50 شعراء

پناه میبرم به الله از شرِّ شیطانِ مَطرودأَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
سوره شعرا که دارای یک آیه متشابه و 226 آیه محکم می باشد، در قرآنهای معمولی سوره 26 است. این سوره تقریبا، دارای موقعیتی مشابه سوره طاها است که سوره 48 بود و قبلا ترجمه و تفسير شد و خلاصه آیات محکم این سوره اینست که تو ای پیغمبر، نباید از اینکه مردم ایمان نمی آورند، خود را سخت ناراحت کنی، برای اینکه خواست ما این بوده که اکثر مردم ایمان نیاورند، زیرا اکثر مردم، لیاقت بهتر شدن ندارند، همانطور که نباتات مفید در مقابل گیاهان هرزه بسیار کم می باشند و اگر ما میخواستیم، کافی بود بوسیله حوادثی آسمانی آنان را مجبور به ایمان آوردن کنیم، همانطور که در داستان موسی و فرعون می بینی، چگونه فرعونیان را مجبور کردیم، بنی اسرائیل را رها کنند و بعد از رها کردنِ بنی اسرائیل، با قدرت بزرگ خود فرعون و یارانش را بسوی دریا کشاندیم و غرقشان نمودیم و با اینحال نخواستیم، برای ایمان آوردنِ مصریان و حتی بنی اسرائیل فشاری آوریم و داستان ابراهيم نیز تقریبا مانند تو بود، جز عددی انگشت شمار، راهنمائیهای مستدل او را نپذیرفتند، وقتی پدرش با اینکه دید آتشِ نمرود او را نسوزاند، به او کاملا ایمان نیاورد. قوم نوح نیز نوح را که میگفت، نیکوکار شوید تا از پس مرگ دچار عذاب آخرت نشوید، مسخره کردند و حتی یکی از پسرانش، چون خوشگذرانی دنیا را بر آخرت ترجیح داد، حتی زمانی که دید طوفان پیشگوئی شده بوسيله نوح، پیدا شده و آب همه را غرق میکند و او نیز ممکن است غرق شود، حاضر نشد به پدرش ایمان آورد و سوار کشتی نوح شود، قوم عاد و قوم ثمود نیز به قدرتهای دنیای خود نازیدند و هر یک پیغمبر خود را که به ایشان میگفت، از عذاب دوزخ بترسید و دنبال گناهکاری و عقاید موهوم نروید، مسخره و تهدید کردند و از آنان که مزدی از ایشان نمی خواستند پیروی ننمودند، بلکه اطاعتِ با نفوذان فاسدِ خود را که ایشان را با فریب می دوشیدند، کردند و با اینکه از پیغمبر خود معجزه ای به نفع خود دیدند، به لج بازی و انکار افتادند و عملا نشان دادند که چون، زوری برای ایمان آوردنِ ایشان نبود، جز اندکی به راهنمائی های پیغمبر ان، ایمان نیاوردند، قوم لوط نيز به سخن لوط گوش ندادند، بلکه به عمل زشت خود که رابطه با همجنس بود ادامه دادند و میخواستند، لوط را از شهر خود اخراج کنند و حتی زن او به او ایمان نداشت تا همه دچار عذابی آسمانی شدند و لوط و یکی دو نفر که به او ایمان آورده بودند، نجات یافتند و پیغمبری دیگر که نامش شعیب بود، نیز نصایح، به مردمِ کم فروش و خوش گذران و موهوم پرست تاثیر نداشت و کوششهای تبلیغی او ثابت نمود که تا زور نباشد، اکثر مردم به راه راست ایمان نمی آورند و راهنمائیهای الله نیز نباید روی زور و یا تطمیع و دروغ و فریب، بر مردم تحمیل شود، تا معلوم گردد، چه کسی، چه اندازه خودش لیاقت رستگاری دارد. با اینکه منکرینِ تمام پیغمبران پس از اینکه کفرانِ خود را در مدتِ فرصت نشان دادند، بوسيله قدرتهای معجزه آسای الله، دچار عذابهای گوناگون شدند. آری راهنمائیهای قرآن، به مانند راهنمائی های تمام پیغمبران دیگر بوسیله یک قوه ای غیبی که از خود اختیاری ندارد، از پروردگار جهانیان برای تربیت تمامی مردم به روح تو میرسد، با حفظ تمام جزئیات لفظی آنها، به زبان عربی، زیرا قوم تو عرب هستند و کسی که گناهکار میباشد، نمی تواند به این راهنمائیها ایمان آورد، همانطور که گناهکاران زمان پیغمبران دیگر ایمان نیاوردند و این از آن روست که لازم است، برای دیدن مجازات اعمال خود به عذاب آخرت دچار شوند و در آن هنگام نتوانند بگویند، از چنین عذابهائی خبر نداشتیم و اینکه منکرین به تو میگویند، از شیطان های جنّی، به تو وحی میشود و یا میگویند که تو شاعری خیال باف می باشی، باید بدانند، شيطانهای جنی اگر به کسی وحی کنند، دروغ و راستهائی بطورِ مخلوط وحی میکنند و راست های آنها نیز که بصورت غیب گوئی جلوه می کند، در حدود اطلاعات مربوط به حوادث بسیار نزدیک زمین است، نه مانند اطلاعات قرآن که در باره حوادث بسیار دور و یا خارج آتمسفر زمین می باشد و رابطه داران، با شيطانهای جنّ (که کَهَنه و جادوگران و مرتاضین و فریبکاران مذهبی میباشند) مردم را به بت پرستیها میخوانند، نه آنکه بگویند، فقط خالق عالم و قوانینش مؤثرند و اما شاعرانِ خیال باف کسانی هستند که همیشه مداح و کمک فسادکاران میباشند و هدفی جز پراکنده گوئی ندارند، در صورتی که مطالب قرآن راه بهترین تربيتها و ایمان صحیح را تبلیغ میکنند و بر عليه ستمکاران تبليغ مینماید و برای اصلاح جوامع بشری است و اینک پس از این خلاصه در ترجمه و تفسیر متن آیات این سوره دقت نمائید:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
طا، سین، میم (این آیه سه حرفی یکی از متشابهات 29 گانه قرآن مجید است که غیر از اینها، متشابهی در قرآن نیست و اینها که بصورت رمز میباشد، کلید رمزشان بر طبق آیه 7 از سوره آل عمران، فقط نزد الله است و پیغمبر اسلام نیز، معنای آنها را نمیدانسته و آنها برای آزمایشِ بزرگی در قرآن نهاده شده، تا پیشوایان مذهبی خیال بافِ کج دل به آسانی شناخته شوند و بنابر این، هر مفسّر ِقرآن، یا پیشوای مذهبی که اینها را روی گمان معنا و تاویل کند، دلیل بر آن است که دانای به قرآن نیست، بلکه گمراه کننده ای کجدل است که میخواهد قرآن مجید را با خیالات تفسیر کند و باعث اختلاف در دین اسلام شود، زیرا دانای مؤمن کسی است که آنچه را نمیداند، بگوید، نمیدانم و خیال بافی نکند تا معلوم شود آنچه میگوید میداند، حقاً آنرا میداند و میتواند دلیلِ صحت آنرا آورد و این فرمول راهنمائی قرآن یکی از معجزات بزرگ قرآن است که هیچ متفکری نتوانسته است، چنین آزمایشی را بوجود آورد و افسوس که از طریق این آزمایش، اکثر نزدیک به تمام مفسرین و فقها و پیشوایان معروف اسلام رفوزه هستند و کجدل اند و جز قلیلی از مسلمانان که تابع متن قرآنند، بقیه نخواستند از این آزمایش، رهبران کجدل خود را بشناسند، به تفسیر آیه اول سوره مریم نیز مراجعه شود) (1)طسم26:1
آنچه تا حال گفته شد، مطالب مستدل آن کتاب واضح است (قرآن با آشنائی به سبک آن، هم کتاب است و هم واضح و کتاب به مطالبِ ثابت و لازمی می گویند که صد در صد حقیقت دارد و روی خیال و نادانی بشری نیست) (2)تِلكَ آياتُ الكِتابِ المُبينِ26:2
تو از اینکه مردم ایمان نمی آورند سخت خود را ناراحت می کنی! (3)لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفسَكَ أَلّا يَكونوا مُؤمِنينَ26:3
ما اگر میخواستیم، از آسمان بر ایشان عذابی فرو می فرستادیم، تا همه با ذلّت، گردن به اطاعت دهند، ولی نخواستیم (4)إِن نَشَأ نُنَزِّل عَلَيهِم مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّت أَعناقُهُم لَها خاضِعينَ26:4
و لذا برای مردم، هیچ پندی آمدنش از طرفِ آن جهان بخش به انسان، تجدید نشد، مگر آنکه از آن رو می گرداندند (5)وَما يَأتيهِم مِن ذِكرٍ مِنَ الرَّحمٰنِ مُحدَثٍ إِلّا كانوا عَنهُ مُعرِضينَ26:5
آنرا دروغ دانستند و بزودی خبرهای چگونگیِ مسخره هائی که نسبت به آن می کردند، به ایشان خواهد رسید (یعنی پس از مرگ می فهمند که چه مسخره گیهائی نسبت به راهنمای خود انجام دادند) (6)فَقَد كَذَّبوا فَسَيَأتيهِم أَنباءُ ما كانوا بِهِ يَستَهزِئونَ26:6
آیا در زمین دقت نکرده اند و ندیده اند، از انواع نباتاتِ مفید چه اندازه رویاندیم؟ (این نباتات از یک طرف برای آذوقه بشرها کافی هستند و از طرف دیگر مقدار آنها نسبت به علفهای هرزه و کم فایده، بسیار کم است، به همین قیاس عدد انسانهای عالی که به راهنمائیهای پیغمبران تربیت می شوند، باید کم باشد) (7)أَوَلَم يَرَوا إِلَى الأَرضِ كَم أَنبَتنا فيها مِن كُلِّ زَوجٍ كَريمٍ26:7
در این مثال نشانه و دلیلی است که اکثر مردم از قدیم، مؤمن حقیقی نبودند (8)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:8
و در آن پیداست که پرورنده تو برای پیغمبری، آن پر قدرتی است که فقط نسبت به پذیرندگان راهنمائیش مهربانیها خواهد داشت (یعنی خوشیهای بهشت و لطفهای خصوصى الله، فقط به مطيعان پیغامهای او خواهد رسید) (9)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:9
و نمونه آنچه گفته شد، در داستان موسی مشهود است، آری وقتی پرورنده ی تو، موسی را در کوه سینا (بر طبق شرحی که از آیه 9 در سوره طه گذشت) آواز داد تا بسوی آن قوم ستمکار برود (10)وَإِذ نادىٰ رَبُّكَ موسىٰ أَنِ ائتِ القَومَ الظّالِمينَ26:10
