او آنرا که در گمراهی آشکاریست، بهتر میشناسد (85) | إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيكَ القُرآنَ لَرادُّكَ إِلىٰ مَعادٍ ۚ قُل رَبّي أَعلَمُ مَن جاءَ بِالهُدىٰ وَمَن هُوَ في ضَلالٍ مُبينٍ | 28:85 |
و تو هرگز امید نداشتی که بسوی تو، این مطالب صد در صدِ صحیح و لازم افکنده شود و این فقط رحمتی از پروردگارت بر تو بوده، پس تو نباید نسبت به کفران کنندگان، کوچکترین کمکی بکنی (این آیه میرساند که پیغمبر اسلام قبل از اینکه در سن چهل سالگی به او پیغام الله برسد، کوچکترین آثار پیغمبری در خود نمی دید و در فکر راهنمایی مردم هم نبود و هر روایتی که خلاف این در کتب سنی و شیعه باشد، دروغ بر پیغمبر اسلام و اصحابش و امامان شیعه است) (86) | وَما كُنتَ تَرجو أَن يُلقىٰ إِلَيكَ الكِتابُ إِلّا رَحمَةً مِن رَبِّكَ ۖ فَلا تَكونَنَّ ظَهيرًا لِلكافِرينَ | 28:86 |
و چیزی نباید تو را از دستوراتِ روشنِ الله باز دارد، بعد از اینکه آنها بسوی تو نازل شدند و باید مردم را بسوی پرورنده ات بخوانی و نباید از مشرکان باشی (87) | وَلا يَصُدُّنَّكَ عَن آياتِ اللَّهِ بَعدَ إِذ أُنزِلَت إِلَيكَ ۖ وَادعُ إِلىٰ رَبِّكَ ۖ وَلا تَكونَنَّ مِنَ المُشرِكينَ | 28:87 |
و با الله، خدائی دیگر را مخوان، زیرا جز او خدائی نیست (وای بر مسلمان نماهائی که علاوه بر الله، پیشوایان دیگر را مانند الله، خدا یعنی صاحب اختیار خود میدانند و هر چه را از الله باید بخواهند، از روح آنان میخواهند، در صورتیکه حتی در اسلام حرام است که نام الله را کنار نام دیگران قرار دهند) بدانید که هر چیزی جز شخص الله خراب و نابود میگردد (زیرا همه چیز از او که مادة الموادِ خلقت است، پدید آمده و عمری دارد که پس از آن خراب و نابود میگردد و ماده اش بصورت دیگری در میآید و جز ماده الله، چیزی همیشه نمی ماند) هر فرمانی به اختیار اوست و تمامی شما بسوی او در زمین آخرت باز گردانده میشوید (همه چیز از او و برای او و همه جا اوست و بوسیله قوانین او انسان به زمین آخرت باز میگردد. (تبصره: درباره مطالب بالا باید توجه داشت که ماده عبارت میباشد از، هر وجود و هر چیز قابلِ درکِ مستقلی که هست و حتی آنچه امروزه اصطلاحا، ضد ماده اش مینامند، نیز ماده میباشد و انرژیها هم نوعی ماده هستند و خالق عالم، چون خالق همه چیز از خود و در خود است، یگانه مادة الموادِ باشعورِ جهان بوده که او را میتوان به عبارت دیگر، واجبِ الوجود گفت و چون ماده بودنِ چیزی، دلیلِ قابلِ مشاهده بودنِ، حتی تمام آن چیز نیست، خالق عالم را نمی توان جسم و یا به عبارتِ دیگر، چیزِ قابلِ تجسم دانست.) (88) | وَلا تَدعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ ۘ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلّا وَجهَهُ ۚ لَهُ الحُكمُ وَإِلَيهِ تُرجَعونَ | 28:88 |