و به قوم فرعون بگوید، چرا از الله نمی ترسند (11)قَومَ فِرعَونَ ۚ أَلا يَتَّقونَ26:11
موسی گفت، پروردگارا می ترسم، مرا دروغ شمارند (12)قالَ رَبِّ إِنّي أَخافُ أَن يُكَذِّبونِ26:12
و به علاوه من زود دلتنگ می شوم و زبانم نیز روان نیست، پس هارون را پیغمبر خود گردان (13)وَيَضيقُ صَدري وَلا يَنطَلِقُ لِساني فَأَرسِل إِلىٰ هارونَ26:13
و از این گذشته آنان بر عليه من گناهی در من به یاد دارند که می ترسم به جرمِ آن، مرا بکشند (این اشاره به شرحی است که در آیات 15 و 1۶ و 17 از سوره قصص داده شده که چگونه موسی در مصر یکی از فرعونیان را کشت و فرار کرد) (14)وَلَهُم عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخافُ أَن يَقتُلونِ26:14
پرورنده تو به موسی گفت، نظر تو شایسته نیست، بلکه هر دو تای شما، باید با دلایل و قدرتی که ما به شما میدهیم، نزد فرعون بروید و بدانید ما با شما هستیم و همه چیز را می شنویم (علت اینکه در اینجا خالق عالم خودش را بصورت جمع معرفی می کند، برای این است که به موسی بفهماند، در نزد فرعون دستها و قدرتهائی از خود را بکار خواهد انداخت که آنان نتوانند مامور الله را اذیت کنند و به علاوه این ضمیر جمع که بارها در قرآن تکرار میشود، وحدت وجود متصل قرآن را که فلسفه حقیقی کتابهای آسمانی درباره شناخت ماهیت الله است و با وحدتِ وجودِ صوفيه بسیار فرق دارد، به یاد می آورد) (15)قالَ كَلّا ۖ فَاذهَبا بِآياتِنا ۖ إِنّا مَعَكُم مُستَمِعونَ26:15
پس بروید به فرعون بگوئيد، ما پیغام آور پروردگار جهانیان می باشیم (16)فَأتِيا فِرعَونَ فَقولا إِنّا رَسولُ رَبِّ العالَمينَ26:16
به اینکه باید بنی اسرائیل را با ما بفرستی (چون موسی با هارون این پیغام را به فرعون رساند) (17)أَن أَرسِل مَعَنا بَني إِسرائيلَ26:17
فرعون گفت: آیا تو همان موسی ای نیستی که ما او را در کودکی تربیت نمودیم و سالیانی از عمر خودت را میان ما ماندی؟ (از قرائنی که در قرآن و تورات هست، این فرعون که نامش آپوفیس یا آآکنن رع بوده و آخرین فرعون سلسله هیکسسها است، شوهر دختر فرعون قبل بود که موسی در دامن آن دختر بزرگ شد و حالا فرعون قبل که موسی، در زمان او از دربار به شهر آمد و کسی را کشت و از مصر فرار کرد، مرده است و آن دختر همسر این فرعون شده است که موسی را شناخت و بر او منت میگذارد) (18)قالَ أَلَم نُرَبِّكَ فينا وَليدًا وَلَبِثتَ فينا مِن عُمُرِكَ سِنينَ26:18
و تو با آن کاری که کردی و فرار نمودی، خودت از کفرانِ نعمت کنندگانی (یعنی چگونه میشود یک نفر قاتلِ نمک ناشناس، پیغمبر الله باشد) (19)وَفَعَلتَ فَعلَتَكَ الَّتي فَعَلتَ وَأَنتَ مِنَ الكافِرينَ26:19
موسی گفت، آری آن وقتی که چنان کردم، گمراه بودم (گمراه در اصطلاح قرآن یعنی بی خبر از کفر و ایمان و کسی که مغرض نیست، اگر گناهی بکند روی نادانی است و امکان دارد از طریقی راهنمائی شود) (20)قالَ فَعَلتُها إِذًا وَأَنا مِنَ الضّالّينَ26:20
و آن زمان چون از شما می ترسیدم، فرار کردم تا اینکه پرورنده من، به من فرمانی بخشید و مرا از پیغمبران گردانيد (21)فَفَرَرتُ مِنكُم لَمّا خِفتُكُم فَوَهَبَ لي رَبّي حُكمًا وَجَعَلَني مِنَ المُرسَلينَ26:21
و آن نعمتی که تو آن را بر من منت میگذاری، ارزش آنرا ندارد که بنی اسرائیل را بنده خود گردانیده ای (22)وَتِلكَ نِعمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَن عَبَّدتَ بَني إِسرائيلَ26:22
فرعون گفت: پس از این سخنان بگو، پروردگار جهانیان چه میباشد؟ (23)قالَ فِرعَونُ وَما رَبُّ العالَمينَ26:23
پاسخ داد، آن کسی است که آسمانها و زمین و میان آن دو را بر طبق قواعدی، برای هدفی که در آنها مشهود است، پرورش داده و درست ساخته، ولی معلوم نیست، شما فرعونیان روی منفعت جوئیهای خود، اینها را یقین کنید (24)قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَما بَينَهُما ۖ إِن كُنتُم موقِنينَ26:24
فرعون به اطرافیان خود که میدانست مانند خودش عقیده ای به چنین خالقی ندارند با خنده ای مسخره آمیز گفت: آیا نمی شنوید؟ (منظورش این بود، قانون گذار آسمانها و زمین چه ربطی به انسان دارد که هر چه بتواند در دنیا به نفع خودش می کند و اساسِ زندگی او بر تنازع بقا و سلطه قوی بر ضعیف استوار است و این فلسفه ای است که تمام زمامداران فاسد طرفدارِ آن می باشند، اگر چه ظاهرا برای فریب مردم، خود را طرفدار حق و حقیقت جلوه میدهند) (25)قالَ لِمَن حَولَهُ أَلا تَستَمِعونَ26:25
موسی گفت: پروردگار آسمانها و زمین، پرورنده شما و پدرانِ پیشینِ شما نیز هست (یعنی همانطور که روی قوانین طبیعی همه چیز را در اختیار شما نهاده، شما را هم مانند پدران پیشین شما، میمیراند و به حساب کفرانهائی که کرده اید، میرسد و در آیات 49 و 56 از سوره طه، مطالب دیگری در شناسائی الله است که باید، این هر دو را در نظر گرفت، تا فهمید موسی چه دلایلی عالی آورده و چگونه فرعونيان را تهدید به عذاب الله در دنیا کرده) (26)قالَ رَبُّكُم وَرَبُّ آبائِكُمُ الأَوَّلينَ26:26
فرعون به اطرافیان خود با تمسخر گفت: این پیغمبری که بسوی شما فرستاده شده، دیوانه ای بیش نیست (آری رسم دنیا این بوده که دنیا خواهان، مصلحینِ حقیقی را دیوانه بخوانند و فریبکاران مفسد را عاقل) (27)قالَ إِنَّ رَسولَكُمُ الَّذي أُرسِلَ إِلَيكُم لَمَجنونٌ26:27
موسی گفت: او کسی است که اختیار مشرق و مغربِ زمین شما و میان آن دو نیز در دست اوست، به شرطی که شما عقل خود را درست بکار اندازید (در اینجا موسی به فرعون و فرعونیان هم گفته است، دیوانه ی حقیقی شما هستید که دور اندیش نیستید و بر ضرر آینده ی خود اقدام می کنید و هم گوشزد کرده که فرستنده ی من، میتواند حکومت شما را از شما بگیرد و این سخن موسی باعث شد که فرعون عصبانی شود و موسی را تهدید نماید) (28)قالَ رَبُّ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ وَما بَينَهُما ۖ إِن كُنتُم تَعقِلونَ26:28
فرعون به موسی گفت: اگر غیر از من، کس دیگر را صاحب اختیار بگیری، تو را از زندانیان میکنم (صاحب اختیار را در عربی الاه میگویند، نه الله و خدا نیز در فارسی به معنای صاحب اختیار است، نه خالق و لذا باید گفت، فرعون ادّعای خالقیت نکرده بوده، بلکه ادعای صاحب اختیاری داشته و حقا نیز صاحب اختيارِ حکومتِ مصرِ شمالی بوده و چون غاصبِ مصر بوده و از شورش ملیّون به کمک حکومتِ ملی مصرِ جنوب میترسیده، تا حال بسیاری را به عنوان اینکه میخواسته اند شورش کنند به زندان افکنده بوده، و لذا موسی را هم تهدید سیاسی کرد تا شاید بترسد و از این سخنان که بوی رابطه اش با دشمنان فرعون می آید، دست بر دارد و علت اینکه تا حال با موسی با شوخی گفتگو میکرد، برای سابقه ی درباری موسی بود که فرعون از اطلاع یافتن به او بدش نمی آمد، ولی حالا می بیند، موسی بیش از حدود خودش، سخنانِ تهدید آمیزی می گوید) (29)قالَ لَئِنِ اتَّخَذتَ إِلٰهًا غَيري لَأَجعَلَنَّكَ مِنَ المَسجونينَ26:29
موسی پاسخ داد، اگر چیز واضحی، بر راستی سخنانم، برای تو آورده باشم، چه خواهی کرد؟ (یعنی اگر قدرتی به تو نشان دهم که ببینی نمی توانی مرا به زندان اندازی چه می کنی؟) (30)قالَ أَوَلَو جِئتُكَ بِشَيءٍ مُبينٍ26:30
فرعون که تصور میکرد، موسی قدرتی نمی تواند داشته باشد، از این سخن موسی تعجب کرد و گفت: اگر راست میگوئی آنرا بیاور (معمولا با قدرتمندان، جز با زبانِ قدرت، نمی شود سخن از نصیحت گفت) (31)قالَ فَأتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقينَ26:31
پس موسی عصای خود را بیفکند، ناگهان آنان به وضوح، آنرا ماری بس خطرناک دیدند (32)فَأَلقىٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعبانٌ مُبينٌ26:32
و علاوه بر آن، دست خودش را از گریبان خودش بیرون کشید، تمام بینندگان آنرا سفیدتر از هر چیزِ سفیدی مشاهده کرده ( که چشمها را میزد و ترس آور بود) (33)وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيضاءُ لِلنّاظِرينَ26:33
فرعون برای اطرافیان خود گفت: این مرد، جادوگریست، بس دانا (34)قالَ لِلمَلَإِ حَولَهُ إِنَّ هٰذا لَساحِرٌ عَليمٌ26:34
که میخواهد با جادوی خودش، شما را از این سرزمینتان بیرون راند، چه میگوئید بکنم (از این عبارت پیداست که فرعون فکر میکند، موسی جادو گریست که از طرف مصر جنوبی مامور بر انداختن حکومت هیکسس های غاصب شده است) (35)يُريدُ أَن يُخرِجَكُم مِن أَرضِكُم بِسِحرِهِ فَماذا تَأمُرونَ26:35
گفتند: کار او و برادرش را به بعد موکول کن و بفرست در شهرها (36)قالوا أَرجِه وَأَخاهُ وَابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرينَ26:36
تا هر جادوگر قوی و بسیار دانائی را که پیدا میکنند، نزد تو گرد آورند (37)يَأتوكَ بِكُلِّ سَحّارٍ عَليمٍ26:37
پس جادوگران برای روز معلومی که قبلا تعیین شده بود، جمع شدند (در آیه 61 از سوره طه دیدیم که موسی قبلا روز جشنِ عمومی را که همه تعطیل میکنند و به بیابان برای تفریح میروند، تعیین نمود و فرعون پذیرفت) (38)فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِميقاتِ يَومٍ مَعلومٍ26:38
و برای مردم گفته شد، هر کس بخواهد می تواند، در مکان معلوم شده، در آن روز جمع شود (39)وَقيلَ لِلنّاسِ هَل أَنتُم مُجتَمِعونَ26:39
تا وقتی آنان بر موسی غلبه کردند، از روشِ دینی جادوگران پیروی نمائیم (معلوم میشود که پیشوایان دینی مردمِ خورشید پرستِ مصر شمالی، دانایانی بودند که برای فریب دینی مردم از قوانین جادوگری استفاده میکردند و به این طریق خود را صاحب معجزه و کرامت و مربوط با غیب معرفی می نمودند، همانطور که امروزه نیز بعضی از اینگونه پیشوایان از طریق ورد و جادو و رابطه با جن و رياضت ها، مردم را متوجه روحانیت خود می کنند و می فریبند) (40)لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كانوا هُمُ الغالِبينَ26:40
پس وقتی جادوگران برای روز جشن موعود به نزد فرعون آمدند به فرعون گفتند، آیا اگر بر موسی غلبه کردیم مزدی هم خواهیم داشت؟ (41)فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالوا لِفِرعَونَ أَئِنَّ لَنا لَأَجرًا إِن كُنّا نَحنُ الغالِبينَ26:41
فرعون گفت: آری، در آن صورت شما از نزدیکان من محسوب میشوید (در آیات 61 تا 70 از سوره طاها نوشته شده بود که چون موسی با جادوگران در مکان موعود روبرو شد، به ایشان نصیحت کرد، مبادا بر الله دروغ ببندید و حقیقت را دگرگون معرفی کنید که به عذاب سختی دچار میشوید و مقداری از عقاید حق و پیغمبری خود را برای آنان تشریح کرد، بطوریکه در آنان اختلاف افتاد و طرفدارانِ فرعون مجبور شدند دخالت کنند و جادوگران را کنار بکشند و تطمیع نمایند، تا جادوگران با نظم و قدرتی خاص، آنچه را می توانند بکنند و چون حاضر برای عمل شدند به موسی گفتند: اول تو چوبدست خودت را میاندازی یا ما اول، به کار خود شروع کنیم، موسی گفت: اول شماها بیاندازید) (42)قالَ نَعَم وَإِنَّكُم إِذًا لَمِنَ المُقَرَّبينَ26:42
موسی برای ایشان گفت: شما اول آنچه را برای مار شدن می اندازید، بیاندازید (43)قالَ لَهُم موسىٰ أَلقوا ما أَنتُم مُلقونَ26:43
پس آنان ریسمانها و چوبدستهای خود را افکندند و گفتند، به بزرگی و قدرتِ فرعون، ما حتما غلبه خواهیم کرد (در سوره اعراف و سوره طه پس از این جمله ذکر شده که جادوگران کاری کردند که در چشمِ مردم جادو شود و یا سخنانی که به مردم گفتند، آنان بترسند، بطوریکه هم مردم و هم موسی تصور کنند که واقعا آنان از ریسمانها و چوبدست خود مارهائی ساخته اند که می جنبند و موسی ترسید که مغلوب گردد و الله به موسی وحی نمود که نترس که تو بر آنها غلبه خواهی کرد، زیرا مار تو، ساخته های آنان را خواهد بلعيد) (44)فَأَلقَوا حِبالَهُم وَعِصِيَّهُم وَقالوا بِعِزَّةِ فِرعَونَ إِنّا لَنَحنُ الغالِبونَ26:44
از پس آنان موسی چوبدست خود را افكند و همه دیدند که مار موسی، تمام آنچه را که جادوگران به دروغ جلوه داده بودند می بلعید (در این آیات فرق معجزه و کار الله، با کار جادوگران کاملا بیان شده که جادوگران روی قوه مانیتیسم و تلقین، ظاهر سازیهائی می کنند، ولی آنچه پیغمبران به خواست الله نشان میدهند، حقیقت دارد، حقیقتاً عصای موسی یک مار خطرناکِ حقیقی میشد که دارای دهان و لوله ی هاضمه و تمایل به خوردن بود و برای همین بود که جادوگران یقین کردند، کار موسی جادو نیست و او پیغمبر الله است) (45)فَأَلقىٰ موسىٰ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلقَفُ ما يَأفِكونَ26:45
پس جادوگران همه به سجده افتادند (46)فَأُلقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ26:46
و گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم (47)قالوا آمَنّا بِرَبِّ العالَمينَ26:47
کسی که موسی و هارون را برای پیغمبری پرورده (فرعون پس از این مغلوب شدن، موسی و هارون را با احترام مرخص میکند و آزاد میگذارد و امیدوارشان میکند که فکری به نفع پیغامی که آورده اند، خواهد نمود) (48)رَبِّ موسىٰ وَهارونَ26:48
ولی جادوگران را نزد خود میخواند و به ایشان میگوید، آیا قبل از اینکه از من اجازه بگیرید، به موسی ایمان آورده اید؟ معلوم میشود، شماها در پنهان همدست موسی و هارون بودید و او استادِ شما در جادو گری بوده و خواهید فهمید که چگونه دستها و پاهای شما را چپ و راست قطع میکنم و شما را، تمامی به صلیب می کشم (در سوره اعراف گفته شده که فرعون به جادوگران گفت، شما با موسی مخفیانه همدست بودید، تا با حیله ای که کرده اید در شهر شورشی کنید و زمامداران آنرا بیرون نمائید، یعنی با حکومت جنوبی مصر که مليّون بودند، همدست بوده اید، تا حکومت هیکسس ها را که خارجی هستند، براندازید) (49)قالَ آمَنتُم لَهُ قَبلَ أَن آذَنَ لَكُم ۖ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحرَ فَلَسَوفَ تَعلَمونَ ۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَيدِيَكُم وَأَرجُلَكُم مِن خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُم أَجمَعينَ26:49
جادوگران پاسخ دادند، ما وقتی چنین دلایل روشنی دیدیم، نمی توانیم تو را بر این دلایل و بر کسی که ما را آفریده ترجیح دهیم و لذا از اذیتهای تو نمی ترسیم، زیرا اگر در این راه بمیریم، بسوی پروردگار خود بر می گردیم (50)قالوا لا ضَيرَ ۖ إِنّا إِلىٰ رَبِّنا مُنقَلِبونَ26:50
و طمع داریم که پروردگار ما خطاهای ما را بواسطه اینکه اولین مؤمن می باشیم، ببخشد (چون در این سوره خالق عالم می خواهد از داستان موسی خلاصه گوئی کند، مقدار زیادی از مطالب که در سوره اعراف و سوره طه قبلا گفته شده افتاده است و این مطالب در آیه 75 تا 79 از سوره طه درباره تاثیر تبلیغات موسی به جادوگران میباشد و در آیه 125 تا 136 از سوره اعراف، درباره وضع چند سال زندگی مبارزه آمیز موسی با فرعون و معجزات متعدد موسی تا غرق فرعون است) (51)إِنّا نَطمَعُ أَن يَغفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَن كُنّا أَوَّلَ المُؤمِنينَ26:51
و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا (یعنی بنی اسرائیل را) شبانه ببر و بدان که فرعونيان از پس شما خواهند آمد (البته این دستور بردن بنی اسرائیل از مصر بسوی فلسطین از اجازه ای بود که فرعون روی معجزه خون شدنِ آبهای فرعونیان مجبور گردید به موسی بدهد و مقداری از شرح زندگی مبارزه آمیز موسی در مصر در سوره های یونس و قصص و مؤمن نیز میباشد) (52)وَأَوحَينا إِلىٰ موسىٰ أَن أَسرِ بِعِبادي إِنَّكُم مُتَّبَعونَ26:52
پس فرعون، جمع کنندگان را در شهرها فرستاد (53)فَأَرسَلَ فِرعَونُ فِي المَدائِنِ حاشِرينَ26:53
تا به لشکریان اطلاع دهند، بنی اسرائیل گروهی بس اندک اند (54)إِنَّ هٰؤُلاءِ لَشِرذِمَةٌ قَليلونَ26:54
و آنان سخت خشم ما را بر انگیخته اند (55)وَإِنَّهُم لَنا لَغائِظونَ26:55
و ما آماده سرکوبی آنان میباشیم (این جملات برای اینست که در آنها گفته شود، فرعون فرستاد تا لشگریان شهرهای شرقی مملکتش بسوی دریاچه تمساح حرکت کنند تا در آن نواحی به لشگر فرعون متصل گردند و بنی اسرائیل را که فرعون شنیده بود، بجای حرکت از راه معمولی مصر بسوى فلسطين بسوی دریای تمساح میروند، محاصره کنند و این قوم اندک را نابود سازند و انتقام کارهای موسی را از ایشان بکشند و نمی دانستند این بیراهه رفتن موسی و بنی اسرائیل بدست الله بوده، تا بوسیله معجزه بزرگ دیگری، فرعون و لشگریانش نابود شوند و حکومت هیکسس های غاصب و فسادکار به آسانی از مصر شمالی برافتد) (56)وَإِنّا لَجَميعٌ حاذِرونَ26:56
پس ما تمام فرعونيان را از باغها و چشمه ها بیرون آوردیم (57)فَأَخرَجناهُم مِن جَنّاتٍ وَعُيونٍ26:57
و همچنین گنج ها و مقامهائی که داشتند (58)وَكُنوزٍ وَمَقامٍ كَريمٍ26:58
و همین چیزها را، به بنی اسرائیل، به ارث دادیم (این مطالبِ الله از آن روست که فرعونيان با جواهرات خود برای خود نمائی به فرعون مسلح شدند و بسوی دریای تمساح آمدند و پس از غرق شدن آنان، جسد های ایشان به کناره صحرای سینا که بنی اسرائیل بودند افتاد و بنی اسرائیل آنچه با ارزش بود، از جواهراتِ ایشان را جدا کردند و با خود بردند و کم کم به حکومت فلسطین رسیدند و حتی حکومت مصر جنوبی که تمام مصر را بواسطه اعمال موسی گرفتند، همیشه تا زمان مرگ سليمان، طرفدار بنی اسرائیل بودند) (59)كَذٰلِكَ وَأَورَثناها بَني إِسرائيلَ26:59
باری، فرعونیان در سفیده صبح، به دنبال بنی اسرائیل آمدند (60)فَأَتبَعوهُم مُشرِقينَ26:60
و چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسی با تعجب گفتند که آنان به ما رسیده اند (61)فَلَمّا تَراءَى الجَمعانِ قالَ أَصحابُ موسىٰ إِنّا لَمُدرَكونَ26:61
موسی گفت: نترسید که پرورنده من با من است و مرا راهنمایی خواهد کرد (62)قالَ كَلّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ26:62
پس ما به موسی وحی کردیم، چوبدست خودت را به دریا بزن، فوراً دریا شکافته شد و هر قسمت چون کوهی بزرگ گردید (یعنی در میان این شکافِ آبِ دریا، جاده ای نمایان گردید تا بنی اسرائیل از آن، بسوی صحرای سینا بگذرند) (63)فَأَوحَينا إِلىٰ موسىٰ أَنِ اضرِب بِعَصاكَ البَحرَ ۖ فَانفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرقٍ كَالطَّودِ العَظيمِ26:63
و آنجا فرعونیان را به پیش آوردیم (فرعونيان چون هوا مه آلود بود، متوجه نشدند که چنین حادثه ای رخ داده، بلکه به تصور اینکه یک جاده حقیقی در میان دو کوه است و میتوانند به بنی اسرائیل در آن برسند، در دنبال بنی اسرائیل وارد آن جاده شدند) (64)وَأَزلَفنا ثَمَّ الآخَرينَ26:64
و موسی و تمامی همراهانش را نجات دادیم (65)وَأَنجَينا موسىٰ وَمَن مَعَهُ أَجمَعينَ26:65
و از پس آن فرعونیان را غرق کردیم (وقتی تعدادی از جلوداران لشگر فرعون وارد آن جاده شدند، بواسطه ی بد بودنِ وضع آن جاده، حرکت آنها کند شد، تا تمام عقب داران آنها نیز وارد جاده شدند و بهم چسبیدند و همین باعث شد که فاصله ای میان بنی اسرائیل و لشگریان فرعون ایجاد شد و بنی اسرائیل بی زحمت به ساحل بیابان سینا رسیدند و فرعونیان، چون دیدند به زحمت افتادند و هوا و زمین مساعد نیست، به یاد معجزات موسی افتادند که مبادا این نیز معجزه ای باشد و فرعون در همان زمانیکه میخواست دستور عقب نشینی به لشگریانش دهد، چون همه داخل جاده بودند، ناگهان آب دریا که در دو طرف ایشان بصورت کوه بود روان شد و بسوی جاده آمد و همه فرعونيان در آن غرق شدند و دریا بصورت اول در آمد) (66)ثُمَّ أَغرَقنَا الآخَرينَ26:66
در این داستان، نشانه و دليل واضحی است که با اینکه پرورنده تو به پیغمبری، چنین قدرتهائی را دارد، قرار بر این نیست که اکثر مردم ایمان آورند (67)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:67
بلکه باید وضعی در مقابل تبلیغاتِ پیغمبران پیش آید که مهربانی و رحمت خصوصى الله فقط شامل عده ای کم که از روی میل و اراده ایمان آوردند، بشود ( آنان که روی تبلیغاتی منتظرند، زمانی برسد که بوسیله قدرتی از یکی از انسانها تمام مردم مجبور شوند، مسلمان و مؤمن حقیقی گردند، باید با توجه به این آیات در افکار خود تجدید نظر کنند) (68)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:68
و بر مردم، داستان ابراهیم را نیز بخوان (69)وَاتلُ عَلَيهِم نَبَأَ إِبراهيمَ26:69
زمانیکه ابراهیم، برای پدر و قومش گفت، اینها چیست که شما خود را بنده ی آنها جلوه میدهید؟ (70)إِذ قالَ لِأَبيهِ وَقَومِهِ ما تَعبُدونَ26:70
گفتند، اظهار بندگی به سمبل هائی (به بتهائی) میکنیم که سرسپرده، نسبت به ایشان شده ایم (بتهای ایشان مجسمه های مقدسانی بودند که به نظر آنها، مظهر الله و از نزدیکان الله بودند و آنان، اینها را خالق نمیدانستند بلکه صاحب اختیار و خدا میدانستند و تمام بت پرستان دنیا، معتقد به یک خالق نادیدنی جهانی بودند) (71)قالوا نَعبُدُ أَصنامًا فَنَظَلُّ لَها عاكِفينَ26:71
ابراهیم گفت، وقتی شما آنها را برای رفع حاجتهای خود میخوانید، آیا صدای شما را میشنوند (72)قالَ هَل يَسمَعونَكُم إِذ تَدعونَ26:72
و آیا به شما نفع یا ضرری میرسانند؟ (73)أَو يَنفَعونَكُم أَو يَضُرّونَ26:73
آنان جواب دادند، درست است که ظاهرا چیزی را از ایشان نمی بینیم، ولی این کار را در پدران خود میدیدیم که میکردند و ما هم میکنیم (74)قالوا بَل وَجَدنا آباءَنا كَذٰلِكَ يَفعَلونَ26:74
ابراهیم گفت، چرا در آنچه شما (75)قالَ أَفَرَأَيتُم ما كُنتُم تَعبُدونَ26:75
و پدران قدیمی ترتان بندگی میکنید، خوب دقت نمیکنید؟ (76)أَنتُم وَآباؤُكُمُ الأَقدَمونَ26:76
پس به یقین، تمامی آنان برای من دشمن گمراه کننده های میباشند، جز پروردگار جهانیان (77)فَإِنَّهُم عَدُوٌّ لي إِلّا رَبَّ العالَمينَ26:77
زیرا فقط اوست که هم مرا خلق کرده و هم اوست که مرا راهنمائی میکند (وای بر کسانیکه راهنمائیهای قرآن را کنار نهاده اند و بت پرستی ادامه میدهند) (78)الَّذي خَلَقَني فَهُوَ يَهدينِ26:78
و کسی را بندگی می کنم که به من خوراک و آب، او میدهد (یعنی قوانین اوست که خوراک و آب و راه خوردن و آشامیدن را در دسترس من نهاده) (79)وَالَّذي هُوَ يُطعِمُني وَيَسقينِ26:79
و وقتی مریض شوم، اوست که مرا شفا میدهد (یعنی هم قوانین مربوط به بیماریها از اوست و هم قوانین مربوط به درمانِ آنها و با این حال بسی جای تاسف است که انسانهائی می خواهند از طریق توسل به مردگان و ورد و جادو و بدون آنکه مستقیما متوجه ی خالقِ تمامِ این چیزها باشند، به حاجت های خود برسند) (80)وَإِذا مَرِضتُ فَهُوَ يَشفينِ26:80
و او کسی است که مرا میمیراند (روی قوانین خودش) و دوباره بصورت دیگر زنده ام میکند (در عالم برزخ و در آخرت روی قوانینی که بر بشرهای دنیا پوشیده است) (81)وَالَّذي يُميتُني ثُمَّ يُحيينِ26:81
و کسی است که من طمع دارم، در روز جزا، گناهان دنیائی مرا بواسطه اطاعتی که از او میکنم ببخشد (این آیه و دهها آیات دیگر در قرآن میباشد که ثابت میدارد، پیغمبران آنطور که بعضی از مسیحیان و مسلمانان می گویند بی گناه نیستند، بلکه گناههای قابل بخشش بسیار کرده اند و این گناهها، مانع امانت ایشان در رساندن پیغام الله نیست) (82)وَالَّذي أَطمَعُ أَن يَغفِرَ لي خَطيئَتي يَومَ الدّينِ26:82
پروردگارا، برای من فرمانی، عنایت فرما و مرا به آن نیکو کارانِ درجه یک (پیغمبران بزرگ) برسان (چنانچه از سوره های دیگر قرآن بدست میآید، ابراهیم ابتدا روی ایمانِ صحیحِ خودش به مذهب نوح که در مردم شهر او تحریف شده ی آن رایج بود، با پدرش و مردم صحبت میکرد و روی خوش فکری خودش و پاکی دل، دلیل و برهان می آورد که بت پرستی بد است و چون به او میگفتند، الله که همه کاره است، پس چرا اثری خصوصی از او نمی بینیم، از الله خواست که با او رابطه وحی برقرار شود، تا بتواند قدرتی خصوصی از پروردگارش به آنان نشان دهد و از پس این تقاضا بود که او رسما پیغمبر الله شد و توانست بت های مردم را در بتخانه بشکند و خود را برای یک محاکمه بزرگ در نزد پادشاه آنزمان که یکی از پادشاهان بابل بود حاضر کند) (83)رَبِّ هَب لي حُكمًا وَأَلحِقني بِالصّالِحينَ26:83
پروردگارا، کاری کن که در آیندگان، نامِ خوشی از من بماند (84)وَاجعَل لي لِسانَ صِدقٍ فِي الآخِرينَ26:84
و مرا از ارث برندگانِ آن بهشتِ پر نعمت، قرار ده (85)وَاجعَلني مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعيمِ26:85
و گناه پدر مرا هم بیامرز، زیرا او از گمراهان است (ابراهیم تصور میکرد، پدرش که همرنگ جماعتِ بت پرست است، مقصر و کافر نیست، بلکه بیخبر از کفر و ایمان است که چنین از بت ها طرفداری میکند، ولی در آیاتی از قرآن است که الله به ابراهیم گوشزد کرد که پدرش قابل آمرزیدن نیست و ابراهیم و تمام مؤمنینِ حقیقی نباید از الله تقاضای بخشش گناه، برای کافر بکنند، اگر چه آن کافر پدر ایشان باشد) (86)وَاغفِر لِأَبي إِنَّهُ كانَ مِنَ الضّالّينَ26:86
و پروردگارا، مرا در زمانی که دوباره مردم زنده میشوند، رسوا نگردان (87)وَلا تُخزِني يَومَ يُبعَثونَ26:87
در زمانی که نه مال فایده میدهد و نه فرزندان (88)يَومَ لا يَنفَعُ مالٌ وَلا بَنونَ26:88
و فقط کسی ارزش دارد، که با روحی فرمان برنده و سالم، نزد الله آید (89)إِلّا مَن أَتَى اللَّهَ بِقَلبٍ سَليمٍ26:89
و در آن روزگار، بهشت برای آن پرهیزکاران نزدیک میشود (از آیات دیگر قرآن پیداست که مردم زمین بسوی زمین آخرت که بهشت در آنجاست نزدیک میشوند) (90)وَأُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقينَ26:90
و برای فسادکارانِ نافرمان، دوزخ ظاهر میگردد (91)وَبُرِّزَتِ الجَحيمُ لِلغاوينَ26:91
و برای ایشان گفته میشود، آنچه غیر از الله، بنده ایشان میشدید، کجا هستند؟ (92)وَقيلَ لَهُم أَينَ ما كُنتُم تَعبُدونَ26:92
آیا آنها میتوانند شما را در اینجا یاری کنند، یا عذاب را از شما دفع نمایند؟ (در آخرت برابر عدل خداوند که دانا بر همه چیز است، شفاعت ثمری ندارد) (93)مِن دونِ اللَّهِ هَل يَنصُرونَكُم أَو يَنتَصِرونَ26:93
پس هم بت پرستان، و هم گمراه کنندگانِ ایشان که فسادکارانِ اصلی میباشند، در دوزخ سرنگون خواهند شد(94)فَكُبكِبوا فيها هُم وَالغاوونَ26:94
و تمام لشگریان ابلیس نیز، در دوزخ سرنگون میگردند (با نفوذان و فسادکارانِ بزرگِ پشت پرده که مردم را به گمراهی میکشانند و فسادکارانِ محلی را مخفیانه به نفع خود تقویت میکنند، لشگریان ابليس هستند) (95)وَجُنودُ إِبليسَ أَجمَعونَ26:95
در آنجا، این دو دسته مرید و مراد، روبروی هم میایستند و برخلاف هم میگویند (96)قالوا وَهُم فيها يَختَصِمونَ26:96
مریدها به مرادها میگویند، ما در آنزمان که گفتار و کارهای شما را (97)تَاللَّهِ إِن كُنّا لَفي ضَلالٍ مُبينٍ26:97
با گفتار و کارهای پروردگار جهانیان یکسان می دانستیم، در چه گمراهی آشکاری بودیم (98)إِذ نُسَوّيكُم بِرَبِّ العالَمينَ26:98
و باعث این گمراهی های ما، این گناهکاران بودند (فسادکارانِ با نفوذ و قدرتمند به مرادهای ما کمک میکردند و ما را به اطاعت پیشوایان سوء خود تشویق مینمودند) (99)وَما أَضَلَّنا إِلَّا المُجرِمونَ26:99
پس می بینیم که بر خلافِ تبلیغاتِ آنان در اینجا شفیعی نداریم (100)فَما لَنا مِن شافِعينَ26:100
و از داشتن دوست مهربانی محرومیم (101)وَلا صَديقٍ حَميمٍ26:101
و قطعا اگر دو مرتبه به دنیا برگردیم، جزء مؤمنین حقیقی میشویم که مخالفِ این موهومات بودند (در آیاتِ دیگر قرآن هست که اگر هم دوباره برگردند، چون جنسا فریب خور و تنبل و دنیا خواه و نزدیک بین میباشند، باز همان راه سابق را تکرار خواهند کرد و لذا بازگشت به دنیا، برای ایشان نیست) (102)فَلَو أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكونَ مِنَ المُؤمِنينَ26:102
آری، از این داستان نیز معلوم میشود که اکثر مردم، به پیغمبران حقیقی مؤمن نمی شوند (103)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:103
و پرورنده تو به پیغمبری، هم صاحب آن قدرت بزرگ است و هم فقط، به مطيعانش مهربان میباشد (104)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:104
قوم نوح نیز پیغمبران را دروغ شمردند(105)كَذَّبَت قَومُ نوحٍ المُرسَلينَ26:105
زمانی که برادر ایشان نوح، برای ایشان گفت: چرا از الله بدرستی نمیترسید (106)إِذ قالَ لَهُم أَخوهُم نوحٌ أَلا تَتَّقونَ26:106
و بدانید که من برای شما، پیغام آوری امین میباشم (107)إِنّي لَكُم رَسولٌ أَمينٌ26:107
بیائید و از الله بترسید و اطاعت مرا کنید (108)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:108
و من بر این کار، مزدی از شما نمی خواهم و مزدم فقط بر پروردگار جهانیان است (109)وَما أَسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلىٰ رَبِّ العالَمينَ26:109
بیائید و از الله بترسید و اطاعت مرا کنید (110)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:110
به او گفتند، آیا برای توئی که آن پست ترین مردم، از تو پیروی کرده اند، ما ایمان آوریم؟ (111)قالوا أَنُؤمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الأَرذَلونَ26:111
نوح گفت: من نمی دانم که آنان چه کار پستی کرده اند (112)قالَ وَما عِلمي بِما كانوا يَعمَلونَ26:112
و اگر شما خوب فکر کنید، حساب ایشان، جز بر پروردگار من نیست (113)إِن حِسابُهُم إِلّا عَلىٰ رَبّي ۖ لَو تَشعُرونَ26:113
و سزاوار نیست که من ایمان آورنده گان را بواسطه آنچه شما تصور می کنید، از خود برانم (114)وَما أَنا بِطارِدِ المُؤمِنينَ26:114
و من فقط وظیفه ام اعلام خطر کردنِ آشکار است (وظيفه پیغمبران، فقط اعلام کردن خطراتی است که پس از مرگ در آخرت نصیب بدکاران میشود و به اعمال گذشته ی کسانی که میگویند ایمان آورده ایم، کاری ندارند) (115)إِن أَنا إِلّا نَذيرٌ مُبينٌ26:115
آنان (از نصایحِ نوح بدشان می آمد، زیرا میخواستند روی خوشی های دنیا، فساد کنند و به نوح گفتند: اگر از این سخنان دست بر نداری، از سنگسار شدگان خواهی شد (116)قالوا لَئِن لَم تَنتَهِ يا نوحُ لَتَكونَنَّ مِنَ المَرجومينَ26:116
او در مقابل تهدید ایشان به پروردگار خودش گفت: پروردگارا، قوم من پیغمبری مرا دروغ میدانند (117)قالَ رَبِّ إِنَّ قَومي كَذَّبونِ26:117
پس خودت میان من و ایشان راهی باز کن و من و مؤمنانی را که با من هستند، نجات ده (118)فَافتَح بَيني وَبَينَهُم فَتحًا وَنَجِّني وَمَن مَعِيَ مِنَ المُؤمِنينَ26:118
پس ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی معروفی که از حیوانات نیز، پر شد، نجات دادیم (119)فَأَنجَيناهُ وَمَن مَعَهُ فِي الفُلكِ المَشحونِ26:119
و چیزی نگذشت که بقیه مردم را غرق نمودیم (داستان مفصل نوح در سوره های اعراف و يونس و هود و نوح و مؤمنون و صافات و قمر، بطور پراکنده یاد آوری شده و در کتاب پیدایش تورات نیز که تحریف شده است، مقداری هست که باید آنچه را قرآن تصحيح نکرده، صحیح دانست و آنچه باید در اینجا یاد آور شویم این است که طوفان نوح در تمام محیط زمین نبود، بلکه فقط در جائی بود که نوح و مردمش در آن زندگی میکردند و آنجا بر طبق قرآن و تورات جائی بود که اطرافش را کوههائی بلند مسدود کرده بودند و ارتفاع آب به اندازه ای بالا آمد که وقتی آب فرو نشست کشتی نوح بر کوه جودی که قله اش چهار هزار متر از سطح دریا بلندتر است و در شمال شرقی سوریه قرار دارد، قرار گرفت و این کوه غیر از کوه آرارات است که 5156 متر از سطح دریا بلندتر است و همین کمتر بودن ارتفاع کوه جودی بر آرارات، دلیل بر آن است که آنچه در تورات نوشته شده تحريف هائیست بوسیله روایات یهود که در قرآن مجید از جانب الله تصحیح شده است) (120)ثُمَّ أَغرَقنا بَعدُ الباقينَ26:120
به يقين، در داستان نوح نشانه ای است بر اینکه بیشتر مردم، مؤمن به پیغامِ الله نمی شوند (121)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:121
و کسی که تو محمد را به پیغمبری تربیت کرده، آن پر قدرت جهانی می باشد که به مطيعان پیغامش مهربانیها خواهد داشت (یعنی با آنکه قدرتهایی مانند طوفان نوح دارد، اکثر مردم را مجبور به ایمان نمی کند تا مؤمنین حقیقی ارزش آن را داشته باشند که مهربانی های الله را در دنیا و آخرت ببینند) (122)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:122
قوم عاد نیز پیغمبران را دروغ شمردند ( 123)كَذَّبَت عادٌ المُرسَلينَ26:123
وقتی برادرشان هود، برای ایشان گفت، چرا پرهیز کار نمی شوید (124)إِذ قالَ لَهُم أَخوهُم هودٌ أَلا تَتَّقونَ26:124
و من به یقین، پیغام آوری امین برای شما هستم (125)إِنّي لَكُم رَسولٌ أَمينٌ26:125
پس از الله بترسید و اطاعت مرا کنید (126)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:126
و همچنین وقتی گفت: از شما بر رساندن پیغام الله مزدی نمیخواهم، زیرا مزد من فقط بر پروردگار جهانیان است (127)وَما أَسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلىٰ رَبِّ العالَمينَ26:127
به ایشان نصیحت میکرد که چرا بیهوده، ستونهای بلندی برای نشان دادنِ منیّتِ خود در بلندیها می سازید (128)أَتَبنونَ بِكُلِّ ريعٍ آيَةً تَعبَثونَ26:128
و قصرها و قلعه هائی، به امید همیشه زنده ماندن، برای خود میگیرید (129)وَتَتَّخِذونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُم تَخلُدونَ26:129
و وقتی سخت گیری می کنید، جبارانه سخت میگیرید (130)وَإِذا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبّارينَ26:130
پس بیائید از الله بترسید و از پیغامی که آورده ام، اطاعت نمائید (131)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:131
و از کسی بترسید که شما را به صنعت هائی که میدانید، کمک کرده (132)وَاتَّقُوا الَّذي أَمَدَّكُم بِما تَعلَمونَ26:132
و چارپایان و فرزندانی (133)أَمَدَّكُم بِأَنعامٍ وَبَنينَ26:133
و باغها و چشمه هائی در اختیار شما نهاده (134)وَجَنّاتٍ وَعُيونٍ26:134
و من بر شما، از عذاب روزی بزرگ میترسم (135)إِنّي أَخافُ عَلَيكُم عَذابَ يَومٍ عَظيمٍ26:135
آنان پاسخ دادند، ای هود، چه ما را نصیحت کنی، یا نکنی، بر ما یکسان است (13۶)قالوا سَواءٌ عَلَينا أَوَعَظتَ أَم لَم تَكُن مِنَ الواعِظينَ26:136
و این قدرت نمائی قوی بر ضعیف، روش تمام پیشینیان بوده (137)إِن هٰذا إِلّا خُلُقُ الأَوَّلينَ26:137
و ما عذابی را که تو میگوئی، نخواهیم چشید (138)وَما نَحنُ بِمُعَذَّبينَ26:138
پس آنان پیغمبری هود را دروغ دانستند و ما ایشان را هلاک کردیم (بر طبق آیاتی از سوره فجر، قوم عاد، آرامیها بودند که مکان ایشان در شام، یعنی سوریه بود و مطالبی از تفصیل این داستان در سوره های اعراف و هود و قمر و احقاف و الحاقه بطور پراکنده میباشد و آنان حکومت و تمدنی داشتند و به خوش گذرانی و فساد اجتماعی دچار شدند و به زیبائی ها پرداختند و مجسمه هائی از سنگ به مانند ستونهای تخت جمشید میساختند و بر سر آنها، مجسمه هائی از بتهای خود میگذاشتند و این بت پرستیها را بنام دین نوح معرفی میکردند، تا اینکه یکی از برادرانشان یعنی یکی از هم وطن های ایشان هود، پیغام آور از جانب الله برای ایشان شد و چون جز اندکی به او ایمان نیاوردند، هفت شب و هشت روز سرمائی بسیار سخت و خطرناک بر ایشان آمد، تا همه جز ایمان آورندگان مردند و شهر ایشان تبدیل به احقاف شد، یعنی زمینی پر شن که در اثر بادها امواجی پر پیچ در آن پیدا میشود و مسلمین، برای کشفِ باستان شناسی مکانهای ذکر شده در قرآن مجید، اقدام علمی بعمل نمی آورند، با اینکه در بسیاری از آیات قرآنی چنین پیشنهادی به ایشان شده است) (139)فَكَذَّبوهُ فَأَهلَكناهُم ۗ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:139
همانا در این داستان نیز نشانه ای است، بر اینکه بیشتر مردم ایمان آورنده نمی باشند و پرورنده تو ای محمد به پیغمبری، آن پر قدرت مهربان میباشد (140)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:140
قوم ثمود نیز، پیغمبران را دروغ دانستند (141)كَذَّبَت ثَمودُ المُرسَلينَ26:141
برادر ایشان صالح، برای ایشان گفت: چرا پرهیزکار نمی شوید؟ (صالح نام یکی از هموطنان آن قوم بود که مامور رساندن پیغام الله به ایشان شد) (142)إِذ قالَ لَهُم أَخوهُم صالِحٌ أَلا تَتَّقونَ26:142
به يقين، من برای شما پیغام آوری امین می باشم (143)إِنّي لَكُم رَسولٌ أَمينٌ26:143
تا شما از الله بترسید و از من اطاعت نمائید (144)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:144
و من بر این کار از شما مزدی نمی خواهم، زیرا مزد من، جز بر پروردگار جهانیان نیست (افسوس که اکثر انسانها همیشه سخنِ مفت خوران گمراه کننده ای را که کاری نکرده، مزد میخواهند، بر راهنمایانِ حقیقی که مزدی هم از ایشان نمی خواهند، ترجیح میدهند) (145)وَما أَسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلىٰ رَبِّ العالَمينَ26:145
آیا شما در اینجاها که هستید، همیشه در امان و بیهوده رها شده اید (146)أَتُترَكونَ في ما هاهُنا آمِنينَ26:146
و آیا همیشه در این باغها و چشمه ها (147)في جَنّاتٍ وَعُيونٍ26:147
و زراعتها و درختان خرما که خوشه دانِ آنها، لطيف و ترد است، باقی میمانید؟ (148)وَزُروعٍ وَنَخلٍ طَلعُها هَضيمٌ26:148
و خوشحالانه، خانه هائی در سنگِ بعضی کوهها می تراشید؟ (روی ظلم و ستم و در آمدهای نامشروع، کارگران را وادار میکردند، برای ایشان خانه هائی زیبا در سنگ بوجود آورند) (149)وَتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُيوتًا فارِهينَ26:149
پس از الله بترسید و از من اطاعت نمائید (150)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:150
و اطاعت از فرمانِ زیاده روی کنندگان نکنید (151)وَلا تُطيعوا أَمرَ المُسرِفينَ26:151
زیاده روی کنندگانی که در زمین فساد میکنند و در پی اصلاح محیط نمی باشند (152)الَّذينَ يُفسِدونَ فِي الأَرضِ وَلا يُصلِحونَ26:152
مردم به صالح گفتند، تو که میگوئی به من از جانب الله، وحی شده، به مانند جن زده گان و مصروعان جن زده شده ای (153)قالوا إِنَّما أَنتَ مِنَ المُسَحَّرينَ26:153
و تو نیز جز بشری مانندِ ما نیستی و اگر راست میگوئی، نشانه ای که حاکی از قدرت الله، برای منکوب کردن ما باشد، بیاور (154)ما أَنتَ إِلّا بَشَرٌ مِثلُنا فَأتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقينَ26:154
صالح گفت: این یک ماده شتری است که باید در روزهائی معین، او از آب شهر بیاشامد و در روزهای دیگر شما (155)قالَ هٰذِهِ ناقَةٌ لَها شِربٌ وَلَكُم شِربُ يَومٍ مَعلومٍ26:155
و شما نباید به او بد رسانید، زیرا پس از آن، در یک روز بزرگ، عذابی شما را خواهد گرفت (156)وَلا تَمَسّوها بِسوءٍ فَيَأخُذَكُم عَذابُ يَومٍ عَظيمٍ26:156
پس آنان پاهای آن ماده شتر را (که معجزه ای از الله بود و شیر بسیار به فقرای ایشان میداد) قطع کردند و جز صبحی پشیمان، ندیدند (157)فَعَقَروها فَأَصبَحوا نادِمينَ26:157
زیرا آن عذابِ سخت ایشان را بگرفت (بر طبق آنچه در سوره های نمل و اعراف و هود و حجر و قمر و فجر و شمس یاد آوری شده، قوم ثمود بعد از قوم عاد از نسل نجات یافته گان قوم عاد بودند که در مکانی کوهستانی که میان مدینه و شام بود و در زمان پیغمبر اسلام آن زمین را حجر میگفتند، زندگی خوشی داشتند، لیکن کم کم به خوش گذرانی و ستمکاری و فساد و بت پرستی دچار شدند و لذا صالح، پیغمبر ایشان شد و آنان بجای قبول نصایح پیغمبرشان، چون نُه قبیله بودند، از هر قبیله یکنفر را تعیین کردند، تا ابتدا یکی از آنان پاهای شتر را ببرد و بعد از آن شبانه دسته جمعی به خانه صالح بریزند و او را بکشند، لیکن پس از بریده شدن پاهای شتر و قبل از اینکه به خانه صالح بریزند، در همان شبِ موعود، زلزله سختی شهر ایشان را لرزاند و خانه هایشان را برویشان خراب کرد و صالح پیغمبر و طرفدارانش که میدانستند، عذاب خواهد آمد، در جای مناسبی رفتند و نجات یافتند و صبح که شد برای تماشای بدنهای نیمه جان مردم آمدند و دیدند که آنانکه میتوانند سخن گویند، اظهار پشیمانی میکنند) به يقين در این داستان نیز نشانه ایست بر اینکه، بیشتر مردم ایمان نمی آورند (158)فَأَخَذَهُمُ العَذابُ ۗ إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:158
و کسی که تو را به پیغمبری تربیت کرده آن پر قدرت مهربان میباشد (159)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:159
قوم لوط نیز پیغمبران را دروغ دانستند (160)كَذَّبَت قَومُ لوطٍ المُرسَلينَ26:160
او نیز زمانی برای همشهریان خود گفت: آیا از فرستنده من نمی ترسید ؟ (161)إِذ قالَ لَهُم أَخوهُم لوطٌ أَلا تَتَّقونَ26:161
من به یقین، برای شما پیغام آوری امین می باشم (162)إِنّي لَكُم رَسولٌ أَمينٌ26:162
پس بیائید و از الله بترسید و از پیغام من اطاعت نمائید (163)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:163
و من بر این نصايح، مزدی از شما نمی خواهم و مزد من، جز بر پروردگار جهانیان نیست (164)وَما أَسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلىٰ رَبِّ العالَمينَ26:164
آیا شماها از میان مردم، بجای جنس مؤنث، با جنس مذکر عمل میکنید؟ (165)أَتَأتونَ الذُّكرانَ مِنَ العالَمينَ26:165
و چه قوم سر کشی هستید که آنچه را الله، برای زناشویی شما آفریده، کنار می گذارید (166)وَتَذَرونَ ما خَلَقَ لَكُم رَبُّكُم مِن أَزواجِكُم ۚ بَل أَنتُم قَومٌ عادونَ26:166
به لوط گفتند : اگر از این نصیحت ها دست برنداری، تو را از شهر خود اخراج می کنیم (167)قالوا لَئِن لَم تَنتَهِ يا لوطُ لَتَكونَنَّ مِنَ المُخرَجينَ26:167
لوط گفت: من نسبت به کار زشتِ شما، سخت متنفرم (168)قالَ إِنّي لِعَمَلِكُم مِنَ القالينَ26:168
و به پروردگار خود گفت، پروردگارا من و کسانم را از دیدن کارهای ایشان نجات ده (169)رَبِّ نَجِّني وَأَهلي مِمّا يَعمَلونَ26:169
پس ما او و تمام کسانش را نجات دادیم (170)فَنَجَّيناهُ وَأَهلَهُ أَجمَعينَ26:170
مگر پیرزنی از کسانِ او را (این پیر زن همسر لوط بود که به لوط میگفت، چرا به کار مردم خورده میگیری و مردم را از خود میرنجانی و آنان را دشمن خود و من میکنی) که آن پیر زن، نجات نیافت (171)إِلّا عَجوزًا فِي الغابِرينَ26:171
و غیر از نجات یافته گان، همه را هلاک کردیم (172)ثُمَّ دَمَّرنَا الآخَرينَ26:172
و بر آنان بارانی عجیب باراندیم و برای آن مردم که قبلا بوسیله لوط اعلام خطر شده بودند، بد بارانی بارید (باستان شناسان در مکانی که محل عذاب قوم لوط بود کاوشها کرده اند و مکان و نوع عذاب قوم لوط را مطابق آنچه در قرآن و تورات است، کشف کرده اند و آنرا تشخیص داده اند که به مانند بارش سنگ و آتشی است که از آتش فشانِ کوه ایجاد میشود و داستان مفصل لوط در سوره های اعراف و قاف و قمر و نمل و هود و حجر و انبياء و عنکبوت و صافات از قرآن و سفر پیدایش از تورات میباشد) (173)وَأَمطَرنا عَلَيهِم مَطَرًا ۖ فَساءَ مَطَرُ المُنذَرينَ26:173
به يقين، در این داستان نیز، نشانه ای است بر اینکه، بیشتر مردم به پیغمبرانِ راست ایمان نمی آورند (174)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:174
و کسی که تو را به پیغمبری پرورده، آن پر قدرتی است که نمی خواهد مردم، با زور ایمان آورند، تا نسبت به مؤمنین حقیقی در دنیا و آخرت مهربان باشد (175)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:175
مردم آن مکان، پر درخت نیز، پیغامهای الله را دروغ دانستند (176)كَذَّبَ أَصحابُ الأَيكَةِ المُرسَلينَ26:176
زمانی که شعيب به آنان میگفت، چرا از کارهای بد خود نمی ترسید (177)إِذ قالَ لَهُم شُعَيبٌ أَلا تَتَّقونَ26:177
من برای شما پیغام آوری امین می باشم (178)إِنّي لَكُم رَسولٌ أَمينٌ26:178
از الله بترسید و از من اطاعت نمائید (179)فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطيعونِ26:179
و من بر آن از شما مزدی نمی خواهم و مزد من، جز بر پروردگار جهانیان نیست (180)وَما أَسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أَجرٍ ۖ إِن أَجرِيَ إِلّا عَلىٰ رَبِّ العالَمينَ26:180
و به شما میگویم که پیمانه ها را پر دهید و از کم فروشان نباشید (181)أَوفُوا الكَيلَ وَلا تَكونوا مِنَ المُخسِرينَ26:181
بلکه با ترازوی راست وزن کنید (182)وَزِنوا بِالقِسطاسِ المُستَقيمِ26:182
و به مردم چیزهایشان را کم ندهید و در این سرزمین (نام سرزمین ایشان مدين بود، در سر حدّ مصر و فلسطين) فسادکاری ننمائيد (183)وَلا تَبخَسُوا النّاسَ أَشياءَهُم وَلا تَعثَوا فِي الأَرضِ مُفسِدينَ26:183
و از کسی که شما و آفریده های پیش از شما را آفریده، بترسید (184)وَاتَّقُوا الَّذي خَلَقَكُم وَالجِبِلَّةَ الأَوَّلينَ26:184
گفتند : تو از فریب خوردگانی (یعنی تو جنی شده ای و شیاطین جنی به تو وحی میکنند) (185)قالوا إِنَّما أَنتَ مِنَ المُسَحَّرينَ26:185
آنان در پاسخش میگفتند، تو جز بشری مانند ما نیستی و تصور میکنیم که از پیغمبرانِ دروغگو میباشی (186)وَما أَنتَ إِلّا بَشَرٌ مِثلُنا وَإِن نَظُنُّكَ لَمِنَ الكاذِبينَ26:186
و اگر از پیغام آورانِ راستگو هستی، بر ما فرو پوشنده ای از ابرِ عذاب دهنده، فرو افکن (مقصود آنها ابرهای گازدارِ سنگین بود که خفه کننده میباشند) (187)فَأَسقِط عَلَينا كِسَفًا مِنَ السَّماءِ إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقينَ26:187
شعيب گفت: من اختيار چنین کاری را ندارم و پرورنده ی من میتواند و اگر بخواهد، چون او به اعمال شما از من آگاه تر است، خودش خواهد کرد (188)قالَ رَبّي أَعلَمُ بِما تَعمَلونَ26:188
پس، از ایمان آوردن به او خودداری کردند و دروغش دانستند، تا عذاب روزی پر سایه (یعنی آن روزی که آن ابرهای سنگین پر گاز خفه کننده) ایشان را فرا گرفت و آن عذابی بود که بنام یک روز بزرگ تاریخی معروف شد (189)فَكَذَّبوهُ فَأَخَذَهُم عَذابُ يَومِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَومٍ عَظيمٍ26:189
و در داستان شعیب نیز، نشانه هایی داده شد که ثابت میکرد، بیشتر مردم مؤمن نمی شوند (190)إِنَّ في ذٰلِكَ لَآيَةً ۖ وَما كانَ أَكثَرُهُم مُؤمِنينَ26:190
با اینکه پرورنده تو به پیغمبری، نشان میداد که آن پر قدرت دلسوز است (دلسوز برای عموم بشر است که برای رستگاری آینده ایشان، پیغمبر می فرستد، ولی نتیجه این دلسوزی و مهربانی را کسانی میبرند که سخنِ پیغمبرانِ او را بپذیرند و باید دانست که شعیبِ پیغمبر، مدتی قبل از تولد موسی در مدین به پیغمبری مبعوث شده و گفته مفسرین که گفته اند، او پدر زن موسی بوده، صحیح نیست، به دو دلیل، یکی اینکه قاعدتا باید میان دو پیغمبر که در دو شهر نزدیک بهم مبعوث میشوند، فاصله نسبتا زیادی از حيث زمان باشد، مگر آنکه یکدیگر را بشناسند و از هم پشتیبانی کنند و دلیل بزرگتر دوم این است که طبق کتاب تورات، نام پدر زن موسی رعوئيل و لقبش يترون بوده و در قرآن برای پدر زن موسی اسمی گفته نشده، با اینکه در داستان شعیب چند بار نام شعیب در قرآن آمده و شرح مفصل تری از داستان پیغمبری شعیب در سوره های اعراف و هود نیز می باشد) (191)وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ العَزيزُ الرَّحيمُ26:191
و این قرآن چیزی است که پروردگار جهانیان آنرا فرو فرستاده (192)وَإِنَّهُ لَتَنزيلُ رَبِّ العالَمينَ26:192
آن روح امین، پائینش آورده (روح یعنی قدرت و انرژی و اشاره به جبرئیل است و جبرئیل یعنی، زور و قدرت الله و در سوره نجم، به قوه هائی بهم چسبیده، تفسیر شده و آن همچون دستگاهی است از قوه های مختلف به مانند دستگاه انتقال دهنده صدای رادیو و چون در سوره نجم است که روح پیغمبر اسلام، آنرا به همان شکل که در زمین میدیده در سدرة المنتهى که در آسمان است، در هنگام اسراء ديده، بهتر آن است که آنرا به صحنه تلویزیون تشبیه کنیم) (193)نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الأَمينُ26:193
و بر دلِ تو آورده، تا تو از اعلام خطر کنندگانی باشی که پیغمبرند (مقصود از دل که ترجمه قلب است، بر طبق تذکرات قرآن، محل توجه یا به عبارت دیگر، مرکز روح انسان است، نه قلب و دل گوشتی و جای این مرکز روحی در سینه روحی میان قلب گوشتی و ریتین و حنجره و مخچه و مغز سر، به نسبت حوادث رنج دهنده یا شاد کننده و یا هر پیش آمد شدیدی، در حرکت میباشد، بصورت حرکت سیاله روحی و به این طریق، روح انسان بر همه جای بدن با دستهای روحی خود مربوط است و به فعالیت خود ادامه میدهد و خود نیز چشم و گوش و هر عضو دیگر روحی دارد و پیغمبران، جبرئیل را با چشم روح خود می بینند و صدای آنرا با گوش روحشان می شنیدند) (194)عَلىٰ قَلبِكَ لِتَكونَ مِنَ المُنذِرينَ26:194
آنچه از طریقِ روح امین بر دل تو آمد، به زبان عربی واضحی بود (195)بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ26:195
و مطالب آن در مجموعه های وحی های پیغمبرانِ پیش نیز بوده ( کتابهای آسمانی اگر بوسیله سوء استفاده چیان مذهبی تحریف و کم و زیاد نشود، از حيث مطالب شبیه به هم میباشند و تصور و خیال آنانکه تصور میکنند این شباهتها، دلیل بر آن است که بعدی ها از قبلی ها گرفته اند، بس خطاست، زیرا بواسطه تحريفهائی که در کتب قبلی شده، کتابهای بعدی مصحح کتابهای قبلی است و اگر اقتباس کننده بودند، باید جرات نکنند که تصحیح نمایند، زیرا اگر با دانش الله مربوط نباشند، میزانی نمی توانند برای تصحیح داشته باشند) (196)وَإِنَّهُ لَفي زُبُرِ الأَوَّلينَ26:196
یا برای مردم دلیلی بهتر از این هست که دانشمندان بنی اسرائیل آنرا میشناسند؟ (اصولا در مکه در زمان پیغمبر اسلام تمام مردم مکه و از جمله محمد (ص) بی سواد بودند و در مکه، جز چند خانواده یهودی و یا مسیحی کاسب نبود و کسی از مردم مکه نمی توانست از تورات و انجیل خبر داشته باشد، بخصوص که تورات و انجیل به زبان عرب ترجمه نشده بود، ولی در مدینه یهودی و مسیحی بسیار بودند و علمائی هم داشتند، همانطور که امروزه در تهران یهودی و مسیحی بسیارند و علمائی هم دارند، اگر امروزه که حتی تورات و انجیل به فارسی ترجمه شده، جز علمای یهود و مسیحی کسی نیست که از تورات و انجیل خبر داشته باشد، در زمان پیغمبر اسلام آیا هیچ امکان داشت که کسی جز علمای یهود، از تورات اطلاع داشته باشد؟ آیا وقتی دین یهود، دینی است مخصوص بنی اسرائیل و مردمش جایز نمی دانند، غیر بنی اسرائیل را تبلیغ کنند، آیا امکان دارد یک شخص بیسوادی چون محمد که در مکه زندگی می کند از مطالب تورات به اندازه ای که در قرآن است اطلاع حاصل کند؟ با در نظر گرفتن جواب این سئوالات است که می فهمیم، دلیل فوق چه اندازه ارزش دارد و می فهمیم که پس از نشر مطالب قرآن در مردم مکه، با اینکه در بعضی موارد، قرآن مصحح مطالب تورات بوده، عده ای رفته اند آنها را در مدینه برای بعضی از علمای بنی اسرائیل خوانده اند و علمای بنی اسرائیل گفته اند، این مطالب شبیه مطالبی است که به پیغمبران بنی اسرائیل وحی میشده و حتی بعضی از علمای بنی اسرائیل طرفداری خود را با پیغمبری محمد اعلام کردند «آیه 10 از سوره احقاف و آیه آخر سوره رعد» آنان چون میدیدند، مطالب قرآن بر عليه بت پرستان مکه است که بنی اسرائیل آنان را بد عقیده می دانستند، مانعی برای آنان نبود که محمد را پیغمبر بدانند، نه برای خودشان، بلکه برای بت پرستان، همین تمجید علمای بنی اسرائیل باعث شد که حتی عده ای از یهودیان و مسیحیان مدینه بیایند مکه، و رسما اظهار مسلمانی و ایمان کنند و بروند در مدینه و بر مسلمانان بیفزایند) (197)أَوَلَم يَكُن لَهُم آيَةً أَن يَعلَمَهُ عُلَماءُ بَني إِسرائيلَ26:197
و اگر ما قرآن را بر کسی غیر عرب، فرو فرستاده بودیم (198)وَلَو نَزَّلناهُ عَلىٰ بَعضِ الأَعجَمينَ26:198
و او آنرا بر این مردم عرب میخواند، نیز بدان مؤمن نمی شدند (این عبارت میرساند که بهانه گیران مکه به پیغمبر اسلام میگفتند، خوب بود مطالب قرآن به زبان دینی یهود یا زبان دینی مسیحی و یا به زبان دیگر در کشوری دیگر بود، تا آنان که متمدن تر از مردم مکه اند، ایمان می آوردند و ما مردم مکه وقتی میدیدیم، آنها ایمان آورده اند، به تبعیت آنها ایمان می آوردیم و چه لزومی دارد که پیغمبری از جانب الله برای یک ملت فقیر و ضعیف و بیسوادِ عقب افتاده و دور افتاده بیاید و برای متمدنین نیاید) (199)فَقَرَأَهُ عَلَيهِم ما كانوا بِهِ مُؤمِنينَ26:199
این قانون طبیعی است که ما در دلهای گناهکاران نهاده ایم (200)كَذٰلِكَ سَلَكناهُ في قُلوبِ المُجرِمينَ26:200
که به مطالب قرآن (که مردم را به پاکدامنی میخواند) ایمان نیاورند، تا آن عذاب دردناکِ مقرر شده، برای دشمنان پیغمبران را ببینند (201)لا يُؤمِنونَ بِهِ حَتّىٰ يَرَوُا العَذابَ الأَليمَ26:201
و آن عذاب ناگهانی خواهد آمد، در حالیکه آنان پیش بینی نتوانند بکنند (202)فَيَأتِيَهُم بَغتَةً وَهُم لا يَشعُرونَ26:202
ليكن این مردمِ گناهکار میگویند، آیا این پیغمبر برای عذاب آسمانی به ما مهلت میدهد؟ (چون پیغمبر اسلام میگفت، مخالفين من پس از مدتی که الله به ایشان مهلت و فرصت میدهد، اگر ایمان نیاورند، دچار عذاب الله میشوند، آنان او را مسخره میکردند و می گفتند، پس چرا این مدت که ما تو را مخالفت کرده ایم، عذاب نیامد و چرا نمیآید، پس معلوم میشود، دروغ میگوئی تا ما را بترسانی) (203)فَيَقولوا هَل نَحنُ مُنظَرونَ26:203
آیا عذاب ما را میخواهند که زودتر بیاید (204)أَفَبِعَذابِنا يَستَعجِلونَ26:204
و تو ای پیغمبر بدان که اگر ما چندین سال، ایشان را به زندگی برخوردار کنیم (205)أَفَرَأَيتَ إِن مَتَّعناهُم سِنينَ26:205
و از پس آن عذابی را که وعده داده بودیم به ایشان آید (206)ثُمَّ جاءَهُم ما كانوا يوعَدونَ26:206
آن چند سال زندگی خوش، کاری برای رفع آن عذاب، برای ایشان نخواهد کرد (207)ما أَغنىٰ عَنهُم ما كانوا يُمَتَّعونَ26:207
و مردم هیچ شهری را بطور غیر طبیعی هلاک نمی کنیم، مگر آنکه اعلام خطر کننده ای باید اول برای ایشان آید (این آیات میرسانند که تا پیغمبری برای مردمی نیاید و آن مردم رسما، مخالفت با پیغمبری او نکنند و مهلتی داده نشود که معلوم گردد، اینها که مانده اند، دیگر ایمان نخواهند آورد، عذاب بر آن مردم بطور غیر طبیعی نمی آید و در نبود پیغمبران، اگر عذابهائی آسمانی آید، آن عذابها طبیعی هستند، نه برای مخالفان دین حق و فساد کاران، ولی اگر جامعه ای واقعا راه الله را رسما بکار اندازد و نیکو کار شود، خالق عالم روی رحیمیتش، مانع بسیاری از عذابهای طبیعی بر آنان میشود) (208)وَما أَهلَكنا مِن قَريَةٍ إِلّا لَها مُنذِرونَ26:208
و این یک تذکری است از ما که بدانید، ما ستمکار نبوده ایم (209)ذِكرىٰ وَما كُنّا ظالِمينَ26:209
و اینکه درباره تو میگویند، شیطان های جنی مطالب قرآن را به او وحی میکنند، صحیح نیست (210)وَما تَنَزَّلَت بِهِ الشَّياطينُ26:210
زیرا سزاوار شيطانهای جنی نیست و آنرا نمی توانند (211)وَما يَنبَغي لَهُم وَما يَستَطيعونَ26:211
زیرا آنان وضعی دارند که نمی توانند، موضوعات قرآن را از منشاء حقیقیش بشنوند (یعنی جنهای شیطان و فساد کار، اگر چه در اتمسفر زمین و نسبت به مردم زمین اطلاعاتی بیشتر از مردم زمین دارند و مثلا جنهای نزدیک به مردم تهران، اگر چه میتوانند، فورا اطلاعاتی به نفع مردم تهران از آمریکا به کسی که با آنها در تهران مربوط است بدهند، ولی از خارج اتمسفر زمین که بیشتر مطالب قرآن درباره آن است، آنها نمی توانند اطلاعاتی بدهند و این دلیل بر آن است که پیغمبر اسلام از طریق جن، از غیب سخن نمی گوید و به او از طرف جن وحی نمی رسد) (212)إِنَّهُم عَنِ السَّمعِ لَمَعزولونَ26:212
پس هرگز نباید، همراه با الله، صاحب اختیاری دیگر را به مردم تبلیغ کنی (یعنی حتی حق نداری جبرئيل را که عامل وحی است، صاحب اختیار در رساندن وحی نسبت به خودت بدانی) اگر چنین کنی به مانند مخالفين نبوت خودت عذاب خواهی دید (213)فَلا تَدعُ مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ فَتَكونَ مِنَ المُعَذَّبينَ26:213
و در میانِ قبیله خودت، هر کس را که به تو نزدیکتر بود، بیشتر اعلام خطر نما (این آیه برای این است که پیغمبر اسلام در مکه همیشه فشار تبلیغ خود را متوجه خویشان نزدیکتر خود نماید، زیرا اینان هم برای ایمان آوردن سزاوارتر و مناسبترند و هم اگر مخالفت کنند، بیشتر سزاوار عذاب الله هستند و اگر کسی از اینان ایمان آورد به نسبت شخصیتش، بهتر میتواند دیگران را تبلیغ کند، یا از پیغمبر اسلام دفاع نماید و از پس و پیش این آیه پیداست که این آیه زمانی نازل شده که عده ای از مسلمانان اولیه، به پیغمبر اسلام گرویده بودند و اینکه در تفسیرهای قرآن در شان نزول این آیه گفته اند، این آیه در روزهای اول نبوت پیغمبر اسلام نازل شده و پیغمبر اسلام برای اول بار خویشان خود را در منزل دعوت نمود و وعده جانشینی خود را به کسی داد که اول از همه به او ایمان آورد، صحیح نیست و معلوم است که این آیه با سوره شعرا در حدود پنج سال بعد از شروع نبوت پیغمبر اسلام نازل شده است) (214)وَأَنذِر عَشيرَتَكَ الأَقرَبينَ26:214
و از کسانی که به پیروی از تو مؤمن شده اند، به مانندِ حمایتِ مرغ از جوجه هایش، حمایت نما (215)وَاخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنينَ26:215
پس اگر کسی از قبیله نزدیک تو، نافرمانی تو را نمود، به ایشان بگو که من از آنچه شماها میکنید، بیزارم (216)فَإِن عَصَوكَ فَقُل إِنّي بَريءٌ مِمّا تَعمَلونَ26:216
و بر آن پر قدرتِ مهربان، توکل کن (217)وَتَوَكَّل عَلَى العَزيزِ الرَّحيمِ26:217
به کسی توکل کن که تو را می بیند، چه هنگامیکه از خواب بر میخیزی (218)الَّذي يَراكَ حينَ تَقومُ26:218
و چه هنگامیکه میروی تا در میان آن مؤمنینِ سجده کننده باشی (219)وَتَقَلُّبَكَ فِي السّاجِدينَ26:219
او به يقين، آن شنوا و دانای جهانیست (220)إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ العَليمُ26:220
آیا میخواهید که به شما خبر دهم، جنهای شیطان صفت، بر چه کسانی فرو می آیند، تا به آنان وحی کنند؟ (ما راجع به شناساندن جنها و فرق آنها با انسانها، بخصوص در تفسیر سوره الرحمن و سوره جن، مطالبی مشروح گفته ایم و در سوره ذاریات از نظر علمی ثابت می کنیم که جنها از جنس ضد ماده هستند که اخیرا دانشمندان به آن پی برده اند و قرآن مجید عینِ کشفِ دانشمندان اخیر را چهارده قرن قبل، در سوره الرحمن شرح داده است) (221)هَل أُنَبِّئُكُم عَلىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّياطينُ26:221
آنان بر هر دروغگوی گناهکار نازل میشوند (222)تَنَزَّلُ عَلىٰ كُلِّ أَفّاكٍ أَثيمٍ26:222
و به گوشهای آنان مطالبی می افکنند و اکثر ایشان پُر دروغ گویند (یعنی مقدار کمی از آنان ذاتا دروغگو نیستند و ساده دل می باشند و لذا می بینید که جادوگران و کاهنان و مرتاضین و اقطاب و پیشوایانی که مدعی غیب گوئی هستند و جن گیران، در عین حال که غیبهائی میگویند، مردان و زنانی خرافی و موهوم پرست و فاسد الاخلاق و کمک کننده به ستمکاران می باشند و از حقایق آموزنده دینی بر کنارند و باعث فریبهای مردم میشوند) (223)يُلقونَ السَّمعَ وَأَكثَرُهُم كاذِبونَ26:223
و اگر مخالفین پیغمبر اسلام میگویند او شاعر است، شاعران کسانی هستند که پیشوای منحرفین می باشند (224)وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ26:224
آیا نمی بینی که شاعران مَشی صحیحی ندارند، بلکه برای شعر گفتن خود، در هر راهی سرگردان هستند و ضد و نقیض میگویند (225)أَلَم تَرَ أَنَّهُم في كُلِّ وادٍ يَهيمونَ26:225
و آنان اگر سخن خوب هم بگویند، خود بدان عمل نمی کنند (کارشان فریب دادن مردم است) (226)وَأَنَّهُم يَقولونَ ما لا يَفعَلونَ26:226
فقط شاعرانی استثنا هستند که ایمان به پیغام الله آورده باشند و کارهای خوب مقرره در پیغام الله را عمل کرده اند و بوسیله ی اشعار خود، الله را زیاد یاد آوری کرده اند و در مقابل ظلمی که به ایشان و جامعه ایشان میشود، به مبارزه بر خاسته اند و نتیجه کار ایشان، این خواهد شد که ستمکاران بزودی بدانند، چه اقدامات بدی میکردند(یعنی بوسیله این شاعران مبارز بساط ظلم ایشان بر چیده میشود و مجازات خواهند شد) (227)إِلَّا الَّذينَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثيرًا وَانتَصَروا مِن بَعدِ ما ظُلِموا ۗ وَسَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ26:227
Nach oben scrollen